حضور همزمان دو فیلم ایرانی از دو طیف کاملا متضاد در بخش مسابقه جشنواره کن امسال، بحثهای مختلفی را برانگیخته است؛ یک فیلم از دل سینمای زیرزمینی و بدون حجاب اجباری، و دیگری به تمامی وابسته به سینمای رسمی که شائبه حکومتی بودن آن اعتراض برخی هنرمندان مستقل را هم به دنبال داشت.
مهدی پیرهادی، عضو شورای شهر تهران، گفت: «بهزودی ظرفیت دفن اموات در بهشتزهرا به اتمام میرسد و در حال حاضر فقط چند قطعه باقی مانده است.»
پیرهادی افزود: «اگر تا آخر این ماه تکلیف گورستان جدید تهران مشخص نشود، از ابتدای پاییز جایی برای دفن اموات نخواهیم داشت.»
این عضو شورای شهر هشدار داده که کار به مشکل خورده و ما از استانداری و وزیر کشور پیگیر هستیم اگر این بار مشکل حل نشود، اموات قطعا روی زمین میمانند.
موسسه علوم و امنیت بینالملل در مطلبی درباره توافقات هستهای با جمهوری اسلامی و موضوع زمان گریز نوشت که با توجه به دگرگونی اساسی شرایط، تنها محدود کردن ذخایر اورانیوم غنیشده کافی نیست. این موسسه توصیه کرده که باید سانتریفیوژهای جمهوری اسلامی نابود شود.
این موسسه مستقر در آمریکا افزود: «مهمترین اقدام جدید، نابودی سانتریفیوژها و تجهیزات مربوطه است، نه ذخیرهسازی آنها. حتی پیشنهادهایی که حذف کامل ذخایر اورانیوم غنیشده را شامل میشوند، زمانهای گریز بسیار کوتاهی ایجاد میکنند و فاقد ارزش امنیتیاند. حذف صرفاً اورانیومهای ۲۰ و ۶۰ درصد، بیفایده تلقی میشود.»
موسسه علوم و امنیت بینالملل در زمینه موضوعات مرتبط و موثر بر سیاستگذاری امنیت بینالملل فعالیت میکند.
وبسایت «ریل کلیر دیفنس» در مطلبی درباره مذاکرات جاری تهران و واشینگتن، با اشاره به مواردی تاریخی از روابط مسکو و تهران نوشت که روسیه آماده است ایران را در گفتوگوها قربانی کند.
این سایت نوشت حتی در صورت دستیابی موفقیتآمیز به توافقی میان واشینگتن و تهران، دوام آن «به میزان نسبیِ عادلانه بودنش از نگاه ایران» و همچنین به استمرار تهدیدها از سوی آمریکا بستگی خواهد داشت. این مطلب به تضعیف و یا از دست رفتن نیروهای نیابتی به عنوان متحدان جمهوری اسلامی در منطقه اشاره کرده است. در این مطلب اشاره شده فارغ از نارضایتی دائمی اسرائیل و نبود اجماع و وحدت نظر در درون دولت ترامپ نسبت به سیاست او در قبال ایران، «تندروهای ایرانی نیز نسبت به حسن نیت هرگونه توافقی با واشینگتن بدبین هستند. بدون پشتوانه مسکو، ایران اطمینانی به توان مقاومت خود در برابر یک بمباران مستمر آمریکا ندارد.» سایت «ریل کلیر دیفنس» مطالب و تحلیلهایی در امور نظامی منتشر میکند. این سایت نوشته که به درخواست پنتاگون و کارکنان کنگره در کمیته خدمات نیروهای مسلح مجلس نمایندگان ایالات متحده تأسیس شده است.
مهدی پیرهادی، رییس کمیسیون خدمات شهری شورای شهر تهران، هشدار داد بهدلیل تاخیر در ساخت یک آرامستان جدید و همچنین به پایان رسیدن ظرفیت بهشت زهرا، از مهرماه سال جاری جایی برای دفن مردگان در پایتخت ایران وجود نخواهد داشت.
پیرهادی سهشنبه ۱۶ اردیبهشت گفت در صورت مشخص نشدن تکلیف ساخت قبرستان جدید تهران تا پایان ماه جاری، از ابتدای پاییز دیگر فضایی برای دفن متوفیان وجود نخواهد داشت، چرا که اکنون تنها چند قطعه محدود در بهشت زهرا باقی مانده است.
به گفته او، اعضای شورای شهر سال ۱۴۰۳ پنج نقطه را برای احداث آرامستان در تهران معرفی کردند و قرار بود عملیات احداث یک آرامستان جدید در کلاغیه در جنوب تهران از اسفندماه سال گذشته کلید بخورد.
بهمنماه ۱۴۰۳، محمدجواد تاجیک، مدیر عامل بهشت زهرا، از ایجاد چهار آرامستان جدید در تهران با وسعت هزار و ۳۰۰ هکتار خبر داد و گفت آرامستان جنوب غرب «بهشت حسن» و جنوب شرق «بهشت رضا» نامگذاری خواهد شد.
خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، ۱۶ اردیبهشت گزارش داد پایتخت ایران به هزار و ۷۰۰ هکتار آرامستان، معادل بیش از سه برابر ظرفیت فعلی بهشتزهرا، نیاز دارد.
این خبرگزاری افزود: «باید حدود هفت میلیون قبر (چهار برابر قبور فعلی) در تهران ساخته شود، اما هنوز مجوز اولین گورستان هم در تهران مورد تایید قرار نگرفته است.»
در سالهای اخیر بهشت زهرا گسترش یافته، اما به گفته برخی کارشناسان، این قبرستان دیگر ظرفیت یا زیرساخت لازم برای توسعه بیشتر را ندارد.
پیشتر در اسفندماه ۱۴۰۳، مهدی بابایی، رییس کمیته ایمنی شورای شهر تهران، هشدار داد ظرفیت بهشت زهرا رو به اتمام است: «بهشت زهرا دیگر قطعه جدید ندارد و قطعات جدید آن در سال ۱۴۰۴ به پایان میرسد.»
این اظهارات در شرایطی مطرح میشوند که در پی کمبود فضا در بهشت زهرا، قیمت قبر در آن رو به افزایش گذاشته است.
بر اساس مصوبه شورای شهر تهران در اردیبهشت ۱۴۰۳، قیمت «قبر رزروی» در بهشت زهرا برای خانوادههایی که دارای متوفی هستند، از سه میلیون و ۹۰۰ هزار تومان در سال ۱۴۰۲، به ۱۵ میلیون تومان در سال ۱۴۰۳ رسید.
نورنیوز، رسانه نزدیک به شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، به نقل از یک «مقام آگاه» خبر داد که دور چهارم «مذاکرات غیرمستقیم» میان آمریکا و ایران روز یکشنبه ۲۱ اردیبهشت در مسقط برگزار خواهد شد.
تاکنون مقامهای دو کشور درباره این موضوع اظهار نظری نکردهاند، دور قبل مذاکرات نیز با وجود اعلام عباس عراقچی لغو شده بود.
پیشتر باراک راوید، خبرنگار اکسیوس، به نقل استیو ویتکاف، نماینده آمریکا در مذاکرات با جمهوری اسلامی، گزارش داد آمریکا در تلاش است دور چهارم گفتوگوهای هستهای با ایران را برای آخر این هفته برنامهریزی کند.
در این گزارش به نقل از ویتکاف آمده: «اگر این گفتوگو برگزار نشود، تنها دلیلش سفر رییسجمهور به خاورمیانه خواهد بود.»
پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، سینمای ایران با یک حرکت گسترده و چشمگیر روبهرو شد: سینمای زیرزمینیای که حجاب اجباری را کنار گذاشت و به موضوعات ممنوعه در سینمای رسمی پرداخت. هرچند این حرکت پیشتر در سینمای ایران با فیلمهایی مثلا از جعفر پناهی و محمد رسولاف پا گرفته بود اما این جنبش، سینمای ایران را به کل دگرگون کرد و چشماندازهای تازهای را خلق کرد که پیشتر تصورش هم غیرممکن بود.
سینمای زیرزمینی ایران در دو سه سال اخیر جشنوارههای طراز اول جهان را تسخیر کرد و جوایز قابل توجهی به دست آورد و حتی تا نامزدی اسکار هم پیش رفت اما برخی عامدانه این موفقیتها را نادیده میگیرند و تلاش دارند تظاهر کنند که این موفقیتها سیاسی است و تنها زاده کنار گذاشتن حجاب. این در حالی است که هیچ جشنوارهای به صرف بیحجاب بودن بازیگران فیلمی از ایران، حاضر به پذیرش آن نیست و گواهش این که بهجز این فیلمهای موفق، در این سالها صدها فیلم زیرزمینی دیگر -که کسی حتی نامشان را هم نشنیده- بدون حجاب اجباری ساخته شدهاند اما هیچ جشنوارهای -حتی درجه دو و سه- حاضر به پذیرش آنها نشده است.
اینجا به پنج فیلم شاخص زیرزمینی چند سال اخیر میپردازم که هر کدام از نظر سینمایی، جزو بهترینهای سینمای ایران در یک دهه گذشته هستند؛ فارغ از مسأله داشتن یا نداشتن حجاب، یا هر نوع مسائل سیاسی.
کیک محبوب من
عاشقانه گرم و صمیمی بهتاش صناعیها و مریم مقدم، فیلم گرم و راحتی است که جهان یک زن ۷۰ ساله و تنهاییهایش را میشکافد. فیلم بیانیه سیاسی له یا علیه چیزی نیست، واقعیت زندگی یک زن ۷۰ ساله را تصویر میکند که به طرز سادهای به یک همدم، به یک آغوش گرم و به یک عشق احتیاج دارد و جلوتر روایت شبی است از زندگی زن و مردی که در تیرگیهای این روزگار به هم گره میخورند و خوشیهای زندگی را با هم قسمت میکنند.
دوربین این دو فیلمساز -در ادامه فیلمهایی چون «احتمال باران اسیدی»- به نظاره مینشیند؛ نه آنقدر به شخصیتها نزدیک میشود و نه از آنها دور میماند، نه میخواهد حرف و شعار سیاسی/اجتماعی به ما حقنه کند و نه از شرایط واقعی جامعهاش دور بایستد؛ یک تناسب جذاب.
دانه انجیر معابد
محمد رسولاف در ادامه فیلمهای دیدنی زیرزمینی پیشین خود -از فیلم تکاندهنده «دستنوشتهها نمیسوزند» که تصویر روشن و یگانهای است از قتلهای زنجیرهای تا فیلم «شیطان وجود ندارد» که مضمون معامله با شیطان معاصر را میکاود- این بار در راستای جنبش «زن، زندگی، آزادی»، زنان را در آثارش عمده میکند و لحظه جذابی را به تصویر میکشد که دو دختر در برابر پدر وابسته به حکومتشان میایستند.
برخی رسولاف را به اغراق متهم میکنند اما به گمانم فیلم سندی است بیغل و غش و بدون سانسور از وضعیت امروز ایران که با تکنیکی درخور ساخته شده و میتواند تماشاگرش را به راحتی با خود همراه کند.
منطقه بحرانی
این ساخته علی احمدزاده در ادامه فیلمهای قبلیاش -نظیر «مادر قلب اتمی»- نوعی زدن به سیم آخر است؛ نه گفتن به شرایط و خلق فیلمی عامدانه آشفته و صریح که در آن شخصیت اصلیاش با صراحت تمام حرف فیلم را با بیرون کردن سرش از پنجره و فریاد زدن کلمهای رکیک، با ما در میان میگذارد.
منطقه بحرانی بر اساس قواعد کلاسیک سینما پیش نمیرود و تکنیکهای از پیش تعیین و تثبیت شده را نمیپذیرد. یک فیلم تجربی است که میتوان با آن همراه شد یا نشد اما اهمیتش در نوجویی فیلمسازی است که به مانند شخصیتهای فیلمش به همه چیز -از نظارت و سانسور تا قواعد فیلمسازی- نه میگوید و میتواند به ساختار مورد نظر خودش برسد.
من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر
فیلم فرشاد هاشمی پردهها را کنار میزند و وضعیت زندگی آدمهای تهران امروز را روایت میکند؛ به دقت به دل آنها نفوذ میکند و روابط عادی و روزمره نسل جوان امروز ایران را به تصویر میکشد. روابطی که روایت آن در سینمای رسمی ممکن نیست.
فیلمساز به سانسور نه میگوید، نه برای ژست ساختن فیلم زیرزمینی، به این دلیل که فیلم درباره دوگانگی زندگی در تهران امروز است. این که بازیگر در جلوی دوربین حجاب بر سرش میکند و پشت دوربین -در زندگی روزمره و حتی پشت صحنه فیلم- حجاب از سر برمیدارد. فیلمساز شعار نمیدهد، بلکه جهان سینما را با تضاد حاکم بر زندگی امروز جامعه ایران ترکیب میکند و به نتیجه جذابی میرسد.
بیپایان
یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران که اتفاقا پیش از «زن، زندگی، آزادی» و با حجاب ساخته شده اما کنکاش حیرتانگیزی است درباره انسان بودن و انسان ماندن؛ زمانی که نیروهای امنیتی از یک شهروند ساده میخواهند با آنها همکاری کند.
فیلم تعارف را کنار میگذارد و پله به پله داستان سادهاش را با دوربینی ناظر - که کنار میایستد- پیش میبرد.
یکی از فوقالعادهترین صحنههای فیلم زمانی است که مرد درمانده، پشت به فرمانده اطلاعاتی -که او نباید صورتش را ببیند و به همین دلیل به پشت نشانده شده- التماس میکند که دست از سرش بردارند. دوربین در این نمای طولانی دور او میچرخد تا رفتهرفته بغضش میترکد و بعد در تصویری تکاندهنده با حرکت همان دوربین در همان نما میفهمیم که این هم یک بازی امنیتی است و در واقع پشت سر او خالی است؛ او با باد هوا حرف میزند.