دادگاه تجدیدنظر اجازه لغو حمایتهای ضد اخراج در مورد ۶۰ هزار مهاجر را به دولت ترامپ داد
مهاجران هندوراسی که از ایالات متحده اخراج شدهاند به سن پدرو سولا میرسند
یک دادگاه تجدیدنظر در ایالات متحده اعلام کرد دولت دونالد ترامپ میتواند به برنامه حمایت موقت از اخراج مهاجران (TPS) برای بیش از ۶۰ هزار نفر از نیکاراگوئه، هندوراس و نپال پایان دهد و مجوزهای کار آنها را لغو کند.
ادعاهای دونالد ترامپ درباره توانایی پایان دادن سریع به جنگ اوکراین، بیش از آنکه چشمانداز صلح را تقویت کند، موقعیت آمریکا و اروپا را تضعیف کرده و به نفع روسیه تمام میشود.
نشریه فارنافرز با اشاره به داستان «لباس جدید پادشاه» هانس کریستین اندرسن نوشت همانگونه که پادشاه بدون لباس مقابل مردم ایستاده بود و کسی جرئت بیان حقیقت را نداشت، ترامپ نیز بدون طرح مشخصی برای صلح، خود را محور دیپلماسی معرفی میکند و رهبران جهان به ناچار سکوت میکنند.
ترامپ بارها گفته ظرف ۲۴ ساعت میتواند جنگ را متوقف کند. او مدعی است تنها در واشینگتن و از طریق ابتکار شخصی او میتوان به توافق رسید، نه در ژنو، وین یا کییف. اما فارنافرز تاکید دارد که دولت ترامپ هیچ «نقشه راه» روشنی برای پایان جنگ ندارد. او گاهی از آتشبس موقت سخن میگوید و گاهی از توافق نهایی، و در عین حال تهدید میکند که کمکها به اوکراین را قطع خواهد کرد.
این گزارش میافزاید که واشینگتن عملاً اهرم محدودی برای فشار بر مسکو دارد؛ از تشدید تحریمها پرهیز کرده و در ارسال تسلیحات نیز محتاط است. همزمان توان چندانی برای فشار بر کییف وجود ندارد، چرا که اوکراین برای بقا میجنگد و از حمایت اروپا برخوردار است.
به نوشته فارنافرز، هیچیک از طرفهای جنگ مایل نیستند به صراحت بگویند «ترامپ لباسی بر تن ندارد». روسیه رابطه نزدیک با او را به سود خود میبیند. اوکراین نمیخواهد با انتقاد آشکار، حمایت احتمالی آمریکا را از دست بدهد و اروپا هم وابستگی امنیتی خود به واشینگتن را نادیده نمیگیرد.
این وضعیت به کرملین فرصت میدهد. پوتین با چاپلوسی از ترامپ و القای این تصور که او یک «صلحطلب بزرگ» است، از شکافها بیشترین بهره را میبرد. همزمان روسیه حملاتش علیه زیرساختهای اوکراین را افزایش داده و امید دارد که دودلیهای آمریکا به تضعیف روحیه غربیها منجر شود.
رهبران اروپایی بهخوبی میدانند که دیپلماسی ترامپ توخالی است. از همین رو برخی کشورها به فکر آیندهای بدون تکیه بر آمریکا افتادهاند. آلمان در دو مقطع سیاستهایش را تغییر داد: نخست با قطع وابستگی به انرژی روسیه و سپس با آغاز بازسازی توان نظامی. با این حال اروپا همچنان به چتر امنیتی واشینگتن متکی است و ناچار در برابر نمایش ترامپ انعطاف نشان میدهد.
به نوشته فارنافرز، پیام اصلی ترامپ برای افکار عمومی غرب آن است که جنگ را میتوان به سرعت پایان داد. این روایت اگرچه برای مردم جذاب است، اما خطرناک خواهد بود، زیرا نیاز واقعی اوکراین یعنی تجهیز به سامانههای دفاع هوایی، پهپاد و کمکهای مالی را به حاشیه میبرد.
این نشریه هشدار میدهد که تمرکز بر «توافقهای خیالی» به جای واقعیتهای جنگ، نهتنها اوکراین بلکه اعتبار جهانی آمریکا را تضعیف میکند. میراثی که پس از جنگ جهانی دوم و پایان جنگ سرد بر جای مانده بود، اکنون در معرض خدشه است. اگر ترامپ حتی موفق به برقراری آتشبسی موقت شود، بیاعتمادی به روشهای او مانع شکلگیری ائتلاف پایدار خواهد شد.
فارنافرز در پایان نتیجه میگیرد: «دیپلماسی نمایشی ترامپ گرچه میتواند رهبران جهان را دور یک میز جمع کند، اما توان حل بحران اوکراین را ندارد. او بیش از هر چیز به دنبال تحسین و نمایش است، امری که فاصله میان ادعا و واقعیت را بیش از پیش آشکار میسازد.»
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، روز پنجشنبه در جریان سفر خود به ژاپن برای شرکت در کنفرانس توسعه آفریقا، از اسرائیل خواست تا تصمیم خود مبنی بر گسترش شهرکسازی در کرانه باختری را که به گفته او «غیرقانونی» است، لغو کند.
او همچنین نسبت به آغاز عملیات جدید ارتش اسرائیل برای تصرف شهر غزه هشدار داد و خواستار برقراری فوری آتشبس شد. دبیرکل سازمان ملل تاکید کرد: «ضروری است که فوراً در غزه آتشبس برقرار شود» تا از کشتار غیرنظامیان و ویرانیهای بیشتر جلوگیری شود.
اظهارات این مقام سازمان ملل در واکنش به طرح بحثبرانگیز اسرائیل برای ساختوساز در منطقه E1 مطرح شد؛ طرحی که از سوی کشورهای اروپایی نیز به شدت محکوم شده است.
بریتانیا و آلمان: طرح اسرائیل نقض آشکار حقوق بینالملل است دیوید لامی، وزیر خارجه بریتانیا، با انتشار بیانیهای اعلام کرد طرح ساخت ۳۴۰۰ واحد مسکونی در منطقه E1، در صورت اجرا، فلسطین را به دو بخش تقسیم خواهد کرد و «نقض آشکار حقوق بینالملل» و تضعیف جدی راهحل دوکشوری است. او از دولت اسرائیل خواست فوراً این تصمیم را لغو کند.
دولت آلمان نیز با صدور بیانیهای مشابه اعلام کرد که ادامه ساختوساز در شهرکها مانعی اساسی در مسیر پایان اشغال کرانه باختری و دستیابی به راهحل سیاسی است.
این انتقادات پس از آن مطرح شد که اداره غیرنظامی اسرائیل با پیشبرد رسمی طرح E1 و به رسمیت شناختن سکونتگاه آسائیل موافقت کرد. این طرح علاوه بر واحدهای مسکونی، شامل ایجاد زیرساختهای عمومی و خدماتی است.
در مقابل، بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل، این تصمیم را «تاریخی» خوانده و تاکید کرده است: «در E1، وعدههایی که سالها پیش داده شده بود را عملی میکنیم. این لحظهای تعیینکننده برای امنیت ملی اسرائیل و روند شهرکسازی است.»
موضع متفاوت آمریکا در حالی که کشورهای اروپایی این پروژه را غیرقانونی و مخل صلح دانستهاند، ایالات متحده موضعی متفاوت اتخاذ کرده است. مایک هاکبی، سفیر آمریکا در اسرائیل، در گفتوگو با رادیو ارتش اسرائیل تصریح کرد: «این اقدام نقض حقوق بینالملل نیست. ما به اسرائیل دیکته نمیکنیم و نمیگوییم که چه کاری بکند یا نکند.»
وزارت خارجه آمریکا نیز در بیانیهای جداگانه اعلام کرد که این ساختوسازها با اهداف امنیتی اسرائیل همخوانی دارد و مغایر با سیاستهای واشینگتن تلقی نمیشود.
در حالیکه جنگ در غزه وارد مراحل جدیدی میشود و تلاشهای بینالمللی برای کاهش تنش شدت گرفته، اقدامات اسرائیل در کرانه باختری بار دیگر محور جدال دیپلماتیک میان تلآویو و قدرتهای جهانی قرار گرفته است.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، در یک کنفرانس در ژاپن، در واکنش به آغاز عملیات اسرائیل برای تصرف شهر غزه، خواستار برقراری فوری آتشبس در این منطقه شد.
او گفت: «ضروری است فورا به آتشبس در غزه دست یابیم تا از مرگ و ویرانی ناشی از عملیات نظامی علیه شهر غزه جلوگیری شود.»
گوترش همچنین از اسرائیل خواست تصمیم خود برای گسترش شهرکسازی «غیرقانونی» در کرانه باختری را لغو کند.
فارنافرز نوشت که کرملین با تبدیل دریای سیاه به مرز راهبردی اوراسیا میکوشد بر دولتهای ساحلی اعمال نفوذ کند و از این دریا بهعنوان سکوی طرح ریزی قدرت در خاورمیانه، مدیترانه و قفقاز بهره ببرد؛ روندی که اگر مهار نشود امنیت اروپا و همسایگان را تهدید میکند.
به گزارش فارنافرز، جنگ روسیه علیه اوکراین و فشار بر همسایگان، جریان انرژی، غذا و کالا را مختل و میلیونها آواره ایجاد کرده و سطح ناامنی را از اوکراین فراتر برده است. به باور نویسنده این نشریه، هدف مسکو صرفاً تسلط بر اوکراین نیست؛ کرملین میخواهد پنج کشور ساحلی دیگر دریای سیاه و همچنین مولداوی را بهحدی وابسته کند که عملاً بر انتخابهای راهبردی آنها حق وتو بیابد و در عین حال از پهنه دریای سیاه برای نفوذ فرامنطقهای بهره گیرد.
نشریه فارنافرز مینویسد که تسلط بر دریای سیاه، بخش محوری راهبرد روسیه برای بازتعریف جایگاه خود بهعنوان یک «ابرقدرت» است. به باور کرملین، نبود نقش رهبری در این منطقه، روسیه را در برابر نفوذ غرب آسیبپذیر میکند و از قدرت آن برای تأثیرگذاری بر همسایگان و صادرات حیاتیاش میکاهد. در این میان، ترکیه بزرگترین مانع است؛ تنها کشور ساحلیای که هرگز زیر سلطه مسکو نبوده و همزمان عضو ناتو به شمار میرود. با این حال، روسیه پس از پایان جنگ سرد همچنان نفوذ قابل توجهی را در کشورهای ساحلی دیگر مانند بلغارستان، گرجستان، مولداوی، رومانی و اوکراین حفظ کرده است.
به نوشته این نشریه، ولادیمیر پوتین نوسازی ناوگان دریای سیاه را اولویت داد؛ ناوگانی که در پشتیبانی از اسکادران مدیترانهای و مداخله ۲۰۱۵ در سوریه حیاتی بود. مسکو با نادیدهگرفتن مرزهای بهرسمیتشناخته شده، بخشهای وسیعی از ساحل را به کنترل خود درآورد: آبخازیا در ۲۰۰۸، کریمه در ۲۰۱۴ و بخش اوکراینیِ ساحل دریای آزوف در ۲۰۲۲. هرچند اوکراین مانع اشغال کامل ساحلش شد، روسیه با مینریزی، محاصره و بمباران بنادر، دسترسی دریایی کییف را تضعیف و حضور دیگر ناوگانها را محدود کرد.
فارنافرز تاکید میکند مسکو همزمان با جلب توجه جهانی به جنگ اوکراین، اهداف خود را «زیر رادار» پیش برده است: طولانیکردن جنگ، دورزدن تحریمها، برهمزدن بازارها و گسترش نفوذ در خاورمیانه و شمال آفریقا. از نظر این نشریه، بیاعتنایی به تابآوری کشورهای ساحلی، جنگ را طولانیتر و نقضهای گسترده حقوق بشری، موجهای پناهجویی و تلاطم در بازارهای انرژی و کالا را تشدید میکند؛ ناامنیهای منطقهای نیز به قفقاز، خاورمیانه و مدیترانه سرریز میشود.
این گزارش با مرور تاریخی یادآور میشود که دریای سیاه قرنها گذرگاه جابهجایی انسان و کالا بوده است. کاترین کبیر در ۱۷۸۳ کریمه را از عثمانی ضمیمه کرد تا کنترل روسیه بر این دریا تقویت شود. در سده نوزدهم رقابت با عثمانی و قدرتهای اروپایی ادامه یافت و در جنگ سرد، شوروی به قدرت برتر بدل شد. پس از فروپاشی ۱۹۹۱، گرجستان، مولداوی و اوکراین مستقل شدند و به غرب گرایش یافتند؛ بلغارستان و رومانی به ناتو (۲۰۰۴) و اتحادیه اروپا (۲۰۰۷) پیوستند. پوتین در ۲۰۱۴ الحاق کریمه را با استدلال جلوگیری از «لنگر انداختن کشتیهای ناتو در سواستوپل» توجیه کرد. به نوشته فارنافرز، ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۲ طول ساحلِ تحت کنترل مؤثر کرملین سه برابر شد.
اهمیت اقتصادی دریای سیاه در روایت فارنافرز برجسته است: نفت و فرآوردههای نفتی، عمده محمولههای خروجی از نووروسیسک—بزرگترین بندر روسیه در این حوضه و پنجمین بندر اروپا—را تشکیل میدهند؛ خطوط باقیمانده گاز به غرب از بستر دریا به ترکیه و سپس جنوبشرق اروپا میرسد. تقریباً همه صادرات غلات و بخش مهمی از کود و محصولات کشاورزی روسیه نیز از همین دریا عبور میکند؛ این جریانها به مسکو امکان میدهد درآمد خود را افزایش دهد، بازارهای تازه بسازد، شبکههای تجاریِ کمتر متکی به دلار ایجاد کند و نفوذ خود را در کشورهای دریافتکننده گسترش دهد.
به نوشته فارنافرز، تاکتیکهای مداخله روسیه متنوع است: جنگ داخلی ۱۹۹۱–۱۹۹۳ گرجستان و جنگ کوتاه ۲۰۰۸ فرصت نفوذ نظامی-سیاسی را برای روسیه فراهم کرد؛ حدود هشت درصد گرجیها بهسبب آن رخدادها و بازی با شکافهای قومی آواره داخلیاند. کرملین علاوه بر زور، از جنگ اطلاعاتی، حمایت از احزاب طرفدار روسیه، دستکاری در انتخابات و تلاش برای کودتا بهره برده است.
اهرم انرژی ابزار شناختهشده دیگر است: قطع ترانزیت گاز از اوکراین به اروپا در مقاطع مختلف پیش از ۲۰۱۴، بستن گازِ بلغارستان در ۲۰۲۲ و مولداوی در اوایل ۲۰۲۵. محدودیتهای غذایی—از ممنوعیت گندم گرجستان تا سقفگذاری شراب مولداوی—هم برای «تنبیه» بهکار رفته است. نفوذ فرهنگی از مسیر کلیسای ارتدکس روسیه و عملیات جاسوسی و خرابکاری، این جعبهابزار را کامل میکند.
نشریه فارنافرز عملکرد روسیه را «دوگانه» توصیف میکند: تهاجم سال ۲۰۲۲ هم نشاندهنده بلندپروازیهای سلطهطلبانه مسکو بود و هم حاصل زمینهسازیهای پیشین. اگرچه صادرات گاز روسیه به کشورهای بلغارستان، رومانی و اوکراین کاهش یافت، اما در مقابل به گرجستان و ترکیه—که به تحریمهای غربی تن ندادند—افزایش پیدا کرد. ترکیه به بزرگترین خریدار جهانی فرآوردههای نفتی پالایششده روسیه تبدیل شد و بخشی از این محمولهها در گرجستان و ترکیه تغییر برچسب داده شدند تا ممنوعیتهای اتحادیه اروپا را دور بزنند. برای همین منظور، «ناوگان سایهای» از کشتیهای ثبتنشده نیز به کار گرفته شد. در بخش کشاورزی، به گفته دیمیتری مدودف، روسیه «سلاح خاموش» خود را فعال کرد: از سرقت غلات اوکراینی و حمله به مزارع، زیرساختها و بنادر گرفته تا تضعیف درآمدهای کییف و تصاحب بازارهای جهانی.
در حوزه نفوذ سیاسی، فارنافرز حلقههای ضعیف را گرجستان و مولداوی میداند: نیروهای روس در مناطق جداییطلب حضور دارند و نارضایتی داخلی بستر مستعدی برای عملیات نفوذ است. حزب «رویای گرجی» مذاکرات الحاق به اتحادیه اروپا را در نوامبر ۲۰۲۴ تعلیق و قوانین محدودکننده آزادی بیان و تجمع را تصویب کرد؛ هرچند جامعهای بزرگ مخالف است، اما ترس از تهاجم دوباره روسیه، فضا را برای عقبگرد آماده کرده است.
در مقابل، پیروزی نامزدهای طرفدار غرب در مولداوی و رومانی محدودیتهای نفوذ مسکو را نشان میدهد، اما کرملین برای دستکاری انتخابات پارلمانی پاییز ۲۰۲۵ مولداوی تلاش میکند. در آفریقا نیز اعتراضهایی به «سلاحسازی غذا» دیده شده است؛ چنانکه یک دیپلمات کنیایی خروج روسیه از توافق غلات دریای سیاه را «خنجری از پشت» خواند. در عین دورزدن تحریمها و کسب درآمد، روسیه ناچار به استفاده از شبکههای تجاری پیچیده و ناکارآمد شده و موج مهاجرت از روسیه به بزرگترین سطح پس از ۱۹۱۷ رسیده است.
به نوشته فارنافرز، مقاومت اوکراین در دریا و ضربههای سنگین به ناوگان دریای سیاه نفوذ مسکو را محدود کرده و تصمیم ترکیه برای بستن تنگهها به روی کشتیهای جنگی روسیه—چند روز پس از آغاز جنگ—توان کرملین برای جنگ دریایی و طرح ریزی در مدیترانه و خاورمیانه را کاسته است. در قفقاز جنوبی، روسیه دیگر هژمون بیرقیب نیست و نقش ترکیه پررنگتر شده است.
فارنافرز میافزاید در ۲۰۲۳، با حمله آذربایجان، مسکو به کمک ارمنستان نشتافت و در اوت ۲۰۲۵ صلح ایروان–باکو در کاخ سفید امضا شد؛ نشانهای از محدودیت نفوذ روسیه. این نشریه همچنین مینویسد فشارهای نظامی، اولویت مسکو را از سوریه به اوکراین برده و پس از تحولات سیاسی دمشق در دسامبر گذشته، کرملین برای بازسازی نفوذ خود دستبهکار شده است.
فارنافرز راه برونرفت را در راهبردی منسجم میبیند: اتحادیه اروپا و ناتو باید از شعار فراتر روند. طرح «اتصال» بروکسل (مه ۲۰۲۵) به بودجه و تعهدات واقعی نیاز دارد؛ کریدورهای غرب–شرق میان مدیترانه، دریای سیاه و خزر با مشارکت ترکیه باید تقویت شود. «ابتکار سه دریا» میتواند با عضویت کامل اوکراین و مولداوی، پیوندهای دیجیتال، انرژی و حملونقل را تعمیق بخشد.
در انرژی، فارنافرز از کابل زیرآبی بلغارستان–گرجستان–رومانی برای اتصال انرژیهای تجدیدپذیر آذربایجان به شبکه اروپا، میدانهای گازی فراساحلی رومانی (با ظرفیت تبدیل این کشور به بزرگترین تولیدکننده گاز اتحادیه اروپا) و میدان «ساکاریا» در ترکیه نام میبرد. اوکراین نیز در روزگار صلح میتواند با سرمایهگذاری اروپایی–آمریکایی به تولیدکننده مهم گاز بدل شود.
«قطعات سازه» این راهبرد بهزعم فارنافرز بدون ترکیه کامل نمیشود: هرچند آنکارا با حضور رسمی دریایی ناتو با مشارکت قدرتهای غیرساحلی در دریای سیاه مخالف است، اما به نوسازی دفاعی بلغارستان و رومانی کمک میکند. ناتو قصد دارد تا ۲۰۳۰ پایگاه نزدیک کنستانتسا را به مرکز اصلی خود در دریای سیاه و بزرگترین پایگاه اروپایی تبدیل کند؛ تقویت پدافند هوایی، افزایش نیرو در گروههای رزمی چندملیتی، چرخش ناوها، گشتهای هوایی منظم و ارتقای «اطلاعات، مراقبت و شناسایی» میتواند بازدارندگی را افزایش دهد.
در جمعبندی، فارنافرز تاکید میکند نبرد برای اوکراین درواقع نبرد برای آینده دریای سیاه است. پایان جنگ باید با راهبردی محکم برای جلوگیری از سلطه مسکو بر منطقه همراه شود: تقویت حکمرانی دموکراتیک و توسعه اقتصادی، و تضمین تولید و ترانزیت امن کالا. در غیر این صورت، دامنه تهاجم روسیه میتواند به مولداوی و گرجستان برسد و حتی خطر رویارویی مستقیم با اعضای ناتو را بالا ببرد؛ سناریویی با پیامدهای سنگین برای بازارهای جهانی و منافع آمریکا و اروپا.
پولیتیکو به نقل از مقامهای آگاه گزارش داد مقامهای ارشد پنتاگون سهشنبه در دیدار با گروهی از نمایندگان متحدان آمریکا گفتند واشینگتن قصد دارد نقشی حداقلی در هرگونه تضمین امنیتی برای اوکراین ایفا کند.
طبق این گزارش، فرماندهان دفاعی بریتانیا، فرانسه، آلمان و فنلاند در این نشست از آمریکا خواستند مشخص کند در اجرای توافق صلح احتمالی با روسیه، چه میزان نیروی زمینی و هوایی برای کمک به اوکراین اختصاص خواهد داد.
خبرگزاری رویترز پنجشنبه ۳۰ مرداد گزارش داد این حکم که از سوی سه قاضی - بدون ارائه هیچ استدلال حقوقی - صادر شد، اجازه میدهد دولت حمایتهای موقت را خاتمه دهد؛ حتی در شرایطی که روند رسیدگی به شکایت علیه این سیاست همچنان ادامه دارد.
بر اساس این دستور، حمایتهای مربوط به مهاجران نپالی که در پنجم اوت منقضی شده است، بلافاصله پایان مییابد.
حمایتها برای مهاجران هندوراسی و نیکاراگوئهای نیز در هشتم سپتامبر به پایان خواهد رسید.
تریشیا مکلافلین، سخنگوی وزارت امنیت داخلی آمریکا، در بیانیهای گفت: «این تصمیم به بازگرداندن سلامت به نظام مهاجرت کمک خواهد کرد و مانع از آن میشود که حمایت موقت، عملا به یک نظام پناهندگی غیررسمی تبدیل شود.»
اهیلان آروانانتهام، از مرکز حقوق و سیاست مهاجرت دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس که یکی از نهادهای شاکی در این پرونده است، از دادگاه به دلیل عدم ارائه استدلال حقوقی انتقاد کرد و افزود: «این تصمیم بهسادگی قدرتطلبی دولت را تایید میکند.»
ترینا ال. تامپسون، قاضی ناحیهای، در ماه ژوئیه در حکمی بهطور موقت مانع از لغو حمایتها شده بود.
او در حکم خود تصریح کرده بود تصمیم دولت احتمالا بر پایه «انگیزههای نژادپرستانه» اتخاذ شده است.
رویترز پیش از این گزارش داد دولت ترامپ در حال بررسی تعیین سقف حدود ۴۰ هزار نفری پذیرش پناهجویان برای سال آینده است که بخش عمده آن به شهروندان سفیدپوست آفریقای جنوبی اختصاص خواهد یافت.
این گزارش که ۲۴ مرداد منتشر شد، بر اساس اظهارات دو مقام آمریکایی آگاه از موضوع و یک ایمیل رسمی دولت ایالات متحده در ارتباط با برنامه اسکان پناهندگان تهیه شده.
حمایت ويژه ترامپ از سفیدپوستان آفریقای جنوبی
سقف پیشنهادی ۴۰ هزار نفر نسبت به ۱۰۰ هزار پناهندهای که در سال مالی ۲۰۲۴ در زمان دولت جو بایدن پذیرش شدند، کاهش محسوسی دارد اما همچنان بالاتر از رکورد حداقلی ۱۵ هزار نفر است که ترامپ در سال مالی ۲۰۲۱ و پیش از پایان نخستین دوره ریاستجمهوری خود تعیین کرده بود.
منبع آگاه دیگری نیز اعلام کرد علاوه بر رقم ۴۰ هزار نفر، سناریوی تعیین سقفی پایینتر، در حد ۱۲ هزار نفر، نیز مطرح شده است.
بر اساس برآوردهای سازمان ملل متحد، در حال حاضر ۳۷ میلیون پناهنده در سراسر جهان وجود دارد.
ترامپ بلافاصله پس از ورود مجدد به کاخ سفید در ژانویه، روند پذیرش پناهندگان را متوقف کرد اما چند هفته بعد برنامهای ویژه برای اقلیت سفیدپوست در آفریقای جنوبی به اجرا گذاشت و هشدار داد این گروه با تبعیض نژادی و خشونت مواجه است.
دولت آفریقای جنوبی این اتهامات را رد کرده است.
دولت ترامپ در داخل با این پرسش مواجه بوده است که آیا شهروندان غیرسفیدپوست آفریقای جنوبی نیز میتوانند مشمول این برنامه پناهندگی شوند یا خیر.