جنگ ۱۲ روزه ایران را تغییر خواهد داد، اما در چه جهتی؟

چندین کارشناسان به ایراناینترنشنال گفتند جمهوری اسلامی به آنچه قبل از حملات هوایی اسرائیل و آمریکا بود، باز نخواهد گشت، اما اینکه در آینده چه رخ خواهد داد، نامشخص است.
روزنامهنگار و مستندساز ایرانی-کانادایی

چندین کارشناسان به ایراناینترنشنال گفتند جمهوری اسلامی به آنچه قبل از حملات هوایی اسرائیل و آمریکا بود، باز نخواهد گشت، اما اینکه در آینده چه رخ خواهد داد، نامشخص است.

بهگزارش تایمز اسرائیل، یک مقام ارشد اطلاعاتی اسرائیل اعلام کرده که حملات اخیر آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هستهای در ایران، برنامه هستهای جمهوری اسلامی را «برای چندین سال» به عقب رانده، اما برخلاف اظهارات مکرر دونالد ترامپ، این حملات نتوانستهاند آن را بهطور کامل نابود کنند.
این مقام همچنین تاکید کرد که ارزیابیهای اطلاعاتی همچنان در حال بهروزرسانی هستند و تصویر دقیقتری از وضعیت کنونی تاسیسات و ظرفیتهای هستهای ایران در هفتههای آینده ارائه خواهد شد.
این مقام اسرائیلی با دفاع از حملات هوایی به مراکز هستهای در ایران گفت مذاکراتی که پیش از این میان آمریکا و حکومت ایران در جریان بود، نمیتوانست به چنین نتیجهای منجر شود.
او افزود این حملات، علاوه بر اثرگذاری مستقیم بر تاسیسات، میتواند بهعنوان یک عامل بازدارنده از هرگونه تلاش مجدد حکومت ایران برای غنیسازی اورانیوم عمل کند.
با این حال، ارزیابیهای اولیه اطلاعاتی آمریکا که در گزارشی از شبکه سیانان منتشر شده، نسبت به میزان موفقیت این حملات محتاطتر است.
ارزیابی اولیه پنتاگون درباره میزان آسیب حمله آمریکا به تاسیسات اتمی ایران
سیانان به نقل از هفت منبع مطلع گزارش داد بر اساس ارزیابی اولیهای که سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا انجام داده، حملات هوایی آمریکا به سه سایت هستهای ایران در آخر هفته گذشته، زیرساختهای اصلی برنامه هستهای ایران را نابود نکرده و حداکثر توانسته این برنامه را چند ماه عقب بیندازد.
این گزارشها حاکی از آن است که برخی از تأسیسات زیرزمینی آسیب دیدهاند، اما بخشهای کلیدی برنامه همچنان پابرجاست.
سیانان افزود تحلیل خسارات وارده به سایتها و تأثیر حملات بر جاهطلبیهای هستهای ایران همچنان ادامه دارد و با دسترسی به اطلاعات بیشتر میتواند تغییر کند. اما یافتههای اولیه با رییس جمهوری آمریکا مبنی بر اینکه حملات، تأسیسات غنیسازی هستهای ایران را «به طور کامل و مطلق نابود کرده است» در تضاد است.
دو نفر از افراد آشنا با این ارزیابی به سیانان گفتند که ذخایر اورانیوم غنیشده ایران نابود نشده است. یکی از این افراد گفت که سانتریفیوژها تا حد زیادی «دستنخورده» هستند. منبع دیگری گفت که اطلاعات ارزیابی کرده که اورانیوم غنیشده قبل از حملات آمریکا از سایتها خارج شده است.
در واکنش به این گزارش، کارولین لویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، آن را «کاملا نادرست» خواند و رد کرد.
نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو هم در بیانیهای ویدیویی، عملیات نظامی مشترک با آمریکا را یک «پیروزی تاریخی» خواند و گفت تاسیسات فردو بهطور کامل نابود شدهاند و برنامه هستهای حکومت ایران «به فاضلاب ریخته شده است».
با وجود این اظهارات، تحلیلگران اطلاعاتی هشدار دادهاند که نبود یک توافق سیاسی و بازرسی مؤثر، میتواند به بازسازی مجدد برنامه هستهای حکومت ایران منجر شود. ارزیابیهای فنی و اطلاعاتی در هفتههای آینده برای مشخصشدن گستره واقعی تأثیر حملات تعیینکننده خواهد بود.

دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، در بحبوحه تنشهای خاورمیانه و حملات هوایی به ایران، سیاست خارجی خود را در یکی از بزرگترین آزمونهای دوران ریاستجمهوریاش قرار داده است؛ آن هم در شرایطی که منتقدان میگویند هنوز دکترین سیاست خارجی این دولت تعریف نشده است.
سمافور در تحلیلی به بررسی سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه پرداخته است و با اشاره به اینکه کاخ سفید، رویکرد ترامپ را با شعار معروف رونالد ریگان، رییسجمهوری پیشین آمریکا، «صلح از مسیر قدرت»، توصیف میکند، نوشته این شعاری یکی از ارکان ایدئولوژی حزب جمهوریخواه است.
به نوشته سمافور در حالی که بخشی از جمهوریخواهان غیرمداخلهگرا از چرخش ترامپ به سوی دیپلماسی پس از بمباران ایران حمایت میکنند، جناح تندرو حزب همچنان در حال ارزیابی است که آیا ترامپ به اندازه کافی سختگیرانه عمل کرده است یا خیر.
لیندزی گراهام، سناتور جمهوریخواه، پس از اعلام آتشبس اسرائیل و ایران در گفتوگو با سمافور با تاکید بر اینکه آتشبسی که به صلح پایدار و تغییر سیاست ایران برای نابودی اسرائیل و به رسمیت شناختن آن منجر شود، مطلوب است گفت «اما اگر این آتشبس چنین دستاوردی نداشته باشد، احتمالا گامی به عقب است، چون به ایران زمان بازسازی و تجدید قوا میدهد.»
به نوشته سمافور، ترامپ میتوانست اجازه دهد اسرائیل به طور مستقل جنگ را ادامه دهد یا حتی مسیر تغییر رژیم در ایران را در پیش بگیرد «اما او گزینهای میانه را انتخاب کرد که موجب شکاف در صفوف حزب جمهوریخواه شده است.»
مارجری تیلور گرین، نماینده جمهوریخواه، در گفتوگو با سمافور حملات هوایی ترامپ به تاسیسات هستهای ایران را «یک فریب کامل برای راضی کردن نئومحافظهکارها» توصیف کرد و مارک لوین، مفسر جمهوریخواه در گفتوگو با همین رسانه، نسبت به موفقیت آتشبس ابراز تردید کرد.
سمافور در ا دامه تحلیل خود تاکید کرده در همین حال، بسیاری از جمهوریخواهان معتقدند دکترین سیاست خارجی ترامپ تعریف روشنی ندارد و تنها به قضاوت او درباره منافع آمریکا بستگی دارد.
دیوید شنکر، معاون پیشین وزیر خارجه در امور خاور نزدیک، در همین باره به این رسانه گفت: «هیچ قضاوت قطعی درباره سیاست خارجی ترامپ نمیتوان داشت. اما یک چیز روشن است: او نئومحافظهکار نیست.»

مارک شورت، رییس دفتر مایک پنس در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، او را «واقعگراتر» توصیف کرد و به سمافور گفت: «ترامپ درباره ایران موضعی ثابت و روشن داشته است. او توافق هستهای اوباما را پاره کرد، تحریمها را بازگرداند و نشان داد که برای سازش با تهران فضای کمی قائل است.»
به نوشته سمافور به نقل از یکی از نزدیکان ترامپ، سیاست خارجی او از کسانی تاثیر گرفته که «از ریگانیسم آسیب دیدهاند» و این افراد ظرافتهای رویکرد ترامپ را درک نکردهاند. او گفت: «ایده اینکه ترامپ اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هستهای برسد، هیچوقت تغییر نکرده است. کسانی که حالا تازه به این نتیجه رسیدهاند، به مهمانی خوش آمدند!»
سخنگوی کاخ سفید پیشتر با تاکید بر اینکه «رویکرد اثباتشده ترامپ در چارچوب صلح از مسیر قدرت، آمریکاییها را ایمن نگه داشته، گفت این سیاست تهدیدها را بازداشته و به ثبات در مناطق بحرانزده کمک کرده است.
به نوشته سمافور در حالی که معدود جمهوریخواهان غیرمداخلهگرا در روزهای اخیر از اقدامات ترامپ انتقاد کردهاند، به نظر میرسد آنها نیز در حال تطبیق با واقعیت جدید هستند.
از آن جمله رند پل، سناتور جمهوریخواه، که دو روز پس از پایان حملات هوایی آمریکا به تاسیسات هستهای ایران برای موفقیت ترامپ در دیپلماسی آرزوی موفقیت کرد، پس از حملات هوایی گفت: «تمام نئومحافظهکارانی که همیشه خواهان حضور ما در هر جنگی در خاورمیانه بودهاند، از خوشحالی سر از پا نمیشناسند.»
پل در گفتوگو با سمافور تاکید کرد: «برخی جمهوریخواهان در زمینه جنگ، به اندازه کافی خویشتندار نیستند. امیدوارم آتشبس دوام بیاورد و غریزه طبیعی رییسجمهور برای پرهیز از اعزام نیرو به خاورمیانه غلبه کند.»

یَخیل لایتر، سفیر اسرائیل در آمریکا در نشستی که به میزبانی ایراناینترنشنال در واشینگتن برگزار شد گفت تغییر حکومت در ایران از بیرون نمیتواند تحمیل شود، اما حملات اخیر اسرائیل زمینه را برای پیشگامی مردم در سرنگونی جمهوری اسلامی فراهم کرده است.
در این نشست که مجری ایراناینترنشنال، فرداد فرحزاد آن را مدیریت میکرد، روزنامهنگاران، تحلیلگران سیاسی و عدهای از مخاطبان شبکه سوالهایشان را درباره جنگ، آتشبس و چشمانداز آینده ایران پس از این درگیریها از سفیر اسرائیل پرسیدند.
لایتر در پاسخ به این پرسش که آیا اسرائیل پس از حملات اخیر خود به ایران انتظار تغییر حکومت جمهوری اسلامی را دارد، گفت: «شما نمیتوانید از بالا به پایین دموکراسی برقرار کنید. این روش جواب نمیدهد.»
سفیر اسرائیل در ادامه گفت: «ما صحنه را آماده کردهایم. ما صحنه نمایش را چیدهایم و امیدواریم این صحنه کافی باشد تا از آنها بهرهبرداری شود و تغییر رقم بخورد.»
پیشتر، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به ایران اینترنشنال گفته بود که کارزار نظامی اسرائیل علیه ایران، به مردم این کشور فرصت میدهد جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و افزوده بود که «روزهای این نظام به پایان رسیده است».
نتانیاهو در این مصاحبه در ۲۶ خرداد گفته بود: «نوری روشن شده، آن را بهسوی آزادی ببرید. اکنون زمان آن فرارسیده. لحظه آزادی شما نزدیک است، اکنون اتفاق میافتد.»
لیتر گفت که نتانیاهو «با اشتیاق و امید بسیار سخن گفت، با این آرزو که دنیا تغییر کند و رژیم ایران هم تغییر کند.»
او افزود: «این یک آرزوست، اما نمیتواند هدف نظامی باشد. دموکراسی ذاتا تجلی اراده مردم است. پس چطور میتوان با تحمیل چیزی، اراده مردم را نادیده گرفت؟»
نابودی ظرفیتهای هستهای و موشکی
لایتر در این نشست تاکید کرد هدف کارزار نظامی اخیر، نابودی ظرفیتهای هستهای و موشکی جمهوری اسلامی بود.
او گفت اسرائیل دریافته بود که برنامه نهایی علی خامنهای و سپاه تولید ۳۰۰ موشک بالیستیک در ماه بود: «این یعنی حدود ۳۵۰۰ موشک در سال، و ظرف سه سال، ۱۰ هزار موشک... ما این ظرفیت را تا حد بسیار زیادی و تقریبا بهطور کامل از بین بردیم.»
سفیر اسرائیل در آمریکا افزود: «ما ظرف سه روز برتری هوایی بر آسمان ایران را به دست آوردیم، چیزی که روسیه پس از سه سال جنگ با اوکراین نتوانسته بود، ما در سه روز محقق کردیم.»
او با اشاره به کشته شدن بسیاری از نیروهای وابسته به حکومت در کارزار نظامی اسرائیل، گفت: «آیتالله [خامنهای] وقتی به سمت چپ نگاه میکند، دیگر هیچ دانشمند هستهای باقی نمانده و وقتی به راست نگاه میکند، هیچ فرماندهای از سپاه پاسداران در کنار او نیست.»
کشته شدن غیرنظامیان و تخریب زیرساختها در ایران
سفیر اسرائیل در پاسخ به پرسشی درباره کشته شدن غیرنظامیان و تخریب زیرساختها در ایران، گفت: «جنگ چیز وحشتناکی است. خودم این را با تمام وجود درک میکنم. پسر بزرگم را در جنگ غزه از دست دادم و هر روز یاد او را با خودم همراه میکنم.»
او اضافه کرد اسرائیل زیرساختهای نظامی در ایران را هدف قرار داده و کشته شدن غیرنظامیان هرگز هدف این کشور نبوده: «ارتش ما همه تلاشش را میکند تا از خسارات جانبی جلوگیری کند، اما ما مجبور بودیم تهدید وجودی علیه اسرائیل را از بین ببریم.»
لایتر با ابراز علاقه به روابط آینده میان دو ملت ایران و اسرائیل گفت: «ما میخواهیم به تهران سفر کنیم و ایرانیان را در اورشلیم ببینیم. میتوانیم با هم بر پایه تمدنهای درخشان ایران و یهود، جهان را دگرگون کنیم.»
ترس مردم ایران از انتقامگیری حکومت
یکی از حاضران در این نشست گفت بسیاری از ایرانیان نگران هستند که پس از «زخمی شدن» جمهوری اسلامی و برقراری آتشبس با اسرائیل، این مردم باشند که بهای تحولات اخیر را بپردازند.
سفیر اسرائیل در واکنش به این سخنان گفت: «من نگرانی آنها را درک میکنم و میدانم ترس یعنی چه، اما تغییر با توانایی غلبه بر ترس آغاز میشود. ما هم در هفتم اکتبر بهشدت ترسیده بودیم؛ هزار و ۲۰۰ نفر از شهروندان ما، از جمله زنان و کودکان، ظرف چند ساعت قتلعام شدند. اما نخستوزیر [نتانیاهو] تصمیم گرفت که دیگر نمیخواهیم با چنین ترسی زندگی کنیم.»
لایتر با اشاره به تجربههای تاریخی تاکید کرد تغییر حکومت در ایران آسان نخواهد بود، اما نمونههایی مانند سقوط رژیم نیکلای چائوشسکو در رومانی نشان میدهد که چنین تحولی ممکن است.
او با رد هرگونه مداخله مستقیم اسرائیل در سرنوشت سیاسی ایران افزود: «تغییر حکومت هدف ما نیست و دخالت در این روند در دستور کار ما قرار ندارد. تجربه آمریکا در کشورهای مختلف نشان داده که تحمیل تغییر حکومت از بالا نه تنها موثر نیست، بلکه میتواند مشکلساز باشد.»
هزینههای جمهوری اسلامی برای اهداف نظامی و ایدئولوژیک
سفیر اسرائیل با اشاره به هزینههای سنگین حکومت ایران گفت: «آیا میتوان رقم ۵۰۰ میلیارد دلار برای برنامه هستهای را تصور کرد؟ اگر این پول صرف آموزش، بهداشت، آب پاک و برق میشد، ۹۰ میلیون ایرانی از آن بهرهمند میشدند.»
لایتر اضافه کرد: «علاوه بر این، ۷۰۰ میلیون دلار به حزبالله، ۱۵ میلیارد دلار به بشار اسد و ۲۰۰ میلیون دلار به حماس داده شده؛ برای چه؟»
تضعیف گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه
سفیر اسرائیل با اشاره به تضعیف شدید گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه گفت در جریان جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و حکومت ایران حزبالله با وجود در اختیار داشتن دهها هزار موشک، «حتی یک موشک هم شلیک نکرد» که این موضع از ضعف جدی این گروه حکایت دارد.
او افزود: «دولت لبنان اکنون بهطور جدی در حال هشدار دادن به حزبالله و متعهد به خلع سلاح این گروه است؛ هرچند سرعت آن کند است، اما اصل خلع سلاح در دستور کار قرار گرفته است.»
لایتر همچنین گفت دولت سوریه نیز بهطور کامل از مدار جمهوری اسلامی خارج شده است.
سطح همکاریها میان اسرائیل و آمریکا
لایتر در پاسخ به پرسشی درباره تاثیر منفی عملیات نظامی اسرائیل بر روند مذاکرات هستهای تهران و واشینگتن، این گمانهزنی را رد کرد و گفت دونالد ترامپ نهتنها از جزییات عملیات اسرائیل آگاه بود، بلکه شخصا دستور بمباران تاسیسات هستهای فردو، نطنز و اصفهان با بمبافکنهای بی-۲ را صادر کرد.
سفیر اسرائیل همچنین تاکید کرد همکاری میان رهبران، دولتها و نیروهای نظامی آمریکا و اسرائیل اکنون در سطحی بیسابقه قرار دارد و پذیرش آتشبس از سوی اسرائیل هرگز بهعنوان شرط مشارکت آمریکا در حمله به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی مطرح نبوده است.

مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران اعلام کرد گزارشهای نگرانکنندهای درباره احتمال اعدام احمدرضا جلالی، محقق ایرانی-سوئدی، دریافت کرده است. ایراناینترنشنال ساعاتی قبل در گزارشی اختصاصی نوشت که این جلالی از زندان تهران بزرگ به مکان نامعلومی منتقل شده است.
مای ساتو، سهشنبه سوم تیر با اشاره به اینکه جلالی در پی درگیریها میان اسرائیل و جمهوری اسلامی به مکانی نامعلوم منتقل شده است، در شبکه اجتماعی ایکس، نوشت «شرایط او نمونهای از الگوی نگرانکننده وسیعتری است که شامل اعدام افراد با اتهامهای مربوط به جاسوسی میشود.»
او اضافه کرد: «نگران افزایش چنین اعدامهایی در پی حملات اخیر بین ایران و اسرائیل هستم و به همراه کمیته حقیقتیاب این مساله را مطرح کردهایم.»
رضا اکوانیان، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر، پیشتر در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت در پی حملات اسرائیل، شماری از خانوادههای زندانیان برای آگاهی از سرنوشت عزیزان خود به زندان اوین مراجعه کردهاند، اما هیچ مسئولی پاسخگوی آنها نبوده است.
ایراناینترنشنال عصر سوم تیرماه براساس اطلاعات اختصاصی رسیده گزارش داد که جلالی روز دوشنبه دوم تیرماه ابتدا از زندان اوین به تیپ دوم زندان تهران بزرگ منتقل شد، اما دقایقی پیش به مکان نامعلومی انتقال یافت.
در این گزارش آمده بود که امتناع مقامهای زندان تهران بزرگ از ارائه پاسخ درباره محل نگهداری جلالی، گمانهزنیها درباره اجرای قریبالوقوع حکم اعدام او را در بحبوحه افزایش تنشها میان جمهوری اسلامی و اسرائیل تقویت کرده است.
ساتو با اشاره به اینکه جلالی در سال ۲۰۱۶ دستگیر و به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شد، یادآوری کرد که اخیرا همراه با سایر کارشناسان مستقل سازمان ملل متحد، ضمن ابراز نگرانیهای خود در مورد پرونده او تاکید کرده بودند که زندانی کردن جلالی معادل «گروگانگیری دولتی» است.
این کارشناسان مستقل سازمان ملل، ۱۵ خرداد نیز در بیانیهای مشترک با اشاره به وخامت شدید وضعیت جسمی جلالی، از جمله حمله قلبی اخیر او، از جمهوری اسلامی خواستند که جلالی را فورا و بدون قید و شرط آزاد کند.
جلالی در اردیبهشت ۱۳۹۵ پس از اینکه به دعوت دانشگاههای تهران و شیراز به ایران سفر کرد، بازداشت و به «جاسوسی» متهم شد.
ابوالقاسم صلواتی، قاضی دادگاه انقلاب و یکی از ناقضان جدی حقوق بشر، مهرماه ۱۳۹۶ برای او حکم اعدام صادر کرد و این حکم در دیوان عالی کشور تایید شد.
جلالی بارها اتهام جاسوسی را رد کرده و گفته است پروندهسازی برای او و صدور این حکم به دلیل «نپذیرفتن درخواست همکاری با سپاه پاسداران و جاسوسی از کشورهای غربی» بوده است.
ویدا مهراننیا، همسر این پژوهشگر زندانی، اردیبهشت امسال با بیان اینکه جان همسرش با گذشت بیش از ۹ سال حبس در معرض خطر جدی قرار دارد، از اولف کریسترسون، نخستوزیر سوئد و ماریا مالمر استِنِرگارد، وزیر امور خارجه این کشور، خواست که تمام تلاش خود را برای آزادی فوری جلالی به کار گیرند.
خانواده و حامیان این پژوهشگر محکوم به اعدام، در ماههای اخیر بارها خواستار اقدام فوری دولت سوئد برای لغو حکم اعدام و آزادی و انتقال فوری او به مراکز درمانی شدهاند.
وزیر خارجه سوئد، ششم اردیبهشت، در بیانیهای خواستار آزادی فوری جلالی به دلایل انساندوستانه شد.

جامعه ایران در مقطعی تاریخی قرار گرفته که تضادهای روانی، سیاسی و اجتماعی به اوج خود رسیدهاند.
تجربه بیش از چهار دهه سرکوب، ناامنی، فقر، فساد، خشونت و انکار حقیقت، شکلی از جنگ پنهان را در روان جمعی مردم ایجاد کرده است؛ جنگی درونی که تمام ابعاد زندگی روانی، روابط انسانی و حافظه جمعی را درگیر کرده است.
این یادداشت میکوشد تا واکنشهای روانی جامعه ایران در برابر جنگ خارجی را تحلیل کند، اما از منظری عمیقتر به سالها جنگ درونی و روانی بپردازد که این جامعه را پیش از هر درگیری واقعی، خسته و فرسوده کرده است. هدف، فهم این پدیده در بستری روانشناختی و اجتماعی است، نه تایید و نه رد واکنش های مردم.
فرسایش روان جمعی در جنگ پنهان و درونی
جامعه ایران طی بیش از چهار دهه، تحت فشارهای شدید روانی و سرکوبهای سیستماتیک سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار داشته است. این فشارها ساختاری پایدار از خشونت ایجاد کردهاند که تأثیرات عمیقی بر روان فردی و جمعی گذاشته است. ما با نوعی جنگ روانی و پنهان مواجهیم؛ جنگی که با ابزارهایی چون ترس، حذف، تحقیر، سانسور و تهدید اداره شده است. خشونتهایی که صرفاً فیزیکی یا آشکار نبوده؛ بلکه ساختاری، مزمن و فراگیرند. مردم ایران در زیست روزمره خود با اشکال متنوعی از آن روبهرو بودهاند: قوانین تبعیضآمیز، سانسور مستمر، تحقیرهای نهادی، فقر ساختاری و بیعدالتی گسترده. اینها، شکلهایی از خشونت و سرکوب سیستماتیکاند که روان انسان را فرسوده و به فرسایش مزمن روانی در جامعه انجامیدهاند.
این سرکوبها، با گذر زمان، به صورتهای گوناگونی بروز یافته است: خشمهای فروخورده، فرسودگی جمعی، انزوا، بیاعتمادی عمومی و بیحسی هیجانی. بسیاری از خانوادهها از اوایل انقلاب تاکنون، یک یا چند عضو را در جریان اعدامها، زندانها یا اعتراضاتها از دست دادهاند. در چنین بستری، آسیبهای روانی عمیق و بیننسلی ریشه دواندهاند؛ یعنی رنج و ترس از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، بدون آنکه فرصت پردازش یا درمان پیدا کند. از این منظر، جامعه عمیقاً زخمی است؛ جامعهای که بدن و روان جمعیاش زخمخورده، اما هرگز فرصت ترمیم نیافته است.
یکی از مهمترین پیامدهای سرکوب مزمن، انباشت خشم بدون امکان تخلیه سالم است. مردم برای دههها امکان اعتراض آزاد، دادخواهی واقعی یا ابراز احساسات دردناک را نداشتهاند. خشمهای فروخورده، بهجای تخلیه در عرصه عمومی، در ساحت خصوصی یا مجازی سرباز کردهاند: در شکل خشونت خانگی، نزاعهای اجتماعی، حملههای کلامی و نوشتههای پر از کینه. این خشم انباشته، وقتی با تهدید یا بحران خارجی مواجه میشود، میتواند ناگهان فوران کند؛ گاهی به شکل امید به انتقام، گاهی به صورت بیتفاوتی نسبت به فاجعه، و گاهی در هیبت شادی از ویرانی سیستم. این نه از سر بیاخلاقی، بلکه بهمثابه ابراز دیرینه خشم انباشتهای است که سالها مجال بروز نیافته است.
جنگ در واقعیت: مواجهه با اضطراب فراگیر
در شرایط کنونی که ایران درگیر وضعیتی واقعی از جنگ است، جامعه با سطحی بیسابقه از اضطراب، نگرانی و فشار روانی مواجه شده است. صداهای وحشتناک، اخبار حملات، تصاویر و روایتهای دردناک، و همچنین نگرانی مداوم نسبت به جان عزیزان، همگی موجب شدهاند که یک فضای اضطراب جمعی گسترده بر زندگی مردم سایه بیفکند.
در این وضعیت، اضطراب دیگر واکنشی پنهان یا شخصی نیست؛ بلکه به یک تجربه مشترک اجتماعی تبدیل شده است. اختلال در عملکردهای روزمره، افت کارایی شغلی، تغییر در روابط خانوادگی، و حتی تغییر الگوهای خواب و خوراک، همگی نشانههایی از تاثیرات مستقیم این جنگ بر روان فردی و جمعی هستند. این مواجهه واقعی و لحظهبهلحظه با خطر، سطح هوشیاری و آمادهباش روانی افراد را بهطور مزمن افزایش داده است. این وضعیت، اگرچه واکنش طبیعی روان انسان برای حفظ بقاست، اما در صورت تداوم میتواند زمینهساز آسیبهای عمیقتر روانی، مانند اختلال اضطراب مزمن شود.
دوگانگی روانی جامعه در برابر جنگ خارجی
با آغاز حملات و درگیریهای نظامی، جامعه ایران با نوعی دوگانگی روانی عمیق مواجه شده است؛ دوگانهای میان ترس از ویرانی و امید به رهایی. این وضعیت ظاهراً متناقض، اما از نظر روانی کاملاً قابلفهم است؛ چراکه جامعهای که دهها سال درگیر جنگ روانی بوده، حال با پدیدهای روبهروست که میتواند نماد پایاندهنده باشد، هرچند که خود سرآغاز بحران تازهای است. در تحلیل این دوگانه، دو گروه عمده قابل مشاهدهاند:
1. گروهی که جنگ را تهدید میدانند: این گروه، عمدتاً با تجربهای مستقیم یا بیننسلی از جنگ هشتساله ایران و عراق، یا از منظر انسانی و اخلاقی، جنگ را یک فاجعه میدانند. آنها نگران جان انسانها، نابودی زیربناها، فروپاشی اجتماعی و بحرانهای بعدی هستند. برای آنها، جنگ هیچگاه راهحل نیست، بلکه بازتولید رنج است.
2. گروهی که جنگ را فرصت یا پایانبخش میدانند: این گروه، در حقیقت بیشتر قربانی جنگ روانی، سرکوب، بیعدالتی و فقدان امید هستند. در روان آنها، جنگ خارجی نه آغاز ویرانی، بلکه شاید پایان دههها خشونت سیستماتیک، تحقیر و بیصدایی است. برای آنها، احتمال فروپاشی ساختار قدرت، مساوی است با تولد دوبارهای ممکن. این گروه، گاه بدون نادیده گرفتن هزینههای جنگ، آن را آخرین راه میدانند.
این تضاد روانی، ناشی از سالها خشم انباشته و ناتوانی در تغییر ساختار موجود است. در چنین بستری، در کنار ترس طبیعی از فاجعه بیرونی، احساساتی چون خشم و نفرت از عامل یا عوامل درونی سرکوبگر نیز انباشته شده است. این خشم فروخورده که سالها مجال بروز نیافته، در مواجهه با تهدید بیرونی که عامل داخلی را هدف قرار میدهد، میتواند به شکل شادی یا رضایت ناخودآگاه بروز کند. این شادی نه از سر بدخواهی برای مردم، بلکه از بابت انتقام یا عدالتی است که هرگز محقق نشده بود.
جنگ خارجی بهمثابه پایان جنگ درونی؟
در شرایطی که جامعهای سالها با خشونت پنهان، انکار حقیقت، سرکوب سیاسی و رنجهای روانی مزمن زیسته، طبیعی است که جنگ خارجی که در حالت عادی باید ترسناکترین سناریو باشد، گاهی بهعنوان پایاندهنده تلقی شود. این تلقی از چند مکانیسم روانی و اجتماعی ناشی میشود:
• پایان دادن به بلاتکلیفی و فرسودگی روانی: یکی از سنگینترین آثار روانی سرکوب و خشونت مزمن، بلاتکلیفی و فرسودگی امید است. برای روان خسته، داشتن یک پایان حتی اگر ویرانگر باشد، بهتر از ادامه یک رنج بیانتهاست.
• تخیل فروپاشی و بازسازی: در ذهن بخشی از جامعه، جنگ با دشمن خارجی نماد فروپاشی نظامی است که امکان اصلاح ندارد. این تخیل، بازسازی امید از دل ویرانی است.
• پایان رنج از طریق انتقال رنجها به بیرون: جامعهای که در درون خود پر از خشم، اندوه و زخم است، اما امکان ابراز مستقیم آن را ندارد، این هیجانات را به بیرون منتقل میکند. دشمن بیرونی در مقابل سیستم سرکوبگر داخلی میایستد و با تخریب او، نوعی رهایی روانی تجربه میگردد.
• معنازدایی و جستجوی نقطه عطف: در دورههایی که مردم دچار معنازدایی شدهاند، فاجعهای بزرگ مانند جنگ میتواند بهعنوان یک نقطه عطف یا مرحلهای از پاکسازی تلقی شود. گویی رنج بیپایان و بیمعنا، فقط با یک اتفاق عظیم میتواند متوقف شود و راهی برای بازآفرینی معنا باز کند.
جنگ خارجی، در ناخودآگاه بخشی از جامعه، نه با عنوان فاجعه، بلکه بهمثابه پایان یک دوره رنج، عدالت نمادین، یا آغاز یک امکان تازه دیده میشود. این برداشت، نه حاصل ناآگاهی یا خشونتطلبی مردم، بلکه نتیجه سالها سرکوب، زخمهای روانی، بیاعتمادی و انکار امید است.
امکان های عبور از چرخه سرکوب روانی
اگرچه جامعه ایران گرفتار چرخهای از سرکوب سیستماتیک و انباشت خشم شده است، اما فهم عمیقتر روان جمعی و مواجهه با واقعیت میتواند آغازگر تغییر باشد. مسیر عبور جامعه از چرخه سرکوب روانی و رسیدن به ترمیم، نیازمند رویکردی چندوجهی است:
1. به رسمیت شناختن زخمهای تاریخی: پایان دادن به انکار جمعی، بنیادیترین گام برای آغاز هرگونه درمان است؛ چرا که جامعهای که درد خود را نپذیرد، راهی برای التیام نخواهد یافت.
2. ترمیم اعتماد عمومی: ایجاد فضاهایی برای سوگواری و بازسازی حافظه جمعی از طریق نهادسازی، شفافیت و گفتوگوهای بیننسلی، برای ساماندهی روان آشفته جامعه حیاتی است.
3. کنشگری اجتماعی: پتانسیل بیبدیل جامعه برای نافرمانی مدنی و کنشگری اجتماعی، به عنوان نیروی محرکهای قوی، امکان بازنویسی روایتها و مواجهه شجاعانه با ترس از فروپاشی را فراهم میآورد. این کنشگریها نه تنها حس ناتوانی را کاهش میدهند، بلکه بستری برای تخلیه انرژیهای فروخورده و بازآفرینی امید فراهم میسازند.
نتیجه گیری
کالبدشکافی روان جامعه ایران نشان میدهد که مواجهه با جنگهای بیرونی، تنها بازتابی از جنگهای روانی و داخلی عمیقی است که دههها در این سرزمین ریشه دوانده است. از فرسایش روان جمعی و احساسات متناقض ناشی از زخمهای التیامنیافته تا ظرفیتهای پنهان برای نافرمانی مدنی و کنشگری، همگی روایتگر جامعهای هستند که با وجود درد، همچنان به دنبال ترمیم و بازگشت به تعادل است. این مقاله، فراخوانی است برای درک این پیچیدگیها؛ اما لازم به تاکید است که این تحلیل به هیچ وجه به معنای تایید یا توجیه جنگ خارجی نیست، بلکه صرفاً کوششی برای درک ریشههای روانشناختی واکنشهای جامعه است. هدف این است که با به رسمیت شناختن گذشته و فعالسازی امیدهای حقیقی، بتوان مسیری به سوی آیندهای با زخمهای ترمیمپذیر و صلح پایدار گشود.
این کارشناسان افزودند ایران اکنون با یک انتخاب تعیینکننده روبرو است: دکترین خصومت چند دههای خود نسبت به اسرائیل و آمریکا را کنار بگذارد، یا آن را تقویت کند و خطر فروپاشی را بپذیرد.
الکس وطنخواه، مدیر برنامه ایران «موسسه خاورمیانه» در این زمینه گفت: «این علی خامنهای است که جهانبینیاش مسلما در مرکز این مساله قرار دارد که چرا وارد درگیری شدیم.»
چندین تحلیلگر خاورمیانه به ایراناینترنشنال گفتند حکومت مذهبیان که زمانی غیرقابل نفوذ تلقی میشد، اکنون در حال فروپاشی است، اقتدارش در داخل تضعیف شده و آیندهاش نامشخص است.
وطنخواه این پرسش را مطرح کرد که چه واکنشی از درون رژیم نشان داده میشود و افزود: «سیاستهای تندروها، قدرتنمایی، داشتن موشکهای بالستیک، اقدامات مقاومتی، مبارزه علیه آمریکا و اسرائیل. اینها این فاجعه را برای ایران به ارمغان آوردند.»
تهران در دفاع از حریم هوایی خود، محافظت از مقامات و وفاداران به حکومتش و همچنین حفاظت از برنامههای هستهای و موشکی خود شکست خورد.
در حالی که جمهوری اسلامی مدتهاست به بیثباتی در منطقه دامن میزند، این اولین بار در دهههای اخیر است که جنگ به خاک خود ایران میرسد. این ممکن است یک نقطه عطف باشد.
وطنخواه گفت: «جنگ علیه اسرائیل و ایالات متحده به عنوان چیزی که در خارج از مرزهای ایران انجام میشود، تبلیغ میشد. این جنگ ناگهان در خاک ایران و به معنای واقعی کلمه در شهرها و شهرستانهایی که مردم در آن زندگی میکنند، به وقوع پیوست.»
تغییر در راه است
این لرزش داخلی ممکن است منجر به فروپاشی نشود، اما میتواند دگرگونی جدی ایجاد کند.
آوی ملامد، یک مقام سابق اطلاعاتی اسرائیل و بنیانگذار «درون خاورمیانه: دیدگاههای اطلاعاتی»، گفت: «من انتظار پسلرزههای قابلتوجهی را در ساختار رژیم دارم.»
ملامد افزود: «تغییر در درون رژیم، نه تغییر رژیم. اما باز هم، ممکن است تغییر در درون رژیم منجر به پویایی شود که در نهایت باعث تغییر رژیم میشود.»
در همین حال، دولت ترامپ در حال شادی پیروزی است. دونالد ترامپ روز سهشنبه در شبکه اجتماعی تروث سوشال نوشت که چین اکنون میتواند خرید نفت از ایران را از سر بگیرد- چرخشی شدید نسبت به تهدیدهای قبلیاش.
ترامپ نوشت: «چین اکنون میتواند به خرید نفت از ایران ادامه دهد. امیدوارم که آنها مقدار زیادی هم از آمریکا خریداری کنند. این افتخار بزرگی برای من بود که این اتفاق بیفتد!»
تنها یک ماه پس از هشدار به جهان در مورد خرید نفت ایران، ترامپ به خبرنگاران گفت که امیدوار است ایران «یک کشور تجارتکننده بزرگ» باشد.
کارشناسان میگویند این واقعیت که ایران و اسرائیل سیگنال آتشبس را پذیرفتند، نشان میدهد که هیچ یک از طرفین خواهان درگیری طولانیمدت نیستند.
به گفته کامران متین، استاد روابط بینالملل در دانشگاه ساسکس، اکنون به نظر میرسد که سطحی از تغییر سیاسی اجتنابناپذیر است.
او گفت: «انواع امتیازاتی که ایران مجبور خواهد شد در مذاکرات احتمالی پس از آتشبس بر سر پروژههای هستهای و موشکی خود بدهد، بسیار فراتر از محدودیتهای ایدئولوژیک سیاسی رهبری فعلی علی خامنهای است.»
متین افزود: «او از هفتم اکتبر مجبور شده در مورد مسائل مهم امنیت ملی به طور مکرر متناقض باشد.»
در حال حاضر، ناظران از نزدیک نظارهگر هستند تا ببینند آیا جمهوری اسلامی که احساس ضعف میکند، در داخل کشور به شدت واکنش نشان میدهد یا خیر.
روز دوشنبه دوم تیر، مقامات ایرانی محمدامین مهدوی شایسته را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل اعدام کردند.
متین هشدار داد: «رژیم ممکن است با تشدید چشمگیر سرکوب مخالفان و حتی تکرار اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، به دنبال کاهش حس تحقیر خود باشد.»
چنین اقدامی میتواند اعتراضات گستردهای را برانگیزد و به طور بالقوه جمهوری اسلامی شکننده را به سمت فروپاشی سوق دهد.
حملات هوایی ممکن است پایان یافته باشد، اما نبرد واقعی برای آینده ایران تازه آغاز شده است. حملات اسرائیل جمهوری اسلامی را تا مغز استخوان لرزاند، رهبری آن آسیب دیده، ساختار قدرتش در معرض خطر قرار گرفته و مشروعیتش در داخل کشور عمیقا از بین رفته است.