مولود حاجیزاده، روزنامهنگار اقتصادی، در مصاحبه با ایراناینترنشنال، با اشاره به افزایش نرخ ارز در سایه تشدید تنشها میان جمهوری اسلامی و اسرائیل گفت مردم ایران در سالهای اخیر تاثیر نوسانات نرخ ارز را بر روی معیشت خود احساس کردهاند.
او افزود نگاه جمهوری اسلامی به «منافع ملی» مردممحور و متکی بر واقعیتهای کشور نیست.
حاجیزاده همچنین به مقایسه سیاستهای جمهوری اسلامی با برخی کشورهای منطقه، از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی پرداخت و گفت سیاست ریاض و ابوظبی در سالهای اخیر مبتنی بر تنشزدایی، جذب سرمایهگذاری، و بهبود رفاه و اقتصاد ملی بوده است.

لحن مقامات جمهوری اسلامی بار دیگر تند شده است و اگر این تندی به معنای تایید گزارشها درباره آماده شدن سپاه برای حملهای دیگر به اسرائیل باشد، باید گفت که جمهوری اسلامی در قماری تازه گلوله هفتتیر را روی شقیقه خود گذاشته است.
در شرایطی که اسرائیل مترصد کوچکترین بهانهای است تا فشارهای دولت جو بایدن را پس بزند و آنطور که میخواهد به جاهایی که در نظر دارد حمله کند، پیشقدمی در آغاز دور تازه رویارویی مستقیم، بینهایت غیرعقلایی و غیرمنطقی بهنظر میرسد تا آنجا که میتوان گفت رهبران جمهوری اسلامی در محاسبات خود برای اجرایی کردن اصل اساسی این حکومت یعنی «حفظ نظام اوجب واجبات است»، دچار اشتباهاتی جدی شدهاند و عملا به نابودی خود کمک میکنند.
مگر آنکه جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی اقماری بر اساس دستور یا دسیسه روسیه دست به چنین کاری بزند، آن هم درست در زمانی که سربازان کره شمالی وارد جنگ مستقیم با اوکراین شدهاند و مسکو آشکارا از تعمیق روابط نظامی خود با جمهوری اسلامی سخن میگوید.
روحانیون شیعه پس از قرنها توانستهاند به تنهایی و بدون هیچ شریکی بر ایران حاکم شوند. بزرگترین درس و میراث روحالله خمینی برای جانشین و رهروانش این بوده که حفظ این حکومت بر هر چیز دیگری، از منافع ملی و مصلحت مردم ایران گرفته تا حتی قوانین و اصول اساسی و بنیادین شرع و اسلام، ارجحیت و اولویت دارد. بنابراین اصل، انجام هر کاری برای تداوم حکومت فقها مطلقا جایز و رواست و برعکس، انجام هر کاری که موجب ضعف و نابودی این حکومت گردد مطلقا حرام و ممنوع است. او بر این دستور سیاسی برای حفظ قدرت به هر قیمت، جامهای از دین پوشاند و گفت: «حفظ نظام اوجب واجبات است.»
در هفتههای اخیر هم خامنهای و هم فرماندهان سپاه نه از مجازات سخت و پشیمانکننده حرفی زده بودند و نه اصولا از پاسخ دادن به حملات اسرائیل در لبنان و ایران. نیویورکتایمز و آکسیوس به نقل از منابع جمهوری اسلامی و اسرائیل خبر از آماده شدن جمهوری اسلامی برای حملهای دیگر به اسرائیل دادهاند با این تفاوت که منابع اسرائیلی آکسیوس میگویند حمله پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و از خاک عراق صورت خواهد گرفت و منابع جمهوری اسلامی به نیویورکتایمز گفتهاند حمله بعد از انتخابات و از خاک ایران انجام میگیرد.
پاسخ اسرائیل به هر دو حمله موشکی جمهوری اسلامی، در کنار عملیات مکرری که در خاک ایران انجام داده و آخرینش کشتن اسماعیل هنیه در تهران و در روز تحلیف پزشکیان بوده، به اضافه شدت ضربات بیسابقهای که به حماس و از آن مهمتر به حزبالله وارد شده، نشان میدهد که ادامه و یا تشدید رویارویی نظامی به چه نتایجی منجر خواهد شد.
رهبران جمهوری اسلامی خود بهتر از هرکس دیگری از این نتایج آگاهند و در عین حال میدانند که در این جنگ، مردم ایران نه تنها از آنها حمایت نمیکنند، بلکه از یک حمله کوبنده که به سقوط و یا تضعیف این حکومت شرور بینجامد ناخرسند نخواهند بود.
علی خامنهای در اولین و تنها واکنش عمومی خود به حمله روز پنجم اسرائیل به اهداف نظامی جمهوری اسلامی، روز یکشنبه ششم آبان گفته بود که که کیفیت فهماندن قدرت و اراده» جمهوری اسلامی به اسرائیل را مسئولان باید تشخیص دهند و آنچه که «صلاح» است، انجام بگیرد.
در روز پنجشنبه، ۱۰ آبان، پس از سکوتی چند هفتهای درباره یک حمله نظامی دیگر به اسرائیل، فرمانده کل سپاه و جانشین او از پاسخ قطعی جمهوری اسلامی به حمله اخیر اسرائیل سخن گفتند و سپس رییس دفتر علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در اظهاراتی که برای او کمسابقه محسوب میشود، این پاسخ را «سخت و پشیمانکننده» خواند.
گزارشهای نیویورکتایمز و آکسیوس پس از این دست اظهارنظرهای ستیزهجویانه در روز پنجشنبه منتشر شد و باعث گردید که آمریکا بار دیگر به روشنی و تندی به جمهوری اسلامی هشدار دهد که دست به حملهای دیگر علیه اسرائیل نزند.
اگر اساسا چنین حملهای صورت بگیرد، زمان آن نیز بینهایت معنادار است. تقریبا تردیدی نیست که حمله به اسرائیل قبل از سهشنبه ۱۵ مهر، روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، به سود دونالد ترامپ تمام میشود و قاعدتا این چیزی نیست که جمهوری اسلامی بهدنبالش باشد؛ درست برعکس روسیه.
اما اگر حمله پس از انتخابات هم صورت بگیرد، جمهوری اسلامی پیشاپیش آمریکا را وارد فاز جدیدی خواهد کرد، فارغ از آنکه چه کسی برنده انتخابات باشد و این هم باز چیزی نیست که رهبران تقیهکار و خدعهگر جمهوری اسلامی اکنون و در زمانی بخواهند آن را انجام دهند که در ایران و لبنان و غزه و یمن بیش از هر زمان دیگر زیر ضربهاند و بیش از هر چیز به زمانی برای بازسازی خود نیاز دارند.
بنابراین با در نظر گرفتن مجموعه شرایط، رجزخوانی دوباره مقامات جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه بیشتر به یک بلوف میماند. اما اگر گزارشها درست باشد و جمهوری اسلامی درگیری نظامی مستقیم با اسرائیل را از نو شروع کند، محتملترین دلیل برای چنین اقدام میتواند تحمیل اراده و منافع روسیه نه تنها بر منافع ملی ایران و ایرانیان بلکه بر اراده و نفع جمهوری اسلامی باشد. درگیری هرچه بیشتر آمریکا و حتی ورود مستقیم به جنگ در خاورمیانه، چه قبل از انتخابات رخ دهد و چه پس از آن، به سود روسیه خواهد بود و دست کرملین در کشورگشایی در اوکراین را بیش از گذشته باز خواهد کرد.

چرا نیروی هوایی ایران در میان درگیریهای اسرائیل و جمهوری اسلامی غایب است؟ در حالی که بحث درگیریهای اسرائیل و جمهوری اسلامی عمدتاً بر توان موشکی ایران و نیروی هوایی اسرائیل متمرکز است، جای خالی نیروی هوایی ایران به شدت به چشم میآید.
پاسخ این پرسش ساده است: نیروی هوایی ایران که روزگاری از قویترین و مدرنترین نیروهای هوایی جهان بود، امروز با ناوگانی فرسوده و کهنه روبهرو است.
مشکل از خلبانهای ایرانی نیست؛ آنها همچنان از بهترین خلبانهای جهان هستند. مشکل اصلی در فرسودگی ناوگان هوایی است. بیشتر هواپیماهای ایران از جمله فانتومهای اف ۴ و اف ۵ و تامکت اف ۱۴ متعلق به ۶۰ تا ۷۰ سال پیش هستند. این هواپیماها در زمان خود پیشرفته بودند؛ اما حالا پس از نیمقرن، در برابر اف ۳۵های رادارگریز یا اف ۱۵ و اف ۱۶های مدرن هیچ شانسی ندارند.
جمهوری اسلامی، با سیاستهای ضدآمریکاییاش، باعث شده که ایران از دسترسی به هواپیماهای مدرن غربی محروم بماند.
در حالی که کشورهای منطقه مثل ترکیه، عربستان، امارات، قطر و اسرائیل با خرید هواپیما و مدرنترین تجهیزات هوایی از غرب، امنیت هوایی خود را تامین کردهاند، ایران تنها به خرید جنگندههای قدیمی از روسیه بسنده کرده است.
میگ ۲۹ که جمهوری اسلامی از روسیه خریداری کرده، تکنولوژی ۴۰ سال پیش است و سوخو-۳۵هایی که بهعنوان امید نیروی هوایی جمهوری اسلامی مطرح بودند، هنوز از سوی روسیه تحویل داده نشدهاند. این در حالی است که حتی پدافندهای روسی اس ۳۰۰ هم در مقابل حملات اسرائیل نتوانستند کارایی نشان دهند و یکی پس از دیگری منهدم شدند.
وعدههای توخالی ساخت هواپیمای جنگی
در داخل کشور هم ادعای ساخت هواپیماهای بومی مثل کوثر، آذرخش و صاعقه مطرح شده، اما واقعیت این است که اینها عمدتا در بهترین حالت همان اف ۵های قدیمی هستند که فقط رنگ و لعاب جدیدی به آنها داده شده است. ساخت هواپیمای جنگی به این سادگی نیست؛ هواپیماهای جدید باید در نمایشگاههای بینالمللی آزمایش و از سوی کارشناسان نظامی ارزیابی شوند. اما هیچکدام از این پروژههای ایرانی تا امروز چنین مراحلی را طی نکردهاند.
اگر کشوری نتواند هواپیما تولید کند، ایرادی نیست؛ بسیاری از کشورها هم چنین توانی ندارند و از طریق روابط سیاسی مناسب، تجهیزات نظامی میخرند.
شاه ایران نیز با استفاده از روابط خوب با آمریکا توانست ناوگانی از پیشرفتهترین هواپیماهای آن زمان، از جمله اف ۴، اف ۵ و اف ۱۴ را برای ایران تامین کند. این هواپیماها در جنگ ایران و عراق نقش بزرگی در دفاع از کشور ایفا کردند و خلبانهای ایرانی با آنها رشادتهای بسیاری نشان دادند.
پرسشهای مردم و نظامیان: جنگ با اسرائیل چرا؟
اما امروز در میان مردم و حتی برخی از ارتشیها این سوال مطرح است: چرا باید درگیر جنگ با اسرائیل شویم؟ آیا اسرائیل به خاک ایران تجاوز کرده یا بخشی از آن را اشغال کرده است؟ چرا جمهوری اسلامی سرنوشت کشور را به غزه و لبنان گره زده است، در حالی که بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی چنین رویکردی ندارند؟
سیاستهای نادرست جمهوری اسلامی، بهویژه پس از انقلاب، از جمله اعدام فرماندهان ارتش و اخراج نیروهای باتجربه، به تضعیف نیروی هوایی منجر شد. اما امروز، درگیری با اسرائیل و هزینه کردن منابع و جان انسانها برای اهدافی که ارتباطی با منافع ملی ایران ندارند، سوالات جدی در میان مردم ایجاد کرده است.

در خیابانهای تلآویو، تصویری از علی خامنهای نصب شده که در کنار آن نوشته شده: «بعد از نصرالله، بعد از سنوار، این هم خواهد گذشت.» در شرایط جنگی فعلی بین اسرائیل و جمهوری اسلامی، نصب چنین تصویری میتواند پیام معناداری داشته باشد.
این اقدام با سیاستهای اسرائیل در قبال دشمنانش هماهنگ است و ممکن است نشانهای از تمایل اسرائیل به حذف رهبران ارشد جمهوری اسلامی، از جمله علی خامنهای در صورت لزوم باشد.
طی هفتهها و ماههای گذشته، ارتش و دولت اسرائیل سه اقدام اساسی علیه حماس و حزبالله انجام دادهاند: ۱. انهدام تاسیسات و تجهیزات نظامی، ۲. کشتن فرماندهان نظامی، و ۳. کشتن رهبران سیاسی این گروهها.
اسرائیل تاسیسات نظامی حماس و حزبالله را در حملاتی گسترده منهدم کرده و رهبران کلیدی این گروهها، از جمله حسن نصرالله، هاشم صفیالدین، اسماعیل هنیه و یحیی سنوار را به قتل رسانده است. اکنون به نظر میرسد که اسرائیل میخواهد در صورت امکان همان الگوی موفق را در برابر جمهوری اسلامی دنبال کند.
عملیات اخیر اسرائیل با نام «روزهای ندامت» نیز در راستای این استراتژی بود و توان بالای اسرائیل در انهدام تاسیسات موشکی و پدافندی جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت.
از طرف دیگر، کانال ۱۴ تلویزیون اسرائیل گزارش داده که این کشور در واکنش به تلاش حزبالله و جمهوری اسلامی برای ترور نتانیاهو، آماده حملات دیگری علیه جمهوری اسلامی است. این احتمال وجود دارد که اسرائیل گامبهگام به سمت هدفگیری فرماندهان سپاه و مقامات ارشد جمهوری اسلامی، از جمله علی خامنهای، حرکت کند.
هرچند تضمینی وجود ندارد که اسرائیل دقیقا همان الگوی حمله به رهبران حماس و حزبالله را تکرار کند، اما تاکنون برخلاف این مسیر هم عمل نکرده است. با توجه به افزایش تنشها، هر لحظه امکان دارد که فرماندهان و رهبران سیاسی جمهوری اسلامی هدف قرار بگیرند.
تا این لحظه، دو طرف دو بار به یکدیگر حمله کردهاند: اسرائیل دو حمله هوایی انجام داده و جمهوری اسلامی نیز دو حمله موشکی انجام داده است. این درگیریها و رجزخوانیها بهطور مستمر ادامه دارند و تحلیلگران معتقدند که دستکم دو حمله دیگر از هر دو طرف در راه است.
هرتزی هالوی، فرمانده ارتش اسرائیل، در این راستا تهدید کرده که اگر جمهوری اسلامی حمله دیگری انجام دهد، اسرائیل «جاهایی را خواهد زد که تاکنون نزده است.» این سخن نشاندهنده احتمال گسترش دامنه حملات اسرائیل به اهدافی غیرمنتظره است.
در همین حال، مقامات جمهوری اسلامی نیز از جمله حسین سلامی، فرمانده کل سپاه و محمدرضا نقدی، نفر سوم در سلسلهمراتب فرماندهی سپاه، تهدیدهای متقابلی را علیه اسرائیل مطرح کردهاند.
خامنهای اما با موضعگیری اخیر خود توپ را به زمین شورای عالی امنیت ملی و دولت پزشکیان انداخته و اعلام کرده که آنها باید درباره نحوه پاسخ به حملات اسرائیل تصمیم بگیرند.
خامنهای هرچند بهعنوان فرمانده کل قوا میتواند شخصاً دستور حمله را صادر کند، بهنظر میرسد که میخواهد از مسئولیت مستقیم این تصمیم شانه خالی کند. در صورت تصمیم شورای عالی امنیت ملی برای حمله، او میتواند اعلام کند که شورای عالی امنیت ملی این تصمیم را گرفته است؛ و اگر این شورا تصمیم به حمله نگیرد، باز هم میتواند به حامیان نظام بگوید که آماده حمله بوده، اما مسئولان شورا مخالفت کردهاند. رجزخوانیهای اسرائیل و جمهوری اسلامی نشانه در پیش بودن روزهای پرتنشتری است.

رهبر جمهوری اسلامی با استفاده از آيات قرآنی سوره احزاب، واژهای تازه برای خاموش کردن صدای منتقدان و بریدن زبان مخالفان ابداع کرد: «مرجفون». او منتقدانی را که به گفته او با انتشار اخبار و تحلیل و تفسیر، خلاف روایت حکومت عمل می کنند مرجفون نامید.
علاوه بر تهدید منتقدان به سرکوب و بازداشت، خامنهای بار دیگر نوک حملات خود را به سمت فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نشانه گرفته است. او با حمله به افرادی که سیاستهای جنگطلبانه جمهوری اسلامی را نقد میکنند، بهطور مستقیم به دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی دستور داده با منتقدان برخورد کنند و به بهانه «تامین امنیت روانی جامعه»، صدای انتقاد آنها را خفه کنند.
تنها ۲۴ ساعت پس از سخنرانی تهدیدآمیز خامنهای، غلامحسین محسنی اژهای، رییس قوه قضاییه، اعلام کرد که منتقدان بازداشت و محاکمه خواهند شد. این تهدیدات امر تازهای نیست؛ جمهوری اسلامی از ابتدا بر سرکوب منتقدان اصرار داشته و همواره زبان مخالفان را با سرکوب، بازداشت و تهدید بسته است.
اکنون که جمهوری اسلامی پس از حملات اسرائیل تحت فشار قرار گرفته، حاکمیت به جای پاسخگویی، خشم و ناکامیاش را بر سر مردم و منتقدان داخلی خالی میکند.
این روش سرکوب و تهدید منتقدان جدید نیست. در دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ نیز خامنهای و فرماندهان سپاه از همین مسیر برای خاموش کردن صداهای مخالف بهره بردند. برای نمونه، در سال ۱۳۷۷، رحیم صفوی، فرمانده وقت سپاه، در یک سخنرانی تهدید کرد که «برخی را باید گردن بزنیم و برخی را زبانشان را قطع کنیم. زبان ما شمشیر ما است».
نتیجه چنین تهدیداتی، وقوع قتلهای زنجیرهای از سوی باند سعید امامی و وزارت اطلاعات بود، که قربانیان آن افرادی مانند داریوش فروهر و پروانه اسکندری، محمد جعفر پوینده و محمد مختاری بودند.
در سال ۱۳۷۹، هنگامی که رسانههای چاپی نقش اصلی در خبررسانی داشتند، خامنهای در یک سخنرانی مشابه، مطبوعات منتقد را «پایگاه دشمن» خواند و دستور تعطیلی آنها را صادر کرد. در کمتر از ۲۴ ساعت، قاضی سعید مرتضوی، معروف به «قصاب مطبوعات»، دستور توقیف ۱۶ روزنامه را صادر کرد که به توقیف فلهای مطبوعات شهرت یافت.
اکنون نیز همان نگاه ۲۴ سال پیش تکرار شده است؛ فقط این بار جای مطبوعات را فضای مجازی گرفته و به جای روزنامهنگاران، فعالان فضای مجازی هدف قرار گرفتهاند. خامنهای که روزگاری دستور تعطیلی مطبوعات را میداد، حالا بهدنبال فیلتر کردن بیشتر شبکههای اجتماعی و مقابله با فعالان فضای مجازی است، اما بستن فضای مجازی به سادگی بستن روزنامهها نیست.
همانطور که خود خامنهای گفته است: «خدای جمهوری اسلامی همان خدای دهه ۶۰ است»، اما مردم و دنیای امروز اجازه نمیدهند که حاکمیت به شیوههای دهه ۶۰ عمل کند.
سیاست بستن دهان منتقدان در گذشته نه تنها موفق نبود، بلکه نتیجه معکوس داشت؛ سرکوبها باعث شد که منتقدان به مخالفان و مخالفان به مخالفان سرسختتر تبدیل شوند.
نسل جدیدی از منتقدان، جسورتر و بیپرواتر از گذشته، اکنون در فضای مجازی حضور دارند و هیچ حریمی برای رهبر و حکومت قائل نیستند.
نتیجه سیاست سرکوب در دهههای گذشته چه بوده است؟
گروهی از بهترین و با تجربهترین روزنامهنگاران و فعالان مدنی مجبور به مهاجرت شدند و مرجعیت رسانهای از داخل کشور به خارج منتقل شد. رسانههای حکومتی بیاعتبارتر شدند و رسانههای خارج از کشور مرجعیت خبری بیشتری یافتند.
در کدام کشور دیگر، به جز حکومتهای دیکتاتوری، چنین پدیدهای وجود دارد که بخش بزرگی از روزنامهنگارانش در خارج از کشور فعال باشند؟
خامنهای و مسئولان جمهوری اسلامی باید دریافته باشند که این روش سرکوب، که پیشتر شکست خورده، در آینده نیز شکست خواهد خورد. با وجود تهدیدها و فیلترینگ، نقد و انتقاد ادامه خواهد داشت؛ روزی در مطبوعات و امروز در فضای مجازی.
اکنون مردم از مطالبات اصلاحی فراتر رفته و به این نتیجه رسیدهاند که «کل نظام باید برود». این همان نتیجه سرکوب و بستن دهان منتقدان است.
مئیر جاودانفر، تحلیلگر مسائل اسرائیل، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت تشدید تنشها این فرصت «بینظیر» را برای اسرائیل فراهم آورد تا توانمندیهای نظامی جمهوری اسلامی را هدف قرار دهد و آنها را تضعیف کند.
او افزود جمهوری اسلامی به دلیل شرایط داخلی خود، به حمله اخیر اسرائیل پاسخ خواهد داد.
به گفته این تحلیلگر، گروهی از مسئولان حکومت ایران جنگطلب هستند زیرا از آن نفع میبرند.





