محسن سازگارا، فعال سیاسی و عضو شورای مدیریت گذار به ایران اینترنشنال گفت: «به احتمال زیاد درمورد ایران ترامپ هر کاری بخواهد بکند، به نوعی با پوتین هماهنگ خواهد بود.»
او افزود: «میدانیم که خامنهای و جمهوری اسلامی یک کارت در دست پوتین و نظام روسیه هستند.»
رویا حکاکیان، نویسنده و روزنامهنگار به ایران اینترنشنال گفت: «مادامی که اپوزیسیون امروز ایران نتواند یک بدیل جدی سیاسی و برنامه منسجم به اروپا و امریکا ارائه دهد، امریکا، جمهوریخواه یا دموکرات، نهایتا با جمهوری اسلامی مذاکره خواهند کرد.»
او افزود که آمریکا «دخالتی بیشتر از این در وضعیت و سیاست ایران نخواهند داشت.»
امید شمس، حقوقدان و تحلیلگر امور بینالملل در گفتوگو با ایران اینترنشنال در مورد سخنان دونالد ترامپ درباره جمهوری اسلامی گفت: «بهنظر میرسد ترامپ موضع نرمتری نسبت به دوره قبلی در قبال ایران گرفته است.»
او افزود: «البته نباید فراموش کنیم که ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود سعی کرد تا حدودی بر اساس فشارهایی که از قبل وجود داشت با جمهوری اسلامی وارد مذاکره شود و وقتی که تاحدودی موفق نشد به یکباره چرخش شدید کرد و کارزار فشار حداکثری شکل گرفت.»
جابر رجبی، تحلیلگر سیاسی به ایران اینترنشنال گفت: «جمهوری اسلامی راهی جز مذاکره با ترامپ ندارد چون از لحاظ حمایت نظامی، ترامپ بیشتر از بایدن در کنار اسرائیل میایستد.»
او افزود: «شاید جمهوری اسلامی بخواهد حملاتی انجام دهد که دست بالا را داشته باشد ولی طبق شناختی که از ترامپ دارد دیگر روی عقبنشینی امریکا حساب باز نمیکند.»

در روند مبارزه برای آزادی پوشش در ایران، «دختر دانشگاه علوم تحقیقات» با درآوردن لباسهایش به یک نماد بدل شد. شهروندان زیادی از این حرکت با عنوان کنش اعتراضی نام بردند اما روایت رسمی حکومت میکوشد این زن را «بیمار» و «دیوانه» بخواند تا وجه اعتراض را از رفتار او بگیرد و سرکوبش کند.
حسین قاضیان، جامعهشناس مقیم آمریکا و زهرا باقریشاد، پژوهشگر مطالعات جنسیت مقیم سوئد، در گفتوگو با ایراناینترنشنال به این موضوع پرداختهاند که حتی اگر احتمال بیماری دختر علوم تحقیقات پذیرفته شود، آیا حرکت نمادین او کماکان میتواند پدیدهای اجتماعی و کنشی اعتراض تلقی شود؟
اطلاعات درباره هویت دختر دانشجو در دانشگاه علوم و تحقیقات و حتی انگیزه اصلی او از درآوردن لباسهایش در محوطه دانشگاه در روز شنبه ۱۲ آبان هنوز نامعلوم است.
برخی منابع در روز وقوع این ماجرا گفتند ماموران حراست دانشگاه در راستای تلاش برای تحمیل حجاب اجباری با این دانشجو برخورد و در جریان درگیری فیزیکی، بخشی از لباسش را پاره کردند. این دختر نیز در اقدامی اعتراضی برهنه شد.
گزارشها حاکی از آن بود که ماموران حراست با ضرب و جرح شدید، این دانشجو را بازداشت کردند و تحویل نیروهای انتظامی دادند تا به «بیمارستان روانی» منتقل شود.
فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت مسعود پزشکیان به روزنامه هممیهن گفت این دختر با اورژانس اجتماعی از کلانتری مستقیم به «مراکزی برای درمان» منتقل شده است.
مهاجرانی افزود این دختر در بازداشت نبوده و پرونده قضایی هم برایش تشکیل نشده است.
در روزهای گذشته نیز با وجود حمایتهای قابل توجه داخلی و جهانی از این دختر، برخی همسو با حکومت نوشتند که این دانشجو دچار «اختلال روانی» است و برای همین کنش او حرکتی فردی است که در قالب «اعتراض» نمیگنجد.

شکل اجرای حرکت دختر علوم تحقیقات جنبه اجتماعی دارد
جمهوری اسلامی ید طولایی در سوءاستفاده از روانپزشکی و بیمارانگاری معترضان و مخالفان خود دارد. با وجود این، ایراناینترنشنال با در نظر گرفتن این فرض احتمالی که دختر دانشگاه علوم و تحقیقات ممکن است مبتلا به نوعی بیماری اعصاب و روان باشد، به بررسی این مساله پرداخته است که شکل بروز رفتار این دانشجو، با دغدغههای اجتماعی تشدید شده چند سال اخیر ایرانیان مانند حجاب اجباری، آزادی پوشش و حق زن بر بدن خود، همپوشانی دارد.
حسین قاضیان در پاسخ به این پرسش که آیا با پیشفرض احتمالی وجود مشکلات عصبی، کماکان میتوان رفتار دختر علوم تحقیقات را امر و پدیدهای اجتماعی نامید، گفت برای این که پدیدهای امر اجتماعی دانسته شود باید دستکم دو جنبه در آن حضور داشته باشد: «جنبه نخست دربرگیری آن است. یعنی آن کار با تکرار زیاد در جامعه رخ دهد و مثلا تعداد زیادی از زنان در زمانهای مختلف لخت شوند که چون در سالهای اخیر تعداد موارد اعتراضی برهنه شدن اندک بوده، این وجه را نمیتوانیم در نظر بگیریم.»
به گفته این جامعهشناس، جنبهای دیگر در این مورد صادق است: «این برهنگی، اگرچه ممکن است ناشی از ویژگیهای فردی شخص باشد اما تحت تاثیر اوضاع و احوال اجتماعی رخ داده است و شکل اجرای آن جنبه اجتماعی دارد.»

قاضیان در ادامه گفت: «اصلا بیاید فرض کنیم بنا به گفته عدهای، دختر علوم و تحقیقات دچار مشکلات شخصیتی یا رفتاری بوده باشد. با در نظر گرفتن این فرض، باید در نظر داشت که دیگرانی هم در گذشته با مشکلاتی مشابه مواجه بودهاند اما آن دیگران در موارد پیشین، به شیوهها و فرمهای دیگری عمل میکردند. چرا اینجا اتفاق در این شکل و فرم رخ داده و اجرا شده؟»
به گفته او، این رفتار تحت تاثیر فشاری است که جامعه بر بدن زن وارد میکند.
این جامعهشناس تاکید کرد این فشارها آنچنان در سالهای اخیر بیشتر شده و جنبه نمادین، بیانی و اظهاری پیدا کرده که توانسته است به فرم یا قالب واکنشی که حتی ممکن است از سر اختلال شخصیتی یا رفتاری باشد، شکل و فرم دهد: «از این منظر، میتوان تاثیر جامعه را در عمل فردی این دختر دید و گفت که با یک پدیده اجتماعی روبهرو هستیم.»
بیماری اعصاب و روان «انگ» نیست
در روزهای گذشته شماری از فعالان سیاسی، مدنی و حقوق بشری به استفاده جمهوری اسلامی از «تکنیک نخنمای مجنونانگاری معترضان» در مواجهه با ماجرای دختر علوم تحقیقات اشاره کردهاند.
صدیقه وسمقی، نویسنده و اسلامپژوه، روز ۱۵ آبان با اشاره به این رخداد تاکید کرد رفتارهای خشونتبار با زنان بر سر مساله حجاب همچنان فاجعه میآفریند و افزود که فرستادن این زن به بیمارستان روانی، اقدامی «مجرمانه و غیرانسانی» است.
روز پیش از آن نیز شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل صلح، بیمارانگاری معترضان را روش دیرینه حکومت برای سرکوب مخالفان خواند و در اینستاگرام خود نوشت: «اگر دانشجوی معترض علوم تحقیقات بیمار بود، چرا بازداشتش کردید؟ آیا دستگاه امنیتی مسئول رسیدگی به وضعیت پزشکی شهروندان است؟»
زهرا باقریشاد از زاویه دیگری به مجنونانگاری معترضان از سوی حکومت نگاه میکند.
به گفته او، هر بار که زنان تلاش کردهاند مقاومت مستمرشان را علیه نظام دیکتاتوری در ایران یا کشورهای دیگر و بهطور ویژه از طریق بدنهای ستیزهجوی عصیانگر خود نشان دهند، برچسبهایی مانند «فاحشه» و «دیوانه» خوردهاند چون جامعه مردسالار و نظامی که آپارتاید جنسیتی را پیاده میکند، به هیچوجه پذیرای چنین عصیانگریهایی از سوی زنان، در این اندازه نیست.
این پژوهشگر مطالعات جنسیت با تاکید بر سابقه طولانی جمهوری اسلامی در سرکوب مبارزان سیاسی با برچسب «اختلال روان»، به ایراناینترنشنال گفت: «پیش از هر چیز باید از برچسبزنی به افراد دارای مشکلات اعصاب و روان و همراهی با گفتمان حکومت در این زمینه خودداری کرد.»
به گفته او، این برچسبها برآمده از نگاهی است که بیمار اعصاب و روان را فردی ناقص میداند که شایسته برخورداری از زندگی عادی نیست و بنابراین گمان میکند چنین انسانی، لیاقت این را ندارد که حتی در یک جنبش اجتماعی و سیاسی سهیم باشد.

باقریشاد یادآوری کرد که این نگاه حتی در میان اپوزیسیون و مخالفان نظام نیز ریشه دوانده و آنها نیز اغلب میکوشند فرد مبارزی را که حکومت به او برچسب مشکل اعصاب و روان زده از این بیماریها بری کنند و بگویند او «سالم» است: «گویی فرد دارای هر شکلی از مشکلات اعصاب و روان، شایسته عناوین فعال سیاسی، فمنیست و مبارز اجتماعی نیست.»
او تاکید کرد این «نگاه خطرناکی است» که جمهوری اسلامی از آن بهره میبرد.
بیماریهای روان از جمله افسردگی و اضطراب بر اثر مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایران افزایش یافتهاند و به گفته باقریشاد، بر همین اساس، نمیتوان مبارزان سیاسی و اجتماعی یا کسانی که مقاومت روزمره علیه ساختارهای سیاسی سرکوبگر را شکل میدهند از چنین مشکلاتی بری دانست: «باید باور داشت ابتلا به هر شکلی از بیماری اعصاب و روان نه از اعتبار جنبش سیاسی و اجتماعی میکاهد و نه موضوعی نامتعارف به شمار میرود.»
در همین راستا، چهار انجمن روانشناسی و روانپزشکی ایران سال گذشته از اقدامات جمهوری اسلامی در «سوءاستفاده از روانپزشکی و روانشناسی» برای سرکوب مخالفان حجاب اجباری انتقاد کردند.
کنش دختر علوم تحقیقات حتی اگر خود نداند، یک اعتراض سیاسی بود
مساله حجاب اجباری و نافرمانی مدنی گسترده زنان در مقابل آن، در سالهای اخیر به جریانی مهم در جامعه ایران تبدیل شده است. این دغدغهها پس از اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در اواخر شهریور ۱۴۰۱ که با قتل حکومتی مهسا ژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد آغاز شد، شدت بیشتری گرفت.
در دو سال گذشته هزاران زن در ایران به دلیل بر سر نداشتن روسری یا انتخاب پوششی که مطابق خواست حکومت نیست، بازداشت، احضار یا جریمه شدند و تحت پیگرد قرار گرفتند.
در همین زمینه بخوانید: آرمیتا گراوند، نوجوان ۱۶ سالهای که ۹ مهر ۱۴۰۲ به دلیل حجاب اجباری کشته شد
ایراناینترنشنال با اشاره به واکنشهای گسترده جمعی به رفتار دختر علوم تحقیقات در راستای همین دغدغههای همگانی، از قاضیان پرسید که آیا این واکنشها میتوانند کنش این دختر را تبدیل به موضوعی اجتماعی و پدیدهای اعتراضی کنند؟
این جامعهشناس در پاسخ گفت در عمده واکنشهای تاییدکننده رفتار این دختر، یک پیشفرض وجود دارد مبنی بر این که عمل او «اعتراضی سیاسی» است با آن که حقیقت ماجرا تا این لحظه هنوز نامشخص است: «یا دستکم با توجه به سه روایت اصلی و متفاوتی که از موضوع در دست داریم، برای من مشخص نیست.»

به گفته این جامعهشناس، افرادی که چنین واکنش جمعی حمایتآمیزی را با مضمون حرکت اعتراضی سیاسی از این ماجرا فرض گرفتهاند، یکی از روایتهای مطرح شده درباره رویداد را اصل قرار دادهاند و میگویند این دختر در اعتراض به مداخله حراست دانشگاه برای تحمیل حجاب اجباری، چنین رفتاری داشته است.
اما نکته اصلی از نظر قاضیان این است که اساسا اهمیتی ندارد این دختر چرا چنین کاری انجام داده است: «وقتی آدمهای زیادی درستی چنین فرضی را میپذیرند، انگار که چنین اتفاقی هم افتاده است. یعنی رویداد، حتی بدون آن که بدانیم اصل ماجرا و واقعیت چیست، از طریق مفروضات جمعی، ساخته میشود و اثر اجتماعی خود را میگذارد.»
بنابراین به گفته این جامعهشناس، در اینجا یک واکنش جمعی به امری که جنبه بیانی پیدا کرده است، جای خود حقیقت ماجرا مینشیند: «چون ما در امور اجتماعی یا حتی علم، مصرفکننده روایاتی هستیم که از واقعیت بیان میشوند.»
قاضیان تاکید کرد در روایتهای اجتماعی، مبارزه و قدرت نیروهای اجتماعی تعیین میکنند که کدام روایت غالب شود: «اکنون چون رژیم سیاسی و خرده فرهنگش در جامعه مغلوبند، در نتیجه روایتهایی که ضد مواضع آن هستند بیشتر مورد قبول قرار میگیرند و غالب میشوند و برای همین، بسیاری پذیرفتهاند که این رفتار، یک عمل سیاسی در اعتراض به مقوله حجاب بوده است.»
باقریشاد نیز در همین زمینه به ایراناینترنشنال گفت: «جدای از این که بدانیم دختر دانشگاه علوم و تحقیقات کیست، واکنشش بر اثر چه اتفاقاتی بوده یا حتی دارای مشکلات اعصاب و روان باشد، حرکت او میتواند یک الگو برای به هم پیوستگی و قدرت زنان باشد.»
این پژوهشگر از ویدا موحد، نخستین دختر خیابان انقلاب یاد کرد و گفت وقتی او روی پُست برق رفت، از ابعاد حرکت خویش آگاه بود اما اکنون نمیدانیم زنی که از او با نام آهو دریایی یاد میشود، چقدر درباره رفتارش آگاهی داشته است: «این زن حتی اگر خودش این را نخواسته باشد هم گام مهمی در راستای جنبش زنان برداشته است. در این بستر، خودآگاهی او اهمیتی ندارد چرا که اثرش را گذاشته است.»
به گفته باقریشاد، در جریان اعتراضات دهها ساله زنان برای آزادی پوشش، گامهای مهمی برداشته شده است و واکنشها به برهنه شدن دختر دانشگاه علوم و تحقیقات نشان میدهند یک در دیگر هم به روی این جنبش باز شده است: «در نتیجه، این رویداد، فارغ از نیتی که این دختر داشته، یک پدیده اجتماعی محسوب میشود چرا که اثرش را روی تلاش زنان نسل جدید برای تغییر الگوهای حجاب و پوشش میگذارد.»
او تاکید کرد در شرایطی که نوع پوشش زنان را حکومت تعیین میکند، در آوردن لباس از تن یک حرکت اعتراضی محسوب میشود.


انتخابات در آمریکا با آنچه در جمهوری اسلامی انتخابات نامیده میشود تفاوتهایی اساسی دارد که اصلیترین آنها در نوع انتخاب مقام اول کشور است. در آمریکا، مردم با رای خود مستقیما نفر اول کشور، یعنی رییسجمهوری را انتخاب یا عزل میکنند.
شهروندان آمریکایی حق دارند بگویند که دونالد ترامپ را میخواهند یا نمیخواهند یا کامالا هریس را به عنوان رهبر کشور میپذیرند یا خیر. اما در ایران، مردم حق انتخاب رهبر، یعنی مقام اول کشور را ندارند. در حقیقت، این تفاوت بنیادین میان یک انتخابات واقعی است با آنچه در ایران تحت عنوان انتخابات برگزار میشود.
در ایران، نه تنها مردم در انتخاب یا عزل رهبر هیچ نقشی ندارند، بلکه حتی در انتخاب رییسجمهوری هم که مقام دوم کشور محسوب نمیشود، آزادی و اختیار واقعی ندارند.
انتخاب مردم از نظر نامزدهای موجود محدود است و رییسجمهوری ایران، به دلیل قدرت نهادهای تحت امر رهبری مانند سپاه پاسداران و قوه قضاییه، عملا اختیارات جزیی دارد و حتی به عنوان مقام دوم هم در ساختار قدرت جایگاه واقعی ندارد.
در آمریکا، تصمیمگیری در مورد این که ترامپ بازگردد یا نه و این که هریس مقام اول کشور شود یا نه، کاملا به عهده مردم است و هیچ نهادی بر این تصمیمات مردم مسلط نیست.
برعکس، در ایران، رهبر جمهوری اسلامی خود را نماینده خدا در میان مردم میداند و حتی ادعا میکند که زبان خدا است.
تفاوت دیگر در این است که در آمریکا نهادی مانند شورای نگهبان وجود ندارد که صلاحیت نامزدها را به صلاحدید خود رد کند و تصمیم بگیرد چه کسی میتواند در انتخابات شرکت کند و چه کسی نمیتواند.
در ایران، شورای نگهبان که به جای ۸۷ میلیون نفر تصمیم میگیرد، اختیار دارد تا نتایج انتخابات را در صورت صلاحدید باطل اعلام کند.
رییس این شورا، احمد جنتی، با ۹۸ سال سن در شرایطی قرار دارد که حتی قادر به پیدا کردن سوراخ صندوق رای نیست. با این حال، او اختیار دارد انتخابات را به کلی باطل اعلام کند.
در آمریکا، پس از رایگیری و اعلام نتایج، رای مردم نهایی است و نیازی نیست کسی خود را بالاتر از رای مردم بداند و بگوید که رای آنها را باید «تنفیذ» کند.
در قانون اساسی آمریکا، رای مردم بالاتر از هر مقام دیگری قرار دارد در حالی که در ایران، تا زمانی که رهبر حکم رییسجمهوری را تنفیذ نکند، رییسجمهوری جایگاه رسمی ندارد.
در بحث دخالت نظامیان هم تفاوتهای عمدهای دیده میشود.
در آمریکا، نیروهای نظامی نه تنها حق دخالت در انتخابات ندارند بلکه اصولا حق ورود به سیاست را نیز ندارند؛ مگر آن که از نیروهای مسلح خارج شوند.
اگر ژنرالی بخواهد به نفع یا ضرر یک نامزد سخنرانی کند، فورا از سمت خود برکنار میشود اما در ایران، سرداران سپاه پاسداران نقش فعالی در انتخابات دارند و حتی با لباس رسمی نظامی در حمایت از کاندیداها حضور مییابند.
رسانههای آزاد نیز یکی دیگر از تفاوتهای مهم در فرایند انتخابات آمریکا و ایران است.
رسانهها در آمریکا بهطور کامل آزاد هستند تا در مورد هر جزییات انتخابات بهطور گسترده گزارش و تحلیل ارائه دهند. بر خلاف ایران که هیات نظارت بر مطبوعات و شورای عالی امنیت ملی، رسانهها را تحت فشار و سانسور قرار میدهند تا تنها اخبار و تحلیلهای مورد تایید حکومت را منتشر کنند.
در نهایت، نظرسنجیها در انتخابات آمریکا آزاد و متنوع هستند و مردم میتوانند با استناد به نتایج نظرسنجیهای مستقل، تصمیمگیری کنند اما در ایران، نظرسنجیها معمولا محرمانه هستند و غالبا به وسیله نهادهای امنیتی انجام میشوند تا به حکومت بگویند چگونه میتواند افکار عمومی را «مدیریت» کند یا در انتخابات دخالت کند.
از این گذشته، در آمریکا، مقام اول کشور همواره در معرض سوال رسانهها و مردم قرار میگیرد و خبرنگاران به او دسترسی دارند اما در ایران، رهبر حکومت تنها از طریق سخنرانیهای یکطرفه با مردم در ارتباط است و به سوالات و ابهامات مردم پاسخ نمیدهد.
علی خامنهای در ۳۵ سال دوره رهبری خود هزار و ۹۲۹ سخنرانی داشته، بدون این که حتی یک نوبت در نشست خبری با خبرنگاران داخلی و خارجی شرکت کند.






