بازدید محمدرضاشاه از بخش شرقی اورشلیم و مسجد الاقصی، آبان ۱۳۳۸
جنگ ۱۲ روزه، تبدیل به صفکشی نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی در تایید یا مخالفت با جنگ شد. شاهزاده رضا پهلوی از شاخصترین چهرههایی بود که این جنگ را نه جنگ مردم که جنگ جمهوری اسلامی خواند و در دوران جنگ برای بازگشت به ایران و بهعهدهگرفتن دولت گذار ابراز آمادگی کرد.
امروز که آتشبس بین اسرائیل و جمهوری اسلامی برقرار است، گروهی از نزدیکان شاهزاده، نزدیکی او به اسرائیل را ادامه راه پدرش میخوانند. ارتباطی که دوستی نزدیک ایران شاهنشاهی و اسرائیل خوانده میشود. اما آیا واقعا شاه، دوست اسرائیل بود؟
دکترین پیرامون
نخستین پایههای روابط دیپلماتیک ایران و اسرائیل پس از جنگ استقلال اسرائیل گذاشته شد. وقتیکه اسرائیل با تمام همسایگان خود در جنگ بود و داوید بن گوریون نخستوزیر اسرائیل دکترین پیرامون را معرفی کرد.
بر پایهی این سیاست اسرائیل میکوشید با همسایگان همسایگانش وارد رابطه شود. ایران، ترکیه و اتیوپی در صدر فهرست او بودند.
اواخر سال ۱۹۴۹ محمدرضاشاه برای نخستینبار به آمریکا سفر کرد و با هری ترومن در کاخ سفید دیدار کرد. وقتی محمدرضاشاه از آمریکا بازگشت، بحث بهرسمیت شناختن اسرائیل جدی شد.
اسرائیل که به مواد خام مانند نفت نیاز داشت وعده داده بود به یاری اقتصاد ورشکسته ایران بیاید. حتی شایعه شده بود که مبالغ چشمگیری پول میان اشخاص بانفوذ تقسیم شده است. در بیخبری کامل، دولت بدون سروصدا اسرائیل را به صورت دوفاکتو بهرسمیت شناخت. چند هفته بعد رضا صفینیا بهعنوان نماینده ویژه ایران به اسرائیل رفت و دفتر نمایندگی ایران در اورشلیم افتتاح شد.
رضا صفینیا در حال گفتوگو با داوید بن گوریون، نخستوزیر اسرائیل
نفت و ساواک
بهقدرت رسیدن جمال عبدالناصر در مصر، موج ناسیونالیسم عربی و نزدیکی کشورهای منطقه به شوروی، ایران و اسرائیل را بههم نزدیک کرد.
بهجز این، ارتش اسرائیل راه تجارت آزاد دریایی از راه کانال سوئز را باز نگه میداشت و به ایران امکان میداد تا نفتش را به اروپا ارسال کند.
از سال ۱۹۵۷ اسرائیل خرید نفت ایران را از طریق کشتیهایی بدون پرچم اسرائیل آغاز کرد و از آن سو صادراتش به ایران گسترش یافت.
مئیر عزری، دیپلمات ایرانیالاصل از سوی وزارت امور خارجه اسرائیل بهعنوان نماینده بههمراه جکوب نمرودی، یک افسر اطلاعاتی موساد، به تهران اعزام شدند.
جمال عبدالناصر، رییسجمهوری مصر روی دوش مردم پس از اعلام ملیشدن کانال سوئز، سال ۱۹۵۶
از چندسال پیش از آن در پی ترور دو نخستوزیر و همچنین سوءقصد به محمدرضاشاه، سازمان امنیت داخلی ساواک با الهام از موساد سازمان جاسوسی اسرائیل تاسیس شده بود.
سپهبد تیمور بختیار، رییس ساواک، در سال ۱۹۵۷ در پاریس با سفیر اسرائیل دیدار و پیشنهاد کرد موساد با ساواک همکاری کند. اسرائیلیها استقبال کردند و بخش بزرگی از سازماندهی و تربیت نیروهای ساواک را بهعهده گرفتند.
مئیر عزری، سمت چپ در کنار ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، نفر وسط و جکوب نمرودی
بحران روابط خارجی
در ایران تلاش میشد روابط با اسرائیل تا حد ممکن از چشمها پنهان بماند. نگرانی از واکنش افکار عمومی یکی از دلایل عمدهی این تصمیم بود.
اول مرداد ۱۳۳۹ این مرز شکسته شد. محمدرضاشاه در نشستی خبری با روزنامهنگاران خارجی در برابر سوالی درباره بهرسمیت شناختن اسرائیل گفت که ایران پیش از این اسرائیل را به رسمیت شناخته و این موضوع جدید نیست.
این پاسخ ساده به بحرانی بزرگ تبدیل شد. روزنامههای بینالمللی با تیتر «ایران، اسرائیل را به رسمیت شناخت» به استقبال خبر رفتند. جمال عبدالناصر به سرعت واکنش نشان داد و سفیر مصر را از تهران فراخواند. کمی بعد اتحادیه عرب اعلام کرد که ایران را مشمول همان تحریمهایی میکند که برای اسرائیل وضع شده، با اینحال محمدرضاشاه کوتاه نیامد.
ارتش و طرح تزور
یکی از مهمترین دلایل نزدیکی ایران و اسرائیل تجهیزات نظامی بود. ایران روابط گسترده نظامی و تسلیحاتی با اسرائیل داشت و مقامات نظامی دو کشور به دفعات میان ایران و اسرائیل سفر و از تجربیات یکدیگر استفاده میکردند.
همچنین، شاه تلاش میکرد صنایع اسلحهسازی داخلی را تقویت کند. یکی از بلندپروازانهترین برنامههای محمدرضاشاه طرحی با نام رمز تزور با اسرائیل بود. بر مبنای این طرح سری بنا بود ایران و اسرائیل موشکهای بالستیک دوربرد و موشکهای پیشرفته دریا به دریا و خمپارهانداز تولید کنند.
حسن طوفانیان مسئول خریدهای خارجی ارتش ایران و بهرام آریانا فرمانده نیروی زمینی ارتش در مقر ارتش اسرائیل – سال ۱۹۷۵
جنگ ششروزه و نفت
پیروزی اسرائیل در جنگ ششروزه با اعراب تاثیری بلافاصله بر نظر ایرانیان درباره اسرائیل گذاشت. اسرائیل از سوی مردم، نخبگان و روشنفکران تبدیل به قدرتی استعماری شد. بهحدی که سال ۱۳۴۷ مردم خشمگین در استادیوم امجدیه به بازیکنان اسرائیلی که برای جام ملتهای آسیا به تهران آمده بودند، حمله کردند.
با اینحال در عالم سیاست، شاه به اسرائیل نزدیکتر شد. گرچه پس از پایان جنگ محمدرضاشاه از اسرائیل بهدلیل اشغال اراضی عربی انتقاد کرده بود، اما در موج تحریم اعراب، تبدیل به مهمترین حامی نفتی اسرائیل شد و دو کشور سرمایهگذاری مشترکی را برای ساخت خط لوله انتقال نفت آغاز کردند. واردات نفت اسرائیل از ایران از کمی بیش از یک میلیون دلار در سال ۱۹۶۷ به حدود شش میلیون دلار در سال ۱۹۷۷ رسید.
دهه هفتاد و زنگ خطر برای اسرائیل
با آغاز دهه هفتاد میلادی، چند رویداد بههم پیوسته شاه را از اسرائیل دور کرد. درگذشت جمال عبدالناصر در سال ۱۹۷۰میلادی یکی از آنها بود. با مرگ ناصر روابط ایران و مصر دچار تغییر بنیادین شد و نگرش منفی شاه نسبت به مصر به طرز چشمگیری کاهش یافت.
بر خلاف ناصر، شاه به انور سادات جانشین او اعتماد داشت و از سیاست خاورمیانهای مصر حمایت میکرد. در این سالها خصوصا با تندادن به جدایی بحرین، روابط ایران با کشورهای مهم منطقه مانند عربستان سعودی هم عادیسازی شد.
سال ۱۹۷۳ پس از جنگ یوم کیپور اعراب صدور نفت به آمریکا را تحریم کردند. ایران با این تحریم همراهی نکرد و از فرصت بهدست آمده برای افزایش صادرات به اسرائیل بهره برد. با اینحال محمدرضاشاه فرصت یافت تا بر قیمت جهانی نفت تاثیر بگذارد. با حمایت کشورهای عضو اوپک، بهای جهانی نفت در سهماه چهار برابر شد. تورم و فشار اقتصادی بر آمریکا، اروپا و اسرائیل نتیجه این افزایش قیمت سرسامآور بود. محمدرضاشاه به این بسنده نکرد. سال ۱۹۷۵ برای حل مسائل دوجانبه با عراق گفتگوهایی در سطح بالا انجام شد که منجر به امضای عهدنامه الجزایر شد.
نزدیکی با عراق و مصر اسرائیلیها را بهشدت نگران کرد. آنها با دلهره به روابط شاه و انور سادات نگاه میکردند. هرچند ایران همچنان بدون وقفه نفت اسرائیل را تامین میکرد و شریک تسلیحاتی مهم این کشور بود.
با انقلاب سال ۵۷ تمام آنچه دو کشور بافته بودند پنبه شد. اسرائیل تبدیل به بزرگترین دشمن جمهوری اسلامی شد و از رویاهای دوستی دوطرفه چیزی جز سراب باقی نماند.
یاسر عرفات، رییس سازمان آزادیبخش فلسطین، در دیدار با روحالله خمینی، ۱۳۵۷
روابط ایران و اسرائیل در دوران پهلوی دوم را میتوان رابطهای مبتنی بر منافع استراتژیک، نظامی و اقتصادی دانست، نه صرفا یک دوستی ایدئولوژیک.
اسرائیل برای خروج از انزوای منطقهای و ایران برای مقابله با نفوذ شوروی و ناسیونالیسم عربی، یکدیگر را بازیگرانی مکمل میدیدند.
گرچه این سوال باقی مانده که اگر انقلاب نمیشد آیا شاه میتوانست نقش میانجی را بین اعراب و اسرائیلیها ایفا کند؟ و آیا ایران روابطش با اسرائیل را علنی میکرد؟ پرسشهای بیپاسخی که در تاریخ ماندهاند.