تحلیل

غنی‌سازی خط قرمز آمریکا؛ خامنه‌ای در بن‌بست

مراد ویسی
مراد ویسی

تحلیل‌گر ارشد در ایران‌اینترنشنال

آمریکا اعلام کرده که غنی‌سازی اورانیوم در ایران در هر سطحی، خط قرمز این کشور است و تحت هیچ شرایطی آن را نمی‌پذیرد. استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه به‌صراحت تاکید کرده است که حتی اجازه غنی‌سازیِ یک درصدی هم به جمهوری اسلامی داده نخواهد شد.

او گفته است: «ما یک خط قرمز شفاف داریم؛ اینکه حتی یک درصد ظرفیت غنی‌سازی را نمی‌پذیریم، زیرا این فناوری می‌تواند راه را برای دستیابی به سلاح هسته‌ای هموار کند و چنین چیزی برای ما غیرقابل پذیرش است.»

ویتکاف تاکید کرده است که از منظر ایالات متحده، هرگونه توافقی با جمهوری اسلامی باید از نقطه‌ای آغاز شود که در آن هیچ‌گونه غنی‌سازی وجود نداشته باشد.

در مقابل، عباس عراقچی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی اعلام کرده است که ایران تحت هیچ شرایطی از غنی‌سازی عقب‌نشینی نخواهد کرد و این روند چه با توافق و چه بدون توافق، ادامه خواهد یافت. او در مصاحبه‌ای و همچنین در توییتی پس از آن، تاکید کرد که غنی‌سازی در ایران متوقف نخواهد شد.

عراقچی همچنین مدعی شد که بر اساس پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT)، غنی‌سازی حق ایران است و مقامات جمهوری اسلامی هیچ‌گاه اجازه نخواهند داد که این حق از دست برود.

او سه دلیل برای ادامه غنی‌سازی مطرح کرده است؛ اول این‌که غنی‌سازی بر اساس NPT حق ایران است، دوم این‌که غنی‌سازی حق مردم ایران است، و در آخر این‌که جمهوری اسلامی برای این برنامه هزینه زیادی داده است.

اما هر سه استدلال او با ایراد‌های اساسی روبه‌رو است. در پاسخ به استدلال نخست باید گفت که هرچند طبق NPT، غنی‌سازی حق کشورهایی است که عضو این پیمان هستند، اما رفتارهای گذشته جمهوری اسلامی از جمله پنهان‌کاری در تاسیسات هسته‌ای نطنز تا سال ۲۰۰۲ و فردو، تهدید به ساخت بمب اتم و نابودی اسرائیل اعتماد بین‌المللی را مخدوش کرده است. بنابراین حتی برای غنی‌سازی در سطح یک درصد هم نمی‌توان به جمهوری اسلامی اعتماد کرد.

دلیل دوم نیز زیر سوال است؛ در حالی‌که مردم ایران با مشکلاتی مانند فشارهای معیشتی، محرومیت از آزادی اینترنت، محدودیت در انتخاب پوشش و بحران‌های خدماتی چون آب و برق و گاز دست‌وپنجه نرم می‌کنند، تمرکز بر «حق هسته‌ای» به‌جای حقوق اولیه و شهروندی، نوعی فریب‌کاری و فرافکنی تلقی می‌شود.

در خصوص دلیل سوم نیز اینکه برای غنی‌سازی هزینه زیادی شده، دلیل کافی برای ادامه آن نیست، به‌ویژه زمانی که این هزینه‌ها بدون مشورت با مردم و با نادیده گرفتن اولویت‌های حیاتی صرف شده‌اند.

کارشناسان هسته‌ای تخمین زده‌اند که مجموع هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، بیش از دو تریلیون دلار بوده است. این مبلغ به تولید حدود یک هزار مگاوات برق از نیروگاه بوشهر منجر شده که معادل حدود یک درصد از مصرف برق کشور است.

هم‌زمان، مشکلات داخلی نیز فشار مضاعفی به حکومت وارد می‌کنند. درآمدهای نفتی کاهش یافته، نارضایتی عمومی رو به افزایش است و اعتراض‌های صنفی مانند اعتصاب نانوایان و تجمع بازنشستگان جریان دارد. خزانه دولت خالی است، اما با وجود این گفته شده ۱۲۰ هزار مراسم برای بزرگداشت ابراهیم رئیسی در سراسر کشور برگزار می‌شود؛ تصمیمی که انتقادهای گسترده‌ای را برانگیخته است. مردم به‌درستی می‌پرسند: وقتی دولت توان پرداخت مطالبات بازنشستگان، معلمان، پرستاران و حتی بدهی داروخانه‌ها را ندارد، چگونه می‌خواهد چنین مراسم گسترده و پرهزینه‌ای را برگزار کند؟

شکل‌گیری چنین تضادهایی یادآور دوران پایانی اتحاد جماهیر شوروی است؛ زمانی که حکومت به‌جای رسیدگی به وضعیت فلاکت‌بار مردم، مشغول برگزاری مراسم ایدئولوژیک بود.

بر این اساس، به نظر می‌رسد اختلاف صریح مواضع آمریکا و جمهوری اسلامی درباره غنی‌سازی، علت اصلی تعویق مذاکرات اخیر میان دو کشور بوده است.

اکنون نه‌تنها در ایالات متحده، بلکه در فضای رسانه‌ای و سیاسی ایران نیز همه اذعان دارند که توقف غنی‌سازی به مسئله محوری مذاکرات تبدیل شده است. مقامات جمهوری اسلامی نیز با اظهارات اخیر خود، این مسئله را تایید کرده‌اند.

دونالد ترامپ، گفته که پیشنهاد خود را به علی خامنه‌ای ارائه کرده و اکنون انتظار دارد که او به‌سرعت تصمیم‌ بگیرد.

این شرایط، جمهوری اسلامی را در موقعیتی دشوار و پرمخاطره قرار داده است. از یک سو، نظام نیاز جدی به توافق دارد و از سوی دیگر نمی‌خواهد از موضع خود بر سر غنی‌سازی عقب‌نشینی کند، زیرا چنین عقب‌نشینی‌ای می‌تواند بسیار دردناک باشد.

جمهوری اسلامی در یک بن‌بست استراتژیک گرفتار شده است: ادامه غنی‌سازی ممکن است به شکست کامل مذاکرات و در پی آن، احتمال حمله نظامی آمریکا و اسرائیل منجر شود؛ در حالی که عقب‌نشینی هم می‌تواند به فروپاشی ادعاهای ایدئولوژیک نظام بینجامد.

حالا یک دوراهی خطرناک پیش روی نظام است؛ یک دوراهی که به قول حسن روحانی فقط با یک خطا می‌تواند بقای نظام را به خطر بیندازد.