سکس و رابطه، تنها حول محور جوانی، تازگی و زیبایی نمیچرخد
هر جا سخن از سکس و رابطه جنسی است، حرف از جوانی، شور، اشتیاق یا تازگی به میان میآید. تصاویر اروتیک اغلب جوانانی زیبا را به تصویر میکشند. تصاویری که خودآگاه یا ناخودآگاه، به ما القا میکنند که سکس مال جوانان است و شیرینی آن متاثر از جوانی فرد و تازگی رابطه.
جدا از این مساله، به موانعی که بر سر راه سکس سبز میشود هم کمتر توجه میشود؛ میل جنسی که اغلب پس از داشتن فرزند و گذشت سالها از ازدواج و رابطه کم میشود، زوجهایی که میترسند سر بحث درباره سکس را باز کنند مبادا کار به آنجا که نباید، یعنی جدایی بکشد و حرکتی برای بهبود زندگی جنسیشان نمیکنند. انگار معمول است سکس چیزی باشد که با رسیدن به سن میانسالی و کهنسالی، رفتهرفته در سراشیبی بیفتد و از دست برود.
توصیه یک متخصص در زمینه بهبود روابط و سکس به مردی که پس از ۱۸ سال ازدواج و داشتن سه فرزند با همسرش، سالهاست با او سکس نداشته، این است که او و همسرش نباید از گفتوگو در این باره طفره بروند. باید شجاعت به خرج بدهند و سر بحث در این باره را با هم باز کنند. قدم به قدم جلو بروند و با آغاز به اظهار قدردانی از شریک زندگی و ارزشمندی خانوادهای که با او ساختهاند، درخواست کنند که در این باره بحث کنند.
این متخصص تاکید دارد که چنین مشکلی در زوجها به سرعت رفع نخواهد شد اما با حرف زدن از احساسات، طرفین میتوانند به درک بهتر و یافتن راهحل کمک کنند.
در مقاله دیگری در گاردین که به کیفیت و بهبود سکس در سنین بالاتر، از دیدگاه صاحبنظران و زوجها پرداخته، آمده است که میانسالی و دوران پس از آن، زمان خوبی برای ارزیابی دوباره است و این، بهویژه درباره زندگی جنسی فرد صادق است؛ زمانی که فرد باید به جواب سوالاتی از این دست بپردازد: آیا هنوز سکس داشتن را دوست دارد؟ آیا هنوز آن حرکت جنسی خاص شریک خود را میپسندد و در نهایت این سوال که آیا هنوز شریک جنسی خود را دوست دارد؟
به گفته آماندا میجر، یک متخصص در زمینه بهبود روابط جنسی، در جلسات درمان، برخوردن به زوجهایی که سالهاست سکس به دلایل گوناگون میان آنها از جنب و جوش افتاده، غیرمعمول نیست و میتواند دلایلی جسمی و احساسی داشته باشد یا به خود رابطه مربوط باشد.
او تاکید دارد که هیچگاه برای ترمیم روابط جنسی میان زوجها دیر نیست و راههایی برای آن وجود دارد:
نیازتان را به زبان بیاورید!
بنا بر توصیه میجر، اگر گفتوگو درباره رابطه جنسیتان خیلی معذبکننده است، میتوانید در گام اول سوالاتی درباره سکس بپرسید. مثلا از شریک جنسیتان بپرسید :«میخواهم ببینم تو چه احساسی درباره چنین چیزی داری و آیا نیاز تو برطرف میشود یا نه. واقعا دلم میخواهد آنچه احساس میکنم را با تو در میان بگذارم.»
این فرصتی خواهد بود برای این که آنچه را دوست دارید و ندارید، بیان کنید.
این جملات را ابتدا با صدای بلند و تنها با خود تمرین کنید و یادتان باشد به لحنی متهمکننده متوسل نشوید.
کیت که در اوایل ۷۰ سالگی است میگوید: «همه ما امیال، فانتزیهای جنسی و ترجیحاتی داریم».
او میگوید که او و دوستدخترش لیندی، بهترین سکس زندگیشان را با هم تجربه میکنند.
کیت میگوید که شرم موجب میشود انسان چیزی بر زبان نیاورد ولی اگر سنین بالاتر موقع حرف زدن از سکس نیست، پس کی وقت آن است؟
توصیه کیت این است که اگر حرف زدن از چنین مسائلی خیلی دلهرهآور است، یادداشتی تهیه کنید که بتوانید آن را با صدای بلند برای شریکتان بخوانید.
او تاکید دارد که با افزایش سن، بدن و آمال افراد هم تغییر میکند: «آنچه در ۳۰ سالگی "باحال" بوده، ممکن است در سنین بالاتر کسلکننده باشد.»
اول از آنچه خودتان میخواهید اطمینان حاصل کنید!
میجر میگوید توضیح یا نشان دادن چیزی به کسی در حالی که خودتان درباره آن درست نمیدانید، بسیار دشوار است.
او میگوید: «باید دقت کرد که آیا خودتان از نیازهایتان مطلعید؟»
بنا بر توصیه میجر، مثلا با خودارضایی در حمام و یا زیر دوش، میتوان بدن را کشف کرد.
او عقیده دارد آگاهی و در تماس بودن با بدن، میتواند نخستین گام در سهیم شدن آن با دیگری باشد.
بنا بر باور میجر، مسائلی همچون« یائسگی، مشکلات نعوظ یا سلامت روان، میتواند در زندگی جنسی افراد خرابی به بار آورد.»
او تاکید دارد که در این صورت باید با پزشکتان درباره آنچه روی داده است صحبت کنید.
حدس و گمان را وارد ماجرا نکنید!
میجر توصیه میکند افرادی در سنین بالاتر که پس از طلاق یا از دست دادن شریک جنسیشان وارد روابط جدید میشوند، نباید تصور کنند آنچه در رابطه قبلیشان حاکم بود، برای رابطه جدیدشان هم جواب میدهد.
او تاکید میکند در روابط طولانیمدت هم زوج نباید حدس و گمان پیشه کند چرا که نیازهای جنسی شریک فرد ممکن است تغییر کرده باشد: «باید بپذیرفت که چیزها تغییر میکنند و مانند هر تغییر دیگر در روابط، باید درباره آن حرف بزنید و ببینید چه حسی دارید و هر دو میخواهید چهطور آن را پیش ببرید.»
سکس را در برنامهتان بگنجانید!
کیت میگوید که ممکن است سکس خودجوش که آوازه جذابیت آن همواره به گوش میرسد، پیشتر موثر بوده باشد اما برنامه ریختن برای سکس داشتن هم میتواند خیلی جذاب باشد.
به باور کیت، او و شریکش از سن خودجوش بودن محض گذشتهاند و این مشکلی ندارد.
او تاکید دارد که با برنامهریزی، سکس بهتر میشود.
کیت و لیندی اغلب یک روز پیش از سکس یا صبح روزی که قرار است شب آن سکس داشته باشند، درباره برنامهشان حرف میزنند و حتی پیامکهای خندهدار و «بیتربیتی» در اینباره با هم رد و بدل میکنند.
کیت میگوید که برای لیندی عکس هم میفرستد.
او میگوید: «به صحنهای که برای سکس میچینید، نور، پنجره باز، موسیقی، کتابی با تصاویر اروتیک و هنری که قرار است با هم نگاهی به آن بیندازید، فکر کنید.»
او میگوید که تخیل و انتظار کشیدن، میل جنسی را تحریک میکند.
برنامهریزی به کنار، سکسی که سرزده از راه میرسد هم مطلوب بسیاری از زوجهاست.
استوارت ۷۰ ساله که نیمقرن است با همسرش زندگی میکند، سکس از پیش برنامهریزی نشده را تحریککننده میخواند و عقیده دارد باید سکس را از رختخواب بیرون و مثلا به آشپزخانه برد.
او میگوید خوبی سکس در سنین بالاتر این است که بچهها هم بزرگ شده و خانه را ترک کردهاند.
تعریف خود را از سکس وسعت بدهید!
برای زوجهایی که به سکس با دخول عادت دارند، زمانی فرا میرسد که این نوع سکس داشتن دیگر راحت نیست.
جون پرایس، یک متخصص دیگر، میگوید زوجها باید این تفکر را که «سکس واقعی» حتما شامل دخول است فراموش کنند.
او میگوید که سکس دهانی داشته باشید یا از انگشتان یا لرزاننده یا همان ویبراتور استفاده کنید و جای این که این راهها را محدودکننده سکس بدانید، به آنها به عنوان ابرازی نگاه کنید که به سکس شما وسعت میبخشند و تمام راههای فوقالعاده را برای یافتن لذت و تحریک شدن، در بر میگیرند.
پرایس میگوید: «ارگاسم آنطور که پیشتر تصور میشد، هدف نیست. روی لذت و شور و هیجان تمرکز کنید.»
او توصیه میکند که اضطراب و توقع را پشت در بگذارید: «به خودتان بگویید من قرار است از این کار لذت ببرم.»
او تاکید دارد احتمال اینکه ارگاسم اینطور اتفاق بیفتد خیلی بیشتر است تا اینکه فرد در حصار اضطراب گیر افتاده باشد.
به گفته پرایس، حالتهای آمیزش جنسی پیشین هم ممکن است حالا دیگر به کارتان نیایند: «پوزیشنهای دیگر هم وجود دارند. میتوانید حرکاتی بکنید که راحت باشید و لذت هم ببرید.»
استوارت و شریک زندگیاش پس از عمل برداشتن رحم همسرش که سکس همراه با دخول را برای او دشوارتر کرده است، راههای جدیدی برای لذت بردن کشف کردهاند.
استوارت میگوید که آن دو با آلت جنسی یکدیگر بازی میکنند تا ارضا شوند، یکدیگر را ماساژ میدهند و زن او از تحریک کلیتورال و «جی اسپات» لذت میبرد.
او میگوید تقریبا همیشه از ارضای همسرش ارضا میشود و نبود سکس معمول همراه با دخول را مانعی بر سر راه لذت بردنشان نمیبیند.
میجر میگوید که «سکس فقط چیزی که آخر شب در تخت انجام میدهید نیست.»
او میگوید مهربان بودن با یکدیگر در طول روز هم میتواند انرژی مثبت جنسی و نزدیکی آخر شب را بهبود بخشید.
به گفته میجر، دشواری در رابطه جنسی زوجها معمولا نشانه آن است که رابطه مشکلی دارد.
او میگوید: «زوجها اگر رابطه جنسیشان به کلی به سکون رانده شده است باید حواسشان را جمع کنند.»
استوارت اما بوسیدن را تحریککننده و اظهار محبتی دائمی میداند که بسیار مهم است.
اسباببازیهای جنسی را رو کنید!
پرایس میگوید که هر چه از لرزاننده بگوید، باز هم کم گفته است.
او میگوید ویبراتور در بسیاری موارد برای رسیدن به ارگاسم کلیدی است چرا که بدن به تحریکی بیشتر و شدیدتر از آنچه از شریک جنسی میگیرد نیاز دارد.
استوارت ۷۰ ساله در دو دهه پیشین زندگیاش مشکل نعوظ نداشته اما حالا کمکم متوجه این مشکل شده است.
او میگوید که از یک حلقه فشاری برای آلت استفاده میکند که به حفظ نعوظ در او کمک میکند.
تغییرات بدنتان را بپذیرید!
میجر میگوید ما انسانها با تصاویر زیبایی جوانی محاصره شدهایم و پیامی که زندگی در چنین محیطی به ما القا میکند، این است که تنها جوان، زیبا محسوب میشود.
او میپرسد حالا که گریز از پیر شدن ممکن نیست، چگونه باید آن را پذیرفت؟
استوارت میگوید یکی از مواردی که زندگی جنسی فرد را سر پا نگه میدارد، رضایت کامل فرد از بدن خود و شریک جنسیاش است.
او میگوید که او و شریک جنسیاش هرگز از برهنه بودن در حضور یکدیگر شرمگین نبودهاند.
لذت ببرید!
کیت میگوید کارهایی که خیلی درست پیش نمیرود هم امتحان کنید و به آن بخندید.
او میگوید چنین چیزی میتواند بهترین نوع صمیمیت و پیوندی برای تحکیم اعتماد باشد.
یادآوری اینکه زندگی با کسی که کمی زندگی کردن بلد است، خوب است.
گزارش شیوع یک «ویروس جدید» با نام «آنفلوانزای گوجهفرنگی» در شهر کرالا در هند، این پرسش را به میان آورده است که منشا این ویروس از کجاست و باعث بروز چه مشکلاتی میشود؟
بر اساس مقاله منتشر شده در نشریه پزشکی لانست، اولین مورد ابتلا به «بیماری مرموز»، اوایل ماه می ۲۰۲۲ گزارش شد. از آن زمان، بیماری از شهر کرالا به دیگر شهرهای هند رسید.
بسیاری از مبتلا شدگان، کودکان زیر سن پنج سال هستند و علایمی همچون تب، درد شدید در مفاصل و بثورات پوستی دارند. همچنین تاولهایی دردناک و گاه به بزرگی یک گوجهفرنگی روی پوست کودکان ظاهر شده است که دلیل نامگذاری این بیماری ویروسی به نام «آنفلوانزای گوجهفرنگی» هم همین است.
گرچه این «آنفلوانزا» کودکان را بیمار میکند اما گزارشی از وخامت حال یا مرگ ناشی از آن گزارش نشده است. کودکان مبتلا نیز در حال بهبودند.
پزشکان معالج کودکان در ابتدا نمیدانستند آنها به چه بیماریای مبتلا شدهاند چرا که تب و درد بدن میتواند به شماری از عفونتها مرتبط باشد.
پزشکان فکر کردند ویروس یا ویروس آبله مرغان است یا ویروسی مرموز است که ممکن است مانند بیماریهایی مثل دانگ، همان تب استخوانشکن یا چیکونگونیا، به وسیله پشهها منتقل شده باشد.
پزشکان همچنین فکر کردند بثورات پوستی گوجهفرنگیمانند ممکن است پاسخ متفاوت بدن کودکان به بیماریهای عفونی در دوران همهگیری کوویدـ۱۹ بوده باشد. اندازه بزرگ تاولها همچنین پزشکان را به این گمان انداخت که شاید این بیماری، همان آبله میمون است.
در راه حل معما
دانشمندان در حال بررسی نمونههای گرفتهشده از کودکان مبتلا به آنفلوانزای گوجهفرنگیاند تا علت این بیماری را کشف کنند.
تاکنون، بررسیها نشان دادهاند که ممکن است عامل ابتلا به آنفلوانزای گوجهفرنگی مرتبط با ویروس «کوکساکی» باشد که عامل بیماری «دست، پا و دهان» است.
این بیماری در بین کودکان شایع است و مبتلاشدگان به بیماری آنفلوانزای گوجهفرنگی هم کف دستان، کف پا و داخل دهانشان تاول میزند.
به نظر میرسد آنفلوانزای گوجهفرنگی در حقیقت همان بیماری «دست، پا و دهان» است و نوعی آنفلوانزا نیست. در صورت صحت بررسیها، این بیماری ربطی به گوجهفرنگی ندارد و بیماری جدیدی هم نیست.
این بیماری پس از حدود یک هفته خودبهخود بهبود مییابد؛ گرچه مصرف مسکن تحمل دوره بیماری را آسانتر میکند.
ایجاد بثورات پوستی در دهان مبتلایان بلع را برای آنان دشوار میکند و میتواند باعث کمآبی بدن در خردسالان شود.
این بیماری در موارد بسیار نادر میتواند به ایجاد مننژیت ویروسی در فرد مبتلا منجر شود اما همانطور که گفته شد وقوع آن بسیار نادر است و تاکنون گزارشی مبنی بر بروز بیماری جدی ناشی از ابتلا به «آنفلوانزای گوجهفرنگی» گزارش نشده است.
«دست، پا و دهان»، مانند بسیاری بیماریهای عفونی شایع دوران کودکی، بسیار مسری است و میتواند از طریق مدفوع و مایعات جمعشده در تاولها سرایت یابد. پس کودکان مبتلا، تا پنج روز پس از بروز علایم بیماری نباید به مهدکودک و مدرسه فرستاده شوند.
بازی درآوردن ویروسها از زمان شیوع کرونا
از زمان آغاز همهگیری کوویدـ۱۹، ویروسها دست به کارهای عجیب و غریبی میزنند. ویروس آنفلوانزای فصل سرد در تابستان ۲۰۲۰ از راه رسید و دانشمندان از دلیل شیوع بیماری هپاتیت در کودکان در سال ۲۰۲۱ هم کاملا سر در نیاوردهاند. آبله میمون هم که تا سال ۲۰۲۲، تنها شمار اندکی در خارج آفریقا را درگیر کرده بود، حالا در جهان جولان میدهد.
تاولهایی به بزرگی گوجهفرنگی هم از علایم رایج بیماری «دست، پا و دهان» نیست و بررسی این نکته که چرا تغییر اینچنینی در اندازه تاول این بیماری ایجاد شده تا جایی که نام جدیدی برای این بیماری انتخاب شود، جالب است.
اما آنچنان هم جای نگرانی نیست. موارد ابتلا به این بیماری بالا نیست و میتوان گفت شیوع آن احتمالا مهار شده است.
بر اساس گزارش گاردین، انوشه آشوری، شهروند ایرانی-بریتانیایی که پنج سال در زندان اوین در حبس بود، قصد دارد به یاد زندانیان اوین، در ماراتن لندن شرکت کند. او گفته است که میخواهد «آن همه درد، ثمرهای داشته باشد».
آشوری ۶۸ ساله، مهندس بازنشسته، به اتهام جاسوسی به ۱۰ سال حبس در زندان اوین متهم شده بود و میدانست برای آنکه سلامت روانش از دست نرود، باید معنایی برای خود بیابد.
او با خودش قول و قرار گذاشت که وقتی آزاد شد، در ماراتن لندن بدود. رؤیایی بلندپروازانه، مخصوصا برای مردی که چندان آماده دویدن نبود و انتظار نداشت تا ۷۳ سالگی، روی آزادی را ببیند.
اما وقتی آشوری از مصیبت غیرقابل وصف دوره بازجویی، زمانی که سه بار اقدام به خودکشی میکند، جان به در میبرد، فکر دویدن در ماراتن لندن، او را از پنج سال حبس در زندان به اتهامهایی که همواره آنها را انکار کرد و جایی که بیعدالتی و فقدان بر دوش او سنگینی میکرد، گذراند و به آزادی رساند.
انوشه آشوری، اوایل ماه مارس ۲۰۲۲ و پس از پنج سال حبس، همراه با نازنین زاغری رتکلیف، شهروند دوتابعیتی دیگر، آزاد شد. او به سختی در حال وفق دادن خود با ادامه زندگی در جنوب لندن است؛ زندگیای که میگوید برای ابد تغییر کرده است.
انوشه آشوری در اکتبر سال ۲۰۲۲، بیش از یک ماه دیگر، برای خود و سازمانهای گروگان بینالملل (Hostage International) و عفو بینالملل، در ماراتن لندن خواهد دوید.
این دو سازمان حقوق بشری، حامی او و خانوادهاش در زمان بازداشت و زندانی شدنش در ایران بودند.
آشوری برای آنان که پس از آزادی در زندان اوین جا گذاشته هم خواهد دودید. کسانی که اغلب با اتهام جاسوسی بازداشت شدهاند. آشوری خواهد دوید «تا همه آنها بدانند که فراموش نشدهاند.»
«حماسه» آشوری هنگامی رقم خورد که یکی از همبندیهایش در زندان، کتاب «وقتی از دویدن صحبت میکنم، درباره چه صحبت میکنم؟» به قلم هاروکی موراکامی، نویسنده ژاپنی را به او داد.
به گفته آشوری، «باید با جنون مبارزه کرد و یکی از راههای آن، این (کتاب) بود که برای سلامت جسمم به من کمک کرد.»
آشوری بعدتر «انسان در جستوجوی معنا» نوشته ویکتور فرانکل، روانپزشک و متخصص اعصاب اتریشی را خواند که از هولوکاست نجات یافته بود.
این کتاب پنهانی به داخل زندان برده شده بود.
در بخشی از این کتاب آمده است: «وقتی در رنج گرفتاری، اگر هدف و معنایی در رنجت بیابی، آنچنان دردناک نخواهد بود.»
آشوری پیام کتاب را گرفت.
او گفته است: «هنگامی که هر دو (کتاب) را کنار هم قرار دادم، دلیل جسمی در کنار معنا قرار گرفت و این مرا به فکر کردن واداشت که: خب! اگر قرار است در ماراتن لندن بدوم، بگذار ثمرهای داشته باشد.»
آشوری تلاش کرد تا همراه پسرش، آرین، برای دو سازمان گروگان بینالملل و عفو بینالملل پول جمع کند. او گفت که هر دو سازمان نقش مهمی در آزادی او داشتهاند و به خانواده او کمک بسیاری کردهاند.
او هنگامی که برای دیدار با مادرش به ایران رفت و در آنجا بازداشت شد، منتظر یک عمل جراحی برای ترمیم آسیب مینیسک زانو هم بود.
او گفت: «در بازجویی ۱۷ کیلو وزن کم کردم و سه بار هنگامی که در آنجا بودم، دست به خودکشی زدم.»
با انتقالش به زندان، آشوری به گروه کوچک همبندیانش پیوسته است که روزانه ورزش میکردند و در باشگاهی کوچک میدویدند. وقتی باشگاه در دسترس نبوده، آنان در یک حیاط خلوت کوچک سربسته میدویدند.
آشوری اوایل پس از ۱۰ دقیقه نفس کم میآورده اما کمکم توان بدنیاش بهتر شده و در نهایت توانسته برای دو ساعت بدون وقفه بدود: «معنا و اراده اینکه باید کاری بکنم تا مصیبتی را که میکشم ثمرهای داشته باشد، یافته بودم.»
گفتوگو و شعر خواندن در «کنج آشوری» بههمت همبندیان هم دیگر دلخوشی آشوری بوده؛ جایی که او روزانه با یک فلاسک چای مینشسته تا درباره مسائل مختلف با دیگران گفتوگو کند.
او بر روی هدفش تمرکز کرده و مصمم بوده: «باید پیامی در آنچه انجام میدهم نهفته باشد. و پیام باید حاوی دو قانون طلایی برای پیروزی باشد: قانون اول اینکه همیشه به یاد داشته باش پشتکار نتیجه میدهد و قانون دوم اینکه هیچوقت قانون اول را فراموش نکن!»
این روزها که دویدن در زندان پرازدحام برای آشوری جای خود را به دویدن در پارکهای لندن داده است، لحظه گذشتن او از خط پایان به واقعیت نزدیکتر میشود.
از او سوال شده است که آن لحظه برایش چه معنایی خواهد داشت و او در پاسخ گفته است: «چیزیست که نمیتوانم آن را در قالب کلمات بیاورم. اگر این کار را انجام ندهم زندگی من تهی است چرا که از تمام آن درد و همه آن رنج، باید ثمری داشته باشم. نمیتوانم بیثمر به زندگی معمولم برگردم چون در آن صورت بازنده خواهم بود.»
انوشه آشوری همچنین در حال نگارش کتابی با نام «کنج آشوری» است؛ درباره آنچه در زندان از سر گذرانده.
او گفته است که سازمانهای مدنی همچنان به او، همسرش شِری و پسرش آرین کمک میکنند.
وفق یافتن با زندگی جدید هم برای آشوری آسان نیست: «تقریبا پنج ماه است که آزاد شدهام. تا یکی دو ماه پیش مشکل چندانی برای پرداختن به زندگیام نداشتم. فکر میکنم چون از هیجان آزادی لبریز بودم. اما فلاشبکهایی داشتم. هر کاری بکنم، ذهنم من را به آن اتاقی برمیگرداند که با ۱۴ نفر سهیم شده بودم. حالا، گاه و بیگاه حملات اضطرابی میگیرم که باید مهارشان کنم چون به کار من نمیآیند. باید به جای گذشته بیشتر بر آینده تمرکز کنم.»
آشوری امیدوار است دویدن در مهار حملههای اضطرابی هم مؤثر باشد: «زندگی من آنی نمیشود که بود. پس تنها راه برای اینکه زندگی کنم این است که معنایی بیابم یا آن را در شیوهای جدید از زیستن بیافرینم. پس شاید این ماراتن، دویدن، یکی از این (معناها) باشد.»
آشوری امیدوار است با پرداختن به معنای مورد نظرش، مردم را از ستم و تمام زشتیای که در جهان رخ میدهد، آگاه کند: «آنها نباید بیتفاوت باشند.»
وقتی فرزند اونا هنسون یک روز از مدرسه آمد و به مادرش گفت که میخواهد از این به بعد سالمتر غذا بخورد، او پیش خودش فکر کرد که چه پیشرفتی! اما شش ماه بعد، فرزندش با تشخیص ابتلا به «اختلال خوردن» در بیمارستان بستری شد.
هنسون در لسآنجلس زندگی میکرد. سالها معلم کودکان بود و پیشینه کاری او روان شناسی آموزش بود. او فکر میکرد هر آنچه لازم داشته درباره جلوگیری از ایجاد اختلال خوردن در بچههایش بداند، آموخته است اما تجربه او با فرزند خودش به او نشان داد خانوادهها تا چه حد نیازمند یادگیریاند.
هنسون حالا به والدین بهطور خصوصی مشاوره میدهد تا به فرزندانشان ایجاد رابطه مثبت با غذا و بدنشان را یاد دهند.
به گفته متخصصان، اختلالات خوردن در افرادی از تمامی سنین، جنسیت و پیشینه دیده میشود.
بنا بر یک پژوهش که به تازگی در مجله پزشکی کودکان «جِما» منتشر شده است، پنج درصد کودکان در سنین ۹ و ۱۰ سالگی، علائمی از اختلالات خوردن بروز میدهند.
این پرسش که منشأ این اختلالات از کجاست، سوالی پیچیده است. به گفته یک متخصص، این اختلالات میتواند ناشی از تروما، ژنتیک، تنانگاره یا همان تصویری که فرد از بدن خودش دارد، فشار اجتماعی، گسستگی نظم در خوردن یا ترکیبی از تمامی این عوامل باشد.
نتایج یک پژوهش اخیر اما نشان میدهد حرفهای بزرگسالان هم در وقوع اختلالات خوردن در کودکان قطعا مؤثر است.
در این پژوهش بر واکنش دانشآموزان هنگامی که وزن آنها در مدرسه سنجیده و نتیجه آن برای والدینشان فرستاده شد، تمرکز شده بود. اگر دانشآموز در محدوده وزنی سالمی بود، مدرسه به والدین خبر میداد.
این پژوهش نشان داد که احتمال وزن کم کردن دانشآموزان، حتی آنانی که در محدوده وزنی درستی قرار داشتند، پس از فرستادن نامه به والدینشان بیشتر بود.
مشخص است که صحبت کردن درباره وزن آسیبزاست اما پژوهش مذکور نشان داد نظرات مثبت دادن به کودک درباره وزن او هم تأثیر مثبتی ندارد!
رابطه سالمتر با غذا، بدن و وزن در کودکی میتواند آغازگر مسیر زندگی شادتر برای فرد باشد. متخصصان بر این باورند که مراقب بودن بزرگسالان حین حرف زدن از وزن، میتواند در این زمینه مفید باشد.
تمرکز بر تعادل
اگر لیستی با کلماتی مثل بیسکوییت، بروکلی، ماهی سوخاری، بستنی، سیبزمینی سرخکرده و بادام به دست شما بدهند، احتمال اینکه به آن نگاهی سریع بیندازید تا خوراکی خوب و بد را از هم تفکیک کنید زیاد است.
به گفته هنسون، برچسب خوب یا بد زدن به غذاها، در ایجاد رابطه نادرست با غذا و بدن مؤثر است: «بسیاری از اختلالات خوردن از اینکه چه غذایی خوب یا بد است سرچشمه میگیرد. بسیاری از عادات غذایی سالم توصیف میشوند در حالی که چنین عاداتی بسیار شبیه به اختلالات خوردن هستند.»
لیزا دامور، متخصص در زمینه رشد دختران نوجوان، باور دارد که میشود به جای حرف زدن از غذای خوب و بد و سالم و ناسالم، بنا را بر تعادل گذاشت.
او میگوید که با تعادل میتوان تمرکز را بر مراقبت از خود از راههای چندجانبه مثل فعالیتهای لذتبخش، استراحت خوب، توجه به اینکه بدن چه میخواهد و غذاهایی متنوع گذاشت.
دامور میگوید که بدن کودکان میوه و سبزیجات زیاد و پروتئین سالم میخواهد و البته قطعا «هلههولههایی که خوردنشان به کودک مزه میدهد».
او تأکید دارد که بسیاری از گفتوگوهای والدین با فرزندانشان درباره وزن، درباره نگرانیهای بزرگسالانه خود آنان شکل گرفته است و هیچ ربطی به حرف زدن با کودک درباره وزن او ندارد.
والدین به الگوها توجه کنند
مهم است که هنگام حرف زدن از وزن کودکانتان با آنها مراقب باشید اما اینکه درباره وزن خودتان و دیگران چطور حرف میزنید هم اهمیت دارد.
تحسین خوشاندام بودن کسی، تعریف کردن از وزن کم کردن یک دوست یا شکایت از وزن خودتان، فارغ از اینکه چه وزنی داشته باشید، دنیای کودکان شما را درباره مسأله وزن، شکل میدهد.
شنیدن چنین حرفهایی همچنین به کودک یاد میدهد که سایز پایینتر بهتر است و وزن اضافه کردن بد است.
دامور میگوید که راههای کودک برای زیستن در جهان، متکی بر مشاهده است و شروع سنجش الگوها، از خانه آغاز میشود.
میتوانید از تغییر نحوه صحبت کردن از بدن مقابل کودکتان شروع کنید اما زدودن بار شرم و خجالت از دایره واژگان، دشوار است.
هنسون معتقد است پس از اینکه چیزی از دهانتان در رفت، مثلا اینکه از وزن کسی انتقاد یا از وزن کم کردن او تعریف کردید، با کودکتان درباره آنچه اتفاق افتاد صحبت کنید.
بنا بر پیشنهاد هنسون، مثلا میتوانید بگویید وقتی وسایل سفرمان را جمع میکردیم، دیدم که یکی از لباسهایم برایم کوچک شده و به تنم نمیرود و حرفهای خیلی بدی راجع به بدنم زدم که اینجور حرفها ناشی از یک تفکر قدیمی است و من واقعا در حال تلاشم تا درباره خودم جور دیگری فکر کنم.
انتقاد از بدن و وزن میتواند تأثیر منفی داشته باشد اما گفتن جملات مثبت درباره بدن مثل اینکه «تو خیلی زیبایی» یا «بدنت فرم خیلی خوبی دارد» چه؟
به گفته متخصصان پیامدهای گفتن چنین جملاتی هم پیچیده است.
دامور میگوید که نمیتوان از مردم انتظار داشت به فرزندانشان نگویند زیبایند اما تأکید میکند که هدف از توصیهها در این زمینه، این است که والدین ببینند چه میزان تعریف از کودک را صرف نظر دادن درباره ظاهر و چه میزان را صرف باطن او میکنند.
دامور توصیه میکند والدین جوری درباره بدن کودک حرف بزنند که بر روی ظاهر او تأکید نشود: «مثلا از قدرت بدنی او تعریف کنید یا توانایی بدنشان که به آنها اجازه انجام دادن کاری را میدهد؛ چرا که بر خلاف قدرت و توانایی، ظاهر و بدن تا حد زیادی متکی به شانس است و کار چندانی درباره آن نمیتوان کرد.»
به باور دامور، تعریف از خاص و زیبا بودن کودک هم جا و مکانی دارد اما باید اطمینان حاصل کرد که والدین بیشتر وقتشان را صرف تعریف از شخصیت کودک کنند نه ظاهر او.
دامور تأکید دارد که نظر دادن درباره وزن کسی، فارغ از نظر خوب یا بد، عیبهای زیادی دارد و بهتر است اگر میتوانید، اصلا از وزن حرف نزنید.
لو شیانگری که زمانی در چین تحلیلگر مالی بود، هرگز فکر نمیکرد قربانی قاچاق و به بردگی گرفته شدن برای انجام عملیات کلاهبرداری در کامبوج شود.
به گزارش الجزیره، شیانگری در سپتامبر ۲۰۲۰ و در ۳۲ سالگی، با سودای آغاز کسبوکار خودش، به کامبوج در جنوب شرق آسیا رفت. برای اینکه چم و خم کار را بیاموزد، به یکی از دوستانش پیشنهاد داد رستوران او در شهر پنوم پن، پایتخت را بگرداند. دوست لو اهل روستای خودش بود و لو شاهد آن بود که او چطور ثروتمند شده، خانه بزرگی خریده و زندگی خوبی برای خودش دست و پا کرده است. لو همین چیزها را برای خود و خانوادهاش، زن و پسر دو ساله و مادر و پدرش میخواست.
همهگیری کووید-۱۹ اما از راه رسید. رستوران تعطیل شد و لو در کامبوج سرگردان ماند. شغلی نداشت و پول بلیت هواپیما هم نداشت که به چین برگردد. از پس هزینههای قرنطینه شدن در چین هم برنمیآمد. تا اینکه یکی از مشتریان دائم رستوران به او شغلی پیشنهاد کرد: کاری که لو بهسرعت از اینکه آن را پذیرفته بود پشیمان شد.
مشتری به او گفت او تنها باید بازار مالی مشتریان را تحلیل کند و حقوق این شغل بیش از هزار و ۵۰۰ دلار در ماه است. لو پیش خودش فکر کرد اگر چنین کاری را حتی دو ماه انجام بدهد، پول بازگشتش به چین در میآید.
وقتی لو برای اولین روز سر کار رفت متوجه شد که در یک عملیات کلاهبرداری گیر افتاده و وقتی خواست از محل کار خارج شود، به او گفتند امکان ندارد، چون او به قیمت ۱۲ هزار دلار به شرکت فروخته شده و مال آنهاست تا وقتی تمام پولی را که برای او پرداخته شده، کاملا برای شرکت دربیاورد.
چنین جرایمی در کامبوج آنچنان نامعمول نیست و هزاران قربانی به دام آن میافتند.
قربانیان چنین جرایمی گاه اتباع خارجی (چینی، تایلندی، ویتنامی، اندونزیایی، مالزیایی یا اهل میانمار) هستند.
در چنین شرکتهایی افراد مسلح حاضرند و به آنها اجازه خروج نمیدهند. آنانی که به بردگی گرفته شدهاند کتک میخورند و تهدید میشوند که اگر به پلیس اطلاع دهند، در بازار فروخته میشوند تا برای شرکت دیگری عملیات کلاهبرداری را پیش ببرند.
اواسط سال ۲۰۲۱ بود که ویدئوهایی سهمناک از ضربوشتم قربانیان چنین شرکتهایی بر روی اینترنت منتشر شد. در این ویدئوها قربانیان باتوم میخوردند و به آنها شوک الکتریکی داده میشد، آن هم در حالی که باقی قربانیان با چهرههای درهمکشیده از رنج و بدنهایی خونآلود، در حالی که با دستبند به تختهای فلزیشان زنجیر شده بودند، شکنجه آنها را تماشا میکردند.
خبرگزاری الجزیره موفق شده است با چند تن از قربانیان شرکتهای کلاهبرداری سایبری در کامبوج، چین، تایلند و مالزی گفتوگو کند. قربانیانی که از کار اجباری در این شرکتها جان سالم به در بردهاند.
لین، دختر ۱۶ ساله و یکی از قربانیان این شرکتها به الجزیره گفته است در کامبوج، مجبور به کلاهبرداری جنسی اینترنتی شده است. شرکتی که لین مجبور به کار برای آنها شده بود، برای مردانی که میخواستند با زنان رابطه جنسی داشته باشند کلابی راه انداخته بوده. عکسهای زنان در این کلاب از روی اینترنت دزدیده میشده و به مردان گفته میشده پیش از فرستادن زنان برای رابطه جنسی با آنها، باید حق عضویت پرداخت کنند که البته همه اینها کلاهبرداری بوده است.
افسردگی و ناامید شدن لین از نجات یافتن از شرکتی که در آن به بردگی گرفته شده بود، او را به اقدام به خودکشی واداشت اما هنگامی که روی تخت بیمارستان دوباره چشمانش را به روی زندگی باز کرد، فهمید یک گروه داوطلب که لو شیانگری هم جزو آنها بود، او را از مرگ نجات داده است.
لو پس از رهایی قسم خورده بود به بقیه قربانیان گرفتار کمک کند. او چندین ماه قبل از خوکشی لین و پس از ۱۱ روز اسارت، آزاد شده بود. او در این ۱۱ روز سه بار بین شرکتهای مختلف دستبهدست شده بود و بهای فروش او هر بار بالاتر رفته بود. شرکت سوم ۱۸ هزار دلار برای خرید او پرداخته بود. او پس از فروخته شدن برای سومین بار، به دست پلیس آزاد شد.
لو توانسته بود با سفارت چین و فرمانداری محلی تماس بگیرد و پلیس خبردار شده بود.
به گفته چن، یکی دیگر از قربانیان این شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی، هر جرمی از کلاهبرداری در قمار آنلاین تا کلاهبرداری عاشقانه با رمزارز که او آن را «چندشآور» خواند، انجام میدادند. چن شرایط این شرکتها را بدتر از زندان توصیف کرد.
کلاهبرداری اینترنتی در اینسو و آنسوی جهان
کلاهبرداری اینترنتی در چین یک کسبوکار عظیم است که سالانه میلیاردها دلار به جیب کلاهبرداران میریزد اما هدفش تنها شهروندان چین نیست. افراد مختلف از اروپا تا آمریکا و استرالیا هم به دام چنین کلاهبرداریهایی میافتند.
قربانیان از اینکه خوشبینانه در دام چنین شرکتهایی گرفتار و مجبور به غارت دیگر افراد میشوند شرمگیناند. به گفته آنان، سودزایی افراد قاچاقشده برای این شرکتها زیاد است.
هدف کلاهبرداریهای عاشقانه با رمزارز که بسیار سودآور است اغلب زنان چینی ثروتمندیاند که در خارج کشور زندگی میکنند.
به گفته یکی از «بردگان کلاهبرداری اینترنتی»، اولین کاری که برای کلاهبرداریهای عاشقانه باید انجام داد این است که با عکسها و ویدئوهای روی اینترنت، شخصیتی تقلبی برای خود دستوپا کرد: «مثلا باید مردی خوشتیپ، مثبت با شغلی ثابت و نه "بچهپولدار" بود. تنها باید شغل مناسبی داشت و بیوه بود. شرکت به او گفته بود داستانی از خودش در بیاورد؛ هر چه غمانگیزتر، بهتر.»
او گفت زنی در کانادا با همین کلاهبرداری اینترنتی ۱/۵ میلیون دلار پولش را از دست داده است.
شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی گاهی روزانه از ۵۰۰ نفر کلاهبرداری میکنند.
یک متخصص در زمینه رخنه در سایتهای شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی، کار این شرکتها را «بسیار حرفهای» و بیشباهت به کلاهبرداریهای معمول اینترنتی توصیف کرد.
جایگاه کامبوج در فساد
بنا بر شاخص ادراک فساد جهانی، کامبوج پس از کره شمالی و افغانستان، سومین کشور فاسد آسیاست.
دولت کامبوج که تقریبا۴۰ سال است بهسرکردگی نخستوزیر هون سن و حزب او، حزب مردم کامبوج، بر سر کار است، دولتی فاسد است.
برقراری روابط نزدیک با چین نیز مشکل فساد در کامبوج را بدتر کرده و موجی از سرمایهگذاران چینی را به این کشور روان کرده است.
سه سرمایهگذار چینی سرشناس در کامبوج، در چین به ارتکاب جرایم مالی به ارزش دهها میلیون دلار متهم شدهاند.
این افراد، هر سه، با شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی در کامبوج و قطب آن، شهر ساحلی سیهانوکویل، ارتباط دارند.
اغلب غولهای سرمایهداری که شرکتهای کلاهبرداری اینترنتی در کامبوج را میچرخانند در یک چیز با هم اشتراک دارند و آن هم ارتباط نزدیک با هون سن، نخستوزیر کامبوج است.
شهر ساحلی سیهانوکویل واقع در جنوب غرب خلیج تایلند در کامبوج، قطب جرایم مرتبط با کلاهبرداری سایبری است.
لونگ دیمانش، نماینده فرماندار این شهر و چو بون انگ، رئیس کمیته ملی مبارزه با قاچاق در کامبوج، معتقدند تقریبا تمامی شکایتهای مرتبط با گیر افتادن در شرکتهای قاچاق انسان و ناچار به عملیات کلاهبرداری اینترنتی شدن، غیرواقعی هستند.
دیمانش گفت که این شاکیان میخواهند کارشان را عوض کنند چون فکر میکنند جای دیگر حقوق بیشتر و شرایط کاری بهتر خواهند داشت و هنگامی که شرکت به آنها اجازه تغییر شغلشان را نمیدهد، میگویند که در شرکت حبس شدهاند.
برخلاف ادعاهای مقامهای کامبوج، نوبت آن است که لو شیانگری و تیم داوطلبان او، با حمایتهای بینالمللی، به صنعت کلاهبرداری اینترنتی و رنج ناشی از آن در کامبوج که فساد ظاهرا در آن حد و مرزی نمیشناسد، پایان دهند.
بنا بر یک پژوهش جدید، گرمایش زمین، شیوع و تأثیر ۵۸ درصد بیماریهای عفونی انسان، از بیماریهای قابلانتقال از راه آب گرفته تا بیماریهای کشنده همچون طاعون را بدتر خواهد کرد.
محققان حوزه محیط زیست و سلامت در دانشگاه گوتنبرگ و دانشگاه هاوایی در تحقیقی مشترک به این نتایج دست یافتند.
تیم محققان، مقالات علمی مربوط به «عوامل بیماریزا شناختهشده» را که طی دههها نگارش و انتشار یافته، مرور کردند تا نقشهای از احتمال وخامت خطراتی که با گرمایش زمین متوجه انسان خواهد شد، ترسیم کنند.
ارقام به دست آمده تکاندهنده است: بنا بر دادهها، از ۳۷۵ بیماریای که انسان را درگیر میکند، ۲۱۸ بیماری (به عبارتی بیش از نیمی از آنها) از گرمایش کره زمین متأثر خواهند شد.
برای مثال، سرازیر شدن سیل میتواند موجب شیوع بیماری هپاتیت شود، بالا رفتن دما میتواند طول عمر پشههای ناقل بیماری مالاریا را بیشتر کند و خشکسالی میتواند جوندگان ناقل ویروس «هانتا» را در جستوجوی غذا به مناطقی براند که نباید.
با در نظر گرفتن نقش گرمایش زمین و تأثیر آن بر ۱۰۰۰ راه انتقال بیماریهای عفونی و افزایش مخاطرات مرتبط با آن در جهان، انتظار از جوامع برای وفق دادن خود با تمامی ایندست تغییرات، گزینه واقعگرایانهای نیست.
این است که جهان باید انتشار گازهای گلخانهای را که عامل گرمایش جهانی است کاهش دهد تا احتمال وقوع چنین مخاطراتی را کم کند.
سلامت انسان متأثر از تغییرات اقلیمی در جهان
توانایی جلوگیری از وقوع بحرانهای سلامت در جهان مستلزم درک جامع بشر از راههای انتقال بیماریها و مقیاس خطراتی است که بحرانهای اقلیمی میتواند برای سلامت انسان ایجاد کند.
دانشمندان در پژوهش مذکور بر ۱۰ مورد از مخاطرات تغییرات اقلیمی تمرکز کردند که مرتبط با بالا رفتن انتشار گازهای گلخانهای در جهان است. این ۱۰ خطر عبارتند از گرمایش جو، موج گرما، خشکسالی، آتشسوزی جنگلها و مراتع، بارانهای سیلآسا و برف سنگین، سیل، طوفان، افزایش سطح آب دریاها، گرم شدن اقیانوسها و تغییر پوشش گیاهی.
محققان سپس به دنبال مرور پژوهشهایی رفتند که بررسی خاص و کمّی از وقوع بیماریهای انسانی مرتبط با چنین مخاطراتی ارائه داده بودند.
مرور ۷۷ هزار مقاله علمی که ۸۳۰ مقاله آن درباره مخاطرات تغییرات اقلیمی و تأثیر آن بر نوعی خاص از بیماری در منطقهای خاص و در دورهای خاص متمرکز بود، دانشمندان را قادر ساخت پایگاه دادههایی از مخاطرات اقلیمی، راههای انتقال بیماری، عوامل بیماریزا و بیماریها تهیه کنند.
اغلب بیماریهایی که با تغییرات اقلیمی بدتر میشوند بیماریهای «از طریق ناقل جاندار» هستند؛ مثلا آنهایی که از طریق پشه، خفاش یا جوندگان سرایت مییابند.
با بررسی نوع مخاطرات اقلیمی مشخص شد شیوع ۱۶۰ بیماری (به عبارتی اغلب بیماریها) با گرمایش جوی، ۱۲۲ بیماری با بارش سنگین برف و باران و ۱۲۱ بیماری با سیل بدتر میشود.
تغییرات اقلیمی چطور بر خطر عوامل بیماریزا اثرگذار است؟
بر اساس یافتههای پژوهشگران، فعل و انفعالات بین خطرات زیستمحیطی با عوامل بیماریزا و انسانها از چهار راه مهم صورت میگیرد:
۱) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی، عوامل بیماریزا را به مردم نزدیکتر میکند:
در برخی موارد، مخاطرات ناشی از تغییرات اقلیمی طیفی از حیوانات و جانداران را درگیر میکند که میتوانند ناقل بیماریهای خطرناک برای انسان باشند.
به عنوان مثال، گرمایش یا تغییرات در الگوی بارندگی میتواند توزیع جمعیت پشهها را تغییر دهد. پشهها ناقل بسیاری از بیماریها هستند. در دهههای اخیر تغییرات جغرافیایی در شیوع بیماریهایی همچون مالاریا و دانگ یا تب استخوانشکن که پشه عامل انتقال آنهاست، با مخاطرات اقلیمی مرتبط بوده است.
۲) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی، مردم را به عوامل بیماریزا نزدیکتر میکند:
بلایای اقلیمی همچنین با تغییر الگوی رفتار انسان، راههایی را که احتمال قرار گرفتن آنها را در معرض موارد بیماریزا بیشتر میکند، افزایش میدهد. مثلا در طی موج گرما، مردم بیشتر آبتنی میکنند که همین کار میتواند به شیوع بیماریهای قابل سرایت از راه آب دامن بزند.
۳) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی عوامل بیماریزا را افزایش میدهند:
در برخی موارد، حوادث مرتبط با تغییرات اقلیمی یا به ایجاد شرایط زیستمحیطیای میانجامد که برای عوامل بیماریزا فرصتی است به منظور ارتباط با ناقل و یا توانایی عوامل بیماریزا را برای ایجاد بیماریهای وخیم در انسان بیشتر میکند.
مثلا آب راکد ناشی از بارندگی سنگین و سیل میتواند بستری مناسب برای زاد و ولد پشه فراهم بیاورد که در نهایت به افزایش سرایت بیماریهایی همچون تب زرد، دانگ، مالاریا، تب نیل غربی یا لیشمانیاز منجر میشود.
تحقیقات نشان میدهند بالا رفتن دما همچنین میتواند ویروسها را نسبت به گرما مقاومتر کند و در نتیجه به شدت وخامت بیماری منجر شود چرا که عوامل بیماریزا اینگونه میتوانند هر چه بیشتر و بهتر با تب در بدن انسان خود را وفق دهند.
برخی دیگر از پژوهشها نیز نشان میدهند بالا رفتن دمای هوا در جهان موجب میشود بیماریها و عفونتهای قارچی نسبت به گرما مقاومتر شوند و در نتیجه راحتتر انسان را مبتلا کنند.
۴) مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی توانایی بدن انسان برای مقاومت در برابر عوامل بیماریزا را کاهش میدهند:
مخاطرات مرتبط با تغییرات اقلیمی میتوانند از دو راه عمده بر توانایی بدن انسان برای مبارزه با عوامل بیماریزا تأثیر بگذارند: یک اینکه این مخاطرات میتوانند مردم را در شرایط پرخطرتر گرفتار کنند. مثلا هنگامی که آسیب ناشی از بلایای مرتبط با تغییرات اقلیمی موجب شود مردم مجبور شوند در محیطی پر ازدحام جمع شوند و خطر برای آنها به دلیل در معرض عوامل بیماریزا قرار گرفتن و کمبود بهداشت، افزایش یابد.
چنین مخاطراتی همچنین میتوانند توانایی بدن را برای مبارزه با عوامل بیماریزا پایین بیاورند. زندگی در دوران مخاطرات اقلیمی همچنین میتواند ترشح هورمون کورتیزول ناشی از استرس را بیشتر کند و به کاهش در پاسخ سیستم ایمنی بدن بینجامد.
چه میتوان کرد؟
تغییرات اقلیمی تهدیدهای قابل توجهی برای زندگی انسان، سلامت و رفاه اجتماعی-اقتصادی هستند. ترسیم نقشه محققان از بیماریهای عفونی که با چنین تغییراتی بدتر خواهد شد، نشان دهنده وسعت چنین تهدیدی است.
به باور دانشمندان، بشر برای کاهش چنین خطراتی باید ترمز انتشار گازهای گلخانهای را که موجب گرمایش کره زمین شده است، بکشد.