مرداد ۱۴۰۴ در ترکیه، شهرام شبپره، پیشگام موسیقی پاپ ایران، روبهروی علی ضیا مجری برنامه «با ضیا» و مجری سابق صدا و سیمای جمهوری اسلامی نشست. در چشمانش گریه پنهان بود: «بزرگترین ترسم اینه که قبل از مرگ، ایران رو نبینم.»
این جمله موجی از احساسات را در شبکههای اجتماعی برانگیخت. شبپره که از پیش از انقلاب ۵۷ با آهنگهایش قلب ایرانیان را تسخیر کرده بود، دههها در لسآنجلس، هزاران کیلومتر دور از وطن از دلتنگیاش ترانه میخواند.
اما او تنها نبود. پس از انقلاب ۱۳۵۷، بسیاری از هنرمندان، از خوانندگان پاپ تا بازیگران سینما با دعوتهای غیررسمی یا رسانهای برای بازگشت به ایران روبهرو شدند. با این حال، جز چند استثنا درهای بازگشت برایشان بسته ماند. این روایت، قصه دلتنگی، امیدهای بر باد رفته و سیاستهای پیچیده فرهنگی جمهوری اسلامی است.
شبپره: از خیابانهای تهران تا کلابهای لسآنجلس
شبپره، با صدای گرم و آهنگهای شادش، در دهههای ۵۰ و ۶۰ شمسی نامی آشنا برای ایرانیان بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷ راهی لسآنجلس شد. زندگی در غربت اما آسان نبود. او در گفتوگوی پرمخاطبش با علی ضیا از سختی روزهای آغازین مهاجرت گفت: «اون اوایل حتی پول تاکسی نداشتم. پیاده میرفتم کلابها تا اجرا کنم.»
شبپره در این گفتوگو تعریف کرد که چگونه با آهنگ «دیار» در دهه ۶۰ شمسی به شهرت رسید و توانست در آمریکا زندگیاش را بسازد. او حتی از اختلاف قدیمیاش با همکارانش پرده برداشت: «ابی رو من به آمریکا آوردم، ولی حالا تلفنهام رو جواب نمیده.»
مصاحبه او که در پلتفرمهای آپارات، اقتصاد آنلاین و روزیاتو در داخل ایران بازتاب یافت، به سرعت برجسته شد. دلتنگی شبپره آیینهای بود که حسرتهای مشترک مهاجران هنرمندان ایرانی را بازتاب میداد. با این که برخی این مصاحبه را تلاش حکومت برای مشروعیتسازی دانستند، خود او در پاسخ به این واکنشها گفت که موضع سیاسی و شخصیتی مستقل دارد و نمیپذیرد ابزار نمادین یک پروژه حاکمیتی شود.
حبیب محبیان: وعده پوچ و پایان تلخ
محبیان، خوانندهای که ترانههای عاشقانهاش هنوز در گوش ایرانیان زمزمه میشود، در سال ۱۳۸۸ با وعدههایی از سوی مقامات وقت، از جمله علی جنتی، وزیر ارشاد دولت یازدهم، به ایران بازگشت. قرار بود آلبومی منتشر کند و کنسرتی برگزار کند. اما این رویا رنگ باخت. دفتر موسیقی وزارت ارشاد اعلام کرد هیچ مجوز رسمی برای فعالیت او صادر نشده است.
محبیان در خانهای کوچک در رامسر ساکن شد و زیر سایه محدودیتها روزگار گذراند. او در خرداد ۱۳۹۵ درگذشت. تنها پس از مرگش، یک موزیکویدیو رسمی از او منتشر شد: یادگاری تلخ از هنرمندی که میخواست دوباره در وطنش بخواند.
معین و اندی: دعوتهایی که به سرانجام نرسید
داستان بازگشت تنها به شبپره و محبیان محدود نیست. در سال ۱۴۰۰، محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد دولت سیزدهم، از فراهم بودن فضا برای فعالیت خوانندگان خارجنشین، از جمله معین سخن گفت. این اظهارات در رسانههای داخل ایران بازتاب یافت. معین با استقبال از این دعوت، از دلتنگیاش برای ایران گفت. اندی نیز در گفتوگویی رسانهای در همان سال، حسرت بازگشت به وطن را پنهان نکرد.
اما این دعوتها، بیشتر شبیه سرابی بودند. نه معین و نه اندی نتوانستند اجرایی رسمی در ایران برگزار کنند یا به وطن خود بازگردند. محدودیتهای قانونی و فرهنگی، مانعی بزرگ پیش پای آنها بود.
محمد خردادیان: رقصندهای که به زندان افتاد
محمد خردادیان، رقصنده و مدرس رقص ایرانی و عربی، در سال ۱۳۸۱ برای دیدار خانواده به ایران بازگشت اما این سفر به کابوسی تلخ تبدیل شد. او در فرودگاه بازداشت شد، ۲۱ روز را در انفرادی و ۴۰ روز را در زندان گذراند و با حکمی سنگین روبهرو شد: ممنوعیت مادامالعمر از رقص و آموزش آن و ممنوعالخروجی.
خردادیان پس از تجدیدنظر در حکم، سرانجام اجازه خروج یافت. او که تجربه تلخش را در رسانهها بازگو کرد، قسم خورد دیگر به ایران بازنگردد.
بازیگران پیش از انقلاب: بازگشتهای نصفهونیمه
سینمای پیش از انقلاب ستارگانی داشت که پس از ۱۳۵۷ راهی تبعید یا ممنوعالفعالیت شدند. برخی دعوت به بازگشت شدند، اما سرنوشتشان متفاوت بود.
ایرج قادری در سال ۱۳۷۳ در نتیجه تغییر فضای فرهنگی دولت هاشمی رفسنجانی و نگاه تساهلآمیزتر ارشاد به چهرههای پیش از انقلاب، با فیلم «میخواهم زنده بمانم» به سینما بازگشت. حضور او هرچند محدود، واقعی بود و نشان داد که برخی با شرایط خاص میتوانند راهی برای بازگشت پیدا کنند.
بهمن فرمانآرا در سال ۱۳۷۹ با فیلم «بوی کافور، عطر یاس» بازگشت. این فیلم، که نمادی از دلتنگی و بازگشت بود، با حمایت رسمی اکران شد و موفقیتی چشمگیر کسب کرد.
ناصر ملکمطیعی در دهه ۹۰ امیدوار به بازگشت بود. مصاحبهاش با مهران مدیری در سال ۱۳۹۶ با وجود تبلیغات گسترده پخش نشد. او در حسرت پرده نقرهای درگذشت.
مرتضی عقیلی، بازیگر شناختهشده سینمای پیش از انقلاب هم در سال ۱۴۰۰ با مجوز محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد به سینما بازگشت. این بازگشت نمونهای از تلاشهای مقطعی برای جذب هنرمندان مهاجر بود.
سیاست فرهنگی حکومت: دعوتهای نمایشی و کنترل از بالا
پس از انقلاب ۱۳۵۷، موج طرد هنرمندان آغاز شد. بسیاری از خوانندگان و بازیگران در دسته «غیرهمساز» قرار گرفتند، برخی زندانی شدند و بسیاری مهاجرت کردند.
در دوره اصلاحات وزارت ارشاد محمد خاتمی از بازگشت ایرانیان خارج از کشور استقبال کرد. این زمزمهها در دولتهای بعدی، از جمله در دوره محمود احمدینژاد و حسن روحانی ادامه یافت.
این دعوتها و اقدامات اغلب نمادین بودند و با هدف نمایش چهرههای همدل و جذب اعتبار هنرمندان مهاجر مطرح میشدند. گاهی هم این اقدامات برای جلب نظر عمومی و تقویت ملیگرایی انجام میشد اما در عمل، مجوز رسمی برای فعالیت هنری به ندرت صادر شد. تجربه حبیب، محدودیتهای معین و اندی، و سرنوشت خردادیان نشاندهنده فاصله بین وعدهها و واقعیت بود.
علاوه بر این دعوتها، جمهوری اسلامی در سالهای اخیر، بهویژه در مقاطع حساس سیاسی، از آثار هنرمندان مهاجر مانند معین، شبپره و محبیان در صداوسیما و تریبونهای رسمی بهصورت مقطعی و با اهداف سیاسی استفاده کرده است. این اقدام اغلب برای تقویت حس وطنپرستی یا نمایش انسجام ملی، بدون تعهد به بازگشت آزاد این هنرمندان انجام شده است.
مثلا پس از درگذشت حبیب در سال ۱۳۹۵، صداوسیما بهصورت گزینشی برخی آثار او را پخش کرد. در سال ۱۴۰۲، ساترا، سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر به آهنگ «قصه هزار و یک شب» شبپره برای استفاده در شبکه نمایش خانگی در سریال «نیسان آبی» مجوز داد، اما با تغییر لحن صدا از سوی دستگاه صداساز و بازسازی بهدست بیژن بنفشهخواه، که نقش شبپره را در خیال و رویایش بازی کرد.