در همان ساعات اولیه درگیری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، محمد باقری، به همراه دو تن از معاونان ارشد خود، غلامرضا محرابی (معاون اطلاعات) و مهدی ربانی (معاون عملیات)، کشته شدند. پدافند هوایی نیز در مهار حملات هوایی ناکام بود و حتی نتوانست یک هواپیمای اسرائیلی را سرنگون کند. این در حالی است که اسرائیل موفق شد بیش از ۱۵۰۰ پرواز عملیاتی انجام دهد و حدود ۱۴۸۰ هدف را، از زیرساختهای نظامی گرفته تا تاسیسات حساس و محل نشست شورای عالی امنیت ملی، مورد اصابت قرار دهد.
چهار شاخص شکست پدافند
برای ارزیابی عملکرد یک سیستم پدافندی، چهار شاخص کلیدی وجود دارد:
۱. جلوگیری از بمباران اهداف حیاتی
۲. سرنگونی هواپیماهای دشمن
۳. کشتن خلبان دشمن
۴. اسیر کردن خلبان دشمن
در همه این شاخصها، پدافند جمهوری اسلامی ناکام بود. هیچ هواپیمایی سرنگون نشد، هیچ خلبانی کشته یا اسیر نشد، و دروغهایی نظیر اسارت یک خلبان زن اسرائیلی در رسانههای رسمی، در نهایت با افشاگریها و نبود اسناد کافی، رسوا شد.
ادعاهای متناقض و غیرقابل باور
فرمانده قرارگاه پدافند مدعی شده که سامانههای دفاعی به آمادگی کامل رسیدهاند اما این ادعا زمانی غیرقابل باور میشود که بدانیم جمهوری اسلامی طی ۲۰ سال گذشته، از زمان حمله آمریکا به عراق و افغانستان، خود را در حالت آمادهباش برای یک جنگ احتمالی میدانسته، اما نتوانسته بود پدافند مؤثری ارائه دهد. اگر در طول دو دهه این توانایی حاصل نشده، چطور در عرض دو ماه محقق شده است؟
پیشتر نیز فرمانده نیروی هوافضای سپاه، امیرعلی حاجیزاده، مدعی شده بود که جمهوری اسلامی در حال توسعه سامانه ضد موشک بالستیک است. با این حال، حمله اخیر اسرائیل با همین نوع موشکهای هواپایه بار دیگر نشان داد که این ادعا نیز صرفاً شعار بوده و در عمل کارایی نداشته است. حاجیزاده نیز در همان حمله کشته شد.
عقبنشینیهای دیپلماتیک و بیاعتباری ادعاها
علاوه بر ناکامی در میدان نبرد، در عرصه دیپلماتیک نیز جمهوری اسلامی در تحقق وعدههای خود ناتوان بوده است. در موضوع کریدور زنگزور، علیرغم تهدیدهای مکرر جمهوری اسلامی به مداخله نظامی، توافق احداث این مسیر در حال نهایی شدن است با پشتیبانی آمریکا و شرکتهای امنیتی و عمرانی آمریکایی. این عقبنشینی آشکار، خلاف همه رجزخوانیهای پیشین است.
همچنین در حوزه پدافند غیرعامل، بارها شاهد هکشدن زیرساختهای کلیدی مانند سامانه فروش بنزین یا سامانههای بانکی بودهایم. این حوادث نشان میدهد بسیاری از ادعاهای مقامات امنیتی درباره حفاظت سایبری نیز پوچ و تبلیغاتی بوده است.
تبعات اجتماعی: نارضایتی، اعتراض، و احتمال خیزش جدید
در نتیجه این سیاستهای شکستخورده، نارضایتی در جامعه رو به افزایش است. قطعیهای گسترده آب و برق، فشار اقتصادی ناشی از تحریمها، و بیثباتیهای داخلی، بستر بالقوهای برای اعتراضات گسترده مردمی فراهم کرده است. وزارت اطلاعات نیز در هشدارهای مخفی به نهادهای دولتی، احتمال وقوع اعتراضات را بالا ارزیابی کرده و خواستار آمادگی برای مواجهه با بحرانهای داخلی شده است.
در واکنش به این نگرانیها، حکومت بار دیگر به ابزار سرکوب متوسل شده است؛ از جمله تشدید برخورد با زندانیان سیاسی، صدور احکام سنگین، و اجرای احتمالی برخی احکام اعدام از جمله در پروندههایی نظیر شریفه محمدی و بابک شهبازی. این اقدامات، نشانهای از تلاش برای ایجاد فضای ارعاب در آستانه احتمال وقوع بحرانهای همزمان اجتماعی و امنیتی است.
سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی نیز به افزایش بحران دامن زده است. سفر اخیر علی لاریجانی به عراق و لبنان، و اظهارات مداخلهجویانه در خصوص حفظ تسلیحات حزبالله، نهتنها با مخالفت رسمی دولت لبنان مواجه شده، بلکه خطر تشدید تنشهای داخلی در لبنان و احتمال جنگ داخلی را افزایش داده است.
اظهارات اخیر نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله لبنان، مبنی بر آمادگی برای جنگ «کربلایی» و عدم تحویل سلاح، به روشنی بیانگر تأثیر حمایتهای جمهوری اسلامی بر موضعگیریهای تنشآفرین در لبنان است. این مداخلهها نهتنها کمکی به امنیت منطقه نکردهاند، بلکه کشورهای دیگر را نیز در مسیر بیثباتی قرار دادهاند.
در مجموع سیاستهای تبلیغاتی، رجزخوانیهای بیپشتوانه، و دخالتهای منطقهای جمهوری اسلامی، کشور را در موقعیتی پرخطر قرار دادهاند. احتمال وقوع جنگی جدید با اسرائیل و آمریکا افزایش یافته، و از سوی دیگر، فشارهای داخلی و نارضایتیهای عمومی زمینهساز اعتراضات مردمی گستردهتر شدهاند که حکومت را بشدت نگران کرده است.