رژیم ضدملی و ژست ملی

جمهوری اسلامی به دلایل مختلف رژیمی «ملی» نیست؛ رژیمی نیست که خواست و اراده اکثریت شهروندان، پایه اقتدارش باشد و تامین منافع ملت و ایران، محور حکمرانیاش قلمداد شود.

جمهوری اسلامی به دلایل مختلف رژیمی «ملی» نیست؛ رژیمی نیست که خواست و اراده اکثریت شهروندان، پایه اقتدارش باشد و تامین منافع ملت و ایران، محور حکمرانیاش قلمداد شود.
چنین نظام اقتدارگرایی که مصالح خود را بر منافع ملت ایران مرجح میداند، چند صباحی است که برای تداوم بقای غیردموکراتیک خود ژست ملیگرایانه گرفته است.
ویژگیهای یک نظام سیاسی ملی
اندیشمندان علوم سیاسی مولفههای متعددی برای «ملی» خواندن یک نظام سیاسی فهرست کردهاند؛ برخی از مهمترین این ویژگیها عبارتند از:
یک؛ اتکا به خواست و مشارکت و رای اکثریت شهروندان و نه به زور و ارعاب و سرکوب.
برقراری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه با تمام لوازم و ویژگیهایش (ازجمله آزادی و امنیت برای فعالیت تمام احزاب سیاسی و نیز رسانهها، و فرصت برابر برای رقابت تمامی گروههای اجتماعی) یک شاخصه مهم دموکراتیک بودن نظام سیاسی است.
دو؛ اتخاذ تصمیم بر اساس منافع کشور و خیر عمومی و نه بر مبنای مصالح حاکمان و پروژههای سیاسی و ایدئولوژیک صاحبان قدرت.
ساز و کار و روند تصمیمگیری یک شاخصه و لازمه ترجیح منافع ملی بر مصالح حکومت است؛ امری که خود را از کریدور نهادهایی چون مجلس و دولت برآمده از انتخابات آزاد و سالم متبلور میکند.
سه؛ حاکمیت قانون عادلانه و حامی حقوق تمامی شهروندان، به گونهای که هیچ فرد یا گروهی فراتر از قانون و واجد حق ویژه نباشد.
چهار؛ پاسخگویی حکومت و شفاف بودن فرآیندهای حکمرانی؛ شاخصههایی مهم که به قوه قضاییه مستقل و مدافع حقوق ملت و نیز آزادی و امنیت رسانهها و منتقدان و مخالفان نظام وابسته است.
پنج؛ استقلال واقعی ساختار سیاسی قدرت از قدرتهای فراملی، به گونهای که نظام حکمرانی همزمان با تعامل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی با دیگر کشورها در سطح بینالمللی، منافع ملی را شاقول هر همکاری و پیمانی بداند.
شش؛ تکیه بر ارزشهای انسانی، فرهنگی و تاریخی ملت در گستره سرزمینی، و بیاعتنا به هر گونه تبعیض.
ژست ملی در نظام اقتدارگرا
ادعای ملی بودن نظام اقتدارگرا بیش از آنکه در واقعیتهای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی ریشه داشته باشد، ژست و نمایشی سیاسی و سوءاستفادهای مزورانه است؛ اقدامی که با هدف پنهانسازی غیبت ملت و پوشاندن موقت و صوری فقدان مشارکت شهروندان در نظام حکمرانی انجام میشود.
به بیان دیگر، تصویر و ژست جایگزین واقعیت و روندهای مسلط و عینی میشود.
در این نمایش حکومتی، ملت نه بهمثابه مجموعهای از شهروندان آزاد و دارای اراده و مشارکتکننده، بلکه بهمثابه تصویری یکدست از یک ملت خیالی و البته مطلوب حکومت، برساخته و تبلیغ میشود.
این «ملت» از نظر رژیم اقتدارگرا در خطر است و تنها با وفاداری به نظام سیاسی و همراهی با حکومت، بقا و امنیت آن تضمین میشود.
بدیهی است که این ملت، ملت حقیقی نیست؛ شبح ملتی است که رژیم سیاسی از آن بهعنوان نقابی برای توجیه مشروعیت و بقای خود سوءاستفاده میکند.
در ژست ملی رژیم غیرملی و اقتدارگرا، تمامی نمادها و ابزارها، از پرچم و شعار و سرود گرفته تا واژگان ناسیونالیستی، از جمله وطن و میهن و استقلال و تمامیت ارضی، به ابزارهایی برای پوشاندن فقدان انصاف و عدالت و آزادی و برابری تبدیل میشوند.
نظام اقتدارگرا برای تداوم بقای غیردموکراتیک خود به گونهای از وفاداری و انسجام ملی نیاز دارد؛ رویکردی که در عین هیاهو و تبلیغ بسیار و زرق و برق فراوان، پوچ و بیپشتوانه و درونتهی است.
جمهوری اسلامی؛ رژیمی ضدملی
بر اساس آنچه در بالا به اجمال تبیین شد، جمهوری اسلامی جدای از آنکه فاقد نشانهها و لوازم یک نظام ملی، از جمله انتخابات آزاد و سالم و منصفانه، و مشارکت فعال و امن شهروندان و رسانهها است، بلکه ژست ملی گرفته و از مفاهیم ناسیونالیستی برای ادامه اقتدار غیردموکراتیک خود سودجویی میکند.
افزون بر این، رژیم حاکم بر کشور با اقدامات تبلیغاتی و سیاستهای غیرملی خود، منافع ملی و مصالح اکثریت ملت ایران را به گونهای روزافزون هدف گرفته است.
جمهوری اسلامی بهجای فراهم آوردن بستر و امکان گفتوگوی امن ملی و گسترش آزادی و امنیت سپهر عمومی، روزنامهنگاران، پژوهشگران، منتقدان و مخالفان را هدف برخورد امنیتی قرار میدهد و با ارعاب و احضار و بازجویی و بازداشت و زندان سرکوب میکند.
رژیم ضدملی، هراسناک از گسترش و متبلور شدن موج اجتماعی اعتراض به رویکردهای ایدئولوژیک، حتی از گردهمآیی شهروندان پیرامون پاسارگاد، مقبره کوروش کبیر، جلوگیری میکند؛ طرفه آنکه همزمان و با تزویر مجسمه و تصویر برخی نمادها و چهرههای تاریخی را در آیینهای حکومتی جدید تبلیغ میکند و خود را حامی تاریخ و تمدن ایران میخواند.
رژیمی که غیرمدبرانه و بیهیچ پروایی ثروت و سرمایه ملی و از جمله منابع نفت و گاز و آب و محیط زیست کشور را تاراج کرده و در استخدام توهمات ایدئولوژیک و سیاستهای غیرملی قرار داده، حالا ژست ملی گرفته و از حفظ تمامیت ارضی میگوید.
حکومت برای بقای غیردموکراتیک خود یکسره به رژیمهای اقتدارگرایی چون روسیه و چین درآویخته، اما همزمان از استقلال ایران میگوید.
چنین است که تضعیف موقعیت ژئوپلتیک ایران در منطقه بهدلیل تقویت توان اقتصادی و امنیتی کشورهای منطقه و پرتافتادگی و انزوای سیاسی جمهوری اسلامی، روندی فزاینده یافته و حتی تهدید و خطر از دست رفتن جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس را بیش از هر زمان کرده است.
افزون بر تمام اینها، جمهوری اسلامی ژست ملیگرایانه گرفته، در حالی که مفهوم گرانقدر «ملت» را از واقعیتی زنده و انسانی و لازم برای اقتدار ایران، به ابژهای تزئینی برای بازتولید و تداوم رژیم سرکوبگر تبدیل کرده است.
چنین است که آنچه از ملت باقی میماند، نه پیوند فعال و همدلانه میان شهروندان و مشارکت فعال و خلاق آنان در شبکهها و مناسبات اجتماعی و جمعیتهای سیاسی، بلکه زبانهای مرعوب و خاموش، رسانههای سانسورشده و مخالفان زندانی است.
با وجود تمام این واقعیتهای تلخ، با تکیه بر تجربههای تاریخی پرشمار میتوان گفت که حقیقت، و در اینجا حقیقت «ملت ایران»، هرچند به علل و دلایلی در کوتاهمدت به حاشیه رانده شود، بازمیگردد و از دل پنهانسازی تحمیلی رژیم اقتدارگرا و سرکوبگری و سانسور مسلط سر بر میکشد.
شاید در همین دوران سخت و سیاه متاثر از استبداد دینی، امکان نوعی بازاندیشی در معنای واقعی «ملت» و «ملی بودن» گشوده شود؛ امکانی که نه بهعنوان ژست یا نمایش، بلکه بهمثابه همزیستی آزاد و امن و صلحجویانه شهروندان ایرانی با یکدیگر و در گستره سرزمینی مشترک و تاریخی متحقق شود.