زندگی در سایه ریزش؛ روایت معدنکاران طبس از شغلی میان نان و مرگ
پژوهشی تازه در خصوص معادن زغال سنگ طبس نشان میدهد معدنکاری برای کارگران این منطقه معنایی آمیخته با اضطراب، استثمار اقتصادی، فرسایش جسم و روان، تلاش برای حفظ امید و تامین زندگی خانواده دارد؛ معنایی که در دل ساختارهای نابرابر و ناایمن شکل میگیرد.
این تحقیق را احمد کلاته ساداتی، دانشیار جامعهشناسی و زینب صبوحی گلکار، دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه یزد، با رویکرد پدیدارشناسی و بر پایه گفتوگو با کارگران تونلی معادن زغال سنگ طبس انجام دادهاند.
این پژوهش با هدف فهم تجربه زیسته معدنکاران از شغل خود، در آخرین شماره مجله «پژوهشهای راهبردی مسائل اجتماعی» دانشگاه اصفهان منتشر شده است.
بر اساس یافتهها، اضطراب از مرگ احتمالی، خستگی مداوم و نگرانی از آینده بخشهایی جداییناپذیر از زندگی روزانه معدنکاران است. آنان با هر صدای لرزشی در دل زمین، مرگ را در نزدیکی خود حس میکنند، اما برای معاش خانواده ناگزیر به ماندن هستند.
این اضطراب تنها به لحظه وقوع حادثه محدود نمیشود. نگرانی از آینده خانواده، از دست دادن توان کاری و نبود پشتوانه در کنار قراردادهای موقت و نظام پیمانکاری، ناامنی شغلی را تشدید میکند و کارگر را میان خطر مرگ زیر زمین و خطر بیکاری روی زمین نگه میدارد.
رنج روزمره در دل تاریکی
به روایت کارگران، کار در معدن با «رنج، ترس و خشم» درآمیخته است. آنان با شرایط سخت و ناایمن، احساس نادیده گرفته شدن، نبود امکان اعتراض و ترس از اخراج دست و پنجه نرم میکنند.
یکی از مصاحبهشوندگان میگوید: «کاری که داریم انجام میدیم و حقوقی که میگیریم همخوانی نداره... به فکر کارگر نیستند، فقط میخوان خودشون سود بیشتری ببرن.»
به گفته پژوهشگران، این جمله بازتابی از حس بیعدالتی و نادیده گرفته شدن در میان اکثر مصاحبهشوندگان است.
تقدیرگرایی در نبود انتخاب
بر پایه دادههای گردآوریشده، بیشتر کارگران معادن طبس شغل خود را انتخاب نکردهاند، بلکه بهاجبار شرایط اقتصادی وارد معدن شدهاند.
یکی از کارگران میگوید: «چون ترک تحصیل کرده بودم و مهارتی نداشتم، رفتم توی معدن... مجبور بودم شاغل بشم.»
روایتها نشان میدهد فقر و نبود فرصت شغلی، معدن را به تنها راه ممکن برای زنده ماندن در منطقه تبدیل کرده است.
پژوهشگران این گرایش را نوعی «تقدیرگرایی» میدانند که به سازوکار دفاعی در برابر واقعیت تلخ زندگی تبدیل شده است؛ سرنوشتی که در غیاب انتخاب، به «قسمت» تعبیر میشود.
فرسایش جسم و روان در دل انزوا
طبق نتایج این مطالعه، کارگران معدن نهتنها در معرض خطرات فیزیکی، بلکه درگیر فرسایش روانی نیز هستند.
دوری از خانواده و زندگی در محیطهای ایزوله، احساس دلتنگی، افسردگی و اضطراب را در میان آنها تشدید کرده است.
در بخشی از پژوهش آمده است: «این تجربه تنها به فعالیت فیزیکی در اعماق زمین محدود نمیشود، بلکه شامل مواجهه روزمره با خطر، فرسایش جسمی، اضطراب روانی و احساس طردشدگی اجتماعی است.»
نویسندگان معتقدند طرد اجتماعی به معنای نادیده گرفتن روایتهای شخصی کارگران و تقلیل آنها به «نیروی کار صرف» است؛ وضعیتی که به «معنازدایی» از کار و انزوای بیشتر میانجامد.
امید در دل تاریکی؟
با این همه، کارگران در دل سختی، معنا و امید را در نقش نانآور و پدر خانواده میجویند.
یکی از معدنکاران میگوید «اگر کار دیگری بود، هیچکس خودش را زیر زمین دفن نمیکرد»، اما با این حال، حضور در معدن را «راه زنده ماندن خانواده» میداند.
به گفته نویسندگان این مقاله، زندگی معدنکاران طبس بازتابی از تضاد میان کار، مرگ و امید است؛ افرادی که هر روز در اعماق زمین، میان احتمال ریزش و تداوم کار سنگین، در پی راهی برای زیستن هستند.
این مقاله پژوهشی با مشارکت ۲۲ کارگر تونلی معادن زغال سنگ طبس انجام گرفت و تصویری کمتر دیدهشده از زندگی کسانی ارائه کرد که با به خطر انداختن جان خود در اعماق زمین، چرخ اقتصاد ایران را در حرکت نگه میدارند.
نصیر حسینی، نماینده خامنهای در کهگیلویه و بویراحمد گفت: «مسئله بیحجابی و بیحیایی بسیار مردم را آزار میدهد. یک عده قلیل با بیحیایی کامل به وسط خیابان و میدان میآیند و از همه خطوط قرمز عبور میکنند. غالب مردم ما متدین و محجبه هستند و با این نوع بیحیایی مخالفند.»
او افزود: «نگاه به بدن و موی نامحرم حرام است و آثار وضعی خود را روی روح انسان میگذارد، این کار اذیت کردن مومنین، فرشتگان و انبیاست و زمین و زمان از دست این کارها عاجزند.»
دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده، فرمان اجرایی ۱۲۱۷۰ را که بر اساس آن، در رابطه با ایران «وضعیت اضطراری ملی» اعلام شده، برای یک سال دیگر تمدید کرد.
فدرال رجیستر، نشریه رسمی دولت آمریکا، جمعه ۱۶ آبان بیانیهای با امضای ترامپ منتشر کرد که در آن آمده است «روابط میان آمریکا و ایران هنوز عادی نشده» و «فرایند اجرای توافقهای دوجانبه مورخ ۲۹ دی ۱۳۵۹ همچنان ادامه دارد».
تمدید یک ساله وضعیت اضطراری ملی برای جلوگیری از هرگونه تهدیدات جدید از سوی جمهوری اسلامی صورت میگیرد؛ تهدیداتی که ممکن است بر منافع امنیتی و اقتصادی واشینگتن تاثیر منفی بگذارند.
این فرمان در دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر و ۱۰ روز پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران صادر شد و از آن زمان هر سال از سوی تمامی روسای جمهوری ایالات متحده تمدید شده است.
کارتر این فرمان را برای مقابله با «تهدید غیرعادی و فوقالعاده» ایران علیه امنیت ملی، سیاست خارجی و اقتصاد آمریکا اعلام کرده بود.
سال گذشته هم جو بایدن، رییسجمهوری وقت آمریکا، با تمدید این فرمان، در نامهای به روسای سنا و مجلس نمایندگان آمریکا نوشت: «من تشخیص دادهام که ادامه وضعیت اضطراری ملی اعلامشده در فرمان اجرایی ۱۲۱۷۰ در رابطه با ایران ضروری است.»
پیش از این نیز ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود، ضمن تمدید وضعیت اضطراری تاکید کرده بود اقدامات و سیاستهای حکومت ایران، از جمله «توسعه موشکهای بالستیک، حمایت از تروریسم بینالمللی و نقض حقوق بشر»، تهدیداتی بزرگ علیه امنیت ملی، سیاست خارجی و اقتصاد آمریکا محسوب میشوند.
روابط ایران و آمریکا در تیرهترین حالت ممکن
تمدید وضعیت اضطراری ملی آمریکا در ارتباط با ایران در حالی انجام شد که روابط دو کشور در یک سال گذشته شاهد تحولات گستردهای بوده است.
ترامپ پس از آغاز دومین دور ریاستجمهوری خود بارها جمهوری اسلامی را به گفتوگو در خصوص پرونده هستهای تهران دعوت کرد.
او در بهار سال جاری با ارائه مهلتی دو ماهه به حکومت ایران انتظار داشت بتواند بدون درگیری نظامی، مانع افزایش تنشها در منطقه شود.
اما شکست چند دور مذاکره در عمان و ایتالیا در پایان این مهلت باعث شد اسرائیل ۲۳ خرداد حملات خود به ایران را آغاز کند.
ترامپ در میانه جنگ ۱۲ روزه دستور بمباران تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی را صادر کرد تا بمبافکنهای بی-۲ آمریکایی با طی هزاران کیلومتر وارد آسمان ایران شوند و تاسیسات نطنز، فردو و اصفهان را با بمبهای سنگرشکن هدف قرار دهند.
در این مدت علاوه بر نابودی تاسیسات اتمی، ترامپ با افزایش تحریمها کوشیده فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه جمهوری اسلامی را تا حد ممکن شدت بخشد.
یک کودک چهارساله به نام امیرعباس رونما که با علائم سوختگی و ضرب و شتم شدید و بدون نشانههای حیاتی به بیمارستانی در شهر بندرعباس منتقل شده بود، به علت خونریزی مغزی جان خود را از دست داد.
پایگاه خبری دیدهبان ایران جمعه ۱۶ آبان گزارش داد این کودک ساعت سه بامداد ۱۲ آبان در حالی از بیمارستان «علی ابن ابیطالب رودان» با آمبولانس به بیمارستان محمدی بندرعباس منتقل شد که آثار جراحت، سوختگی، کبودی و ضرب و شتم بر بدن او نمایان بود.
بر اساس این گزارش، خانواده امیرعباس گفتهاند او از بالای درخت افتاده، اما وجود آثار سوختگی بر بدن کودک، از جمله بر انگشتان و گوش او، از آزار فیزیکی شدید حکایت دارد.
این رویداد در ادامه افزایش موارد کودکآزاری و خشونتهای مرگبار علیه کودکان در سالهای اخیر در ایران رخ داده است؛ روندی که نهادهای حقوق بشری از آن بهعنوان یکی از بحرانهای پنهان اجتماعی یاد میکنند.
یک منبع آگاه در بیمارستان رودان در مصاحبه با دیدهبان ایران گفت این کودک هنگام ورود به بیمارستان فاقد علائم حیاتی بود و علت مرگ او خونریزی مغزی اعلام شد. به گفته این منبع، مردمکهای کودک هیچ واکنشی به نور نشان نمیدادند.
او افزود: «با این حال، علت فوت باید از سوی پزشکی قانونی تشخیص داده شود، ولی تمامی علائم و معاینات مرگ مغزی را تایید کرده است.»
دیدهبان ایران با استناد به اطلاعات اختصاصی خود نوشت کادر درمان موضوع را به اورژانس اجتماعی اطلاع دادهاند و این نهاد نیز گزارشی درباره این حادثه تهیه کرده است.
شکنجه، ضرب و شتم، تجاوز، آزار جنسی و قتل کودکان در ایران مسبوق به سابقه است، اما هیچ آمار دقیق و بهروزی از میزان این خشونتها در دست نیست و پژوهشهای نظاممند درباره ابعاد آن انجام نشده است
گزارشها نشان میدهد تنها حدود ۲۰ درصد از موارد خشونت جسمی و جنسی علیه کودکان شناسایی یا گزارش میشوند و بخش بزرگی از این جنایتها پنهان میمانند.
سایت حقوق بشری هرانا اسفند ۱۴۰۳ در گزارشی درباره نقض حقوق بشر در ایران نوشت در سال ۱۴۰۳، دستکم ۴۲۹۶ مورد کودکآزاری در ایران را ثبت کرده است.
به گزارش هرانا، سال گذشته دستکم ۲۷ مورد تجاوز و آزار جنسی کودکان، ۴۳ مورد قتل کودکان، پنج مورد «قتل ناموسی» کودکان، ۹ مورد مرگ و ۱۷ مورد مصدومیت کودکان کار، ۵۸ مورد خودکشی و ۱۴ مورد مرگ و ۲۰۴ مورد مصدومیت کودکان در پی سهلانگاری مسئولان به ثبت رسید.
اردیبهشت ۱۴۰۳، اورژانس اجتماعی استان تهران اعلام کرد هرماه بهطور میانگین ۴۵۰۰ تماس مرتبط با وظایف و فعالیتهایشان با آنها برقرار میشود که بیشتر آنها در خصوص «کودکآزاری» است.
مرگ امیرعباس رونما تنها یک تراژدی فردی نیست، بلکه نمادی از تداوم چرخه خشونت علیه کودکان در غیاب حمایت و نظارت موثر است. تا زمانی که حاکمیت ارادهای جدی برای پیشگیری و مجازات آمران و عاملان کودکآزاری نشان ندهد، این فاجعهها هر بار با نامی تازه تکرار خواهند شد.
مسعود عالی، مدرس حوزه علمیه گفت: «اگر در برابر جریان بیحجابی سکوت شود، جامعه به سمت فروپاشی میرود و ممکن است واکنشهای خودجوش و غیرقانونی نیز شکل بگیرد. این مسئله امروز اورژانسی است، زیرا از سوی دشمن تحمیل شده، مقابله با آن باید تدریجی اما قاطع باشد.»
او افزود: «بیحجابی فقط برداشتن روسری نیست، بلکه تضعیف فرهنگی است که خانواده و هویت دینی را نگه میدارد.» مدرس حوزه علمیه اضافه کرد: «دشمن میخواهد از طریق بیحجابی، مراحل بعدی انحراف اخلاقی را در جامعه رقم بزند؛ از عادیسازی پوششهای نامناسب گرفته تا ترویج روابط آزاد، همجنسگرایی و ازدواج سفید؛ همانگونه که در غرب خانواده نابود شد.»
امیر حیات مقدم، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس به سایت دیدهبان ایران گفت که ترامپ دچار «مه مغزی» شده و صحبتهایی بیان میکند که با عقل هیچ انسانی جور درنمیآید و باید هرچه سریعتر خود را درمان کند.
او افزود: «اسرائیل، تجهیزات گنبد آهنین را با پول عربستان سعودی، امارات و بحرین خرید.»
این نماینده مجلس اضافه کرد: «ما و اسرائیل در قدرت تهاجمی با یکدیگر برابریم و در قدرت دفاعی نیز نه ما و نه دشمن، هیچکدام پدافند مؤثری نداریم، بنابراین وقتی معادلات برابر میشود، در چنین شرایطی نقش نیروی انسانی و ابتکار و خلاقیت برجسته میشود و اینجاست که ما پیروز هستیم.»