اگر خامنهای و ترامپ به توافق نرسند، چه خواهد شد؟

گزارشهای ضدونقیضی درباره سرنوشت مذاکرات هستهای میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده منتشر شده است.
خبرگزاری رویترز گزارش داده که ایران قصد دارد به پیشنهاد جدید آمریکا پاسخ منفی بدهد، در حالی که پایگاه خبری اکسیوس به نقل از باراک راوید، خبرنگار سرشناس، نوشته که آمریکا به ایران اجازه داده تا غنیسازی اورانیوم در سطح سه درصد را ادامه دهد. این در حالی است که هیچیک از دو طرف، به صورت رسمی، درباره جزییات این پیشنهاد اظهار نظر نکردهاند.
بنابراین، هنوز نمیتوان با اطمینان گفت که توافقی در راه است یا شکست مذاکرات و بالا گرفتن تنشها به درگیری نظامی منجر خواهد شد. اما اگر جمهوری اسلامی این پیشنهاد را رد کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و تبعات آن چه خواهد بود؟
مکانیزم ماشه چیست؟
از استفاده از مکانیزم ماشه و بازگشت تحریمهای سازمان ملل به عنوان نتیجه شکست مذاکرات ایران و آمریکا یاد میشود. مکانیزم ماشه به فرآیندی گفته میشود که به کشورهای اروپایی امضا کننده برجام اجازه میدهد در صورت نقض تعهدات از سوی ایران، تمامی تحریمهای سازمان ملل که پیشتر با توافق هستهای لغو شده بودند را دوباره برقرار کنند.
در صورتی که مذاکرات شکست بخورد، فعال شدن مکانیزم ماشه توسط آلمان، فرانسه و بریتانیا میتواند بار دیگر قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را احیا کند. اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، نخستین تاثیر آن در داخل ایران، افزایش قیمت دلار و طلا خواهد بود؛ موضوعی که پیشتر نیز در شرایط مشابه تجربه شده است.
در سطح سیاسی و نظامی، شکست مذاکرات میتواند به تشدید مواضع تهاجمی دونالد ترامپ منجر شود. ترامپ پیشتر گفته بود که مساله هستهای ایران یا از طریق دیپلماسی حل میشود یا با اقدام نظامی. بنابراین، شکست مذاکرات ممکن است به معنای حرکت آمریکا به سمت گزینه نظامی باشد، چه به صورت مستقیم و چه با حمایت از حمله احتمالی اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران.
با توجه به زیرزمینی بودن مراکزی چون نطنز و فردو، بسیاری از کارشناسان نظامی معتقدند که حملهای موفق به این مراکز تنها با مشارکت مستقیم آمریکا و استفاده از بمبهای سنگرشکن سنگین میسر است. در صورت وقوع چنین حملهای، جمهوری اسلامی نیز احتمالاً به آن پاسخ خواهد داد و این پاسخ میتواند حمله به اسرائیل یا پایگاههای آمریکا در منطقه باشد؛ که در نتیجه، آمریکا را وارد درگیری مستقیم خواهد کرد.
از طرف دیگر گزارش اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران، که به زودی در نشست شورای حکام مطرح خواهد شد، بیانگر این است که جمهوری اسلامی از همکاری لازم با آژانس خودداری کرده، به پرسشها درباره فعالیتهای گذشتهاش پاسخ نداده و سطح غنیسازی را افزایش داده است. طبق این گزارش، ایران اکنون بیش از ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم با غنای بالای ۶۰ درصد در اختیار دارد که برای ساخت حدود ۱۰ بمب اتمی کافی است.
در صورتی که این گزارش منجر به صدور یک قطعنامه شدیداللحن علیه ایران شود، کشورهای اروپایی میتوانند مکانیزم ماشه را فعال کنند و تحریمهای سابق سازمان ملل بازگردد.
بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰، شورای امنیت سازمان ملل شش قطعنامه علیه ایران صادر کرد. این تحریمها، اقتصاد ایران را فلج کرد و باعث افت شدید صادرات نفت شد. همان زمان بود که رهبر جمهوری اسلامی با آگاهی از عمق بحران، علیاکبر صالحی وزیر خارجه وقت را مأمور کرد تا مخفیانه با آمریکا در عمان مذاکره کند. نتیجه آن مذاکرات، در نهایت، توافق برجام شد.
حالا بر اساس گزارشی از مرکز پژوهشهای مجلس، شکست مذاکرات و بازگشت تحریمها میتواند به فروپاشی اقتصادی و دولتی منجر شود. جمهوری اسلامی، در دفاع از برنامه هستهای، همواره بر این نکته تاکید دارد که غنیسازی، «حق مردم ایران» است. عباس عراقچی نیز گفته که چون برای این برنامه هزینه زیادی شده، نمیتوان از آن عقبنشینی کرد.
اما پرسش جدی اینجاست: آیا دیگر حقوق مردم، از جمله آب آشامیدنی سالم، برق، بهداشت، مسکن، و آزادیهای سیاسی و اجتماعی نیز رعایت شدهاند؟ اگر جمهوری اسلامی هیچگاه از مردم درباره این برنامه هستهای نظر نخواسته، چگونه اکنون مدعی است که از «حق مردم» دفاع میکند؟
در نهایت، سرنوشت مذاکرات به تصمیم نهایی رهبر جمهوری اسلامی بستگی دارد. او بهخوبی از تبعات توافق یا شکست آن آگاه است. توافق ممکن است به معنای عقبنشینی و تحقیر تلقی شود، و شکست مذاکرات میتواند به جنگی منجر شود که بقای جمهوری اسلامی را به خطر بیندازد.
با توجه به تضاد منافع، وضعیت پیچیده بینالمللی، و فشارهای داخلی و خارجی، تصمیمگیری در این مقطع برای نظام جمهوری اسلامی بسیار دشوار است.