اختلالات خوردن در کودکان؛ چگونه از وزن حرف بزنید یا بهتر از آن، درباره وزن حرف نزنید!
وقتی فرزند اونا هنسون یک روز از مدرسه آمد و به مادرش گفت که میخواهد از این به بعد سالمتر غذا بخورد، او پیش خودش فکر کرد که چه پیشرفتی! اما شش ماه بعد، فرزندش با تشخیص ابتلا به «اختلال خوردن» در بیمارستان بستری شد.
لو شیانگری که زمانی در چین تحلیلگر مالی بود، هرگز فکر نمیکرد قربانی قاچاق و به بردگی گرفته شدن برای انجام عملیات کلاهبرداری در کامبوج شود.
به گزارش الجزیره، شیانگری در سپتامبر ۲۰۲۰ و در ۳۲ سالگی، با سودای آغاز کسبوکار خودش، به کامبوج در جنوب شرق آسیا رفت. برای اینکه چم و خم کار را بیاموزد، به یکی از دوستانش پیشنهاد داد رستوران او در شهر پنوم پن، پایتخت را بگرداند. دوست لو اهل روستای خودش بود و لو شاهد آن بود که او چطور ثروتمند شده، خانه بزرگی خریده و زندگی خوبی برای خودش دست و پا کرده است. لو همین چیزها را برای خود و خانوادهاش، زن و پسر دو ساله و مادر و پدرش میخواست.
همهگیری کووید-۱۹ اما از راه رسید. رستوران تعطیل شد و لو در کامبوج سرگردان ماند. شغلی نداشت و پول بلیت هواپیما هم نداشت که به چین برگردد. از پس هزینههای قرنطینه شدن در چین هم برنمیآمد. تا اینکه یکی از مشتریان دائم رستوران به او شغلی پیشنهاد کرد: کاری که لو بهسرعت از اینکه آن را پذیرفته بود پشیمان شد.
مشتری به او گفت او تنها باید بازار مالی مشتریان را تحلیل کند و حقوق این شغل بیش از هزار و ۵۰۰ دلار در ماه است. لو پیش خودش فکر کرد اگر چنین کاری را حتی دو ماه انجام بدهد، پول بازگشتش به چین در میآید.
وقتی لو برای اولین روز سر کار رفت متوجه شد که در یک عملیات کلاهبرداری گیر افتاده و وقتی خواست از محل کار خارج شود، به او گفتند امکان ندارد، چون او به قیمت ۱۲ هزار دلار به شرکت فروخته شده و مال آنهاست تا وقتی تمام پولی را که برای او پرداخته شده، کاملا برای شرکت دربیاورد.
چنین جرایمی در کامبوج آنچنان نامعمول نیست و هزاران قربانی به دام آن میافتند.
قربانیان چنین جرایمی گاه اتباع خارجی (چینی، تایلندی، ویتنامی، اندونزیایی، مالزیایی یا اهل میانمار) هستند.
در چنین شرکتهایی افراد مسلح حاضرند و به آنها اجازه خروج نمیدهند. آنانی که به بردگی گرفته شدهاند کتک میخورند و تهدید میشوند که اگر به پلیس اطلاع دهند، در بازار فروخته میشوند تا برای شرکت دیگری عملیات کلاهبرداری را پیش ببرند.
اواسط سال ۲۰۲۱ بود که ویدئوهایی سهمناک از ضربوشتم قربانیان چنین شرکتهایی بر روی اینترنت منتشر شد. در این ویدئوها قربانیان باتوم میخوردند و به آنها شوک الکتریکی داده میشد، آن هم در حالی که باقی قربانیان با چهرههای درهمکشیده از رنج و بدنهایی خونآلود، در حالی که با دستبند به تختهای فلزیشان زنجیر شده بودند، شکنجه آنها را تماشا میکردند.
خبرگزاری الجزیره موفق شده است با چند تن از قربانیان شرکتهای کلاهبرداری سایبری در کامبوج، چین، تایلند و مالزی گفتوگو کند. قربانیانی که از کار اجباری در این شرکتها جان سالم به در بردهاند.
لین، دختر ۱۶ ساله و یکی از قربانیان این شرکتها به الجزیره گفته است در کامبوج، مجبور به کلاهبرداری جنسی اینترنتی شده است. شرکتی که لین مجبور به کار برای آنها شده بود، برای مردانی که میخواستند با زنان رابطه جنسی داشته باشند کلابی راه انداخته بوده. عکسهای زنان در این کلاب از روی اینترنت دزدیده میشده و به مردان گفته میشده پیش از فرستادن زنان برای رابطه جنسی با آنها، باید حق عضویت پرداخت کنند که البته همه اینها کلاهبرداری بوده است.
افسردگی و ناامید شدن لین از نجات یافتن از شرکتی که در آن به بردگی گرفته شده بود، او را به اقدام به خودکشی واداشت اما هنگامی که روی تخت بیمارستان دوباره چشمانش را به روی زندگی باز کرد، فهمید یک گروه داوطلب که لو شیانگری هم جزو آنها بود، او را از مرگ نجات داده است.
لو پس از رهایی قسم خورده بود به بقیه قربانیان گرفتار کمک کند. او چندین ماه قبل از خوکشی لین و پس از ۱۱ روز اسارت، آزاد شده بود. او در این ۱۱ روز سه بار بین شرکتهای مختلف دستبهدست شده بود و بهای فروش او هر بار بالاتر رفته بود. شرکت سوم ۱۸ هزار دلار برای خرید او پرداخته بود. او پس از فروخته شدن برای سومین بار، به دست پلیس آزاد شد.
لو توانسته بود با سفارت چین و فرمانداری محلی تماس بگیرد و پلیس خبردار شده بود.
به گفته چن، یکی دیگر از قربانیان این شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی، هر جرمی از کلاهبرداری در قمار آنلاین تا کلاهبرداری عاشقانه با رمزارز که او آن را «چندشآور» خواند، انجام میدادند. چن شرایط این شرکتها را بدتر از زندان توصیف کرد.
کلاهبرداری اینترنتی در اینسو و آنسوی جهان
کلاهبرداری اینترنتی در چین یک کسبوکار عظیم است که سالانه میلیاردها دلار به جیب کلاهبرداران میریزد اما هدفش تنها شهروندان چین نیست. افراد مختلف از اروپا تا آمریکا و استرالیا هم به دام چنین کلاهبرداریهایی میافتند.
قربانیان از اینکه خوشبینانه در دام چنین شرکتهایی گرفتار و مجبور به غارت دیگر افراد میشوند شرمگیناند. به گفته آنان، سودزایی افراد قاچاقشده برای این شرکتها زیاد است.
هدف کلاهبرداریهای عاشقانه با رمزارز که بسیار سودآور است اغلب زنان چینی ثروتمندیاند که در خارج کشور زندگی میکنند.
به گفته یکی از «بردگان کلاهبرداری اینترنتی»، اولین کاری که برای کلاهبرداریهای عاشقانه باید انجام داد این است که با عکسها و ویدئوهای روی اینترنت، شخصیتی تقلبی برای خود دستوپا کرد: «مثلا باید مردی خوشتیپ، مثبت با شغلی ثابت و نه "بچهپولدار" بود. تنها باید شغل مناسبی داشت و بیوه بود. شرکت به او گفته بود داستانی از خودش در بیاورد؛ هر چه غمانگیزتر، بهتر.»
او گفت زنی در کانادا با همین کلاهبرداری اینترنتی ۱/۵ میلیون دلار پولش را از دست داده است.
شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی گاهی روزانه از ۵۰۰ نفر کلاهبرداری میکنند.
یک متخصص در زمینه رخنه در سایتهای شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی، کار این شرکتها را «بسیار حرفهای» و بیشباهت به کلاهبرداریهای معمول اینترنتی توصیف کرد.
جایگاه کامبوج در فساد
بنا بر شاخص ادراک فساد جهانی، کامبوج پس از کره شمالی و افغانستان، سومین کشور فاسد آسیاست.
دولت کامبوج که تقریبا۴۰ سال است بهسرکردگی نخستوزیر هون سن و حزب او، حزب مردم کامبوج، بر سر کار است، دولتی فاسد است.
برقراری روابط نزدیک با چین نیز مشکل فساد در کامبوج را بدتر کرده و موجی از سرمایهگذاران چینی را به این کشور روان کرده است.
سه سرمایهگذار چینی سرشناس در کامبوج، در چین به ارتکاب جرایم مالی به ارزش دهها میلیون دلار متهم شدهاند.
این افراد، هر سه، با شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی در کامبوج و قطب آن، شهر ساحلی سیهانوکویل، ارتباط دارند.
اغلب غولهای سرمایهداری که شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی در کامبوج را میچرخانند در یک چیز با هم اشتراک دارند و آن هم ارتباط نزدیک با هون سن، نخستوزیر کامبوج است.
شهر ساحلی سیهانوکویل واقع در جنوب غرب خلیج تایلند در کامبوج، قطب جرایم مرتبط با کلاهبرداری سایبری است.
لونگ دیمانش، نماینده فرماندار این شهر و چو بون انگ، رئیس کمیته ملی مبارزه با قاچاق در کامبوج، معتقدند تقریبا تمامی شکایتهای مرتبط با گیر افتادن در شرکتهای قاچاق انسان و ناچار به عملیات کلاهبرداری اینترنتی شدن، غیرواقعی هستند.
دیمانش گفت که این شاکیان میخواهند کارشان را عوض کنند چون فکر میکنند جای دیگر حقوق بیشتر و شرایط کاری بهتر خواهند داشت و هنگامی که شرکت به آنها اجازه تغییر شغلشان را نمیدهد، میگویند که در شرکت حبس شدهاند.
برخلاف ادعاهای مقامهای کامبوج، نوبت آن است که لو شیانگری و تیم داوطلبان او، با حمایتهای بینالمللی، به صنعت کلاهبرداری اینترنتی و رنج ناشی از آن در کامبوج که فساد ظاهرا در آن حد و مرزی نمیشناسد، پایان دهند.
بنا بر یک پژوهش جدید، گرمایش زمین، شیوع و تأثیر ۵۸ درصد بیماریهای عفونی انسان، از بیماریهای قابلانتقال از راه آب گرفته تا بیماریهای کشنده همچون طاعون را بدتر خواهد کرد.
محققان حوزه محیط زیست و سلامت در دانشگاه گوتنبرگ و دانشگاه هاوایی در تحقیقی مشترک به این نتایج دست یافتند.
تیم محققان، مقالات علمی مربوط به «عوامل بیماریزا شناختهشده» را که طی دههها نگارش و انتشار یافته، مرور کردند تا نقشهای از احتمال وخامت خطراتی که با گرمایش زمین متوجه انسان خواهد شد، ترسیم کنند.
ارقام به دست آمده تکاندهنده است: بنا بر دادهها، از ۳۷۵ بیماریای که انسان را درگیر میکند، ۲۱۸ بیماری (به عبارتی بیش از نیمی از آنها) از گرمایش کره زمین متأثر خواهند شد.
برای مثال، سرازیر شدن سیل میتواند موجب شیوع بیماری هپاتیت شود، بالا رفتن دما میتواند طول عمر پشههای ناقل بیماری مالاریا را بیشتر کند و خشکسالی میتواند جوندگان ناقل ویروس «هانتا» را در جستوجوی غذا به مناطقی براند که نباید.
با در نظر گرفتن نقش گرمایش زمین و تأثیر آن بر ۱۰۰۰ راه انتقال بیماریهای عفونی و افزایش مخاطرات مرتبط با آن در جهان، انتظار از جوامع برای وفق دادن خود با تمامی ایندست تغییرات، گزینه واقعگرایانهای نیست.
این است که جهان باید انتشار گازهای گلخانهای را که عامل گرمایش جهانی است کاهش دهد تا احتمال وقوع چنین مخاطراتی را کم کند.
سلامت انسان متأثر از تغییرات اقلیمی در جهان
توانایی جلوگیری از وقوع بحرانهای سلامت در جهان مستلزم درک جامع بشر از راههای انتقال بیماریها و مقیاس خطراتی است که بحرانهای اقلیمی میتواند برای سلامت انسان ایجاد کند.
دانشمندان در پژوهش مذکور بر ۱۰ مورد از مخاطرات تغییرات اقلیمی تمرکز کردند که مرتبط با بالا رفتن انتشار گازهای گلخانهای در جهان است. این ۱۰ خطر عبارتند از گرمایش جو، موج گرما، خشکسالی، آتشسوزی جنگلها و مراتع، بارانهای سیلآسا و برف سنگین، سیل، طوفان، افزایش سطح آب دریاها، گرم شدن اقیانوسها و تغییر پوشش گیاهی.
محققان سپس به دنبال مرور پژوهشهایی رفتند که بررسی خاص و کمّی از وقوع بیماریهای انسانی مرتبط با چنین مخاطراتی ارائه داده بودند.
مرور ۷۷ هزار مقاله علمی که ۸۳۰ مقاله آن درباره مخاطرات تغییرات اقلیمی و تأثیر آن بر نوعی خاص از بیماری در منطقهای خاص و در دورهای خاص متمرکز بود، دانشمندان را قادر ساخت پایگاه دادههایی از مخاطرات اقلیمی، راههای انتقال بیماری، عوامل بیماریزا و بیماریها تهیه کنند.
اغلب بیماریهایی که با تغییرات اقلیمی بدتر میشوند بیماریهای «از طریق ناقل جاندار» هستند؛ مثلا آنهایی که از طریق پشه، خفاش یا جوندگان سرایت مییابند.
با بررسی نوع مخاطرات اقلیمی مشخص شد شیوع ۱۶۰ بیماری (به عبارتی اغلب بیماریها) با گرمایش جوی، ۱۲۲ بیماری با بارش سنگین برف و باران و ۱۲۱ بیماری با سیل بدتر میشود.
تغییرات اقلیمی چطور بر خطر عوامل بیماریزا اثرگذار است؟
بر اساس یافتههای پژوهشگران، فعل و انفعالات بین خطرات زیستمحیطی با عوامل بیماریزا و انسانها از چهار راه مهم صورت میگیرد:
۱) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی، عوامل بیماریزا را به مردم نزدیکتر میکند:
در برخی موارد، مخاطرات ناشی از تغییرات اقلیمی طیفی از حیوانات و جانداران را درگیر میکند که میتوانند ناقل بیماریهای خطرناک برای انسان باشند.
به عنوان مثال، گرمایش یا تغییرات در الگوی بارندگی میتواند توزیع جمعیت پشهها را تغییر دهد. پشهها ناقل بسیاری از بیماریها هستند. در دهههای اخیر تغییرات جغرافیایی در شیوع بیماریهایی همچون مالاریا و دانگ یا تب استخوانشکن که پشه عامل انتقال آنهاست، با مخاطرات اقلیمی مرتبط بوده است.
۲) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی، مردم را به عوامل بیماریزا نزدیکتر میکند:
بلایای اقلیمی همچنین با تغییر الگوی رفتار انسان، راههایی را که احتمال قرار گرفتن آنها را در معرض موارد بیماریزا بیشتر میکند، افزایش میدهد. مثلا در طی موج گرما، مردم بیشتر آبتنی میکنند که همین کار میتواند به شیوع بیماریهای قابل سرایت از راه آب دامن بزند.
۳) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی عوامل بیماریزا را افزایش میدهند:
در برخی موارد، حوادث مرتبط با تغییرات اقلیمی یا به ایجاد شرایط زیستمحیطیای میانجامد که برای عوامل بیماریزا فرصتی است به منظور ارتباط با ناقل و یا توانایی عوامل بیماریزا را برای ایجاد بیماریهای وخیم در انسان بیشتر میکند.
مثلا آب راکد ناشی از بارندگی سنگین و سیل میتواند بستری مناسب برای زاد و ولد پشه فراهم بیاورد که در نهایت به افزایش سرایت بیماریهایی همچون تب زرد، دانگ، مالاریا، تب نیل غربی یا لیشمانیاز منجر میشود.
تحقیقات نشان میدهند بالا رفتن دما همچنین میتواند ویروسها را نسبت به گرما مقاومتر کند و در نتیجه به شدت وخامت بیماری منجر شود چرا که عوامل بیماریزا اینگونه میتوانند هر چه بیشتر و بهتر با تب در بدن انسان خود را وفق دهند.
برخی دیگر از پژوهشها نیز نشان میدهند بالا رفتن دمای هوا در جهان موجب میشود بیماریها و عفونتهای قارچی نسبت به گرما مقاومتر شوند و در نتیجه راحتتر انسان را مبتلا کنند.
۴) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی توانایی بدن انسان برای مقاومت در برابر عوامل بیماریزا را کاهش میدهند:
مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی میتوانند از دو راه عمده بر توانایی بدن انسان برای مبارزه با عوامل بیماریزا تأثیر بگذارند: یک اینکه این مخاطرات میتوانند مردم را در شرایط پرخطرتر گرفتار کنند. مثلا هنگامی که آسیب ناشی از بلایای مرتبط با تغییرات اقلیمی موجب شود مردم مجبور شوند در محیطی پر ازدحام جمع شوند و خطر برای آنها به دلیل در معرض عوامل بیماریزا قرار گرفتن و کمبود بهداشت، افزایش یابد.
چنین مخاطراتی همچنین میتوانند توانایی بدن را برای مبارزه با عوامل بیماریزا پایین بیاورند. زندگی در دوران مخاطرات اقلیمی همچنین میتواند ترشح هورمون کورتیزول ناشی از استرس را بیشتر کند و به کاهش در پاسخ سیستم ایمنی بدن بینجامد.
چه میتوان کرد؟
تغییرات اقلیمی تهدیدهای قابل توجهی برای زندگی انسان، سلامت و رفاه اجتماعی-اقتصادی هستند. ترسیم نقشه محققان از بیماریهای عفونی که با چنین تغییراتی بدتر خواهد شد، نشان دهنده وسعت چنین تهدیدی است.
به باور دانشمندان، بشر برای کاهش چنین خطراتی باید ترمز انتشار گازهای گلخانهای را که موجب گرمایش کره زمین شده است، بکشد.
ویلیام روتو ۵۵ ساله، پیروز میدان انتخابات پررقابت و نفسگیر در کنیا و پنجمین رئیسجمهوری این کشور از زمان اعلام استقلال شد. پیروزی او اما بسیاری را متعجب کرد: در کنیا سیاست بسیار مبتنی بر خون و قومیت است و روتو با معیارهای معمول سیاستمدار و رئیسجمهوری شدن در این کشور نمیخواند.
در طی کارزارهای انتخاباتی، روتو از حرف زدن از «قومیت و خون» پرهیز کرد و تأکیدش را بر مسائل اقتصادی گذاشت. او به این شکل مردم را واداشت تا برای سیر شدن شکمشان و نه اصرار بر پیوندهای خونیشان، رأی دهند.
بنا به گفته یک کارشناس، روتو نامزد افرادی بود که به سوپرمارکت میروند و پولی برای خرید آنچه میخواهند، ندارند.
ویلیام روتو کیست؟
کودکی روتو در مزرعه خانوادگی در روستای آرام «دره ریفت» گذشت. او در دوران کودکی در غرفهای بینراهی مرغ میفروخت تا پول در بیاورد.
روتو در کارزارهای انتخاباتی، با اشاره به ریشههایش خود را یک کنیایی سختکوش معرفی کرد که فقر را کنار زده و به راه پر پیچ و خم سیاست و قدرت در کشور وارد شده است.
ویلیام روتو از سال ۲۰۱۳ به عنوان معاون رئیسجمهوری کنیا کار کرده است.
رقیب اصلی او در این انتخابات، ریلا اودینگا، سیاستمدار کهنهکار کنیایی بود.
نام حزب ائتلافی روتو، «اول کنیا» است. او در دانشگاه گیاهشناسی و حیوانشناسی خوانده و در رشته اکولوژی گیاهی دکترا دارد.
روتو در دهه ۹۰ میلادی به سیاست روی آورد. او شش فرزند دارد، مسیحی و بسیار مذهبی است.
تاریخچه خون خوب و بد در کنیا
روتو طی کارزارهای انتخاباتی وعده داد تا از قیدو بند «سلسلهها» رها شود. او بر خلاف رایلا اودینگا، رقیب اصلیاش و اوهورو کنیاتا، رئیسجمهوری پیشین کنیا، با هیچ فرد مطرحی در عالم سیاست کنیا نسبت خانوادگی ندارد.
اودینگا، نخستوزیر پیشین و رهبر حزب مخالف و رقیب انتخاباتی روتو، ۲۵ سال برای رسیدن به مقام ریاستجمهوری کنیا زمان صرف کرده بود و پنج بار نامزد انتخابات ریاستجمهوری شده بود.
او گفته بود این بار آخرین بار است که به عنوان نامزد ریاستجمهوری در انتخابات شرکت میکند.
پیش از آنکه نتایج انتخابات و پیروزی روتو از سوی کمیسیون انتخابات اعلام شود، حزب ائتلافی اودینگا نتایج انتخابات را رد کرده بود اما در نهایت روتو با کسب نزدیک به ۵۱ درصد آرا، رئیسجمهوری کنیا شد.
بیش از ۲۲ میلیون نفر در انتخابات ریاستجمهوری کنیا رأی خود را به صندوق انداختند.
راه روتو در مسیر رسیدن به ریاستجمهوری کنیا پردستانداز بود. گرچه او از سال ۲۰۰۶ برای رسیدن به ریاستجمهوری تلاش کرده بود اما جاده پیش روی او پر سنگلاخ بود.
حالا که روتو به ریاستجمهوری رسیده است هم راه برای او هموار نیست و میراثی از مشکلات از دولت اوهورو کنیاتا برای او مانده است.
نرخ بدهکاری و بیکاری جوانان در دولت قبلی بالا رفت و همزمان کوویدـ۱۹، افزایش بهای سوخت و حمله روسیه به اوکراین باعث اختلال شدید در تأمین غذا و بالا رفتن هزینه زندگی در کنیا شد.
حالا کنیا چشم انتظار است تا روتو برای بهبود شرایط این کشور کاری بکند.
بنا بر گزارشها، زمزمههایی از تلاشها برای عادیسازی روابط ترکیه با دولت بشار اسد در سوریه شنیده میشود.
در میانه انتشار چنین گزارشهایی اما ارتش ترکیه اخیرا به روستاهای ریف شمالی در استان الرقه سوریه حمله توپخانهای کرد که این حمله کشته و زخمی شدن چندین سرباز سوری را در پی داشت.
منابع سوری همچنین از اعزام نیرو و تجهیزات از ترکیه به خاک سوریه خبر میدهند.
آنکارا اما بر حمایت از راهحل سیاسی برای حل بحران سوریه تأکید کرده است.
مولود چاووشاوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با همتای لتونیایی خود در آنکارا، بر سازش برای دستیابی به ثبات و صلح دائمی در سوریه تأکید کرد.
آواز کوبیدن ترکیه بر طبل تعامل با دولت بشار اسد در سوریه روزبهروز بلندتر میشود؛ حرکتی حساب شده پیش از انتخابات ترکیه در ژوئن ۲۰۲۳ که به نظر میرسد قرار است باز هم آرمان کُردها را برای خودمختاری تضعیف کند و حرکتی به کام روسیه باشد که خواستار ایجاد شکاف بین ترکیه و «دشمنان غربی» این کشور است.
مولود چاووشاوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه، هفته پیش اعلام کرد در اکتبر ۲۰۲۱ و در بلگراد، پایتخت صربستان، دیدار کوتاهی با فیصل مقداد، همتای سوری خود داشته است.
زمزمههای نزدیکتر شدن دو دولت ترکیه و سوریه از پیش آغاز شده بود و به نقل از یک دیپلمات ارشد ترک، ارتباطات میان مقامهای اطلاعاتی دو کشور هم از سر گرفته شده است.
حزب مخالف جمهوریخواه خلق ترکیه که مدتهاست خواستار برقراری روابط صلحآمیز با اسد بوده است نیز پیشتر حمایت خود را از چنین تصمیمی اعلام کرده بود.
حال سوال این است که آیا آنکارا آماده است مخالفان حکومت سوریه که آنها را زیر پر و بال حمایت خود گرفته بود، فدای صلح با دولت اسد کند؟ همان بشار اسدی که دولت ترکیه و مخالفان سوری اسد، هر دو، خواهان براندازی او بودند؟
به دنبال این خبرها و گمانهزنیها، نگرانی از برقرار شدن دوباره روابط ترکیه با دولت اسد، صدها سوری در مناطق اشغال شده ترکیه در شمال سوریه را بر آن داشت تا دست به اعتراض بزنند. دو تن از معترضان به دلیل سوزاندن پرچم ترکیه بازداشت شدند. تصاویر سوزاندن پرچم در فضای مجازی دستبهدست و موجب وحشت شدیدی در میان میلیونها مهاجر سوری در ترکیه شد که همین حالا هم تحت فشار قرار دارند.
چاووشاوغلو در واکنش به این وقایع تأکید کرد دولت ترکیه خواستار سازش با دولت اسد شده است نه صلح با این دولت.
منابع ترک اما به المانتیور گفته بودند تلاش آنکارا برای تعامل با دمشق با تبوتابی تازه و حمایت مسکو از سر گرفته شده است. بنا بر ادعای یکی از این منابع، ایران، روسیه، قطر و امارات متحده عربی، همه نقشی در گفتوگوهای مربوط به این تعامل ایفا میکنند.
تلاش آنکارا برای نزدیک شدن به دمشق از زوایای گوناگون بسیار جالب توجه است که یکی از آنها، تلاش رجب طیب اردوغان برای ماندن در مستند ریاست جمهوری است.
انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی ترکیه ۱۸ ژوئن ۲۰۲۳ برگزار میشود؛ اقتصاد ترکیه رو به سقوط است، احساسات مهاجرستیزانه سر به فلک کشیده و گزارشها از حملات به سوریها هم رو به افزایش است. حزب مخالف در ترکیه نیز هشدار داده به محض سر کار آمدن، سوریها را به کشورشان میفرستد. پس عادیسازی تعامل با سوریه یک «باید» است و نوایی نیست که به گوش رأیدهندگان ترک آشنا نباشد.
این همچنین فرصتی برای اردوغان است که با توسل به حربه حزب مخالف، پیروزی را از آنها برباید.
بنا بر نظر برخی کارشناسان، اگرچه اظهارات بعضی اعضای ارتش ملی سوریه تحت حمایت ترکیه یا همان ارتش آزاد سوریه نشان میدهد به اعتمادشان به پشتگرمی آنکارا خللی وارد نیست، اما این اعتماد بیجاست چون به اردوغان اعتمادی نیست.
او همیشه میتواند از مواضعی که اتخاذ کرده برگردد و این را بارها در عمل نشان داده است. آشکارترین این اعمال در اقدام او در سال ۲۰۱۶ و در رها کردن شهر حلب برای سقوط و افتادن آن در دست رژیم بشار اسد هویدا شد. تصمیمی که تحت فشار روسیه گرفته شد و در حقیقت دست شستن ترکیه از براندازی اسد را نشان داد.
ترکیه با این اقدام هدف نیروهای نیابتی مخالف را هم متوجه کُردهای سوریه کرد.
یک فعال مخالف دولت سوریه معتقد است: «اینکه برخی سوریها فکر میکنند دولت ترکیه با دولت سوریه دست دوستی نخواهد داد ناشی از عجز و درماندگی آنهاست.»
نقش روسیه هم در این میان پررنگ است. روسیه مدتی است برای نزدیک کردن ترکیه و سوریه به یکدیگر کوشیده است.
به گفته یک فعال سیاسی، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، حالا میخواهد روابط ترکیه و سوریه به سطح سیاسی ارتقا پیدا کند تا در برابر ایالات متحده و متحدان کُرد سوری این کشور بایستد.
شمال شرق سوریه در دست آمریکا و متحدان کُرد آن است که به منابع نفتی و آب آن منطقه هم دسترسی دارند.
به گفته یک صاحبنظر در این زمینه، برخی دیگر از کشورها مثل امارات متحده عربی که روابطشان با دولت اسد را بهبود بخشیده بودند تا موضع او را در برابر ترکیه و ایران تقویت کنند، با گرمتر شدن روابطشان با ترکیه، خطمشیشان را تغییر دادهاند.
یک تحلیلگر دیگر در مورد وقایع اخیر و خطر آن برای کُردها گفته است که اسد و اردوغان هر دو از پوتین دستور میگیرند و اینکه هر دو علیه کُردها متحد شدهاند، مورد عجیبی برای کُردها نیست.
سکوت واشینگتن در زمزمههای نزدیکی دولت ترکیه به سوریه هم به نگرانی کُردها افزوده است. آمریکا اشاره چندانی هم به قتلهای هدفمند اعضای ارشد نیروهای دموکراتیک سوریه و حزب کارگران کردستان به دست ترکیه در شمال سوریه که با حملات پهپادی صورت میگیرد، نکرده است.
یک شبهنظامی حزب کارگران کردستان عراق به المانیتور گفته است که آمریکا نه به نیروهای دموکراتیک سوریه پشت خواهد کرد و نه از آنها دفاع میکند و این احتمالا بدترین سیاستی است که آمریکا در پیش گرفته است.
یک صاحبنظر دیگر در این زمینه گفته است که سوریه نمیتواند ضمانتی برای امنیت به ترکیه بدهد چرا که حتی اگر میخواست حزب کارگران کردستان را مهار کند هم توانایی نظامی آن را نداشت.
بنا بر گزارش فایننشال تایمز، اشغال شمال سوریه به دست نیروهای ترکیه سالانه حدود دو میلیارد دلار هزینه دارد. بنا بر اعلام دولت ترکیه، ۴۰ میلیارد دلار خرج ۳/۷ میلیون مهاجر سوری در ترکیه شده است اما حزب مخالف میگوید که رقم اصلی این هزینهها دستکم پنج برابر بیشتر است.
نگرانی ترکیه از سر بر آوردن یک گروه کُرد دیگر تحت حمایت کشورهای غربی در مرزهایش بقیه نگرانیها را در چشم این کشور کمرنگ جلوه میدهد. این است که برای رفع این نگرانی، تلاش خواهد کرد چه از راه دادن دست دوستی با دولت اسد و چه به تنهایی، از به وجود آمدن چنین وضعیتی جلوگیری کند.
در پی حمله به سلمان رشدی، نویسنده بریتانیایی-آمریکایی هندیتبار و نویسنده رمان معروف «آیات شیطانی»، سوالهایی از این دست مطرح میشود که او کیست و سوءقصد به جانش که در نهایت اتفاق افتاد، بر بستر کدام وقایع شکل گرفت؟
رشدی روز جمعه ۲۱ مرداد ماه برای سخنرانی به مؤسسه چاتاکوا در نیویورک رفت. او روی صحنه بود که هادی مطر، مهاجم ۲۴ ساله، دواندوان خودش را به او رساند و با زدن ضربات پیاپی چاقو به گردن و شکمش، او را مجروح کرد.
ظفر رشدی، پسر سلمان رشدی، چند روز پس از حمله به او گفت که پدرش را از دستگاه کمکتنفسی جدا کردهاند و او قادر به صحبت کردن است و شوخطبعی همیشگیاش همچنان برجاست.
گرچه برخی جراحات وارد شده به سلمان رشدی آهستهآهسته بهبود مییابد اما زندگی و سلامت او برای باقی عمر از این جراحتها متأثر خواهد بود.
سلمان رشدی کیست؟
سلمان رشدی به بیان خودش یک «خداناباور تندرو» ساکن نیویورک است که چهار بار ازدواج کرده و دو فرزند دارد.
او نویسندهای سرشناس، مؤلف ۱۴ کتاب، صاحب نشان شوالیه برای خدماتش در حوزه ادبیات و برنده جایزه ادبی «بوکر» است.
بخش مهم شهرت رشدی اما معروفیتی است که آن را از انتشار رمان «آیات شیطانی» به دست آورده است؛ رمانی که انتشارات پنگوئن بریتانیا آن را از بحثبرانگیزترین کتابهای عصر جدید خوانده است.
رشدی ۷۵ ساله در خانواده مسلمان، اهل کشمیر و دو ماه پس از استقلال هند از بریتانیا، در بمبئی زاده شد.
هنگامی که ۱۴ ساله بود به بریتانیا فرستاده شد تا در مدرسه شبانهروزی در شهر راگبی درس بخواند. رشدی پس از فارغالتحصیل شدن در رشته تاریخ از دانشگاه کمبریج، شهروند بریتانیا شد.
او حین نوشتن رمانهایش برای مدتی کوتاه بازیگری را هم تجربه کرد و زمانی هم شعارنویس یک آژانس تبلیغاتی شد.
رمان نخستین رشدی با موفقیت چندانی روبهرو نشد اما صاحبنظران ادبی او را نویسندهای آتیهدار توصیف کردند. رشدی پنج سال را بر سر نوشتن رمان دوم خود، «کودکان نیمهشب» گذاشت. این رمان در سال ۱۹۸۱ برنده جایزه ادبی «بوکر» شد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و نیم میلیون نسخه از آن فروش رفت.
تهدیدها به مرگ از کجا شروع شد؟
رمان آیات شیطانی که رشدی در نگارش آن تا حدودی از زندگی پیامبر اسلام و داستان «نزول» الهام گرفته است، در بریتانیا مورد تحسین منتقدان ادبی قرار گرفت و جایزه ادبی «ویتبرد» بریتانیا را در سال ۱۹۸۸ از آن خود کرد.
ورق اما برای رشدی از موقعی برگشت که برخی مسلمانان گفتند کتاب آیات شیطانی او حاوی متون کفرآمیزی است که باورهای آنان را مسخره کرده است.
در پی انتشار این رمان، هزاران مسلمان در بریتانیا تظاهرات به راه انداختند و بسیاری از آنها کتاب او را در ملاء عام سوزاندند.
حدود یک سال پس از انتشار این کتاب و در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۶۷، روحالله خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد.
این روز مصادف با ۱۴ فوریه ۱۹۸۹ بود که رشدی آن را به طنز «ولنتاین بینمک» خود خوانده بود.
در پی فتوای خمینی، سیل اخبار درباره او به رسانههای جهان سرازیر شد.
رشدی با همسرش پنهان شد و پلیس بریتانیا برای او محافظ شخصی مقرر کرد. رشدی بیشتر سالهای دهه ۹۰ میلادی را در اختفا سپری کرد.
او در مدت اختفا از انتشار رمانی که باعث «جریحهدار شدن احساسات مسلمانان شده بود» اظهار تأسف کرد اما فتوای قتل او سر جای خود باقی ماند. برای قتل رشدی، جایزه سه میلیون دلاری تعیین شده بود که در طول زمان به رقم آن افزوده شد.
در بخشی از فتوای خمینی درباره رشدی آمده است: «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است و همچنین ناشران مطلع از محتوای آن، محکوم به اعداماند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام کنند.»
پس از صدور فتوا چه اتفاقی افتاد؟
پیش از حمله اخیر به سلمان رشدی، او و مترجمان کتاب آیات شیطانی چندین بار هدف اقدام به قتل قرار گرفتند.
در سال ۱۹۹۱، هیتوشی ایگاراشی، مترجم رمان آیات شیطانی به زبان ژاپنی، در اتاقش در دانشگاه سوکوبای ژاپن با ضربات چاقوی مهاجمی ناشناس از پا درآمد.
پیش از آن مترجم کتاب به زبان ایتالیایی هم در آپارتمانش در شهر میلان ایتالیا، با ضربات چاقو زخمی شده بود اما جان به در برد.
به مترجم رمان به زبان نروژی هم با گلوله شلیک شد اما زنده ماند.
در بمبئی، زادگاه سلمان رشدی، دستکم ۱۲ تن در جریان تظاهرات مسلمانان در اعتراض به انتشار رمان آیات شیطانی کشته شدند.
به سفارت بریتانیا در تهران هم سنگاندازی شد و بسیاری از کشورهای اروپایی سفیرانشان را از تهران فراخواندند.
هیچکدام از این جریانات اما جلوی موفقیت رمان آیات شیطانی را نگرفت و این کتاب همچنان در صدر کتابهای پرفروش ماند.
سلمان رشدی پیش از حمله اخیر به او، پس از سالها به اختفا رانده شدن، تازه داشت نفسی تازه میکرد.
او چند هفته پیش در مصاحبه با یک مجله آلمانی، زندگی خود را پس از سالها مخفی شدن «نسبتا عادی» توصیف کرده بود و خود را فردی «خوشبین» خوانده بود.
او گفته بود فتوای روحالله خمینی مدتها قبل صادر شده است غافل از اینکه تهدید به مرگ همواره مانند سایه، او را دنبال کرده و شاید همچنان میکند.
پیش از این علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، حکم کشتن رشدی را تیری خوانده بود که تا بر هدف ننشیند، از پا نخواهد نشست.
انتشار آیات شیطانی در چه کشورهایی ممنوع است؟
هند نخستین کشوری بود که چاپ و انتشار آیات شیطانی را ممنوع کرد. در پی آن پاکستان و پس از این کشور بسیاری از کشورهای مسلمان جنوب آسیا با این ممنوعیت همراه شدند.
انتشار آیات شیطانی در کشورهایی همچون بنگلادش، سودان، آفریقای جنوبی، سریلانکا، کنیا، تایلند، تانزانیا، اندونزی، سنگاپور و ونزوئلا هم ممنوع اعلام شده است.
هنسون در لسآنجلس زندگی میکرد. سالها معلم کودکان بود و پیشینه کاری او روان شناسی آموزش بود. او فکر میکرد هر آنچه لازم داشته درباره جلوگیری از ایجاد اختلال خوردن در بچههایش بداند، آموخته است اما تجربه او با فرزند خودش به او نشان داد خانوادهها تا چه حد نیازمند یادگیریاند.
هنسون حالا به والدین بهطور خصوصی مشاوره میدهد تا به فرزندانشان ایجاد رابطه مثبت با غذا و بدنشان را یاد دهند.
به گفته متخصصان، اختلالات خوردن در افرادی از تمامی سنین، جنسیت و پیشینه دیده میشود.
بنا بر یک پژوهش که به تازگی در مجله پزشکی کودکان «جِما» منتشر شده است، پنج درصد کودکان در سنین ۹ و ۱۰ سالگی، علائمی از اختلالات خوردن بروز میدهند.
این پرسش که منشأ این اختلالات از کجاست، سوالی پیچیده است. به گفته یک متخصص، این اختلالات میتواند ناشی از تروما، ژنتیک، تنانگاره یا همان تصویری که فرد از بدن خودش دارد، فشار اجتماعی، گسستگی نظم در خوردن یا ترکیبی از تمامی این عوامل باشد.
نتایج یک پژوهش اخیر اما نشان میدهد حرفهای بزرگسالان هم در وقوع اختلالات خوردن در کودکان قطعا مؤثر است.
در این پژوهش بر واکنش دانشآموزان هنگامی که وزن آنها در مدرسه سنجیده و نتیجه آن برای والدینشان فرستاده شد، تمرکز شده بود. اگر دانشآموز در محدوده وزنی سالمی بود، مدرسه به والدین خبر میداد.
این پژوهش نشان داد که احتمال وزن کم کردن دانشآموزان، حتی آنانی که در محدوده وزنی درستی قرار داشتند، پس از فرستادن نامه به والدینشان بیشتر بود.
مشخص است که صحبت کردن درباره وزن آسیبزاست اما پژوهش مذکور نشان داد نظرات مثبت دادن به کودک درباره وزن او هم تأثیر مثبتی ندارد!
رابطه سالمتر با غذا، بدن و وزن در کودکی میتواند آغازگر مسیر زندگی شادتر برای فرد باشد. متخصصان بر این باورند که مراقب بودن بزرگسالان حین حرف زدن از وزن، میتواند در این زمینه مفید باشد.
تمرکز بر تعادل
اگر لیستی با کلماتی مثل بیسکوییت، بروکلی، ماهی سوخاری، بستنی، سیبزمینی سرخکرده و بادام به دست شما بدهند، احتمال اینکه به آن نگاهی سریع بیندازید تا خوراکی خوب و بد را از هم تفکیک کنید زیاد است.
به گفته هنسون، برچسب خوب یا بد زدن به غذاها، در ایجاد رابطه نادرست با غذا و بدن مؤثر است: «بسیاری از اختلالات خوردن از اینکه چه غذایی خوب یا بد است سرچشمه میگیرد. بسیاری از عادات غذایی سالم توصیف میشوند در حالی که چنین عاداتی بسیار شبیه به اختلالات خوردن هستند.»
لیزا دامور، متخصص در زمینه رشد دختران نوجوان، باور دارد که میشود به جای حرف زدن از غذای خوب و بد و سالم و ناسالم، بنا را بر تعادل گذاشت.
او میگوید که با تعادل میتوان تمرکز را بر مراقبت از خود از راههای چندجانبه مثل فعالیتهای لذتبخش، استراحت خوب، توجه به اینکه بدن چه میخواهد و غذاهایی متنوع گذاشت.
دامور میگوید که بدن کودکان میوه و سبزیجات زیاد و پروتئین سالم میخواهد و البته قطعا «هلههولههایی که خوردنشان به کودک مزه میدهد».
او تأکید دارد که بسیاری از گفتوگوهای والدین با فرزندانشان درباره وزن، درباره نگرانیهای بزرگسالانه خود آنان شکل گرفته است و هیچ ربطی به حرف زدن با کودک درباره وزن او ندارد.
والدین به الگوها توجه کنند
مهم است که هنگام حرف زدن از وزن کودکانتان با آنها مراقب باشید اما اینکه درباره وزن خودتان و دیگران چطور حرف میزنید هم اهمیت دارد.
تحسین خوشاندام بودن کسی، تعریف کردن از وزن کم کردن یک دوست یا شکایت از وزن خودتان، فارغ از اینکه چه وزنی داشته باشید، دنیای کودکان شما را درباره مسأله وزن، شکل میدهد.
شنیدن چنین حرفهایی همچنین به کودک یاد میدهد که سایز پایینتر بهتر است و وزن اضافه کردن بد است.
دامور میگوید که راههای کودک برای زیستن در جهان، متکی بر مشاهده است و شروع سنجش الگوها، از خانه آغاز میشود.
میتوانید از تغییر نحوه صحبت کردن از بدن مقابل کودکتان شروع کنید اما زدودن بار شرم و خجالت از دایره واژگان، دشوار است.
هنسون معتقد است پس از اینکه چیزی از دهانتان در رفت، مثلا اینکه از وزن کسی انتقاد یا از وزن کم کردن او تعریف کردید، با کودکتان درباره آنچه اتفاق افتاد صحبت کنید.
بنا بر پیشنهاد هنسون، مثلا میتوانید بگویید وقتی وسایل سفرمان را جمع میکردیم، دیدم که یکی از لباسهایم برایم کوچک شده و به تنم نمیرود و حرفهای خیلی بدی راجع به بدنم زدم که اینجور حرفها ناشی از یک تفکر قدیمی است و من واقعا در حال تلاشم تا درباره خودم جور دیگری فکر کنم.
انتقاد از بدن و وزن میتواند تأثیر منفی داشته باشد اما گفتن جملات مثبت درباره بدن مثل اینکه «تو خیلی زیبایی» یا «بدنت فرم خیلی خوبی دارد» چه؟
به گفته متخصصان پیامدهای گفتن چنین جملاتی هم پیچیده است.
دامور میگوید که نمیتوان از مردم انتظار داشت به فرزندانشان نگویند زیبایند اما تأکید میکند که هدف از توصیهها در این زمینه، این است که والدین ببینند چه میزان تعریف از کودک را صرف نظر دادن درباره ظاهر و چه میزان را صرف باطن او میکنند.
دامور توصیه میکند والدین جوری درباره بدن کودک حرف بزنند که بر روی ظاهر او تأکید نشود: «مثلا از قدرت بدنی او تعریف کنید یا توانایی بدنشان که به آنها اجازه انجام دادن کاری را میدهد؛ چرا که بر خلاف قدرت و توانایی، ظاهر و بدن تا حد زیادی متکی به شانس است و کار چندانی درباره آن نمیتوان کرد.»
به باور دامور، تعریف از خاص و زیبا بودن کودک هم جا و مکانی دارد اما باید اطمینان حاصل کرد که والدین بیشتر وقتشان را صرف تعریف از شخصیت کودک کنند نه ظاهر او.
دامور تأکید دارد که نظر دادن درباره وزن کسی، فارغ از نظر خوب یا بد، عیبهای زیادی دارد و بهتر است اگر میتوانید، اصلا از وزن حرف نزنید.