سوال اصلی این است که آیا جمهوری اسلامی واقعا قصد مذاکره دارد یا همچنان از این ابزار برای وقتکشی و نزدیک شدن به ساخت بمب اتمی استفاده میکند؟
اگر این سوال برای ما مطرح است، بهطور قطع برای سه کشور اروپایی نیز این ابهام وجود دارد.
این کشورها بهخوبی میدانند جمهوری اسلامی سابقهای طولانی در سیاست نمایشی مذاکره و تلاش مخفیانه برای توسعه برنامه هستهای خود دارد و این الگو بارها تکرار شده است.
هر زمان که جمهوری اسلامی قصد پیشبرد برنامه هستهای خود را داشته، مذاکرات را قطع کرده، سطح غنیسازی را افزایش داده و روی مراحل ساخت بمب کار کرده است. سپس، تحت فشارهای خارجی، دورهای از مذاکرات را آغاز کرده تا بخشی از فشارها را کاهش دهد.
این سیاست که محصول تفکر علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی است، برای قدرتهای غربی شناختهشده و نخنما است. بنابراین در شرایط فعلی بعید است این روش در برابر دولت دونالد ترامپ و اروپای خشمگین کارگر باشد.
اروپا بهشدت از همکاری موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی با روسیه خشمگین است. به این ترتیب وقتی به وضعیت فعلی نگاه میکنیم، میبینیم که اروپا، آمریکا و اسرائیل، هر سه از زوایای مختلف در برابر برنامه هستهای تهران ایستادهاند و قدرت مانور جمهوری اسلامی به طرز قابل توجهی محدود شده است.
اسرائیل، ترامپ و اروپا: سه ضلع فشار علیه جمهوری اسلامی
اسرائیل با روی کار آمدن دوباره ترامپ این دوره را بهترین زمان برای نابودی برنامه هستهای تهران میداند. ترامپ نیز صراحتا اعلام کرده که مصمم است جلوی دستیابی جمهوری اسلامی را به بمب اتمی بگیرد.
از سوی دیگر، اروپا نیز رویکردی حتی سختگیرانهتر از آمریکا در قبال ایران اتخاذ کرده است، چرا که علاوه بر نگرانیهای مشابه آمریکا و اسرائیل درباره سلاح هستهای، از برد فزاینده موشکهای ایران و تهدیدات مکرر مقامات جمهوری اسلامی نگران است.
با توجه به این شرایط، احتمال استفاده جمهوری اسلامی از مذاکرات برای وقتکشی و فریب آمریکا و اروپا بسیار کاهش یافته است. ترامپ خواستار محدودیت جدی برنامه هستهای جمهوری اسلامی، فراتر از برجام است و اروپا نیز علاوه بر موضوع هستهای، برنامه موشکی جمهوری اسلامی را یک تهدید جدی میداند.
دو راهی خامنهای: توافق شبه تسلیم یا تقابل؟