آیا حقِ داشتن «مرخصی با حقوق» در روزهای قاعدگی، نوعی زنستیزی است؟
آموزشِ «احساس شرمندگی در طول قاعدگی» تبعیض آشکاری است که طی قرنها به نیمی از جمعیت جهان تحمیل شده است. پس از اینکه اسپانیا بهعنوان اولین کشور اروپایی، قانون حق داشتن مرخصی با حقوق را در دوران قاعدگی تصویب کرد، برخی با آن مخالفت کردند. آیا این قانون نوعی زنستیزی است؟
وبسایت کانورسیشن در مقالهای به تحقیقی جدید پرداخته که در آن پژوهشگران با الهام از تار تنیدن عنکبوت، به درمان بیماریهای زوال عصبی در انسان، از جمله آلزایمر امید پیدا کردهاند.
واقعا باید به حال عنکبوت غبطه خورد! فکر کنید بتوانید با تنیدن تار از اینسو به آنسو تاب بخورید و هر وقت نیاز به استراحت داشتید، روی تارهایی با آن جنس مرغوب که مثل یک ننوی محکم و بادوام است دراز بکشید!
اما خصوصیات شگفتیآور تار عنکبوت فقط به این تصورات زیبا خلاصه نمیشود بلکه باعث شده دانشمندان دههها روی اسرار آن متمرکز باشند.
اگر محققان بتوانند اسرار این چنین تار تنیدن ماهرانه عنکبوت را پیدا کنند، میتوانند تارهایی مصنوعی تولید کنند که به کار طیفی از تحقیقات پرشکی بیاید. مثلا، تار مصنوعی میتواند اعصابی که مغزمان را به عملکرد دست و پایمان مرتبط میکند، بازسازی کرده یا مولکولهای دارو را مستقیما به سلولها برسانند.
تار عنکبوت از پروتئینی به نام «اسپیدروئین» درست میشود که عنکبوت آن را در غدهای در شکمش ذخیره میکند. برای تنیدن رشتههای مختلف، انواع مختلف اسپیدروئین وجود دارد که عنکبوت همه آنها را مثل مایعی با جنسی مثل قطره روغن، در شکمش انباشته میکند.
اما یکی از سوالاتی که همچنان ذهن دانشمندان را درگیر کرده این است که عنکبوت چطور این مایع روغنمانند را به تار تبدیل میکند؟
تار تنیدن عنکبوت
ترفندی که عنکبوت به کار میبندد تا با آن فرز و چابک تار بتند، میتواند به محققان در ساخت یک تار مصنوعی کمک کند یا حتی سرآغاز پیدا کردن راهی نو برای فرآیند تار تنیدن باشد.
یک سرنخ اصلی از اینکه عنکبوت چطور قطرات را به تار و پود تبدیل میکند، در یک تحقیق درباره بیماری آلزایمر و پارکینسون در انسان پیدا شد.
در این پژوهش مشخص شد پروتئینهایی مانند «آلفا-سینوکلئین» و «تاو» که در به وجود آمدن بیماری آلزایمر دخالت دارند، در داخل سلولهای بدن انسان، شبیه قطرات کوچک روغنمانند هستند.
تاو، پروتئینی است که وظیفه پایداری و تثبیت ساختار سلولهای عصبی (نورونها) را در مغز دارد.
این ساختار داخلی، شکلی مانند لوله، موسوم به ریزلوله دارد که مواد مغذی و دیگر مواد حیاتی با عبور از آن، به قسمتهای مختلف نورون میرسند.
اما در بیماری آلزایمر، نوعی غیرطبیعی از پروتئین تاو در سلول انباشته میشود که خود را به نمونههای عادی آویزان میکند و باعث میشود رشتهها تبدیل به کلاف شوند.
آلفا-سینوکلئین هم در سلولهای عصبی تولیدکننده دوپامین به تعداد زیادی وجود دارد و جالب اینکه اشکال غیرطبیعی آن نیز با بیماری پارکینسون مرتبط است.
اگر این رشتههای پروتئینی در بدن انسان، مانند رشتههای ماکارونی در یک بشقاب درهم بپیچند، به قطرات پروتئینی روغنمانندی تبدیل میشوند.
در ابتدا، این پروتئینهای درهمتنیده مانند اسپیدروئین، منعطف هستند و کش میآیند اما اگر پروتئینها در هم گره خورده باقی بمانند، به هم میچسبند و در نتیجه شکلشان تغییر کرده و مانند یک کلاف، با تار و پودی سخت و غیرقابل انعطاف میشوند.
این نوع از درهمتنیدگی برای سلول انسان سمی است و مشابه آن در بیماریهای زوال عصبی مانند آلزایمر اتفاق میافتد.
با این حال اسپیدروئین هم میتواند قطراتی تشکیل دهد؛ آگاهی از چنین موردی بود که پژوهشگران را بر آن داشت تا ببینند آیا همان سازوکاری که سبب ایجاد بیماریهای زوال عصبی در انسان میشود، میتواند کاری کند که عنکبوت، اسپیدروئین مایع را به تار و پود سخت تبدیل کند یا نه؟
عنکبوتها پنبه را رشته میکنند
با تمام این مشاهدات، محققان همچنان به پژوهش بیشتری برای فهم اینکه این قطرات پروتئین چطور به کار تار تنیدن عنکبوت میآید نیاز داشتند.
تحقیقات پیشین نشان داده بود که ساختار اسپیدروئین متشکل از بخشهای مختلفی است که کارکردهای متفاوتی دارند.
پژوهشگران دریافتند که دُم پروتئین اسپیدروئین، موسوم به پایانه سی، میتواند در تلاقی با اسید، به تار و پود تبدیل شود. پس پروتئین اسپیدروئینی تولید کردند که فقط پایانه سی داشت تا ببینند آیا میتوان با آن تار و پود به وجود آورد؟
محققان برای تبدیل پروتئینها به قطره از فسفات استفاده کردند اما پروتئینها فورا به رشتههای سخت تبدیل شدند. گرچه وقتی بدون تبدیل آن به قطره، اسید را به رشتههای پروتئینی اضافه کردند، شکل گرفتن تار بسیار بیشتر طول کشید. اتفاقی که درست هم به نظر میرسید.
چون مولکولهای اسپیدروئین باید بتوانند هنگام شکل گرفتن تار یکدیگر را پیدا کنند، درهم تنیدن اسپیدروئین مانند رشتههای اسپاگتی، باعث میشود کلاف خیلی سریع به رشته تبدیل شود.
چنین یافتهای نشان میدهد راز تار تنیدن تند و سریع عنکبوت و بستن تار بادوام و محکم او چیست. همچنین ثابت میکند که طبیعت هم دقیقا همان سازوکار را به کار میگیرد تا پروتئینهای موجود در مغز را سمی ساخته یا یکی از شگفتیآورترین ساختارهای آنها را بنا کند.
پژوهشگران امیدوارند شباهت غریب بین تار تنیدن عنکبوت و به وجود آمدن رشتههای سمی در سلول بدن انسان، روزی راهگشای کشف راه درمان بیماریهای زوال عصبی از جمله آلزایمر شود. در این صورت آنها میتوانند از تحقیقات خود برای جلوگیری از در هم گره خوردن پروتئینها در بدن انسان و تبدیل شدنشان به رشتههایی سمی برای سلولها استفاده کنند.
اگر عنکبوتها خوب بلدند چطور پروتئین چسبناک خود را مهار کنند، ما انسانها هم قاعدتا باید بتوانیم!
ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه، شامگاه دوشنبه پنجم تیر ماه در یک سخنرانی تلویزیونی برنامهریزی نشده، سرنگونی چندین هواپیمای روسیه و کشته شدن خلبانان آن را در جریان شورش واگنر تایید کرد. به گزارش گاردین، پوتین در این برنامه تلویزیونی «به وضوح عصبانی» بود.
رییسجمهوری روسیه پس از گذشت دو روز از آغاز شورش گروه واگنر علیه دولت، بار دیگر مقابل دوربینهای تلویزیونی ظاهر شد و از جنگجویان و فرماندهان واگنر که به گفته او برای جلوگیری از خونریزی کنار کشیدند، تشکر کرد.
پوتین گزارش بلاگرهای نظامی مبنی بر کشته شدن خلبانان روسیه در جریان «شورش نافرجام» را تایید و به کشتهشدگان ادای احترام کرد.
او گفت: «شجاعت و از خودگذشتگی خلبانان قهرمان کشته شده، روسیه را از عواقب ویرانگر و غمانگیزی نجات داد.»
گاردین درباره این سخنرانی نوشت: «به نظر میرسد پوتین همچنان اصرار به تعطیلی گروه واگنر دارد زیرا در این سخنرانی گفت که جنگندههای این گروه حق انتخاب دارند که با وزارت دفاع قرارداد امضا یا در صورت تمایل به بلاروس نقل مکان کنند.»
این روزنامه بریتانیایی همچنین در مقالهای تحلیلی با اشاره به تحولات اخیر روسیه نوشت: «بزرگترین دشمن اوکراین این باور غربی است که نمیتواند پوتین را شکست دهد ... اما اکنون زمان بازنگری در آن است.»
بر اساس این تحلیل، افسانه قدرت غیرقابل چالش ولادیمیر پوتین با شورش «یوگنی پریگوژین» و ارتش واگنر، به طرز مهلکی تضعیف شده است.
پریگوژین با زنده ماندنش، وضعیتی برای خطر کردن دیگران در روسیه ایجاد کرده که ممکن است بخواهند قدرت خود را در برابر کرملین آزمایش کنند.
محکوم سابق و شورشی امروز
اما اسم یک محکوم سابق که بیشتر دوران جوانی خود را پشت میلههای زندان گذراند این روزها به نامی بسیار شنیده شده در جهان تبدیل شده است.
یوگنی پریگوژین که این روزها بهعنوان دشمن ولادیمیر پوتین شناخته میشود، برای نزدیک شدن به رهبر روسیه چه مسیری را طی کرد؟
پریگوژین در سال ۱۹۶۱ میلادی در شهر لنینگراد -سنپترزبورگ امروزی- متولد شد، شروع سختی در زندگی داشت و پدرش را در جوانی از دست داد.
او که در سالهای نوجوانی مرتکب دزدی میشد، به سرعت به جنایات جدیتری روی آورد. در سال ۱۹۸۱ و در سن ۲۰ سالگی، پس از محکوم شدن به جرم سرقت و کلاهبرداری به ۱۲ سال زندان محکوم شد. در سال ۱۹۸۸ مورد عفو قرار گرفت و دو سال بعد آزاد شد.
پریگوژین چندین سال از محکومیت خود را در سیستم اتحاد جماهیر شوروی در زندان به سر برد و در دهه ۹۰ میلادی و زمانی آزاد شد که روسیه پس از سالها انزوا تحت حکومت کمونیسم، در حال باز کردن درهای کشور روی جهان بود.
او پس از آزادی همراه با مادر و ناپدری خود شروع به فروش هاتداگ کرد.
پریگوژین از شرایط دوران پس از فروپاشی شوروی برای ایجاد یک «امپراتوری پذیرایی» استفاده کرد و به یک الیگارش ثروتمند تبدیل شد. او از این طریق به کرملین و دوستی با پوتین دسترسی پیدا کرد و حتی لقب «آشپز پوتین» را به دلیل کسب و کار پذیراییاش در کرملین به دست آورد.
پریگوژین در نهایت در تعدادی از قراردادهای دولتی روسیه از جمله برای تامین غذای ارتش، به پیمانکار تبدیل شد. معاملهای که الکسی ناوالنی، منتقد پوتین را به زندان انداخت زیرا طبق ادعای ناوالنی، پریکوژین قوانین مناقصه را زیر پا گذاشته بود.
به گفته سامانتا دی بندرن از موسسه سلطنتی روابط بینالملل، «و اینجاست که همه چیز بسیار اسرارآمیز میشود. زیرا او خود را از فروشندگی هاتداگ به رستورانداری بزرگ و سپس به یکی از نزدیکان کرملین پس از شوروی تبدیل کرد».
پریکوژین و گروه واگنر
گروه واگنر یک شرکت نظامی خصوصی تحت کنترل یوگنی پریگوژین است که در سال ۲۰۱۴ میلادی تاسیس شد. این گروه در جریان درگیری دونباس در شرق اوکراین، از جداییطلبان طرفدار روسیه در کودتا حمایت کرد و به دلیل حملات پنهانی، شناسایی و جمعآوری اطلاعات در جریان الحاق کریمه، مورد توجه جهان قرار گرفت.
تحقیقات در مورد گروه واگنر، دخالت احتمالی یک افسر سابق ارتش روسیه، دیمیتری اوتکین، کهنه سرباز جنگ روسیه در چچن را برجسته کرد. گمان میرود او اولین فرمانده میدانی واگنر بوده و نام این گروه را از علامت تماس رادیویی سابق خود برگرفته است.
تصور میشود در هفتههای قبل از تهاجم روسیه به اوکراین، واگنر حملاتی با «پرچم دروغین» انجام داد تا بهانهای برای حمله به کرملین بدهد.
پریگوژین واگنر را تاسیس کرد تا یک مزدور در سایه باشد که هم در شرق اوکراین و هم به طور فزایندهای برای اهداف مورد حمایت روسیه در سراسر جهان بجنگد.
شورای امنیت ملی ایالات متحده معتقد است حدود ۸۰ درصد از نیروهای واگنر از زندانها آمدهاند. اطلاعات بریتانیا نیز تعداد نیروهای فعال واگنر در اوکراین را ۵۰ هزار نفر اعلام میکند که یکچهارم کل نیروی روسیه را تشکیل میدهد.
پریگوژین که تا سپتامبر سال گذشته هر گونه ارتباط با این گروه را انکار کرده بود، با افتخار اعلام کرد واگنر را برای حمایت از جداییطلبان مورد حمایت روسیه در مناقشه دونباس تاسیس کرده است.
او گفت: «من خودم سلاحهای قدیمی را تمیز کردم، جلیقههای ضد گلوله را خودم مرتب کردم و متخصصانی را پیدا کردم که میتوانند در این مورد به من کمک کنند. از آن لحظه، در ماه می سال ۲۰۱۴، گروهی از میهنپرستان متولد شدند که بعدا گردان واگنر نام گرفت.»
جنایات گروه واگنر
گروه واگنر از سوی اتحادیه اروپا به نقض حقوق بشر در کشورهای آفریقایی از جمله مالی، موزامبیک و سودان متهم شده است.
سازمان ملل متحد و دولت فرانسه اعضای واگنر را به ارتکاب تجاوز جنسی و سرقت علیه غیرنظامیان در جمهوری آفریقای مرکزی متهم کردهاند.
واگنر نیروهای خود را به چندین درگیری در آفریقا و خاورمیانه از جمله جنگ داخلی سوریه اعزام کرده است. همچنین گمان میرود که این گروه برای دولت بورکینافاسو علیه شورش اسلامگرا کار میکند.
ارتش ایالات متحده در سال ۲۰۲۰، مزدوران واگنر را متهم کرد مینهای زمینی و سایر مواد منفجره دستساز را در داخل و اطراف طرابلس، پایتخت لیبی کار گذاشتهاند چرا که مزدوران گروه واگنر در لیبی از نیروهای وفادار به ژنرال خلیفه حفتر حمایت میکردند.
اخیرا گزارشهای نگران کنندهای از زندگی در این گروه مزدور از سوی اعضای سابق از جمله آندری مدودف منتشر شده است. مدودف پس از ترک هنگ واگنر در ماه ژانویه، از نروژ درخواست پناهندگی کرد. این جوان ۲۶ ساله گفت واگنر در تلاش برای استخدام جنگجویان بیرحم است.
او در مصاحبهای با سیانان گفت واگنر کسانی را که نمیخواستند بجنگند جمع و در مقابل تازهواردان به آنها شلیک میکرد: «به دو زندانی جلوی چشم همه شلیک کردند و آنها را درست در سنگرهایی که به دست کارآموزان حفر شده بود، دفن کردند.»
در حالی که به نظر میرسید پریگوژین گاهی نسبت به مزدوران خود دلسوزی نشان میدهد، ظاهرا از کشته شدن وحشیانه یک فراری واگنر با پتک لذت میبرده است.
پریگوژین در پاسخ به ویدیویی که در نوامبر سال گذشته از این عمل وحشیانه منتشر شد، گفت: «یک سگ مانند یک سگ میمیرد.»
رابطه واگنر با دولت روسیه
کارشناسان بر این باورند که گروه واگنر در ظاهر یک شرکت خصوصی است اما مدیریت و عملیات آن عمیقا با جامعه نظامی و اطلاعاتی روسیه درهم تنیده است.
دولت روسیه قبلا دخالت در این گروه را رد و تاکید کرده بود فعالیت پیمانکاران خصوصی نظامی در روسیه «قانونی نیست». با این حال پوتین اخیرا اشغال باخموت از سوی واگنر را در سخنانی که تصور میشود اولین اعتراف وی از همکاری این گروه با دولت باشد، تمجید کرد.
بر اساس آمارهای ایالات متحده، حدود ۲۰ هزار سرباز روس در این جنگ کشته شدند که تقریبا نیمی از آنها از گروه واگنر بودند.
این گروه اخیرا مقر خود را به یک ساختمان شیشهای باشکوه در سنپترزبورگ منتقل کرده بود. ساختمانی که همچنین بهعنوان یک مرکز فنآوری عمل و نمایشگاههایی از تسلیحات پیشرفته را در امتداد راهروهای خاکستری استتار شده برگزار میکند.
ساموئل رامانی، از اندیشکده موسسه Royal United Services معتقد است: «این سازمان آشکارا در شهرهای روسیه، روی بیلبوردها آگهی استخدام دارد و در رسانههای روسی از آن به عنوان یک سازمان میهنپرست نام برده میشود.»
آندری کولسنیکوف، از مرکز کارنگی روسیه اوراسیا گفته است: «پریگوژین محصول کرملین است. او میتواند علیه بخشی از نزدیکان پوتین باشد اما اگر علیه خود او بود، یک شبه ناپدید میشد.»
مارک گالئوتی از دانشگاه کالج لندن، متخصص در امور امنیتی روسیه، در پادکست خود «در سایههای مسکو» گفته است: «پریگوژین یکی از چهرههای نزدیک پوتین یا از افراد مورد اعتماد او نیست. پریگوژین آنچه را کرملین میخواهد انجام میدهد و در این فرآیند، بسیار خوب عمل میکند. اما موضوع همین است. او بخشی از کارکنان است نه بخشی از خانواده.»
سرگئی مارکوف، مشاور سابق کرملین و کارشناس سیاسی معتقد است: «دولت روسیه از آقای پریگوژین قول گرفته که او جنبش سیاسی خود را ایجاد نخواهد کرد یا به یک حزب پارلمانی نخواهد پیوست مگر اینکه مقامات این کار را از او بخواهند.»
به گفته مارکوف، «آنها کمی از او میترسند و او را فردی ناخوشایند میدانند».
اختلاف بین واگنر و کرملین چگونه شکل گرفت؟
نیروهای واگنر نقش تعیین کنندهای در تهاجم روسیه به اوکراین داشتند و موفق شدند شهر باخموت را که خونینترین و طولانیترین نبردها در آن رخ داد تصرف کنند. اما جنگ قدرت بین کرملین و پریگوژین صراحتا باعث شده است بالهای این گروه از سوی مسکو بریده شود.
پریگوژین بارها از مقامات ارشد نظامی روسیه انتقاد و آنها را به بیکفایتی و عدم تامین سلاح و مهمات برای نیروهایش متهم کرده است.
وزارت دفاع روسیه همه پیمانکاران نظامی خود را ملزم کرده بود تا قبل از آغاز ماه ژوئن، با آن وزارتخانه قرارداد امضا کنند اما پریگوژین که اختلافاتش با این وزارتخانه به سالها قبل برمیگردد، از اجرای آن سر باز زد و این اقدام را بهعنوان تلاشی از سوی دولت برای به دست آوردن کنترل بیشتر بر گروه واگنر تلقی کرد.
پریگوژین با صدور بیانیهای خشمآلود اعلام کرد نیروهایش قراردادها را تحریم خواهند کرد.
این اختلاف در روز جمعه ۲۳ ژوئن، زمانی که پریگوژین، وزیر دفاع روسیه، سرگئی شویگو را به نابودی جنگندههایش و جعل و دروغ برای توجیه حمله به اوکراین متهم کرد، به نقطه بحرانی رسید.
او در یک پیام تلگرامی خواستار شورش مسلحانه شد و در آن قول داد جلوی شرارت مقامات ارشد کرملین را بگیرد.
رهبر گروه واگنر مستقیما پوتین را هدف قرار نداد و در عوض ادعا کرد برای بیش از یک سال و به قیمت بیش از ۳۵۰ هزار نفر تلفات در جنگ، رییسجمهوری روسیه از سوی شویگو فریب داده شده است.
او گفت که جنگ لازم بود تا شویگو بتواند مارشال شود و دومین نشان ستاره قهرمان را به دست آورد؛ «جنگ برای غیرنظامی کردن یا نازیزدایی اوکراین نبود».
پریگوژین در تلگرام گفت: «این جنگ برای یک ستاره اضافی لازم بود.»
بیانیه او اما خشم پوتین را برانگیخت. رییسجمهوری روسیه این بیانیه را «خنجر زدن از پشت» خواند و متعهد شد کسانی را که به روسیه خیانت کردهاند، مجازات خواهد کرد.
پریگوژین در پیام دیگر تلگرامیاش هشدار داد نیروهایش از مرز اوکراین عبور کرده و آمادهاند هر کسی یا چیزی را که هنگام ورود به شهر روستوف در روسیه سر راهشان قرار بگیرد، نابود کنند.
با این حال تا اواخر روز جمعه ۲۴ ژوئن، هیچ مدرک محکمی مبنی بر پیشروی گروه واگنر به سمت روستوف وجود نداشت.
بحران پس از آن عمیقتر شد که پریگوژین اعلام کرد جنگندههایش وارد منطقه روستوف روسیه شده و تاسیسات نظامی کلیدی شهر را اشغال کردهاند.
این شهر مقر فرماندهی نظامی جنوب روسیه و محل زندگی حدود یک میلیون نفر است.
رییسجمهوری روسیه در پاسخ گفت: «هر گونه آشفتگی داخلی بهعنوان یک تهدید مرگبار برای کشور است. این ضربهای به روسیه است و اقدامات ما برای محافظت از مردم و میهن خواهد بود. چنین تهدیدی با واکنش شدیدی مواجه خواهد شد.»
اما پریگوژین در تلگرام پاسخ داد که رییسجمهوری عمیقا در اشتباه است. او گفت که جنگجویانش وطنپرست هستند و تاکید کرد: «هیچکس به درخواست رییسجمهوری یا شخصی دیگر خود را تسلیم نمیکند.»
این یک تهدید مستقیمتر برای پوتین بود؛ کاری که پریگوژین در گذشته از آن اجتناب کرده بود.
افاسبی، سرویس امنیت فدرال (FSB)، یک پرونده جنایی علیه پریگوژین باز کرد و او را به دعوت به «شورش مسلحانه» متهم کرد.
در بیانیه افاسبی آمده است: «اظهارات و اقدامات پریگوژین در واقع فراخوانی برای آغاز درگیری داخلی مسلحانه در قلمرو فدراسیون روسیه و خنجری به پشت سربازان روسی است که با نیروهای طرفدار فاشیست اوکراین میجنگند.»
چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شورش کوتاهمدت با توافقی در شامگاه شنبه ۲۵ ژوئن به پایان رسید. توافقی که با میانجیگری الکساندر جی. لوکاشنکو، رهبر بلاروس و از متحدان نزدیک پوتین صورت گرفت و به پریگوژین اجازه داد بدون آسیب به بلاروس تبعید شود.
اتهامات او و سربازانش که نقش مهمی در میدانهای جنگ در شرق اوکراین بازی کرده بودند، کنار گذاشته شد.
هر چند پوتین شامگاه دوشنبه سرانجام مقابل دوربین ظاهر شد و در یک سخنرانی، گزارش بلاگرهای نظامی مبنی بر سرنگونی چندین هواپیمای دولت روسیه و کشته شدن خلبانان آنها را در جریان شورش گروه واگنر تایید کرد.
یک روز پس از خنثی شدن شورش مسلحانه مزدوران واگنر علیه دولت روسیه اما نه پوتین و نه رهبر مزدور در انظار عمومی ظاهر نشدند و بر حس عدم اطمینان و سردرگمی حاکم بر روسیه افزودند.
از بسیاری جهات، این قیام ۲۴ ساعته اقتدار پوتین را از بین برد و اعتبار او را بهعنوان رهبری که مایل به مجازات بیرحمانه هر کسی بود که او را به چالش میکشد، تضعیف کرد.
انتقادات و اقدامات پریگوژین، توجیهات روسیه برای جنگ در اوکراین را زیر سوال برد.
گرچه ممکن است تاثیر این چالش مستقیم با کرملین که ظاهرا بدون مجازات باقی ماند، در روزها یا هفتههای آتی احساس نشود اما میتواند بر سرنوشت اوکراین و جایگاه جهانی روسیه تاثیر بگذارد زیرا شریکانی مانند چین، قدرت اقتدار پوتین را ارزیابی میکنند.
پریگوژین در مسیر مسکو اعلام عقبنشینی غافلگیر کننده کرد اما واضح است که تلاش او همچنان بزرگترین تهدید برای پوتین از زمان رسیدن به قدرت رسیدن در تابستان ۱۹۹۹ است.
همه، اعم از وفادار یا غیر وفادار، میتوانند ببینند که پوتین آشکارا مورد حمله قرار گرفته؛ موضوعی که نشان دهنده ضعف اوست. حتی روسهایی که با کرملین در ارتباط بودند، موافق هستند که پوتین در برخورد با این شورش «ضعیف» به نظر رسیده است.
هنگامی که دیکتاتورها با تلاش برای کودتا روبهرو میشوند، ناامیدانه سعی میکنند اطلاعات را کنترل کنند، اقتدار خود را ابراز کنند و تا حد امکان در انظار حضور داشته باشند. در این مسیر، بسیار مهم است که آرام و مقتدر بهنظر برسند. نوعی از استراتژی که رجب طیب اردوغان، رییسجمهوری ترکیه، در سال ۲۰۱۶ به کار گرفت؛ زمانی که پیامی را از طریق فیستایم در جریان کودتا برای ملت پخش کرد.
کودتاهای موفق، رژیم را در لحظه ضعف غافلگیر میکنند. در این نمونه، پریگوژین تصمیم گرفت در لحظهای حمله کند که کرملین در بنبست خونین و به ظاهر بیمعنی در اوکراین گرفتار شده است. او طرح خود را به خوبی زمانبندی کرد.
بخش امنیتی روسیه مملو از رقابت داخلی است به این معنی که هیچ جناحی بر بقیه تسلط ندارد. سه سرویس امنیتی و اطلاعاتی اصلی پوتین اسویآر (SVR)، جیآریو (GRU) و افاسبی هستند که شعبههای ویژه عملیاتی نیز دارند. نتیجه این رقابت ایجاد آیینهای از اطلاعات نادرست است که باعث شده هیچکس در روسیه نتواند به چیزی اعتماد کند.
پوتین آنچه را که اکنون با آن مواجه است به انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ تشبیه کرد. یعنی زمانی که بلشویکها، تزار نیکلاس دوم روسیه را در بحبوحه جنگ جهانی اول سرنگون و کشور را وارد جنگ داخلی کردند.
استیو هال، افسر سابق سیا که در حال حاضر با سیانان همکاری میکند، بر این باور است که پریگوژین خود را در موقعیتی بسیار مخاطرهآمیز قرار داده است و به خوبی میداند با چه چیزی روبهرو میشود: «پریگوژین دقیقا میداند این کار چه خطری دارد ... جالب است چون او باید محاسبه کرده باشد که میتواند این کار را انجام دهد ... پس امکان حصول نتیجه هم وجود داشته است.»
آنتونی جی.بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، روز یکشنبه گفت که شورش کوتاهمدت، شکافهایی را در تسلط پوتین بر قدرت آشکار و آینده جنگ روسیه در اوکراین را با تردید مواجه کرده است.
از پایان جنگ جهانی دوم، دو-سوم دیکتاتورها در کودتا سرنگون شدهاند. با این حال در سالهای اخیر کودتا کمتر رایج بوده است.
در اوج دوران جنگ سرد، به طور متوسط سالانه ۱۳ توطئه کودتا در سطح جهان اجرا میشد.
موفقترین کودتاها آنهایی بودهاند که کل ارتش در آن متحد شده باشد. برای مثال در تایلند کودتا معمولا به وسیله نیروهای نظامی اجرا میشود که به دنبال سرنگونی سیاستمداران غیرنظامی هستند.
اما هنگامی که کودتا به وسیله یک جناح در بخش نظامی انجام میشود -همانطور که در روسیه اتفاق افتاد- وضعیت پیچیدهتر خواهد شد. در این نوع از کودتا، توطئهگران در حال انجام یک بازی روانی برای ایجاد این تصور هستند که کودتای آنها به پیروزی رسیده است.
هیچکس نمیخواهد در طرف بازنده باشد زیرا مجازاتها وحشیانه خواهد بود. اگر به دیکتاتور وفادار بمانید و او سرنگون شود، ممکن است از سوی غاصبان زندانی و حتی اعدام شوید اما اگر به طرح بپیوندید و شکست بخورید، همان سرنوشت در انتظار شما خواهد بود.
هنگامی که چنین کودتایی موفق میشود، به نقطه اوج یا «اثر واگن» میرسد. پدیدهای فکری-روانی که افراد دنبالهرو دیگران شده و فارغ از نتیجه، کاری را که گروهی از مردم انجام میدهند، تقلید میکنند. به این اثر «ذهنیت گلهای» نیز گفته میشود.
هنگامی که ارتش نمیتواند قاطعانه در برابر یک کودتا عمل کند، این تاخیر به طراحان فرصت مناسبی برای باورپذیری میدهد. اگر پریگوژین عملیات خود را برای مدت طولانیتری ادامه میداد، شانس موفقیت او هم بیشتر بود.
کودتاها بحرانهای سریعی هستند که با عدم اطمینان تعریف میشوند و در آن هیچکس واقعا نمیداند چه اتفاقی میافتد. همه بر اساس اطلاعات ناقص عمل میکنند و مجبور به اتخاذ تصمیمهای فوری میشوند.
بنابراین اگر یک طرح نظامی علیه پوتین موفق شود، چگونه به نظر میرسد؟ پاسخ، در کمال تعجب، شامل نبرد تانک با تلفات گسترده یا درگیری مسلحانه در خیابانهای مسکو نخواهد بود.
کودتا یکی از غیرقابل پیشبینیترین رویدادها در سیاست است. اگر کسی ادعا میکند میداند پوتین چگونه سقوط میکند، او دروغ میگوید.
هیچوقت به تاریخچه خودارضایی یا رواج آن در قلمرو حیوانات فکر کردهاید؟ محققان میگویند از سگها گرفته تا دلفینها، خودارضایی بین حیوانها امری معمول است.
در تحقیقی تازه، تیمی از پژوهشگران کوشیدند تا صحت این فرضیه را اثبات کنند که خودارضایی در نخستیسانان تکامل یافته است تا شانس تولیدمثل را بالا ببرد و احتمال انتقال بیماریهای مقاربتی را کاهش دهد.
نخستیسانان، نخستیها یا پریماتها (به انگلیسی: Primates) یکی از راستههای پستانداران با بیش از ۳۵۰ گونه شمارش شده، از فرورده جفتداران است که شامل تمامی میمونها، میمونهای انساننما و انسان میشود.
پژوهشگران در این تحقیق روی نخستیسانان که انسانها هم به همان رده تعلق دارند تمرکز کردند.
به گفته آنها خودارضایی در نخستیسانان بسیار معمول است. مثلا شامپانزههای جوان از میوههای نیمخورده، اسباببازی جنسی درست میکنند.
اما با وجود بسیار معمول بودن خودارضایی، تحقیقات در این زمینه بسیار محدود است. در پژوهشهای مربوط به تکامل، خودارضایی یک علامت سوال بزرگ است چون ظاهرا به کار تولید مثل نمیآید و دلیلی برای بقا هم به نظر نمیرسد.
بسیاری نیز آن را رفتاری انحرافی و غیرمعمول تلقی میکنند یا میگویند خودارضایی وقتگیر و انرژیبر است.
خودارضایی در نخستیسانان
محققان در پژوهش مذکور، ابتدا خودارضایی در نخستیسانان را بررسی کردند.
نتیجه تحقیق این بود که خودارضایی در تمامی گروههای سنی، از نر و ماده (مرد و زن)، چه در آزادی و چه اسارت، رواج دارد.
همچنین مشخص شد که خودارضایی رفتاری تاریخی در میان نخستیسانان است: اجداد همه میمونها و گوریلها، از جمله انسانها خودارضایی میکردهاند. پس احتمال اینکه خودارضایی عادتی باشد که گونههای مختلف میمونها و گوریلها در مسیر تکامل پیدا کرده باشند، کم است.
آیا خودارضایی شانس تولید مثل را بالا میبرد؟
تحقیقات نشان میدهند در ایگواناهای دریایی، نرهای بزرگجثهتر، مادهها را به صورت انحصاری در اختیار میگیرند و اگر نر کوچکجثهای را در حال جفتگیری با ماده ببینند، آنها را از هم جدا میکنند.
برای حل این مشکل، نرهای کوچکجثه خودارضایی و اسپرمشان را در یک کیسه کوچک در سر آلت جنسیشان جمع میکنند تا در اولین فرصتی که برای جفتگیری مهیا شد، آن را طی عمل جفتگیری خالی کنند.
همین ترفند، شانس تولید مثل نر کوچکجثه را تا ۴۱ درصد افزایش میدهد.
گرچه نخستیسانان کیسه مخصوصی برای انباشتن اسپرم ندارند اما تحریک شدن (خودارضایی) نر پیش از سکس، همچنان راهبرد خوبی برای نرهای ردهپایین است چون احتمال اینکه نرهای ردهبالا موقع سکس آنها را متوقف کنند زیاد است.
از سوی دیگر، خودارضایی در جنس نر او را قادر میسازد پس از انزال، اسپرم کهنه را با اسپرم تازه و پرکیفیتی جایگزین کند که میتواند از باقی نرها پیشی بگیرد.
نتیجه تحقیق مذکور همچنین نشان میدهد خودارضایی شانس تولید مثل نرها را افزایش میدهد چون سیستمهای جفتگیری طراحیشده با رقابت بالا بین آنها، باعث تکامل خودِ خودارضایی در مسیر تکامل شده است.
همچنین تحریک شدن جنسی ماده نه تنها «پیاچ» واژن را افزایش میدهد بلکه محیط پذیراتری برای اسپرم فراهم میکند تا ترشحات واژن، اسپرمهای کمکیفیت را کنار زده و اسپرمهای باکیفیت را با سرعت بیشتری به سمت رحم هدایت کند.
انقباضات ارگاسم هم میتواند اسپرمها را سریعتر به مقصدشان برساند.
خودارضایی برای نظافت آلت جنسی
نوعی سنجاب نر بعد از سکس خودارضایی میکند و هر چه شرکای جنسی بیشتری داشته باشد، بیشتر خودارضایی میکند.
همچنین اگر شریک جنسیاش پیش از او دفعات زیادی سکس داشته باشد، این نوع سنجاب نر، حتی بیشتر از قبل هم خودارضایی میکند.
به نظر میرسد که در جنس نر، این رویه آزاد کردن اسپرم از طریق خودارضایی بعد از سکس، به نوعی تمیزکاری عضو جنسی باشد.
اما احتمال اینکه خودارضایی زنان برای تمیزکاری پس از سکس و رها شدن از شر بیماریهای مقاربتی تکامل یافته باشد کم است.
پیاچ بالای محیط واژن در هنگام تحریک جنسی نیز واژن را همانطور که بیشتر پذیرای اسپرم است، بیشتر هم مستعد عوامل بیماریزا خواهد کرد.
تحقیق مذکور این فرضیه را که خودارضایی ممکن است در مردان یک راهبرد برای جلوگیری از بیماریهای مقاربتی باشد تقویت میکند.
خودارضایی در زنان و جای خالی مستندات درباره آن
نتایج تحقیق مذکور نشان میدهد ظاهرا خودارضایی در زنان کمتر از مردان رایج است.
در این پژوهش تازه، مدرکی دال بر کارکرد تکاملی خودارضایی برای زنان پیدا نشده است اما این به آن معنا نیست که تحقیقات مذکور نشانگر آن چیزی است که واقعا جریان دارد.
چنین نتیجهای تا حدودی ناشی از آن است که انگیختگی جنسی زنان و خودارضایی در آنان، به آشکاری انگیختگی جنسی و خودارضایی در مردان نیست.
از سویی دیگر، این وضعیت به روال عمومی در تحقیقات علمی یعنی «غیاب حیرتآور اطلاعات درباره آناتومی و رفتار جنسی زنان» اشاره دارد.
از دیرباز پژوهش درباره زنان همواره به نفع تحقیق درباره مردان به گوشهای رانده شده است.
محققان پژوهش مذکور هم عزم داشتند تا تکامل خودارضایی را در زن و مرد بررسی کنند اما تصمیم آنها به بنبست خورده است چون نتوانستهاند درباره زنان به اندازه مردان اطلاعات جمع کنند.
نتیجه کلی اما این است که خودارضایی رفتار معمولی بسیاری گونهها، از نر و ماده و در آزادی و اسارت است و کسانی هم که با خودارضایی سر ناسازگاری دارند و آن را غیرطبیعی یا اشتباه میدانند، باید نگاهی به اقوام نخستیسان خود بیندازند.
نتایج تحقیقات مشترک روزنامه والاستریت ژورنال و محققان دانشگاهی، نشان میدهد الگوریتمهای اینستاگرام با ترویج مطالب مربوط به سوءاستفاده جنسی از کودکان، شبکهای از این حسابها را به کاربران دیگر توصیه میکنند.
این تحقیقات که با کمک پژوهشگران دانشگاه استنفورد و دانشگاه ماساچوست امهرست انجام شده است، از ضعف بزرگ الگوریتمهای توصیه محتوای اینستاگرام پرده برمیدارند.
به گفته محققان، سیستم توصیه اینستاگرام با اتصال پدوفیلها به هم، آنها را به سمت فروشندگان محتوای جنسی کودکان هدایت میکند.
این محتواها به راحتی با هشتگهایی همچون «سکس پیشانوجوانی» قابل جستوجو و پیدا کردن هستند و کاربران را به حسابهایی که آشکارا فروش سکس کودکان را تبلیغ میکنند، هدایت میکنند.
این حسابها یک مِنو برای خرید محتوا در اختیار کاربران اینستاگرام قرار میدهند که شامل فیلمها و تصاویر گوناگون با موضوعاتی مانند آسیب به خود و وحشیگری است.
هنگامی که محققان با ساخت یک حساب آزمایشی اینستاگرام، محتوای این حسابها را مشاهده کردند، الگوریتم این شبکه اجتماعی بلافاصله حسابهای مشابه دیگری را برای دنبال کردن به آنها توصیه کرد.
محققان با استفاده از برخی هشتگهای مرتبط با سکس زیر سن قانونی، بیش از ۴۰۵ حساب کاربری پیدا کردند که احتمالا به وسیله خود این کودکان گردانده میشدند و برخی تنها با ۱۲ سال سن، دهها هزار دنبالکننده داشتهاند.
در گزارش روزنامه والاستریت ژورنال آمده است: «دنبال کردن تعداد انگشتشماری از این توصیهها کافی بود تا یک حساب آزمایشی با محتوای جنسی کودکان پر شود.»
به گفته محققان، یک مشکل متا، ناتوانی این شرکت در رصد تصاویر جدید سوءاستفاده جنسی از کودکان است چون نرمافزار بررسی و رصد اتوماتیک فقط برای تشخیص عکسهایی که از پیش وجود داشتند و دست به دست میچرخیدند طراحی شده بود.
مورد عجیب دیگر این است که اگر کاربری محتوایی غیرقانونی را جستوجو کند، هشداری با این محتوا به کاربر نشان داده میشود: «ممکن است تصاویری از سوءاستفاده جنسی از کودکان در میان نتایج باشد».
اما باز هم اینستاگرام به کاربر این امکان را داده تا با کلیک روی گزینه «نتایج را نشان بده» به آن محتواها دسترسی پیدا کند.
پس از افشاگری والاستریت ژورنال، اینستاگرام بدون اینکه توضیح بدهد چنین گزینهای چرا اصلا وجود داشته است، آن را حذف کرد.
دنبالکنندگان این دست حسابهای کاربری همچنین از ایموجیهای خاص، تصاویر و اختصاراتی استفاده میکردهاند که بین خودشان میدانستند به معنای «پورن کودکان» است.
میل جنسی به کودکان که به آن پدوفیلی یا «کودککامی» گفته میشود، نوعی ناهنجاری روانی است که در بسیاری از کشورها مجازات سنگینی برای جرایم مربوط به آن پیشبینی شده است.
شرکت «متا» بهعنوان مالک پلتفرم اینستاگرام، در واکنش به نتایج این تحقیقات گفت یک کارگروه داخلی را برای بررسی موارد مطرح شده ایجاد میکند.
این شرکت سوءاستفاده از کودکان را «جنایتی وحشتناک» توصیف کرد و گفت بهطور مداوم در حال بررسی شیوههایی برای مقابله با این رویه است.
متا همچنین خاطرنشان کرد در ماه ژانویه امسال، ۴۹۰ هزار حساب ناقض قوانین ایمنی کودکان را حذف کرده و از زمان آغاز تحقیقات والاستریت ژورنال، اینستاگرام هزاران هشتگی که کودکان را به موارد جنسی مرتبط می کنند، مسدود کرده است.
بر اساس این گزارش، برخی از این هشتگها میلیونها پست داشتهاند.
اما این تلاشها نه تنها کافی نیست بلکه برای آنها دیر هم شده است.
الکس استاموس، رییس رصدخانه اینترنت دانشگاه استنفورد و مدیر ارشد سابق امنیت شرکت متا به والاستریت ژورنال گفت که این شرکت باید تلاش بیشتری در این زمینه انجام دهد.
متا همچنین تاکید کرد طی دو سال گذشته ۲۷ شبکه مربوط به حسابهای پدوفیلی و هشتگهای مرتبط با این حوزه را شناسایی کرده و از بین برده است.
به گفته او، وقتی یک تیم کوچک سه نفره از محققان دانشگاهی با دسترسی محدود میتوانند چنین شبکه عظیمی را بیابند، متا باید زنگ خطر خود را به صدا درآورد.
این تحقیقات همچنین نشان میدهند شرکت متا گزارشهای کاربران درباره درخواست حذف محتوای آزار کودکان را نادیده میگیرد.
این پژوهش همچنین به بررسی رفتار پلتفرمهای دیگری مانند توییتر و تیکتاک نیز پرداخته است اما نتایج نشان میدهند محتوای جنسی کودکان در تیکتاک چندان در دسترس نیست.
نتایج این تحقیقات درباره توییتر هم به کشف ۱۲۸ حساب منجر شده که به فروش محتوای سوءاستفاده جنسی کودکان مشغول بودند اما میزان آن کمتر از یکسوم حسابهای کشف شده در اینستاگرام است.
توییتر گرچه کاربران کمتری نسبت به اینستاگرام دارد اما در زمینه مقابله با توصیه (نکردن) حسابهای پدوفیلی به کاربران، عملکرد بهتری داشته است.
ایلان ماسک، مدیرعامل توییتر، با واکنش به انتشار این خبر و اسکرینشاتی از تیتر والاستریت ژورنال آن را «بسیار بسیار نگران کننده» توصیف کرد.
اینستاگرام بیش از ۱/۳ میلیارد کاربر دارد و در بین نوجوانها هم از محبوبیت بسیاری برخوردار است.
مقاله زیر درباره لزوم خودشناسی است که در وبسایت «مکتب زندگی» منتشر شده. در ادامه ترجمهای از این مطلب را میخوانید.
یکی از بارزترین ویژگیهای ما انسانها این است که خیلی کم ذهنمان را میشناسیم چون اگرچه ما درون خود ساکنیم، اما در بیشتر مواقع بخش کوچکی را از آن که هستیم، درک میکنیم.
گاهی به نظر میرسد دریافتن چگونگی پدیدهها در یک سیاره دیگر آسانتر از درک آن چیزی است که در چینهای مغز خودمان میگذرد.
خودناآگاهی بارها و بارها ما را غافلگیر و آشفته کرده است. در روزهای خاصی بدون اینکه دلیل آن را بدانیم، تحریکپذیر و غمگین میشویم. یا ممکن است احساس کنیم در حرفه خود گم شدهایم. آرزو میکنیم «کار خلاقانهای انجام دهیم» یا «در تبدیل شدن جهان به مکانی بهتر نقش داشته باشیم». برنامههایی مبهم که ما را در برابر برنامههای قویتر دیگران آسیبپذیر میکند.
پیچیدگیهای ذهن انسان
ایده تقسیمبندی اساسی ذهن به دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه، دستاورد علم روانشناسی است. تقسیمبندی میان آنچه فورا در دسترس ماست و آنچه در سایه قرار دارد و ما را با علایم، رویاها، بر نوک زبان آمدنها و اضطرابها، اشتیاقها و ترسها شگفتزده میکند.
علم روانشناسی بر این امر اصرار دارد که رسیدن به بلوغ نیازمند یک انگیزه دائمی است برای شناخت آنچه در درون ما به صورت ناخودآگاه وجود دارد تا به ما را در رسیدن به تسلط بر هنر خودشناسی، کمک کند.
این است که لازم نیست خودمان را به خاطر درک ضعیف از ذهنمان سرزنش کنیم. مشکل در ساختار ذاتی مغز است؛ اندامی که در طول هزاران سال و نه با محاسبات درونی و صبورانه ایدهها و احساسات، بلکه با تصمیم گیریهای سریع و غریزی، تکامل یافته است.
چرا احساساتمان را سرکوب میکنیم؟
میزان سرکوب احساسات، باعث بخشی از ناتوانی ما در نگاه کردن به درون است.
بسیاری از موارد ناخودآگاه، آن قدر پیچیده هستند که ما از نگاه دقیق به آنها اجتناب میکنیم. برای مثال، ممکن است نسبت به افرادی که فکر میکردیم دوستشان داریم، به طرز نگران کنندهای عصبانی باشیم. ممکن است بیرحمتر و حسودتر از آن چیزی باشیم که آدمهای خوب قرار است باشند. ممکن است مجبور باشیم تغییرات بزرگی در زندگی خود ایجاد کنیم اما سهولت وضعیت موجود را ترجیح دهیم.
در دوران کودکی خیلی ماهرانه و بدون اینکه متوجه باشیم، باورهایی در مورد عادی و یا غیرعادی بودن مسائل به ما القا شده است. بنابراین از تجربه کردن آنها بازماندهایم. برای مثال: پسرها اجازه نداشتند نیاز به گریه کردن را امری عادی بدانند و دختران نیز اجازه نداشتند برخی از جاهطلبیها را از ترس خانم قلمداد نشدن، تجربه کنند.
ممکن است امروز ما چنین ممنوعیتهای سادهلوحانهای نداشته باشیم اما موارد دیگری، به همان اندازه قدرتمند، میتوانند جای آنها را گرفته باشند.
برای مثال، شاید باورهای پنهان اما قدرتمندی در سر ما فرو رفته باشد، مثل اینکه هیچ فردی قاعدتا نباید تحت تاثیر وسوسه تجربه یک رابطه جنسی قرار بگیرد یا به خاطر جداییای که سه سال پیش اتفاق افتاده، همچنان ناراحت باشد. حتی امروزه بیشتر تمایلات جنسی ما جایی در تعریف یک فرد محترم ندارند.
معمولا هنگام بروز احساسات دشوار، قسمت آگاه ذهن با مشکل مواجه میشود و ممکن است راه مناسب را نشان ندهد. ناکامی در بررسی پیچیدگیهای ذهن در واقع ما را در محافظت از تصویر آشنا از خودمان کمک میکند تا بتوانیم خودمان را یک فرد خوب بدانیم.
تلاش برای فرار کردن از خود واقعی
با وجود این نمیتوانیم برای همیشه به راحتی از دروننگری فرار کنیم زیرا بیمیلی به نگاه کردن به درون، هزینه گزافی خواهد داشت: خواستهها و احساسات بررسی نشده ما را تنها نمی گذارند. آنها صبر میکنند و خود را به صورت مسایل دیگری بروز میدهند.
احساس جاهطلبی که شناخته نشده به صورت اضطراب ظاهر میشود. حسادت به صورت تلخی و ناراحتی بیرون میزند. عصبانیت به خشم تبدیل میشود. غم و اندوه به افسردگی تبدیل میشود. موارد سرکوبشده، سیستم عصبی را تحت فشار قرار میدهند. در نتیجه ما دچار تیکهای آزار دهنده، انقباض ناخودآگاه ماهیچههای صورت، ناتوانی جنسی، ناتوانی در انجام کارها، اعتیاد به الکل یا اعتیاد به تماشای پورن میشویم.
اکثر به اصطلاح «اعتیادها»، نشانه وجود احساسات شدید و مداومی هستند که آنها را نادیده گرفته و راهی برای رفعشان پیدا نکردهایم.
بیخوابی انتقام افکاری است که در طول روز از مواجهه با آنها خودداری کردهایم.
اهمیت شناخت خود
در واقع وقتی ما با خودمان غریبه هستیم، تصمیمات بدی میگیریم. از رابطهای خارج میشویم که ممکن است کاملا کارآمد باشد. استعدادهای حرفهای خود را به موقع کشف نمیکنیم. دوستانمان را به خاطر رفتارهای ناخوشایند از خودمان دور میکنیم. حتی درکی در مورد این نداریم که چگونه با دیگران برخورد میکنیم و آنها را از خودمان بیزار یا شوکه میکنیم. چیزهای اشتباهی میخریم و برای تعطیلات جاهایی میرویم که به چیزی که واقعا از آن لذت میبریم، ربطی ندارند.
سقراط با خلاصه کردن تمام حکمت فلسفه در این دستور ساده که «خودت را بشناس»، اهمیت این موضوع را نشان میدهد.
جامعه کنونی هیچ کمبودی از افراد و سازمانهایی ندارد که بتوانند ما را در قارههای دور راهنمایی کنند اما تعداد بسیار کمی هستند که میتوانند به ما کمک کنند تا بتوانیم وظیفه مهمتر سفر به ذهن خودمان را انجام دهیم.
خوشبختانه با این حال، تعدادی ابزار و تمرین وجود دارد که میتوانند به ما کمک کنند تا به درون ذهن خود دست پیدا کنیم و از ابهامی خطرناک به سمت خودشناسیای نجاتبخش حرکت کنیم.
کیسه آب گرم، انقباضات شدید، احساس ضعف، روزهای بیحوصلگی همراه با درد، روزهایی که هر ماه و برای سالها تکرار میشوند ... چرا زنان مجبور به مخفی کردن روند طبیعی بدن خودشان بهعنوان امری شرمآور هستند؟ چرا با وجود درد و فشار روحی که خارج از کنترل آنها هنگام قاعدگی پیش میآید، باید خجالت بکشند؟
همه ما بهعنوان انسانهای متمدن دوست داریم شخصیت مناسب و برازندهای در اجتماع داشته باشیم و از رفتارهای نابهجا تا حد امکان دوری کنیم. اما آموزشِ «احساس شرمندگی در طول قاعدگی» به زنان و دختران به عنوان یک رفتار پسندیده، تبعیض آشکاری است که به نیمی از جمعیت جهان طی قرنها تحمیل شده است.
پس از اینکه اسپانیا بهعنوان اولین کشور اروپایی، قانون حق داشتن مرخصی با حقوق را در دوران قاعدگی تصویب کرد، برخی مخالفت خود را با این طرح نشان دادند. اما نکته غافلگیرکننده این بود که برخی زنان و از جمله چهرههای مطرح هم، از این اتفاق استقبال نکردند.
آیا با دیدن این واکنشها به این نتیجه نمیرسید که این نوع برخورد نتیجه سالها نگاه نادرست به زنان، زنانگی و مسائل طبیعی حول آفرینش زن باشد؟ طرز فکری که باعث شده برخی از زنان حتی در کشورهای پیشرفته، قاعدگی را یک نقطه ضعف بدانند و راهی جز انکار آن تصور نکنند.
آیا حالا که بعد از سالها مبارزه، قدمهای کوچکی برای درهم شکستن این تابو در محل کار برداشته شده، زنان از ترس از دست دادن شغل خود یا بازماندن از پیشرفتهای شغلی باید با روند طبیعی بدن خود مبارزه کنند و به نوعی دیگر آن را مخفی کنند؟
یکی از زنان مطرح مخالف با این طرح، جنی موری روزنامهنگار، مجری و نویسنده ۷۳ ساله انگلیسی است. روزنامه دیلیمیل نظر او را راجع به تصویب قانونی مشابه برای زنان بریتانیایی جویا شده است.
جنی خطاب به زنان میگوید، این مرخصی ما را دههها به عقب خواهد برد. من از نسل فمینیستهایی هستم که برای از بین بردن باورهای غلط در مورد قاعدگی بسیار سخت تلاش کردند. شاید پاسخ من به این پیشنهاد که زنان بریتانیایی باید از همعصران خود در اسپانیا، اندونزی، کره جنوبی، زامبیا، تایوان و ژاپن پیروی کنند و به آنها حق مرخصی قاعدگی با حقوق بدهند، خوشایند نباشد.
بله بلند بلند فریاد میزنم: «به خاطر خدا، دخترا، مرد باشید!» من میدانم که این اظهارنظر از سوی یک فمینیست تاحدودی نامناسب است، اما همه زنان بیولوژیک از آنچه بهعنوان «نفرین» یاد میشود رنج میبرند.
مردهای بیولوژیک مجبور نیستند هر ماه خونریزی کنند تا توانایی تولید مثل خود را تضمین کنند. آنها از دردهای قاعدگی مکرری که اکثر ما تجربه کردهایم رنج نمیبرند و هرگز ترس پخش شدن لکه ناخوشایند در پشت شلوارشان را تجربه نکردهاند.
از طرف دیگر، نسل من تجربههای زیادی در این مسیر دارد. ما مجبور شدیم با همه مزخرفاتی که ما را فقط برای خانه مناسب میدانست مبارزه کنیم. جایی که بتوانیم با یک کیسه آب گرم روی شکممان و داروهای مسکن خودمان را آرام کنیم و برای همکاران مردی که ممکن است با دیدن خون از هوش بروند، هیچ خطر شرمآوری ایجاد نکنیم.
جنی میگوید با خواندن کتاب «خواجه زن» نوشته ژرمن گریر، یاد گرفتم شجاع باشم و فرضیاتی را به چالش بکشم که جاهطلبیهای هر زن شاغلی را محدود میکند.
توصیه ژرمن این بود که به عملکرد بدنی بسیار مسخره خود افتخار کنیم. دیگر از آنچه مردان بهعنوان سلاحی برای تضعیف زنان استفاده میکنند، شرمنده نباشیم و هر چند روز در ماه را که قاعده میشویم پنهان نکنیم.
همانطور که او گفت، این یک عملکرد طبیعی بدون شرم بدن است. ما هرگز نباید پد بهداشتی را زیر آستین یا کیف دستی پنهان کنیم. ژرمن عقیده داشت، آنها را به نمایش بگذار، اجازه بده در راه دستشویی دیده شوند.
جنی میگوید، هرچه در این مورد بازتر عمل کردم، از طرف همکاران مرد کمتر بیادبی و بداخلاقی دیدم. آنها متوجه شدند زمانی که پریود میشوم نیز بهخوبی توانایی انجام کارهایم را دارم.
نسلهای جوان با غر زدن در مورد دورههای قاعدگی و گُر گرفتگی زنان، آسیبهای وحشتناکی به زندگی کاری زنان وارد میکنند.
نسل من، فمینیستهای موج دوم بسیار سخت تلاش کردند تا افسانههای مربوط به قاعدگی را از بین ببرند. برخی از ما سندرم پیشقاعدگی داشتیم، اما همچنان کارهایمان را با توانایی بالا انجام دادیم.
تعدادی از ما درد عذابآوری را تجربه میکردیم که در آن زمان علت اصلی آن معلوم نبود اما سالها بعد به عنوان «آندومتریوز» تشخیص داده شد. ما برای انجام تحقیقات پزشکی بهتر و کمک به تشخیص مشکلات جدی رحمی جنگیدیم، همه ما تلاش کردیم تا شرایط را برای نسل بعد بهتر کنیم.
احساس میکنم نا امید شدهام. شاید کسانی که در اسپانیا فکر میکنند کارفرمایان باید مرخصی با حقوق برای روزهای قاعدگی ارائه دهند، سعی دارند مهربان و باملاحظه باشند. اما آنها در اشتباه هستند. آنها در حال بازی با همان کلیشههای قدیمی هستند. درحالیکه به نظر میرسد زنان جوان فکر میکنند باید سپاسگزار باشند.
من را بدبین صدا کنید؛ اما به نظر من این، نوعی زنستیزی است.
چه شرکتی فکر میکند این ایده خوبی است که قول بدهد برای یک دوره کوتاه مرخصی ماهانه، حقوق پرداخت کند؟ تعیین دستمزد برای کارهایی که بهطور منظم انجام نشده است، چه نفع اقتصادی دارد؟ وقتی که نتیجه هزینه این سیاست «مهربانانه و متفکرانه» به خانهنشینی برسد.
به نظر شما چه گفتوگوهایی در اتاقهای هیات مدیره در جریان است؟ چیزهایی شبیه به این: «خدایا، این زنان، برای ما خیلی هزینه دارند. مرخصی قاعدگی میخواهند. مرخصی زایمان هم که دارند. اکنون آنها در مورد توجه ویژه برای دوران یائسگی صحبت میکنند. شاید برنامه مالی عاقلانه این باشد که بگذاریم همه آنها به خانه بروند و مردان را استخدام کنیم. آنها این مشکلات را ندارند.»
البته باید بگویم مرخصی زایمان هرگز یک تقاضای غیرمنطقی نبوده و درخواست برای مراقبت از کودک در محل کار نیز چنین نیست. اما در مورد قاعدگی یا یائسگی اینطور نیست.
زن بودن با مرد بودن فرق دارد. مراحل زندگی باروری ما میتواند و اغلب باعث درد میشود، که یک کار فرمای خوب آن را تشخیص میدهد.
در ضمن همه شما خانمهای جوان و میانسال لطفا دست از ناله کردن بردارید. یائسگی و قاعدگی، معلولیت نیستند؛ بله، بدون شرم میگویم: «مرد باش و به کارت ادامه بده!»
با دیدن نظر جنی موری و همفکرانش میتوان گفت راه رسیدن به حقوق برابر و برخورداری از احترام اجتماعی مناسب، همواره مسیر ناهمواری بوده است.
شاید کسانی مثل جنی فراموش کردهاند وقتی خودشان به عنوان زنان جوان در حال مبارزه برای از بین بردن تبعیضهای اجتماعی زاده تفکر نسلهای قبل از خود بودند و یقین داشتند هر زنی شایسته برخورداری از آن حقوق برابر است، با مخالفت قاطعانه برخی از زنان همعصرشان دست و پنجه نرم کردهاند. کسانی که به هزاران دلیل و باور غلط، شرایط موجود را برای خود و سایر زنان کافی میدانستند.
گویی برخی از زنان بدون این که متوجه طرز فکر واپسگرایانه خود باشند، به نوعی و در درجات متفاوت، خود را «سربار مردان» میدانند.
اما نکته امیدوارکننده این است که تعداد بیشماری از زنان و دختران نسل جدید در سراسر دنیا به حقوق خود آگاه بوده و برای به دست آوردن آن در حال مبارزه هستند. حتی اگر این مبارزه به اندازه قدمهای کوچک در محیط خانواده باشد. زیرا عدالتخواهی یک حرکت پیوسته و رو به جلوست.