کاظم صدیقی با پرونده فساد، امام جمعه شد و به منتقدانش تاخت
کاظم صدیقی، رییس ستاد امر به معروف و نهی از منکر که پس از افشای زمینخواریاش، باز هم امامت نماز جمعه تهران به او سپرده شد، در نخستین جملات خطبههای روز ۲۴ فروردین به قدردانی از حمایتهای حکومتی از خود پرداخت و با انتقاد از مخالفانش گفت نباید «برادر» خود را له کرد.
در حالی که تصاویر منتشر شده در رسانهها نشان دادند تعداد نمازگزاران در نماز جمعه او به میزان قابل توجهی کاهش داشت، صدیقی در واکنش به اعتراضات گسترده به زمینخواری و فساد خود گفت: «دشمن نمیتواند ما را از چشم یکدیگر بیندازد.»
عبدالرضا داوری، فعال سیاسی اصولگرا در حساب ایکس خود نوشت: «در ابرشهر ۹ میلیونی تهران، فقط ۱۴۲ نمازگزار تا پایان خطبه اول کاظم صدیقی، در نماز جمعه امروز حضور یافتهاند. یعنی از بین هر ۵۰ هزار شهروند تهرانی بالای ۱۵ سال، فقط یک نفر در نماز جمعه به امامت کاظم صدیقی حاضر شده است؛ حتی حزباللهیها و مذهبیهای سنتی هم به امامت صدیقی معترضاند.»
صدیقی در سخنانش به رسانههای اجتماعی حمله کرد و گفت: «شبکههای مجازی قتلگاه جوانها و مسلخ آبروهاست.»
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در آخرین سخنرانی خود بدون اشاره به موضوع صدیقی، در میان دانشجویان در سخنانی مشابه گفته بود برخی نوشتهها و سخنان «مصداق گناه» است.
صدیقی در اولین واکنش به تغییر مالکیت زمین متعلق به حوزه علمیه «امام خمینی» در منطقه ازگل تهران و زدن آن به نام خود و پسرانش، آن را تکذیب کرد و حتی از «جعل امضا» سخن گفت اما بعد گفت یک فرد «امین حوزه» این انتقال را انجام داده و او از آن مطلع نبوده است.
صدیقی در یک ویدیو هم گفته بود: «بوقهای تبلیغاتی رسانهای دشمن به میدان آمدند و در یک جنگ روایتها و جنگ رسانهای، عواطف مردم ما را مورد هجمه قرار دادند.»
با این حال گزارشهای تکمیلی نشان داد او شخصا در دفترخانه اسناد رسمی حاضر شده و اسناد انتقال ملک را امضا کرده بود.
صدیقی در بازگشت خود به نماز جمعه تهران گفت: «برای افرادی که از من دفاع کردند دعا میکنم. آنها که از من دفاع کردند فحش هم خوردند.»
صدیقی در حالی که به دلیل این فساد اقتصادی به صورت گسترده مورد انتقاد بود، در دو مراسم خامنهای در هفتههای اخیر حاضر شد.
او هم در سخنرانی نوروزی رهبر جمهوری اسلامی و هم در دیدار مقامهای حکومت با خامنهای حاضر بود.
صدیقی در نماز جمعه بار دیگر از خامنهای عذرخواهی کرد و گفت: «افرادی که ما را میدیدند گریه میکردند، عذرخواهی میکنم که با یک غفلت و کمتوجهی باعث این همه هجمه به ملت ایران شدم.»
اواخر اسفند سال گذشته اسنادی منتشر شدند که نشان میدادند کاظم صدیقی از طریق تاسیس یک شرکت خانوادگی به نام «پیروان اندیشههای قائم»، باغی را به مساحت چهار هزار و ۲۰۰ متر مربع در کنار حوزه علمیه «امام خمینی» در ازگل تصاحب کرده است.
روز پنجشنبه، انتشار اطلاعیه شورای سیاستگذاری ائمه جمعه درباره حضور صدیقی در نماز جمعه تهران، واکنش گسترده شماری از کاربران رسانههای اجتماعی و فعالان سیاسی و مدنی در ایران را برانگیخت.
یاشار سلطانی، روزنامهنگاری که با انتشار اسنادی برای اولین بار پرونده زمینخواری صدیقی را رسانهای کرد، در این زمینه نوشت نماز «دشمنشکن جمعه» به امامت کاظم صدیقی، تبدیل به اقدامی «وحدتشکن» شده است.
او در ادامه این اتفاق را به «جریان نفوذی» نسبت داد که به گفته او موقعیت فرماندهان سپاه پاسداران را به موساد اطلاع دادهاند و افزود: «[آیا این جریان] نمیتواند در تصمیمسازی برای تشدید گشت ارشاد و تعیین امام جمعه موثر باشد؟»
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار، در واکنش به این موضوع نوشت که بازگشت صدیقی «دهنکجی به مردم» است و افزود: «به نظر میرسد عدهای عزمشان را جزم کردهاند که هیچ اعتباری برای هر امر معتبری باقی نگذارند.»
عباس عبدی، فعال سیاسی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت که «معنای روشن» بازگشت صدیقی این است: «آنچه افشا شده از نظر آقایان هیچ چیز جدیدی نیست. همه موارد را میدانستند یا این رفتار را ناقض عدالت به عنوان شرط امامت جمعه نمیدانند.»
او در ادامه گفت: «طبعا سایر ائمه جمعه تهران و کشور هم با چنین گزارههایی هماهنگ هستند.»
شبکه سیبیاسنیوز به نقل از دو مقام آمریکا گزارش داد انتظار میرود حمله بزرگ ایران به اسرائیل روز جمعه انجام شود و احتمالا شامل بیش از ۱۰۰ پهپاد و دهها موشک به سمت اهداف نظامی در داخل اسرائیل باشد. این مقامات گفتند دفاع مقابل چنین حملهای برای اسرائیل چالش برانگیز خواهد بود.
احمد مقدسی، رییس انجمن صنفی گاوداران ایران، با بیان اینکه تکنرخی شدن ارز موجب از بین رفتن فساد میشود، گفت: «موضوع دیگر بار روانی افزایش قیمت دلار است که باعث میشود قیمت یونجه و ذرت علوفهای که ارتباطی با ارز نیز ندارند، بالا برود.»
محمدمهدی طهرانچی، رییس دانشگاه آزاد، گفت که غرب «تمدن ما را از کتابهای خود حذف کرده» و افزود علی خامنهای « بهترین تمدنپژوه کشور» است.
او اضافه کرد دانشگاه آزاد با «درک اندیشههای» خامنهای به «مرجعیت علمی و رهبری علم جهانی میرسد.»
با تشدید تنشها میان ایران و اسرائیل و گزارشها درباره احتمال حمله جمهوری اسلامی، وزارت خارجه فرانسه خانواده و بستگان دیپلماتهای خود در ایران را به کشورش بازگرداند. این وزارتخانه همچنین از شهروندان فرانسوی خواست به ایران، لبنان، فلسطین و اسرائیل سفر نکنند.
حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق که نقطه عطفی در چارچوب استراتژی مقابله اسرائیل با دکترین جنگهای نیابتی تهران بود، نبرد تهران و تلآویو را از حالت جنگ در سایه خارج کرده و جمهوری اسلامی را در برابر یک معمای راهبردی گیجکننده قرار داده است.
آیا جمهوری اسلامی به رغم دریافت ضربه باید همچنان به نبرد در سایه با اسرائیل ادامه دهد یا باید برای پاسخ متناسب به اسرائیل، آماده جنگ آشکار و مستقیم با این کشور شود؟
اسرائیل در حالی به جنگ در متن و نه در سایه با جمهوری اسلامی رفته است که توانسته قوای نظامی حماس را در غزه تا حدی (نه به طور کامل) تضعیف کند، بازدارندگی نسبی در برابر حزبالله در جبهه شمال اسرائیل را حفظ کند یا دستکم نبردها را در آن جبهه زیر آستانه جنگ تمام عیار نگه دارد و به رغم فشارهای بینالمللی علیه اقدامات اسرائیل و بروز اختلافات بین واشنگتن و تل آویو برای عملیات نظامی در رفح نیز آمادهسازیهایی انجام دهد.
اسرائیل اگرچه هنوز به تمامی اهداف راهبردی اصلی خود در جنگ با حماس دست نیافته اما جنگ در غزه همچنان ادامه دارد و اسرائیل در تلاش است به تدریج با ادامه نبردها در غزه و مدیریت جنگ در جبهههای ثانویه، به تدریج بازدارندگی از دست رفتهاش را احیا کند.
واقعیت این است که اسرائیل پس از حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ که باعث به چالش کشیده شدن بنیادیترین اصول دکترین امنیتی- نظامی اسرائیل از زمان نخستوزیری بن گوریون تا امروز شد، با یک نبرد موجودیتی روبهرو است. نبرد موجودیتی اسرائیل فقط با حماس بهعنوان عامل اصلی حمله «تروریستی» هفتم اکتبر نیست، بلکه از نگاه اسرائیل اینطور به نظر میرسد که این نبرد موجودیتی با جمهوری اسلامی است؛ حکومتی که علنا خواهان نابودی اسرائیل است. حمله هفتم اکتبر در راستای همین هدف جمهوری اسلامی صورت گرفت.
از این رو اسرائیل با درک این موضوع که در برابر یک معادله بازدارندگی پیچیده، سخت و خطرناک با جمهوری اسلامی در بطن یک نبرد موجودیتی با تهران و کل «محور مقاومت» قرار دارد، به این نتیجه رسیده که میتواند بازدارندگی از دست رفتهاش را به تدریج هم در غزه در برابر حماس و هم در برابر جمهوری اسلامی احیا کند، ولی در این مسیر نیاز داشت تا با یک اقدام نظامی شاخص و غافلگیر کننده، قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی را تضعیف کند یا به آن ضربه کاری یا مهلک بزند.
منطق راهبردی- نظامی اصلی پشت حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق، در درجه اول تغییر موازنه بازدارندگی به نفع اسرائیل بود.
در درجه دوم اسرائیل قصد دارد تهران را در دو راهی «واکنش- عدم واکنش» یا بازی دو سر باخت قرار دهد؛ به این معنا که بر اساس تئوری زنجیره واکنش که نگارنده برای نخستین بار مطرح کرده است، اسرائیل میکوشد جمهوری اسلامی را در وضعیت تنگنا یا در برابر معمای راهبردی سختی قرار دهد که اگر به اقدام نظامی اسرائیل واکنش نظامی مستقیم، متناسب و همسنگ نشان دهد، زنجیره واکنش فعال میشود و سلسله واکنشهای نظامی رد و بدل شده، در نهایت میتواند بقای جمهوری اسلامی در داخل ایران را با خطر جدی روبهرو کند.
اگر هم تهران پاسخ غیرمتناسب یا ضعیف نشان دهد، اولا بازدارندگی از دست رفته برای حکومت با واکنش نامتناسب و ضعیف احیا نمیشود، دوم اینکه اسرائیل با دیدن ناتوانی جمهوری اسلامی در ارائه پاسخ مستقیم و متناسب میتواند با فراغ بال، قدرت و مانور بیشتری تهران را به گوشه رینگ ببرد و تهدیدهای ترکیبی جمهوری اسلامی را در حوزه های اتمی، موشکهای بالستیک، پهپادی و مداخلات منطقهای مهار کند.
اسرائیل بر اساس دکترین مابام (جنگ در میان جنگها به زبان عبری) که هدفش مقابله با تثبیت حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه است و نیز با تکیه بر دکترین اختاپوس که با هدف ضربه به برنامه اتمی، موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی در داخل خاک ایران انجام میگیرد، قادر خواهد بود در صورت خودداری تهران از بازی با ریسک بالا با اسرائیل، وضعیت را به قدری برای تهران دشوار کند که فراتر از مهار تهدیدهای ترکیبی عمل کرده، بقای جمهوری اسلامی را در نتیجه اقدامات بعدی خود با خطر جدی روبهرو کند.
به عبارت دیگر اسرائیل بسته به نوع، ماهیت، ابعاد و قدرت واکنش جمهوری اسلامی یا در صورت عدم واکنش متناسب تهران، میتواند به ایجاد یک واقعیت جدید در ایران کمک کند؛مشروط بر اینکه در درجه اول واقعا بخواهد بر اساس منافع خود صرفا به احیای بازدارندگی و تضعیف دکترین جنگهای نیابتی جمهوری اسلامی (قطع پاهای اختاپوس) بسنده نکند و به دنبال پیروزی قاطع در نبرد موجودیتی با کل محور مقاومت و نیز کمک به روند سرنگونی جمهوری اسلامی باشد (کور کردن چشم اختاپوس).
در این میان ذکر دو نکته ضروری است.
یکم: جمهوری اسلامی به دلیل ضربهای که از سوی اسرائیل متحمل شده و بر اساس قاعده بازی، هیچ راهی ندارد جز اینکه پاسخ نظامی مستقیم، متناسب و همسطح با اقدام این کشور نشان دهد. هرگونه واکنش نظامی از سوی تهران که زیر آستانه بازی با ریسک بالا باشد، منجر به تغییر موازنه یا معادله بازدارندگی به نفع تهران نخواهد شد. معمای راهبردی بزرگ پیش روی تهران اما این است که همانند بازی شطرنج، تهران اکنون باید حرکت زوگ زوئنگ (ZugZwang) یا حرکت اکراهی زیانبار را انجام دهد. به بیان دیگر، واکنش نظامی جمهوری اسلامی اگرچه یک الزام است، یک قمار بزرگ برای تهران نیز محسوب میشود.
از منظر رئالیستی محض، جمهوری اسلامی برای واکنش نظامی متناسب و مستقیم به یک خلاقیت ناب نیاز دارد. این خلاقیت نیازمند زمان است اما این واکنش از نظر راهبردی نباید به تاخیر بیفتد چون اسرائیل به تدریج در حال احیا و حتی تثبیت بازدارندگی مطلوب خود است و چنانچه زمان بیشتری داشته باشد، ضربات بعدیاش در راستای دکترین مابام و اختاپوس، مرگبارتر و محکمتر خواهد بود.
با در نظر گرفتن ملاحظات بالا واکنشهای جمهوری اسلامی را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد:
واکنش مستقیم و احتمالا متناسب خود جمهوری اسلامی: رونمایی از بمب اتم، حملات موشکی و پهپادی به خاک اسرائیل، حمله به مواضع اسرائیل در بلندیهای جولان، حمله به میدان گازی کاریش در دریای مدیترانه و حمله موشکی یا پهپادی به منافع اسرائیل در منطقه (از جمله سفارتخانهها یا دفاتر دیپلماتیک و تجاری).
واکنش مستقیم و احتمالا متناسب از طریق نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی: حملات از طریق نیابتیها در سوریه و عراق علیه مواضع اسرائیل در جولان، حمله تروریستی به سفارتخانههای اسرائیل، حمله از طریق نیروهای حزبالله در اسرائیل، فعالتر کردن جنگ در جبهه کرانه باختری با گردانهای الاقصی و ...
واکنش غیرمستقیم و نامتناسب از طریق خود جمهوری اسلامی یا با کمک نیروهای نیابتی: حملات موشکی و پهپادی عمدتا علیه مواضع نیروهای آمریکایی در منطقه یا حمله به منافع/تاسیسات زیرساختی کشورهای عربی مثل امارات و عربستان (مشابه حملات آرامکو)
عدم واکنش: ممکن است جمهوری اسلامی تحت فشار آمریکا نتواند واکنش مطلوب و الزامآور را نشان دهد که در این صورت ضربه بزرگ حیثیتی به جمهوری اسلامی و دکترین جنگهای نیابتیاش وارد خواهد شد و راه برای اسرائیل در وارد کردن ضربات بیشتر به جمهوری اسلامی فراهمتر میشود.
درباره واکنش احتمالی جمهوری اسلامی باید خاطر نشان کرد که ممکن است جمهوری اسلامی برای ضربه زدن به اسرائیل تاکتیک سووارم (Swarm) یا حملات پشهای علیه اسرائیل را یا خودش بهطور مستقیم یا تنها از طریق نیروهای نیابتیاش در منطقه در دستور کار قرار دهد.
تاکتیک سووارم یا حملات پشهای به حملات همزمان موشکی و پهپادی از چندین نقطه در منطقه علیه اسرائیل با هدف اشباع کردن یا از کار انداختن کارآمدی حداکثری سامانههای پدافند موشکی و پهپادی اسرائیل اطلاق میشود. این حمله چندجبههای به شهرهای مختلف اسرائیل اگر از درون خاک ایران نیز انجام شود، با توجه به اظهارات صریح مقامات ارشد اسرائیل (یوآو گالانت وزیر دفاع و ییسرائیل کاتز وزیر خارجه اسرائیل) میتواند عکسالعمل بزرگتر اسرائیل به صورت حمله به زیرساختهای نظامی سپاه یا حمله به تاسیسات اتمی در داخل خاک ایران به همراه داشته باشد.
دوم: بازی شطرنج اسرائیل با جمهوری اسلامی به گونهای در حال پیگیری است که اسرائیل با اقدامات اخیرش، از جمله تغییر تاکتیک در سوریه به سمت فاز تلفاتگیری مستقیم از فرماندهان ارشد نیروهای قدس سپاه، قصد دارد و تا حدی موفق شده جمهوری اسلامی را از منطقه خاکستری در چارچوب دکترین جنگهای نیابتی تهران خارج کند.
استراتژی جنگ در منطقه خاکستری همان تداوم سیاست «نه جنگ نه صلح» علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و حفظ اصل «صبر استراتژیک» در چارچوب دکترین جنگهای نیابتی این کشور است. اکنون اسرائیل در منطقه خاکستری یا در وضعیت نه جنگ نه صلح با جمهوری اسلامی نبرد نمیکند.
اسرائیل سعی می کند تهران را از این منطقه خارج و وادار به جدال مستقیم با اسرائیل کند؛ چون تلآویو میداند حکومت در تهران در ابعاد داخلی و خارجی در موضع ضعف قرار دارد و نبرد مستقیم با اسرائیل برای تهران با در نظر گرفتن حمایت آمریکا از اسرائیل و برخوردار نبودن حکومت از پشتوانه عظیم تودهها بسیار گران و پرهزینه تمام خواهد شد.
همچنین اسرائیل از فرصت پیشآمده استفاده میکند تا در صورت واکنش یا بازی با ریسک بالای جمهوری اسلامی، تاسیسات اتمی در ایران را هدف قرار دهد تا تهدید اتمی این کشور را مهار کند.
از این رو اسرائیل بر اساس ارکان اصلی مندرج در تئوری زنجیره واکنش، از جمله رکن فریب راهبردی و عنصر آشوب- جنگ (Myatezh Voina) به سبک روسی، توانسته دستکم تا الان جمهوری اسلامی را دچار نوعی استیصال ادراکی- روانی کند و تهران را در شرایطی قرار دهد که نتواند به راحتی از منظر راهبردی- نظامی تصمیم درست را بگیرد بدون اینکه با هر تصمیمی بقایش به خطر بیفتد، حیثیتش زیر سوال برود و ضعیف نشان داده شود.
به هر تقدیر واقعیت این است که جمهوری اسلامی با گذشت ۴۵ سال از حیاتش اکنون با بزرگترین و سرنوشتسازترین معمای راهبردی دست و پنجه نرم میکند. اسرائیل در راستای دکترین مابام و اختاپوس، توپ را در زمین جمهوری اسلامی قرار داده و متناسب با واکنش/عدم واکنش تهران عکسالعمل نشان خواهد داد.
فارغ از اینکه در نبرد اسرائیل و حماس در غزه شاهد آتشبس موقت یا دائمی باشیم و صرف نظر از نوع و ابعاد واکنش تهران و سوای اینکه بنیامین نتانیاهو در اسرائیل در مسند قدرت باقی بماند، بعید بهنظر می رسد که نبرد اسرائیل با جمهوری اسلامی در منطقه خاکستری باقی بماند. اینکه هدف راهبردی اصلی و کلان اسرائیل صرفا زدن پاهای اختاپوس در ایران است یا کور کردن چشم اختاپوس، پرسش مهم و سرنوشتسازی است.
با این حال به نظر میرسد منطقه خاورمیانه و جهان در ضعیت آشوب تمامعیار به سر میبرد و چون منطقه درگیر نوعی معادله بازدارندگی سخت، پیچیده و خطرناک بین تهران و تلآویو است، احتمال بروز جنگ برای حل این معادله از هر زمان دیگری بالاتر است.
چنین معما یا معادله بازدارندگی، به شکل نسبتا مشابه بین روسیه و ناتو نیز در جنگ اوکراین مشاهده میشود. اما اکنون عزم اسرائیل برای حل این معادله بازدارندگی به نفع خودش جزم بهنظر میرسد. جمهوری اسلامی هم برای حل این معادله دیگر نمیتواند بر صبر استراتژیک تکیه کند. اسرائیل صبر استراتژیک تهران را به طور چالشبرانگیزی آزمایش و دکترین جنگهای نیابتی جمهوری اسلامی را تضعیف کرده است.
شاید نخستین بار است که تئوری جنگ و آشوب نیز نمیتواند بقای جمهوری اسلامی را تضمین کند و تئوری زنجیره، واکنش چالشی جدیای برای تهران ایجاد کرده است.