«کمدی الهی» تازهترین ساخته علی عسگری در هشتاد و دومین دوره جشنواره ونیز در بخش رقابتی افقها به نمایش درآمد؛ فیلمی که تصویری عریان از وضعیت یک فیلمساز مستقل در داخل ایران را با تماشاگر قسمت میکند.
علی عسگری فیلمساز جوانی است که ساخته پیشناش با نام «آیههای زمینی»(با همکاری یک کارگردان دیگر) در جشنواره کن خوش درخشید و حالا فیلم تازهاش هم در واقع ادامهای است بر آن فیلم با همان حال و هوا، این بار اما شاید شخصیتر، از این رو که آثار این فیلمساز به رغم نمایش در جشنواره های بزرگ جهانی و اکران عمومی در کشورهایی چون فرانسه، هیچگاه فرصت نمایش در ایران را نداشتهاند. حالا فیلم تازه او روایتگر فیلمساز جوانی است که فیلم جدیدش در جهان نمایش داشته و او سعی دارد به هر طریق ممکن آن را با مخاطب ایرانی هم قسمت کند.
به نظر میرسد بخشی از وقایع فیلم- از سرو کله زدن با مأمور ارشاد تا ملاقات با نیروهای امنیتی و درخواست آنها برای همکاری- چیزی باشد که فیلمساز در واقعیت زندگی روزمرهاش به عنوان یک فیلمساز مستقل در داخل ایران با آن روبرو شده است.
فیلم درباره یک تناقض است؛ این که فیلمی ساخته شده و در جهان دیده شده، اما نگاه بسته مسئولان اجازه نمایش آن را در داخل کشور را نمیدهد. گفتوگوی طولانی فیلمساز با مأمور وزارت ارشاد در آغاز فیلم - که به سبک و سیاق فیلم قبلی با دوربین ثابت به عنوان نقطه نظر مأمور ارشاد ساخته شده و در واقع ما او را نمیبینیم و تنها صدایش را میشنویم- این فرصت را میدهد تا تمام مشکلات گاه حتی مضحکی که فیلمساز با آن روبروست با تماشاگر در میان گذاشته شود.
حالا گویی فیلمساز، خسته از همه چیز، همه این مشکلات و محدودیتها را به سخره میگیرد و زبانی جز زبان طنز برای روایت آن ندارد. از این رو فیلم در عین واقعگرایی اغراق شده و تلاش برای رئالیستی بودن در همه زمینه ها، یک کمدی سیاه است که نگاهی ابزورد به جهان اطرافش دارد؛ جایی که در آن دختران با ظاهری آزادتر در خیابان قدم میزنند اما اجازه ورود به مراکز دولتی را ندارند یا فیلمسازی که به هر طریق فیلمش را در داخل ایران میسازد، اما اجازه نمایش در داخل کشورش را ندارد، و از همه عجیبتر صحنه خرید کوکائین: جایی که فروشنده آن را با یک پهباد برای خریدارش میفرستد.
فیلمهای اولیه عسگری، نگاه اجتماعی مستقیمی بودند به محدودیتها که مثلاً در «تا فردا»، به طور آشکاری تناقض زندگی یک دختر جوان در یک محیط بسته اجتماعی در ایران را به تصویر میکشید. «آیههای زمینی» در ۹ قسمت مشکلات اجتماعی طبقات مختلف را تصویر میکرد و حالا کمدی الهی، در نمایش مشکلات سینمای مستقل ایران، به یک هجو تمام عیار میرسد و میخواهد به همه چیز بخندد.
اما بافاصله ایستادن فیلمساز، مشکلات فیلم را رقم میزند. کمدی الهی فیلم گرمی نیست و ارتباط تماشاگر با آن آسان به ثمر نمیرسد. نوع سبک و سیاقی که عسگری برای فیلمهایش انتخاب کرده، با نوعی فاصلهگذاری همراه است که این فاصلهگذاری گاه مانع از درک شخصیتها و همراهی با آنها میشود. با آن که فیلمساز داخل فیلم - که خودش هم واقعاً فیلمساز است: بهرام ارک- میتوانست شخصیت ملموسی به نظر برسد، نوع روایت فیلم، نوعی فاصله بین او و تماشاگر ایجاد میکند که گاه تماشاگر را در میانه فیلم خسته میکند، از جمله صحنههای طولانی دیدار با بازیگر صاحب سینما که به راحتی میتوانست کوتاهتر باشد.
دیدار مأمور امنیتی با فیلمساز در یک کافه و پیشنهاد فیلمسازی سفارشی، یادآور دیدار سعید امامی با دو فیلمساز شناخته شده ایرانی در هتل استقلال است که حالا به بخشی از تاریخ ممنوعه سینمای ایران بدل شده؛ سینمای رسمیای که حالا بخش قابل توجهی از آن با بودجههای مراکز مختلف امنیتی پیوند خورده است. کمدی الهی برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران به صراحت به این موضوع اشاره دارد و خودآگاه یا ناخودآگاه، صحنهای را روایت میکند که قاتل روشنفکران (سعید امامی)، از آنها میخواهد برای حکومت فیلم بسازند.
فیلم اما به شکلی هجوآلود با همین مأمور امنیتی به پایان میرسد، جایی که به نظر میرسد اتفاقات پیش رو، همه چیز را تغییر خواهد داد.