باورش دشوار است، اما همان کسانی که مأمور سرکوب اعتراضات مردمی هستند، حالا خودشان در حال اعتراض به جمهوری اسلامیاند.
صدای اعتراض از درون مهمترین نهاد سرکوب جمهوری اسلامی نیز بلند شده است. اعضای یگان ویژه در مقابل ستاد کل فراجا تجمع کردند و گفتند: ما ۲۳ سال پیش برای خانهدار شدن پول پرداخت کردیم، اما هنوز هیچ خانهای به ما تحویل داده نشده و هیچکس پاسخگو نیست.
این ویدیو، اگرچه کوتاه و مربوط به تجمعی کوچک است، اما پیامهای مهم و قابلتوجهی در دل خود دارد؛ بهویژه در مورد نقش اینگونه اعتراضات در تضعیف و تهدید بقای جمهوری اسلامی.
این اعتراض چند نکته کلیدی را برجسته میکند:
۱. گسترش اعتراض تا قلب نیروهای سرکوب
اعتراض نهتنها در میان مردم، بلکه اکنون درون خود ساختار نیروی انتظامی و حتی در مهمترین یگان سرکوبگر نظام یعنی یگان ویژه نیز ریشه دوانده است. کارکنان نهادی که برای مقابله با اعتراضات مردمی شکل گرفته، حالا خود به صف معترضان پیوستهاند. این نشاندهنده آن است که دایره اعتراضات تا چه اندازه گسترده شده است.
۲. مشابهت مطالبات نیروهای یگان ویژه با اقشار دیگر مردم
اعتراض این افراد نیز، مانند اعتراضات پرستاران، بازنشستگان، یا کشاورزان، حول یک مطالبه مشخص است. آنها ۲۳ سال پیش برای خرید زمین پول پرداخت کردهاند اما هیچ زمینی دریافت نکردهاند. این بدان معناست که آنان نیز همچون سایر اقشار، مطالبهای دارند که برای آن دست به تجمع زدهاند. بنابراین، واضح است که تمام معترضان مردمی، مطالبهای دارند و نباید با سرکوب پاسخشان را داد.
این ویدیو باید برای اعضای فعلی یگان ویژه تلنگری باشد: همکاران آنها که امروز در حال اعتراض هستند، مثل بقیه مردمی هستند که اعتراض دارند و نباید سرکوب شوند.
۳. پارادوکس سرکوب: چهکسی یگان ویژه را سرکوب خواهد کرد؟
نکته مهم دیگر آن است که اگر بخواهند تجمع اعتراضی کارکنان یگان ویژه را سرکوب کنند، چه کسی قرار است این وظیفه را انجام دهد؟ در شرایط عادی، یگان ویژه برای سرکوب اعتراضات فراخوانده میشود، اما حالا که کارکنان خود یگان ویژه معترض هستند، چگونه باید با آنها برخورد شود؟ آیا قرار است اعضای فعلی یگان ویژه علیه همکاران معترض خود وارد عمل شوند؟ این یک پارادوکس جدی برای نظام ایجاد کرده است.
این اعتراض بازتابدهنده فساد ساختاری و نهادینهشده در حکومت جمهوری اسلامی است. سرقت و سوءاستفاده از منابع عمومی بهحدی رسیده که حتی کارکنان یگان ویژه پس از ۲۳ سال پیگیری موفق به دریافت حق خود نشدهاند. حال آنان نیز مانند مردم عادی مجبور به تجمع در برابر دفتر فرمانده کل فراجا (دفتر رادان) شدهاند تا شاید صدایشان شنیده شود.
وقتی حتی صدای نیروهای سرکوب که در خط مقدم حکومت ایستادهاند شنیده نمیشود، مردم عادی چه امیدی به شنیده شدن دارند؟
این ویدیو میتواند ساختار ذهنی نیروهای سرکوب را دچار تردید کند. ممکن است آنان با خود بیندیشند: «من که مامور سرکوب هستم، شاید روزی به سرنوشتی مشابه دچار شوم.» همچنین ممکن است این سوال در ذهنشان شکل بگیرد که: آیا معترضان واقعاً خواستهای برحق ندارند؟ آیا همانطور که همکار من حقی دارد که برایش میجنگد، سایر مردم هم حق دارند که اعتراض کنند؟
بخش های مهمی از مردم خواهان سرنگونی حکومتاند، و بخشهایی از نیروهای سرکوب نیز اعتراض دارند. این وضعیت میتواند به نقطهای منتهی شود که بدنه نظام سرکوب از درون دچار فروپاشی ذهنی شود. اگر نیروهای سرکوبگر باور خود را نسبت به نظام از دست بدهند، دیگر در بزنگاهها حاضر به سرکوب نخواهند شد و این همان لحظهای است که ممکن است حکومت، با همه ظاهر مستحکم خود، ناگهان سقوط کند.