نشریه «پیامما» هشدار داد تصمیم دولت برای ساخت سه سد، بحران آب را تشدید میکند
نشریه «پیامما» با اشاره به تصمیم دولت برای تسریع در ساخت سه سد بزرگ در فلات مرکزی، این اقدام را فاقد مجوز زیستمحیطی و عامل تشدید بحران آب دانست؛ تصمیمی که موجی از نگرانی در میان متخصصان و فعالان محیط زیست برانگیخته است.
همایون غنیزاده پس از تجربه سالها کار تئاتر، با نخستین فیلمش «مسخرهباز» نشان داد به سینمای تجربی گرایش دارد. او حالا با دومین فیلمش «آه، چه روزهای خوشی بود» که نخستین نمایش جهانیاش را در جشنواره تالین میگذراند، گامی بزرگتر در مسیر سینمای تجربی برداشته است.
چهار بازیگر شناخته شده (علی نصیریان، نوید محمدزاده، پیمان معادی و گلشیفته فراهانی) در کنار شیرین نشاط (هنرمند و فیلمساز شناختهشده)، تکتک در جایی از این جهان در جلوی دوربین نشستهاند تا مکالمه بسیار پیچیدهای را شکل دهند، مکالمهای که داستان یک خانواده را به داستان یک انقلاب پیوند میزند.
فیلم با ناسزاهای رکیک گلشیفته فراهانی رو به علی نصیریان آغاز میشود؛ یک شوک تمام عیار به تماشاگر. فراهانی رو به دوربین در این مکالمه تصویری با تمام وجودش فریاد میزند و ناسزا میگوید. بعد بازمیگردیم به یک ساعت و شش دقیقه قبل و رفتهرفته میفهمیم که او نامش هماست، یک بازیگر ممنوعالکار که پس از بیخبری طولانی از پدربزرگ (نصیریان) و عمو (پیمان معادی) و عمهاش (شیرین نشاط) در یک مکالمه تصویری اجباری با آنها قرار دارد. شخصی به نام محمد هاشمی (با بازی نوید محمدزاده) که بعدتر معلوم میشود فرزند سرایدار این خانواده بوده، درخواستی از آنها دارد. این نقطه آغاز درام عجیبی است که لحظه به لحظه بخشهایی از اتفاقات رخداده در اوایل انقلاب و فرار اعضای این خانواده را برای ما بازگو میکند.
اما فیلمساز صراحت سکانس آغازین فیلم را تا انتها ادامه میدهد تا باز دوباره به همان سکانس دشنام اولیه میرسیم. در واقع فیلم هر لحظه یک واقعیت غریب را مثل پتک بر سر تماشاگرش میکوبد و بیمحابا به او شوک وارد میکند.
در ابتدا همه چیز در این مکالمه با ظاهری آرام پیش میرود تا جایی که پدربزرگ وارد ماجرا میشود و حالا گویی میخواهد انتقام چهل سالهاش را از انقلابیون بگیرد. اما فیلم به شعار پناه نمیبرد. در لایههای زیرین، بخشهای مختلفی از وقایع دوران انقلاب را به سادگی روایت میکند بیآن که قصد تاریخنگاری داشته باشد، اما خواهناخواه فیلم به تاریخ یک ملت بدل میشود و بخشی از وقایع آن دوران را از لابلای دیالوگهایی که به دقت نوشته شدهاند (و به زیبایی اجرا میشوند) بیرون میکشد و برای تماشاگرش بازگو میکند (هر چند درک وقایع فیلم برای تماشاگر غیر ایرانی چندان آسان نیست و مخاطب باید درک کاملی از وضعیت انقلاب ایران و حواشی آن داشته باشد وگرنه ارتباط با فیلم بسیار مشکل به نظر میرسد).
اما فیلم در نهایت نه تنها تصویری از یک خانواده است، بلکه به تصویری از یک ملت بدل میشود که حالا چهل سال بعد قرار است تصویر خود را در آینه ببیند. دوربین فیلمساز اینجا به مثابه آینه عمل میکند و هر کدام از شخصیتها نمادی از یک طیف جامعه ایران- در چهار گوشه جهان- هستند که دست بر قضا دوباره گرد آمدهاند و از طریق تصویر، رو در روی هم قرار گرفتهاند. این رودررویی، جهان فیلم را شکل میدهد و تماشاگر در روایتی بسیار پیچیده، درگیر بحثهایی چون شکل و کارکرد انقلاب، خشونت، اختلاف طبقاتی و وابستگی به حکومت و سرکوب میشود، آن هم به شکلی کاملاً مستقیم و بیواسطه که گویی فیلمساز میخواهد با گرفتن آینه در جلوی ما، تاریخ چهل و چند ساله انقلاب ایران را از خلال همین خانواده با ما در میان بگذارد (در یکی دو صحنه کسی آن سوی خط نیست و یکی از شخصیتها رو به دوربین در حال ناسزاگویی است، گویی به تماشاگر ناسزا میگوید) و در این راه هیچ ابایی ندارد از نمایش مستقیم زشتی، خشونت و پلشتی. فیلم در واقع روایتگر یک هبوط آشکار است که با سیاست و اجتماع پیوند میخورد و ریشههای این خانواده- یک ملت- را میسوزاند.
در راه این روایت، فیلمساز با ساختاری جسورانه، همه حشو و زوائد را از فیلم حذف میکند. تمام فیلم چیزی نیست جز چند دوربین ثابت در برابر این افراد که حالا تصویر آنها بر حسب مکالمات بینشان، به نماهای یک تا پنج نفره تقسیم میشود و هر بار جلوهگر بخشی از شخصیت آنهاست.
دوربین هیچ حرکتی ندارد و لباسهای آنها هم شبیه به یکدیگر است با طراحی صحنهای بسیار ساده و موقعیتی شبیه به هم که گویی همه آنها را در یک زندان- یک زندان بزرگ به نام زندگی - به نمایش میگذارد.
فیلمساز حتی رنگ را از تصویر میگیرد و همه آنها را در تصاویری سیاه و سفید میبینیم (به جز یکی دو صحنه که رنگ رفتهرفته به تصویر اضافه و بعد محو میشود). در واقع فیلمسازی گریزگاهی ندارد جز دیالوگهای اثرش و بازی بازیگران. به نوعی تمام حشو و زوائدی که بازیگر میتواند پشت آنها پنهان شود، حذف شده و حالا او در برابر یک دوربین صریح و بدون حرکت، باید همه تواناییاش را به نمایش بگذارد و به تعبیری در برابر دوربین برهنه شود و خود واقعیاش را به نمایش بگذارد.
هر پنج نفر خوشبختانه از پس این چالش برمیآیند، هرچند معادی و فراهانی در معدود صحنههایی به کلیشههای بازیگری خودشان پناه میبرند، اما در مجموع بازیهای بدون رتوش، خام و صریح هر پنج نفر، تصویر روشنی از شخصیتهایی ارائه میدهد که هر کدام برای تماشاگر ایرانی کاملاً شناخته شده است و صاحب شناسنامه؛ تا در نهایت فیلمی که با یک شوک عجیب آغاز شده بود، با شوک غریب دیگری به پایان برسد، جایی که یکی از شخصیتها خشونت درونی دیالوگها را به مرحله تازهای میرساند و تماشاگر را با سیاهی و تباهی تمامعیار به خانه میفرستد.
رستمعلی رفیعی آتانی، فرمانده سپاه استان قزوین، گفت: «سپاه رقیب هیچ دستگاهی نیست، بلکه هرجا کاری بر زمین بماند، برای انجام وظیفه الهی خود وارد میدان میشود، سپاه در کنار دستگاهها حرکت میکند تا خلاها پر شود و خدمات با سرعت و دقت بیشتری به مردم برسد.»
او افزود: «اهداف نورانی انقلاب اسلامی همچون دفاع از اسلام، مبارزه با استکبار و کرامتبخشی به انسان، هرگز کهنه نمیشود و باید در همه برنامهها محور عمل قرار گیرد و نباید اجازه داد این اهداف والا با شعارها یا برنامههای زودگذر جایگزین شود.»
بیتا شفیعی، معترض و زندانی سیاسی سابق و شهروند ساکن شاهینشهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
مادر او، مریم عباسی نیکو، پیشتر در ۱۹ آبان توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شده بود و تاکنون هیچ اطلاعی از وضعیت یا محل نگهداری این مادر و دختر در دست نیست.
مریم عباسی نیکو پیشتر در تیرماه ۱۴۰۱ نیز بازداشت شده و با اتهام «سبالنبی» روبهرو بود که در نهایت از آن تبرئه شد. بازداشت همزمان این دو، نگرانیها درباره افزایش فشار امنیتی بر خانوادههای معترض را بار دیگر مطرح کرده است.
پژوهشی تازه در ایران نشان میدهد توصیفهای فردوسی از شهرها و ساختوسازها در شاهنامه میتواند در بازطراحی ساختار و هویت شهرهای امروز ایران به کار آید؛ محیطهایی که اکنون به مجموعهای از فضاهای ناهماهنگ و گسسته تبدیل شدهاند.
فهیمه طاهریمقدم، دانشجوی دکتری، زهرا جمشیدی، دانشیار و علی صادقیمنش، استاديار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری، یافتههای پژوهش خود را در دوفصلنامه «پژوهشهای میانرشتهای زبان و ادبیات فارسی» دانشگاه بینالمللی قزوین منتشر کردند.
سرمایه نمادین؛ حلقه گمشده برنامهریزی شهری
این مطالعه با تکیه بر نظریه «میدان» و «سرمایه نمادین» پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، به بررسی امکان استفاده از روایتهای شاهنامه برای بازطراحی فضاهای شهری میپردازد.
در نگاه بوردیو، در کنار سرمایه اقتصادی، سرمایه نمادین قرار دارد؛ اعتباری که از نمادهای فرهنگی و خاطرههای مشترک میآید و برای شهرها هویت و نفوذ میسازد.
نویسندگان مقاله معتقدند همین سرمایه نمادین حلقه گمشده شهرسازی در ایران است.
در این مقاله آمده است: «در ایران و میان عامه، هنوز وقتی از سرمایه سخنی به میان میآید، منظور صرفا داراییهای مادی است که به شکل پول، فلزات گرانبها و ملک نگهداری میشود. این تصور بر برنامهریزیهای شهری نیز تاثیر گذاشته است.»
به باور پژوهشگران، پیامد این رویکرد شهرهایی است که با هر شوک اقتصادی چهره عوض میکنند و حتی پروژههای پرهزینه نیز نمیتوانند برای ساکنان، هویت پایدار و قابل دفاع به وجود آورند.
در برابر این وضعیت، طاهریمقدم، جمشیدی و صادقیمنش شاهنامه را منبعی برای تقویت سرمایه نمادین شهرها معرفی میکنند.
آنها یادآوری میکنند که اثر فردوسی «دنیایی از جدالها و نبردها برای رشد و پیشرفت» است، اما در عین حال «یک منشور فرهنگی است که بخش عظیمی از پایداری هویت ایرانی را در خود جای داده است».
جایگاه شهر در نگاه فردوسی
یکی از بخشهای مهم مقاله، تحلیل مستقیم مفهوم «شهر» در شاهنامه است.
پژوهشگران با استناد به اثر فردوسی توضیح میدهند که «شارستان» در شاهنامه الگویی آرمانی برای سازماندهی شهر است؛ فضایی درون حصار که در آن کاخها، بازار، بستان و زندگی مدنی در کنار هم قرار دارند.
در ادامه این مقاله آمده است: «فردوسی شارستان را به گونهای توصیف میکند که بتواند آرمانیترین تصویر از شهر را بازنمایی کند.»
به گفته پژوهشگران، شهر در شاهنامه لایهبندی دقیقی دارد: «محل فرمانروا»، «محل نظامیان» و «محل مردم عادی و بازار» هر کدام بخش جداگانهای هستند و همین ساختار، مفهومی از نظم، امنیت و ثبات اقتصادی را منتقل میکند.
راهبردهایی از دل روایتهای فردوسی
طبق نتایج این پژوهش، روایت فردوسی از ساخت شهرها، دژها، آتشکدهها و میدانهای نبرد تنها بازتاب گذشته نیست و میتواند راهنمای طراحی امروز نیز باشد.
جمشیدی و همکارانش پیشنهاد میکنند برنامهریزان شهری ظرفیت شاهنامه را در قالب راهبردهایی مشخص وارد طرحهای خود کنند؛ از الهام گرفتن در طراحی میادین و فضاهای عمومی تا تعریف مسیرهای گردشگری بر پایه داستانها و مکانهای یادشده در متن.
نمونههای کاربردی شهرسازی شاهنامه
طبق یافتههای پژوهش، احیای مکانهایی که روزگاری در رویدادهای تاریخی و در حافظه جمعی نقشآفرین بودهاند اما امروز تنها نامی از آنها باقی مانده، بهدلیل ماهیتشان بهعنوان سرمایه فرهنگی، ظرفیت چشمگیری برای تبدیل شدن به سرمایه نمادین دارند.
گندشاپور یکی از همین مکانهای ارزشمند است؛ شهری مهم در دوره ساسانی که روزگاری از بزرگترین مراکز علمی و پزشکی جهان به شمار میرفت.
بر این اساس، دزفول با توجه به نزدیکیاش به این شهر کهن، علاوه بر شرایط مناسب کشاورزی میتواند هویتی تازه و مبتنی بر شاهنامه به دست آورد.
پژوهشگران درباره سیراف کهن نیز مینویسند این بندر که روزگاری یکی از گرههای اصلی تجارت دریایی بود، از ظرفیت تبدیل شدن به مقصد گردشگری تاریخی و دریایی برخوردار است.
برای شهرهایی مانند بسطام، گناباد و اردبیل هم میتوان المانهای شهری و جشنوارههای آیینی با اشاره به روایتهای شاهنامه طراحی کرد تا گذشته حماسی این مناطق به زبان امروز بازگو شود.
به گفته پژوهشگران، چنین اقداماتی «تنها زیباسازی سطح شهر نیست»، بلکه نوعی بازتولید «سرمایه نمادین» است که هم گردشگر جذب میکند و هم برای ساکنان حس تعلق محلی میسازد.
آتشکدههای تاریخی مانند «آذرگشسب» و «آذربرزین» نیز میتواند بهصورت سایتهای فرهنگی و نمایشی بازطراحی شود تا گردشگران علاوه بر معماری، آیینهای مرتبط را نیز تجربه کنند.
این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانهای انجام گرفت. پژوهشگران با مراجعه به متن شاهنامه، روایتهای مربوط به شهرها، دژها، آتشکدهها و آیینهای عمومی را استخراج کردند و آنها را در کنار مطالعات هویت شهری و گردشگری فرهنگی قرار دادند.
به گفته پژوهشگران، اگر شهرهای ایران بخواهند از چرخه تکراری تخریب و ساخت بیریشه بیرون بیایند، ناچارند به منابع فرهنگی خود بازگردند.
در جمعبندی مقاله آمده است شاهنامه «بهعنوان سرمایه فرهنگی غنی میتواند زمینه خلق هویتی تابآور و توسعه پایدار شهرها را فراهم کند»؛ به شرط آنکه سیاستگذاران شهری این متن کهن را نه در کتابخانهها، بلکه در طرحهای شهری و خیابانهای زنده ببینند.
راجا کریشنامورتی و جو کورتنی، دو عضو مجلس نمایندگان آمریکا، از دولت دونالد ترامپ خواستند به گزارشهایی پاسخ دهد که نشان میدهد شرکتهای چینی در حال کمک به جمهوری اسلامی برای بازسازی برنامه موشکهای بالستیک این کشور، هستند.
راجا کریشنامورتی و جو کورتنی، در نامهای به وزیر خارجه آمریکا و مدیر آژانس اطلاعات مرکزی این کشور تاکید کردند که این محمولهها «برای تلاشهای تهران جهت بازسازی زرادخانه موشکهای بالستیک خود پس از جنگ ۱۲روزه با اسرائیل در تابستان گذشته ضروری هستند.»
آنها افزودند: «حمایت پکن از تجدید تسلیحات تهران عمیقا نگرانکننده است و نمونه دیگری از تمایل حزب کمونیست چین برای تشویق تجاوز اقتدارگرایانه از اروپا تا خاورمیانه به شمار میرود.»
این درخواست دو عضو مجلس نمایندگان آمریکا، پس از انتشار گزارشی در ماه گذشته مطرح شده است.
این گزارش که از سوی شبکه خبری سیانان منتشر شد، بهنقل از منابع اطلاعاتی غربی از ارسال چندین محموله پرکلرات سدیم، ماده اصلی در تولید سوخت موشکی، از چین به ایران از اواخر سپتامبر خبر میداد.
اردیبهشت امسال، انفجاری شدید در بندر «رجایی» رخ داد و شواهد اولیه بر اساس تصاویر انفجار، شباهتهای آن با انفجار بیروت را تایید میکرد.
این شباهت کارشناسان را به این نتیجه رساند که احتمالا علت انفجار نظیر واقعه بندر بیروت، آتش گرفتن محموله مواد شیمیایی مورد استفاده برای ساخت موشک بود.
با این وجود، ارتباط انفجار با سوخت موشک از ابتدا توسط مقامهای رسمی رد شد. سه ماه پس از انفجار روشن شد محمولهای که منجر به انفجار شد، متعلق به «نهادی نظامی» بوده است.
حمایت پکن تهدید علیه همسایگان ایران را افزایش میدهد
دو نماینده مجلس نمایندگان آمریکا در نامه خود افزودند که حمایت پکن «نه تنها تهدید ایران برای همسایگانش را افزایش میدهد، بلکه به روسیه و گروههای نیابتی طرفدار [حکومت] ایران مانند حوثیها که ایران پیشتر از برنامههای موشکی آنها حمایت کرده، کمک میکند.»
آنها همچنین تاکید کردند که این محمولهها «با تحریمهای سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی که در سپتامبر بازگردانده شدند، مغایرت دارد. زیرا این تحریمها هرگونه حمایت بینالمللی از برنامه موشکی بالستیک ایران و توسعه سامانههای انتقال سلاحهای هستهای را ممنوع میکنند.»
این دو نماینده خواستار آن شدند که دولت ترامپ توضیح دهد چه اقداماتی برای «پاسخ به حمایت مداوم جمهوری خلق چین از برنامه موشکی بالستیک ایران» انجام میدهد.
دولت ترامپ در آوریل تحریمهایی علیه دوازده نهاد و فرد مستقر در ایران و چین اعلام کرد که در تأمین مواد سوخت موشک بالستیک برای سپاه پاسداران ایران نقش داشتند.
در تازهترین اقدام نیز دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا چهارشنبه ۲۱ آبان ۳۲ فرد و نهاد مستقر در ایران، امارات متحده عربی، ترکیه، چین، هنگکنگ، هند، آلمان و اوکراین را به دلیل فعالیت در شبکههای تدارکاتی مرتبط با تولید موشکهای بالستیک و پهپادهای جمهوری اسلامی تحریم کرد.
اول تیر ماه، کمی پیش از اعلام آتشبس، اسرائیل یک سایت حیاتی سپاه پاسداران واقع در بیابانهای جنوب شاهرود در استان سمنان را هدف قرار داد. این همان سایتی بود که برای تولید سوخت جامد موشک مورد استفاده سپاه پاسداران قرار میگرفت و در آن میکسرهای سیارهای نیز وجود داشت. این محل پیشتر در حملات آبان ۱۴۰۳ نیز از سوی اسرائیل هدف قرار گرفته بود.
تاسیسات ساخت موشک از جمله اهداف اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه بودند. یکی دیگر از این تاسیسات در شمال گرمسار در استان سمنان واقع شده بود که ۲۵ خرداد هدف قرار گرفته شد.
نشریه پیامما در گزارشی که پنجشنبه ۲۲ آبان منتشر کرد، بحران آب در فلات مرکزی ایران را «یکی از پیچیدهترین مسائل ملی» خواند و نوشت تصمیم مسعود پزشکیان برای سرعتبخشیدن به تکمیل و احداث سدهای خرسان۳، ماندگان و کوهرنگ۳ بدون دریافت مجوز ارزیابی زیستمحیطی، نگرانی گستردهای ایجاد کرده است.
این نشریه تاکید کرد که دستور رئیسجمهوری نهتنها «تخطی آشکار از قانون حفاظت و بهسازی محیطزیست» است، بلکه «نادیدهگرفتن دستور دادستان کل کشور» درباره توقف عملیات اجرایی این سدها نیز محسوب میشود. به نوشته پیامما، بسیاری از ناظران این تصمیم را نتیجه «فشار نمایندگان اصفهان و یزد» و «لابی پرقدرت مافیای آب» میدانند.
محمد بهرامی، نماینده بویراحمد، این تصمیم را «غیرقانونی و شتابزده» توصیف کرد و هشدار داد ساخت سد ماندگان میتواند به اکوسیستم شکننده دنا ضربه جبرانناپذیر وارد کند و جریان آب به حوضههای پاییندست کارون را مختل سازد؛ موضوعی که به گفته کارشناسان، خطر ریزگرد، شوری خاک و نابودی کشاورزی در خوزستان را تشدید میکند.
این گزارش میافزاید بیش از ۸۰ نماینده مجلس پیشتر در نامهای رسمی با ادامه ساخت سد ماندگان مخالفت کرده بودند و گروهی از استادان دانشگاه نیز هشدار دادهاند که اجرای این پروژهها بدون مجوز زیستمحیطی «تهدیدی جدی برای امنیت آبی کشور» است.
در حالی که پیامما بر پیامدهای سدسازی تاکید دارد، بحران دریاچه ارومیه نیز شدت گرفته است. طبق اعلام ستاد احیای دریاچه، حجم آب آن به کمتر از ۴۰ میلیون مترمکعب رسیده است؛ رقمی بسیار دور از حقابه مصوب سالانه.
کارشناسانی مانند مهدی زارع میگویند مجموعهای از عوامل، از جمله برداشت بیرویه آب در بخش کشاورزی، سدسازیهای متعدد و تغییر الگوی کشت، دریاچه را تا مرز «فروپاشی اکولوژیک» پیش برده است.
زارع، زمین شناس و استاد دانشگاه، پنجشنبه ۲۲ آبان در گفتوگو با سایت رویداد ۲۴ ضمن اشاره به تخصیص تنها ۱۰ درصد حقابه دریاچه ارومیه از سوی وزارت نیرو هشدار داد که «وضعیت کنونی در مرز فروپاشی اکولوژیکی قرار دارد.»
حقابه سالانه مصوب برای دریاچه ۳.۲ میلیارد متر مکعب تعیین شده است.
در کنار هشدارها درباره فلات مرکزی، گزارشهای دیگری نیز از پیامدهای خشکشدن ارومیه منتشر شده است؛ از تخریب زمینهای کشاورزی و مهاجرت اجباری هزاران کشاورز گرفته تا خطر توفانهای نمکی که میتواند تا ۱۲ استان کشور را درگیر کند.
به باور کارشناسان، ادامه کاهش بارش و افت ذخایر سدها ممکن است ایران را در برابر یکی از خشکترین پاییزهای دهه اخیر قرار دهد؛ وضعیتی که نیازمند تصمیمگیریهای علمی و پایدار است، نه شتابزدگی در توسعه پروژههای سدسازی.
موضوع احداث سدهای بزرگ و کوچک در ایران در سالیان اخیر با اعتراضهای گستردهای همراه بوده است و در این مورد میتوان به اعتراضات ساکنان مناطقی که با مشکل خشکسالی مواجه شدهاند، اشاره کرد.
این اعتراضات با برخوردهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی مواجه شدهاند. از جمله در پی تجمعهای فعالان مدنی در تبریز، میانه و اردبیل در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه در پنجم شهریور سال ۱۴۰۲، دهها نفر از معترضان بازداشت شدند.