این سیاست، بهتدریج هر نشانهای از ملیت و هویت ایرانی را طرد کرد؛ هر آنچه بوی ایران، تاریخ، تمدن، یا فرهنگ ملی میداد، بهعنوان «طاغوتی»، «شاهنشاهی»، یا حتی «کفر» مورد حمله قرار گرفت و باید علیه آن «جهاد اسلامی» میشد.
بودجه و توجه عمومی بهجای آنکه صرف حفظ هویت ملی شود، به پروژههای ایدئولوژیک اختصاص یافت. اما این «هویت ملی» چیست؟ یعنی زبان فارسی، شعر و موسیقی، نوروز و یلدا، چهارشنبهسوری، تختجمشید، فردوسی، حافظ، کوروش، و حس تعلق به جایی بهنام «ایران». یعنی همان میراث فرهنگی و تاریخی که با منشور کوروش، ادب پارسی، مرام پهلوانی و عشق به مادر یا همان مام میهن، شکل میگیرد و تداوم مییابد.
ایدئولوژی در خدمت اسلام، نه ایران
از ابتدا روایت جمهوری اسلامی روشن بود: «ایران در خدمت اسلام است، نه بالعکس». ملیت، فقط زمانی پذیرفتنی بود که به کار ایدئولوژی بیاید. خامنهای نیز بارها تاکید کرده که منافع ملی، تنها در صورتی پذیرفته است که با «هویت انقلابی» در تضاد نباشد.
بههمین دلیل، ملیگرایی تحقیر شد و مسلمان بودن بهعنوان «ارزش افزوده» تبلیغ شد. نظام هیچگاه لشکری بهنام ایران و ایرانی نداشت؛ آنچه تبلیغ شد، لشکر صاحبالزمان بود. روحانیت حاکم، با نفی مظاهر تمدن ایرانی، به قدرت رسید و «ایران» از منظومه روایی حکومت حذف شد.
عقبنشینی در برابر واقعیت
چرخش گفتاری حاکمیت پس از جنگ اخیر با اسرائیل، یک تغییر سطحی نیست، بلکه عقبنشینی تاکتیکی زیر فشار واقعیت است. امروز کسی پشت «امت» نمیایستد، و حکومت برای بقا، ناچار به بازگشت به «ملت» شده است؛ به همان «ملت ایران» که سالها تحقیرش کرد.
نظامی که سالها کوروش را نماد طاغوت میدانست و فردوسی را از کتابهای درسی حذف کرده بود، اکنون تصویر کوروش را در پسزمینه گزارشهای جنگی قرار میدهد و پرچم جمهوری اسلامی را به دست سرباز هخامنشی. مداحان در حسینیهها با سرود «ای ایران» سینه میزنند و صداوسیما آهنگ معین پخش میکند: «اگر ایران بهجز ویرانسرا نیست، من این ویرانسرا را دوست دارم.» در حالی که آنکه ایران را ویرانسرا کرده، خود همین نظام است. کار به جایی رسیده که حتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز بهجای «نیروی انقلابی حافظ انقلاب» حالا شده «نیروهای مسلح ایران».
این صرفاً تغییر زبان نیست؛ نشانه اضطرار است. در طول جنگ، علی خامنهای در سه پیام، ۴۷ بار از «ایران» نام برد؛ درحالیکه واژه «اسلام» که معمولاً رکن ثابت سخنرانیهایش بود، تقریباً حذف شد. این یعنی چرخشی بیسابقه. همان کسی که در پیام نوروزیاش حتی حاضر نشد واژه «نوروز» را به زبان آورد، امروز درباره تاریخ و ملت ایران سخن میگوید.
حتی اگر هزار بار دیگر بگویند «ایران»، این ترفند برایشان کارساز نخواهد بود. مردم نه آن اسلام تبلیغی را باور کردند، نه این «ایرانگویی» حکومتی را. در جنگ اخیر، صدای مردم بلند شد؛ نه برای حکومت، که برای ایران. برای غرور ملی، برای قربانیان بیگناه. و حکومت، وقتی دید دل مردم با این خاک است نه با نظام، خود را قاطی «ایران» کرد.