تصویب لایحه جدید تامین مالی دولت در سنای ایالات متحده، که انتظار میرود به طولانیترین تعطیلی تاریخ دولت فدرال پایان دهد، در ظاهر نشانهای از سازش و وفاق سیاسی است؛ اما در واقع، بازتابی از بحرانی عمیق و ساختاری در نظام حکمرانی، اقتصاد و توازن قوا در واشینگتن به شمار میآید.
به گزارش رسانههای اسرائیلی، وزارت دفاع اسرائیل برای سال ۲۰۲۶ بودجهای به ارزش ۱۴۴ میلیارد شکل (معادل ۴۴.۵ میلیارد دلار) درخواست کرده است؛ از این میزان، حدود ۷ میلیارد شکل (معادل ۲.۱۷ میلیارد دلار) بهمنظور افزایش آمادگی در برابر تهدیدهای فزاینده، از جمله جمهوری اسلامی، است.
وزارت دارایی این درخواست را «فراتر از سقف بودجه مصوب برای سال ۲۰۲۵» دانسته و از این رو، تنش میان این وزارتخانه و وزارت دفاع بر سر بودجه نظامی شدت گرفته است.
وزارت دفاع در بیانیهای، وزارت دارایی را متهم کرد که با جلوگیری از امضای «دهها قرارداد حیاتی، امنیت پایهای کشور را به خطر انداخته است». در این بیانیه آمده است که این قراردادها شامل خرید مهمات، قطعات یدکی تانکها، پهپاد برای واحدهای رزمی و تقویت حفاظتی شهرکهای مرزی در نزدیکی غزه و لبنان است.
امیر بارعام، مدیرکل وزارت دفاع، در نشست هیئتمدیره این وزارتخانه گفت: «پس از دو سال جنگ چندجبههای شدید و بیسابقه، وزارت دارایی تمرکز خود را از تهدیدهای واقعی، بهویژه آنچه از سوی ایران در حال شکلگیری است، منحرف کرده و به مسائل کماهمیتتر میپردازد.»
او افزود: «با توجه به تمرکز دشمنان بر افزایش توان خود، اسرائیل باید فوراً در قالب شرایط اضطراری، در تجهیز گسترده نیروهایش سرمایهگذاری کند و توان رزمی فرسودهشده را به حالت آمادگی کامل بازگرداند.»
از مجموع ۱۴۴ میلیارد شکل درخواستشده، حدود ۱۰۰ میلیارد آن بودجهای ثابت است که سفارشهایش با تایید وزارت دارایی آغاز شده است. علاوه بر این، ۳۷ میلیارد شکل برای تامین بودجه حضور حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار نیروی ذخیره در خدمت فعال طی سال آینده اختصاص یافته است.
در مقابل، وزارت دارایی اسرائیل اعلام کرد که تنها ۹۳ میلیارد شکل برای بودجه دفاعی سال ۲۰۲۶ اختصاص داده و افزود پذیرش درخواستهای ارتش «میتواند به افزایش مالیاتها برای جبران هزینهها منجر شود».
وزارت دارایی در بیانیهای تاکید کرد که از تلاشهای نظامی اسرائیل در دو سال گذشته حمایت کرده و «برای تضمین پاسخگویی به چالشهای امنیتی» همچنان از همکاری با وزارت دفاع استقبال میکند، اما تا زمان «تنظیم مجدد سازوکارهای مالی و اولویتبندی بودجهها»، امضای قراردادهای جدیدی که پشتوانه مالی ندارند، متوقف خواهد ماند.
تهران امروز در موقعیتی ایستاده که بسیاری از شاخصهایش یادآور شرایط کیپتاون، پایتخت آفریقای جنوبی، در آستانه «روز صفر آبی» است؛ شهری که در سال ۲۰۱۸ با خطر خشکشدن کامل روبهرو شد اما با مدیریت علمی، تصمیمگیری قاطع و همکاری گسترده شهروندان، از فاجعه گریخت.
مسعود پزشکیان، رییسجمهوری ایران، در روزهای اخیر در سخنرانیای که بازتاب وسیعی در رسانهها داشت، گفت: «اگر بارش نداشته باشیم، باید تهران را تخلیه کنیم. وضعیت آب کشور، بهویژه در پایتخت، به حالتی رسیده که ادامه این روند ممکن نیست.»
تهران؛ پاییزی خشک و چشماندازی مبهم
رییس موسسه تحقیقات آب در گفتوگو با خبرگزاری ایرنا وضعیت بارشها را «بیسابقه» توصیف کرد: «معمولا مهر و آبان حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیمتر باران برای تهران به همراه دارد اما امسال هیچ بارشی نداشتهایم و پیشبینیها تا پایان پاییز نیز امیدی نمیدهد».
دبیرکل فدراسیون صنعت آب کشور نیز در مصاحبه با رکنا تاکید کرد: «تهران دیگر آبی برای مصرف اضافی ندارد. هشدار رییسجمهوری جدی است. نباید منتظر باران ماند. باید برای شرایط بحرانی آماده شد.»
این اظهارات تصویری روشن از واقعیت امروز پایتخت ترسیم میکنند؛ شهری با حدود ۱۰ میلیون ساکن، بدون بارش موثر، با منابع زیرزمینی رو به اتمام و الگویی از مصرف که هنوز با شرایط اقلیمیاش همخوانی ندارد.
مصرف لجامگسیخته و سیاستهای فرسوده
در حالی که میانگین مصرف آب خانگی در کشورهای توسعهیافته حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ لیتر در شبانە روز است، در تهران این رقم به ۲۵۰ تا ۳۰۰ لیتر میرسد.
همزمان، نزدیک به یک سوم آب در شبکه فرسوده و نشتدار شهر هدر میرود. با این حال، سیاستهای رسمی همچنان بر پروژههای انتقال آب تکیه میکنند؛ ولی این پروژهها راهحل پایدار نیستند و تنها بحران را به آینده موکول میکنند.
فرونشست زمین؛ زنگ خطر زیر پای پایتخت
منابع اصلی آب تهران به شدت به سفرههای زیرزمینی وابستهاند؛ در شرایط بحرانی، فشار بر آبخوانها افزایش یافته و افت شدید سطح آب زیرزمینی را به دنبال داشته است. این مسئله در مناطق جنوبی و جنوب غربی شهر به اوج رسیده و فرونشست زمین را شدت بخشیده است.
سازمان زمینشناسی کشور این پدیده را «تهدیدی مستقیم برای پایداری زیرساختهای شهری تهران» توصیف کرده است.
علت اصلی، برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی است؛ منابعی که دههها بدون نظارت مصرف شدهاند و کسری سالانه ۱۳۰ میلیون مترمکعبی مخازن آب زیرزمینی تهران را در پی داشته که برخی از گزارشها نیز حکایت از کسری تجمعی حدود پنج میلیارد متر مکعب آب در طی ٤٠ سال اخیر دارند.
کیپتاون؛ از ترس تا اعتماد
در سال ۲۰۱۸، کیپتاون، شهری با چهار میلیون نفر جمعیت و اقلیمی مدیترانهای، با شدیدترین خشکسالی چهار قرن گذشته روبهرو بود.
بارندگیهای زمستانی که منبع اصلی شش سد بزرگ شهر بودند، برای سه سال پیاپی به کمتر از نصف میانگین بلند مدت خود رسیدند.
مقامات محلی کابوسی را بر زبان آوردند: «روز صفر». یعنی روزی که ذخیره آب آنقدر کم شود که شبکه توزیع شهری مجبور به قطع کامل یا سهمیهبندی شدید شود.
دولت محلی ابتدا با وحشت عمومی روبهرو بود؛ صفهای طولانی برای بطری آب، افزایش قیمت تانکرهای خصوصی و حتی درگیریهای اجتماعی. اما به جای تسلیم، استراتژی دوجانبهای اجرا کرد: فشار بر مصرفکنندگان و شفافیت کامل.
محدودیت مصرف برای هر نفر ۵۰ لیتر در روز تعیین شد. معادل کمتر از یک دوش کوتاه و شستوشوی محدود لباس.
تعرفهها بهصورت تصاعدی افزایش یافت؛ خانوادههای پرمصرف گاهی تا ۱۰ برابر بیشتر پرداختند.
در کنار اینها، کمپین رسانهای وسیع با شعار «هر قطره حساب دارد» راه افتاد؛ از بیلبوردهای شهری و پیامهای رادیویی تا اپلیکیشن موبایل که مصرف روزانه هر خانوار را نشان میداد.
شهرداری کیپتاون وبسایتی راهاندازی کرد که هر روز سطح سدها، مصرف کل شهر و پیشبینی «روز صفر» را بهروزرسانی میکرد.
این شفافیت که ابتدا انتقادهایی به همراه داشت، به تدریج اعتماد عمومی را به همراه آورد.
شهرداری کیپتاون علاوه بر مدیریت تقاضا، به سمت منابع مکمل رفتند؛ واحدهای کوچک شیرینسازی آب دریا نصب شد، بازچرخانی پساب شهری افزایش یافت و چاههای زیرزمینی با مجوز محدود فعال شدند.
نکته کلیدی، توجه به عدالت بود؛ خانوادههای کمدرآمد که پیشتر مصرف کمتری داشتند، از یارانههای اضافی بهرهمند شدند تا فشار بر ایشان نامتناسب نباشد.
نتیجه چشمگیر بود. مصرف آب شهری در کمتر از دو سال بیش از ۵۵ درصد کاهش یافت و از ۱.۲ میلیارد لیتر در شبانهروز به حدود ۵۰۰ میلیون لیتر رسید.
بارانهای بهاری ۲۰۱۸ آمد و سدها پر شدند اما درس اصلی ماندگار شد و کیپتاون از «روز صفر» عبور کرد، بدون آنکه حتی یک روز آب خانهها بهطور کامل قطع شود.
این شهر نه تنها بحران را مهار کرد، بلکه الگویی جهانی شد برای اینکه چگونه ترس میتواند به اعتماد و همکاری جمعی تبدیل شود.
پنج درس از کیپتاون برای تهران
مدیریت مصرف پیش از تامین منبع جدید
بازسازی شبکه، تعرفهگذاری واقعی و آموزش عمومی باید در اولویت مطلق قرار گیرند. هیچ طرح انتقال آبی هرچند بزرگ نمیتواند جایگزین کاهش مصرف شود.
شفافیت و اعتماد عمومی
مردم باید دقیقا بدانند بحران در چه سطحی است. انتشار منظم دادههای ذخایر آب و اعتماد به مردم، کلید تغییر رفتار پایدار است.
نوآوری و بازچرخانی آب
استفاده مجدد از پساب صنعتی و خانگی میتواند بخش قابل توجهی از نیاز شهری را تامین کند؛ تجربهای که کیپتاون با موفقیت به اجرا درآورد.
عدالت آبی
قیمتگذاری و سهمیهبندی باید با ملاحظه عدالت اجتماعی طراحی شود تا اقشار کم درآمد قربانی سیاستهای اضطراری نشوند.
یکپارچگی مدیریتی
تداخل تصمیمگیری میان نهادها، بزرگترین مانع اقدام موثر است. مقابله با روز صفر نیازمند یک فرماندهی واحد، پاسخگو و هماهنگ است.
از هشدار تا اقدام
در کیپتاون، «روز صفر» ابتدا نماد وحشت بود اما در نهایت به فرصتی طلایی برای اصلاح الگوها و بازسازی اعتماد عمومی بدل شد.
در تهران اما هنوز گفتوگوی صادقانهای میان دولت و جامعه شکل نگرفته است. رفتارهای حاکمیت با شهروندان، اعتماد مردم به کارگزاران را بهشدت مخدوش کرده و راه مشارکت عمومی را پیچیده و ناهموار ساخته است.
با این حال، تهران هنوز فرصت دارد از تجربه کیپتاون بیاموزد. اگر این هشدارها به برنامههای عملی و ملموس تبدیل نشود، «روز صفر» ممکن است نه از جنوب آفریقا، بلکه از قلب ایران و در تهران آغاز شود.
ران درمر، وزیر امور راهبردی اسرائیل، در نامهای به بنیامین نتانیاهو از سمت خود استعفا داد. او از نزدیکترین چهرهها به نتانیاهو و از افراد مورد اعتماد او در ماموریتهای ویژه، بهویژه در روابط با کاخ سفید، به شمار میرفت.
در نامه استعفایی که درمر به نتانیاهو فرستاد، نوشت در روزی که بهعنوان وزیر سوگند یاد کرده بود، به خانوادهاش وعده داده بود تنها دو سال در این مقام بماند، اما دو بار مدت مسئولیتش را تمدید کرد تا به گفته او، «تهدید موجودیتی ایران را برطرف کند و جنگ غزه را طبق شرایط تعیینشده از سوی اسرائیل به پایان برساند».
درمر در نامهاش از نتانیاهو برای «فرصت خدمت» سپاسگزاری کرده و نوشته است: «این دولت هم بهخاطر حمله ۷ اکتبر و هم بهخاطر مدیریت جنگ دوساله در هفت جبههای که پس از آن شکل گرفت در یادها خواهد ماند.»
او افزوده است: «نمیدانم آینده برای من چه در پیش دارد، اما از یک چیز مطمئنم: در هر کاری که انجام دهم، برای تضمین آینده ملت یهود سهم خود را ادا خواهم کرد.»
درمر که زاده آمریکا است، از نزدیکترین مشاوران نتانیاهو به شمار میرود و طی دوران وزارت خود مسئولیت طیف گستردهای از پروندههای دیپلماتیک، از جمله روابط با ایالات متحده، مذاکرات مربوط به گروگانها در جنگ غزه و تعاملات اسرائیل با کشورهای عربی را برعهده داشت.
تایمز آو اسرائیل به نقل از منابع آگاه نوشت که در حالی که درمر از دولت کنارهگیری میکند، در برخی موضوعات از جمله تلاش برای گسترش توافقهای ابراهیم همچنان فعال خواهد ماند و بهعنوان نماینده ویژه نتانیاهو به فعالیت ادامه میدهد.
با این حال، مسئولیتهای اضافی مرتبط با روابط اسرائیل و دولت دونالد ترامپ به یحییل لیتر واگذار خواهد شد که همچنان در سمت سفیر اسرائیل در واشینگتن باقی میماند.
نیویورکتایمز گزارش داد که در جریان نخستین پرواز برای انتقال مهاجرانی ایرانی بازداشتشده در آمریکا به تهران، شماری از این مهاجران با اعمال خشونت بدنی روبهرو شدهاند.
بر اساس گزارش این روزنامه که سهشنبه ۲۰ آبان منتشر شد، پرواز چارتر حامل ۵۴ شهروند ایرانی نزدیک به ۵۰ ساعت طول کشید و در پورتوریکو، قاهره و دوحه توقف داشت.
روایتهای شاهدان نشان میدهد در دوحه، نیروهای امنیتی قطر برای مهار اعتراض مسافران از شوکر برقی استفاده کردند.
فردی با نام اختصاری «ا.ا» که در میان بازگرداندهشدگان بوده است، به نیویورکتایمز گفت: «آنها از شوکرهای برقی برای وادار کردن من به آرام شدن استفاده کردند و وقتی جواب نداد، من و یک نفر دیگر را با جلیقههای مخصوص به صندلیهایمان بستند.»
پیشتر یکی از ۱۲۰ ایرانی اخراجشده از آمریکا در گفتوگو با ایراناینترنشنال از بدرفتاری در بازداشتگاههای ایالاتمتحده با آنها و استفاده از زور در روند انتقال این گروه به ایران خبر داده بود.
مهرداد دلیر، فعال سیاسی ۳۴ ساله و «ا.ا»، به نیویورکتایمز گفتند که هواپیما ابتدا در یک پایگاه نظامی دورافتاده فرود آمد؛ جایی که هواپیمای چارتر دوم متعلق به خطوط هوایی قطر منتظر بود. در جریان انتقال، پس از اینکه این دو و چند نفر دیگر با دراز کشیدن در کف اتوبوس اقدام به اعتراض کردند، نیروهای امنیتی قطری، مسافران معترض را کتک زدند و به زور از اتوبوس بیرون کشیدند.
خبر اخراج مهاجران ایرانی از آمریکا و انتقال آنها به تهران نخستین بار دوشنبه هفتم مهر از سوی نیویورکتایمز منتشر شد.
مقامات ایرانی به این روزنامه گفته بودند یک پرواز چارتر از سوی ایالات متحده حامل نخستین گروه از مهاجران از لوئیزیانا برخاست.
یک روز بعد، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی اعلام کرد ۱۲۰ شهروند ایرانی که از ایالات متحده اخراج شدهاند، بهزودی به ایران باز خواهند گشت.
حسین نوشآبادی، مدیرکل پارلمانی و کنسولی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، گفت که اداره مهاجرت آمریکا قصد دارد حدود ۴۰۰ ایرانی را به ایران بازگرداند.
به گفته او، این افراد بهصورت غیرقانونی وارد آمریکا شده بودند.
دستبند به دست تا تهران
دلیر به نیویورکتایمز توضیح داد که در هواپیمای قطری، پابندهای آنان باز شد اما تا زمان رسیدن به تهران، همچنان دستبند به دست داشتهاند.
دولت قطر در پاسخ به نیویورکتایمز گفته است انتقال بازداشتشدگان مطابق با استانداردهای بینالمللی حقوق بشر انجام شده و هیچ درخواستی برای پناهندگی دریافت نشده است.
این پرواز نخستین مورد همکاری رسمی میان دولت دونالد ترامپ و جمهوری اسلامی برای بازگرداندن شهروندان ایرانی بود.
نیویورکتایمز نوشته است که دو کشور برای سازماندهی این پرواز ماهها مذاکره کرده بودند.
به گفته دولت آمریکا، همه ۵۴ نفر روند دادرسی را طی کرده و حکم نهایی اخراج یا مجوز خروج داوطلبانه داشتهاند.
تریشیا مکلاکلین، سخنگوی وزارت امنیت داخلی آمریکا، اعلام کرد در میان این افراد، «تروریستها، قاچاقچیان انسان و عوامل مظنون خارجی» نیز بودهاند.
او افزود ۲۳ نفر با شبکههای تروریستی مرتبط بوده و هفت نفر در «فهرست تروریستی» قرار داشتهاند.
با وجود این، نیویورکتایمز نوشت که دلیر و برخی دیگر از مسافران از جمله «ا.ا»، در فهرست امنیتی آمریکا نبودهاند و شامل «نوکیشان مسیحی، اقلیتهای قومی و مخالفان سیاسی» میشدند.
اخراج مهاجران ایرانی در ادامه سیاست دولت ترامپ برای اخراج مهاجران غیرقانونی بوده است.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، در مراسم روز کهنهسربازان آمریکا بار دیگر از حمله هوایی آمریکا به تاسیسات جمهوری اسلامی در جریان جنگ ۱۲روزه تمجید کرد و گفت در آن حمله «توان هستهای ایران به طور کامل نابود شد».
ترامپ در آغاز سخنرانی خود با تبریک به دن کین، رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا، که فرماندهی این عملیات را برعهده داشت، گفت: «توانایی هستهای ایران را در چند ثانیه نابود کردیم.»
رییسجمهوری آمریکا در بخش پایانی سخنان خود نیز بار دیگر با اشاره به جنگندههای «بی–۲» که در حملات اخیر به کار گرفته شدند، افزود: «بی–۲ها جنگندههای باشکوهی هستند... ما سفارش ساخت نسخههای پیشرفتهتری از این شاهکار مهندسی را دادهایم.»
این لایحه، هرچند راهحلی موقت برای بازگشایی دولت فراهم کرده است، اما بیش از پیش تضاد میان رویکرد متمرکز دولت ترامپ و سازوکار نهادی دموکراسی آمریکایی را آشکار میکند.
تقابل اراده سیاسی و محدودیتهای نهادی
تعطیلی اخیر دولت فدرال که از نخستین روز اکتبر آغاز شد، زمانی رقم خورد که کنگره نتوانست بر سر بودجه جدید به توافق برسد. ریشه این بحران در اختلافی عمیق میان کاخ سفید و کنگره بر سر اندازه و نقش دولت فدرال نهفته است.
دونالد ترامپ، که در دور دوم ریاستجمهوری خود شعار «کوچکسازی دولت» را محور اصلاحات اقتصادی قرار داده است، بهطور یکجانبه میلیاردها دلار از هزینههای مصوب کنگره را لغو و هزاران کارمند فدرال را تعدیل کرد.
بسیاری این اقدام، را به معنای عبور از مرز اختیارات ریاستجمهوری و مداخله در صلاحیتهایی میدانند که طبق قانون اساسی به کنگره واگذار شده است.
از نگاه بسیاری از تحلیلگران، این رفتار تلاشی برای بازتعریف توازن قدرت در نظام سیاسی ایالات متحده است؛ تلاشی از سوی ترامپ برای تبدیل ساختار چندلایه و فدرالی به مدلی متمرکزتر و تابع تصمیمات ریاستجمهوری.
از این منظر، تعطیلی دولت نه فقط یک بحران مالی، بلکه میدان نبردی بر سر فلسفه حکمرانی و مفهوم تفکیک قوا بود.
شکاف درونحزبی و هزینههای سیاسی
تصویب این لایحه با ۶۰ رای موافق در برابر ۴۰ رای مخالف، نتیجه مصالحهای شکننده میان جمهوریخواهان و بخشی از دموکراتها بود.
هشت سناتور دموکرات که از خط حزبی عبور کردند و با همتایان جمهوریخواهشان همراه شدند، اکنون با فشار گسترده افکار عمومی مواجهاند.
استدلال آنها برای چنین تصمیمی این بود که اولویت فوری، پرداخت حقوق به یکمیلیون و چهارصد هزار کارمند فدرال و بازگرداندن خدمات عمومی است، نه ادامه بنبست سیاسی.
با این حال، جناح مترقی حزب دموکرات — بهویژه چهرههایی چون گاوین نیوسام و چاک شومر — این تصمیم را نوعی عقبنشینی سیاسی توصیف کردند.
از نگاه منتقدان، این توافق بدون تضمین روشنی برای تمدید یارانههای بیمه سلامت، در عمل برگ برنده را به ترامپ سپرد.
دموکراتها در حالی از پیششرطهای خود عقب نشستند که میلیونها آمریکایی به احتمال زیاد تا پایان امسال بیمه خود را از دست خواهند داد.
با این حال، سناتورهایی مانند تیم کین و دیک دوربین استدلال میکنند که اگر دولت تعطیل باقی میماند، طبقه متوسط و گروههای کمدرآمد بیشترین آسیب را متحمل میشدند. بنابراین، بازگشایی دولت، ولو موقت، اقدامی ضروری برای حفظ ثبات اجتماعی است.
پیامدهای اقتصادی و اجتماعی تعطیلی دولت
تعطیلی بیش از ۴۰روزه دولت، ضربهای مستقیم به اعتماد عمومی و چرخه اقتصادی آمریکا وارد کرده است.
حدود یک میلیون و ۴۰۰ هزار کارمند فدرال بدون حقوق ماندند و برنامههای حیاتی مانند بکمک غذایی برای خانوارهای کمدرآمد موسوم به «اسنپ» به مرز توقف رسید.
اختلال گسترده در پروازها، تعطیلی خدمات عمومی و تاخیر در پرداختهای مالیاتی، نمادی از وابستگی عمیق جامعه مدرن آمریکا به ساختار اداری دولت فدرال است.
این تجربه نشان داد که برخلاف گفتمان ضددولتی ترامپ، کارکردهای فدرال در اقتصاد ایالات متحده غیرقابل حذف هستند.
با بازگشایی دولت، بازارهای مالی واکنش مثبتی نشان دادند و شاخصهای بورس رشد کردند، اما تحلیلگران هشدار دادهاند که تمدید موقت بودجه تا ژانویه ۲۰۲۶ به معنای احتمال بازگشت همین بحران در کمتر از سه ماه است.
پیامدهای سیاسی لایحه تازه برای دولت
توافق فعلی نهتنها به ترامپ فرصت میدهد تا بهطور موقت از بحران فاصله بگیرد، بلکه او را در موقعیت پیروزی سیاسی تاکتیکی قرار داده است.
ترامپ با امضای این لایحه میتواند خود را یک «رهبر کارآمد» نشان دهد که توانست کشور را از تعطیلی خارج کند، در حالیکه جوهره سیاستهای کوچکسازی دولت و کاهش هزینههای اجتماعی همچنان در دستور کار باقی است.
نکته قابلتوجه این است که لایحه جدید هیچ محدودیتی برای اقدامات آینده رییسجمهوری در کاهش بودجه یا اخراج کارکنان ایجاد نکرده است. این یعنی در غیاب نظارت موثر کنگره، ترامپ میتواند همان مسیر را در مقیاسی ایبسا وسیعتر از سر گیرد.
در واقع، این لایحه اگرچه به ظاهر بازگشایی دولت را تضمین میکند، اما در باطن اختیارات اجرایی ترامپ را تقویت و قدرت نظارتی قوه مقننه را تضعیف کرده است؛ موضوعی که میتواند در ماههای آینده به یک بحران حقوقی تازه میان کنگره و کاخ سفید منجر شود.
دموکراتها در تنگنای استراتژیک
حزب دموکرات در نتیجه این توافق در موقعیت دشواری قرار گرفته است. از یک سو، دموکراتها نمیخواستند مسئول ادامه تعطیلی دولت شناخته شوند. از سوی دیگر، با عقبنشینی از مطالبه یارانههای درمانی، بخشی از پایگاه اجتماعی خود را از دست دادهاند.
در واقع، این مصالحه نشان داد که در فضای دو قطبی کنونی آمریکا، حتی اختلافات داخلی در میان دموکراتها میتواند به پیروزی نسبی ترامپ منجر شود.
تجربه تعطیلی دولت بار دیگر آشکار کرد که دموکراتها هنوز راهبرد واحدی برای مقابله با تاکتیکهای شوکآور و پرهزینه ترامپ ندارند.
در حالیکه افکار عمومی، بهویژه در نظرسنجی رویترز، جمهوریخواهان را بیشتر از دیگر گروهها مسئول بحران میدانند، ترامپ همچنان موفق شده است در میان حامیان خود چهرهای «قاطع و مصمم» باقی بماند.
پیروزی موقت، بحران ماندگار
تصویب لایحه پایان تعطیلی دولت در ظاهر یک پیروزی دوجانبه برای نظام سیاسی آمریکا است؛ دولت بازگشایی شده است، کارمندان حقوق خود را دریافت خواهند کرد و خدمات عمومی از سر گرفته میشود. اما در واقع، این رویداد نشانهای از فرسایش تدریجی ظرفیت نهادی دولت فدرال است.
ترامپ با استفاده از شکافهای حزبی، نشان داد که میتواند با فشار مستقیم بر بوروکراسی، اراده سیاسی خود را بر نهادهای دموکراتیک تحمیل کند.
در مقابل، کنگره – بهویژه جناح دموکرات – هنوز در جستوجوی راهی برای مهار این الگوی قدرت اجرایی است. بنابراین، اگرچه بحران تعطیلی دولت با مصالحهای موقت پایان یافته است، اما بحران مشروعیت و کارآمدی در سیاست آمریکا همچنان باقی است.
تا زمانی که سیاستگذاران نتوانند درباره حدود اختیارات دولت فدرال، نقش اجتماعی آن و شیوه تامین مالی پایدار به توافق برسند، سایه «تعطیلی دوباره» بر فراز واشینگتن باقی خواهد ماند.