خامنهای دست به دامان شاپور ساسانی

جمهوری اسلامی پس از ۴۷ سال مبارزه با ملیگرایی ایرانی، اکنون در شرایطی قرار گرفته است که برای جلوگیری از سقوط، به تاریخ و نمادهای ملی بازمیگردد.

جمهوری اسلامی پس از ۴۷ سال مبارزه با ملیگرایی ایرانی، اکنون در شرایطی قرار گرفته است که برای جلوگیری از سقوط، به تاریخ و نمادهای ملی بازمیگردد.
نمونه آشکار این تغییر سیاست، نصب مجسمه شاپور ساسانی در میدان انقلاب تهران است؛ در حالی که همین حکومت روزگاری حتی به فکر حذف مجسمه فردوسی از میدان فردوسی بود.
این بازگشت کاذب و مصنوعی به ملیگرایی، نشاندهنده بحران و ورشکستگی حکومتی است که در تمام ابعاد با شکست مواجه شده است.
برای ۴۷ سال، جمهوری اسلامی بهجای توجه به ملت و ملیگرایی، بر امت اسلامی تاکید داشت و هر نماد ملیگرایانهای را از کتابهای درسی و زندگی عمومی حذف کرد.
حتی پیروزیهای تاریخی شاپور ساسانی و دیگر پادشاهان ایرانی در مقابل امپراتوری روم، در کتابهای درسی پس از انقلاب به فراموشی سپرده شدند.
حالا که خطر سقوط حکومت جدی شده، جمهوری اسلامی به بازگرداندن مجسمهها و نمادهای ملی دست زده تا تصویری فریبکارانه از احترام به تاریخ ملی ارائه دهد؛ در حالی که مردم میبینند همان حکومت در روز کوروش مانع حضور آنها در پاسارگاد میشود.
این تناقض باعث میشود مردم بهدرستی شک کنند که استفاده از شاپور ساسانی صرفا ابزاری تبلیغاتی برای حفظ قدرت است.
در زمینه حجاب نیز حکومت مجبور شده انعطاف نشان دهد. در مراسم میدان انقلاب، زنانی با پوششی غیر از حجاب اجباری حضور داشتند که حکومت در حالت عادی آن را تحمل نمیکند.
جمهوری اسلامی در شرایط کنونی مجبور شده برای تقویت موقعیت تضعیفشده خود از پوششی وام بگیرد که سالها با آن مخالفت کرده است.
این موضوع نشان میدهد که پس از ۴۷ سال، حجاب اجباری نتوانسته پاسخگوی واقعیتهای اجتماعی باشد و حکومت مجبور است برای نزدیکی به مردم و جلوگیری از سقوط، از سیاستهای اجباری عقبنشینی کند.
از سوی دیگر، در حوزه سیاست خارجی و اقتصادی، جمهوری اسلامی همچنان بر منابع کشور برای اهداف نیابتی خارج از ایران متمرکز است.
بهعنوان مثال، خامنهای در بهمن ماه گذشته یک میلیارد دلار دیگر از منابع مردم ایران را به حزبالله لبنان هدیه داد. وزارت خزانهداری آمریکا نیز این موضوع را تایید کرد.
پیشتر گزارش شده بود جمهوری اسلامی به هر کدام از ۶۰ هزار عضو حزبالله ماهانه ۲۲۰۰ دلار حقوق میدهد؛ رقمی که بیش از یک میلیارد دلار در سال میشود.
کمک برای بازسازی مناطق تخریبشده و تامین تسلیحات نیز جدای از این رقم است که نشاندهنده اولویتبخشی حکومت به گروههای نیابتی در خارج بر مردم داخل کشور است.
این سیاستها با بحرانهای داخلی همزمان شدهاند. جمهوری اسلامی در تامین نیازهای اساسی مردم ناتوان است: آب، برق، گاز، امنیت و کنترل قیمت مواد غذایی با بحران مواجه هستند.
وضعیت آب در تهران نمونهای از بیکفایتی است. وزیر نیرو تایید کرده که فشار آب شبها به صفر خواهد رسید و حتی جیرهبندی ممکن است کافی نباشد.
با این حال، مسئولان مشکل را صرفا به خشکسالی نسبت میدهند، در حالی که کشورهای همسایه با شرایط مشابه سیاستهای بهتری اجرا کردهاند و با بحران مشابه مواجه نیستند.
در کنار بیکفایتی داخلی، فساد و اولویتدهی به مسائل خارجی آشکار است. کمکهای میلیاردی به حزبالله و دیگر گروههای نیابتی در حالی صورت میگیرد که بودجه لازم برای بیمه سلامت، حمایت از کشاورزان و توزیع شیر در مدارس ایران تامین نمیشود.
برای مثال، یک میلیارد دلار کمک به حزبالله بیش از بودجه کل سالانه بیمه سلامت و تقریبا ۱۰ برابر بودجهای است که برای بیمه محصولات کشاورزی اختصاص یافته است.
این امر نشان میدهد که مردم ایران حتی در تامین نیازهای پایه خود بیپناه ماندهاند.
در مجموع، جمهوری اسلامی در تمام حوزهها با شکست مواجه است: شکست تحقیرآمیز در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، بازگشت ناگزیر به ملیگرایی کاذب، شکست در اجرای حجاب اجباری، بحران آب و برق، فساد گسترده و اولویتبخشی به گروههای نیابتی در خارج از کشور.
این وضعیت حاکی از آن است که حکومت نهتنها قادر به اداره کشور و تامین نیازهای مردم نیست، بلکه منابع ملی را برای اهدافی صرف میکند که هیچ منفعتی برای مردم ایران ندارد.
چنین وضعیتی، بیاعتمادی و نارضایتی عمومی را بیش از پیش تشدید میکند و آیندهای بحرانی پیش روی حکومت قرار میدهد.