زمین سوخته ارتش سایبری جمهوری اسلامی؛ آیا رژیم میتواند معترضان را بازی دهد؟
وبسایت «وایرد» در مقالهای تحلیلی به برد و باخت «ارتش سایبری» جمهوری اسلامی در چند ماه خیزش انقلابی مردم ایران پرداخته است.
نگارنده این مقاله بر این باور است که ادامه یافتن اعتراضات و تغییر تاکتیک سایبری رژیم، جمهوری اسلامی را متوسل به جنگی کرده که کسی در آن پیروز میدان نیست.
حال و هوای نوروز ۱۴۰۲در ایران متاثر از وضعیت بغرنج اقتصادی است. وبسایت المشارق در گزارشی به همین موضوع پرداخته که در ادامه آن را میخوانید.
نوروز با سر رسیدن بهار و رقص و مهمانی و دیدوبازدید، باید زمان و فرصتی برای امید و امیدبخشی باشد اما در نوروز این سالها در ایران، چنین ویژگیای کمرنگ و کمرنگتر شده است.
هنگامه، یکی از کسانی است که از قیمتهای گزاف اجناس نوروز امسال بسیار ضربه خورده. او که تکنیسین دامپزشکی است به المشارق گفته خوشی نوروز امسال از او و خانوادهاش گرفته شده است و فشار اقتصادی هرگز تا این اندازه برای او کمرشکن نبوده است.
هنگامه اضافه کرده که او و همسرش هر دو تماموقت کار میکنند اما امسال همهجوره کم آوردهاند و او مجبور شده با دختر هشت سالهاش سر این که چه میتواند برای او بخرد، حرف بزند و در نهایت قرار شده برای او هدیههایی بگیرند که در لیستی که خود بچه میخواسته، نبودهاند.
بنا بر آمار رسمی ارائه شده از سوی مقامهای جمهوری اسلامی، نرخ تورم از یک اسفند به رقم ۴۷/۷ درصد رسیده است و نرخ تورم نقطهبهنقطه هم ۵۳/۴ درصد است.
بازنشستگان و کارگران هم طی سال گذشته در اعتراض به وضعیت معیشتی خود بارها تجمع کردهاند.
فریبرز، مهندس بازنشسته ۷۵ ساله و همسر بازنشسته او تصمیم گرفتهاند به نوههایشان بگویند نوروز ۱۴۰۲ نمیتوانند برایشان هدیه بخرند.
فریبرز از احساس شرمندگی و عمق دردناک بودن چنین تصمیمی گفته و اشاره کرده که آنها از عهده خرج و مخارج خودشان هم برنمیآیند چون «همهچیز حتی از نوروز ۱۴۰۱ هم گرانتر است» و سال قبل خودش (از نظر اقتصادی) سال سختی بود.
قشر متوسط، رو به خاکستر شدن
احساس بیپولی قشر متوسط را گرفتار کرده است.
یک اقتصاددان ساکن ایران به المشارق گفته است که این قشر رفتهرفته در حال محو شدن است: «این روزها طبقه متوسط به زحمت میتواند اجاره خانهاش را بپردازد و برای خودش طبق سنت نوروزی، کفش و لباس بخرد.»
به گفته این اقتصاددان، خود سر و کله زدن روزمره با افزایش قیمت حال و هوای نوروز را خراب میکند چون نوروز، تعطیلی و آغاز سال نوست و طبیعتا باید خرج آن کرد.
او گفته که دید و بازدید دو هفتهای با خانواده، دوستان و خویشاوندان، خرید اجناس نوروزی و آجیل و شیرینی و لباس و کفش نو، رفتن به آرایشگاه و پیرایشگاه و ...، دیگر برای خیلی از ایرانیها ممکن نیست.
سفر هم برای این قشر به رویایی دوردست تبدیل شده است و با وجود تبلیغات آژانسهای مسافرتی و اشاره به تخفیف سفرها، مردم با توجه به بودجه کمشان سفر نمیکنند.
در سالهای گذشته بعضی خانوادهها و بیشتر خانوادههای جوان، نوروزشان را به ترکیه و دوبی میرفتند چون جوانها دوست دارند به بار و کلاب یا به کنسرت خوانندههای «لسآنجلسی» در این کشورها بروند که در ایران این گزینه را در اختیار ندارند.
امسال اما مردم کمتری مسافرت کرده و میکنند چون ارزش ریال حتی نسبت به سال قبل به شدت پایین آمده و در اسفند ماه سقوط آزاد داشته است.
پیشبینی میشد با توافق از سرگیری روابط میان تهران و ریاض با پادرمیانی پکن، وضعیت اقتصادی بهتر شود اما قیمت اجناس و خدمات همچنان بالا مانده است.
چهارشنبهسوری
چهارشنبهسوری ۱۴۰۱ هم به مجال اعتراضی گسترده علیه حکومت تبدیل شد. جمهوری اسلامی همیشه در تلاش برای خاموش کردن آتش این جشن بوده و البته هر سال در آن ناکام مانده است.
چهارشنبهسوری ۱۴۰۱ اما فرصتی برای شعار سر دادن و شعارنویسی شد و سوخت آتشهای برپاشده در این شب هم بعضا روسری بود.
ادامه اعتراضات در ایران گواه عمق نارضایتی و مخالفت شهروندان با جمهوری اسلامی است.
یک جامعهشناس ساکن ایران به المشارق گفته است دیگر به ضرب و زور بازداشت هم کاری از دست جمهوری اسلامی برای ساکت کردن مردم بر نخواهد آمد.
نوروز ۱۴۰۲ با توجه به خیزش انقلابی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی رنگ و بوی دیگری دارد و امید و غم در آن به هم گره خورده است. غم از دست رفتن جانهای جوان و امید به آزادی ایران ....
با تازه شدن طبیعت، امید میرود دانه اعتراضی که در اواخر تابستان ۱۴۰۱ کاشته شد و از فصل سرد و تاریک ظلم و ستم جمهوری اسلامی جان به در برد و نهال جوان «زن، زندگی، آزادی» شد، در سال ۱۴۰۲ به درختی تنومند بدل شود و میوه آزادی دهد. امیدی که با نوروز پیوند خورده است.
ریشههای نوروز به آیین زرتشتی بازمیگردد. مردم در نوروز میرقصند، عیدی میدهند و میگیرند و قبل از نوروز، با چهارشنبهسوری و خانهتکانی به استقبال نوبهار میروند.
اما نوبهار در نقاط مختلف جهان چگونه و با چه آیینهایی از راه میرسد؟
سونگکِرَن، تایلند
سونگکرن جشنواره بهاره تایلند است که برای آن با دو روز تعطیلات رسمی هم در نظر گرفته شده است.
تا سال ۱۸۸۸، سونگکرن رسما آغاز جدید سال نو در تایلند بود اما در سال ۱۹۴۰، روز یکم ژانویه، شروع سال رسمی میلادی به آِغاز سال نو رسمی تبدیل شد.
سونگکرن در لغت به معنای «جنبش» یا «به حرکت درآمدن» است و سرچشمه آن واژه سانسکریت «سانکرانتی» است که معنای «گذر ستارهشناسانه» و به گذر خورشید از یک نقطه به نقطه دیگر در منطقهالبروج اشاره دارد.
همچنین تمرکزی بر تطهیر در این جشنواره وجود دارد. مردم در آببازی شرکت میکنند و خانههایشان را رفت و روب میکنند، «گناهانشان را از تن میشویند» تا از سال گذشته بگذرند. به معابد میروند و غذا پیشکش راهبان بودایی میکنند.
سنت آبپاشی به یکدیگر در این جشنواره باعث شده این جشنواره به عنوان یک جشنواره آبی هم معروف باشد.
در روز اول از تعطیلی رسمی سونگکرن، تصاویری از بودا در رژهها به دست گرفته میشود و مردم آببازی را آغاز میکنند.
دومین روز هم مردم دید و بازدید میکنند و با خویشاوندانشان وقت میگذرانند.
روز سوم رسما آغاز سال جدید محسوب میشود و جشنها و پایکوبیها به راه میافتد.
هولی، هندوستان
هولی هم جشنواره رنگ بهاره است که در آن هندوها، پایان زمستان، فرارسیدن بهار و موسم عشق را جشن میگیرند.
پشت هر رنگ جشنواره هولی معنایی نهفته است. مثلا رنگ قرمز نماد عشق و رنگ زرد، الهامگرفته از ادویه زردچوبه، نماد سلامت است.
یک روز قبل از جشن هولی مردم آتش روشن میکنند و گرد آن رقص و پایکوبی میکنند و باور دارند که آتش فضا را پاک و تطهیر میکند.
شمالنسیم، مصر
شمالنسیم هم جشنواره ملی مردم مصر برای جشن گرفتن آغاز بهار است و سرچشمه آن، جشنواره «شمو» در مصر باستان است.
شمو جشنواره سرور و شادی از رسیدن بهار و موسم پرباری و فراوانی محصولات بوده است.
شمالنسیم طبق تقویم مسیحیت شرقی در روز دوشنبه عید پاک مسیحیان جشن گرفته میشود.
مردم شمالنسیم را با گذراندن زمان در دامن طبیعت میگذرانند. تخممرغ رنگ میکنند و بعد آن را میخورند یا به هم هدیه میدهند.
غذای سنتی شامالنسیم شامل کاهو، پیازچه، نوعی لوبیای سفید و البته ماهی معروف فسیخ است که نوعی ماهی نمکسود است.
لاس فایاس، اسپانیا
جشنواره لاس فایاس هم ۱۵ تا ۱۹ ماه مارس در والنسیای اسپانیا برگزار میشود و از ابتدای ماه مارس تا ۱۹ ماه مارس هم هر روز جشنهایی در گوشه و کنار والنسیا برگزار میشود.
فایاس نام آدمکها و عروسکهای بزرگی است که در این مراسم به آتش کشیده میشوند.
صدای آتشبازی و ترقه در سراسر فستیوال لاس فایاس به گوش میرسد.
ریشه این جشنواره احتمالا به سنت به آتش کشیدن تیرکهای چوبی به دست نجارها برمیگردد. نجارها چراغ لازمه کارشان را به این تیرکها آویزان میکردند اما با طولانیتر شدن روزها در فصل بهار، دیگر به نور چراغ و این تیرکها هم نیازی نبود، پس نجارها آنها را به آتش میکشیدند.
مردم در طول سال از طریق خیریهها پول جمع میکنند تا لاس فایاس را هر چه باشکوهتر برگزار کنند.
بوئرگبِرِنِن، لوکزامبورگ
بوئرگبرنن فستیوال بهاره محبوب لوکزامبورگ، آلمان، فرانسه و بلژیک است. در آلمان، این جشنها به همان نام بوئرگبرنن و در فرانسه و آلمان با نام «دیمانش دِ براندون» معروف است.
مردم در این جشنها آتشهای بزرگ بر پا میکنند تا پایان زمستان و آغاز بهار را جشن بگیرند. بر پا کردن خود آتش هم در طول روزگاران تغییراتی داشته و حالا در قلب آتش، یک صلیب بزرگ قرار داده میشود.
امروزه این سنت در آلمان، بلژیک و فرانسه چندان زنده نیست اما در لوکزامبورگ در نشو و نماست و از سال ۱۹۳۰ بدین سو رواج دارد.
در اصل و ابتدا این تعطیلات، تعطیلاتی مختص مردان بود و تازهدامادها نقشهای خاصی در این مراسم بر عهده میگرفتند اما امروزه این جشن متعلق به همه است.
آتش افروختن در میان تغییر فصل نماد خداحافظی با گذشته و آب زدن راه برای فرا رسیدن آینده است.
سِکززِلویتِن، سوییس
سکززلویتن هم نام جشنواره بهاره دیگری است که در زوریخ سوئیس برگزار میشود و نام آن به نواختن زنگ پایان روز کاری در ساعت شش عصر اشاره دارد.
تعطیلات به عنوان جشن گرفتن اولین روز کاری با ساعات تابستانی است چون در زمستان کارگرها تا زمان تاریک شدن هوا کار میکردند اما در تابستان میتوانستند تا زمان به صدا درآمدن زنگ راس ساعت شش عصر کار کنند. رسیدن به زمانی از سال که در آن روزها طولانیترند و مردم در روشنایی روز همچنان میتوانند کار کنند دلیل جشن و سرور است و فلسفه برپایی سکززلویتن هم همین است.
در این جشنواره یک آدمک هم میسوزانند و آن آدمک در حقیقت یک آدمبرفی پرشده از مواد منفجره است که خود این آدمبرفی یکجور لولوست که تاریخچهای قدیمیتر از آدمبرفی سکززلویتن دارد و باور بر این است و اگر سر او زود منفجر شود، تابستانی گرم و آفتابی در پیش روست.
مِی کویین، بریتانیا
جشن می کویین (ملکه ماه مس) از زمان قرون وسطی وجود داشته است و یکم ماه می هر سال میلادی، با جشن و پایکوبی در شهرها و روستاها برگزار میشود.
اولین روز ماه می در سراسر اروپا جشن گرفته میشود و در بریتانیا با می کویین جشن گرفته میشود.
می کویین از میان دختران شهر یا روستا انتخاب میشود و سنتی معمول در دوران ادوارد و عصر ویکتوریا بوده است که حالا در چندین نقطه بریتانیا و بیش از هر جا در هِیفیلد، دِربیشِر، رایج است.
خود می کویین در این جشنها رخت سفید میپوشد و در رژهها شرکت میکند.
اول ماه می (مِی دِی)، روز جهانی کارگر هم در تقویم رسمی تعطیل است و در واقع بین نقطه اعتدال بهاری و خوریستان (انقلاب) تابستانی قرار میگیرد.
وبسایت کانورسیشن در مقالهای به نحوه کار، کارآمدی و کارکرد فنآوری «چتجیپیتی» پرداخته است که این روزها بر سر زبانها افتاده. این فنآوری قابل توجه به طرز جالبی میتواند با نثر و نوشتار روان، منسجم و زیرکانه، مطلب تولید کند.
چتجیپیتی طبیعتا محدودیتهای خاص خودش را هم دارد و گاه میتواند چیزهای احمقانهای در نوشتار بیاورد.
این فنآوری اهل تقلب هم هست و در عین حال که جالب است، نقل قولهایی میسازد تا مثلا ادای دقت آکادمیک و دانشگاهی را در بیاورد.
دست به سرقت علمی چتجیپیتی هم خوب است. اگر از آن بخواهید چند تایی نام شهر برای یک داستان تخیلی به شما پیشنهاد کند نیز از پس آن برمیآید و در یک چشم بر هم زدن، از ناکجاآبادی در داستانی خیالی سر درمیآورید.
با وجود تمام کاستیهای چتجیپیتی، آمال و آرزوهای زیادی درباره آینده آن وجود دارد. تلاشهایی برای طرح مسابقه پرسش و پاسخ آنلاین با استفاده از چتجیپیتی شده و حتی مقالههایی هم با آن نوشته و منتشر شده است.
اما با همه اینها، ترس هم از این فنآوری وجود دارد و البته این همان ترسی است که اغلب در مورد هر پیشرفتی در هوش مصنوعی به وجود میآید و مبنای آن هم این است که چنین فنآوریهایی موج ایجاد بیکاری انبوه را در بخشهایی از اقتصاد ایجاد خواهند کرد.
بروز چنین اختلافنظرهایی حین ظهور فنآوریهای جدید معمول است و در کنار آن مباحث بهرهوری و خودکارسازی (اتوماسیون) هم مطرح میشود و البته این سوال هم پیش میآید که چنین فنآوریهایی در نهایت به سود مردم خواهد بود یا نه؟
برخی اقتصاددانان بر این باورند که فنآوری، بهرهوری را بدون ایجاد خطر تعدیل نیروی گسترده، افزایش میدهد چون مشاغل جدید ایجاد میکند. اما اشاره میکنند هیچوقت تضمینی نیست که این شغلهای جدید در مقایسه با مشاغلی که در اثر خودکارسازی از بین رفتهاند، آنقدری درآمدزا، امن یا برای فرد شاغل ارضاکننده باشد و در نتیجه کارمندان حق دارند از اتوماسیون بترسند.
البته طبق چنین دیدگاهی، کارهایی که خودکارسازی شدهاند کارهایی ضروری بودهاند؛ وگرنه ماشینی کردن لزوما به معنای بهبود بهرهوری نیست.
دیوید گریبر، مردمشناس آمریکایی، در نظریه جنجالی «کارهای چرند» به توضیح همین نکته پرداخته است.
طبق نظریه گریبر، قسمت اعظم کارهای دفتری از اساس بیخود هستند و حتی کسانی که خودشان انجام این کارها را بر عهده میگیرند، احساس نمیکنند که خدمت خاصی به جامعه میکنند.
چتجیپیتی هم بیشتر میتواند کارهایی مثل تنظیم فاکتور، فرمت داده، مرتب کردن «گستردهبرگها» یا دستهبندی همان مسابقات پرسش و پاسخ را انجام دهد اما اگر چنین مشاغلی اصلا وجود دارد به دلیل کاستیهای ناشی از کاغذبازی (مشاغل کاذب) است. خودکارسازی چنین کارهایی هم باعث افزایش بهرهوری نیست چون این نوع کارها از اساس کار کاذب است.
ظهور چتجیپیتی به این معنا نیست که انسانها از دفتر کار ناپدید شوند.
مدیران هر مجموعه قطعا در جایگزین کردن انسانها با هوش مصنوعی، اول از همه سود و زیان خودشان را در نظر میگیرند و برخی معتقدند که مدیران راس مجموعه، از مدیریت تیمهای بزرگ لذت میبرند چون به آنها احساس پرستیژ و صاحب اختیار بودن میدهد.
همچنین این که در شرکتی کارمند سر کار باشد باعث میشود مشروعیتی به شرکتها بخشیده شود که آن هم امتیازات استراتژیک خودش را دارد.
پس کار دفتری با آمدن فنآوریهایی مانند چتجیپیتی به میدان تعطیل نمیشود و اگر قرار بر افتادن اتفاقی باشد، تنها روند انجام کارها را تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ مثلا درخواستهای بیشتری برای تماس تصویری روی زوم و ملاقات کاری به صرف قهوه مطرح خواهد شد.
این به آن دلیل است که فنآوریهایی مثل چتجیپیتی، میتواند کارهای دفتری مثلا تنظیم فاکتور را بر عهده بگیرد اما از سوی دیگر از کار بیکار کردن کارمندانی که انجام چنین مشاغلی را به عهده میگیرند، لزوما برای ریاست صرفهای ندارد.
سیستمهای ناکارآمد
اما بهتر است بزرگترین مشکل چتجیپیتی از جهت تاثیر آن بر محیط کاری، با نظرات استفورد بییر، متخصص مدیریت سیستم، توضیح داده شود.
بییر معتقد بود که «بهتر است مشکلات محو شوند تا این که حل شوند».
به عبارتی سادهتر، او دید سیستمهای کامپیوتری که خوب طراحی شدهاند میتوانند مشکلات را پیشبینی کنند و از همان اول کار آنها را از میان بردارند اما سیستمهایی که طراحی ضعیفی دارند به محض پیدا شدن سر و کله مشکلات است که به آنها حمله و آنها را از میدان به در میکنند.
مشکل دیگر در نظر بییر ایجاد «ناکارآمدی کارآمد» بود که به این مساله اشاره دارد: وقتی فنآوری استفاده میشود تا ناکارآمدی بیشتری ایجاد کند و در حقیقت ناکارآمدی را به شکل کارآمدی پیاده کند، در آن صورت بهرهوری هم وجود نخواهد داشت. نظریاتی از این قبیل که وجود کامپیوترها آنقدری که انسانها فکر میکنند بر بهرهوری تاثیر نمیگذارند هم با همین «ناکارآمدی کارآمد» قابل توضیح است.
طبق نظریه بییر، چتجیپیتی هم در حقیقت تنها مشکل را در نطفه خفه میکند اما دردی از کسی دوا نمیکند. قطعا یکی از استفادههای چتجیپیتی، تصحیح گستردهبرگ است اما اگر این گستردهبرگ خود بلامصرف باشد، چتجیپیتی هم به درد کسی نمیخورد.
چتجیپیتی میتواند نماد همین استفاده ناکارآمد از فنآوری برای انجام کارآمد کار ناکارآمدی باشد که اصلا خود ارزش انجام داده شدن ندارد چون در حقیقت انجام کارهای بیفایده به شکل کارآمد برابر با این است که کارهای بیفایده بیشتری در حال انجام شدن است و این خود به بزرگتر شدن خود مشکل دامن میزند.
فنآوری جدید ممکن است تلاش کند تا تمام سیستم را از نو ارزیابی و آن را با کارهای تکتک و ریزریز خودکارسازی کند. به این شکل مشکلات حل میشوند ولی از میان برداشته نمیشوند و فقط جای آنها سر و کله مشکلات جدید پیدا میشوند که این هم به حال کسی سودی ندارد.
نتیجه این که چتجیپیتی ابزار قدرتمندی است و توانایی بالقوه فراوانی برای هوش مصنوعی دارد اما این فنآوری کاملا شناختهشده نیست.
در حال حاضر خطر اصلی چنین فنآوریای نه بیکار کردن انسان که تکثیر مشتی چرندیات است.
دولت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در حال پیشبرد تصویب لایحهای در پارلمان این کشور است تا به موجب آن اکثریت (البته اکثریت نسبی) مجلس اسرائیل، یعنی ۶۱ کرسی از ۱۲۰ کرسی، قدرت پیدا کنند تا تقریبا هر حکم دادگاه عالی اسرائیل را لغو کنند.
این لایحه همچنین به سیاستمداران اجازه میدهد تا اکثر قضات این دادگاه را خودشان منصوب کنند.
چنین لایحهای نه به پیشگامی خود نتانیاهو، بلکه به ابتکار همحزبیهایش، یاریو لوین، وزیر دادگستری و سیمچا روثمن، رییس کمیته قضایی کنست در حزب لیکود پیشنهاد شد.
لوین و روثمن هر دو کینه دیرینهای از دادگاه عالی اسرائیل در دل دارند و آن را صاحب قدرت بیش از اندازه در حوزه اموری مرتبط با جماعت بسیار مذهبی اسرائیل و جمعیت مزراحی، یهودیان اصالتا اهل خاورمیانه، میبینند.
دلیل پررنگ دیگر برای ارائه چنین لایحهای این است که بسیاری از راستگرایان در اسرائیل هرگز دادگاه عالی را برای تصمیمات آن در سال ۲۰۰۵ مبنی بر خروج از نوار غزه نبخشیدند.
بر کسی پوشیده نیست که لایحه اصلاحات قضایی در اسرائیل میتواند در گریز نتانیاهو از دادگاه اتهامات فساد مالی هم به داد او برسد. نتانیاهو تمامی اتهامات مربوطه را انکار کرده است.
سرچشمه اعتراضات از کجاست؟
دادگاه اتهامات فساد مالی نتانیاهو، چهار سال بحرانی سیاسی در اسرائیل رقم زد و مردم کشور را بر سر شایستگی او برای رهبری، چندپاره کرد.
پس از برگزاری پنج دور انتخابات از سال ۲۰۱۹ که در آن سیاستمداران راست و چپ، از تشکیل دولتی باثبات درماندند، عدهای راستگرا و گرایشهای مذهبی حزب لیکود به ریاست نتانیاهو، برنده اکثریت آرا در انتخابات نوامبر ۲۰۲۲ شدند و راستگراترین دولت در تاریخ اسرائیل را تشکیل دادند.
الحاق کامل کرانه باختری، سنگاندازی در راه تصویب لوایح مرتبط با حمایت از اقلیتهای جنسی و جنسیتی، لغو قوانین مرتبط با حمایت از حقوق زنان و اقلیتها و دادن اختیارات گستردهتر به سربازان و پلیس در اسرائیل، همه در برنامه کار دولت ائتلافی نتانیاهوست.
نظر منتقدان لایحه چیست؟
از آنجا که اسرائیل قانون اساسی مکتوب ندارد، دادگاه عالی اسرائیل نقشی عمده در ایجاد توازن و کنترل بازی میکند.
نگرانی این است که تصویب چنین لایحهای به از بین رفتن تدریجی قوانین دموکراتیک و اعمال قانون در اسرائیل منجر شود و همین است که بزرگترین اعتراضات در تاریخ اسرائیل را رقم زده و صدها هزار نفر را روانه خیابانها کرده است.
تاکنون تظاهرات بسیاری در بیرون کنست، مجلس اسرائیل، به راه افتاده و حتی اعتراضاتی در بزرگراهها و فرودگاه پایتخت شکل گرفته است.
برخی از این اعتراضات هم به خشونت کشیده شدهاند.
جنبش اعتراضی در اسرائیل، بدون رهبر اما قابل توجه است.
از منظر بینالمللی، بسیاری از متحدان اسرائیل درباره مسیری که این کشور ممکن است به آن کشانده شود، هشدار دادهاند.
در نهایت چه خواهد شد؟
تا اینجای کار، میانجیگری آیساک هرتزوگ، رییسجمهوری اسرائیل با دولت به بنبست خورده و پیشنهادهای او غیرعملی اعلام شدهاند.
بنا بر گزارش رسانههای اسرائیلی، نتانیاهو تمایل دارد به توافق برسد اما به نظر میرسد به نوعی از سمت شرکای راست افراطیاش «گروگان» گرفته شده است و اگر او تغییراتی را که آنها میخواهند اعمال نکند، میتوانند دولتش را از هم بپاشند.
نتانیاهو این راه و انتخاب را دارد که ائتلافی با احزاب مخالف تشکیل دهد اما احتمالا اکثریت اپوزیسیون اسرائیل به او اعتماد نخواهند کرد.
در صورتی که لایحه اصلاحات قضایی به همین شکل فعلی تصویب شود، اسرائیل با بحران بیسابقهای روبهرو خواهد شد. با توجه به اعتراضات مردمی گسترده، هرتزوگ چندین بار درباره وقوع جنگ داخلی در اسرائیل هشدار داده است.
تصمیم بر تصویب لایحه مذکور به ترس فلسطینیها از بازگشت به یک درگیری تمامعیار نیز دامن زده است. اینها همه در حالی است که جمهوری اسلامی و بقیه دشمنان اسرائیل هم به دقت به نظاره آنچه ضعف داخلی در این کشور تلقی میکنند، نشستهاند.
دریچه دستیابی به هر گونه توافق یا مذاکره درباره لایحه اصلاحات قضایی رو به بسته شدن است. ائتلاف تصمیم دارد لایحه اصلاحات قضایی را پیش از تعطیلات عید پسح که روز دوم آوریل، سیزدهم فروردین ماه آغاز میشود، تصویب کند.
تحلیلگران مقالهای که در وبسایت جوییش نیوز سندیکا منتشر شده، تاکید کردهاند کار غرب از آغاز خیزش انقلابی در ایران، اعمال فشار قابل ملاحظه بر جمهوری اسلامی بوده، اما حالا وقت آن رسیده که بر روی حمایت حداکثری از مردم ایران متمرکز شود.
بر اساس این تحلیل، در پیش گرفتن یک رویکرد غیرمداخلهجویانه برای کمک به معترضان در ایران، راه را برای حاکم شدن دموکراسی در کشور هموار خواهد کرد.
خیزش انقلابی علیه جمهوری اسلامی در شش ماهه گذشته ایران را درنوردیده و تا بدینجا، پایدارترین و وجودیترین تهدید برای رژیم از زمان تکوین آن تا حال بوده است.
بهرغم سرکوب توام با خشونت شدید اعتراضات، گزارشهایی از ادامه اعتراضها و اعتصابها منتشر میشود و حمایت از تغییر سیستماتیک در ایران هم همچنان سر جایش است.
جنبش اعتراضی اخیر همچنین به پیوستن گروههای اپوزیسیون داخل و خارج ایران به یکدیگر انجامیده است.
اما حمایت حداکثری کشورهای دموکراتیک از معترضان ایرانی برای دستیابی آنها به نتیجه مطلوب ضروری است. ایالات متحده آمریکا، کانادا، اتحادیه اروپا و بریتانیا بر سر اعمال تحریمها بر تهران در واکنش به سرکوب خشونتآمیز اعتراضات توافق دارند. تحریمهایی که نقضکنندگان حقوق بشر در ایران را هدف قرار دادهاند؛ پایان دادن به مصونیت افرادی که چنین جرایمی را انجام میدهند، مهم است.
حکومتهای دموکراتیک همچنین باید فشار بر جمهوری اسلامی را از طریق اخراج دیپلماتها و ممنوع کردن ورود سران رژیم به کشورهایشان و ندادن ویزای تحصیل و کار به خود و خانوادههایشان افزایش دهند؛ همانهایی که در وقتی مردم عادی در ایران با فلاکت اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند، برای زندگی به کشورهای غربی میروند.
درخواستها برای قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست تروریستی اروپا هم تا به حال عملی نشده چون برخی مقامات قاره سبز از عواقب چنین اقدامی نگراناند؛ اما راه دیگر دستکم تحریم سران سپاه پاسداران است.
جز اعمال تحریمها، کشورهای دموکراتیک میتوانند از راههای دیگر هم به معترضان در ایران کمک کنند: تشویق شرکتهای فنآوری به ایجاد دسترسی به اینترنت در داخل ایران، معترضان را قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر میسازد تا آنچه را در داخل کشور میگذرد، هنگام محدودیت و قطع اینترنت، به جهان مخابره کنند.
با آغاز اعتراضات سراسری در ایران، دولت جو بایدن گامی مهم در معافیت تحریم خدمات اینترنتی برداشت تا به معترضان در ایران کمک شود.
اما در حالی که لازم است فشار بر رژیم و نیروهای سرکوب آن افزایش یابد، اقدامات دیگری هم باید انجام شود تا دسترسی معترضان به فنآوری و ارتباط و همکاری بین جامعه مدنی و سازمانهایی که به شهروندان ایران در مبارزهشان برای دموکراسی کمک میکنند، فراهم شود.
دولتهای دموکراتیک در سراسر جهان میتوانند راههای قانونی بیشتری برای فرار مخالفان رژیم از ایران مهیا کنند. کانادا جدیدا از تصمیماتی برای تسهیل اقامت آن دسته از مخالفان رژیم خبر داده که در این کشور سکونت موقت دارند.
تسریع پناهندگی آنان که در داخل ایران در خطر دستگیری، شکنجه و اعدام قرار دارند هم ضروری است.
اختصاص منابع مالی به کارگران در اعتصاب در ایران و خانوادههایشان هم مهم است. اعتصابات کارگران صنایع کلیدی، راهی موثر برای فلج کردن جمهوری اسلامی و هموار کردن راه برای گذار دموکراتیک است.
گرچه ایرانیان خارج کشور توانایی جمع کردن منابع مالی را برای حمایت از کارگران در ایران دارند اما دستیابی به چنین منابع مالیای در داخل کشور، به دلیل محدودیتهای حاکم بر تبادل مالی با ایران به علت تحریمها، بسیار پیچیده است.
به این ترتیب ایالات متحده و شرکایش باید در همکاری تنگاتنگ با ایرانیان ساکن خارج کشور، منابع مالی فراهم ببینند تا به شکلی امن از اعتصابات در ایران حمایت کند.
همچنین وقتی از حمایت از اعتراضات در ایران سخن میگوییم، کمک خارجی ضروری است اما باید با رویکردی غیرمداخلهجویانه انجام شود.
شاهزاده رضا پهلوی اخیرا تاکید کرد هر مداخله نظامی ویرانگر خواهد بود و این که او و اغلب ایرانیان توسل به چنین راهی را چاره تمام شدن کار جمهوری اسلامی نمیدانند.
جنبش «زن زندگی آزادی» مبارزه مردم ایران برای ایجاد تغییری معنادار است و تنها میتواند در داخل این کشور محقق شود.
توسل به موضعی مداخلهجویانه، بازیچه دست جمهوری اسلامی شدن و تایید روایت ساخته دست این حکومت مبنی بر این است که اعتراضات در ایران را آمریکا و اسرائیل به راه انداختهاند تا جمهوری اسلامی بیثبات شود؛ به این منظور که نتواند اهداف خود را در «منطقه» تحقق بخشد و به برنامه غنیسازیاش برسد. حال آن که اعتراضات در ایران نماد آرزوی مردم این کشور برای ایجاد تغییر اساسی و گذار به یک سیستم دموکراتیک است.
کار غرب طی شش ماه گذشته اعمال فشار آشکار بر جمهوری اسلامی بوده اما حالا وقت آن رسیده که بر روی حمایت حداکثری از مردم ایران متمرکز شود.
ساعات اولیه پنجم ژانویه ۲۰۲۳ بود که یک کاربر توییتر ناشناس با اسم کاربری ژوپیتر، توییت کرد که دوستانش ابوالقاسم صلواتی، از قضات دادگاه انقلاب و ملقب به «قاضی مرگ» را کشتهاند.
توییت به سرعت پخش شد و هزاران نفر در کامنتها ریختند تا از افرادی که صلواتی را کشته بودند قدردانی و تشکر کنند؛ صلواتی که مسوول به کام مرگ فرستادن صدها زندانی سیاسی بوده است.
خیلی زود اما چندین نفر در اسپیس توییتر از شک و تردید درباره صحت این خبر گفتند و البته اغلب از گفتوگوها اخراج شدند تا «شب جشن گرفتن قتل صلواتی» را خراب نکنند.
روز بعد رسانههای داخل ایران و چند فعال اعلام کردند که صلواتی زنده است؛ البته بسیاری از منتقدان شک کرده بودند که حساب کاربری ژوپیتر، عملیات سایبری رژیم برای پرت کردن حواس مردم باشد.
قوه قضاییه در شب پخش شدن همان خبر، دو بازداشتشده اعتراضات را اعدام کرد.
جمهوری اسلامی فرای مرزهای ایران آسیبپذیر است و قادر نیست صدای مخالفان را آرام کند اما با وجود ناآرامی سیاسی در ایران، استفاده از تکنیکهای قدیمی سایبری رژیم هم شتاب گرفته و حقههای جدیدی به قصد پرت کردن حواس معترضان، بیاعتبار کردن حرف منتقدان، انحراف بحث و ایجاد فضای بیاعتمادی علم شدهاند.
رژیم در موقعیتی بسیار حساسی است.
چنگ زدن ۴۴ ساله جمهوری اسلامی به دامان دروغ و فریب
به میدان آوردن سایبریهای جمهوری اسلامی هم از آن تاکتیکهای سبک قدیمی رژیم است.
امین ثابتی، موسس «سرتفا»، یک گروه امنیت سایبری متخصص در حوزه افشای عملیات سایبری جمهوری اسلامی، معتقد است رژیم حاکم بر ایران طی چند ماه اخیر تغییر تاکتیک داشته چون بیشتر اهداف رژیم از تهدیدات سایبری آن آگاهند و اغلب از خودشان در برابر «اسپیرفیشینگ» (فیشینگ هدفداری که روی یک شخص یا یک موسسه متمرکز میشود که معمولا از سوی اشخاص دیگری شناسایی شدهاند) محافظت میکنند.
ثابتی معتقد است جمهوری اسلامی حالا از «راهبردی دومینویی» استفاده میکند که با آن اهداف دستپایینتر را هدف حمله قرار میدهد تا از این راه به افراد بالادستتر برسد: نازنین افشینجم، فعال حقوق بشر، اخیرا از این که از یک دوست مورد اعتمادش (که البته هک شده بود) یک ایمیل اسپیرفیشینگ گرفته بود، خبر داد.
نکته قابل توجه در اتفاقات سایبری اخیر این است که برخی از این دستپروردگان سایبری حکومتی در طول زمان توانستهاند اعتبار و اعتمادی برای خود بر هم بزنند و خود را به عنوان صدای اپوزیسیون به مخالفان جمهوری اسلامی قالب کنند.
اخیرا یک حساب توییتری با نام سارا شکوهی که حدود شش ماه پیش سر و کلهاش پیدا شد و ادعا میکرد محقق حوزه خاورمیانه است و از مخالفان طرفداری میکرد، یک پروژه فیشینگ جمهوری اسلامی از آب درآمد.
ناشناس بودن حسابهای فعال در رسانههای اجتماعی هم مزید بر علت شده و تشخیص سایبری از غیرسایبری را دشوار کرده است اما گاهی این که صاحب حساب کاربری فراموش میکند توییتهای قدیمی (که در آن پیامهایی مبنی بر حمایت از جمهوری اسلامی پست کرده بوده) را پاک کند، دست او را به عنوان یک سایبری رو میکند.
به نظر سیمین کارگر، یک متخصص دیگر در زمینه حملات سایبری جمهوری اسلامی، عملیات پخش کردن اطلاعات نادرست کار رژیم است اما فعالیت سایبری حکومت چنان طوفانی از شکوشبهه به راه انداخته که با وجود آن، هیچکس مطمئن نیست چه چیزی درست است و چه کسی قابل اعتماد.
این کارشناس معتقد است سایبریهای جمهوری اسلامی از جلب توجهی که میخواستند بکنند عاجز ماندهاند اما دستاوردی داشتهاند و آن این بوده که در شرایط فعلی همه، به همه چیز و هر چه گفته میشود (حتی از دهان افراد مورد وثوق) شک کنند.
کارگر این دستاورد را بردی بزرگ برای جمهوری اسلامی میداند که هدف از آن بیشتر ایجاد فضایی از رعب و وحشت است تا این که رژیم بخواهد مردم حرف آنها را باور کنند (چون میداند مردم دیگر حرف آنها را باور نمیکنند) و این نتیجه ۴۴ سال حکمرانی جمهوری اسلامی است.
به چشمتان هم اعتماد نکنید
گرچه هشدار درباره پروپاگاندای سایبری جمهوری اسلامی آسیبپذیری مخالفان در برابر آنها را کاهش داده اما به همان میزان هم فضایی از بیاعتمادی به وجود آورده که در آن هر کسی میتواند عامل رژیم باشد.
بنا بر تحقیقات یک پژوهشگر ارتباطات سیاسی، حکومت با توسل به راههایی مثل توجیه سیاستهای حکومتی، منحصر کردن بحث درباره مسایل کشور به حلقه خودی، دادن سرخوشی کاذب به کاربران (مثلا همان مورد شایعه قتل صلواتی)، نمایش عادی بودن شرایط، منحرف کردن بحث از مسیر اصلی، پخش اخبار غلط، پخش هشتگهای نادرست و به تمسخر گرفتن معترضان و فعالان، تاکتیکهای جدیدی در پیش گرفته است.
بزرگترین ضربه رژیم به مخالفان در حال حاضر این است که هیچکس قابلاعتماد نیست و حرف هیچکس هم معتبر نیست.
یک متخصص دیگر در زمینه تاکتیکهای سایبری رژیم باور دارد که جمهوری اسلامی نمیتواند مردم را وادار کند حرفهایش را باور کنند اما دستکم میتواند باور به بقیه را از بین ببرد و اگر خودش نمیتواند برنده باشد، بقیه را هم بازنده کند و این فلسفه بازی فعلی جمهوری اسلامی است.
اگرچه این بار شیرازه بازیهای سایبری از دست جمهوری اسلامی در رفته و حنایش دیگر رنگی ندارد اما در مورد قاضی صلواتی، به هر حال معترضان بازی خوردند.
امین ثابتی، متخصص امنیت سایبری، باور دارد که جمهوری اسلامی چنین بازیای را راه انداخت تا مزه دهان معترضان را بچشد و برآوردی از فعالیتهای آتی آنان و واکنششان به اعدام معترضان به دست بیاورد.
ثابتی تاکید دارد که با وجود تمام این مسایل، جمهوری اسلامی میداند این (برآوردها و واکنشها) آخر ماجرا نیست.