ایالات متحده آمریکا در حال اعزام ناوهای جنگی، جنگندهها و بمبافکنهای بیشتری به منطقه خاورمیانه است؛ جمهوری اسلامی نیز تلاش میکند آمادگی خود را برای هرگونه درگیری نظامی به نمایش بگذارد.
ایران در حالی وارد سال مالی جدید میشود که یک سال بحرانی در حوزه اقتصاد و انرژی را پشت سر گذاشت و حتی خود مقامهای جمهوری اسلامی هم به بدتر شدن وضعیت در سال ۱۴۰۳ معترفند.
احیای سیاست فشار حداکثری دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی با ورود دوباره دونالد ترامپ به کاخ سفید، عرصه را برای اقتصاد ایران تنگتر کرده است.
اگرچه بانک مرکزی تورم نقطه به نقطه در ماه گذشته را ۴۵ درصد عنوان کرده اما گزارشهای رسانههای محلی رشد قیمتها را بسیار بالاتر از آمارهای رسمی عنوان میکنند و عملا قیمت خوراکیها، دارو و دیگر اقلام ضروری خانوارها دو برابر شده است.
از طرف دیگر سال ۱۴۰۳ در حالی به پایان رسید که نرخ دلار تا حدود ۱۰۰ هزار تومان اوج گرفت که نسبت به ابتدای سال، ۶۵ درصد جهش داشت.
به این ترتیب شتاب افت ارزش ریال طی روزهای گذشته اوج گرفت.
در این میان، آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد داراییهای خارجی آن به سرعت تخلیه شده و به یک-چهارم ابتدای ۱۴۰۳ و یکدهم ابتدای سال قبل آن سقوط کرده است.
در حوزه تجارت خارجی، آخرین آمار بانک مرکزی نشان از بحران جدی در درآمدهای ارزی کشور در نیمه ابتدایی سال ۱۴۰۳ دارد.
هنوز گزارشی درباره نیمه دوم سال گذشته منتشر نشده است.
وضعیت تجارت خارجی ایران
در دوره یاد شده، مجموع تراز تجارت نفتی، کالا و خدمات ایران اگرچه مثبت ۱۱.۵ میلیارد دلار بوده اما کشور با ۱۲.۵ میلیارد دلار فرار سرمایه نیز مواجه بوده است.
بدین ترتیب، عملا تراز ورود و خروج ارز، حتی با احتساب واردات شمش طلا به کشور، منفی شده است.
با توجه به افت چشمگیر صادرات نفت ایران به چین در نیمه دوم سال مالی ۱۴۰۳، انتظار میرود این وضعیت برای کل سال نیز بدتر شده باشد؛ مخصوصا اینکه بیش از نیمی از کل صادرات کشور مربوط به نفت، محصولات نفتی و گاز بوده است.
طبق آمارهای گمرکی، ایران در ۱۱ ماه سال مالی ۱۴۰۳ در ازای صادرات کالا و نفت حدود ۹۳ تن شمش طلا به ارزش ۷.۳ میلیارد دلار وارد کرده که سه برابر سال قبل از آن بوده است.
بیش از ۵۵ درصد این رقم از ترکیه خریداری شده است.
به زبان سادهتر، ۱۳ درصد از کل صادرات نفتی و غیرنفتی کشور با طلا تهاتر شده و ورود ارزهای خارجی به کشور به شدت محدود شده است. علت امر، ناتوانی جمهوری اسلامی در دریافت پول کالاها و نفت صادراتی و انتقال آن به کشور است.
بدهی دولتی
در این میان، آخرین آمارهای بانک مرکزی نشان میدهند بدهی دولت به نظام بانکی در ماه اسفند نسبت به ابتدای سال قبل ۴۱ درصد جهش کرده است.
دولت برای جبران کسری بودجه طی سالهای گذشته همواره دست به استقراض گسترده از نظام بانکی و صندوق توسعه ملی و همچنین انتشار اوراق قرضه زده است.
بر اساس برآورد صندوق بینالمللی پول، کل بدهی دولت ایران به بالای ۱۲۰ میلیارد دلار، معادل یکسوم اقتصاد کشور اوج گرفته است.
کل بدهی خارجی ایران، اعم از دولتی و غیردولتی، کمتر از ۱۰ میلیارد دلار، معادل دو درصد از اقتصاد ایران است که نشان از انزوای شدید کشور و عدم تمایل نهادهای مالی بینالمللی به اعطای وام به پروژههای داخلی ایران دارد.
این شاخص طی سالهای گذشته همواره سیر نزولی داشته است.
در مقام مقایسه، حدود دو دهه پیش و در غیاب تحریمها، نسبت بدهی خارجی ایران به تولید ناخالص ایران بالای ۱۲ درصد بود که بخش اعظم آن مربوط به توسعه پروژههای نفت و گاز از سوی شرکتهای خارجی میشد.
جهشهای پیاپی در افزایش بدهی دولت به نهادهای داخلی باعث اوجگیری نقدینگی و در نتیجه تورم در کشور شده است. نقدینگی در ایران طی یک سال گذشته ۲۸ درصد رشد کرده است.
نتیجه اینکه، شمار روزافزونی از شهروندان ایرانی در باتلاق فقر گرفتار شده و بنابر گفتههای برخی مقامات دولتی و نمایندگان مجلس، یکسوم جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق هستند. البته بر اساس خط فقر تعیین شده از سوی بانک جهانی درباره حداقل درآمدها، عملا ۸۰ درصد خانوارهای ایران زیر خط فقر هستند و درآمدی کمتر از ۶۰۰ دلار در ماه دارند.
بحران آب و انرژی
ایران از تابستان ۱۴۰۳ برای اولین بار در تمام فصول سال با کسری برق و گاز مواجه شد.
کسری برق در اوج مصرف تابستانی ایران حدود ۲۰ درصد و کسری گاز در اوج مصرف زمستان به ۲۵ درصد جهش کرد و مقامات ایران میگویند کسری انرژی در کشور در سال ۱۴۰۴ افزایش خواهد داشت.
گزارش فعالان صنعتی حاکی است که از ابتدای تابستان ۲۰۲۴ حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد از ظرفیت صنایع به خاطر بحران کسری انرژی تعطیل شد.
ایران از دو سال پیش نیز با کسری بنزین و گازوئیل مواجه شده است و در غیاب پروژههای پالایشگاهی جدید، انتظار میرود کسری سوخت خودرو در کشور روند صعودی پرشتابی بگیرد.
در این میان، بحران آب کشور نیز به وضعیت حادی رسیده و حتی سدهای پایتخت کشور تنها هفت درصد ظرفیت خود، ذخایر آب دارند.
مقامات جمهوری اسلامی نسبت به بحران آب در تابستان امسال هشدار میدهند.
بخشی از علت افت ذخایر آبی سدهای کشور مربوط به استفاده بیش از حد ذخایر آبی برای تولید برق است؛ بهطوری که در سال ۱۴۰۱ ایران تولید برق آبی را ۲۴ درصد افزایش داد و با وجود کاهش بارندگیها، تولید سالانه برق آبی را در همان سطح ۱۷ تراوات ساعت نگه داشت تا بخشی از کسری شدید برق کشور را جبران کند.
سال ۱۴۰۳ سال افول جمهوری اسلامی بود و جمهوری اسلامی در خیلی از عرصه ها ضعیفتر شده است. آيا مهلت دوماهه ترامپ به خامنهای و فشار او می تواند آن ضربه نهایی و آخر باشد و سال ۱۴۰۴ را به سال سقوط جمهوری اسلامی تبدیل کند؟
واقعیت این است که سقوط جمهوری اسلامی یک فرآیند تدریجی است و بهصورت ناگهانی رخ نخواهد داد. این روند را میتوان به استفاده از دژکوب در محاصره یک قلعه در جنگهای قدیمی تشبیه کرد؛ زمانی که دهها سرباز بارها و بارها دژکوب را به دروازه قلعه میکوبند تا در نهایت آن را بشکنند.
اکنون جمهوری اسلامی نیز بهعنوان یک نظام استبدادی، در معرض ضربات متوالی مردم ایران در عرصههای مختلف قرار گرفته است. این تلاشهای مستمر، همانند ضربات دژکوب، همگی در تضعیف و فرسایش نظام مؤثر هستند ولی آیا میتوانند نظام را در نهایت از پا در بیاورند؟
۱- سیاست داخلی یکی از مهمترین نشانههای تضعیف جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۳، کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات ریاستجمهوری پس از مرگ مشکوک ابراهیم رئیسی بود. این انتخابات، رکورد پایینترین میزان مشارکت در تاریخ جمهوری اسلامی را شکست و نشان داد که اکثریت مردم دیگر حاضر به شرکت در انتخابات نمایشی حکومت نیستند.
حسن روحانی، یکی از چهرههای امنیتی جمهوری اسلامی، اخیرا به این مسئله اعتراف و تایید کرده است که این خسرانی برای نظام است. همچنین، ناکامی مسعود پزشکیان در تحقق وعدههای خود، از جمله رفع فیلترینگ، تعامل با جهان، و کنترل گرانی، موجب یاس بیشتر مردم از انتخابات شده است. این امر احتمال بازگشت اعتراضات خیابانی و در نتیجه، افزایش احتمال سقوط جمهوری اسلامی را تقویت کرده است.
۲- شکستهای سنگین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۳ شاهد شکستهای گستردهای در منطقه بود. مهمترین این شکستها عبارتند از:
شکست حماس در برابر اسرائیل: حماس ضربه سختی از اسرائیل متحمل شد و تسلط خود بر غزه را تا حد زیادی از دست داد. دولت و پارلمان این گروه منحل شدند و رهبران کلیدی آن، از جمله یحیی سنوار، محمد ضیف و اسماعیل هنیه، کشته شدند. این شکست، جمهوری اسلامی را از یکی از مهمترین ابزارهای نفوذ خود در منطقه محروم کرد.
شکست حزبالله در برابر اسرائیل: حزبالله که بهعنوان مهمترین نیروی نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه شناخته میشد، در نبرد با اسرائیل متحمل خسارات سنگینی شد. بسیاری از تاسیسات نظامی آن نابود شدند و شمار زیادی از فرماندهان ارشد این گروه و حسن نصرالله دبیرکل و هاشم صفیالدین جاشنین او کشته شدند. در نهایت، حزبالله مجبور به پذیرش آتشبس و عقبنشینی از مرزهای لبنان و اسرائیل شد.
سقوط حکومت بشار اسد: یکی از بزرگترین ضربات به جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۳، سقوط بشار اسد بود. این اتفاق، مهمترین پایگاه منطقهای ایران را از بین برد و راههای ارتباطی جمهوری اسلامی با حزبالله و دیگر گروههای نیابتی را مسدود کرد. دولت جدید سوریه حتی تمایلی به بازگشایی سفارت ایران در دمشق ندارد، که نشان از کاهش نفوذ تهران در این کشور دارد.
محدود شدن حشد الشعبی در عراق: جمهوری اسلامی که از طریق حشد الشعبی در عراق نفوذ گستردهای داشت، در سال ۱۴۰۳ شاهد کاهش فعالیت این گروه بود. آمریکا و اسرائیل تهدید کردند که در صورت ادامه حملات این گروه، عراق را هدف قرار خواهند داد. این تهدیدات باعث شد که دولت عراق از جمهوری اسلامی فاصله بگیرد و حتی یک کشتی ایرانی را به اتهام قاچاق نفت توقیف کند.
۳- بحرانهای زیرساختی و اقتصادی سال ۱۴۰۳ با بحرانهای ترکیبی در حوزه زیرساختها و اقتصاد همراه بود:
بحران برق: برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، خاموشیهای گسترده نهتنها در تابستان، بلکه در پاییز و زمستان نیز ادامه یافت.
بحران گاز و آب: کمبود شدید گاز در زمستان ۱۴۰۳ به بحران انرژی و قطع گسترده برق در کشور منجر شد. همزمان، کشور با بحران بیآبی نیز روبهرو شد.
تورم و سقوط ارزش پول ملی: ارزش ریال ایران به پایینترین سطح خود رسید و نرخ دلار به ۱۰۰ هزار تومان افزایش یافت. این بحران اقتصادی، نارضایتی عمومی را بهشدت افزایش داده و مقبولیت حکومت را به پایینترین حد خود رسانده است.
۴- شکست حکومت در خیابانها از زنان در حوزه فرهنگی و اجتماعی نیز یکی از مهمترین باختهای حکومت رخ داد و زنان بسیاری حالا در خیابانها بدون روسری و حجاب اجباری تردد میکنند. حکومت از ترس اعتراضات خیابانی جرات ابلاغ قانون جدید حجاب اجباری را تاکنون نداشته است و آن را به عقب انداخته است.
با توجه به مجموعه عواملی که در بالا ذکر شد، سقوط جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری محتمل به نظر میرسد، اگر چه نمی توان جدول زمانی مشخصی را برای آن اعلام کرد.
این نظام در عرصه داخلی با بحران مشروعیت و اعتراضات مردمی روبهروست، در سیاست خارجی نفوذ خود را از دست داده، و در حوزه اقتصادی با بحرانهای فزایندهای مواجه شده است و حالا با خطر یک درگیری و جنگ با آمریکا و اسرائیل نیز روبرو است و شکست در چنین جنگی میتواند جمهوری اسلامی را بیش از پیش تضعیف کند؛ اعتماد به نفس آن را در برابر مردم پایین بیاورد و در مقابل اعتماد به نفس مردم را بالا ببرد.
اگرچه سرنگونی یک نظام سیاسی معمولا فرآیندی تدریجی است، اما شرایط کنونی نشان میدهد که جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری در معرض فروپاشی قرار دارد. اکنون باید دید که آیا سال ۱۴۰۴ نقطه پایان این حکومت خواهد بود؟
در روزهایی که دلار در آستانه ۱۰۰ هزار تومان قرار گرفته، سدها خالی از آب، شهرها با آلودگی شدید هوا و قطعی برق دستوپنجه نرم میکنند، و مردم با جیبهای خالی و بازارهای راکد شب عید را سپری میکنند، ایران در وضعیتی بحرانی قرار دارد.
در کنار این بحران اقتصادی، کشور در آستانه ورود به جنگی گسترده در خاورمیانه است که میتواند ایران را بیش از پیش به سوی ویرانی نزدیک کند.
شواهد نشان میدهد که علی خامنهای کشور را به سوی یک درگیری بزرگ سوق میدهد. اما آیا در لحظات پایانی حاضر به عقبنشینی و پذیرش مطالبات دولت ترامپ خواهد شد و از رویای ساخت سلاح هستهای دست خواهد کشید؟ یا اینکه ایران و منطقه را به جنگی سوق میدهد که دامنه ویرانی آن غیرقابل پیشبینی است؟
در حالی که تنشها میان جمهوری اسلامی و آمریکا در یمن به اوج خود رسیده، دونالد ترامپ اعلام کرده که از این پس هرگونه حمله از سوی حوثیها را معادل حمله جمهوری اسلامی تلقی خواهد کرد.
این موضعگیری، پیامدهای سنگینی برای ایران به دنبال خواهد داشت، با این حال، حوثیها تاکید کردهاند که به حملات خود ادامه خواهند داد و روز سه شنبه و بعد از تهدید ترامپ یک موشک بالستیک به سوی اسرائیل شلیک کردند.
در تهران اما، نشانهای از آمادگی جمهوری اسلامی برای توافق با دولت آمریکا دیده نمیشود.
مقامات ایالات متحده تصریح کردهاند که هرگونه توافق مستلزم توقف کامل برنامه هستهای و پایان حمایت ایران از گروههای نیابتی در منطقه است. با این حال، اظهارات مقامات جمهوری اسلامی نشاندهنده آمادگی آنان برای تقابل، نه توافق، است.
وبسایت نورنیوز، رسانه نزدیک به شورای عالی امنیت ملی، اخیرا تهدید کرده که ایران ممکن است از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج شود و سیاست هستهای خود را تغییر دهد.
در سطح بینالمللی، خروج از این پیمان بهعنوان اقدامی در جهت ساخت سلاح هستهای تلقی میشود.
در همین راستا، برخی چهرههای حکومتی بهصراحت از لزوم دستیابی به سلاح هستهای سخن میگویند. از جمله نظامالدین موسوی، مدیر سابق خبرگزاری فارس، اخیرا اظهار داشته که شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم به دلیل نداشتن سلاح هستهای بوده است، در حالی که آمریکا چنین سلاحی را در اختیار داشت.
این اظهارات، نشاندهنده این است که بخشهایی از سپاه پاسداران به این نتیجه رسیدهاند که جنگ با آمریکا حتمی است و برای پیروزی در این جنگ، ایران نیازمند تسلیحات هستهای است.
پیش از این نیز، مقامات مختلف جمهوری اسلامی از جمله علیاکبر صالحی، رییس سابق سازمان انرژی اتمی و کمال خرازی، وزیر امور خارجه پیشین، تلویحا توانایی ایران برای ساخت سلاح هستهای را مطرح کرده بودند.
حتی علی خامنهای در اظهارات اخیر خود اشاره کرده که ایران در صورت لزوم، توانایی ساخت بمب اتمی را دارد.
این افزایش لفاظیهای مقامات جمهوری اسلامی در مورد سلاح هستهای، همزمان نقش تهدیدآمیز دارد تا آمریکا را از تشدید فشارها بازدارد و هم بازتابی از باورهای رهبری ایران است که معتقد است در شرایط ضعف نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، تنها عامل بازدارنده در برابر آمریکا و اسرائیل، نه موشک و پهپاد، بلکه سلاح هستهای خواهد بود.
در حالی که مقامات جمهوری اسلامی بر ادامه تنشها تاکید دارند، برخی کارشناسان مانند مسعود روغنی زنجانی، رییس پیشین سازمان برنامه و بودجه، پیشبینی کردهاند که در صورت تداوم شرایط کنونی، نرخ دلار ممکن است به ۲۰۰ هزار تومان برسد.
افزایش نرخ ارز تاثیر مستقیم بر قیمت کالاهای اساسی دارد، بهطوری که امروز سکه طلا تنها در یک روز ۱۰ درصد افزایش قیمت داشته و به ۹۷ میلیون تومان رسیده است.
این تحولات نشان میدهد که سیاستهای تنشزا و ماجراجویانه جمهوری اسلامی، بدون در نظر گرفتن تبعات آن برای مردم، همچنان ادامه دارد.
در حالی که کارشناسان اقتصادی هشدار میدهند که این روند منجر به فروپاشی اقتصاد ایران خواهد شد، مقامات جمهوری اسلامی همچنان بر مسیر تقابل با آمریکا و غرب تأکید میکنند.
در شرایطی که آمریکا حملات حوثیها را بهطور مستقیم به ایران منتسب کرده، این سوال مطرح میشود که آیا تنشها محدود به درگیریهای مقطعی در یمن خواهد ماند یا اینکه به جنگی گسترده میان ایران و آمریکا منجر خواهد شد؟
به نظر میرسد که مقامات جمهوری اسلامی، با تاکید بر برنامه هستهای خود و تهدیدات پیاپی، در حال آمادهسازی شرایط جنگی هستند اما عدم توجه آنها به تبعات اقتصادی و اجتماعی این سیاستها برای مردم، نشان میدهد که تصمیمگیریهای کلان کشور بدون در نظر گرفتن منافع عمومی اتخاذ میشود.
امروز وضعیت ایران به نقطهای رسیده که هر سخنرانی خامنهای علیه آمریکا، نرخ ارز را هزاران تومان افزایش میدهد و هر اظهار نظر ترامپ علیه جمهوری اسلامی، مجددا اقتصاد ایران را متلاطمتر میکند.
اکنون، پرسش اصلی این است که آیا جمهوری اسلامی در نهایت حاضر به عقبنشینی خواهد شد، یا اینکه کشور را به سوی بحرانی سوق خواهد داد که پیامدهای آن فراتر از مرزهای ایران خواهد بود؟ سایه جنگ بزرگ خاورمیانه بر سر ایران افتاده و خطر جنگ بیش از هر موقع دیگر به ایران نزدیک شده است. جنگی که جنگ ایرانیان نیست و جنگ خامنهای با آمریکا و اسرائیل است .
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، هشدار داد که از این پس هرگونه شلیک از سوی حوثیهای یمن مستقیما بهعنوان اقدامی منتسب به جمهوری اسلامی ایران تلقی خواهد شد و عواقب جدی برای تهران در پی خواهد داشت.
مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده نیز اعلام کرد حملات سنگین آمریکا علیه حوثیها پیامی روشن برای جمهوری اسلامی است. مایک والتز، مشاور امنیت ملی کاخ سفید هم هشدار داد در صورت ادامه حمایت جمهوری اسلامی از حوثیها، اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تجهیزات نظامی آنها در یمن هدف قرار خواهند گرفت.
با توجه به تحولات اخیر، این پرسش مطرح میشود که در صورت اقدام نظامی آمریکا علیه فرماندهان سپاه پاسداران در یمن و منطقه، کدام یک از آنان در معرض خطر بیشتری قرار دارند و دلایل این مساله چیست؟
اظهارات اخیر ترامپ نشان میدهد جمهوری اسلامی و ایالات متحده ممکن است به سمت درگیری مستقیم در یمن پیش بروند.
ترامپ مصمم است از مخفی شدن سپاه پاسداران پشت حوثیها جلوگیری کند و مانع از حملات آنان به ناوهای آمریکایی با استفاده از موشکهای ضد کشتی و پهپادهای تهاجمی یا هدف قرار گرفتن هواپیماهای آمریکایی شود.
در ۱۸ ماهی که از حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل میگذرد، حوثیهای یمن بهطور مستمر کشتیهای عبوری از دریای سرخ را هدف قرار داده و با موشک و پهپاد به اسرائیل حمله کردهاند.
پس از برقراری آتشبس در غزه در دو ماه پیش، حملات این گروه علیه اسرائیل متوقف شد اما با به بنبست رسیدن مذاکرات مجدد میان حماس و اسرائیل و افزایش تهدیدات متقابل، حوثیها اعلام کردند حملات به کشتیهای عبوری از دریای سرخ را از سر خواهند گرفت.
در واکنش به این موضع و اقدامات، آمریکا بمباران شدید مواضع حوثیها را آغاز کرد.
بر این اساس، ایالات متحده نهتنها به حملات خود علیه حوثیها ادامه میدهد بلکه تهدید کرده است در صورت ادامه حمایت جمهوری اسلامی از این گروه، فرماندهان سپاه پاسداران و تجهیزات نظامی متعلق به این نهاد در یمن را نیز هدف قرار خواهد داد.
اما فرماندهان، تجهیزات و تاسیسات سپاه پاسداران که ممکن است هدف حملات آمریکا در یمن قرار گیرند، چه کسانی هستند و در کدام مناطق مستقر شدهاند؟
عبدالرضا شهلایی
طبق اطلاعات ارائهشده از سوی مقامات آمریکایی، عبدالرضا شهلایی در راس شبکه فرماندهی سپاه پاسداران در یمن قرار دارد.
او یکی از مرموزترین فرماندهان سپاه پاسداران است و دولت آمریکا برای اطلاعاتی که منجر به بازداشت او شود، جایزهای ۱۵ میلیون دلاری تعیین کرده است.
این جایزه برای هیچیک از فرماندهان دیگر سپاه پاسداران تعیین نشده که نشاندهنده اهمیت ویژه هدف قرار دادن شهلایی برای واشینگتن است.
جمهوری اسلامی تاکنون وجود چنین فردی را نه تایید و نه تکذیب کرده است.
تاکنون تصویری از شهلایی در رسانههای جمهوری اسلامی منتشر نشده اما ایالات متحده تاکید میکند چنین فردی وجود دارد و طی دو دهه گذشته، در طراحی عملیاتهای ضدآمریکایی در سراسر خاورمیانه، بهویژه در یمن، نقش داشته است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، همزمان با حمله پهپادی آمریکا به خودروی حامل قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران و ابومهدی المهندس، فرمانده حشد شعبی عراق، در بغداد، ترامپ دستور حمله به شهلایی را نیز صادر کرده بود.
در آن شب، خودروی حامل شهلایی در یمن هدف حمله قرار گرفت اما او از این حمله جان سالم به در برد.
پس از انتصاب حسن ایرلو بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی در یمن که بعدها به دلیل بیماری درگذشت، برخی گمانهزنیها مطرح شد که ایرلو همان عبدالرضا شهلایی بوده اما مقامات آمریکایی این ادعا را رد و تاکید کردند شهلایی همچنان زنده است.
با توجه به این پیشینه، به نظر میرسد شهلایی نخستین و مهمترین فرمانده سپاه پاسداران باشد که ایالات متحده قصد دارد او را در یمن هدف قرار دهد.
هنوز اطلاعاتی درباره سایر فرماندهان تحت امر او در یمن منتشر نشده است زیرا هویت آنها معمولا تا زمان کشته شدن و بازگشت اجسادشان به تهران فاش نمیشود. با این حال، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل احتمالا از این اسامی آگاهی دارند.
یکی از دلایلی که احتمال هدف قرار گرفتن فرماندهان سپاه پاسداران در یمن از سوی آمریکا و اسرائیل را در هفتهها و ماههای آینده افزایش میدهد، تجربه موفق پیشین آنها در مقابله با گروههایی مانند داعش، حشد شعبی، حماس و حزبالله است.
بهطور مشخص، کشتن سلیمانی و مهندس تاثیرات قابل توجهی بر تضعیف سپاه قدس در خاورمیانه گذاشت. این ضعف در شکستهای اخیر نیروی قدس سپاه پاسداران در غزه و لبنان و همچنین تضعیف موقعیت بشار اسد در سوریه قابل مشاهده است.
علاوه بر این، حذف مهندس توانایی حشد شعبی در عراق را بهطور قابل توجهی کاهش داد.
اسرائیل نیز در ماههای اخیر چندین فرمانده ارشد سپاه پاسداران را در سوریه و لبنان کشته است.
بهعنوان نمونه، در دی ماه ۱۴۰۲، اسرائیل رضی موسوی را که مسئول کل تدارکات و لجستیک سپاه پاسداران در سوریه و عراق بود، هدف قرار داد. این اقدام، اختلالی جدی در تامین تجهیزات حزبالله و قاچاق سلاح به اردن و کرانه باختری ایجاد کرد.
سه ماه بعد، اسرائیل محمدرضا زاهدی را که فرمانده کل نیروهای سپاه پاسداران در سوریه و لبنان بود، در دمشق هدف قرار داد. این عملیات موجبات فروپاشی شبکه فرماندهی سپاه پاسداران در سوریه و لبنان را فراهم آورد.
زاهدی عالیرتبهترین فرمانده سپاه پاسداران بود که طی ۴۶ سال گذشته در سوریه کشته شد. او در مقاطع زمانی مختلف بهعنوان فرمانده ارشد سپاه پاسداران در سوریه و لبنان فعالیت داشت. زاهدی همچنین سابقه فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران را در کارنامه خود داشت و اسرائیلیها از نقش او در هدایت حزبالله لبنان و دفاع از اسد آگاه بودند.
یکی دیگر از فرماندهانی که در این حمله همراه زاهدی کشته شد، محمد حاجرحیمی، معاون نیروی قدس، بود. او از فرماندهان باسابقه نیروی قدس محسوب میشد و فرماندهی یگان ویژه «امام علی» را بر عهده داشت.
این یگان، نیروی ویژه سپاه قدس برای انجام عملیات سریع در مناطقی مانند دمشق و بیروت بود. حاجرحیمی همچنین سالها فرماندهی پادگان حمزه، مهمترین مرکز آموزشی نیروی قدس سپاه پاسداران را بر عهده داشت و کشته شدن او ضربه مهمی به سپاه پاسداران وارد کرد.
هدف قرار دادن تیم فرماندهی زاهدی، رضی موسوی، حاجرحیمی و چند فرمانده دیگر از سوی اسرائیل، کل ساختار فرماندهی سپاه پاسداران در سوریه را متزلزل کرد و چند ماه پس از این تحولات، تاثیر آن در ناتوانی سپاه پاسداران در جلوگیری از سقوط اسد نمایان شد.
اسرائیل کمی بعد تجربه مشابهی را در لبنان از طریق کشتن عباس نیلفروشان کسب کرد. نیلفروشان که بهجای زاهدی به سوریه اعزام شده بود، تنها شش ماه در این سمت فعالیت داشت و همراه با حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، با بمبهای سنگرشکن اسرائیل کشته شد.
این اقدام، سپاه پاسداران و حزبالله را بهطور همزمان در لبنان تضعیف کرد و تاثیر آن در تغییر فضای سیاسی لبنان و سوریه به زیان جمهوری اسلامی بسیار چشمگیر بود.
در حال حاضر، با توجه به تهدیدات ترامپ و والتز، به نظر میرسد ایالات متحده نیز خود را برای هدف قرار دادن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در یمن و سایر مناطق خاورمیانه آماده میکند.
در صورت تشدید درگیریها میان ایران و آمریکا بر سر یمن، احتمال دارد فرماندهان ارشد سپاه قدس که مسئول هدایت گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه، از جمله حوثیها هستند نیز مورد حمله قرار گیرند.
اسماعیل قاآنی
در راس این افراد، اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران قرار دارد که مسئولیت کلیه گروههای نیابتی جمهوری اسلامی، از جمله حوثیها را بر عهده دارد و بارها تهدیداتی علیه آمریکا و اسرائیل مطرح کرده است.
بسیاری از مردم ایران این تهدیدات را بیاساس میدانند چرا که در عمل، این آمریکا و اسرائیل هستند که فرماندهان سپاه پاسداران را هدف قرار دادهاند و بهرغم گذشت چندین ماه از حمله اسرائیل، این نیرو هنوز قادر به اجرای عملیات موسوم به «وعده صادق-۳» که وعده آن را داده بود، نشده است.
محمدرضا فلاحزاده
یکی دیگر از فرماندهانی که آمریکاییها او را مسئول حملات گذشته به پایگاههای خود در سوریه میدانند، محمدرضا فلاحزاده است. او که در حال حاضر جانشین فرمانده نیروی قدس محسوب میشود، در سالهای گذشته یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در سوریه بوده است.
فلاحزاده پس از نبرد ویرانگر حلب در سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ که در آن سپاه پاسداران و نیروی هوایی روسیه این شهر را تقریبا بهطور کامل ویران کردند تا اسد را در قدرت نگه دارند، به شهرت رسید.
نقش کلیدی فلاحزاده در این نبرد موجب شد که پس از آن، از سوی علی خامنهای ارتقا یابد.
جواد غفاری
در کنار فلاحزاده، یکی دیگر از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران که مسئول حملات به پایگاههای آمریکا در سوریه بوده، جواد غفاری است.
غفاری بهعنوان نفر دوم سپاه پاسداران در سوریه و تحت امر سلیمانی به شمار میرفت و زمستان گذشته نیز برای جلوگیری از سقوط اسد به سوریه اعزام شد اما این تلاشها بیثمر ماند و در نهایت اسد سقوط کرد.
غفاری هم یکی از فرماندهانی است که همواره در فهرست اهداف آمریکا قرار داشته و ممکن است برای انتقام از حملات صورتگرفته به پایگاههای آمریکایی در سوریه، هدف قرار گیرد.
نکته مهم دیگری که در تحولات اخیر به چشم میخورد، این است که در حالی که حوثیها تحت حملات شدید آمریکا قرار دارند، سایر گروههای نیابتی جمهوری اسلامی جرات نکردهاند بهطور علنی به حمایت از آنها برخیزند.
در گذشته، زمانی که اسرائیل به حماس حمله کرد، حزبالله لبنان و حشد شعبی عراق بلافاصله به کمک حماس شتافتند و حملات موشکی و پهپادی به سوی اسرائیل انجام دادند اما اکنون که حوثیها تحت حملات آمریکا هستند، حماس، حزبالله و حشد شعبی از انجام اقدامات مشابه خودداری کردهاند.
این تغییر رفتار نشاندهنده ترس این گروهها از ایالات متحده و سیاستهای دولت ترامپ است. در همین راستا، دولت عراق نیز بهشدت در حال کنترل حشد شعبی است تا از حملات این گروه به پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه جلوگیری کند.
عبدالرضا مسگریان
مقامات عراقی بیم آن دارند که ورود حشد شعبی به درگیریها ممکن است موجب بمباران شدید عراق از سوی آمریکا و اسرائیل شود و در صورت وقوع چنین حملاتی، احتمال آن وجود دارد که آمریکا سپاه پاسداران را مسئول آن بداند و عبدالرضا مسگریان، فرمانده قرارگاه برونمرزی رمضان سپاه پاسداران که مسئول پرونده عراق در نیروی قدس است، هدف قرار گیرد.
مسگریان که از نظر آمریکاییها در حملات گذشته به پایگاهها و نیروهای آمریکا در عراق نقش داشته، یکی از گزینههای بالقوه برای حملات آمریکا محسوب میشود.
ایرج مسجدی
علاوه بر او، ایرج مسجدی، نفر سوم سلسله مراتب فرماندهی نیروی قدس در شرایط کنونی نیز ممکن است در فهرست اهداف آمریکا و اسرائیل باشد.
مسجدی که بین سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۱ سفیر جمهوری اسلامی در عراق بود، در دوران جنگ ایران و عراق بهعنوان رییس ستاد قرارگاه رمضان، مسئول ارتباط سپاه پاسداران با کردهای عراقی مخالف صدام حسین، یعنی بارزانیها و طالبانیها بود.
با اینکه او در عراق سمت دیپلماتیک داشت، آمریکاییها همواره بر این باور بودهاند که وی در هماهنگی حملات گروههای نیابتی به پایگاههای ایالات متحده نقش اساسی ایفا کرده است.
با توجه به تشدید تنشها میان تهران و واشینگتن، احتمال هدف قرار گرفتن فرماندهان ارشد و میدانی نیروی هوافضای سپاه پاسداران نیز وجود دارد. دلیل اصلی این امر، حملات موشکی اخیر به ناوهای آمریکایی در دریای سرخ، بهویژه ناو هواپیمابر هری ترومن است که تحت نظارت نیروی هوافضای سپاه انجام شده است.
به همین دلیل، علاوه بر فرماندهان میدانی نیروی قدس که در یمن مستقر هستند، فرماندهان نیروی هوافضای سپاه پاسداران نیز ممکن است در فهرست اهداف آمریکا قرار گیرند، چرا که این حملات موشکی و پهپادی به احتمال زیاد با هدایت آنها صورت گرفته است.
هشدار اخیر ترامپ به جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران نیز ریشه در همین واقعیت دارد. او اعلام کرده است در صورت وقوع حملهای علیه نیروها، ناوها و هواپیماهای آمریکایی، واشینگتن این اقدام را نه از جانب نیروهای یمنی، بلکه از سوی سپاه پاسداران تلقی خواهد کرد.
این موضعگیری میتواند بهمعنای آمادگی آمریکا برای هدف قرار دادن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در یمن باشد.
با توجه به این شرایط، انتظار میرود در هفتهها و ماههای آینده، گزارشهایی از کشته شدن فرماندهان میدانی نیروی قدس و نیروی هوافضای سپاه پاسداران در یمن منتشر شود.
امیرعلی حاجیزاده
در صدر این فهرست، نام امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران قرار دارد.
او در هفتهها و ماههای اخیر، بهطور مداوم تهدیداتی علیه ایالات متحده و اسرائیل مطرح کرده و از امکان حمله به اسرائیل با ۵۰۰ هزار موشک و پهپاد سخن گفته است.
از دیدگاه آمریکا، او مسئول حمله موشکی به پایگاه عینالاسد و همچنین کلیه حملات موشکی و پهپادی علیه پایگاههای آمریکایی در منطقه و اسرائیل بوده است.
مجید موسوی
علاوه بر حاجیزاده، مجید موسوی، نفر دوم در سلسله مراتب فرماندهی نیروی هوافضای سپاه پاسداران، یکی دیگر از افرادی است که احتمال هدف قرار گرفتن او از سوی آمریکا و اسرائیل وجود دارد.
او مسئول تجهیز حزبالله لبنان و نیروهای یمنی به موشکهای بالستیک و پهپادهای پیشرفته بوده و بر پنج بخش اصلی نیروی هوافضای سپاه پاسداران شامل موشکی، پهپادی، پدافندی، هوایی و فضایی، اشراف دارد.
با وجود نقش کلیدی او در این ساختار، نام وی کمتر در رسانهها مطرح شده است.
فریدون محمدی سقایی
در کنار این دو فرمانده، نام فریدون محمدی سقایی نیز به چشم میخورد. او نفر سوم در سلسلهمراتب فرماندهی نیروی هوافضای سپاه پاسداران است. با توجه به جایگاه او در ساختار نیروی هوافضای سپاه پاسداران بهعنوان معاون هماهنگکننده، امکان قرار گرفتن وی در فهرست اهداف احتمالی آمریکا وجود دارد.
با در نظر گرفتن این مجموعه از عوامل، احتمال آنکه ایالات متحده در واکنش به حملات اخیر اقدام به حذف فیزیکی برخی از فرماندهان ارشد نیروی هوافضای سپاه پاسداران کند، سناریویی دور از ذهن نیست.
چرا هر بار که ساسی مانکن آهنگی منتشر میکند، کل ساختار آموزش و پرورش جمهوری اسلامی به لرزه درمیآید؟ چرا دانشآموزان ایرانی ساسی را بیشتر از مربیان پرورشی خود دوست دارند؟ چرا ساسی مانکن تبدیل به کابوس تمامنشدنی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی شده است؟
پس از انتشار آهنگ جدید ساسی مانکن با نام «مارمولک»، استقبال گستردهای از سوی دانشآموزان در ایران مشاهده شد که بار دیگر ساختار آموزشی جمهوری اسلامی را به چالش کشید. انتشار آهنگ «جنتلمن» او نیز با استقبال دانشآموزان و خشم مقامات حکومت روبهرو شده بود .
غلامعلی حداد عادل، مشاور عالی علی خامنهای، که پیشتر معاون آموزش و پرورش بوده و مدرسهای غیرانتفاعی در خیابان فرشته تهران دارد، به آهنگ ساسی مانکن واکنش نشان داد و گفت اگر معاونت پرورشی مدارس را منحل نمیکردند، وضعیت فعلی مدارس چنین نمیشد.
اظهارات حداد عادل در واکنش به ویدیوی آهنگ ساسی مانکن مطرح شده است، جایی که این خواننده ایرانی بخشی از ترانه خود را در فضایی شبیه به یک مدرسه دخترانه، با سبک و مدل مدارس جمهوری اسلامی، اجرا میکند.
در این بخش، ساسی مانکن فحشی نثار معلمان دینی و مربیان پرورشی مدارس میکند.
پس از حداد عادل، تحلیلگران سیاسی داخلی، از جمله احمد زیدآبادی، نیز وارد این بحث شدند.
زیدآبادی در یادداشتی به نام «ساسی و مربیان تربیتی» تصریح کرد بسیاری از مربیان تربیتی مدارس با نگاههای خرافی و سطحی خود، دانشآموزان را از دین دور کرده و موجب گرایش آنها به آثار ساسی مانکن و امیر تتلو شدهاند.
او افزود مربیان تربیتی مدارس بهجای آموزش و پرورش صحیح، ذهن دانشآموزان را با خرافات و ترسهای بیاساس پر کردهاند.
واقعیت این است که مربیان تربیتی در مدارس ایران پس از انقلاب اسلامی بهعنوان نمادهایی از سرکوب و شکنجه شناخته میشوند و بسیاری از دانشآموزان آنها را افرادی عبوس و زورگو میدانند که در پی تحمیل ایدئولوژی رژیم هستند.
خاطرات دانشآموزان از این مربیان معمولا با ترس و تهدید به آتش جهنم و اعمال خشونتآمیز همراه است.
علاقه دانشآموزان به آهنگهای ساسی مانکن و نفرت آنها از مربیان تربیتی بهدلیل ناسازگاری جمهوری اسلامی با طبیعت انسانی است. جمهوری اسلامی با موسیقی، رقص و شادی مخالف است، در حالی که اینها اجزایی اساسی و جداییناپذیر از ذات بشر هستند.
مخالفت حکومت با موسیقی و رقص، در واقع با هویت انسانها در تضاد است و این تناقض باعث شده که بسیاری از دانشآموزان خود را بیشتر به موسیقیهای مخالف حکومت نزدیک احساس کنند تا به افرادی مانند حداد عادل که سعی دارند آنها را تحت فشار قرار دهند.
جمهوری اسلامی نهتنها با موسیقی و رقص بلکه با بسیاری از خواستههای طبیعی بشر مخالف است.
وقتی موسیقی در مدارس جایی ندارد، خانوادهها خود برای آموزش آن به فرزندانشان تلاش میکنند و دانشآموزان در محافل خانوادگی یا دوستانه، رقص و موسیقی را فرامیگیرند. این واقعیت نشاندهنده شکست سیاستهای رژیم در برابر طبیعت انسانی است.
مشکل اصلی جمهوری اسلامی این است که خود را در مقابل خواستههای مردم قرار داده است. مردم موسیقی، رقص، آزادی پوشش و حقوق بشر را میخواهند، در حالی که حکومت با این خواستهها مخالفت میکند.
موسیقی و هنرمندانی که حکومت با آنها مخالفت میکند، مانند شروین حاجیپور، مهدی یراحی و توماج صالحی، به نمادهای مقاومت در برابر رژیم تبدیل شدهاند.
هرچه حکومت برای محدود کردن هنر و موسیقی تلاش کند، مردم همچنان در برابر این سرکوب مقاومت خواهند کرد. شکست جمهوری اسلامی در نهایت در دل مردم اتفاق افتاده است و آنچه که امروز در خیابانها مشاهده میکنیم، نماد بیرونی این شکست است.
دخترانی که دیگر حجاب تحمیلی رژیم را نمیپذیرند و موسیقیهایی که مردم به آن گوش میدهند، نشاندهنده این است که نظام جمهوری اسلامی در مقابل خواستههای مردم شکست خورده است و فقط پوسته نظام باقی مانده تا کاملا فروبپاشد.
در این شرایط، دو طرف آشکارا به نمایش قدرت نظامی خود پرداخته و همزمان جنگ لفظی را نیز ادامه میدهند تا طرف مقابل را وادار به عقبنشینی کنند.
در تازهترین اقدام، آمریکا اعلام کرد ناو هواپیمابر کارل وینسون را از اقیانوس آرام به منطقه تحت فرماندهی سنتکام در نزدیکی ایران اعزام کرده است و این ناو طی دو هفته آینده وارد منطقه خواهد شد.
استقرار این ناو در منطقه، توان هوایی و دریایی آمریکا را برای مقابله با جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن، از جمله حوثیها که هماکنون درگیر نبرد با ایالات متحده هستند، افزایش خواهد داد.
افزایش توان هوایی آمریکا در منطقه
یکی از مهمترین دلایل اعزام ناو کارل وینسون، تجهیز آن به جنگندههای پیشرفته و رادارگریز اف-۳۵ است.
افزایش تعداد این جنگندهها در منطقه، قدرت آمریکا را برای حمله احتمالی به عمق خاک ایران افزایش میدهد، زیرا شناسایی و مقابله با جنگندههای رادارگریز اف-۳۵ برای سامانههای پدافندی جمهوری اسلامی که در حمله اخیر اسرائیل آسیب دیدهاند، بسیار دشوار خواهد بود.
کارل وینسون در سال ۲۰۲۱ به نخستین ناو هواپیمابر نیروی دریایی آمریکا تبدیل شد که بهصورت عملیاتی میزبان جنگندههای اف-۳۵سی بود.
اکنون آمریکا تصمیم گرفته است ناو کارل وینسون را که حامل اف-۳۵ است، به خاورمیانه اعزام کند و در مقابل، ناو هواپیمابر نیمیتز را که مجهز به جنگندههای اف-۱۸ است، به منطقه اقیانوس آرام، در نزدیکی چین و کره شمالی، منتقل کند.
حضور جنگندههای اف-۳۵ بر ناو کارل وینسون این امکان را به آمریکا میدهد که بدون نیاز به پایگاههای نظامی کشورهای عربی منطقه، به تاسیسات نظامی و هستهای جمهوری اسلامی حمله کند.
این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که جمهوری اسلامی هشدار داده در صورت استفاده کشورهای منطقه از پایگاههای خود برای حمله به ایران، آن کشورها را هدف حمله متقابل قرار خواهد داد.
استقرار اف-۳۵ در منطقه نهتنها به آمریکا این امکان را میدهد که به عمق تاسیسات نظامی جمهوری اسلامی حمله کند، بلکه در صورت همکاری اسرائیل و آمریکا برای اجرای یک عملیات گسترده، شمار بالایی از این جنگندههای پیشرفته بهطور همزمان مورد استفاده قرار خواهند گرفت.
اسرائیل در حال حاضر تنها کشور منطقه است که ۷۵ فروند جنگنده اف-۳۵ از آمریکا خریداری کرده است.
در مهرماه گذشته، اسرائیل در عملیات «روز توبه» از جنگندههای اف-۳۵ برای حمله به تاسیسات موشکی و پدافندی جمهوری اسلامی استفاده کرد.
اهمیت این جنگندهها برای آمریکا و اسرائیل به حدی بالاست که ایالات متحده تاکنون از فروش اف-۳۵ به امارات و قطر، علیرغم روابط نزدیک نظامی با این کشورها، خودداری کرده است.
قطر که میزبان فرماندهی مرکزی سنتکام در منطقه است، حدود پنج سال پیش درخواست خرید جنگندههای اف-۳۵ را ارائه کرده است.
در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، پس از عادیسازی روابط امارات با اسرائیل، مجوز فروش این جنگندهها به امارات صادر شد، اما پس از روی کار آمدن جو بایدن، این توافق به نتیجه نرسید.
اکنون برخی گزارشها حاکی از آن است که امارات بار دیگر مذاکرات برای خرید این جنگندهها را از سر خواهد گرفت.
ناو هواپیمابر کارل وینسون علاوه بر اف-۳۵، به جنگندههای اف-۱۸ نیز مجهز است که توان هوایی آمریکا را در برابر جمهوری اسلامی تقویت میکند.
علاوه بر این، در حال حاضر، ناو هواپیمابر هری ترومن نیز در دریای سرخ مستقر است که حامل ۷۰تا ۹۰ فروند جنگنده، عمدتا اف-۱۸ و بالگردهای نظامی است.
استقرار بمبافکنهای B-52 در نزدیکی ایران
علاوه بر هواپیماهای مستقر بر ناوهای هواپیمابر، آمریکا بمبافکنهای سنگین B-52 را نیز در منطقه مستقر کرده است.
این بمبافکنها در پایگاه هوایی العدید در قطر و پایگاه دیهگو گارسیا در اقیانوس هند حضور دارند. اخیرا این بمبافکنها عملیات شبیهسازی حمله به تاسیسات ایران را در دریای مدیترانه با مشارکت جنگندههای اسرائیلی انجام دادند.
همچنین، ایالات متحده جنگندههای خود را در پایگاههای الظفره در امارات و علی سالم و احمد جابر در کویت مستقر کرده است که این مجموعه از توانمندیهای هوایی، آمریکا را قادر میسازد حملات هوایی گستردهای را علیه جمهوری اسلامی اجرا کند.
دیپلماسی قایقهای توپدار
استقرار دومین ناو هواپیمابر آمریکا در منطقه، بخشی از «دیپلماسی قایقهای توپدار» محسوب میشود.
این استراتژی بهمنظور افزایش فشار نظامی و تهدید جمهوری اسلامی جهت عقبنشینی و پذیرش توافقهای مورد نظر آمریکا اتخاذ شده است.
ترامپ اخیرا تاکید کرده که با توافق یا اقدام نظامی، اجازه نخواهد داد جمهوری اسلامی به سلاح هستهای دست یابد.
علاوه بر این، حضور این ناوها به آمریکا امکان میدهد که بر حوثیها از موضع قدرت پیروز شود و امنیت دریایی در دریای سرخ را که از نظر اقتصادی برای جهان اهمیت زیادی دارد، تامین کند.
ضمن اینکه ناو کارل وینسون با همراهی سه ناو موشکانداز راهی منطقه میشود که توان شلیک موشک کروز آمریکا به سوی اهداف نظامی جمهوری اسلامی را تقویت میکند.
در مجموع، استقرار ناو کارل وینسون در منطقه نهتنها توانمندیهای هوایی و دریایی آمریکا را در مقابله با جمهوری اسلامی افزایش میدهد، بلکه پیامی روشن به تهران ارسال میکند که در صورت عدم عقبنشینی، گزینه نظامی بهطور جدی روی میز خواهد بود.
اگر جمهوری اسلامی در برابر این فشارها عقبنشینی نکند، این آرایش نظامی تقویتشده میتواند از یک ابزار تهدید به ابزاری برای اقدام نظامی تبدیل شود.