نتیجه یک تحقیق جدید: کمک مالی به مادران باعث افزایش فعالیت مغزی در نوزادان آنها میشود
یک تحقیق جدید در آمریکا نشان میدهد کمک مالی به خانوادههای کم درآمد به رشد بهتر مغزی و عملکرد شناختی کودکان در این خانوادهها کمک میکند. نتایج این تحقیق میتواند در سیاستگذاریها در زمینه طرحهای رفاهی و تامین اجتماعی تاثیرگذار باشد.
چین هم اکنون بزرگترین شریک اقتصادی و سرمایهگذار خارجی در ۱۱ کشور خاورمیانه است. ابتکار کمربند و جاده مجموعهای از شاهراههای زمینی و دریایی از چین به سوی کشورهای دیگر است.
یک پروژه جهانی چند تریلیون دلاری درباره زیر ساختها در سراسر جهان که از سال ۲۰۱۳ از سوی شی جین پینگ رهبر کنونی چین کلید خورده است.
چین از طریق ابتکار کمربند و جاده در دهه گذشته به طور قابل توجهی نفوذ و جای پای اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود را در خاورمیانه افزایش داده است. این طرح عظیم که شامل دهها پروژه زیرساختی و اقتصادی و تجاری بزرگ است از طریق شاهراهها و جادههای زمینی چین را به آسیای جنوبی و مرکزی و اروپا متصل میکند و از سوی دیگر از طریق یک شاهراه دریایی شهرهای ساحلی چین را به آفریقا و مدیترانه و در نهایت به اروپا وصل میکند.
مرکز تحقیقات اقتصاد و بازرگانی (CEBR) گزارش داده که ابتکار کمربند و جاده چین به احتمال زیاد تولید ناخالص داخلی جهان را تا ۷.۱ تریلیون دلار در دو دهه آینده افزایش خواهد داد. این موضوع هر چقدر هم که جذاب به نظر برسد، واقعیت این است که چین علاوه بر منافع اقتصادی، انگیزههای ژئوپلیتیکی نیز پشت این طرح عظیم دارد.
به گفته گاردین، پروژه های ابتکار کمربند و جاده ۱۶۵کشور را در مجموع ۳۸۵ میلیارد دلار به چین بدهکار کرده است.
چین بطور سیستماتیک چنین آماری را به نهادهای بین المللی مانند بانک جهانی گزارش نمیدهد.
دفتر اطلاعات دولت چین گزارش داده که ابتکار کمربند و جاده بیش از ۲۴۴ هزار شغل برای افراد محلی در سایر کشورها ایجاد کرده است.
با این حال، اکثریت قریب به اتفاق این پروژهها با استفاده از پیمانکاران چینی و حتی نیروی کار چینی اجرا میشوند. به این معنی که در نهایت بسیاری از مزیتها و منافع حاصل از اجرای این طرحها به تولید ناخالص داخلی و اقتصاد چین سرازیر میشوند و نه به اقتصاد کشورهایی که چین در آنها سرمایهگذاری کرده است. یکی از این مناطق خاورمیانه است.
راهبرد امنیت انرژی چین
برای چین امنیت انرژی یک راهبرد اصلی است. به گفته موسسه بروکینگز، نقش رو به رشد چین در خاورمیانه، این ابرقدرت در حال ظهور را در تقابل مستقیم با رویکرد ایالات متحده در حوزههای مهمی مانند امنیت انرژی، اسرائیل و ایران قرار میدهد.
راهبرد جدید آمریکا مبنی بر کاهش حضور خود در خاورمیانه و توجه بیشتر واشینگتن به حوزه آسیا- پاسیفیک، فرصت را برای جای پای بیشتر چین در خاورمیانه مهیا کرده است.
سلطه اقتصادی چین در خاورمیانه ممکن است باعث بروز چالشهای جدید در منطقه شود بهویژه آنکه چین از سیاست بدهکارکردن کشورهایی که در آنها سرمایهگذاری میکند برای بهرهگیری دیپلماتیک و در راستای افزایش نفوذ خود استفاده میکند.
روابط چین با کشورهای خاورمیانه در وهله نخست حول انرژی و طرحهای مرتبط با ابتکار کمربند و جاده قرار میگیرد.
کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا شامل ۱۹ کشور دارای ذخایر بزرگ نفت و گاز هستند که آنها را برای چین جذاب کرده است.
چین به شدت به نفت و گاز خاورمیانه وابسته است. علاوه بر امنیت انرژی، روابط دیپلماتیک قوی چین با کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا برای اجرای طرحهای مرتبط با ابتکار کمربند و جاده در چندین قاره دیگر حیاتی به نظر میرسد.
وام دهندگان دولتی چین پروژههایی را در مصر، ایران، عربستان سعودی، عمان، امارات متحده عربی و جیبوتی تامین مالی کرده اند. جیبوتی واقع در «شاخ آفریقا»، جایی است که پکن تنها پایگاه نظامی خود را در خارج از کشور ایجاد کرده است.
کشوری که در نزدیکی تنگه راهبردی باب المندب میزبان پایگاههای نظامی ایالات متحده، فرانسه و ژاپن نیز هست. منافع بینالمللی جیبوتی در تنگه باب المندب نهفته است، مسیری استراتژیک برای حمل و نقل نفت و گاز که دریای سرخ و اقیانوس هند را به هم متصل میکند.إا
نزدیکی به گلوگاه باب المندب از نظر ژئوپلیتیکی و اقتصادی اهمیت ویژهای به جیبوتی کوچک میدهد. بر اساس گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا(EIA) تقریباً روزانه ۶.۲ میلیون بشکه نفت خام، میعانات گازی و فرآوردههای نفتی پالایش شده از طریق تنگه باب المندب به سمت اروپا، ایالات متحده و آسیا جریان مییابد و یک سوم کشتیهای جهان که محمولههای نفت و گاز را حمل میکنند باید از این تنگه عبور کنند.
باب المندب با چنین اهمیتی یکی از کریدورهای تجاری و انرژی است که چین از دریای چین جنوبی تا دریای عرب در آنها سرمایه گذاری کرده است. مناطقی حساس که هند از آنها به عنوان «رشته مروارید» یاد میکند.
هند که خود یک قدرت نوظهور اقتصادی است، به عنوان رقیب چین این سرمایه گذاریها را نشانهای از قدرت نظامی و تجاری رو به رشد چین در منطقه میداند. هندیها نگرانند که ابتکار کمربند و جاده در نهایت یک ابتکار اقتصادی- نظامی است که هدف آن دسترسی بهتر نیروی دریایی چین به اقیانوس هند است.
شاهراه زمینی چین نیز اکنون از غرب سین کیانگ به سوی آسیای مرکزی، پاکستان، آسیای غربی و خلیج فارس کشیده شده است. برای اجرای طرح عظیم ابتکار کمربند و جاده، چین به منابع مطمئن انرژي نیاز دارد و برای منابع مطمئن انرژی به پایگاههایی در بندرهای استراتژیک و گلوگاههای منطقه نیازمند است. افتتاح کنسولگری چین در بندرعباس و انتشار خبرهایی درباره وجود پایگاه نظامی چین در امارات و همکاریهای موشکی با عربستان سعودی از جمله این طرحهای چین است.
پکن روابط نزدیک خود با تهران را نیز در بحبوحه مذاکرات هستهای ایران با ایالات متحده تقویت کرده است. ایران اخیراً توافقنامه همکاری ۲۵ ساله با چین را اجرایی کرده است که به چین اجازه می دهد در مدت ۲۵ سال ۴۰۰ میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری کند.. علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی گفته ایران هرگز همکاری چین در دوران تحریم را فراموش نخواهد کرد.
البته همکاری ایران با چین بیشتر واکنشی به روابط نداشته جمهوری اسلامی با آمریکا به نظر میرسد تا یک حرکت استراتژیک حساب شده از سوی تهران. با این حال ایران در پی نشان دادن این نکته است که همزمان با فشار آمریکا می تواند به سوی چین برود.
دیپلماسی چینی بدهکار کردن شرکای اقتصادی
چین متهم است که از طریق سرمایهگذاری و بدهکار کردن شرکای اقتصادی خود از دیپلماسی بدهکار کردن به عنوان تله استفاده می کند. هر روز کشورهای بیشتری با وام دهندگان دولتی چین قرارداد دریافت وام امضا میکنند. نگرانیها در مورد شرایط اعطای این وامها هنگامی بیشترمیشود که برخی از بندهای این قراردادهای مالی به نهادهای چینی اجازه میدهد که اموال یا دارایی دریافت کنندگان وام را زمانی که بازپرداختها انجام نمیشود، توقیف کنند. این روش فقط مخصوص وام دهندگان چینی نیست ولی این شیوه در مواردی منجر به از دست رفتن حاکمیت برخی کشورها بر داراییها و محدود شدن حاکمیت ملی آنها شده است.
ریجارد مور رییس ام. آی. ۶، سرویس اطلاعات خارجی بریتانیا میگوید چین از این روش بدهکار کردن برای زیر سوال بردن حاکمیت ملی کشورها استفاده می کند. سریلانکا، قرقیزستان و مونتهنگرو سه کشوری هستند که تجربههای تلخی از دریافت وام و بدهکار شدن به چین دارند.
سریلانکا در حال حاضر با بحران مالی ناشی از بدهی احداث بزرگراهها، بنادر، فرودگاهها و نیروگاه زغال سنگ به چین مواجه است. رئیس جمهور سریلانکا، گوتابایا راجاپاکسا، از چین درخواست کرده است که به این کشور برای بازپرداخت بدهیهایش مهلت بدهد. به گزارش رویترز، چین در دهه گذشته بیش از ۵ میلیارد دلار به سریلانکا وام داده است. منتقدان می گویند چین از روش «فیل سفید» استفاده میکند.. فیل سفید اصطلاحی است برای هدیه ای بزرگ و حتی مقدس که هدیه گیرنده از عهده خرج و مخارجاش برنمیآید و هزینههای نگهداری آن به شکلی است که پذیرنده هدیه را به خاک سیاه مینشاند.
قرقیزستان هم تجربه مشابهای با چین دارد. قرقیزستان ۴۰ درصد از بدهی خارجی خود، یعنی حدود ۱.۸ میلیارد دلار را به وام دهندگان چینی بدهکاراست. مقامات قرقیزستان حالا با چالش بازپرداخت این بدهیهای انباشته دست و پنجه نرم می کنند آن هم در شرایطی که کشور با مشکلات مالی ناشی از همهگیری کووید-۱۹ مواجه است.
مونتهنگرو مثال دیگری است. بدهی مونتهنگرو به چین به دلیل احداث یک بزرگراه به معادل ۱۰۰ درصد تولید ناخالص داخلی این کشور رسیده است. پس از درخواست کمک دولت مونتهنگرو از اتحادیه اروپا برای بازپرداخت وام یک میلیارد دلاری چین، نگرانیها بالا گرفته است. اقتصاد مونتهنگرو در آستانه سقوط قرار گرفته و بدتر اینکه این بزرگراه به نمادی از تصمیمات نادرست تبدیل شده است. دراگان سوک، وزیر دادگستری سابق مونتهنگرو میگوید: ما یک شوخی میکنیم و آن اینکه مسیر این بزرگراه از هیچ به هیچ است. امتناع اتحادیه اروپا از کمک به مونتهنگرو برای پرداخت بدهیاش فرصتی برای چین در جهت افزایش نفوذ و جای پای خود در اروپا ایجاد کرده است. اسکات موریس، یکی از همکاران ارشد مرکز توسعه جهانی میگوید: «چین بزرگترین وام دهنده در جهان است، بنابراین مهم است که چگونه به این قراردادها نزدیک شوید.» موریس میگوید هنگامی که چشم انداز بازپرداخت بدهیها تیره میشود، به نظر میرسد چین به همان اندازه از مبادله بدهی با حقوق بیشتر، مالکیت افزونتر و نفوذ گستردهترخوشحال میشود.
سیاست عدم مداخله، یک پیام نادرست
چین در روابط بینالمللی از سیاست عدم مداخله در امور داخلی حمایت و استفاده میکند. چین همچنین در حوزه امنیت انرژی در خاورمیانه و خلیج فارس به همکاری شورای همکاری خلیج فارس نیاز دارد. وانگ ونبین، سخنگوی وزارت امور خارجه چین گفته که دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس، هنگام نشست اعضای این شورا با مقامات چینی در اوایل ژانویه ۲۰۲۲ در پکن از «مواضع مشروع چین در مورد مسائل مربوط به تایوان، سین کیانگ و حقوق بشر» حمایت قاطعانه ای ابراز کرده است.
وانگ میگوید آنها مخالفت خود را با «سیاسی کردن مسائل حقوق بشر» ابراز کردهاند. سازمان ملل در سال ۲۰۱۸ فاش کرد که چین بیش از یک میلیون مسلمان اویغو را در منطقه سین کیانگ به عنوان بخشی از کارزاری برای از بین بردن فرهنگ، زبان و اعتقادات سنتی آنها در اردوگاههای دستهجمعی بازداشت کرده است. سکوت در برابر بازداشت اویغورها توسط چین، به نمایندگی از شورای همکاری خلیج فارس - ارگانی که بیش از ۵۴ میلیون مسلمان را نمایندگی می کند - سابقه ناراحت کنندهای را برای نحوه رفتار با مردم کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا ایجاد می کند که ابتکار کمربند و جاده قرار است از طریق آنها گسترش یابد. به نظر می رسد سیاست «عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر» در میان کشورهای اقتدارگرایی مانند چین جذابیت بیشتری پیدا میکند. جمهوری اسلامی ایران هم در همین سمت حرکت میکند. تهران نسبت به سیاست چین در نقض حقوق اقلیت مسلمان در سین کیانگ سکوت کرده است. قرارداد همکاری ۲۵ساله ایران و چین هم در شرایطی امضا شده که ایران از نظر سیاسی و اقتصادی در انزوا قرار دارد که میتواند مفاد این توافق را به ضرر مردم ایران تحت تاثیر قرار دهد. سابقه و نحوه عملکرد چینیها در کشورهایی با اقتصادهایی به مراتب قویتر از ایران به این معنی است که ایران ممکن است ۲۵ سال آینده سالهای سختی را پیش رو داشته باشد.
علاوه بر بیش از ۸۲ میلیون مسلمان ساکن ایران، تقریباً ۳۲۵ میلیون مسلمان در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا زندگی می کنند. سیاست «عدم مداخله» چین چگونه می خواهد عملی شود؟ جهان اسلام اساساً به چین اجازه داده تا جمعیت مسلمان خود در سین کیانگ را بازداشت کند، آنها را به اردوگاههای دسته جمعی ببرد و برای تغییر زبان و فرهنگ آنها تلاش کند. ایران و شورای همکاری خلیج فارس باید در نظر بگیرند که اگر چین در آینده اقدامات مشابهی را در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا انجام دهد، آنها چه خواهند کرد؟
میانسالی هم دوران پرمشغلهای است و هم دوران تنهایی. مشغلههای کاری و مسئولیتهای خانوادگی زمان کمی برای تقویت روابط دوستانه به ویژه برای زنان باقی میگذارد.
بسیاری دلیل این تنهایی را خستگی بیش از اندازه و در دسترس بودن رسانههای اجتماعی میدانند. روزنامه وال استریت ژورنال در مقالهای با استناد به تجربه چند زن، به این موضوع پرداخته است.
پیش از همهگیری، همه بحثها پیرامون تنهایی اغلب روی مردان متمرکز بود که از آن به عنوان «اپیدمی تنهایی» نام برده میشد. اما بر اساس نظرسنجی که در بهار سال ۲۰۲۰ در پروژهای تحقیقاتی انجام شده، زنان بین ۵۷-۴۱ سال (اصطلاحا نسل ایکس) در دوران همهگیری بیشترین میزان تنهایی را گزارش کردند.
بر اساس بخشهایی از همین نظرسنجی که منتشر نشده اما در اختیار وال استریت ژورنال قرار گرفته، انزوای اجتماعی در میان زنان نسل ایکس که با فرزندانشان زندگی میکنند نیز بیشترین میزان را داشته است.
برای زنانی که از انجام مسئولیتهای خانوادگی و کار خسته میشوند، رسانههای اجتماعی معمولاً راحتترین مکان برای ایجاد و برقراری ارتباط بوده است. اما بسیاری میگویند دنیای مجازی باعث بروز احساس بیکفایتی و تنهایی شده است.
انزوای کمتر تنهایی بیشتر
میراندا راینهارت، عکاس ۳۸ ساله، با فرزندانی بین ۱۱ تا ۲۰ ساله، میگوید هنوز «قبیله مادری» خود را پیدا نکرده است. او میگوید که هرگز با مادران دوستان بچههایش سازگاری ندارد، زیرا او یا جوانترین یا مسنترین بین آنها بوده است.
او میگوید این واقعیت که او بچههایش را در خانه درس میداده - چون شوهرش اغلب به سفر میرفته - یافتن دوستانی با علایق و دیدگاههای مشابه را برای او سختتر کرده است. میراندا احساس میکند با دیگر مادرانی که در محله آنها مانند او فرزندانشان را در خانه درس میدهند سازگاری ندارد زیرا او فکر میکند دیدگاههای آنها محافظهکارانهتر از دیدگاههای اوست.
میراندا میگوید در زمانهای که انگار هیچوقت تنها نیستی فکر کردن درباره تنهایی سخت است. همیشه یکی دور و بر من هست اما در عمل ارتباط و پیوند خود با مادرانی که شرایط مشابهی مانند من دارند را از دست دادهام. میراندا و یکی از دوستان نزدیکش که دو فرزند ۶ و حدود سه ۳ ساله دارد پیش از همهگیری با هم یک برنامه تلویزیونی را میکردند اما با بیشتر شدن مشغلههای زندگی این کار را ادامه ندادند تا فرصت آن دوباره پیش بیاید. اما آنها هنوز این فرصت را پیدا نکردهاند.
میراندا میگوید معلوم نیست چه بلایی سر زمان و انرژی ما آمده. همهگیری به قدری بار روانی بر زنان را، که تا پیش از آن هم به اندازه کافی زیاد بود، بیشتر کرده که در آخر روز زنان خسته و فرسوده از انجام هر کاری ناتوانند. به گفته میراندا فیس بوک به او کمک کرده با دوستان قدیمیاش در ارتباط بماند اما او با اینکه احساس انزوای کمتری میکند اما احساس تنهایی بیشتری میکند و به قول خودش فیسبوک وسیله ارتباط با دوستان قدیمی است و او از طریق آن از اوضاع زندگی آنها باخبر میشود اما بخشی از زندگی آنها نیست.
میراندا گروههای فیسبوکی را برای پیدا کردن مادرانی که در مراحلی از زندگی شبیه به او قرار دارند، گشته است اما چون هیچ گروهی با دوستان حضوری پیدا نکرده، گاهی احساس میکند که در حاشیه مانده است.
وقتی او پستهایی از زنانی که برای بیرون رفتن یا رفتن به سفرهای زنانه دور هم جمع شدهاند را میبیند، احساس ناراحتی میکند. او میگوید: «من هم اینگونه دوستیها را میخواهم. گاهی از خودم میپرسم من کجای کار اشتباه کردم؟»
میراندا اضافه میکند که رسانههای اجتماعی میتوانند این احساس را ایجاد کنند که هرکسی در یک گروه دوستی قرار دارد. «بعضی روزها احساس میکنم دوباره یک نوجوان هستم و به این فکر میکنم که چرا نمیتوانم چنین گروهی را پیدا کنم که به آن تعلق پیدا کنم؟ آیا من به اندازه کافی شوخطبع نیستم؟ آیا من خیلی درونگرا هستم؟»
همه در حباب خود ماندهاند
دب فابریزیو، یک زن مطلقه ۵۵ ساله و مادر دو فرزند است که میگوید تابستان گذشته پس از فارغ التحصیلی کوچکترین دخترش از دانشگاه، به پرندهای که آشیانهاش خالی شده تبدیل شده است.
وقتی او در یک گروه بزرگ والدین در فیس بوک سؤالی درباره تنهایی میانسالان پست کرده بلافاصله بیش از ۳۰۰ زن پاسخ دادند که اکثر آنها احساسات مشابهی را ابراز کردند.
دبی میگوید وقتگذرانی با دوستان متاهل همیشه مشکل بوده، اما او که یک حسابدار است تلاش میکرده تا گردهماییها را سازماندهی کند و میتوانست کسی را پیدا کند که با او شام بخورد یا شبها با او قدم بزند. او گفت: «من یک کار داوطلبانه شروع کردم و از این طریق با مردم ملاقات میکردم، اما همهگیری همه چیز را تعطیل کرد. حالا «همه در حباب خود هستند.»
او در ادامه میگوید دورکاری آدمها را تنهاتر هم کرده است. او گفت که به جای شام و پیاده روی، فیس بوک اکنون راه او برای حفظ تماس و ارتباط با دیگران است.
یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۸ از افراد ۴۵ سال به بالا نشان داد که افراد میانسال و مسنتر با افزایش استفاده از رسانههای اجتماعی احساس تنهایی بیشتری میکنند. مطالعهای روی بزرگسالان در ایتالیا که در طول قرنطینه انجام شد، نشان داد رسانههای اجتماعی جایگزینی برای تعاملات اجتماعی حضوری نیستند.
دبی فابریزیو برای رعایت پروتکلهای بهداشتی و برای کاهش خطر ابتلا به ویروس کرونا در نوهاش که در ژوئن ۲۰۲۰ به دنیا آمده ، در معاشرتهای خود احتیاط میکرده است. دوستان او آنقدر به رد کردن دعوتهایشان از طرف او عادت کردند که حالا فکر نمیکنند همیشه باید از او هم برای دور همیها دعوت کنند و بعد در فیس بوک از دورهمیهای خود پست میکنند.
سندرم خودویرانگری یا ایمپاستر (Imposter) یک پدیده روانی است که افراد مبتلا به آن نمیتوانند موفقیت خود را بپذیرند و همه موفقیتهای خود را در نتیجه خوششانسی و زمانبندی مناسب و عوامل دیگر میدانند.
از ویژگیهای بارز این سندرم این است که افراد در آن احساس میکنند در حال فریبکاریاند و همواره در هراساند که دستشان رو شود.
سندرم خودویرانگری در کار و حرفه در میان افراد بسیاری از جمله مشاهیر شایع است؛ اما کمتر در مورد سندرم خودویرانگری در والدین صحبت میشود. سیما میر، روزنامهنگار برجسته، در مقالهای در روزنامه بریتانیایی گاردین به این موضوع و چالشهای والدینی که به این سندرم دچارند پرداخته است.
سیما میگوید به عنوان مادر سه پسر، روزهای زیادی پیش میآید که تصمیمات خود را زیر سوال میبرم. گاهی سنگینی این ایده که سلامتی و شادی فرزندتان به شما بستگی دارد میتواند فلجکننده باشد. از طرفی ما زیر بمباران تبلیغاتی والدینی قرار داریم که غرور خود از دستاوردهای فرزندانشان را در اینستاگرام و فیسبوک و گروههای واتساپی به نمایش میگذارند؛ که باعث میشود به راحتی احساس کنیم که سایر والدین کارشان بهتر از ما بلدند. این یعنی همان سندرم خودویرانگری.
لیندا بلر، روانشناس، در توضیح سندرم خودویرانگری میگوید: «در سال ۱۹۹۶، دو رواندرمانگر مفهوم سندروم خودویرانگر را مطرح کردند، و آن را بهطور ساده بهعنوان شک در تواناییهای خود و عدم احساس خوب بودن تعریف کردند. تحقیقات زیادی در مورد سندرم خودویرانگری در محل کار وجود دارد، سندرم خودویرانگری در والدین نیز زیر همین چتر قرار میگیرد. حالا ما به دلیل وجود رسانههای اجتماعی و رفتار نمایشی برخی والدین در مورد دستاوردهایشان، در کلینیکهای رواندرمانی بیشتر در مورد این سندرم میشنویم.»
رانی، یک زن ۵۲ ساله است که با همسر و دو فرزند خواندهاش زندگی میکند. رانی اصالتا سریلانکایی است و شوهرش اصالتا اهل موریس است. همین مساله باعث شده بود فرآیند فرزندخواندگی برای آنها بسیار طول بکشد زیرا نهادهای مربوطه تمایل دارند که پیشینه قومی فرزندان و والدین با هم تطابق داشته باشد.
اما رانی میگوید با همه سختیهایی که در طول این فرآیند کشیده، سختی کار زمانی آغاز شد که کار مادری را رسما آغاز کرد و اینکه او چقدر به دلیل کماطلاعی خود احساس سرگشتگی میکرده است.
او میگوید که دورههایی را گذرانده و کتاب خوانده است تا برای مادر شدن آماده شود، اما هیچ چیز او را برای این تجربه جدید آماده نکرده است. من هیچ دوست مادری نداشتم و از یک زن شاغل بلافاصله به زن خانه دار تبدیل شده بودم. مدام فکر میکردم، «آیا همه چنین احساسی دارند؟ آيا این احساس طبیعی است؟»
رانی معتقد است علاوه بر این واقعیت که او و همسرش یک شبه از یک زوج بدون فرزند به پدر و مادر تبدیل شدند، اضطراب در مورد اینکه آیا او کارها را «درست» انجام میدهد نقش مهمی در بروز سندرم خودویرانگری داشته است. «گاهی احساس میکردم که یک الگوی خوب برای مادر بودن وجود دارد، اما به تدریج یاد گرفتم که توقعاتم را پایین بیاورم. من حالا میدانم که اشتباه کردن طبیعی است و باید به جای اینکه عصبانی شوم، خودم را برای اشتباهاتم ببخشم.»
لوسیل یکی دیگر از کسانی است که با گاردین گفتگو کرده و مادر ۵ فرزند است. لوسیل میگوید تصور اینکه فردی با این همه تجربه فرزندپروری بتواند احساس کند که «فریبکار» است که هر لحظه ممکن است دستش رو شود بسیار دشوار است. اما او میگوید، رسانههای اجتماعی اغلب این احساس را در او ایجاد میکنند که او به عنوان مادر به اندازه کافی خوب نیست.
او میگوید: «من بدترین دشمن خودم هستم، زیرا من خودم سندرم خودویرانگری را بر خود تحمیل میکنم. غرق شدن در میان عکسهای عالی فیسبوک و لحظات قابل ثبت در اینستاگرام و فراموش کردن اینکه بسیاری از آنها دود و آینه هستند، آسان است. باید پذیرفت که هیچ کس کامل نیست. با داشتن پنج فرزند، این فرصت را داشتم که از اشتباهاتم درس بگیرم. من میدانم که می توانم تقریبا با هر سختی کنار بیایم - اما این به معنا نیست که احساس کنم دارم همه چیز را به بهترین نحو ممکن انجام میدهم. من فقط تمام تلاشم را میکنم.»
بلر میگوید این حرفها برای او آشناست. او میگوید: «کار رسانههای اجتماعی این است که بهترین چهره از شما را به نمایش بگذارند، بنابراین ما یک نسخه کج و معوج و غیرواقعی از تربیت فرزندان در رسانههای اجتماعی دریافت میکنیم. یکی از چیزهایی که او توصیه میکند این است که: « سعی کنید رسانههای اجتماعی را محدود کنید و یا آن را با گفتگوی رو در رو با والدین دیگر ترکیب کنید. به این ترتیب شما تصویر واقعیتری به دست خواهید آورد و احتمال اینکه آدمها در دنیای واقعی صداقت بیشتری داشته باشند بیشتر است.»
بلر یادآوری میکند که پدر و مادر بودن حتی با داشتن چند فرزند لزوما آسانتر نمیشود: «بسیاری از تکنیکهایی که یاد میگیرید موقتی هستند. این تکنیکها ممکن است در ابتدا کار کنند، اما وقتی بچهها بزرگ میشوند، شرایط تغییر میکند و دیگر آن تکنیکها کارآمد نیستند. شما باید یاد بگیرید که خودتان را ببخشید زیرا بچهها تغییر میکنند.»
بلر که خودش سه فرزند را بزرگ کرده توصیه میکند که در این شرایط با هر کودک به طور جداگانه وقت بگذرانید: «هر ماه یا هر هفته راهی بیابید که با هر کودک یک ساعت فقط بگذرانید. بعد از مدرسه با آنها به کافه بروید یا کاری شبیه به آن انجام دهید. فرزندان ما این تجربهها را فراتر از هر چیز دیگری به یاد خواهند آورد. من این کار را با فرزندانم انجام میدادم و این واقعا یک تجربه جادویی بود.»
بلر میگوید ما [به عنوان پدر و مادر] باید هویت منحصر به فرد خود را کشف کنیم. با درک هویت واقعی خود همه چیز آسانتر میشود. ما فکر میکنیم که باید بر اساس قواعدی که دیگران تعریف میکنند زندگی کنیم، اما وقتی در این مسیر به هدف خود نمیرسیم احساس ناکافی بودن میکنیم. تمام کتابهای راهنمای والدین فقط یک چارچوب پیشنهادی هستند. شما باید روش خود را برای فرزندپروری ابداع کنید، زیرا هر کودکی منحصر به فرد است.
او میگوید: «نظریه والدین به اندازه کافی خوب» روشی عالی برای برخورد با این مساله است. در واقع والدین کمالگرا بهترین فرزندان را تربیت نمیکنند. اشتباهاتی که ما به عنوان والدین مرتکب میشویم برای فرزندانمان فضایی ایجاد میکند تا به بزرگسالان بهتری تبدیل شوند، و به آنها فرصت میدهد در برابر خواستههای والدین [هنجارهای اجتماعی] سرپیچی و مقاومت کنند و به آنها کمک میکند شخصیت خود را بسازند.»
فیلیپا پری، رواندرمانگر میگوید ما در جوامع امروزی بسیار بیشتر به خود توجه میکنیم و به جای فرزندان خود را در مرکز و محور همهچیز قرار میدهیم که رویکرد مفیدی نیست. همه ما فرزندانمان را دوست داریم، اما کاری که باید انجام دهیم احترام به آنهاست. اگر فکر کنیم همه چیز تحت کنترل ماست خودمان را گول زدهایم. واقعیت این است که ما بر همه چیز کنترل نداریم، اما چیزی که داریم کنترل بر رفتارمان است و ما باید رفتاری به دور از ریا و محترمانه با فرزندانمان داشته باشیم. ما باید در تلاشهای خود با هم همکاری داشته باشیم. به وقت فرزندانتان و به یکدیگر احترام بگذاریم. گاهی خستگی باعث میشود فراموش کنیم که ما دیگر مهمترین افراد در جهان خود نیستیم.
سیما یادآوری میکند که شاید آندسته از ما که شانس این را داشتهایم که پدر و مادر شویم فقط نیاز داشته باشیم در مسیر زندگی با انسانهای کوچکی که به ما سپرده شدهاند زیاد سخت نگیریم و سعی کنیم خودمان را از دریچه نگاه آنها ببینیم.
میشل قریشی، رواندرمانگر ساکن لندن، نیز توصیه منطقی در اینباره دارد: «خود را به عنوان یک انسان بپذیرید، از مقایسه با سایر والدین خودداری کنید، و به خود بگویید عملکرد من و سایر والدین در مجموع خوب است. اجازه ندهید شک و تردید رفتار شما را دیکته کند، به خودتان اجازه دهید از فرزندپروری خود به هر سبکی که هست، لذت ببرید.»
نتایج یک پژوهش جدید نشان میدهد چربی بدن زنان و دخترانی که پدربزرگهایشان یا پدران پدربزرگهایشان، سیگار کشیدن را در سنین کم آغاز کرده باشند، بیشتر است.
این تحقیق حاصل پروژهای بهنام «کودکان دهه نود» است که در سال ۱۹۹۱ در دانشگاه بریستول بریتانیا راهاندازی شد و نتایج آن در نشریه «گزارشهای علمی» منتشر شده است.
پیشتر نتایج پژوهش دیگری نشان داده بود که اگر پدر پیش از رسیدن به سن بلوغ سیگاری بوده باشد، چربی بدن پسر یا پسرانش از حد انتظار بالاتر است.
محققان این پژوهش جدید دریافتند که چربی بدن زنانی که پدربزرگ یا پدر پدربزرگشان پیش از رسیدن به سن ۱۳ سالگی سیگار کشیدن را شروع کرده باشد، بیشتر است. تاثیری از این امر بر روی مردان مشاهده نشد.
نتایج این تحقیق حاکی از آن است که قرار گرفتن در معرض برخی مواد، میتواند به تغییراتی منجر شود که نسلبهنسل منتقل شود. گروه پژوهشگران گفت که تحقیقات بیشتری برای تایید این یافته و چگونگی روی دادن این پدیده نیاز است.
پروفسور جین گلدینگ، موسس پروژه «کودکان دهه نود» و پژوهشگر اصلی تحقیق مذکور، از شرکتکنندگان در این پروژه، شامل ۱۴ هزار زن باردار در آن زمان که فرزندان و نوههایشان هم در این پروژه شرکت کردهاند تقدیر کرد.
در پژوهش مذکور، محققان به بررسی سیگاری بودن پدربزرگها و پدر پدربزرگها پرداختند. مطالعه همین امر در مادربزرگها و مادران آنها به این دلیل که شمار سیگاریهایشان اندک بود، غیرممکن بود. از سوی دیگر دادههای آمده از سمت اعضای مرد خانوادهها قابلاتکاتر بود؛ چرا که احتمال اینکه آنان درباره سیگاری شدن از سن کم حرف زده و به آن مباهات کرده بوده باشند بیشتر بود.
گلدینگ، موسس این پروژه گفت که پژوهش مذکور دو نتیجه مهم در بر دارد؛ یک اینکه، قرار گرفتن پسران، پیش از سن بلوغ، در معرض موادی خاص ممکن است تاثیری بر روی نسل آینده آنان داشته باشد. دوم اینکه، یکی از دلایلی که کودکان اضافهوزن دارند ممکن است ربط چندانی به رژیم و تحرک فعلی آنان نداشته باشد، بلکه بیشتر با سبک زندگی نیاکانشان و یا تداوم عوامل مرتبط با اضافهوزن طی سالیان سال، مرتبط باشد.
گلدینگ افزود که تحقیقات پیشین بر روی حیوانات نشان داده بود که قرار گرفتن در معرض برخی مواد شیمیایی پیش از جفتگیری ممکن است بر روی فرزندان این حیوانات تاثیر بگذارد ولی درباره صحت چنین پدیدهای در میان انسانها تردیداتی وجود داشت.
موسس پروژه مزبور گفت اگر وجود چنین ارتباطاتی در بقیه مجموعهدادهها هم تایید شود، این پژوهش به اولین تحقیق درباره انسانها بدل میشود که دادههایی مناسب برای شروع بررسی روابط مهم بینانسلی به دست میدهد.
یکی دیگر از یافتههای پروژه «کودکان دهه نود» نشان داد کودکان مادران بارداری که هر دو هفته، دستکم یک بار ماهی چرب خورده بودند، از بینایی بهتری برخوردارند و این یافته نیز اولین یافتهای است که نشان میدهد رژیم غذایی مادر در دوران بارداری با بینایی بهتر کودک او مرتبط است.
یافته دیگر نیز اولین نشانههای ردپای ژنتیک در بروز دیابت نوع ۲ بود که میتواند از سنین بسیار پایین، از ۸ سالگی، در کودک تشخیص داده شود. ارتباط دیگر نیز بین حساسیت به بادامزمینی و استفاده از کرمهای پوست حاوی روغن آن یافت شد. پروژه «کودکان دهه نود» همچنین به متخصصان اجازه داد تا روند بهبود زخمهای بدن را با بررسی جای واکسن سل، موسوم به «بثژ»، شرکتکنندگان بررسی کنند.
نتایج یک پژوهش منتشرشده در سال ۲۰۱۳ نشان داده بود که کمبود ید در دوران بارداری میتواند بر رشد مغزی کودکان تاثیر منفی بگذارد و این کشف با بررسی نمونههای ادراری مادران باردار میسر شده بود؛ جزئیات ثبتشده نیز رژیم غذایی مادران را نشان میداد.
جین گلدینگ با اشاره به ارتباطات میاننسلی گفت که همچنان چیزهای بسیاری برای کشف وجود دارد.
سلطه فناوری و ابزارهای هوشمند بر زندگی روزمره به طور فزایندهای رو به گستردهتر شدن است و به دنبال خود پرسشهایی درباره حریم شخصی، رضایت فردی و مواردی از این قبیل را برمیانگیزد.
فرانچسکو بیوندی، استاد دانشگاه وینزور در بریتانیا، در مقالهای که وبسایت کانورسیشن آن را منتشر کرده، از منظر فردی به این نگرانیها و پرسشها پرداخته است:
تازگیها هنگامی که منتظر سوار شدن به هواپیما بودم، یکی از کارکنان شرکت هواپیمایی از من خواست لحظهای ماسکم را بردارم تا دستگاه تشخیص چهره صورت مرا بررسی کند. از این خواست بیمحابا یکه خوردم؛ نمیخواستم ماسکم را در چنین مکان شلوغی از صورت بردارم. اجازهای هم نداده بودم که صورتم اسکن شود.
این برخورد تعرضی بود به حریم شخصی من و تلنگری شد که به موضوع دستگاههای تشخیصی زیستسنجی فکر کنم. دستگاههایی که چه خوب چه بد جایشان را در زندگی روزمره ما باز کردهاند و مثلا با شناسایی اثر انگشت اجازه ورود به ما میدهند، یا با توانایی تشخیص چهره در موبایلمان پرداخت بانکی را ممکن میکنند.
اما دستگاههایی هم هستند که کارشان بیش از خواندن چهره و اثر انگشت است؛ دستگاههایی که واقعا میتوانند ذهن افراد را بخوانند.
انسان و ماشین
کار من تمرکز بر تعامل انسان و ماشین است؛ و اینکه این تعاملات چگونه بر وضعیت شناختی انسان تاثیر میگذارد.
پژوهشگران حوزه «مهندسی عاملهای انسانی» اخیرا بیشتر بر توسعه «سیستم دید ماشینی» متمرکز شدهاند. سیستمهایی که میتوانند علایم زیستی واضح را حس کنند؛ مثلا میتوانند برای سنجش وضعیتهایی همچون حواسپرتی یا خستگی، رد نگاه را بگیرند یا ضربان قلب را بسنجند.
این وسیلهها بیشک میتواند در برخی مواقع، مثلا هنگام رانندگی، منافعی در بر داشته باشد. عامل انسانی که از نخستین دلایل مرگومیر جادهای است، همچون رانندگی هنگام خوابآلودگی یا با حواسپرتی، میتواند با بهکارگیری مناسب چنین سیستمهایی از میان برداشته شود. در سراسر جهان هم پیشنهادهایی برای اجباری شدن استفاده از این سیستمها ارائه شده است.
یک نمونه مهم دیگر را شرکت «نورالینک» ایلان ماسک ارائه کرده است. بر اساس گزارشی که چندی پیش (دسامبر ۲۰۲۱) در والاستریت ژورنال منتشر شد، ایلان ماسک آینده جدیدی را ترسیم میکند که در آن تراشههای مغزی میتواند به بیمارانی که فلجاند توانایی حرکت دادن دستوپایشان را بدهد.
گرچه مفاهیمی همچون «رابطه مغز و کامپیوتر» از سال ۱۹۶۰ وجود داشته است، با این حال تصور کاشت یک تراشه که اجازه دسترسی مستقیم به مغز را میدهد دلهرهآور است.
اما برای من نگارنده، پل زدن بین مغز انسان و دنیای بیرونی نیست که دلهرهآور است؛ هراس این است که تکلیف دادههای جمعآوری شده چه میشود و این دادهها دست چه کسانی میافتد؟
آزادی شناختی
پرداختن به چنین پرسشهایی در حوزه مسائل اخلاقی مربوط به علم عصبشناسی معمولا زیر نام «آزادی شناختی» مطرح میشود.
آندرئا لاواتسا، دانشمند علوم شناختی، با اشاره به مفهوم آزادی شناختی میگوید دور از ذهن نیست روزی نظامهای قضایی تراشهای در مغز یک متهم به جرائم خشونتآمیز کار بگذارند تا تمایلات پرخاشگرانه جدید او را مهار کنند.
امروزه تاثیر توسعه و به کار بستن حسگرها و دستگاههای زیستشناختی بر زندگی انسان در کانون چنین مباحثی قرار دارد و از بحث پیرامون مسائل اخلاقی در حوزه علم عصبشناسی هم فراتر رفته است.
بهعنوان نویسنده این مطلب، شخصا به وقت بیشتری برای سنجیدن منافع و مضرات حسگرها و دستگاههای زیستشناختی در زندگی روزمره نیاز دارم و اگر از من برای اسکن کردن چهرهام برای سوار شدن سریعتر به هواپیما اجازه بخواهند در جواب میگویم: «بگذارید بهسبک گذشته انجامش بدهیم، من مشکلی با منتظر ماندن ندارم.»
وال استریت ژورنال در مقالهای به این تحقیق و آینده تخصیص کمکهای مالی به خانوادههای کم درآمد در آمریکا پرداخته است.
دکتر کیمبرلی نوبل، پزشک و عصبشناس در کالج معلمان دانشگاه کلمبیا، و یکی از هدایتکنندگان این تحقیق گفت: «این اولین تحقیقی است که نشان میدهد پول، به خودی خود، تاثیر علّی بر رشد مغز دارد.»
دکتر نوبل و همکارانش از شش دانشگاه، هزار مادر و نوزاد شیرخوار را از چند روز پس از تولد آنها مورد تحقیق قرار دادند. آنها خانوادهها را به طور تصادفی به دو گروه تقسیم کردند. یکی از این گروهها ۲۰ دلار در ماه و گروه دیگر ۳۳۳ دلار در ماه دریافت کردند.
محققان با انجام تست نوار مغزی در ارزیابی کودکان یک ساله دریافتند کودکانی که در گروه ۳۳۳ دلاری بودند، سرعت فعالیت مغزی بیشتری داشتند. این تفاوتها از نظر آماری در اکثر معیارها، اما نه همه، بسیار بالا و در بخشهایی از مغز که بیشترین ارتباط را با پیشرفت شناختی داشت، بیشتر بود.
شواهد مبنی بر تاثیر یک سال یارانه روی عملکرد پیچیدهای مانند عملکرد مغز گواهی است بر اینکه پول در رشد کودکان نقش دارد.
این تحقیق همزمان با تلاش جو بایدن برای تخصیص کمکهای مالی بسیار گستردهتر برای خانوادههای کمدرآمد منتشر شده و میتواند به سیاستگذاری در این زمینه کمک کند. بایدن قصد دارد کمک مالی برای کودکان را تا بعد از یک سالگی گسترش دهد.
پس از اینکه جو بایدن نتوانست دموکراتها را برای تصویب یک لایحه بزرگ در زمینه تامین اجتماعی متحد کند، طرح موقت فدرال پرداخت یارانه به هر کودک تا سقف ۳۰۰ دلار در ماه، در ماه ژانویه منقضی شد. اکثر جمهوریخواهان با اشاره به هزینه کمکهای مالی ماهانه با آن مخالفند و هشدار میدهند که کمکهای بی قید و شرط، که آنها آن را امکانات رفاهی توصیف میکنند، والدین را از کار کردن منصرف میکند.
سناتور جو مانچین سوم، نماینده دموکرات ایالت ویرجینیای غربی، با ابراز همدلی نسبت به این نگرانی، عملاً طرح بایدن را مسدود کرد؛ هرچند او گفته شاید از پرداخت کمکهای مالی محدود به خانوادههای دارای امکانات متوسط و آنهایی که کار میکنند حمایت کند.
شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد کودکان فقیر به طور متوسط مدرسه را با مهارتهای شناختی ضعیفتری شروع میکنند و دانشمندان علوم اعصاب نشان دادهاند که این تفاوتها به ساختار و عملکرد مغز نیز کشیده میشود. اما مشخص نیست آیا این تفاوتها مستقیماً ناشی از وضعیت مالی است یا از عوامل مرتبط دیگری مانند تحصیلات والدین یا محلهای که در آن زندگی میکنند نیز تاثیر میپذیرند.
تحقیق اخیر نشان میدهد که فقر به تنهایی باعث محرومیت کودکان در سنین اولیه میشود.
محققان هنوز در تلاشند دلایل این تاثیرگذاری را دریابند. شاید وجود این کمک مالی والدین را قادر کرده غذا یا مراقبتهای بهداشتی بهتری خریداری کنند. یا شاید باعث کاهش سطوح مخرب استرس در والدین شده؛ و یا به مادران اجازه میداده کمتر کار کنند و زمان بیشتری را با نوزادان خود بگذرانند.
این سوال که آیا کمکهای نقدی به کودکان کمک میکند یا به آنها آسیب میرساند، در سیاستهای تامین اجتماعی نقش محوری دارد. ترقیخواهان با استناد به تحقیقاتی که نشان میدهد حتی دورههای کوتاه فقر در دوران کودکی میتواند منجر به کاهش درآمد در بزرگسالی و شرایط بد سلامتی شود، استدلال میکنند که کودکان در خانوادههای فقیر به یک کف درآمدی تضمینی نیاز دارند. محافظه کاران میگویند کمکهای بی قید و شرط تمایل به کار و ازدواج را از بین میبرد و باعث افزایش فقر در درازمدت می شود.
زمانی اقتصاددانان و روانشناسان در حوزه مطالعات کودکان در اقشار کم درآمد تسلط داشتند، اما حالا دانشمندان علوم اعصاب به طور فزایندهای روی این موضوع تمرکز کردهاند. در ۱۵ سال گذشته، آنها نشان دادهاند که کودکان محروم به طور متوسط از نظر ساختار و عملکرد مغز با دیگر کودکان تفاوت دارند و بیشترین تفاوت در فقیرترین کودکان دیده میشود.
تستهای مختلف از جمله امآرآی تفاوتهایی را در اندازه قشر مغز به ویژه در مناطق مرتبط با رشد زبان و عملکرد اجرایی نشان داده است. یک تحقیق نشان میدهد زمینه حدود ۴۴ درصد از شکاف موجود در موفقیت بین نوجوانان از اقشار پردرآمد و کم درآمد را تفاوت در اندازه قشر مغز تشکیل میدهد.
مانند هر تفاوت گروهی، میانگینها نتایج فردی را پیش بینی نمیکنند. بسیاری از عوامل دیگر فراتر از ویژگیهای مغز بر رشد شناختی تأثیر میگذارند و بسیاری از کودکان کم درآمد رشد خود را میکنند.
منتقدان کمکهای نقدی نامحدود اغلب هشدار میدهند که خانوادهها این پول را یا هدر میدهند یا از آن سوءاستفاده میکنند. اما برخی اقتصاددانان که در این تحقیق کار کردهاند میگویند میشود به خانوادهها اعتماد کرد. مساله این است که برخی خانوادهها شاید به مواد غذایی احتیاج داشته باشند و برخی به مسکن. تحقیقات آینده چگونگی خرج کردن این کمکهای مالی را بررسی خواهد کرد.
بیل کلینتون ۲۵ سال پیش با لغو ضمانتهای رفاهی و انتقال کمکها به والدین شاغل، موضع حزب دموکرات را در این زمینه تغییر داد. اگرچه متعاقبا فقر در میان کودکان به پایینترین حد خود رسید، دلایل آن هنوز مورد بحث است و افزایش نابرابری و بیثباتی باعث حمایت دوباره دموکراتها از یارانهها شده است.