دیدار ترامپ و ممدانی؛ رویارویی «دو چهره پوپولیست» هر دو برخاسته از نیویورک
زهران ممدانی، شهردار آینده نیویورک، جمعه در دفتر بیضیشکل با دونالد ترامپ دیدار میکند؛ دو سیاستمداری که از نظر ایدئولوژیک در نقطه مقابل یکدیگرند اما هر دو محصول دو سوی جامعه نخبهگرای نیویورکاند.
دولت آمریکا دستورالعمل تازهای برای تنظیم گزارش سالانه حقوق بشر وزارت خارجه صادر کرده که در آن اجرای سیاستهای تبعیض مثبت و یارانههای دولتی برای سقط جنین نیز مصادیق «نقض حقوق بشر» تلقی میشود. هدف این تغییر همسو کردن سیاست خارجی آمریکا با اصول «اول آمریکا» است.
وزارت خارجه ایالات متحده اعلام کرده است که در چارچوب سیاستهای جدید دولت ترامپ، گزارش سالانه حقوق بشر این وزارتخانه بازنویسی میشود و دامنه مفهومی آن تغییر خواهد کرد.
بر اساس دستورالعمل تازه، مواردی همچون اجرای سیاستهای «تبعیض مثبت»، یارانههای دولتی برای سقط جنین و حتی تعداد سالانه سقط جنین در کشورهای مختلف در فهرست «نقض حقوق بشر» قرار خواهد گرفت.
یک مقام ارشد وزارت خارجه به خبرگزاری رویترز گفت این دستورالعمل همچنین مقامات آمریکایی را موظف میکند که بازداشتها یا تحقیقات رسمی مرتبط با آزادی بیان را در سایر کشورها ثبت کنند.
بر اساس این دستورالعمل، گزارشهای مرتبط با حقوق بشر وزارت خارجه باید به اجرای سیاستهای «تنوع، برابری و دربرگیری» در دیگر کشورها، بهویژه در مواردی که به گفته دولت ترامپ «امتیازدهی بر اساس نژاد، جنسیت یا قبیله» به شمار میآید، اشاره کنند.
تامی پیگوت، معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، با دفاع از این تغییرات گفت: «ایدئولوژیهای مخرب جدید زمینهساز نقض حقوق بشر شدهاند. دولت ترامپ اجازه نخواهد داد مواردی مانند ناقصسازی کودکان، قوانین محدودکننده آزادی بیان و رویههای تبعیضآمیز استخدامی بدون پاسخ بماند.»
گزارش سالانه حقوق بشر وزارت خارجه ایالات متحده که دههها بهعنوان سند مرجع برای کنشگری جهانی حقوق بشر استفاده شده، در سال جاری با بازنگری گسترده روبهرو است.
این تغییرات پس از آن صورت میگیرد که دولت ترامپ بخشهایی از گزارش را حذف یا تعدیل کرد و انتقاد از کشورهایی را که متحدان نزدیک ترامپ محسوب میشوند، کاهش داد.
در مقابل، گزارش جدید دولت بر موضوعاتی مانند «کاهش آزادی بیان» در اروپا و تشدید انتقادها از برزیل و آفریقای جنوبی متمرکز شده است؛ کشورهایی که واشینگتن طی سالهای اخیر در موضوعات مختلف با آنها اختلاف داشته است.
فاصله گرفتن از سنت دیرینه آمریکا
تحول کنونی بیانگر چرخش دولت ترامپ از رویکرد سنتی آمریکا در ترویج دموکراسی و حقوق بشر در سطح جهان است؛ رویکردی که دولت کنونی آن را «دخالت در امور داخلی دیگر کشورها» میداند.
با این حال، به نوشته رویترز این دولت همچنان بهطور گزینشی برخی کشورها را هدف انتقاد قرار داده و مواردی چون سرکوب رهبران راستگرا در کشورهای اروپایی، از جمله آلمان، فرانسه و رومانی را مطرح کرده است.
بهمن سال گذشته رییسجمهوری آمریکا فرمانی اجرایی را امضا کرد که بر اساس آن ایالات متحده از شورای حقوق بشر سازمان ملل خارج شد.
وزارت خارجه آمریکا از اعمال تحریمهای تازه علیه ۱۷ نهاد، فرد و کشتی مرتبط با صادرات نفت ایران خبر داد. این اقدام همزمان با تحریمهای جدید وزارت خزانهداری و با هدف محدود کردن درآمدهای نفتی تهران برای برنامه هستهای و فعالیتهای منطقهای انجام شده است.
وزارت امور خارجه ایالات متحده پنجشنبه ۲۹ آبان اعلام کرد ۱۷ نهاد، فرد و کشتی را که نقش محوری در تسهیل فروش و انتقال نفت خام و محصولات نفتی جمهوری اسلامی ایران دارند، تحریم کرده است.
این اقدام همسو با محدودسازی جریان مالیای صورت میگیرد که به گفته واشینگتن، «رژیم ایران برای پیشبرد برنامه هستهای، حمایت از گروههای نیابتی و بیثباتسازی منطقه از آن استفاده میکند.»
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، گفت مختل کردن درآمدهای حکومت ایران برای کمک به مهار اهداف هستهای آن «بسیار حیاتی» است.
در بیانیه وزارت خارجه آمده است حکومت ایران با اتکا به شبکهای گسترده از شرکتهای خدمات دریایی، ناوگان موسوم به «سایه» و دلالهای نفتی در کشورهای مختلف، نفت خود را با استفاده از روشهای پنهانکارانه و فریبدهنده به خریداران منتقل میکند.
آمریکا میگوید این شبکه با جابهجایی میلیونها بشکه نفت خام ایران و فعالیت در مناطق پر تردد، امنیت کشتیرانی و آزادی ناوبری را تهدید میکند.
این تحریمها بر اساس فرمان اجرایی ۱۳۸۴۶ اعمال شدهاند و بر اساس آن تمامی داراییها و منافع افراد و نهادهای هدف قرار گرفتهشده در خاک آمریکا یا تحت کنترل اشخاص آمریکایی مسدود میشود.
تحریم شرکتهای خدمات دریایی سنگاپور
در بخشی از این تحریمها، شرکت سنگاپوری «استراسلینک» (STRASSELINK) و مدیرانش به دلیل ارائه ۱۳ مورد خدمات راهنمایی به نفتکشهای شرکت ملی نفتکش ایران (NITC) از ژانویه تا اوت ۲۰۲۵ هدف قرار گرفتهاند.
مقامات آمریکایی میگویند این شرکت با راهنمایی نفتکشهای حامل نفت خام ایران، انتقال بیش از ۲۰ میلیون بشکه نفت را ممکن کرده است.
تحریم پنج شرکت مدیریت ناوگان «سایه» ایران
پنج شرکت دیگر در سنگاپور، امارات، ویتنام، جزایر مارشال و سیشل نیز به دلیل مدیریت نفتکشهایی که در انتقال میلیونها بشکه نفت ایران مشارکت داشتهاند، تحریم شدهاند. این کشتیها اغلب از روشهایی مانند خاموشکردن سیستمهای ردیابی و انتقالِ کشتیبهکشتی (STS) برای پنهانکردن منشاء محمولهها استفاده میکنند.
شرکتهای کشتیرانی «آنبو»، «آرکادیا ماریتایم»، «ایرست گروپ لیمیتد» و چند شرکت دیگر تحریم شدهاند. به گفته آمریکا این شرکتها در عملیات بارگیری نفت ایران از کشتیهای تحریمشده نقش داشتهاند.
در ادامه، سه شرکت بازرگانی در هند و امارات به دلیل خرید، فروش یا انتقال محصولات نفتی با منشاء ایرانی از جمله قیر و دیگر فرآوردههای نفتی تحریم شدهاند. وزارت خارجه میگوید فروش این محصولات نیز بخش مهمی از درآمدهای حکومت ایران را تشکیل میدهد.
بهروز رسانی فهرست وزارت خزانهداری آمریکا
وزارت خزانهداری ایالات متحده نیز در تازهترین بهروز رسانی مجموعهای از افراد، شرکتها، کشتیها و هواپیماها را به فهرست «ویژه تحریمشده» (SDN) اضافه کرده است؛ افراد و موسساتی که به گفته واشینگتن در دور زدن تحریمهای نفتی، شبکههای انتقال مالی و پشتیبانی لجستیکی از فعالیتهای منطقهای حکومت ایران نقش دارند.
این افراد تابعیتهایی از ایران، سنگاپور، مالزی، هند و بلغارستان دارند و برخی از آنها به شرکتها و خطوط هوایی تحت تحریم از جمله ماهان ایر، شرکت سپهر انرژی جهاننما پارس و شرکت هواپیمایی بینالمللی یزد مرتبط دانسته شدهاند.
بر اساس بیانیه وزارت خزانهداری، چند نفر از این افراد، از جمله دو شهروند سنگاپوری، بهطور مستقیم در عملیات انتقال دریایی نفت ایران مشارکت داشتهاند. چند ایرانی دیگر نیز به دلیل همکاری با شبکههای «پشتیبانی مالی و لجستیکی» سپاه و شرکتهای نفتی تحریمشده هدف قرار گرفتهاند.
این تحریمها مکمل اقدامات وزارت خارجه آمریکا علیه شرکتها و ناوگانهای کشتیرانی معرفی شده و بخشی از فشار گستردهتر آمریکا برای محدود کردن درآمدهای نفتی ایران ارزیابی میشود.
مسدودسازی داراییها و ممنوعیت معاملات
مطابق مقررات تحریمها، تمامی داراییهای افراد و نهادهای تحریمشده که در آمریکا یا در کنترل اشخاص آمریکایی باشد، مسدود خواهد شد و هرگونه معامله با آنها بدون مجوز ویژه ممنوع است.
دولت آمریکا تاکید کرده است که هدف این تحریمها «تغییر رفتار» است، نه مجازات، و در صورت تغییر شرایط آمادگی دارد که حذف نام افراد از فهرست تحریمها را بررسی کند.
دونالد ترامپ از زمان بازگشت به کاخ سفید، بار دیگر سیاست فشار حداکثری را علیه حکومت ایران در دستور کار قرار داده و بستههای تحریمی مختلفی را تاکنون به اجرا گذاشته است.
پژوهشی جدید در ایران نشان میدهد نابینایان جویای کار با دیوار ترس، تبعیض، کمبود مهارت و فشار خانواده روبهرو هستند و همین عوامل ورود آنها به بازار کار را دشوار کرده است.
در این تحقیق چالشهای مسیر شغلی افراد نابینا در سه محور «نقش فرد»، «منزلت اجتماعی» و «نقش خانواده» مورد بررسی قرار گرفته است.
یافتههای این مطالعه که از سوی فهیمه باهنر، استادیار مشاوره دانشگاه شهید بهشتی و محیا صنیعیمنش، دانشجوی دکتری مشاوره در دانشگاه کردستان، انجام گرفت، در آخرین شماره فصلنامه علمی-پژوهشی «مشاوره شغلی و سازمانی» منتشر شده است.
نقش فرد، سازههای شخصیتی و کمبودهای مهارتی
نقش فرد بهعنوان اولین محور تحقیق شامل سازههای شخصیتی، ترسها و کمبودهای مهارتی است.
بر اساس یافتههای این مطالعه، بسیاری از افراد نابینا پس از تجربه شکستهای پیاپی در مسیر شغلی، خود را «ناکارآمد» میبینند و احساس «درماندگی» میکنند.
به نوشته پژوهشگران، نابینایانی که باور دارند برای تغییر موقعیت خود کاری از دستشان برنمیآید، مسیر شغلی را با ناامیدی و دلزدگی دنبال میکنند.
یکی از مصاحبهشوندگان گفت: «اینقدر به در بسته خوردم در پیدا کردن کار که واقعا حس میکنم تلاشهایم به جایی نمیرسه و همینی که هست. خب حق دارم الان نگاهم به همهچی و بهخصوص کار منفی باشه.»
ترس از شکست، تمسخر و اخراج بخش دیگری از «نقش فرد» در مسیر شغلی پرچالش افراد نابینا است.
یکی دیگر از مصاحبهشوندگان گفت: «میترسم همکارانم منو مسخره کنند. نه اینکه از روی عمد، بلکه غیرعمد بخوان یهجایی بگن ما میبینیم و تو نمیبینی. پس کاری که ما میگیم رو انجام بده و سر همین قضیه حس میکنم آدم توانمندی نیستم. چون در نهایت بقیه میگن چیکار کنم.»
افزون بر این موارد، عدم شناسایی علایق و تواناییها و کمبود مهارتهای اساسی شغلی هم در این پژوهش مطرح شده و برخی مصاحبهشوندگان دانشگاه را برای آمادهسازی خود جهت ورود به بازار کار کافی ندانستهاند.
جامعهای که نابینا را توانمند نمیبیند
در سطح اجتماعی، شرکتکنندگان در این پژوهش از «جو منفی» علیه نابینایان گفتهاند؛ از قوانین مبهم استخدام و سهمیههایی که بهطور واضح اجرا نمیشود تا نفوذ روابط و نبود شایستهسالاری.
یکی از آنها گفت هر سال در روز عصای سفید وعده حمایت از اشتغال معلولان تکرار میشود، اما «بعد فراموش میشه و میره تا سال دیگه ... بماند که این وسطها چقدر پارتیبازی میشه و اصلا به توانایی آدمها توجهی نمیشه».
این پژوهش به کمبودهای آموزشی، محدودیتهای شغلی و روابط آزاردهنده در محیط اجتماعی نیز اشاره میکند.
محققان این شرایط را نشانه «منزلت اجتماعی آسیبدیده» افراد نابینا در بازار کار میدانند و هشدار میدهند نگاه ترحمآمیز و بیاعتمادی به تواناییهای نابینایان، روند ادغام شغلی این گروه را کند کرده است.
خانواده در مرز حمایت و دلسرد کردن
در محور سوم که به نقش خانواده میپردازد، روایتها از ترکیب محبت و دلسرد کردن حکایت دارد.
بسیاری از مصاحبهشوندگان میگویند از خانواده انتظار تشویق دارند، اما در عمل با مقایسه با خواهر و برادرهای غیرنابینا و پیشنهاد ماندن در خانه روبهرو میشوند.
یکی از شرکتکنندگان در پژوهش گفت: «میخواستم برم دنبال کار، خانوادهام مخالف بودن. میگفتن نمیتونی و بنشین تو خونه، ما پول میدیم بهت.»
پژوهشگران این الگو را «تعاملی سوگیرانه» و نشانه «عدم تمایزیافتگی» در خانوادهها توصیف میکنند؛ حالتی که در آن فرزند نابینا از نظر عاطفی و مالی به والدین وابسته میماند و فرصت تجربه استقلال فردی را پیدا نمیکند.
اضطراب و احساس بیارزشی ناشی از این رابطه، عملکرد فرد در مصاحبهها و محیطهای کاری را تضعیف میکند و چرخه بیکاری را تداوم میبخشد.
به گفته پژوهشگران، توجه به مسائل فردی و مسائل محیطی، از جمله جامعه و خانواده، در مسیر شغلی افراد نابینا بسیار حائز اهمیت است و برنامههای مهارتمحور و مشاوره شغلی باید برای این گروه در اولویت قرار گیرد.
این پژوهش اصلاح نگرش عمومی، شفافسازی قوانین استخدام و آگاهسازی خانوادهها را از گامهای اصلی در مسیر دسترسی افراد نابینا به شغل پایدار میداند.
این مطالعه بر پایه مصاحبه با گروهی از نابینایان مادرزاد ساکن تهران در بازه سنی ۲۳ تا ۴۰ سال انجام شده است. این افراد بهطور میانگین چهار سال سابقه استخدامی داشتند و همگی دارای تحصیلات کارشناسی یا کارشناسی ارشد بودند.
خاکِ سرخ و سبزیِ بیانتها. انبوهی فشرده از درختان استوایی با آلونکهای پراکنده و کودکانی که برای خودروهای عبوری دست تکان میدهند. این نخستین تصویری است که از اوگاندا در ذهنم حک شده است: سرزمینی که چرچیل نام «مروارید آفریقا» را بر آن نهاد؛ مرواریدی سبز بر دوش مردمانی فقیر.
پرده اول
نمایش انتخابات : روایت من از انتخاباتی که قرار نبود واقعی باشد
اما این طبیعت بکر را در مسیر فرودگاه انتبه به کامپالا، پوسترهای پرشمار تبلیغاتی یوری کاگوتا موسوِوِنی، رییسجمهور اوگاندا، مخدوش کرده است؛ پوسترهایی با لبخند همیشگی موسوِوِنی، پسزمینه زرد و کلاهی بر سر. مردی که از سال ۱۹۸۶ -یعنی ۳۹ سال- در قدرت مانده و اکنون تلاش میکند پنج سال دیگر نیز در کاخ ریاستجمهوری بماند و برای انتخابات ژانویه ۲۰۲۶ خیز برداشته است.
تام، راننده تاکسی فرودگاه ـ مردی با سه زن و ۱۰ فرزند ـ با خشم از موسوِوِنی و فساد فراگیر در کشور حرف میزند و میگوید ژانویه پایان کار اوست: «این بار باید برود.»
اما این حجم عظیم تبلیغات برای رییسجمهوری ۸۱ ساله اوگاندا، در کنار فضای سرکوب و خفقان علیه احزاب مخالف، پیام دیگری نیز دارد. همانند دورههای پیشین، تهدیدهای امنیتی علیه فعالان سیاسی، محدودیت در برگزاری تجمع طرفداران اپوزیسیون و از همه مهمتر نبود یک چهره قدرتمند مخالف، از انتخابات چیزی بیش از یک نمایش پرهزینه باقی نگذاشته است.
نزدیک به چهار دهه حضور موسوِوِنی در قدرت، میراثی از فساد و سرکوب سیستماتیک برجای گذاشته؛ میراثی که ممکن است آرزوهای امثال تام را برای تغییر را باز هم ناکام بگذارد.
درست مانند روایت همسایه جنوبی اوگاندا؛ تانزانیا
انتخابات ۲۹ اکتبر ۲۰۲۵ در تانزانیا بیشباهت به داستان اوگاندا نبود. سامیا صولحو حسن کارزار انتخاباتی گستردهای را بدون حضور هیچ رقیب جدی هدایت کرد. او که در سال ۲۰۲۱ پس از مرگ جان مگوفولی رییس جمهور فقید تانزانیا، از سمت معاونت به ریاستجمهوری رسید، گامبهگام با حذف رقبای اصلی برای انتخابات ۲۰۲۵ برنامهریزی کرد: توندو لیسو، رهبر بزرگترین حزب اپوزیسیون، را با اتهام «خیانت» به دادگاه کشاند، نامزد حزب ACT-Wazalendo را رد صلاحیت کرد، و با کنترل شدید رسانهها، ایجاد فضای ارعاب و بازداشتهای خودسرانه، از رقابت انتخاباتی تنها اسمی باقی گذاشت.
بهعنوان گردشگری که تنها دو روز پیش از انتخابات در زنگبار و دارالسلام بودم، حجم و گستره تبلیغات انتخاباتی صولحو حسن شگفتزدهام کرد. کمتر خیابانی بود که با پوسترهای یکپارچه و باکیفیت او -با روسری سبز و رژ لب سرخ- تزئین نشده باشد. در ساحل زنگبار نیز بالگردهای تبلیغاتی با افراشتن بنرهای عظیمِ تصویر او آرامش گردشگران را برهم زده و ماساییهای دستفروش را هیجانزده کرده بودند.
پارادوکس تلخی بود؛ مردمی با میانگین درآمد ماهانه کمتر از ۱۰۰ دلار، و رییسجمهوری که از آسمان، لبخندزنان بر آنان سایه میانداخت.
از عبدالله، جوان نارگیلفروش ساحلی توریستی در زنگبار، پرسیدم: «فکر میکنی خانم حسن رأی میآورد؟»
لبخندی زد و گفت: «فکر نمیکنم.»
گفتم: «بعد از انتخابات ممکن است درگیری بشود؟»
قهقهه زد و گفت: «ما میرویم رأی میدهیم، بعدش هاکونا ماتاتا» به زبان سواحیلی یعنی «بیخیال، مهم نیست.»
اما پیشبینی عبدالله درست از آب درنیامد و این بار مردم تانزانیا «هاکونا ماتاتا» نبودند. انتخابات برگزار شد و طبق انتظار، صولحو حسن با اکثریت آرا پیروز اعلام شد. مردم اما این بار به خیابان آمدند و اعتراضهای خونینی شکل گرفت. دولت با سرکوب شدید، قطع اینترنت و بازداشت رهبران مخالف، کنترل اوضاع را به دست گرفت.
رویترز گزارش داد که در این درگیریها صدها نفر کشته شدند؛ رقمی که اپوزیسیون آن را حدود ۷۰۰ نفر اعلام کرده است. سامیا صولحو حسن ۶۵ ساله برای پنج سال دیگر بهعنوان نخستین رئیسجمهور زنِ محجبه آفریقا قدرت خود را تثبیت کرد و نمایش انتخابات به پایان رسید.
پرده دوم
پیوند اژدهای سرخ و دیکتاتورهای سالخورده
اوگاندا و تانزانیا فقط از نظر داشتن حکومتهای تمامیتخواه به هم شبیه نیستند. این دو کشور ثروتمند شرق آفریقا تولیدکننده و صادرکننده طلا و محصولات کمنظیر کشاورزی هستند. طبق گزارشهای رسمی، نزدیک به ۴۰ درصد صادرات این دو کشور طلا است و فقط در اوگاندا، طبق گزارش بانک مرکزی، در سال ۲۰۲۳ صادرات طلا بیش از ده برابر افزایش یافته است؛ آن هم بعد از سرمایهگذاری چین در یک کارخانه ذوب و تصفیه طلا در شرق این کشور.
چینیها حالا تبدیل به یکی از بزرگترین سرمایهگذاران و وامدهندگان به کشورهای شرق آفریقا شدهاند. دیدن رستورانهای چینی و مهندسان و تکنسینهایی که در شرق آفریقا برای به سامان رساندن پروژههای کوچک و بزرگ زندگی میکنند، تصویر آشنایی است.
چین از پروژههای عمرانی مثل ساخت جاده و راهآهن تا کشاورزی و مخابرات در شرق آفریقا حضور دارد. برای بسیاری از پروژهها، پکن از ترکیب وامهای بلندمدت از طریق بانکهای چینی و اجرای شرکتهای ساختمانی پیمانکاری چینی استفاده کرده است.
بهعنوان نمونه، تنها در پروژه نیروگاه حرارتی/آبی کاروما، چین حدود ۱٫۴ میلیارد دلار به اوگاندا وام داده است. در حوزه کشاورزی هم شرکتهای بزرگ چینی با اجاره زمین در شرق آفریقا محصولاتی مانند برنج، سویا و سیسال برای صادرات تولید میکنند. برخی زمینهایی که شرکتهای چینی اجاره کردهاند، قبلا به دست کشاورزان کوچک محلی برای خودکفایی یا تولید محصولات محلی استفاده میشد. اجاره بلندمدت این زمینها، در برخی قراردادها تا ۹۹ سال، باعث شده کشاورزان محلی دسترسی خود به زمین را از دست بدهند.
اما نگرانی اصلی این است که سرمایهگذاران چینی عمدتا علاقهای به شفافیت در پروژههای خود ندارند. آنها تمایل دارند جزئیات مالی، نرخ بهره و شرایط وامها یا قراردادهای سرمایهگذاری را منتشر نکنند. بسیاری از پروژهها از طریق وامهای دولتی یا شرکتهای دولتی چینی انجام میشوند و قراردادها محرمانهاند. حتی میزان پرداخت اقساط، تضمینهای دولتی یا نرخ سود معمولاً در دسترس عمومی نیست. از همه مهمتر بسیاری از پروژهها ارزیابی اثرات زیستمحیطی و اجتماعی محدود یا ناقص دارند.
قراردادهایی که با حمایت حکومتهای تمامیتخواه امضا میشوند و سود مردم محلی از آنها ناچیز است. تام، راننده تاکسی ما در اوگاندا، از نابود کردن جنگلها و از دست رفتن زمینهای کشاورزی مناسب برای سرمایهگذاری خارجی گلایه میکرد؛ از آلوده شدن آب رودخانهها با کودهای شیمیایی و بیکار شدن کشاورزان محلی.
اما این تنها گوشهای از حضور گسترده چینیها در شرق آفریقاست. اینکه منافع ملی مردم شرق آفریقا کجای این بده بستانهای اقتصادی است و بازپرداخت وامهای محرمانهای که به حکومتهای توتالیتر تقدیم میشود چه آیندهای را در اقتصاد این کشورها رقم میزند موضوعی فراتر از نگرانی کشاورزان محلی است. پشت پرده همکاری پکن با دیکتاتورهای سالخورده آفریقا است.
پرده سوم
فقر از جنسی دیگر، کریه و بیانتها
«ساحل کوکو» در دارالسلام از محبوبترین مکانهای شهر برای خوشگذرانی در یک آخر هفته گرم و شرجی است. جمعیتی انبوه از مردم شهر که به این گوشه تفریحی هجوم میآورند، شنا میکنند و از دکههای ارزانقیمت، موزهای کباب شده و نوشیدنی میخرند و با موسیقی و رقص معاشرت میکنند. سروصدای دستفروشان، گداها و تعداد زیاد کودکان در ساحل و شیطنتهایشان هیاهو را به اوج میرساند.
دیدن این تعداد کودک یک جا در ساحل برایم تازگی داشت. اما برای کشوری که نرخ باروری در آن ۴/۶ برای هر زن است، محل تفریح شهر هم باید اینگونه باشد. کودکانی که طبق گزارش یونیسف و اداره آمار ملی تانزانیا، ۷۴ درصد آنها دچار فقر چندبعدیاند؛ یعنی در حداقل سه حوزه مانند سلامت، آموزش، مسکن، آب و سرویسهای بهداشتی فقیرند. فقر در کشور اوگاندا وضعیت به مراتب وخیمتری دارد.
در مسیر رسیدن به سرچشمه رود نیل در شهر جینجا در اوگاندا، از شهرهای کوچک و روستاهای بسیاری عبور کردیم. جنس فقر در این گوشه از جهان متفاوت است: کریه، عریان و آوار بر سر زنان و کودکان. دیدن کودکانی که بعد از مدرسه، ساقه نیشکر به دهان و بدون کفش دبههای سنگین آب را تا خانه حمل میکنند، تصویر مشترک نیمروز روستاهای اوگانداست؛ روستاهایی که به معنای واقعی هیچ ندارند. داشتن برق و آب آشامیدنی سالم آرزویی دور برای روستاییان است. جادهها هم حتی در این مسیر توریستی که سالانه میلیونها دلار برای دولت درآمد دارد، خاکی و پر از دستانداز رها شدهاند.
بعد از ساعتها رانندگی به شهر جینجا رسیدیم؛ در میان همه زاغهها و آلونکها، یک خانه ویلایی زیبا با درختان بلند آووکادو و انبه خودنمایی میکرد. خانهای که روی دیوارهایش سیمهای خاردار و نیزه کار گذاشته بودند. راهنمای محلی گفت که این، خانهی شهردار جینجاست. محو زیبایی فضای سبز خانه بودم که ماشین در چالهای بزرگ افتاد و راهنما با خنده گفت: «فقط خانه خودش آباد است و حتی جاده اینجا را هم درست نکرده.»
روایت شهردار جینجا روایت کل کشور و حتی فراتر از آن شرق آفریقاست: سرزمینی که روی ثروت خوابیده، اما فساد حکومتهای تمامیتخواه، مردم را غارت کرده. دیکتاتورهایی که رفاه را به انحصار خودیها درآوردهاند و آرامش را تا چهارچوب دروازه خانههایشان متصور شدهاند.اقلیتی که کنترل ثروت ملی و سرمایهگذاریهای خارجی را در دست دارند و باقی کشور را در فقر و محنت بیپایان رها کردهاند.
رییسجمهوری آمریکا اعلام کرد لایحهای را امضا کرده که راه را برای انتشار اسناد مرتبط با پرونده یکی از جنجالیترین مجرمان جنسی سالهای اخیر باز میکند؛ اقدامی که میتواند ابعاد تازهای از این پرونده پرحاشیه را روشن کند.
این لایحه که توسط دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، چهارشنبه ۲۸ آبان امضا شد امکان انتشار اسنادی را فراهم میکند که وزارت دادگستری در جریان تحقیق درباره جفری اپستین گردآوری کرده بود.
اپستین، که سالها با چهرههای مشهور رفتوآمد داشت، در سال ۲۰۰۸ به اتهام درخواست از یک فرد خردسال برای فحشا محکوم شد و سالها بعد در بازداشت فدرال در نیویورک جان باخت؛ مرگی که خودکشی اعلام شد اما همچنان محل تردید برخی از هواداران ترامپ است.
بر اساس این گزارش، مقامهای وزارت دادگستری میگویند این اسناد میتواند جزئیات بیشتری از فعالیتهای اپستین و شبکه اطراف او را روشن کند، هرچند بخشی از اطلاعات ممکن است به دلیل حفاظت از قربانیان یا جلوگیری از آسیبزدن به تحقیقات جاری منتشر نشود.
پام باندی، دادستان کل، در یک نشست خبری تایید کرد که این وزارتخانه مطابق قانون موظف است ظرف ۳۰ روز این مواد را منتشر کند.
این پرونده طی ماههای گذشته به یکی از چالشهای سیاسی برای ترامپ تبدیل شده است. او از یکسو نظریههای توطئه درباره مرگ اپستین را برای هوادارانش بازنشر کرده و از سوی دیگر با این اتهام روبهرو بوده که دولتش روابط اپستین با چهرههای قدرتمند را پنهان کرده است.
این در حالی است که برخی از رایدهندگان ترامپ معتقدند جزئیات مربوط به مرگ اپستین، که هنگام روبهرو بودن با اتهام قاچاق جنسی رخ داد، شفاف نبوده است.
در بخش دیگری از این گزارش آمده است که وزارت دادگستری میتواند برخی اطلاعات را در مورد افراد مرتبط با تحقیقات منتشر نکند، بهویژه پس از آنکه ترامپ هفته گذشته دستور داد درباره چند شخصیت سیاسی دموکرات که ارتباطاتی با اپستین داشتهاند تحقیق شود. این موضوع میتواند بر دامنه اسنادی که در نهایت منتشر میشود تاثیر بگذارد.
دادگاهها پیشتر درخواستهای وزارت دادگستری دولت ترامپ برای انتشار متن جلسات هیأت منصفه مربوط به تحقیقات درباره اپستین و گیسلین مکسول را رد کرده بودند. با این حال، امضای این لایحه جدید ممکن است نقطه عطفی در روند انتشار اطلاعات مربوط به این پرونده باشد؛ پروندهای که سالهاست سایه آن بر سیاست آمریکا سنگینی میکند.
کنگره با تنها یک رای مخالف انتشار اسناد جفری اپستین را تصویب کرد
کنگره آمریکا سهشنبه ۲۷ آبان شاهد یکی از قاطعانهترین رأیگیریهای تاریخ معاصر خود بود؛ جایی که مجلس نمایندگان با ۴۲۷ رأی موافق و تنها یک رأی مخالف، «قانون شفافیت پروندههای اپستین» را تصویب کرد.
این رأیگیری تاریخی در حالی انجام شد که جمعی از بازماندگان سوءاستفادههای اپستین از جایگاه تماشاچیان شاهد آن بودند و پس از سالها «خیانت نهادی» – به گفته خودشان – لحظهای از پیروزی نمادین را تجربه کردند.
ممدانی، شهردار منتخب نیویورک، وارد دفتر بیضیشکل خواهد شد تا با دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا دیدار کند. دیداری که مجله «پولتیکو» اینطور توصیف میکند: ملاقاتی میان دو چهره برجسته «پوپولیست آمریکا» که ماههاست در عرصه سیاسی یکدیگر را هدف تندترین حملات قرار دادهاند.
ترامپ بارها ممدانی را «دیوانه» خطاب کرده است. ممدانی نیز در کارزار انتخاباتی و سخنرانی پیروزیاش بهطور مستقیم به رییسجمهوری آمریکا تاخته بود. با این حال، به نوشته پولتیکو هر دو از بستر اجتماعی مشترکی برخاستهاند: «طبقه نخبه فرهنگی نیویورک.»
ممدانی در محله «آپِر وست ساید» بزرگ شده؛ محلهای که در حافظه سینمایی نیویورک نماد روشنفکری و فرهنگسازی است. دههها ساکنان این محله را نویسندگان، استادان دانشگاه و روشنفکرانی تشکیل میدادند که زندگیشان با مباحثه و تولید اندیشه گره خورده بود. پدر او، محمود ممدانی، استاد دانشگاه کلمبیا و مادرش، میرا نایر، فیلمساز سرشناس، به همان محیطی تعلق داشتند و پسرشان را هم در دل نخبگان فرهنگی نیویورک پرورش دادند.
ممدانی از هفتسالگی به نیویورک آمد و در مدارس خصوصی ترقیخواه و سپس در بهترین دبیرستانهای شهر تحصیل کرد؛ در همان فضاهایی که مسیر ظهور چهرههای فرهنگی و سیاسی آینده شهر را شکل میدهند. او در ۱۲سالگی در یک گزارش مجله نیویورک درباره «خواستههای کودکان در کریسمس» شرکت کرد؛ نشانی از جایگاهی که بدون تلاش زیاد برایش مهیا بود.
اما ترامپ، متولد نیویورک و بزرگشده در محله «کویینز» است؛ جایی بیرون از حلقه نخبگانی که در منهتن موقعیت فرهنگی و سیاسی خود را تعریف میکردند. او فرزند یک پیمانکار ثروتمند بود و در عمارت ۲۳ اتاقهای در محله «جامائیکا استیتس» زندگی میکرد، اما خانهاش فاصلهای طولانی با مرکز ثقل نخبگان منهتنی داشت. نوجوانیاش نیز به دلیل فرارهای مکرر به منهتن به مدرسه شبانهروزی نظامی ختم شد.
در بزرگسالی، تلاش ترامپ برای پذیرفتهشدن در میان نخبگان فکری نیویورک بارها با تمسخر مواجه شد؛ از جمله لقب معروف «بیفرهنگِ کوتاهانگشت» که مجله Spy به او داد. همین طردشدگی بعدها به یکی از محرکهای اصلی شخصیت سیاسی او تبدیل شد. وقتی در سال ۲۰۱۷ وارد کاخ سفید شد، محبوبیت او در نیویورک به شدت پایین بود و معترضان روزانه مقابل برج ترامپ در خیابان پنجم منهتن تجمع میکردند.
دو مسیر از درون یک شهر
ترامپ و ممدانی امروز خود را مدافع «مردم فراموششده» معرفی میکنند؛ اما هر دو بخش بزرگی از زندگیشان را نه در کنار همین مردم، بلکه در میان طبقه ممتاز نیویورک گذراندهاند. ممدانی بهواسطه خانواده و آموزش، از ابتدا عضوی از این طبقه بوده است. ترامپ، در مقابل، پس از دههها تلاش برای ورود، خود را دشمن آن اعلام کرد.
دیداری فراتر از سیاست روز
به نوشته مجله پولتیکو، دیدار روز جمعه تنها ملاقات دو مقام سیاسی نیست، بلکه روبهرو شدن دو روایت متفاوت از نیویورک است: کودک منهتن در برابر کودک کویینز؛ عصاره نخبگان فرهنگی در برابر تلاشگری که خود را از حاشیه به مرکز رساند، مردی که برای دیدهشدن در رسانهها جنگید در برابر پسری که بدون تلاش، نامش در مجلات شهر ثبت شده بود.
این دیدار، بازتابی از شکافهای عمیقتر جامعه آمریکاست؛ شکافی که هر دو طرف بهنوعی به نماد آن بدل شدهاند.