آرزوی انوشه آشوری برای دویدن در ماراتن لندن به یاد زندانیان اوین، در چند قدمی محقق شدن
بر اساس گزارش گاردین، انوشه آشوری، شهروند ایرانی-بریتانیایی که پنج سال در زندان اوین در حبس بود، قصد دارد به یاد زندانیان اوین، در ماراتن لندن شرکت کند. او گفته است که میخواهد «آن همه درد، ثمرهای داشته باشد».
وقتی فرزند اونا هنسون یک روز از مدرسه آمد و به مادرش گفت که میخواهد از این به بعد سالمتر غذا بخورد، او پیش خودش فکر کرد که چه پیشرفتی! اما شش ماه بعد، فرزندش با تشخیص ابتلا به «اختلال خوردن» در بیمارستان بستری شد.
هنسون در لسآنجلس زندگی میکرد. سالها معلم کودکان بود و پیشینه کاری او روان شناسی آموزش بود. او فکر میکرد هر آنچه لازم داشته درباره جلوگیری از ایجاد اختلال خوردن در بچههایش بداند، آموخته است اما تجربه او با فرزند خودش به او نشان داد خانوادهها تا چه حد نیازمند یادگیریاند.
هنسون حالا به والدین بهطور خصوصی مشاوره میدهد تا به فرزندانشان ایجاد رابطه مثبت با غذا و بدنشان را یاد دهند.
به گفته متخصصان، اختلالات خوردن در افرادی از تمامی سنین، جنسیت و پیشینه دیده میشود.
بنا بر یک پژوهش که به تازگی در مجله پزشکی کودکان «جِما» منتشر شده است، پنج درصد کودکان در سنین ۹ و ۱۰ سالگی، علائمی از اختلالات خوردن بروز میدهند.
این پرسش که منشأ این اختلالات از کجاست، سوالی پیچیده است. به گفته یک متخصص، این اختلالات میتواند ناشی از تروما، ژنتیک، تنانگاره یا همان تصویری که فرد از بدن خودش دارد، فشار اجتماعی، گسستگی نظم در خوردن یا ترکیبی از تمامی این عوامل باشد.
نتایج یک پژوهش اخیر اما نشان میدهد حرفهای بزرگسالان هم در وقوع اختلالات خوردن در کودکان قطعا مؤثر است.
در این پژوهش بر واکنش دانشآموزان هنگامی که وزن آنها در مدرسه سنجیده و نتیجه آن برای والدینشان فرستاده شد، تمرکز شده بود. اگر دانشآموز در محدوده وزنی سالمی بود، مدرسه به والدین خبر میداد.
این پژوهش نشان داد که احتمال وزن کم کردن دانشآموزان، حتی آنانی که در محدوده وزنی درستی قرار داشتند، پس از فرستادن نامه به والدینشان بیشتر بود.
مشخص است که صحبت کردن درباره وزن آسیبزاست اما پژوهش مذکور نشان داد نظرات مثبت دادن به کودک درباره وزن او هم تأثیر مثبتی ندارد!
رابطه سالمتر با غذا، بدن و وزن در کودکی میتواند آغازگر مسیر زندگی شادتر برای فرد باشد. متخصصان بر این باورند که مراقب بودن بزرگسالان حین حرف زدن از وزن، میتواند در این زمینه مفید باشد.
تمرکز بر تعادل
اگر لیستی با کلماتی مثل بیسکوییت، بروکلی، ماهی سوخاری، بستنی، سیبزمینی سرخکرده و بادام به دست شما بدهند، احتمال اینکه به آن نگاهی سریع بیندازید تا خوراکی خوب و بد را از هم تفکیک کنید زیاد است.
به گفته هنسون، برچسب خوب یا بد زدن به غذاها، در ایجاد رابطه نادرست با غذا و بدن مؤثر است: «بسیاری از اختلالات خوردن از اینکه چه غذایی خوب یا بد است سرچشمه میگیرد. بسیاری از عادات غذایی سالم توصیف میشوند در حالی که چنین عاداتی بسیار شبیه به اختلالات خوردن هستند.»
لیزا دامور، متخصص در زمینه رشد دختران نوجوان، باور دارد که میشود به جای حرف زدن از غذای خوب و بد و سالم و ناسالم، بنا را بر تعادل گذاشت.
او میگوید که با تعادل میتوان تمرکز را بر مراقبت از خود از راههای چندجانبه مثل فعالیتهای لذتبخش، استراحت خوب، توجه به اینکه بدن چه میخواهد و غذاهایی متنوع گذاشت.
دامور میگوید که بدن کودکان میوه و سبزیجات زیاد و پروتئین سالم میخواهد و البته قطعا «هلههولههایی که خوردنشان به کودک مزه میدهد».
او تأکید دارد که بسیاری از گفتوگوهای والدین با فرزندانشان درباره وزن، درباره نگرانیهای بزرگسالانه خود آنان شکل گرفته است و هیچ ربطی به حرف زدن با کودک درباره وزن او ندارد.
والدین به الگوها توجه کنند
مهم است که هنگام حرف زدن از وزن کودکانتان با آنها مراقب باشید اما اینکه درباره وزن خودتان و دیگران چطور حرف میزنید هم اهمیت دارد.
تحسین خوشاندام بودن کسی، تعریف کردن از وزن کم کردن یک دوست یا شکایت از وزن خودتان، فارغ از اینکه چه وزنی داشته باشید، دنیای کودکان شما را درباره مسأله وزن، شکل میدهد.
شنیدن چنین حرفهایی همچنین به کودک یاد میدهد که سایز پایینتر بهتر است و وزن اضافه کردن بد است.
دامور میگوید که راههای کودک برای زیستن در جهان، متکی بر مشاهده است و شروع سنجش الگوها، از خانه آغاز میشود.
میتوانید از تغییر نحوه صحبت کردن از بدن مقابل کودکتان شروع کنید اما زدودن بار شرم و خجالت از دایره واژگان، دشوار است.
هنسون معتقد است پس از اینکه چیزی از دهانتان در رفت، مثلا اینکه از وزن کسی انتقاد یا از وزن کم کردن او تعریف کردید، با کودکتان درباره آنچه اتفاق افتاد صحبت کنید.
بنا بر پیشنهاد هنسون، مثلا میتوانید بگویید وقتی وسایل سفرمان را جمع میکردیم، دیدم که یکی از لباسهایم برایم کوچک شده و به تنم نمیرود و حرفهای خیلی بدی راجع به بدنم زدم که اینجور حرفها ناشی از یک تفکر قدیمی است و من واقعا در حال تلاشم تا درباره خودم جور دیگری فکر کنم.
انتقاد از بدن و وزن میتواند تأثیر منفی داشته باشد اما گفتن جملات مثبت درباره بدن مثل اینکه «تو خیلی زیبایی» یا «بدنت فرم خیلی خوبی دارد» چه؟
به گفته متخصصان پیامدهای گفتن چنین جملاتی هم پیچیده است.
دامور میگوید که نمیتوان از مردم انتظار داشت به فرزندانشان نگویند زیبایند اما تأکید میکند که هدف از توصیهها در این زمینه، این است که والدین ببینند چه میزان تعریف از کودک را صرف نظر دادن درباره ظاهر و چه میزان را صرف باطن او میکنند.
دامور توصیه میکند والدین جوری درباره بدن کودک حرف بزنند که بر روی ظاهر او تأکید نشود: «مثلا از قدرت بدنی او تعریف کنید یا توانایی بدنشان که به آنها اجازه انجام دادن کاری را میدهد؛ چرا که بر خلاف قدرت و توانایی، ظاهر و بدن تا حد زیادی متکی به شانس است و کار چندانی درباره آن نمیتوان کرد.»
به باور دامور، تعریف از خاص و زیبا بودن کودک هم جا و مکانی دارد اما باید اطمینان حاصل کرد که والدین بیشتر وقتشان را صرف تعریف از شخصیت کودک کنند نه ظاهر او.
دامور تأکید دارد که نظر دادن درباره وزن کسی، فارغ از نظر خوب یا بد، عیبهای زیادی دارد و بهتر است اگر میتوانید، اصلا از وزن حرف نزنید.
لو شیانگری که زمانی در چین تحلیلگر مالی بود، هرگز فکر نمیکرد قربانی قاچاق و به بردگی گرفته شدن برای انجام عملیات کلاهبرداری در کامبوج شود.
به گزارش الجزیره، شیانگری در سپتامبر ۲۰۲۰ و در ۳۲ سالگی، با سودای آغاز کسبوکار خودش، به کامبوج در جنوب شرق آسیا رفت. برای اینکه چم و خم کار را بیاموزد، به یکی از دوستانش پیشنهاد داد رستوران او در شهر پنوم پن، پایتخت را بگرداند. دوست لو اهل روستای خودش بود و لو شاهد آن بود که او چطور ثروتمند شده، خانه بزرگی خریده و زندگی خوبی برای خودش دست و پا کرده است. لو همین چیزها را برای خود و خانوادهاش، زن و پسر دو ساله و مادر و پدرش میخواست.
همهگیری کووید-۱۹ اما از راه رسید. رستوران تعطیل شد و لو در کامبوج سرگردان ماند. شغلی نداشت و پول بلیت هواپیما هم نداشت که به چین برگردد. از پس هزینههای قرنطینه شدن در چین هم برنمیآمد. تا اینکه یکی از مشتریان دائم رستوران به او شغلی پیشنهاد کرد: کاری که لو بهسرعت از اینکه آن را پذیرفته بود پشیمان شد.
مشتری به او گفت او تنها باید بازار مالی مشتریان را تحلیل کند و حقوق این شغل بیش از هزار و ۵۰۰ دلار در ماه است. لو پیش خودش فکر کرد اگر چنین کاری را حتی دو ماه انجام بدهد، پول بازگشتش به چین در میآید.
وقتی لو برای اولین روز سر کار رفت متوجه شد که در یک عملیات کلاهبرداری گیر افتاده و وقتی خواست از محل کار خارج شود، به او گفتند امکان ندارد، چون او به قیمت ۱۲ هزار دلار به شرکت فروخته شده و مال آنهاست تا وقتی تمام پولی را که برای او پرداخته شده، کاملا برای شرکت دربیاورد.
چنین جرایمی در کامبوج آنچنان نامعمول نیست و هزاران قربانی به دام آن میافتند.
قربانیان چنین جرایمی گاه اتباع خارجی (چینی، تایلندی، ویتنامی، اندونزیایی، مالزیایی یا اهل میانمار) هستند.
در چنین شرکتهایی افراد مسلح حاضرند و به آنها اجازه خروج نمیدهند. آنانی که به بردگی گرفته شدهاند کتک میخورند و تهدید میشوند که اگر به پلیس اطلاع دهند، در بازار فروخته میشوند تا برای شرکت دیگری عملیات کلاهبرداری را پیش ببرند.
اواسط سال ۲۰۲۱ بود که ویدئوهایی سهمناک از ضربوشتم قربانیان چنین شرکتهایی بر روی اینترنت منتشر شد. در این ویدئوها قربانیان باتوم میخوردند و به آنها شوک الکتریکی داده میشد، آن هم در حالی که باقی قربانیان با چهرههای درهمکشیده از رنج و بدنهایی خونآلود، در حالی که با دستبند به تختهای فلزیشان زنجیر شده بودند، شکنجه آنها را تماشا میکردند.
خبرگزاری الجزیره موفق شده است با چند تن از قربانیان شرکتهای کلاهبرداری سایبری در کامبوج، چین، تایلند و مالزی گفتوگو کند. قربانیانی که از کار اجباری در این شرکتها جان سالم به در بردهاند.
لین، دختر ۱۶ ساله و یکی از قربانیان این شرکتها به الجزیره گفته است در کامبوج، مجبور به کلاهبرداری جنسی اینترنتی شده است. شرکتی که لین مجبور به کار برای آنها شده بود، برای مردانی که میخواستند با زنان رابطه جنسی داشته باشند کلابی راه انداخته بوده. عکسهای زنان در این کلاب از روی اینترنت دزدیده میشده و به مردان گفته میشده پیش از فرستادن زنان برای رابطه جنسی با آنها، باید حق عضویت پرداخت کنند که البته همه اینها کلاهبرداری بوده است.
افسردگی و ناامید شدن لین از نجات یافتن از شرکتی که در آن به بردگی گرفته شده بود، او را به اقدام به خودکشی واداشت اما هنگامی که روی تخت بیمارستان دوباره چشمانش را به روی زندگی باز کرد، فهمید یک گروه داوطلب که لو شیانگری هم جزو آنها بود، او را از مرگ نجات داده است.
لو پس از رهایی قسم خورده بود به بقیه قربانیان گرفتار کمک کند. او چندین ماه قبل از خوکشی لین و پس از ۱۱ روز اسارت، آزاد شده بود. او در این ۱۱ روز سه بار بین شرکتهای مختلف دستبهدست شده بود و بهای فروش او هر بار بالاتر رفته بود. شرکت سوم ۱۸ هزار دلار برای خرید او پرداخته بود. او پس از فروخته شدن برای سومین بار، به دست پلیس آزاد شد.
لو توانسته بود با سفارت چین و فرمانداری محلی تماس بگیرد و پلیس خبردار شده بود.
به گفته چن، یکی دیگر از قربانیان این شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی، هر جرمی از کلاهبرداری در قمار آنلاین تا کلاهبرداری عاشقانه با رمزارز که او آن را «چندشآور» خواند، انجام میدادند. چن شرایط این شرکتها را بدتر از زندان توصیف کرد.
کلاهبرداری اینترنتی در اینسو و آنسوی جهان
کلاهبرداری اینترنتی در چین یک کسبوکار عظیم است که سالانه میلیاردها دلار به جیب کلاهبرداران میریزد اما هدفش تنها شهروندان چین نیست. افراد مختلف از اروپا تا آمریکا و استرالیا هم به دام چنین کلاهبرداریهایی میافتند.
قربانیان از اینکه خوشبینانه در دام چنین شرکتهایی گرفتار و مجبور به غارت دیگر افراد میشوند شرمگیناند. به گفته آنان، سودزایی افراد قاچاقشده برای این شرکتها زیاد است.
هدف کلاهبرداریهای عاشقانه با رمزارز که بسیار سودآور است اغلب زنان چینی ثروتمندیاند که در خارج کشور زندگی میکنند.
به گفته یکی از «بردگان کلاهبرداری اینترنتی»، اولین کاری که برای کلاهبرداریهای عاشقانه باید انجام داد این است که با عکسها و ویدئوهای روی اینترنت، شخصیتی تقلبی برای خود دستوپا کرد: «مثلا باید مردی خوشتیپ، مثبت با شغلی ثابت و نه "بچهپولدار" بود. تنها باید شغل مناسبی داشت و بیوه بود. شرکت به او گفته بود داستانی از خودش در بیاورد؛ هر چه غمانگیزتر، بهتر.»
او گفت زنی در کانادا با همین کلاهبرداری اینترنتی ۱/۵ میلیون دلار پولش را از دست داده است.
شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی گاهی روزانه از ۵۰۰ نفر کلاهبرداری میکنند.
یک متخصص در زمینه رخنه در سایتهای شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی، کار این شرکتها را «بسیار حرفهای» و بیشباهت به کلاهبرداریهای معمول اینترنتی توصیف کرد.
جایگاه کامبوج در فساد
بنا بر شاخص ادراک فساد جهانی، کامبوج پس از کره شمالی و افغانستان، سومین کشور فاسد آسیاست.
دولت کامبوج که تقریبا۴۰ سال است بهسرکردگی نخستوزیر هون سن و حزب او، حزب مردم کامبوج، بر سر کار است، دولتی فاسد است.
برقراری روابط نزدیک با چین نیز مشکل فساد در کامبوج را بدتر کرده و موجی از سرمایهگذاران چینی را به این کشور روان کرده است.
سه سرمایهگذار چینی سرشناس در کامبوج، در چین به ارتکاب جرایم مالی به ارزش دهها میلیون دلار متهم شدهاند.
این افراد، هر سه، با شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی در کامبوج و قطب آن، شهر ساحلی سیهانوکویل، ارتباط دارند.
اغلب غولهای سرمایهداری که شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی در کامبوج را میچرخانند در یک چیز با هم اشتراک دارند و آن هم ارتباط نزدیک با هون سن، نخستوزیر کامبوج است.
شهر ساحلی سیهانوکویل واقع در جنوب غرب خلیج تایلند در کامبوج، قطب جرایم مرتبط با کلاهبرداری سایبری است.
لونگ دیمانش، نماینده فرماندار این شهر و چو بون انگ، رئیس کمیته ملی مبارزه با قاچاق در کامبوج، معتقدند تقریبا تمامی شکایتهای مرتبط با گیر افتادن در شرکتهای قاچاق انسان و ناچار به عملیات کلاهبرداری اینترنتی شدن، غیرواقعی هستند.
دیمانش گفت که این شاکیان میخواهند کارشان را عوض کنند چون فکر میکنند جای دیگر حقوق بیشتر و شرایط کاری بهتر خواهند داشت و هنگامی که شرکت به آنها اجازه تغییر شغلشان را نمیدهد، میگویند که در شرکت حبس شدهاند.
برخلاف ادعاهای مقامهای کامبوج، نوبت آن است که لو شیانگری و تیم داوطلبان او، با حمایتهای بینالمللی، به صنعت کلاهبرداری اینترنتی و رنج ناشی از آن در کامبوج که فساد ظاهرا در آن حد و مرزی نمیشناسد، پایان دهند.
بنا بر یک پژوهش جدید، گرمایش زمین، شیوع و تأثیر ۵۸ درصد بیماریهای عفونی انسان، از بیماریهای قابلانتقال از راه آب گرفته تا بیماریهای کشنده همچون طاعون را بدتر خواهد کرد.
محققان حوزه محیط زیست و سلامت در دانشگاه گوتنبرگ و دانشگاه هاوایی در تحقیقی مشترک به این نتایج دست یافتند.
تیم محققان، مقالات علمی مربوط به «عوامل بیماریزا شناختهشده» را که طی دههها نگارش و انتشار یافته، مرور کردند تا نقشهای از احتمال وخامت خطراتی که با گرمایش زمین متوجه انسان خواهد شد، ترسیم کنند.
ارقام به دست آمده تکاندهنده است: بنا بر دادهها، از ۳۷۵ بیماریای که انسان را درگیر میکند، ۲۱۸ بیماری (به عبارتی بیش از نیمی از آنها) از گرمایش کره زمین متأثر خواهند شد.
برای مثال، سرازیر شدن سیل میتواند موجب شیوع بیماری هپاتیت شود، بالا رفتن دما میتواند طول عمر پشههای ناقل بیماری مالاریا را بیشتر کند و خشکسالی میتواند جوندگان ناقل ویروس «هانتا» را در جستوجوی غذا به مناطقی براند که نباید.
با در نظر گرفتن نقش گرمایش زمین و تأثیر آن بر ۱۰۰۰ راه انتقال بیماریهای عفونی و افزایش مخاطرات مرتبط با آن در جهان، انتظار از جوامع برای وفق دادن خود با تمامی ایندست تغییرات، گزینه واقعگرایانهای نیست.
این است که جهان باید انتشار گازهای گلخانهای را که عامل گرمایش جهانی است کاهش دهد تا احتمال وقوع چنین مخاطراتی را کم کند.
سلامت انسان متأثر از تغییرات اقلیمی در جهان
توانایی جلوگیری از وقوع بحرانهای سلامت در جهان مستلزم درک جامع بشر از راههای انتقال بیماریها و مقیاس خطراتی است که بحرانهای اقلیمی میتواند برای سلامت انسان ایجاد کند.
دانشمندان در پژوهش مذکور بر ۱۰ مورد از مخاطرات تغییرات اقلیمی تمرکز کردند که مرتبط با بالا رفتن انتشار گازهای گلخانهای در جهان است. این ۱۰ خطر عبارتند از گرمایش جو، موج گرما، خشکسالی، آتشسوزی جنگلها و مراتع، بارانهای سیلآسا و برف سنگین، سیل، طوفان، افزایش سطح آب دریاها، گرم شدن اقیانوسها و تغییر پوشش گیاهی.
محققان سپس به دنبال مرور پژوهشهایی رفتند که بررسی خاص و کمّی از وقوع بیماریهای انسانی مرتبط با چنین مخاطراتی ارائه داده بودند.
مرور ۷۷ هزار مقاله علمی که ۸۳۰ مقاله آن درباره مخاطرات تغییرات اقلیمی و تأثیر آن بر نوعی خاص از بیماری در منطقهای خاص و در دورهای خاص متمرکز بود، دانشمندان را قادر ساخت پایگاه دادههایی از مخاطرات اقلیمی، راههای انتقال بیماری، عوامل بیماریزا و بیماریها تهیه کنند.
اغلب بیماریهایی که با تغییرات اقلیمی بدتر میشوند بیماریهای «از طریق ناقل جاندار» هستند؛ مثلا آنهایی که از طریق پشه، خفاش یا جوندگان سرایت مییابند.
با بررسی نوع مخاطرات اقلیمی مشخص شد شیوع ۱۶۰ بیماری (به عبارتی اغلب بیماریها) با گرمایش جوی، ۱۲۲ بیماری با بارش سنگین برف و باران و ۱۲۱ بیماری با سیل بدتر میشود.
تغییرات اقلیمی چطور بر خطر عوامل بیماریزا اثرگذار است؟
بر اساس یافتههای پژوهشگران، فعل و انفعالات بین خطرات زیستمحیطی با عوامل بیماریزا و انسانها از چهار راه مهم صورت میگیرد:
۱) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی، عوامل بیماریزا را به مردم نزدیکتر میکند:
در برخی موارد، مخاطرات ناشی از تغییرات اقلیمی طیفی از حیوانات و جانداران را درگیر میکند که میتوانند ناقل بیماریهای خطرناک برای انسان باشند.
به عنوان مثال، گرمایش یا تغییرات در الگوی بارندگی میتواند توزیع جمعیت پشهها را تغییر دهد. پشهها ناقل بسیاری از بیماریها هستند. در دهههای اخیر تغییرات جغرافیایی در شیوع بیماریهایی همچون مالاریا و دانگ یا تب استخوانشکن که پشه عامل انتقال آنهاست، با مخاطرات اقلیمی مرتبط بوده است.
۲) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی، مردم را به عوامل بیماریزا نزدیکتر میکند:
بلایای اقلیمی همچنین با تغییر الگوی رفتار انسان، راههایی را که احتمال قرار گرفتن آنها را در معرض موارد بیماریزا بیشتر میکند، افزایش میدهد. مثلا در طی موج گرما، مردم بیشتر آبتنی میکنند که همین کار میتواند به شیوع بیماریهای قابل سرایت از راه آب دامن بزند.
۳) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی عوامل بیماریزا را افزایش میدهند:
در برخی موارد، حوادث مرتبط با تغییرات اقلیمی یا به ایجاد شرایط زیستمحیطیای میانجامد که برای عوامل بیماریزا فرصتی است به منظور ارتباط با ناقل و یا توانایی عوامل بیماریزا را برای ایجاد بیماریهای وخیم در انسان بیشتر میکند.
مثلا آب راکد ناشی از بارندگی سنگین و سیل میتواند بستری مناسب برای زاد و ولد پشه فراهم بیاورد که در نهایت به افزایش سرایت بیماریهایی همچون تب زرد، دانگ، مالاریا، تب نیل غربی یا لیشمانیاز منجر میشود.
تحقیقات نشان میدهند بالا رفتن دما همچنین میتواند ویروسها را نسبت به گرما مقاومتر کند و در نتیجه به شدت وخامت بیماری منجر شود چرا که عوامل بیماریزا اینگونه میتوانند هر چه بیشتر و بهتر با تب در بدن انسان خود را وفق دهند.
برخی دیگر از پژوهشها نیز نشان میدهند بالا رفتن دمای هوا در جهان موجب میشود بیماریها و عفونتهای قارچی نسبت به گرما مقاومتر شوند و در نتیجه راحتتر انسان را مبتلا کنند.
۴) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی توانایی بدن انسان برای مقاومت در برابر عوامل بیماریزا را کاهش میدهند:
مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی میتوانند از دو راه عمده بر توانایی بدن انسان برای مبارزه با عوامل بیماریزا تأثیر بگذارند: یک اینکه این مخاطرات میتوانند مردم را در شرایط پرخطرتر گرفتار کنند. مثلا هنگامی که آسیب ناشی از بلایای مرتبط با تغییرات اقلیمی موجب شود مردم مجبور شوند در محیطی پر ازدحام جمع شوند و خطر برای آنها به دلیل در معرض عوامل بیماریزا قرار گرفتن و کمبود بهداشت، افزایش یابد.
چنین مخاطراتی همچنین میتوانند توانایی بدن را برای مبارزه با عوامل بیماریزا پایین بیاورند. زندگی در دوران مخاطرات اقلیمی همچنین میتواند ترشح هورمون کورتیزول ناشی از استرس را بیشتر کند و به کاهش در پاسخ سیستم ایمنی بدن بینجامد.
چه میتوان کرد؟
تغییرات اقلیمی تهدیدهای قابل توجهی برای زندگی انسان، سلامت و رفاه اجتماعی-اقتصادی هستند. ترسیم نقشه محققان از بیماریهای عفونی که با چنین تغییراتی بدتر خواهد شد، نشان دهنده وسعت چنین تهدیدی است.
به باور دانشمندان، بشر برای کاهش چنین خطراتی باید ترمز انتشار گازهای گلخانهای را که موجب گرمایش کره زمین شده است، بکشد.
ویلیام روتو ۵۵ ساله، پیروز میدان انتخابات پررقابت و نفسگیر در کنیا و پنجمین رئیسجمهوری این کشور از زمان اعلام استقلال شد. پیروزی او اما بسیاری را متعجب کرد: در کنیا سیاست بسیار مبتنی بر خون و قومیت است و روتو با معیارهای معمول سیاستمدار و رئیسجمهوری شدن در این کشور نمیخواند.
در طی کارزارهای انتخاباتی، روتو از حرف زدن از «قومیت و خون» پرهیز کرد و تأکیدش را بر مسائل اقتصادی گذاشت. او به این شکل مردم را واداشت تا برای سیر شدن شکمشان و نه اصرار بر پیوندهای خونیشان، رأی دهند.
بنا به گفته یک کارشناس، روتو نامزد افرادی بود که به سوپرمارکت میروند و پولی برای خرید آنچه میخواهند، ندارند.
ویلیام روتو کیست؟
کودکی روتو در مزرعه خانوادگی در روستای آرام «دره ریفت» گذشت. او در دوران کودکی در غرفهای بینراهی مرغ میفروخت تا پول در بیاورد.
روتو در کارزارهای انتخاباتی، با اشاره به ریشههایش خود را یک کنیایی سختکوش معرفی کرد که فقر را کنار زده و به راه پر پیچ و خم سیاست و قدرت در کشور وارد شده است.
ویلیام روتو از سال ۲۰۱۳ به عنوان معاون رئیسجمهوری کنیا کار کرده است.
رقیب اصلی او در این انتخابات، ریلا اودینگا، سیاستمدار کهنهکار کنیایی بود.
نام حزب ائتلافی روتو، «اول کنیا» است. او در دانشگاه گیاهشناسی و حیوانشناسی خوانده و در رشته اکولوژی گیاهی دکترا دارد.
روتو در دهه ۹۰ میلادی به سیاست روی آورد. او شش فرزند دارد، مسیحی و بسیار مذهبی است.
تاریخچه خون خوب و بد در کنیا
روتو طی کارزارهای انتخاباتی وعده داد تا از قیدو بند «سلسلهها» رها شود. او بر خلاف رایلا اودینگا، رقیب اصلیاش و اوهورو کنیاتا، رئیسجمهوری پیشین کنیا، با هیچ فرد مطرحی در عالم سیاست کنیا نسبت خانوادگی ندارد.
اودینگا، نخستوزیر پیشین و رهبر حزب مخالف و رقیب انتخاباتی روتو، ۲۵ سال برای رسیدن به مقام ریاستجمهوری کنیا زمان صرف کرده بود و پنج بار نامزد انتخابات ریاستجمهوری شده بود.
او گفته بود این بار آخرین بار است که به عنوان نامزد ریاستجمهوری در انتخابات شرکت میکند.
پیش از آنکه نتایج انتخابات و پیروزی روتو از سوی کمیسیون انتخابات اعلام شود، حزب ائتلافی اودینگا نتایج انتخابات را رد کرده بود اما در نهایت روتو با کسب نزدیک به ۵۱ درصد آرا، رئیسجمهوری کنیا شد.
بیش از ۲۲ میلیون نفر در انتخابات ریاستجمهوری کنیا رأی خود را به صندوق انداختند.
راه روتو در مسیر رسیدن به ریاستجمهوری کنیا پردستانداز بود. گرچه او از سال ۲۰۰۶ برای رسیدن به ریاستجمهوری تلاش کرده بود اما جاده پیش روی او پر سنگلاخ بود.
حالا که روتو به ریاستجمهوری رسیده است هم راه برای او هموار نیست و میراثی از مشکلات از دولت اوهورو کنیاتا برای او مانده است.
نرخ بدهکاری و بیکاری جوانان در دولت قبلی بالا رفت و همزمان کوویدـ۱۹، افزایش بهای سوخت و حمله روسیه به اوکراین باعث اختلال شدید در تأمین غذا و بالا رفتن هزینه زندگی در کنیا شد.
حالا کنیا چشم انتظار است تا روتو برای بهبود شرایط این کشور کاری بکند.
بنا بر گزارشها، زمزمههایی از تلاشها برای عادیسازی روابط ترکیه با دولت بشار اسد در سوریه شنیده میشود.
در میانه انتشار چنین گزارشهایی اما ارتش ترکیه اخیرا به روستاهای ریف شمالی در استان الرقه سوریه حمله توپخانهای کرد که این حمله کشته و زخمی شدن چندین سرباز سوری را در پی داشت.
منابع سوری همچنین از اعزام نیرو و تجهیزات از ترکیه به خاک سوریه خبر میدهند.
آنکارا اما بر حمایت از راهحل سیاسی برای حل بحران سوریه تأکید کرده است.
مولود چاووشاوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با همتای لتونیایی خود در آنکارا، بر سازش برای دستیابی به ثبات و صلح دائمی در سوریه تأکید کرد.
آواز کوبیدن ترکیه بر طبل تعامل با دولت بشار اسد در سوریه روزبهروز بلندتر میشود؛ حرکتی حساب شده پیش از انتخابات ترکیه در ژوئن ۲۰۲۳ که به نظر میرسد قرار است باز هم آرمان کُردها را برای خودمختاری تضعیف کند و حرکتی به کام روسیه باشد که خواستار ایجاد شکاف بین ترکیه و «دشمنان غربی» این کشور است.
مولود چاووشاوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه، هفته پیش اعلام کرد در اکتبر ۲۰۲۱ و در بلگراد، پایتخت صربستان، دیدار کوتاهی با فیصل مقداد، همتای سوری خود داشته است.
زمزمههای نزدیکتر شدن دو دولت ترکیه و سوریه از پیش آغاز شده بود و به نقل از یک دیپلمات ارشد ترک، ارتباطات میان مقامهای اطلاعاتی دو کشور هم از سر گرفته شده است.
حزب مخالف جمهوریخواه خلق ترکیه که مدتهاست خواستار برقراری روابط صلحآمیز با اسد بوده است نیز پیشتر حمایت خود را از چنین تصمیمی اعلام کرده بود.
حال سوال این است که آیا آنکارا آماده است مخالفان حکومت سوریه که آنها را زیر پر و بال حمایت خود گرفته بود، فدای صلح با دولت اسد کند؟ همان بشار اسدی که دولت ترکیه و مخالفان سوری اسد، هر دو، خواهان براندازی او بودند؟
به دنبال این خبرها و گمانهزنیها، نگرانی از برقرار شدن دوباره روابط ترکیه با دولت اسد، صدها سوری در مناطق اشغال شده ترکیه در شمال سوریه را بر آن داشت تا دست به اعتراض بزنند. دو تن از معترضان به دلیل سوزاندن پرچم ترکیه بازداشت شدند. تصاویر سوزاندن پرچم در فضای مجازی دستبهدست و موجب وحشت شدیدی در میان میلیونها مهاجر سوری در ترکیه شد که همین حالا هم تحت فشار قرار دارند.
چاووشاوغلو در واکنش به این وقایع تأکید کرد دولت ترکیه خواستار سازش با دولت اسد شده است نه صلح با این دولت.
منابع ترک اما به المانتیور گفته بودند تلاش آنکارا برای تعامل با دمشق با تبوتابی تازه و حمایت مسکو از سر گرفته شده است. بنا بر ادعای یکی از این منابع، ایران، روسیه، قطر و امارات متحده عربی، همه نقشی در گفتوگوهای مربوط به این تعامل ایفا میکنند.
تلاش آنکارا برای نزدیک شدن به دمشق از زوایای گوناگون بسیار جالب توجه است که یکی از آنها، تلاش رجب طیب اردوغان برای ماندن در مستند ریاست جمهوری است.
انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی ترکیه ۱۸ ژوئن ۲۰۲۳ برگزار میشود؛ اقتصاد ترکیه رو به سقوط است، احساسات مهاجرستیزانه سر به فلک کشیده و گزارشها از حملات به سوریها هم رو به افزایش است. حزب مخالف در ترکیه نیز هشدار داده به محض سر کار آمدن، سوریها را به کشورشان میفرستد. پس عادیسازی تعامل با سوریه یک «باید» است و نوایی نیست که به گوش رأیدهندگان ترک آشنا نباشد.
این همچنین فرصتی برای اردوغان است که با توسل به حربه حزب مخالف، پیروزی را از آنها برباید.
بنا بر نظر برخی کارشناسان، اگرچه اظهارات بعضی اعضای ارتش ملی سوریه تحت حمایت ترکیه یا همان ارتش آزاد سوریه نشان میدهد به اعتمادشان به پشتگرمی آنکارا خللی وارد نیست، اما این اعتماد بیجاست چون به اردوغان اعتمادی نیست.
او همیشه میتواند از مواضعی که اتخاذ کرده برگردد و این را بارها در عمل نشان داده است. آشکارترین این اعمال در اقدام او در سال ۲۰۱۶ و در رها کردن شهر حلب برای سقوط و افتادن آن در دست رژیم بشار اسد هویدا شد. تصمیمی که تحت فشار روسیه گرفته شد و در حقیقت دست شستن ترکیه از براندازی اسد را نشان داد.
ترکیه با این اقدام هدف نیروهای نیابتی مخالف را هم متوجه کُردهای سوریه کرد.
یک فعال مخالف دولت سوریه معتقد است: «اینکه برخی سوریها فکر میکنند دولت ترکیه با دولت سوریه دست دوستی نخواهد داد ناشی از عجز و درماندگی آنهاست.»
نقش روسیه هم در این میان پررنگ است. روسیه مدتی است برای نزدیک کردن ترکیه و سوریه به یکدیگر کوشیده است.
به گفته یک فعال سیاسی، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، حالا میخواهد روابط ترکیه و سوریه به سطح سیاسی ارتقا پیدا کند تا در برابر ایالات متحده و متحدان کُرد سوری این کشور بایستد.
شمال شرق سوریه در دست آمریکا و متحدان کُرد آن است که به منابع نفتی و آب آن منطقه هم دسترسی دارند.
به گفته یک صاحبنظر در این زمینه، برخی دیگر از کشورها مثل امارات متحده عربی که روابطشان با دولت اسد را بهبود بخشیده بودند تا موضع او را در برابر ترکیه و ایران تقویت کنند، با گرمتر شدن روابطشان با ترکیه، خطمشیشان را تغییر دادهاند.
یک تحلیلگر دیگر در مورد وقایع اخیر و خطر آن برای کُردها گفته است که اسد و اردوغان هر دو از پوتین دستور میگیرند و اینکه هر دو علیه کُردها متحد شدهاند، مورد عجیبی برای کُردها نیست.
سکوت واشینگتن در زمزمههای نزدیکی دولت ترکیه به سوریه هم به نگرانی کُردها افزوده است. آمریکا اشاره چندانی هم به قتلهای هدفمند اعضای ارشد نیروهای دموکراتیک سوریه و حزب کارگران کردستان به دست ترکیه در شمال سوریه که با حملات پهپادی صورت میگیرد، نکرده است.
یک شبهنظامی حزب کارگران کردستان عراق به المانیتور گفته است که آمریکا نه به نیروهای دموکراتیک سوریه پشت خواهد کرد و نه از آنها دفاع میکند و این احتمالا بدترین سیاستی است که آمریکا در پیش گرفته است.
یک صاحبنظر دیگر در این زمینه گفته است که سوریه نمیتواند ضمانتی برای امنیت به ترکیه بدهد چرا که حتی اگر میخواست حزب کارگران کردستان را مهار کند هم توانایی نظامی آن را نداشت.
بنا بر گزارش فایننشال تایمز، اشغال شمال سوریه به دست نیروهای ترکیه سالانه حدود دو میلیارد دلار هزینه دارد. بنا بر اعلام دولت ترکیه، ۴۰ میلیارد دلار خرج ۳/۷ میلیون مهاجر سوری در ترکیه شده است اما حزب مخالف میگوید که رقم اصلی این هزینهها دستکم پنج برابر بیشتر است.
نگرانی ترکیه از سر بر آوردن یک گروه کُرد دیگر تحت حمایت کشورهای غربی در مرزهایش بقیه نگرانیها را در چشم این کشور کمرنگ جلوه میدهد. این است که برای رفع این نگرانی، تلاش خواهد کرد چه از راه دادن دست دوستی با دولت اسد و چه به تنهایی، از به وجود آمدن چنین وضعیتی جلوگیری کند.
آشوری ۶۸ ساله، مهندس بازنشسته، به اتهام جاسوسی به ۱۰ سال حبس در زندان اوین متهم شده بود و میدانست برای آنکه سلامت روانش از دست نرود، باید معنایی برای خود بیابد.
او با خودش قول و قرار گذاشت که وقتی آزاد شد، در ماراتن لندن بدود. رؤیایی بلندپروازانه، مخصوصا برای مردی که چندان آماده دویدن نبود و انتظار نداشت تا ۷۳ سالگی، روی آزادی را ببیند.
اما وقتی آشوری از مصیبت غیرقابل وصف دوره بازجویی، زمانی که سه بار اقدام به خودکشی میکند، جان به در میبرد، فکر دویدن در ماراتن لندن، او را از پنج سال حبس در زندان به اتهامهایی که همواره آنها را انکار کرد و جایی که بیعدالتی و فقدان بر دوش او سنگینی میکرد، گذراند و به آزادی رساند.
انوشه آشوری، اوایل ماه مارس ۲۰۲۲ و پس از پنج سال حبس، همراه با نازنین زاغری رتکلیف، شهروند دوتابعیتی دیگر، آزاد شد. او به سختی در حال وفق دادن خود با ادامه زندگی در جنوب لندن است؛ زندگیای که میگوید برای ابد تغییر کرده است.
انوشه آشوری در اکتبر سال ۲۰۲۲، بیش از یک ماه دیگر، برای خود و سازمانهای گروگان بینالملل (Hostage International) و عفو بینالملل، در ماراتن لندن خواهد دوید.
این دو سازمان حقوق بشری، حامی او و خانوادهاش در زمان بازداشت و زندانی شدنش در ایران بودند.
آشوری برای آنان که پس از آزادی در زندان اوین جا گذاشته هم خواهد دودید. کسانی که اغلب با اتهام جاسوسی بازداشت شدهاند. آشوری خواهد دوید «تا همه آنها بدانند که فراموش نشدهاند.»
«حماسه» آشوری هنگامی رقم خورد که یکی از همبندیهایش در زندان، کتاب «وقتی از دویدن صحبت میکنم، درباره چه صحبت میکنم؟» به قلم هاروکی موراکامی، نویسنده ژاپنی را به او داد.
به گفته آشوری، «باید با جنون مبارزه کرد و یکی از راههای آن، این (کتاب) بود که برای سلامت جسمم به من کمک کرد.»
آشوری بعدتر «انسان در جستوجوی معنا» نوشته ویکتور فرانکل، روانپزشک و متخصص اعصاب اتریشی را خواند که از هولوکاست نجات یافته بود.
این کتاب پنهانی به داخل زندان برده شده بود.
در بخشی از این کتاب آمده است: «وقتی در رنج گرفتاری، اگر هدف و معنایی در رنجت بیابی، آنچنان دردناک نخواهد بود.»
آشوری پیام کتاب را گرفت.
او گفته است: «هنگامی که هر دو (کتاب) را کنار هم قرار دادم، دلیل جسمی در کنار معنا قرار گرفت و این مرا به فکر کردن واداشت که: خب! اگر قرار است در ماراتن لندن بدوم، بگذار ثمرهای داشته باشد.»
آشوری تلاش کرد تا همراه پسرش، آرین، برای دو سازمان گروگان بینالملل و عفو بینالملل پول جمع کند. او گفت که هر دو سازمان نقش مهمی در آزادی او داشتهاند و به خانواده او کمک بسیاری کردهاند.
او هنگامی که برای دیدار با مادرش به ایران رفت و در آنجا بازداشت شد، منتظر یک عمل جراحی برای ترمیم آسیب مینیسک زانو هم بود.
او گفت: «در بازجویی ۱۷ کیلو وزن کم کردم و سه بار هنگامی که در آنجا بودم، دست به خودکشی زدم.»
با انتقالش به زندان، آشوری به گروه کوچک همبندیانش پیوسته است که روزانه ورزش میکردند و در باشگاهی کوچک میدویدند. وقتی باشگاه در دسترس نبوده، آنان در یک حیاط خلوت کوچک سربسته میدویدند.
آشوری اوایل پس از ۱۰ دقیقه نفس کم میآورده اما کمکم توان بدنیاش بهتر شده و در نهایت توانسته برای دو ساعت بدون وقفه بدود: «معنا و اراده اینکه باید کاری بکنم تا مصیبتی را که میکشم ثمرهای داشته باشد، یافته بودم.»
گفتوگو و شعر خواندن در «کنج آشوری» بههمت همبندیان هم دیگر دلخوشی آشوری بوده؛ جایی که او روزانه با یک فلاسک چای مینشسته تا درباره مسائل مختلف با دیگران گفتوگو کند.
او بر روی هدفش تمرکز کرده و مصمم بوده: «باید پیامی در آنچه انجام میدهم نهفته باشد. و پیام باید حاوی دو قانون طلایی برای پیروزی باشد: قانون اول اینکه همیشه به یاد داشته باش پشتکار نتیجه میدهد و قانون دوم اینکه هیچوقت قانون اول را فراموش نکن!»
این روزها که دویدن در زندان پرازدحام برای آشوری جای خود را به دویدن در پارکهای لندن داده است، لحظه گذشتن او از خط پایان به واقعیت نزدیکتر میشود.
از او سوال شده است که آن لحظه برایش چه معنایی خواهد داشت و او در پاسخ گفته است: «چیزیست که نمیتوانم آن را در قالب کلمات بیاورم. اگر این کار را انجام ندهم زندگی من تهی است چرا که از تمام آن درد و همه آن رنج، باید ثمری داشته باشم. نمیتوانم بیثمر به زندگی معمولم برگردم چون در آن صورت بازنده خواهم بود.»
انوشه آشوری همچنین در حال نگارش کتابی با نام «کنج آشوری» است؛ درباره آنچه در زندان از سر گذرانده.
او گفته است که سازمانهای مدنی همچنان به او، همسرش شِری و پسرش آرین کمک میکنند.
وفق یافتن با زندگی جدید هم برای آشوری آسان نیست: «تقریبا پنج ماه است که آزاد شدهام. تا یکی دو ماه پیش مشکل چندانی برای پرداختن به زندگیام نداشتم. فکر میکنم چون از هیجان آزادی لبریز بودم. اما فلاشبکهایی داشتم. هر کاری بکنم، ذهنم من را به آن اتاقی برمیگرداند که با ۱۴ نفر سهیم شده بودم. حالا، گاه و بیگاه حملات اضطرابی میگیرم که باید مهارشان کنم چون به کار من نمیآیند. باید به جای گذشته بیشتر بر آینده تمرکز کنم.»
آشوری امیدوار است دویدن در مهار حملههای اضطرابی هم مؤثر باشد: «زندگی من آنی نمیشود که بود. پس تنها راه برای اینکه زندگی کنم این است که معنایی بیابم یا آن را در شیوهای جدید از زیستن بیافرینم. پس شاید این ماراتن، دویدن، یکی از این (معناها) باشد.»
آشوری امیدوار است با پرداختن به معنای مورد نظرش، مردم را از ستم و تمام زشتیای که در جهان رخ میدهد، آگاه کند: «آنها نباید بیتفاوت باشند.»