صادرات نفت ایران به چین؛ تجارتی سودآور برای بقای جمهوری اسلامی و زیانآور برای قیام مردمی

بخشی از یادداشت تحلیلی واشینگتن فری بیکن درباره صادرات نفت ایران به چین و تاثیر آن بر خیزش سراسری مردم ایران در ادامه آمده است.

بخشی از یادداشت تحلیلی واشینگتن فری بیکن درباره صادرات نفت ایران به چین و تاثیر آن بر خیزش سراسری مردم ایران در ادامه آمده است.
حکومت ایران از زمان به ریاستجمهوری رسیدن جو بایدن در آمریکا و تصمیم دولت او مبنی بر تسهیل اعمال تحریمها علیه ایران، قاچاقی ۳۸ میلیارد دلار نفت به چین فروخته است.
پول نفتی که چین به ایران میپردازد، رژیم تندروی این کشور را وقتی با بزرگترین اعتراضات سراسری طی سالهای اخیر در این کشور دست به گریبان است، سر پا نگه میدارد.
آمار محاسبه شده از سوی سازمان «اتحاد علیه ایران هستهای» که بهتازگی منتشر شده، نشان میدهد چین با ادامه واردات روزانه میلیونها بشکه نفت از ایران، «ناجی تهران» شده است.
بنا بر آمار و ارقام این سازمان که تجارت قاچاق نفت ایران را رصد میکند، واردات نفت چین از ایران حتی از زمانی که تجارت نفت ایران تحت تحریمهای آمریکا نبود هم پیشی گرفته است.
بنا بر ارقام منتشر شده از سوی «اتحاد علیه ایران هستهای»، چین «اساسا» رژیم ایران را از طریق خرید نفت این کشور بر سر قدرت نگه داشته است.
این در حالی است که در نظام مالی آمریکا، نهادهایی که مسجل شود تحریمهای ایران را نقض کردهاند با جریمه سنگین و پیامدهای جدی روبهرو میشوند.
بنا بر نظر کارشناسان حوزه رصد تجارت نفت ایران، گرچه دولت بایدن تحریمها علیه تجارت پرسود نفت ایران را ملغی اعلام نکرده اما نسبت به اعمال این اقدامات تحریمی سهلگیری پیشه کرده و همین به ایران مجال داده است تا در بحبوحه بحران سوخت در جهان و سرکوب معترضان در ایران، روزانه حدود یک میلیون بشکه نفت خام خود را به پکن بفرستد.
پول این نفت به جیب رژیم ایران روانه میشود که حالا برای بقای خود به هر چیز چنگ میاندازد.

دولت بایدن گرچه حمایت «ولرمی» از اعتراضات ضد حکومتی در ایران داشته است اما همچنان با درگیر شدن در مذاکرات احیای توافق هستهای با تهران، روی طنابی دیپلماتیک راه میرود؛ چون با مذاکرات اینچنینی و تسهیل اعمال تحریمها علیه ایران، فروش نفت ایران سر به فلک کشیده است و به بقای رژیم بر سر قدرت در میانه اعتراضات کمک میکند.
کلر یونگمن، رییس سازمان «اتحاد علیه ایران هستهای» به فری بیکن گفته است که سیاست تسهیل تحریمهای ایران از سوی دولت بایدن، تهران را قادر به صادرات میلیونها بشکه نفت در روز و به جیب زدن میلیاردها دلار درآمد از فروش کرده است و «روشن است که تنها رژیم از آن سود میبرد در حالی که مردم ایران همچنان رنج میکشند.»
پیش از اینکه جو بایدن به ریاستجمهوری برسد و گفتوگوها با دولت ایران را از سر بگیرد، چین روزانه ۴۰۰ هزار بشکه نفت از ایران وارد میکرد و این رقم هماکنون به یک میلیون رسیده است.
بنا بر دریافت «اتحاد هستهای علیه ایران»، رژیم ایران برای صادرات نفت به چین از ۲۰۰ نفتکش جزو «ناوگان شبح» استفاده میکند. چین تسهیل قسمت عمده تجارت نفت ایران را بر عهده دارد و نفت قاچاقی ایران را با تخفیف وارد میکند.

مطلب زیر بخشی از یادداشت منتشر شده در گاردین درباره تاثیر محدودیت و قطع اینترنت بر خیزش سراسری مردم ایران است.
اولین نمایش اعتراض به حجاب اجباری در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) بود و از آن پس، بهرغم اقدام برای سرکوب چنین اعتراضاتی، جنبش زنان پای بر جا مانده است.
فعالان حقوق زنان طی سالهای اخیر به امکاناتی که فنآوریهای دیجیتال ارائه کردهاند چنگ زدهاند و از کارزارهایی بهره بردهاند که نه تنها برای تغییر قوانین و سیاستها تلاش میکنند بلکه درباره تابوهایی مثل پاسبانی دادن بر بدن زنان، خشونت خانگی، خشونت در محل کار، آزار جنسی و جنبش «من هم» زنان ایرانی هم آگاهیرسانی میکنند.
اینها همه دلیل اقدام رژیم ایران برای دست به کار شدن سریع به منظور قطع دسترسی به اینترنت و مسدود کردن پلتفرم رسانههای اجتماعی مانند اینستاگرام و واتساپ است.
با این حال هدف حکومت ایران از این قطع کردنها، تنها چوب لای چرخ همراه شدن افراد با یکدیگر و جلوگیری از همخوان کردن ویدیوهایی نیست که قساوت پلیس را نشان میدهند.
در طول سالیان گذشته، رژیم ایران سیستم نظارت پیچیدهای ترتیب داده است که از اقدامات سانسور معمول اینترنت فراتر رفته است.
شبکه ملی اطلاعات، تقسیم فضای مجازی در ایران به دو دنیای موازی شبکه ملی اطلاعات و شبکه جهانی را ممکن کرده است که اینها همه برای کاربران معمولی اینترنت در ایران، بسیار آشناست.
در شبکه ملی اطلاعات، خدمات عمومی ضروری، بانکها و کسبوکارها از کار نمیافتد و پشتوانه محکمی به مدد تبلیغات حکومتی دارد. سریعتر و ارزانتر و البته تحت نظارت دولت است. با این حال، حکومت ایران میتواند در یک چشم بر هم زدن، شبکه جهانی را قطع کند.

حکومت ایران از زمان سرکوب خیزش سال ۲۰۱۹ (آبان ۹۸) در حال تکمیل چنین سیستمی بوده است. نگرانکنندهتر اینکه، قدرت نظارت در فضای مجازی، حالا میتواند در ترکیب با کارتهای هوشمند ملی، به رژیم اجازه دهد معترضان را در عرض چند ثانیه با کمک دوربینهای مدار بسته نصبشده در سراسر کشور، شناسایی کند.
کارتهای هوشمند ملی برای دسترسی به خدمات بهداشت و درمان، رزرو قطار و بلیت هواپیما در ایران ضروری است و بانک داده اثر انگشت، میتواند به راحتی برای تشخیص افراد «مشکلساز» برای حکومت استفاده شود.
به نظر میرسد برای دستگیری سپیده رشنو، زن معترض به تذکردهنده درباره حجاب اجباری در اتوبوسی شلوغ که تنها ساعاتی بعد از درگیری بازداشت شد، از همین سیستم استفاده شده است.

پس جای تعجبی ندارد که بیشتر معترضان صورتشان را میپوشانند و در اولین گام از اعتراضات، اول از همه میلههایی را که دوربینهای مداربسته بر آنها نصب شدهاند، از جا درآورند.
گرچه قطع اینترنت ممکن است به مثابه عملی خشونتآمیز تلقی نشود اما همین که گلوله به معترضان شلیک شود و کسی نتواند واقعه را ثبت کند، باعث میشود خشونت گسترش پیدا کند.
با وجود بیمیلی سیاستمداران غربی به درگیر شدن در مساله حجاب برای زنان در ایران، آن هم در حالی که همزمان مذاکراتی برای احیای توافق هستهای با حکومت ایران را پیش میبرند، برخی پیشرفتهای اخیر مانند اقدام ایالات متحده در کنار گذاشتن تحریمهای مرتبط با فنآوریهای اینترنت در ایران، ممکن است آغاز گسترده شدن آزادی اینترنت در این کشور باشد.

در همین حال شرکتهای بزرگ متمرکز بر کسب سود همچون استارلینک، متعلق به ایلان ماسک که میتوانند دسترسی به اینترنت ماهوارهای را در ایران فراهم و فعال کنند، از فرصت اعتراضات در ایران استفاده میکنند تا قهرمانانه عمل کنند.
پخش شدن خبرهای اینچنینی در حالتی است که این حقیقت ذکر نمیشود که چنین سیستمهایی به سختافزارهای ویژه و مجوز از انجمن ارتباطات دوربرد بینالمللی نیاز دارند و برای بهره بردن از آنها اتصال به سیستمهای بینالمللی مالی لازم است که بانکهای ایران به دلیل تحریمها به آن دسترسی ندارند.
دیگر اینکه از پیش رو برداشتن یک مشکل نباید دست شرکتهای فنآوری را در کشوری که مقررات مشخصی برای حفاظت از داده و حریم خصوصی مردم وجود ندارد، باز بگذارد.
برای فهم بهتر این مساله میشود به اختلافنظرهایی که بر سر استفاده از برنامه «فیری بیسیکز» فیسبوک (متا) در کشورهای در حال توسعه به وجود آمده بود اشاره کرد. فری بیسیکز، طرح ابتکاری فیسبوک (متا) برای ایجاد دسترسی شهروندان فقیر کشورهای در حال توسعه به اینترنت و ارائه خدماتی رایگان به کاربران آن بود.
در حالی که صورت غرق در خون ندا آقاسلطان، به نماد مبارزه مردم ایران در اعتراضات سال ۲۰۰۹ (خرداد ۸۸) تبدیل شد، امروز نیز مرگ مهسا امینی به محرکه آنی مبارزه زنان ایرانی علیه تبعیض، کنترل حکومتی و مردسالاری تبدیل شده است اما دسترسی به اطلاعات است که جنبشهای اجتماعی را میپروراند و ثبت بیعدالتیها و خشونتها را ممکن میکند.
این است که بنیان گذاشتن یک اینترنت رایگان جهانی باید به اولویتی بینالمللی تبدیل شود چون قطع اینترنت، جان انسانها را میگیرد.

فایننشال تایمز درباره تاثیر خیزش سراسری مردم بر مساله حجاب تا به این نقطه از اعتراضات تحلیلی ارائه کرده است که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید.
ونهای سبز و سفید «گشت ارشاد» که پلیس امنیت اخلاقی ایران از آنها برای زیر نظر گرفتن و دستگیری زنانی استفاده میکند که دستورالعمل پوشش اسلامی را رعایت نمیکنند، از خیابانهای تهران ناپدید شدهاند.
دیگر ردی از این ونها که نماد یک دهه سرکوب زنان به شمار میرود، حتی خارج از مرکز پلیس امنیت اخلاقی در مرکز تهران هم پیدا نیست.
همان ونهایی که مهسا امینی ۲۲ساله، داخل یکی از آنها چپانده شد و کمی بعد در بازداشت جان سپرد و قتل او، بزرگترین اعتراضات خیابانی در سراسر کشور از سال ۲۰۱۹ (آبان ۹۸) را رقم زد.
سعید لیلاز، تحلیلگر اصلاحطلب، میگوید که گشت ارشاد به احتمال زیاد از خیابانها برچیده میشود و جمهوری اسلامی چارهای جز دادن آزادی اجتماعی بیشتر به جوانان ندارد.
بیش از یک هفته است معترضان جوان حدودا همسن و سال مهسا، به خیابانهای شهرهای بزرگ و کوچک سرازیر شدهاند و شعارهای ضدحکومتی همچون «جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم» و «مرگ بر دیکتاتور» سر میدهند.
برای جوانانی که با مشکلات اقتصادی عظیم، فقر و نابرابری دست و پنجه نرم میکنند، ونهای گشت ارشاد به نوعی «رسانا» در بروز خشم تبدیل شدند.
عماد افروغ، جامعهشناس، به خبرگزاری دولتی ایرنا گفت که گشت ارشاد جوری راهاندازی شده که «هیچ توجیه انسانی، اخلاقی، منطقی و حتی قانونی ندارد.»
او گفت: «جوری که یک پلیس مرد یک زن را داخل ون میاندازد غیرانسانی و غیراسلامی است.»

البته که رعایت حجاب یکی از جلوههای بارز حکومت دینی است.
جلال رشیدی کوچی، یک نماینده مجلس گفته بود که گشت ارشاد به پلیس آسیب زده است و هیچ نتیجهای جز شکست برای کشور نداشته است.
مشخص نیست چه تعداد پلیس در گشت ارشاد کار میکنند اما حضور آنها در پارکها، میدانها، خیابانها، بیرون ایستگاههای مترو و ...، به زنان احساس ناامنی میدهد.
این که پیامد اعتراضات به مرگ مهسا امینی چه خواهد شد مشخص نیست اما از جمهوری اسلامی بعید است قانون حجاب را لغو کند.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، تاکنون به اعتراضات کنونی واکنشی نشان نداده است اما دو ماه پیش، از اجبار «پوشش و حجاب اسلامی» دفاع کرد.
استدلال او این بود که زنان نیمی از دانشجویان کشور را تشکیل میدهند؛ پس حجاب مانع پیشرفت زنان نیست.
اصلاحطلبان اما همواره خواهان پایان دادن به نقش پلیس در اعمال قوانین مربوط به حجاب شده بودند.
در سوی دیگر، مقامهای ستاد امر به معروف و نهی از منکر هم نقش پلیس در نظارت بر پوشش زنان را زیر سوال برده بودند.
غلامرضا نوری قزلجه، یک نماینده اصلاحطلب مجلس به روزنامه شرق گفته بود باورهای مذهبی با «باتوم، دستگیری و گشت ارشاد» ایجاد نمیشود و نمیتوان مردم را «به زور به بهشت برد».
او تعیین جریمه مالی برای پوشش زنان را هم رد کرده و گفته بود مثل این است که کسی با پول برای بهشت و جهنم تصمیم بگیرد.

این بار خیزش مردم در ایران از پا نمیایستد و جهان همچنان نظارهگر تحولات آن است. گوشهای از تحلیل فارین پالیسی را درباره خیزش سراسری این روزهای مردم ایران بخوانید:
ایران در بحبوحه یک سلسله اعتراضات سراسری خودجوش قرار گرفته که جرقه آن کشته شدن مهسا امینی به دست پلیس گشت ارشاد بود. گرچه این کشور پیش از این هم موج اعتراضات اینچنینی را دیده و تجربه کرده است، تکرار آن در این نوبت احتمالا در واقعیت تغییراتی ایجاد خواهد کرد.
گواه ناخوشایند این که نپوشاندن چند تار موی یک زن، میتواند حق امنیت، زندگی و آزادی او را اینچنین سلب کند، وجدان ایران را تکان داده است و شعار «زن، زندگی، آزادی» از زمان مرگ مهسا امینی در ایران طنین افکنده است.
ایران پیش از این هم درگیر مناقشات عمومی بر سر مساله حجاب اجباری بوده است اما تظاهرات اخیر از این باب، تغییر جهتی چشمگیر دارد: این نخستین بار پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ (بهمن ۱۳۵۷) است که طیف وسیعی از احزاب و سازمانهای اجتماعی-مدنی علنا خواستار حذف قوانین مربوط به حجاب اجباری و توقف اعمال قوانین اینچنینی از سوی «گشت ارشاد» شدهاند.
این بار طیف وسیعی از چهرههای سیاسی و مذهبی برجسته، چهرههای سرشناس و ورزشکاران نیز به مساله حجاب واکنش نشان دادهاند.
این اعتراضات همچنین اولین جنبش اعتراضی طبقه متوسط جامعه در ایران، از زمان جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ (خرداد ۱۳۸۸) است اما بین این دو تفاوتهای مهمی وجود دارد:
تفاوت اول در شمار معترضان است. نشانهای از این که اعتراضات کنونی تعدادی که در سال ۲۰۰۹ (خرداد ۸۸) به جمع معترضان پیوسته بودند را به خیابان کشانده باشد، وجود ندارد. علاوه بر آن، معترضان سال ۲۰۰۹ (خرداد ۸۸) از سنین مختلف بودند در حالی که سردمداران اعتراضات اخیر بیشتر جوانند و به گفته یک جامعهشناس، همانانی هستند که وقتی کودک یا نوجوان بودند، از جنبش سبز چیزی به گوششان خورده است.
این جوانان «بیباک، صریح، شجاع و خشمگین» هستند، میگویند که «سلطنتطلب» نیستند و خواهان آزادی و دموکراسیاند.

وجه بارز دیگر اعتراضات کنونی در ایران، حضور زنان بسیار جوان در خط مقدم است.
در بسیاری از اعتراضات جاری، حضور زنان پررنگتر از مردان است و به نظر میرسد از برداشتن حجاب، حتی در حضور نیروهای امنیتی، بیمی به خود راه نمیدهند.
مرگ مهسا اما یک تکمورد نیست بلکه «نوک کوه یخ» بیعدالتی، تحقیر، بیحرمتی و سرکوب مداومی است که زنان ایرانی بیشماری به دست گشت ارشاد احساس میکنند.
حکومت بر بدن زنان در ایران، ریشه در قدرت سیاسی دارد. در سالهای نخستین پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ (بهمن ۵۷) بود که دین و نمادهای دینی همچون حجاب، به عنوان سلاحی در خدمت پاکسازی جناحهای انقلابی از عرصه سیاست به خدمت گرفته شد.
مرگ مهسا امینی نشان داد تا زمانی که طبقه حاکم بر جامعه ایران، بر اعمال حجاب اجباری، یادگار انقلابی متحجر، اصرار بورزند، رابطه دولت با شهروندانش به سراشیبی خواهد غلتید. پس تا زمانی که رژیم ایران چند تار مو را دستمایه مشروعی برای ربودن یک زن و تمامی خانوادهاش از احساس امنیت قرار دهد، مشروعیت عمومی رژیم همواره در خطر خواهد بود و ثبات سیاسی حکومت ایران هم همیشه در پرتگاه بحران امنیتی قرار خواهد گرفت که دستپخت خود حکومت است.
به همین دلیل، طبقه حاکم بر ایران، نه برای مردم ایران بلکه برای خودشان، امتیازاتی در مساله حجاب خواهند داد. اعتراضات کنونی، فارغ از این که به لغو کامل حجاب اجباری و پاسبانی دادن برای پوشش زنان بینجامد یا نه، ماندگار خواهد بود و همین حالا هم دستاورد آن چیزی است که تا همین چندی پیش، حتی تصور آن به ذهن خطور نمیکرد.
اکثریت ایرانیان بیحجابی را جرم که هیچ، اهانت هم نمیدانند.
از این لحظه، بهای مجازات زنان برای حکومت ایران گزافتر خواهد بود.

رسانه بلومبرگ درباره راههایی که آمریکا میتواند به اعتراضات سراسری در ایران کمک کند، یادداشتی منتشر کرده است. در این یادداشت به این سوال نیز پرداخته شده که چرا هر گونه گفتوگو درباره احیای توافق هستهای با حکومت ایران، باید متاثر و مرتبط با اعتراضات مردم در این کشور باشد.
بخشهایی از این یادداشت را در ادامه میخوانید:
ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه که از ایران برای جنگ در اوکراین پهپاد گرفته است، به ابراهیم رئیسی، رییسجمهوری ایران بدهکار است. این است که در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد به همتایش لطف کرد و او را از سنگ روی یخ شدن در این مجمع نجات داد.
پوتین همچنین از بسیج ۳۰۰ هزار نیروی ذخیره روس برای جنگ اوکراین خبر داده و تهدید غیرتلویحی هم به استفاده از سلاح هستهای کرده است. اعلام پوتین توجه بینالمللی از ایران را منحرف کرد؛ جایی که قتل مهسا امینی، اعتراضات سراسری علیه رژیم ایران را برانگیخته است.
رفتار بد نیروهای امنیتی، معمول جمهوری اسلامی است اما مرگ مهسا امینی به ناگاه، طاقت ایرانیان، بهویژه زنان را طاق کرد. رسانههای اجتماعی از ویدیوهای حجاب از سر برداشتن زنان، چیدن موهایشان و سوزاندن روسریها پر شد.
رژیم ایران طبق معمول برای مقابله با چنین اقداماتی، «دست سنگین» خود را رو کرد.
وقتی رئیسی در نشست سازمان ملل سخنرانی میکرد، نیروهای امنیتی او جمع شده بودند و به مردم تیراندازی میکردند؛ اما ویدیوها چیز دیگری هم نشان میداد: شهروندان مقاومت میکردند، پلیس را کتک میزدند و ماشینهایشان را به آتش میکشیدند.

جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: «با شهروندان شجاع و زنان دلیر ایران که هماکنون برای به دست آوردن حقوق اولیه خود تظاهرات میکنند، اعلام همبستگی میکنیم.»
اما اشاره بایدن به ایران در سخنرانیاش، مورد توجه واقع نشد چرا که لب کلام بایدن درباره پوتین و خطر افزایش تهدید هستهای در اوکراین بود.
رئیسی هنگام سخنرانی بایدن حضور نداشت اما قطعا زیر لب تشکری کرده است از صدقهای که دوست روساش به او داده بود. پوتین تمام توجه مجمع سازمان ملل متحد را بلعیده بود.
رئیسی حالا به تهران بازگشته است و روی توجه معطوف جهان و بایدن به روسیه، حساب میکند آن هم در زمانی که رژیم ایران به تنها شکلی که بلد است، مشغول مقابله با اعتراضات است. نشانههای شومی که از سرکوب خشونتآمیز، مشابه آنچه در سال ۲۰۱۹ (آبان ۹۸) روی داد حکایت دارد.
تاکنون دستکم دهها تن در این دور از اعتراضات کشته شدهاند و حکومت ایران دسترسی به اینترنت و دیگر راههای ارتباطی را بسته است که خود نشان از این دارد که رژیم نمیخواهد حرف خشونت و قساوت آن به بیرون درز کند و به گوش افراد بیشتری برسد.

چالش پیش روی بایدن اما کمک به معترضان داخل ایران است و اینکه اجازه ندهد رژیم ایران بار دیگر آنان را «مزدور » جلوه دهد.
بهترین کاری که آمریکا میتواند انجام دهد این است که صدای معترضان را رساتر کند و به آنها کمک کند تا از قطع اینترنت به دست رژیم فرار کنند، بتوانند بهتر با هم ارتباط برقرار کنند و اعتراضاتشان را سازماندهی کنند.
یک راه دیگر همان راهی است که وزارت خزانهداری آمریکا انجام داد: در پی اعلام درخواست ایلان ماسک برای معافیت از تحریمهای مرتبط با جمهوری اسلامی با هدف ارائه اینترنت ماهوارهای استارلینک در ایران، وزارت خزانهداری آمریکا اعلام کرد صادرات برخی تجهیزات اینترنت ماهوارهای در راستای کمک به آزادی اینترنت در ایران ممکن است.
در سطح دیپلماتیک، وزارت امور خارجه آمریکا باید از هر فرصتی برای معطوف کردن توجه به سمت اعتراضات ایران استفاده کند و از متحدان خود بخواهد همین کار را بکنند.
هر گفتهای درباره مذاکره با رژیم ایران درباره احیای توافق هستهای، باید همراه با ابراز مکرر همدلی صمیمانه با معترضان و همچنین تقبیح شدید سرکوب در ایران باشد.

در نهایت، کاخ سفید باید روشن بیان کند هر مقام ایرانی که با سرکوب معترضان در ارتباط باشد، بر اساس «قانون جهانی مگنیتسکی» تحت تحریم قرار خواهد گرفت.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا همچنین از تحریم پلیس اخلاقی ایران (گشت ارشاد) خبر داده است و باید گفت دولت بایدن از جای خوبی شروع کرده است.
معترضان در ایران از خطرات عظیمی که به جان خریدهاند تا در برابر رژیم بایستند آگاهند اما این بار، مهسا الهامبخش آنان برای بر پا خاستن و نه سر فرود آوردن، شده است.
جو بایدن باید پاسخ شجاعت معترضان در ایران را با کمک به آنها برای بلند کردن صدایشان بر سر و صدایی بدهد که پوتین در جهان راه انداخته استقانون مگنیتسکی جهانی.

فایننشال تایمز در گزارشی تحلیلی از تظاهرات سراسری در ایران و جرقه آغاز آن نوشت که مهسا امینی به نمادی از زنان ایران برای جهان تبدیل شده است. گزارشی از تحلیل این روزنامه را در ادامه بخوانید.
مرگ دلخراش مهسای ۲۲ ساله به دست گشت ارشاد، آنانی را که در جستوجوی آزادیاند، بیپرواتر کرده است.
مرگ مهسا زخمی تازه بر پیکر ملتی است که زخمهای بسیار بر تن دارد.
ایران که از کشتار اعتراضکنندگان جوانش در طلب آزادی بیشتر، در رنج است، حالا با مرگ مهسا به دامان سوگواری تسکیننیافتنی غلتیده.
در ایران عزایی ملی برپاست.
عکس آخر مهسا، افتاده در بستر بیمارستان قبل از آن که چشم از جهان فروبندد، همه یادآور خطراتی است که متوجه زنان ایران است.

مهسا فعال سیاسی نبود و برخلاف بسیاری ایرانیان بر روی شبکههای اجتماعی، هیچ سابقهای از حرف زدن علیه محدودیتهای اجتماعی و سیاسی در ایران نداشت.
در عکسی که ساعاتی پیش از دستگیری از او گرفته شده، مهسا شبیه هر دختر شادی است که با خانوادهاش به تهران سفر کرده باشد.
مهسا قرار بود یک ماه دیگر دانشگاهش را شروع کند. مانتوی سیاه بلند و روسری مشکیرنگی که موهایش کمی از زیر آن پیدا بود، حتی از قوانین جمهوری اسلامی هم تخطی نکرده بود.
مرگ دلخراش او، میتواند برای رژیم ایران پرهزینه باشد؛ رژیمی که اعمال دستورالعمل پوشش اسلامی را دستمایه توقف جریان مدرنیته سکولار در ایران قرار داده است.

زنانی که دههها، مسالمتآمیز و مستمر، مرزهای پوشش اسلامی را به عقب راندهاند و راه رفتن در خیابان و غذا خوردن در رستوران را با شالی که به دور گردن دارند به جان میخرند، حالا از خود میپرسند اصلا چرا باید قوانین دینی را تحمل کنند؟
از زمانی که تندرویان ایران چنبره به گرد قدرت را محکمتر کردهاند و اعمال سرکوبشان بر زنان به خاطر پوشش را افزایش دادهاند، زنان بیشتری هم راهی بازداشتگاه «وزرا» میشوند.
چنین تجربهای، نفرت بیشتری در دل زنان و خانوادههایشان دوانده است.
یک نفر که امسال چندین بار به وزرا برده شده، قول داده است فارغ از بهایی که خواهد پرداخت، برای اولین بار در تظاهرات شرکت کند.

یک مادر ۴۶ ساله که ماه گذشته در خیابان دستگیر و به وزرا برده شده بود هم گفته است که از شنیدن برنامه پسر ۲۴ ساله خود با دوستانش برای آتش زدن ماشین گشت ارشاد در تظاهرات به قتل مهسا امینی، بیمناک شده است.
در تظاهرات این بار، زنان از حمایت مردان و برخی جناحهای مذهبی برخوردارند که با کارزار آنها همدلی نشان میدهند.
علی کریمی، ستاره فوتبال ایران، در حساب اینستاگرامش گفته بود که «کاوه آینده ایرانزمین یک زن است.»
مهسا، پس از مرگ به تندیسی برای نافرمانی مدنی تبدیل شده است؛ تندیسهای دیگر، ندا آقاسلطان، سحر خدایاری، معروف به دختر آبی و ... هستند.
بر روی سنگ مزار (موقت) مهسا، جملهای ساده (به زبان کُردی) نوشته شده است: «تو نمیمیری، نام تو یک نماد میشود.»