بهروزرسانی ایکس درباره موقعیت مکانی کاربران، روشن ساخت که شماری از روزنامهنگاران که عمدتا رسانهها را کنترل کرده و روایتهای غالب را تعیین میکنند و برخی چهرههای سیاسی که خود را مخالف سیاستهای حاکم نشان میدهند از رانت اینترنت طبقاتی تحت نام «سیمکارت سفید» استفاده میکنند.
از ۳۰ آبان که ایکس (توئیتر سابق) بهروزرسانی جدید خود را ارایه داد، بحثهای زیادی در شبکههای اجتماعی ایرانی درگرفته است.
در بهروزرسانی جدید، دستگاه مورد استفاده و محل دسترسی در زمان ایجاد حساب و موقعیت جغرافیایی که کاربر از آن فعالیت میکند نشان داده میشود.
در ایران شبکه ایکس، نظیر بسیاری از پلتفرمهای جهانی فیلتر است و کاربران برای دسترسی به آن باید از ویپیان یا همان فیلترشکنها استفاده کنند. بنابراین اگر در بهروزرسانی جدید، موقعیت مکانی کاربری «ایران» نمایش داده شود، یک معنا دارد: «او سیمکارت سفید دارد و از اینترنت بدون فیلتر استفاده میکند.»
اکنون میدانیم دستکم ۱۶ هزار نفر از جمعیت ۸۵ میلیونی ایران، از رانت سیمکارت سفید برخوردار بودند، در حالیکه سایر شهروندان برای اتصال به اینترنت آزاد، باید از سد فیلترینگ بگذرند.
ایران اینترنشنال در گفتوگو با دو روزنامهنگار از ایران، یک پژوهشگر هوش مصنوعی و فنآوری اطلاعات و یک روزنامهنگار علم و تکنولوژی، ابعاد این موضوع را واکاوی کرده است.
این گفتوگوها روشن میکند دارندگان خطهای سفید در تحریریه رسانهها، به طور نانوشته خطوط اصلی روایتها را در داخل رسانههای رسمی کنترل میکنند و برای بازتولید این روایتها در شبکههای اجتماعی به روزنامهنگاران فشار میآورند.
بر اساس این اطلاعات، شماری از چهرههای شناختهشدهی دارای سیمکارتهای سفید حتی از ابزارهای «استخدام» و «اخراج» به عنوان مشوق و تنبیه سایر روزنامهنگاران استفاده میکنند.
چرا شهروندان خشمگین شدند؟
شهروندان ایرانی حتی بدون بهروزرسانی جدید شبکه «ایکس» میدانستند مقامات سیاسی، از اینترنتی متفاوت استفاده کنند. بهروزرسانی جدید شبکه «ایکس» نیز این موضوع را تایید کرد. از محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس تا وزرای دولت مسعود پزشکیان همه اینترنت بدون فیلتر داشتند.
اما استفاده طیف گستردهای از روزنامهنگاران اصلاحطلب و فعالان سیاسی داخل ایران از اینترنت بدون فیلتر، برای بسیاری شوکآور بود. منتقدان میپرسند چگونه میتوان همزمان با مدعای دفاع از آزادی رسانه و اینترنت، از امکانی استفاده کرد که همان اینترنت و دسترسی آزاد به اطلاعات را رانتی و طبقاتی میکند؟
چه اتفاقی افتاده است؟
با بهروزرسانی جدید شبکه «ایکس» کاربر با کلیک روی قسمت تاریخ ورود هر کاربر به این شبکه، میتواند بخش "About This Account" «درباره این حساب کاربری» را مشاهده کند. در این بخش اطلاعات کلیدی زیر قابل مشاهده است:
نحوه اتصال: "Connected via" نشان میدهد کاربر با از یکی از سه اپلیکیشن وب، اپاستور برای گوشیهای آیفون و اندروید اپ برای گوشیهای اندرویدی به توئيتر متصل شده است.
گوشیهای آیفون حتی اگر از ایران متصل شده باشند، به دلیل تحریم عموما موقعیت مکانی ایالات متحده را ثبت میکنند. اما گوشیهای اندروید، در صورتی که محل اتصال ایران باشد، آن را نشان میدهد. اتصال با web موقعیت مکانی را در این بخش نشان نمیدهد.
کشور محل حضور کاربر: "Account based in" همان بخش جنجالی بهروزرسانی جدید است. این بخش محل فعالیت کاربر را نشان میدهد. در این بخش برای کاربرانی که به استفاده از سیمکارت سفید متهم شدند، موقعیت ایران ذکر شده است.
در این بخش ممکن است دو علامت هم نمایش داده شوند. شبکه ایکس برای کاربرانی که از ویپیان استفاده کنند، یک علامت سپر در کنار نام کشور نمایش میدهد.
بنابراین موقعیت مکانی عموم شهروندان ایرانی که از فیلترشکن برای اتصال به شبکه ایکس استفاده میکنند، کشوری اروپایی یا آمریکایی با یک علامت سپر نمایش داده شود.
گاهی هم علامت "i" (آی) کنار نام کشوری میآید که به معنای شناسایی موقعیت الگوریتمی مکان است.
سحر تحویلی، پژوهشگر هوش مصنوعی و فنآوری اطلاعات، در توضیح علامت آی به ایراناینترنشنال گفت: «این علامت نشان میدهد پلتفرم ایکس بر اساس محاسبات الگوریتمیک حدس زده که کاربر در ایران است.»
او در توضیح علامت سپر هم گفت: «این علامت یعنی ترافیک کاربر رمزگذاری و پوشانده شده است و ایکس تشخیص داده کاربر از انواع ویپیان، اتصال محافظت شده، رله خصوصی یا تونل رمزگذاری شده استفاده میکند.»
آیا سیمکارت سفیدها میتوانند با استفاده از فیلترشکن، سیمکارت خود را پنهان کنند؟
به باور تحویلی، الگوریتم ایکس اینکه کاربری با سیمکارت سفید از ویپیان استفاده کند را تشخیص میدهد. او گفت: «مبنای تشخیص این الگوریتم الگوی رفتاری آیپیها، تحلیل تاخیر آرتیتی برای تعیین فاصله تقریبی، متا دیتای اپراتور موبایل و زبان سیستم و محدوده زمانی دستگاه کاربر است.»
مهدی صارمیفر، روزنامهنگار حوزه علم و تکنولوژی هم در گفتوگو با ایراناینترنشنال با تایید این نظر گفت الگوریتم «ایکس» الگوی اتصال کاربر در طول زمان را بررسی میکند بنابراین «اگر اکثر اتصال ها در ماهها و سالهای بعد از ساخته شدن حساب کاربری از یک کشور باشد، ایکس همان کشور را به عنوان "Account based in" معرفی خواهد کرد».
بر اساس گفتههای این دو کارشناس، حتی اگر دارندگان سیمکارتهای سفید، پس از علنیشدن دسترسیها، از ویپیان استفاده کنند باز هم موقعیت مکانی آنها ایران نمایش داده خواهد شد.
برخی از دارندگان سیمکارت سفید، در واکنش به انتقادها گفتند به دلیل استفاده از اینترنت بدون فیلتر محل کار، موقعیت مکانی آنان ایران نمایش داده شده است.
کارشناسان میگویند با توجه به اینکه الگوریتم ایکس، تمام اتصال کاربران در یک دوره طولانی از زمان ایجاد حساب تاکنون بررسی میکند، به نظر نمیرسد تنها اتصالهای محدود در محل کار، بتواند ارتباط شخصی را شبیه دارندگان سیمکارت سفید نشان دهد.
نمایش موقعیت مکانی بلغارستان عمدتا به معنی استفاده کاربر از اینترنت استارلینک است.
برخی از کسانی که گفته شده سیمکارت سفید دارند میگویند به دلیل اتصال با فیلترشکن سایفون یا استفاده از استارلینک موقعیت مکانی آنان ایران نمایش داده میشود.
اگرچه به اعتقاد کارشناسان این حوزه، همچنان ممکن است الگوریتمهای شبکه «ایکس» تغییراتی کند و خطاهای جزئی آن رفع شود، اما احتمال این دو فرضیه بسیار پایین است.
یک کارشناس تک مرتبط با استارلینک که نخواست نامش فاش شود به ایران اینترنشنال گفت، تقریبا بعید است که موقعیت مکانی کاربران استارلینک در ایران، ایران نمایش داده شود.
صارمیفر هم این احتمال را رد کرد و گفت: «استارلینک به طور رسمی در ایران فعالیت ندارد، بنابراین کاربران در ایران، باید ابتدا آن را در کشوری دیگر فعال کنند و سپس با استفاده از قابلیت رومینگ آن، از خاک ایران به آن متصل شوند.»
این روزنامهنگار حوزه علم و فناوری توضیح داد:« برای کاربران ایرانی استارلینک، موقعیت مکانی معمولا کشور بلغارستان نمایش داده میشود. چراکه در قابلیت رومینگ، استارلینک نزدیکترین آیپی را برای اتصال دریافت میکند و بلغارستان نزدیک ترین جایی به ایران است که استارلینک در آن ایستگاه زمینی دارد.»
موقعیت کاربری حساب بابک زنجانی، که با اتهامات اقتصادی در ایران محکوم شد و سالها زندانی بود نیز بلغارستان ذکر شده است.
زندانی سیاسی سابق دارای سیمکارت سفید
در این بین نام برخی از چهرههای شناخته شده به عنوان فعال سیاسی و حتی زندانیان سیاسی سابق نیز به میان آمد.
شهریار شمس، فعال سیاسی که در سال ۱۳۹۶ بازداشت شده بود، يکی از آن موارد است. اگرچه او خود در شبکه ایکس نوشته است به دلیل استفاده از استارلینک، موقعیت مکانی او در منطقه غرب آسیا نمایش داده شده است.
شهریار شمس، از زندانیان سیاسی سابق، از سیمکارت سفید استفاده میکرد. او در پستی نوشت از استارلینک استفاده میکند. با این حال کارشناسان در گفتگو با ایران اینترنشنال، گفتند، موقعیت کاربران استارلینک در ایران، معمولا کشور بلغارستان نمایش داده میشود.
عمادالدین باقی، رئیس و بنیانگذار «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» از دیگر استفاده کنندگان از سیمکارت سفید بود. باقی برای سالها منبعی برای کسب اطلاعات درباره وضعیت حقوق بشر در ایران بود.
تعداد زیادی از زندانیان سیاسی سابق، نظیر سعید شریعتی، شهاب الدین طباطبایی، مهدی طباطبایی و … نیز در فهرست استفاده کنندگان از سیمکارت سفید بهچشم میخورند.
روزنامهنگاران اصلاحطلب
استفاده روزنامهنگاران رسانههای منتسب به جریان اصولگرا، چندان مورد توجه کاربران قرار نگرفته است. اما استفاده روزنامهنگاران جریان اصلاحطلب، بهشدت مورد انتقاد کاربران قرار گرفته است.
شماری قابلتوجهی از این روزنامهنگاران که بارها خبر احضار و فشار آنان مورد توجه رسانههای خارج کشور و شهروندان قرار گرفته بود، از سیمکارتهای سفید استفاده کردند. برخی از آنان که به انتقادها واکنش نشان دادهاند گفتهاند سیمکارت آنها در جریان جنگ ۱۲ روزه سفید شده است.
فاطمه رجبی، از جمله روزنامهنگاری که در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ بازداشت شد، از سیمکارت سفید استفاده کرده است. رجبی پیشتر به دلیل پافشاری به عدم رعایت حجاب اجباری مورد تحسین کاربران قرار گرفته بود.
الناز محمدی روزنامهنگار و خواهر دوقلوی الهه محمدی، نیز از جلمه استفاده کنندگان از سیمکارت سفید است. الهه به دلیل تهیه گزارش از مراسم یادبود مهسا امینی، بازداشت شد و ۱۷ ماه زندانی بود. الناز برای اطلاعرسانی درباره بازداشت خواهرش بسیار فعال بود. او گفته است در جریان جنگ ۱۲ روزه به او سیمکارت سفید دادهاند.
او نوشت «با فشار نهاد امنیتی خاصی» که نمیتواند نام آن را ببرد، ناچار شده از اینترنت سفید استفاده کند و توضیح داده در آن شرایط برای پیگیری وضعیت «آوارگان جنگی» و خانوادههای آنان، نیاز به اینترنت داشته است.
با اینحال این بخش از دلایل او مورد انتقاد کاربران قرار گرفته است. منتقدان نوشتهاند در شرایط قطع اینترنت، «آوارگان جنگی» و «خانواده قربانیان» در ایران هم اینترنت نداشتند، بنابراین سیمکارت سفید محمدی هم نمیتوانسته کمکی به اطلاعرسانی او کند.
الناز، خواهر الهه محمدی، زندانی سیاسی مشهور، حساب شبکه ایکس خود رابه حالت خصوصی تغییر داده است. نام او در بین دارندگان خط سفید بود. او پیش از خصوصی کردن حساب، نوشت به صورت ناخواسته در زمان جنگ ۱۲روزه سیمکارت او سفید شده است. موضوعی که با واکنش و تردید کارشناسان و کاربران مواجه شد.
نکته قابلتوجه اینکه بر خی از روزنامهنگاران داری سیمکارت سفید از جمله کسانی هستند که صراحتا در نقد استفاده از سیمکارت سفید و اینترنت طبقاتی و فیلترینگ مطالبی نوشته بودند.
برای نمونه، شبنم رحمتی، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان، در پستی که دوم خرداد ۱۳۹۷ نوشته بود: «روزنامهنگارم اما اینترنت بدون فیلتر را قبول نمیکنم.» او اضافه کرده بود: «باید روشن کنیم کدوم ور خط ایستادیم.»
اکنون روشن شده است، او از اینترنت بدون فیلتر برای ورود به اینترنت استفاده میکند، هرچند مشخص نیست در زمان نوشتن این پست انتقادی هم از اینترنت بدون فیلتر استفاده می کرده است یا نه.
یکی از نوشته های شبنم رحمتی، روزنامه نگار و فعال حوزه زنان درباره خط سفید، نام او در بین دریافت کنندگان سیم کارت سفید بود و این نوشته او با واکنش گسترده مواجه شده است.
دفاع از سیمکارت سفید
شهرزاد همتی، سردبیر روزنامه شرق، که انتصاب او به عنوان زن روزنامهنگار به سمت سردبیری مورد توجه قرار گرفته بود، از جمله کاربران سیمکارت سفید بود. احضار او به دادستانی در سال گذشته مورد توجه رسانهها قرار گرفت و موجی از حمایتها را در پی داشت.
او در شبکه «ایکس» چندان فعال نیست. همتی در متنی که در حساب اینستاگرام خود به اشتراک گذاشته، از استفاده از سیمکارت سفید توسط روزنامهنگاران دفاع کرده است. او نوشت به دلیل جنگ ۱۲روزه و حمله اسرائیل ناچار شده سیمکارت سفید دریافت کند، اما تاکید کرده که سیمکارت سفیدش پس از جنگ ۱۲روزه قطع شده است.
همتی با انتقاد از «رانتخوار» نامیدن روزنامهنگارانی که از سیمکارت سفید استفاده کردند، این موضوع را با وام بانکی گرفتن کارکنان بانک و بنزین بیشتر گرفتن رانندگان تاکسی مقایسه کرده است.
او هشدار داد، فشار به روزنامهنگاران درباره استفاده از سیمکارت سفید در نهایت موجب میشود «آن كسانى [روزنامهنگاران داخل ایران] كه حداقل صدايى را مى توانند برسانند هم صدايشان خفه میشود.» نوشتهای که انتقادها به او را در فضای مجازی تشدید کرد.
به باور شهرزاد همتی، سردبیر روزنامه شرق و فعال حوزه زنان، خط سفید، مانند سهمیه طرح ترافیک خبرنگاران و یا بنزین برای رانندگان تاکسی، نوعی خدمات مورد نیاز صنفی است.
اکثر روزنامهها و رسانههای رسمی جمهوری اسلامی، در ۱۰ روز اخیر، مطالب مشابهی در دفاع از استفاده از این سیمکارتها منتشر کردند.
وبسایت تابناک، در مطلبی با عنوان «از ضرورت تا رانت: ماجرای تلخ خط سفید خبرنگاری/خبرنگاران ایرانی در کوره فیلترینگ!» به موضوع پرداخته است. این وبسایت، افشای موقعیت مکانی کاربران شبکه ایکس را «توطئه»، ایلان ماسک مالک شبکه ایکس به سفارش سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، توصیف کرده است.
تابناک هدف این «توطئه» را، «ضربه زدن به اعتبار رسانهای ایران، تضعیف اعتماد عمومی به روزنامهنگاران، و ایجاد شکاف عمیق میان مردم و نخبگان رسانهای» ارزیابی کرده است.
ماجرا از کجا آغاز شد؟
شهریور ۱۳۹۸، چند ماه پیش از آبان خونین ۹۸، محمدجواد آذری جهرمی، وزیر وقت ارتباطات در دولت حسن روحانی در مجلس شورای اسلامی حاضر شد.
در این جلسه، او برای اولین بار به صورت عمومی، از موضوع «اینترنت طبقاتی» صحبت کرد. آذری جهرمی گفت: «ما بارها در جلسات مختلف گفتیم [دسترسیها را] طبقهبندی کنیم. نمیشود سطح سیستم [اینترنت] برای پزشک، برای استاد دانشگاه یا برای خبرنگار با سطح یک کودک هشت، نه ساله برابر باشد.»
این طرح آذری جهرمی، که به دلیل حضور در وزارت اطلاعات و نقشش در توسعه اینترانت ملی، با نام «بازجوی جوان» نیز شناخته میشود، پیشتر نیز در بین روزنامهنگاران ایرانی مطرح شده بود.
در همان زمان تعدادی از روزنامهنگاران عمدتا اصلاحطلب از این اینترنت بدون فیلتر که در آن زمان به «اینترنت خبرنگاری» مشهور بود، استفاده میکردند.
نتیجه این استفاده در آبان خونین ۹۸ روشن شد، زمانی که دسترسی عموم شهروندان به مدت حدود یک هفته به طور کامل به اینترنت قطع شد تعداد محدودی از روزنامهنگاران اصلاحطلب در توییتر (شبکه «ایکس» فعلی) حضور داشتند.
آنها معترضان به افزایش قیمت بنزین را «شورشی»هایی توصیف کردند که فروشگاهها و بانکها را «غارت» کردند. روزنامهنگارانی که در جریان آبان ۹۸، با استفاده از خط سفید، علیه معترضان مطالبی منتشر کردند، در رخدادهایی نظیر شلیک عمدی سپاه پاسداران به هواپیمای اوکراینی نیز رویکردی مشابه داشتند.
از آن زمان، همواره شایعه استفاده برخی اشخاص از اینترنت بدون فیلتر مطرح بود، اما تصور نمیشد چنین گسترده باشد.
۱۶ هزار نفر سیمکارت سفید دارند
عباس عبدی، فعال سیاسی و از گردانندگان اصلی انجمن صنفی روزنامهنگاران که سیمکارت سفید دارد، در یادداشتی برای دفاع از استفاده از این سیمکارتها، فاش کرد در ایران ۱۶ هزار نفر از سیمکارت سفید استفاده میکنند.
او درباره سازوکار و تاریخچه موضوع نیز نوشت از دیماه ۱۳۹۶ که پیامرسان تلگرام در ایران فیلتر شد «با پیگیری دولت، نهادهای مربوط قانع شدند» که روزنامهنگاران و فعالان مجازی شامل «محدودیتها» نشوند. او در این یادداشت تصریح کرد این اتفاق با «تلاش» انجمن صنفی روزنامهنگاران رخ داده است.
صدرا محقق از روزنامه نگاران شناخته شده حوزه اجتماعی (اجتماعی نویس) که ضمن عذرخواهی، نوشت به صورت ناخواسته، در خرداد ماه و زمان جنگ ۱۲روزه اینترنت سفید دریافت کرده است. با این حال برخی از کارکنان مطبوعات ایران، این ادعا را رد کردند. کارشناسان نیز معتقدند الگوریتم شبکه ایکس، در صورت استفاده بلند مدت از سیم کارت سفید، موقعیت مکانی را ایران نمایش میدهد.
محافل «خط سفید» در مطبوعات رسمی
دو روزنامهنگار در تحریریههای رسانههای اصلاحطلب که به شرط ناشناسماندن با ایراناینترنشنال گفتوگو کردند، گفتند برخی از روزنامهنگاران رسانههای اصلاحطلب، با نزدیکی به محافل قدرت، گروههایی برای جریانسازی و در مواردی فشار بر سایر روزنامهنگاران بهراه انداختهاند.
آنها میگویند در مورادی جریان استخدام و اخراج از رسانهها با فشار همین گروهها هدایت میشود. گروههایی که به دلیل اینکه اسامی اکثر اعضای آنها در فهرست سیمکارتهای سفید قرار گرفته، به «خط سفیدها» مشهور شدهاند.
روزنامهنگار نخستی که با ایراناینترنشنال گفتوگو کرد، گفت: «این گروهها خیلی قبل از افشای خط های سفید، فراتر از بخشنامههای رسمی که بعضا از سوی مراکزی نظیر شورای عالی امنیت ملی، خطوط را تعیین میکنند به طور نانوشته جریان خبر در رسانههای رسمی و غیر رسمی را هدایت میکردند.»
این منبع گفت: «برای مثال، در محافل خصوصی و گروههای آنلاین، موضوعاتی نظیر حمایت از مسعود پزشکیان، وزرای او، دعوت به شرکت در انتخابات، حمله و تمسخر گروهها و کاربران پادشاهیخواه در دستور کار قرار داشت.»
همین منبع، که از نزدیک در جریان عملکرد یکی از این تیمهاست، برای نمونه توضیح داد: «در جریان جنگ ۱۲ روزه، صحبتها در این گروهها بیشتر حول محور شبیه نشاندادن رضا پهلوی با مسعود رجوی بود، همین موضوع را چند روزنامه در صفحات اصلی خود پوشش دادند.»
او توضیح داد: «معدود روزنامهنگاران اصلاحطلب که کوچکترین تعریف و تمجیدی از سوی کاربران پادشاهیخواه شوند، از سوی همکاران خود به طور غیر مستقیم تهدید و به طور مستقیم بایکوت میشوند.»
فشار برای حمایت از خط سفید
روزنامهنگار دوم به ایراناینترنشنال گفت: «اکنون سالهاست که اکثریت جامعه روزنامهنگاری اصلاحات، خط سفید دارند. پس از افشای موضوع خط سفیدها، معدود کسانی که خط سفید نداشتند، به طور غیر مستقیم در تحریریهها برای حمایت از اکثریت خط سفید مورد فشار قرار گرفتند.»
این روزنامهنگار که اکنون به دلیل فشارها از سوی گروه «خط سفیدها»، به صورت حقالتحریر با مطبوعات همکاری میکند، اضافه کرد: «فشار بر منتقدان خط سفید تازگی ندارد، پیش از این یکی از همکاران به دلیل تلاش برای جمعآوری امضا برای نامهای علیه اینترنت خبرنگاران با فشارهای همین گروهها از کار برکنار شد و اکنون شغل دیگری دارد.»
او درباره دستور کار پیشنهادی برای روزنامهنگاران هم گفت: «در جریان جنگ ۱۲ روزه، گفته میشد حتی اگر به دلیل گرایش سیاسی نمیتوانید از سپاه دفاع کنید، از ارتش دفاع کنید و در انتقاد از کشته شدن غیرنظامیان بنویسید.»
به گفته او اگر کسی با این گروهها هماهنگ نباشد «ممکن است برایش مشکل پیش بیاید، اگر بازداشت شوند، همین گروهها که با برخی رسانههای خارج کشور ارتباط دارند، تلاش میکنند جلوی انتشار خبر آنها را بگیرند».
این روزنامهنگار در اشاره به نام اشخاص تاثیرگذار در این گروههای فشار گفت: «ببینید چه کسانی در انجمن روزنامهنگاران اثرگذارند، چه کسانی کانال باشگاه روزنامهنگاران را اداره میکنند، همانها میتوانند کسی را استخدام یا اخراج کنند.»
او درباره شیوه عملکرد این روزنامهنگاران نوشت: «پیش از جنگ ۱۲ روزه، در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۳، هشتگهای مورد استفاده در شبکههای اجتماعی، از سوی این گروهها شروع میشد و بعد از طریق پیامهای خصوصی، سایرین برای پیوستن به آن تشویق میشدند.»
او اضافه کرد: «در زمان ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی، تحریریهها حالت دوستانهتری داشتند، اما پس از پیروزی مسعود پزشکیان، بعضی از همکاران که در انتخابات حمایت کردند، از طریق شغلی و پروژهها مورد تشویق گرفتند و همانها اکنون سایرین را تهدید میکنند.»
ایران اینترنشنال مستقلا نمیتواند این ادعاها را تایید را رد کند.
استفاده از خط سفید هرگز اجباری نبوده است
روزنامهنگار نخستی که با ایارناینترنشنال صحبت کرد درباره شیوه اختصاص خط سفید تاکید کرد: «معمولا در روزنامهها مدیران روزنامه پیشنهاد خط سفید میدهند، اما همکاران ثابت و حقالتحریر میتوانند به کسانی که ارتباط دارند درخواست بدهند.»
او ادامه داد: «به هیچ وجه استفاده از خط سفید اجباری نبوده و نیست؛ چه پیش از جنگ ۱۲ روزه و چه پس از آن، فقط با درخواست خود شخص خط سفید فعال میشود.»
او با اشاره به روند فعالشدن خط سفید گفت: «بعد از درخواست که برای خبرنگاران معمولا از طریق معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد اقدام میشود، خط فرد سفید میشود. تا بهحال نشنیدهام که پس از چندماه دوباره نیاز به تایید باشد.»
او درباره تعرفه خط سفید گفت: «مطمئن هستم هیچ هزینه اضافی ندارد و حتی زمانی که به ما پیشنهاد شد، گفته شد تعرفه موبایلمان یک سوم حالت عادی محاسبه خواهد شد.»
روزنامهنگار دوم هم ضمن تایید هزینه پایینتر سیمکارتهای سفید گفت: «اکنون تعرفه آن پایینتر از خط معمول است، اما در زمان وزارت آذریجهرمی در دولت روحانی، رایگان بود.»
سخنان این دو منبع همچنان حاکی از آن است که برخی دارندگان خطهای سفید، به «ترس» و «خیانت» در زمان جنگ ۱۲روزه متهم شدند، تنها به این دلیل که در حسابهای شبکه اجتماعی خود، با سایر دارندگان خط سفید، در محکومیت حمله اسرائیل و نوشتن درباره «کشته شدن غیرنظامیان» یا حمله به «سلطنتطلبان» همراه نشدند.
روزنامه هممیهن در گزارشی نوشت افزایش هزینههای رواندرمانی و نبود پوشش بیمهای مؤثر، بسیاری از بیماران را وادار به فروش طلا یا گرفتن قرض کرده است، اما بااینحال بخش زیادی از آنان مجبورند روند درمان را نیمهکاره رها کنند.
بر اساس این گزارش، این وقفهها احساس ناتوانی، ناامیدی و بازگشت علائم روانی را در آنان تشدید کرده است.
در حالیکه تعرفه رسمی رواندرمانی در سال ۱۴۰۴ حدود ۵۰۰ تا ۶۲۰ هزار تومان تعیین شده، هزینه واقعی هر جلسه در تهران بهطور متوسط از یک تا پنج میلیون تومان است؛ رقمی که برای طبقات متوسط و پایین معادل یکسوم تا یکپنجم درآمد ماهانه است.
بهگزارش این روزنامه، حداقل حقوق کارگر متأهل با دو فرزند حدود ۱۶ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان و میانگین دریافتی شاغلان کشور ۲۴ تا ۲۵ میلیون تومان است. با این درآمد، هزینه هر جلسه رواندرمانی برای طبقات متوسط و پایین معادل یکسوم تا یکپنجم حقوق ماهانه است.
تجربه معلولیت در ایران، تنها به وضعیت جسمی یا حسی محدود نمیشود، بلکه در بستری پیچیده از باورهای فرهنگی، مذهبی، خانوادگی و اجتماعی شکل میگیرد. ۱۲ آذر بهعنوان روز جهانی افراد دارای معلولیت، فرصتی برای بازگشت به واقعیتی است که در جامعه ما اغلب نادیده گرفته میشود.
معلولیت بیش از هر چیز یک تجربه روانی–اجتماعی چندلایه است که تحتتاثیر فرهنگ، نگرشهای مذهبی، ساختارهای خانواده و سیاستهای اجتماعی قرار دارد.
در بسیاری از خانوادهها، بهویژه برای مادران، ورود یک فرزند دارای معلولیت با بار سنگینی از شرم، احساس گناه، ناکافیبودن و ترس از قضاوت اجتماعی همراه است.
باورهای سنتی و مذهبی، معلولیت را با مفاهیمی مانند «مجازات الهی، نتیجه گناه یا نشانه ناتوانی خانواده» مرتبط میکنند.
این نگرش نهتنها واقعیت فرد را تحریف میکند، بلکه فشار روانی عمیقی بر والدین بهویژه مادر تحمیل میکند و گاهی منجر به پنهانکاری، انزوا و کاهش فرصتهای رشد روانی و اجتماعی میشود.
از سوی دیگر، ساختارهای اجتماعی و سیاسی با کمبودهای جدی در اشتغال، مناسبسازی محیطها، دسترسی به خدمات توانبخشی و حضور فعال در جامعه، این چرخه فشار را تشدید میکنند.
افراد دارای معلولیت و خانوادههایشان، نهتنها با چالشهای فردی و روانی مواجهاند، بلکه با یک ساختار ناکارآمد روبهرو هستند که فرصتهای استقلال و مشارکت را محدود و وابستگی طولانیمدت به خانواده یا مراکز نگهداری را تقویت میکند.
تجربه زیسته افراد دارای معلولیت در جامعه
تجربه زیسته افراد دارای معلولیت نشان میدهد محیط زندگی نقش تعیینکنندهای در کیفیت زندگی، سلامت روان و هویت فردی آنها و خانوادههایشان دارد.
هر محیط مزایا و محدودیتهای خاص خود را دارد و فشارها و فرصتها به شکل متفاوتی تجربه میشوند.
۱-زندگی با خانواده: افرادی که با خانواده زندگی میکنند، از حمایت مستقیم، مراقبت روزمره و امنیت نسبی برخوردارند.
این نزدیکی میتواند موجب احساس تعلق، ارتباط عاطفی و توانمندی برای مدیریت برخی نیازهای روزمره شود.
با این حال، خانوادهها اغلب با وابستگی و ناتوانی در برآوردن نیازهای ویژه مواجهاند.
جابهجاییها، مراقبتهای طولانیمدت و رفع نیازهای جسمی و روانی افراد دارای معلولیت، فشار زیادی به اعضای خانواده وارد میکند.
این فشارها باعث تغییر نقشها، محدود شدن تصمیمگیریها و فرسودگی جسمی و روانی میشود.
مادران و خواهران، اغلب بیشترین زمان و انرژی را برای مراقبت صرف میکنند و در معرض آسیبهای فیزیکی و روانی قرار میگیرند.
در نتیجه، خانوادهها گاهی خود در شرایط آسیبزا قرار میگیرند و سلامت روان و کیفیت زندگی کل خانواده تحتتاثیر قرار میگیرد.
۲-زندگی در مراکز نگهداری: زندگی در مراکز نگهداری میتواند امنیت فیزیکی و دسترسی به خدمات مراقبتی و درمانی را فراهم کند.
افراد دارای معلولیت به مراقبتهای تخصصی، فیزیوتراپی و درمانهای روزمره، دسترسی پیدا میکنند و برخی محدودیتهای خانوادگی کاهش مییابد.
با این حال، محدودیتهای موجود در مراکز شامل کمبود ارتباط انسانی واقعی، احساس بیهویتی و کاهش انگیزه برای استقلال است.
افراد در چنین فضاهایی با وابستگی شدید، تحقیر، نادیده گرفته شدن، خشونتهای فیزیکی و روانی و گاهی آزارهای جنسی مواجه هستند.
این شرایط فشار روانی شدیدی ایجاد میکند و فرصتهای رشد فردی، تجربه هویت مستقل و مشارکت اجتماعی را محدود میسازد.
۳- زندگی مستقل: افرادی که بهصورت مستقل زندگی میکنند، از آزادی و توان تصمیمگیری بیشتر، کنترل بر زندگی روزمره و تجربه هویت مستقل برخوردارند.
این استقلال میتواند به عزت نفس و تابآوری روانی کمک کند و فرصتهای رشد فردی را افزایش دهد.
با این حال، فقدان حمایت ساختاری، محدودیت در دسترسی به خدمات اجتماعی و شغلی و تبعیضهای فرهنگی، فشار روانی آنها را افزایش میدهد.
همچنین در زمینه روابط عاطفی و جنسی، ازدواج و تجربه زندگی مستقل با مشکلات جدی روبهرو هستند.
نبود حمایت اجتماعی و تبعیض فرهنگی باعث محدود شدن فرصتهای ازدواج، تجربه روابط سالم و ارضای نیازهای عاطفی و جنسی میشوند.
این محدودیتها میتوانند به احساس تنهایی، انزوا و فشار روانی شدید منجر شود.
نگاه فرهنگی و مذهبی و نقش رسانهها
نگاه فرهنگی و مذهبی جامعه به معلولیت نقشی اساسی در شکلگیری تجربه روانی–اجتماعی افراد دارای معلولیت و خانوادههایشان دارد.
در بسیاری از بخشهای جامعه، معلولیت همچنان با باورهایی مانند «مجازات الهی، نتیجه گناه یا آزمون الهی» پیوند خورده است.
این نگرشها موجب میشوند خانوادهها، بهویژه والدین و مراقبان اصلی، با احساس گناه، خودسرزنشی، شرم و فشار روانی مضاعف مواجه شوند.
باورهای مذهبی اغلب بر این ایده مبتنی هستند که معلولیت یک امتحان الهی یا تنبیه برای خطاهای گذشته است و این تلقی گاهی موجب میشود خانوادهها خود را مسئول وضعیت فرد دارای معلولیت بدانند.
رسانهها در تداوم این نگرشها نقش قابل توجهی دارند. کلیشههای قهرمانسازی و ناتوانسازی دو محور اصلی بازنمایی معلولیت در فیلمها و سریالهای تلویزیونی هستند.
در کلیشه ناتوانسازی، افراد دارای معلولیت غالبا بهعنوان قربانیان بیقدرت یا کسانی که وابسته و ناتوان هستند نشان داده میشوند.
این بازنمایی باعث میشود مخاطب، فرد معلول را «ناقص، آسیبپذیر و فاقد توانمندی واقعی» ببیند و خانوادهها تحت فشار اجتماعی و شرم جمعی قرار گیرند.
در کلیشه قهرمانسازی، فرد معلول بهعنوان نمونهای افراطی از شجاعت یا فداکاری نمایش داده میشود؛ گاهی به گونهای که موفقیت یا فعالیتهای روزمرهاش به شکل دستاوردی استثنایی و فراتر از واقعیت جلوه داده شود.
این نوع بازنمایی نیز فشار روانی مضاعف ایجاد میکند، زیرا افراد معلول و خانوادههایشان را با استانداردهای غیرواقعی و غیرقابل دسترس مقایسه میکند و حس متفاوت بودن را تقویت میکند.
این بازنماییها باعث ایجاد شرم جمعی و انگ اجتماعی میشوند.
خانوادهها در تعاملات اجتماعی احساس میکنند باید عملکرد و رفتارهای خود را توضیح دهند؛ در حالی که جامعه از واقعیتهای زندگی روزمره معلولان و مراقبان ایشان آگاه نیست.
همچنین نگاه مذهبی و فرهنگی در جامعه اگرچه گاهی حمایت معنوی، همدلی و شبکههای اجتماعی فراهم میکند، اما در بسیاری موارد هویت مستقل فرد معلول را محدود کرده و فرصتهای مشارکت اجتماعی واقعی را کاهش میدهد.
فشار ناشی از باورهای فرهنگی و مذهبی، همراه با بازنماییهای رسانهای تحقیرآمیز، باعث میشود افراد معلول و خانوادههایشان همواره با شرم، تبعیض و خودسرزنشی مواجه شوند.
قانون، حمایتهای دولتی و تجربه مطالبهگری مدنی
در جامعه ما، قوانین حمایتی برای افراد دارای معلولیت تدوین شدهاند که تصویری امیدوارکننده از برابری فرصتها و حمایتهای جامع ارائه میدهند.
این قوانین بر دسترسی برابر به آموزش، اشتغال، مناسبسازی محیطها، خدمات توانبخشی و حمایت اجتماعی تاکید دارند و اهداف گستردهای برای بهبود کیفیت زندگی افراد دارای معلولیت پیشبینی کردهاند.
با وجود چنین قوانینی، واقعیت این است که اجرای آنها بهطور جدی انجام نمیشود و بسیاری از بندهای قانون یا اجرا نشدهاند یا بهصورت ناقص و غیرکارآمد اجرا میشوند.
این شکاف میان آنچه قانون وعده میدهد و آنچه در زندگی روزمره افراد دارای معلولیت رخ میدهد، نشان میدهد نیازهای این گروه بسیار گستردهتر از تعهدات رسمی است و تحقق حقوق آنها نیازمند برنامهریزی عملی، نظارت موثر و مسئولیتپذیری واقعی از سوی نهادهای اجرایی.
مزیت وجود چنین قوانینی، اگر بهصورت کامل اجرا شوند، این است که چارچوبی روشن برای حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت ایجاد و زمینه مشارکت اجتماعی، استقلال و بهبود کیفیت زندگی را فراهم میکنند.
با این حال، معایب وضع موجود، یعنی اجرای ناقص و نبود نظارت موثر، باعث میشود که بسیاری از حقوق پیشبینیشده تحقق نیابند و افراد دارای معلولیت همچنان با محدودیتها، تبعیض و وابستگی طولانیمدت مواجه شوند.
این وضعیت نهتنها استقلال واقعی آنها را کاهش میدهد، بلکه فشار روانی خانوادهها، بهویژه مراقبان اصلی را افزایش داده و فرصتهای رشد شخصی و مشارکت اجتماعی را محدود میکند.
عدم اجرای این قوانین و ناکامی در تحقق حقوق پیشبینیشده، زمینه شکلگیری فعالیتهای مدنی و کمپینهای مطالبهگری مسالمتآمیز را فراهم کرده است.
افراد دارای معلولیت در جامعه ایرانی نهتنها از حقوق خود آگاهاند، بلکه توانایی سازماندهی و مطالبهگری برای احقاق آنها را نیز دارند.
سالها فعالیتهای مدنی و کمپینهای هفتگی، مانند تجمعهای سهشنبهها، نمونهای روشن از تلاش این گروه برای جلب توجه مسئولان و تحقق حقوق قانونی خود بوده است.
این کمپینها اهداف مشخصی داشتند؛ یادآوری و مطالبه اجرای قوانین حمایتی، مناسبسازی محیطها، دسترسی به خدمات آموزشی و شغلی و تقویت استقلال افراد دارای معلولیت.
مشارکت فعال در این جنبشها به افراد کمک میکند تا حضور اجتماعیشان پررنگتر شود، هویت جمعی خود را تقویت و احساس توانمندی بیشتری تجربه کنند.
با این حال، تجربه این فعالیتها نشان میدهد چالشهای جدی نیز وجود دارد.
اعتراضهای مسالمتآمیز بارها با بیتوجهی، محدودشدن فضاها و حتی برخوردهای تحقیرآمیز مواجه شدهاند. فشارهای اجتماعی و نادیده گرفتن مطالبات در سطوح ساختاری، انگیزه و توان ادامه دادن را برای بسیاری از فعالان این حوزه دشوار کرد.
در نتیجه، پس از سالها تلاش مستمر، بخش قابل توجهی از این کمپینها متوقف شدند و ادامه دادن حرکتهای مدنی در این زمینه با موانع جدی روبهرو شد.
پیام روز جهانی افراد دارای معلولیت
در نهایت، معلولیت در جامعه ما موضوعی چندبعدی و عمیق است؛ مسالهای که تنها با رویکرد پزشکی قابل درک نیست و نیازمند تحول در نگرش فرهنگی، رسانهای، اجتماعی و همچنین اجرای واقعی قوانین حمایتیست.
توجه به این نکته نیز ضروری است که افراد دارای معلولیت گروهی یکدست نیستند؛ انواع متفاوت معلولیت با نیازها، چالشها و ظرفیتهای متفاوت همراه است.
بنابراین هرگونه سیاستگذاری و حمایت موثر باید فردمحور، واقعی و متناسب با تنوع گسترده این جامعه طراحی شود.
پیام امروز این است: افراد دارای معلولیت نه نیازمند ترحماند، نه قهرمان هستند و نه الگوهای اغراقشده؛ آنها شهروندانی برابر با حق زندگی شایسته، مشارکت کامل و احترام اجتماعیاند.
رسانههای ایران گزارش دادند که شعبه هشتم دادگاه کیفری یک تهران برای چهار عضو باند سرقت از خانههای شمال پایتخت، حکم قطع چهار انگشت دست راست و رد مال صادر کرده است.
بنا بر گزارشها، این حکم قابل اعتراض در دیوان عالی کشور اعلام شده است. این افراد متهماند که از تابستان ۱۴۰۱ با ورود به ۴۶ خانه در شمال تهران، طلا، جواهر، فرشهای نفیس و گاوصندوقها را سرقت کردهاند.
به گفته منابع قضایی جمهوری اسلامی، با توجه به «سوابق کیفری»، «گستاخی در سرقتها» و «ایجاد ناامنی عمومی»، مجازات حدی برای آنها صادر شده است.
دادگاه کیفری تهران برای متهم ردیف اول این گروه و سه نفر دیگر حکم قطع چهار انگشت دست راست و رد مال صادر کرد و پنجمین عضو باند نیز به پنج سال زندان و دو سال تبعید محکوم شد.
مخاطبان در پیامهای خود به ایراناینترنشنال تاکید کردند که افزایش قیمتها و تورم افسارگسیخته همه ابعاد زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. بسیاری از شهروندان معتقدند چنین وضعیتی برای حکومت اهمیتی ندارد و در این شرایط تنها رانتخواران و دلالان سود میبرند.
ایراناینترنشنال ۱۱ آذر از مخاطبان خود پرسید در پی افزایش قیمتها، گرانی و تورم چه تاثیری بر جریان کاری و فروش روزانه شما داشته است.
مضمون مشترک اغلب پیامهای رسیده در پاسخ به این پرسش، تاکید بر وخیمتر شدن بحران اقتصادی و نقش مستقیم حکومت در این زمینه است.
یک شهروند گفت: «همه چیز گران شده و ملت خیلی کلافه هستند از این همه گرونی. فروش نیست، کاسبی خوابیده، مگر فقط معجزه بشود از این وضع خلاص بشویم.»
یک شهروند دیگر نیز تاکید کرد: «در ایران تنها مواردی که برای حکومت بیاهمیت است همین معضلات گرانی و دیگر مشکلات است.»
او افزود: «در حال حاضر کسب و کاری نیست و شما اگر ۲۴ساعت کار کنید آخر ماه کم میآورید مگر در حال حاضر روزی ۳ میلیون هر روز درآمد داشته باشید که آخر ماه مشکلی نداشته باشید که هیچکس چنین درآمدی ندارد مگر ۱۰ درصد [از جمعیت].»
به گفته برخی شهروندان، گرانی موجب شده که مردم، حتی افراد نسبتا مرفه، روال عادی زندگی و هزینههای جاری خود را تغییر دهند و با محاسبات و پیشبینیها و احتمالات اقتصادی و حتی شایعات اقتصادی، برنامهریزی و اولویتبندی کنند.
قدرت خرید از بین رفته است
در یک سال گذشته، قیمت اقلام خوراکی در ایران بهطور میانگین بیش از ۶۶ درصد افزایش یافته است.
در این بازه زمانی، نان و غلات ۱۰۰ درصد، میوه و خشکبار ۱۰۸ درصد، سبزیجات ۶۹ درصد، نوشیدنیها ۶۸.۳ درصد، ماهیها و صدفداران ۵۲.۳ درصد، و شیر، پنیر و تخممرغ ۴۸.۶ درصد افزایش قیمت داشتهاند.
یک شهروند در پیامی به ایراناینترنشنال گفت که در شرایط کنونی تنها رانتخواران، دلالان و کسانی که با حکومت مرتبط هستند، سود میبرند: «کاسبی خردهفروشها یا کلا تعطیل شده یا نیمهتعطیل [است]. چون روز به روز قیمتها افزایش پیدا میکنند و قدرت خرید ملت به ویژه قشر متوسط و قشر متوسط کمی رو به بالا و فقیر واقعا فلج کامل شده است.»
او افزود: «تنها رانتخواران دلالان سود میبردند و خود دولت فاسد. گرانی شامل خورک، پوشاک، دارو، ویزیت پزشک، کارهای فنی و یدکی ماشین است وهمه قیمتها بسیار بسیار بالا رفته است. نود درصد ملت تنها برای زنده ماندن میجنگند نه برای زندگی کردن.»
قیمتها هر روز گران میشود
یک شهروند دیگر که از تجربه خود از خرید در یک فروشگاه مواد غذایی گفته است: «قیمت هر چیزی که فکرش را بکنید چندبرابر شده. همین الان از فروشگاه آمدم. ۳ کیلو گوشت گرفتم سه میلیون تومان. یک کیسه برنج آشغالی گرفتم سه میلیون تومان با یک مشت آشغال دیگه شدن ۱۱ میلیون. خدا کند ما بمیرم راحت بشیم از این همه ظلم.»
در این میان، بازنشستگان ایرانی فشار مضاعفی را تحمل میکنند. آنان طی سالهای اخیر بارها نسبت به وضعیت ناگوار معیشتی خود تجمع اعتراضی برگزار کردند.
یک شهروند بازنشسته از این که حقوق دریافتیاش پاسخگوی نیازهایش نیز خبر داده و گفته است: «افزایش قیمتها دیگر ساعتی شده. من یک بازنشسته با یک حقوق تعریف شده سر برج هستم. حقوق را که گرفتم رفتم فروشگاه یک روغن برداشتم ۱۵۹ هزار تومان، امروز همان فروشگاه رفتم همان روغن را قیمت کردم ۳۲۰ هزار تومان و توان خریدن آن را نداشتم و گذاشتم داخل قفسه. واقعا دیگر نمیدانیم چه کار کنیم.»
حذف بسیاری از کالاها و اقلام خوراکی
یک شهروند دیگر از وخیمتر شدن وضعیت اقتصادی پس از جنگ جمهوری اسلامی با اسرائیل خبر داد: «خدا شاهد است که یکسال است گوشت قرمز نخریدم. گوشت مرغ را هم همین طور. بعد جنگ ۱۲روزه بیکار هم شدم و زن بچهام هم مرا رها کردند و رفتند.»
یک کارمند نیز به ایراناینترنشنال گفت: «فقط یک نمونه از اختلاف حقوق کارمندان در سال ۱۳۸۱ و سکه تمام. در آن زمان حقوق من ۴۲ هزار تومان بود و سکه تمام ۶۱ هزار تومان. امروز حقوقم ۲۰ میلیون و سکه ۱۳۰ میلیون تومان... خودتان نتیجه بگیرید.»
شرایط وخیم کنونی موجب شده که بسیاری از اقلام خوراکی از سفرهای مردم حذف شوند. یک شهروند توضیح داده که «جز پنیر» تقریبا هیچ لبنیاتی خریداری نمیکند.
او افزود: «لباسها را نمیتوانیم فصلی بخریم بلکه در کمال صرفهجویی سعی در استفاده از آنها را داریم. تنقلات به طور کلی از جیره غذاییمان حذف شده. رفتن به رستوران، کافی شاپ و مهمانیهای خانوادگی تقریبا به صفر رسیده. در خرید کادوهای تولد برای فرزندانمان که همیشه با دست و دلبازی بود الان قادر به انجام آن نیستیم. اینهایی که شمردم مربوط به وضعیت مالی ما است که خانوادهای هستیم در حد نیمهمرفه و بالای خط فقر. تاسف خودم را در مورد طبقه زیر خط فقر جامعهمان چطور بیان کنم؟»
محمدباقر قالیباف در دومین نشست خبری خود درباره مذاکره با غرب گفت آمریکا نمیخواهد مذاکره کند، بلکه میخواهد ما را تسلیم کند.
او قطع اینترنت را در شرایط جنگی اقدامی «طبیعی» دانست و افزود لغو فیلترینگ بدون ایجاد حکمرانی در فضای مجازی ممکن نیست.
رییس مجلس جمهوری اسلامی درباره سهنرخی شدن قیمت بنزین گفت که این تصمیم در اختیار دولت است، اما این اقدام تاثیر معناداری بر قاچاق و مصرف ندارد.
قالیباف درباره مذاکره با آمریکا مشکل اصلی را «زیادهخواهی آمریکا» خواند و گفت ایران اهل تعامل در «شرایط برابر» است.