پنهانکاری حکومت و سایه سنگین سانسور بر انفجار بندرعباس
پنهانکاری جمهوری اسلامی درباره ابعاد فاجعه مرگبار انفجار بندرعباس؛ چرا جمهوری اسلامی میخواهد ابعاد فاجعه بندرعباس را تنزل دهد و آن را کوچکتر از ابعاد واقعی آن جلوه دهد؟
انفجار مرگبار بندر رجایی در نزدیکی بندرعباس یکی از فاجعهبارترین رویدادهایی است که در ایران رخ داده است. با این حال، تلاشهای حکومت جمهوری اسلامی برای پنهانکاری ابعاد این رویداد و جلوگیری از اطلاعرسانی صحیح باعث شده تا حقیقت این واقعه بهطور کامل از چشم مردم پنهان بماند.
شاهدان عینی و گزارشهای مردمی از کشته و مجروح شدن شمار زیادی از افراد خبر میدهند، اما مقامات رسمی همچنان سعی دارند آمارها را بهطور غیرواقعی پایین و عمق فاجعه را کماهمیت نشان دهند.
برخلاف اطلاعرسانی رسمی که کُند، مبهم و توام با پنهانکاری بوده، مردم و فعالان فضای مجازی بهسرعت وارد عمل شدند و اقدام به انتشار جزییات بیشتری از حادثه کردند.
این امر باعث شد تا عمق فاجعه آشکار و مشخص شود که حکومت عمدا ابعاد آن را کوچکتر از آنچه که بود، جلوه داده است.
پنهانکاری و تهدید خبرنگاران
مقامات و دستگاههای حکومتی، از جمله سپاه پاسداران و نهادهای قضایی، در تلاش بودهاند تا با تهدید خبرنگاران و فعالان رسانهای، مانع از افشای اطلاعات بیشتر شوند.
به محض وقوع انفجار در بندر رجایی، حکومت بهسرعت وارد عمل شد تا جلوی گزارشگری آزاد و مستقل رسانهها را بگیرد.
دادستان کل کشور به رسانهها و فعالان فضای مجازی هشدار داد در صورت انتشار اطلاعات غیررسمی درباره این فاجعه، با آنها برخورد و پروندههایی علیهشان تشکیل خواهد شد.
این گونه تهدیدها نهتنها نقض حق آزادی بیان به شمار میرود، بلکه نشاندهنده تلاشهای سیستماتیک برای سانسور اطلاعات و جلوگیری از آگاهی عمومی است.
همچنین، رهبر جمهوری اسلامی تا دو روز پس از وقوع انفجار و در شرایطی که مردم در حال سوگواری بودند، هیچ پیامی برای تسلیت ارسال نکرد و پس از دو روز به صدور یک پیام رسمی بیروح اقدام کرد.
این در حالی است که او برای مرگ افرادی چون حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، پیامی مفصل و پرسوز و گداز صادر کرده بود.
رسانه ملی: پنهانکاری و بیتفاوتی
صدا و سیمای جمهوری اسلامی که خود را به نادرستی «رسانه ملی» مینامد، در این بحران نیز بهجای خبررسانی سریع، دقیق و جامع و ابراز همدردی با مردم، مثل همیشه تلاش کرد تا در خدمت سانسور نهادهای اطلاعاتی و امنیتی باشد و حتی با پخش برنامههای طنز در شرایطی که مردم داغدار و سوگوار بودند، انتقادات بسیاری را برانگیخت.
صدا و سیما بهجای پوشش مناسب خبری، به پخش برنامههایی پرداخت که هیچگونه همدلی با وضعیت مردم نداشت. این بیتوجهی از دید مردم پنهان نمانده است.
سازمان مدیریت بحران: بیکفایتی و کمبود تجهیزات
یکی دیگر از وجوه آشکار بیکفایتی حکومت، عملکرد سازمان مدیریت بحران در واکنش به انفجار بندرعباس بود.
این سازمان که برای سالها بودجههای کلانی دریافت کرده است، در زمان بحران عملکرد مایوسکنندهای از خود نشان داد که تابعی از عملکرد مایوسکننده کل جمهوریاسلامی است.
نهتنها تجهیزات لازم و کافی و بهموقع برای آتشنشانان و نیروهای امدادی فراهم نشده بود، بلکه حتی در مدیریت بحران هرج و مرج و سردرگمی دیده میشد. نیروی انسانی و تجهیزات امدادی در چنین شرایطی باید در دسترس باشند، اما در عمل، شاهد نبود تجهیزات مناسب برای مقابله با چنین فاجعهای بودیم.
این واقعیت که در میانه بحران، امدادگران با تجهیزات ناکافی و تنها با فداکاری خود وارد عمل میشوند، نمادی از ناتوانی و بیتوجهی مسئولان است.
نقش سپاه پاسداران در سانسور و پنهانکاریها
یکی از جنبههای مهم این فاجعه، سکوت سپاه پاسداران است. گزارشهای خارجی به نقل از شرکتهای امنیتی حاکی از آن است که این انفجار ممکن است بهدلیل مواد اولیه سوخت موشک در انبارهای بندر رجایی رخ داده باشد.
این مواد از چین وارد شده و در بندر رجایی انبار شده بود، اما سپاه پاسداران تاکنون هیچگونه توضیحی در مورد این موضوع نداده و سکوت کرده است.
بسیاری از مردم ایران این فاجعه را با انفجار بندر بیروت در سال ۲۰۲۰ مقایسه کردهاند که در آن انفجار دو هزار و ۷۰۰ تن نیترات آمونیوم انبارشده در بندر بیروت به مرگ ۲۲۰ نفر انجامید.
در ایران نیز مشابه چنین حوادثی در گذشته مشاهده شده است؛ مانند سرنگونی هواپیمای اوکراینی از سوی سپاه پاسداران که در آن ۱۷۶ نفر جان خود را از دست دادند و حکومت در ابتدا منکر آن شد و پس از افشاگری رسانههای مستقل مجبور به پذیرش مسئولیت شد.
نتیجهگیری: بیاعتمادی بیشتر به حکومت
در نهایت، آنچه که این فاجعه و دیگر فجایع نشان میدهند، بیکفایتی، پنهانکاری و بیتوجهی حکومت به زندگی و جان مردم است.
مردم ایران در سالهای اخیر بارها با سرکوب، نادیده گرفتن حقوق خود و عدم پاسخگویی مسئولان مواجه شدهاند. در چنین شرایطی، مردم بهطور فزایندهای احساس میکنند که نهتنها مسئولان را نماینده خود نمیدانند، بلکه نمیتوانند به آنها اعتماد کنند.
در این وضعیت، مردم ایران نهتنها رهبر جمهوری اسلامی را رهبر خود نمیدانند، بلکه صدا و سیما و دیگر نهادهای دولتی را نیز بهعنوان نمایندگان خود نمیشناسند.
بسیاری از مردم ایران معتقدند اگر جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه دهد، زندگی و جان بسیاری از مردم در خطر خواهد بود. این یک تجربه زیسته مردم است، آخرین نمونه آن انفجار بندرعباس.