یادروز جهانی افراد ترنس: تشکلهای کوییر بر ادامه مبارزه با جمهوری اسلامی تاکید کردند
تشکلها و کنشگران کوییر ایرانی در یادروز جهانی افراد ترنس، با اشاره به کشته شدن افراد ترنس در ایران و نقاط مختلف جهان به دلیل تعصبات اجتماعی، تاکید کردند جامعه کوییر و ترنس به عنوان یکی از دادخواهان خیزش انقلابی، به مبارزه با جمهوری اسلامی و ساختارهای تبعیضآمیز ادامه خواهد داد.
مهسا یزدانی، مادر دادخواه محمدجواد زاهدی، در واکنش به تایید حکم ۱۳ سال زندانش در دادگاه تجدیدنظر گفت تا انتها پای آرمانهای پسرش خواهد ایستاد. محمدجواد زاهدی از جانباختگان خیزش سراسری است که ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در جریان تیراندازی نیروهای جمهوری اسلامی به مردم در ساری کشته شد.
یزدانی پیشتر در دادگاه بدوی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب ساری با اتهامات «اهانت به مقدسات، تحریک مردم به بر هم زدن امنیت ملی، توهین به رهبری و فعالیت تبلیغی علیه نظام» به ۱۳ سال حبس محکوم شد.
حکم صادر شده علیه این مادر دادخواه روز یکشنبه ۲۸ آبان در شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران عینا تایید شد.
بر اساس این حکم و با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی پنج سال حبس برای او قابل اجرا خواهد بود.
مهسا یزدانی در واکنش به تایید حکم خود با انتشار متنی در حساب اینستاگرامش نوشت: «وقتی محمدم را کشتید، یک سال زمین خوردم و دوباره ایستادم. برای محمدم و بچههایم ایستادهام تا پایان. هر چقدر پشتم خالی باشد، روح محمد مثل یک کوه مواظبم است.»
مهسا یزدانی در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ به وسیله نیروهای امنیتی در ساری بازداشت و در تاریخ ۱۴ مهر ماه با تامین قرار کیفری از زندان این شهر آزاد شد.
فرزند او، محمدجواد زاهدی، متولد ششم شهریور ۱۳۸۱ و از کشتهشدگان خیزش انقلابی است که در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ بر اثر اصابت گلوله ساچمهای ماموران امنیتی جمهوری اسلامی در ساری جان باخت.
بر اساس گزارشهای منتشر شده، مقامهای جمهوری اسلامی با اعمال فشار به خانواده محمدجواد زاهدی تلاش کرده بودند او را «شهید» معرفی کنند و عامل تیراندازی به سوی این جوان کشتهشده را «منافق» بخوانند.
سازمان عفو بینالملل مهر ماه گذشته بر اساس یک سند درز کرده گزارش داد فرماندهی سرکوب در استان مازندران در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ به نیروهای امنیتی در همه شهرهای بزرگ و کوچک این استان دستور «برخورد بدون رحم و در حد مرگ» علیه معترضان داده بود.
از زمان آغاز خیزش انقلابی مردم ایران و کشته شدن صدها نفر به دست نیروهای حکومتی، نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی فشارهای متعددی بر خانوادههای کشتهشدگان خیزش انقلابی تحمیل کردهاند. از جمله ماشاالله کرمی، پدر محمدمهدی کرمی، معترض اعدام شده سه ماه است در زندان مرکزی کرج در بازداشت به سر میبرد اما هنوز از علت دستگیری و اتهامات مطرح شده علیه او خبری در دست نیست.
احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، در نامهای از زندان قزلحصار کرج، با روایت جزییاتی از شکنجه و اعدام مصنوعی سامان یاسین (صیدی)، نسبت به وضعیت سلامتی این رپر زندانی هشدار داد. یاسین با وجود گذشت ۱۴ ماه از بازداشت و نقض حکم اعدامش در دیوان عالی کشور، هنوز بلاتکلیف در زندان است.
حائری در این نامه که نسخهای از آن به دست ایراناینترنشنال رسیده، نوشت که سامان یاسین جز در همان جلسه دادگاه نمایشی آبان سال گذشته به هیچ دادگاهی برده نشده و وکیلش نیز اجازه دسترسی به پرونده او را ندارد.
حائری با بیان اینکه این روزها حال سامان یاسین خوب نیست، در بخشی از نامهاش تاکید کرد: «بازجویان پرونده او گویی به دنبال فروپاشی روحی و روانی این جوان هستند؛ چون در برابر آن حجم از فشار و شکنجه به خواسته آنان تن نداده است.»
این فعال مدنی زندانی درباره وضعیت سلامت یاسین هشدار داد و مسوولیت رخ دادن هر گونه اتفاق و به خطر افتادن سلامتی او را متوجه مقامات ارشد قضایی کرد.
او در این باره نوشت: «مقامات ارشد قضایی، ناظر این بیقانونیها و نقض فاحش حقوق این هنرمند هستند و واکنشی نشان نمیدهند.»
در بخش دیگری از این نامه، شرح اعدام مصنوعی و شکنجه روانی یاسین در ایام بازجوییاش به دست ماموران وزارت اطلاعات در آذر ماه ۱۴۰۱، از زبان خود او نقل شده است.
یاسین در بخشی از روایت خود گفته است: «ماموری گفت "اجرات اومده ...". از بچهها شنیده بودم معنای این جمله را! خشکم زده بود. کاغذ و خودکاری داد دستم و گفت: "وصیتی اگر داری بنویس". گفتم قبلا نوشتم. توی وسایلم هست.»
به گفته یاسین، او در آن لحظه چنان بهتزده بوده که انگار خوابی وحشتناک میدیده و منتظر بوده با صدای فریاد کسی از خواب بپرد.
این رپر در ادامه گفتوگوی مامورانی را که همراهش بودهاند، با خود او و با یکدیگر نقل کرده و بعد از شرح گفتوگویشان، گفته: «سوزش طنابی را دور گردنم حس کردم ... خونی که انگار در بدنم منجمد شده بود ناگهان به جوش آمد و با سر و صدا و نثار چند فحش گفتم زودتر راحتم کنید بیشرفها.»
بر اساس نامه حائری، ادامه راویت یاسین اینگونه است: «هر لحظه منتظر بودم تا زیر پایم خالی بشود و بعد از اتمام نصایح مامور مسن درباره "محسنات توبه قبل از اعدام"، به گفته خودش و به لطف کج بستن طناب، گردنم بشکند و تمام!»
او در ادامه با بیان اینکه صدای زنگ زدن گوشی تلفن همراهی به گوشش رسیده، گفته است: «صدای همان مامور مسنتر را [شنیدم] که میگفت پس فعلا دست نگه داریم؟ یک فرصت دیگر به او دادید همکاری کند؟ ...»
به گفته یاسین، وقتی مامور جوانتر طناب را از دور گردنش باز کرده، «انگار هر دو پایش قطع شده باشند»، به زمین افتاده است.
ایراناینترنشنال تیر ماه امسال به نقل از یک منبع نزدیک به خانواده سامان یاسین خبر داد که او در دوره بازجویی به شدت شکنجه شده تا به داشتن سلاح اعتراف کند.
بر اساس گفتههای این منبع آگاه، بازجویان در جریان بازجویی، یاسین را تهدید کردهاند اگر به آنچه آنها میخواهند اعتراف نکند، اعضای خانوادهاش را بازداشت خواهند کرد.
احمدرضا حائری در نامه خود نوشت: «روایت هولناک سامان یاسین (صیدی)، خواننده هموطن کُرد از اعدام مصنوعیاش به دست ماموران وزارت اطلاعات در آذر ماه سال گذشته، روایتی است که شنیدنش قلب هر انسان آزادهای را به درد میآورد.»
این زندانی سیاسی تاکید کرد: «وقتی سامان این شکنجه را برایم روایت کرد، یاد این جمله آرتور کوستلر در کتاب "گفتوگو با مرگ" افتادم که: "عملا ترسی از لحظه اعدام نداشتم. فقط از ترس لحظه پیش از اعدام ترس داشتم." گویی حاجی(!) و همکارانش در کاربست این شکنجه جمله کوستلر را مدنظر داشتهاند!»
به گفته حائری، ماموران دو روز بعد از آن «شب هولناک»، حکم واقعی اعدام را به یاسین ابلاغ کردهاند: «خبر صدور حکم که به همسر باردارش میرسد، مادر دچار شوک شده و کودکی را که یک ماه به تولدش مانده بوده، از دست میدهد.»
این فعال مدنی در ادامه نوشت چند هفته بعد که مادر سامان یاسین مدارک پزشکی از دست رفتن نوهاش را نزد قاضی ابوالقاسم صلواتی برده و ماجرا را به او گفته است، صلواتی در پاسخ گفته است: «همان بهتر که بچهاش از بین رفت ... این لیاقت پدر شدن ندارد!»
سامان یاسین روز ۱۰ مهر ۱۴۰۱ بازداشت شد و ۱۴ ماه گذشته را در زندانهای تهران بزرگ، اوین، رجایی شهر و قزلحصار، در بلاتکلیفی پشت سر گذاشته است.
این خواننده رپ از سوی دادگاه انقلاب تهران با اتهاماتی از جمله «محاربه، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم و اقدام علیه امنیت ملی»، به اعدام محکوم شد اما با نقض این حکم در دیوان عالی کشور، پروندهاش همچنان در انتظار رسیدگی مجدد است.
یاسین اواخر تیر ماه امسال در دهمین ماه بازداشت خود، در یک فایل صوتی از ادامه بلاتکلیفیاش در زندان گلایه کرد و از مردم خواست صدایش باشند.
کانال تلگرامی دانشجویان متحد اعلام کرد روز دوشنبه ۲۹ آبان تعدادی از نیروهای حراست دانشگاه بهشتی به کتابخانهها و داخل کلاسهای درس در دانشکدههای روانشناسی، ادبیات و علوم انسانی حمله کردند.
بر اساس این گزارش، زمانی که استادان مشغول تدریس بودهاند، نیروهای حراست با ورود به کلاسها، کارت دانشجویی دخترانی را که مقنعه بر سر نداشتند، ضبط کردند.
تعداد دانشجویانی که کارتشان در پی این حملات ضبط شده مشخص نیست.
نیروهای حراست در یکی از دانشکدهها، استاد را هم به دلیل اینکه برخی دانشجویان سر کلاسش حجاب اجباری نداشتهاند، از کلاس درس بیرون کشیده و او را بازخواست کردهاند.
علاوه بر کلاسهای درس، نیروهای حراست برای ضبط کارتهای دانشجویی به کتابخانه دانشگاه نیز یورش بردهاند اما با مقاومت دانشجویان، مجبور به ترک کتابخانه شدهاند.
تلاش برای سرکوب دانشجویان به دلیل حجاب اجباری در دانشگاه بهشتی و دیگر دانشگاهها طی ماههای گذشته شدت گرفته است.
بر اساس گزارش کانال دانشجویان متحد، پیش از آغاز سال تحصیلی جدید سامانه گلستان دانشجویان دختر بهشتی از دسترس خارج شد و کمیته انضباطی آنان را مجبور به «دادن تعهد در ازای انتخاب واحد» کرد.
تلاش روسای دانشکدهها و دانشگاهها و نیروهای حراست برای سرکوب دانشجویان اتفاق جدیدی نیست اما به ویژه پس از شکل گرفتن جنبشهای اعتراضی دانشجویی به دنبال خیزش انقلابی علیه جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۱ شدت گرفته است.
در اعتراض به خفقان حاکم بر دانشگاهها و همچنین فشارهای حراست بر فضای خوابگاههای دخترانه، دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس روزهای ٢١ و ٢٢ آبان اعتصاب کردند.
در این دو روز دانشجویان در کلاسهای درس، کتابخانه و برخی آزمایشگاههای دانشگاه حاضر نشدند.
آنان همچنین با انتشار بیانیهای خواهان پایان یافتن امنیتیسازی دانشگاه، محدود شدن اختیارات حراست، پایان برخوردهای خشن با نوع پوشش دانشجویان و پروندهسازیها شدند.
حدود دو هفته پیش نیز تجمعی اعتراضی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شکل گرفت که دلیل آن اقدام غلامرضا جمشیدیها، رییس دانشکده برای ضبط کارت دانشجویی یکی از دانشجویان و توهینهای او بود.
جمشیدیها روز ۱۴ آبان دانشجویان را فاحشه و دانشکده را فاحشهخانه نامیده بود.
فعالان دانشجویی دانشگاه «علامه طباطبایی» با انتشار بیانیهای به این حمله و فحاشی واکنش نشان دادند و در عین حال برخورد توهینآمیز روسای دانشگاهها و دانشکدهها با دانشجویان را اتفاقی تکرار شونده خواندند.
پیشتر رییس دانشکده علوم اجتماعی طباطبایی دانشجویان را با الفاظ «کدو» و «گَله» خطاب کرده بود.
روسای دانشگاههای ایران از مهر سال گذشته و شکلگیری جنبشهای اعتراضی دانشجویی و گسترش مخالفت با حجاب اجباری، سیاستها و برخوردهای امنیتی بیشتری را علیه دانشجویان از جمله با تغییر آییننامه و راهاندازی گیتهای عبوری و سامانه تشخیص چهره در پیش گرفتهاند.
در این مدت صدها دانشجو احضار و بازداشت و بسیاری نیز با احکام انضباطی مانند تعلیق و محرومیت از تحصیل یا تبعید تحصیلی مواجه شدهاند.
جمعی از مادران دادخواه آبانهای خونین ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ در سالگرد کشته شدن فرزندان خود به دست عوامل جمهوری اسلامی، در پیامهایی بر ادامه اتحاد و هبستگی در مسیر دادخواهی «تا آخرین نفس» تاکید کردند.
یادبود جانباختگان اعتراضات آبان ۱۴۰۱ در بوکان
مادران «امجد عنایتی»، «هیوا جانجان» و «میلاد معروفی»، پس از بازداشت اسرین محمدی، خواهر «شهریار محمدی» در منزل دایه مینا، مادر شهریار، در بوکان جمع شدند و با انتشار ویدیویی همبستگی خود را با یکدیگر اعلام کردند.
اسرین محمدی در تاریخ ۲۴ آبان به دست نیروهای امنیتی در بوکان بازداشت و روز شنبه ۲۷ آبان با تودیع قرار تامین آزاد شد.
مادران دادخواه در پیامهای خود نسبت به اینکه ماموران امنیتی اجازه برگزاری مراسم سالگرد فرزندان ایشان را بر سر مزارشان ندادند، اعتراض کرده و از برگزاری مراسم سالگرد این کشتهشدگان در خانههای خود خبر دادند.
در ویدیوی منتشر شده، دایه مینا، مادر شهریار محمدی با خواندن متنی به زبان کردی گفت: «یادبود پسرانمان است ... امروز که به ما اجازه ندادند سر خاکشان مراسم سالگرد بگیریم. الان هم من در منزل خودم مراسم گرفتم و سالگرد همه پسرانمان است.»
این مادر دادخواه اضافه کرد: «ما هم مثل همه مادران دیگر آرزو داشتیم سالگرد ازدواج برای پسرانمان بگیریم نه سالگرد شهید شدنشان. به آنها افتخار میکنم و هیچ کسی نمیتواند آنها را از قلب ما و قلب ملت بیرون بیاورد. تا روزی که زندهایم در برابر ظالم و ظلم ایستادگی میکنیم. کسانی هم که اجازه ندادند ما برای پسرانمان مراسم برگزار کنیم و جلوگیری کردند، این روز را ببینید که ما چه میکشیم. شهید نمیمیرد.»
او در ادامه شعری برای پسرش خواند و گفت: «پسر زیبای من ... عزیز جانم، با تو روز و شب و در زندگیام شاد بودم. چه زود رفتی پسر دلیر کشورم، غم سراسر سرزمین و کشورم ... ما با خون پاک تو عهد و پیمان میبندیم، هرگز در راه آزادی خلق از پا ننشینیم.»
مادر امجد عنایتی نیز در صحبتهای خود در این ویدیو گفت: «امروز سالروز (شهید شدن) پسرانمان شهیدانمان است. اجازه ندادند در قبرستان و روی مزارشان مراسم بگیریم. ما هم در خانه برایشان مراسم گرفتیم. سالگردشان مبارک باشد. انشاالله خدا خونشان را از یاد نبرد. دادخواه خونشان هستیم. خون همه شهدای انقلاب ژینا.»
دایه لیلا، مادر میلاد معروفی هم در صبحتهای خود با تاکید بر ادامه داشتن راه پسرانشان گفت: «ما مادران انقلاب به هیچ وجه از خون پسرانمان نمیگذریم و تا آخرین قطره خونمان و آخرین نفسمان دادخواه خون به ناحق ریخته شده فرزندانمان به دست رژیم جمهوری اسلامی هستیم. به ناحق خونشان ریخته شده و تا آخرین نفس دادخواه خون آنها خواهیم بود. سالروز شهید شدنشان مبارک باد».
هیوا جانجان، امجد عنایتی و میلاد معروفی، روز ۲۶ آبان ۱۴۰۱ در جریان خیزش انقلابی با شلیک مستقیم گلوله نیروهای امنیتی در بوکان جان باختند.
شهریار محمدی نیز یک روز بعد در تاریخ ۲۷ آبان با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی جان خود را از دست داد.
محمدی روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱ پیکر دوستش محمد حسنزاده، دیگر معترض کشته شده را برای جلوگیری از ربایش به دست ماموران امنیتی، از سردخانه به مسجد آرامستان بوکان منتقل کرد. تصویر شهریار هنگامی که بر سر پیکر دوست کشتهشدهاش تا صبح نشست تا ماموران امنیتی او را ندزدند و مخفیانه دفن نکنند، منتشر شد.
شهریار محمدی در کنار پیکر دوستش محمد حسنزاده
خانواده کاروان قادرشکری یادش را گرامی داشتند
خانواده کاروان قادرشکری، معترض ۱۶ ساله جانباخته در خیزش انقلابی در سالگرد کشته شدن او در محل کشته شدنش جمع شده و یادش را گرامی داشتند.
کاروان قادرشکری در تاریخ ٢٩ آبان ۱۴۰۱ با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی در پیرانشهر کشته شد.
چهارمین سالگرد برهان منصورنیا، از جانباختگان آبان ۹۸
سوران منصورنیا، برادر برهان منصورنیا و از اعضای انجمن خانوادههای دادخواهان آبان، ویدیویی از سوگواری مادرش «ثریا منوچهری» بر مزار برهان را در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد.
او در متنی که همراه با این ویدیو منتشر کرده نوشت: «چهار سال از آن سالِ بد گذشت. برهان ما اگرچه پاک و سربلند مرد اما مادرم ثریا منوچهری هنوز هم مثل لحظههای اول قتل، چشمانش چون ابر بهار میگریند. برای او زمان در همان ساعت پنج غروب دوشنبه ۲۷ آبان ۹۸ ایستاده است؛ نه که نخواهد، که یارای حرکت ندارد.»
این دادخواه آبان تاکید کرده که این سوگ و خونِ بر زمین مانده برهان برای همه، خاصه مادرش که «بر جگرش خنجر زدهاند»، همیشه تازه است: «اندوه بزرگ ما اما آبستن امید بزرگی است. ما دادخواهیم و تا زمانی که عدالت را در پیشگاه مادران داغدار ننشانیم سر ایستادن نداریم. نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم.»
برهان منصورنیا متولد اول تیر ۱۳۷۰ در مریوان و از جانباختگان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ است. برهان در تاریخ ۲۶ آبان ۹۸ در کرمانشاه از پشت هدف گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت و روز بعد در بیمارستان جان خود را از دست داد.
یابود رضا معظمی گودرزی بر مزارش در بروجرد
ویدیوی رسیده به ایراناینترنشنال نشان میدهد فیروزه معظمی، مادر رضا معظمی گودرزی، از جانباختگان آبان خونین ۹۸ در سالگرد پسرش بر مزار او رفته و برایش شیون میکند.
رضا معظمی گودرزی متولد اول دی ماه ۱۳۷۸ بود و شب ۲۶ آبان ۱۳۹۸ در شهریار با شلیک گلوله نیروهای امنیتی جان باخت.
پیکر او در روستایی حوالی بروجرد به خاک سپرده شد.
بیانیه انجمن خانوادههای دادخواه آبان در چهارمین سالگرد اعتراضات آبان۹۸
انجمن خانوادههای دادخواه آبان در چهارمین سالگرد اعتراضات آبان ۹۸ با انتشار بیانیهای بر ادامه مسیر دادخواهی تاکید کرد و نوشت: «آبان تا پایان این سیاهی ادامه دارد.»
این بیانیه ضمن یادآوری جنایات جمهوری اسلامی در آبان خونین ۹۸ تاکید کرد: «چهار سال پیش در چنین روزهایی جمهوری اسلامی بدون هیچ مرز و محدودیتی علیه مردم سرزمینی که بر آن حکومت میکرد اسلحه کشید و خیابان را با خون آبان شست تا برای همیشه، دیوار بلندی میان خود و مردم بکشد.»
بر اساس این بیانیه، اکنون با گذشت چهار سال از آبان ۹۸، این اعتراضات به عنوان نقطهعطفِ مبارزاتی، شجاعتی را تکثیر کرده است که دیگر از ذهن و ضمیر هیچ ایرانیِ آزادیخواهی زدودنی نیست.
خانوادههای دادخواه امضاکننده بیانیه تاکید کردند بر اساس عهدی که «با یکدیگر و با خون عزیزان خود بستهاند»، مصمماند رد «باریکترین باریکههای خون و تکتک گلولههای آبان خونین» را دنبال کنند تا «عاملان و آمران این جنایت را در دادگاههای بینالمللی» و به طور قطع در آیندهای نه چندان دور، «در دادگاههای ایرانِ آزاد» بر صندلی عدالت بنشانند.
با گذشت چهار سال از کشتار مردم معترض در جریان اعتراضات آبان خونین ۹۸ و یک سال از کشتار معترضان در آبان ۱۴۰۱، شهروندان در ایران همچنان یاد این سرکوبهای خونین و کشتهشدگان آنها را زنده نگه داشتهاند و گزارشها و تصاویری از حضور بر مزار قربانیان جمهوری اسلامی منتشر میکنند.
بسیاری از مردم معترض جمله «آبان ادامه دارد» را به یکی از مشهورترین شعارهای اعتراضی برای دادخواهی تبدیل کردهاند.
ایرانیان ساکن ونکوور کانادا شنبه ۲۷ آبان، برای بزرگداشت یاد کیان پیرفلک و کشتهشدگان آبان ۹۸ و نیز در همراهی با کارگران در حال اعتصاب در ایران، تجمعی را برگزار کردند.
تشکل رنگینکمانان ایرانی، ششرنگ (شبکه لزبین ها و ترنسجندرهای ایرانی) و سازمان کوییرهای ایرانی سیمرغدر بیانیهای که دوشنبه ۲۹ آبان منتشر شد، گفتند: «اکنون که با جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، جامعه ایران با حرکت به سوی پذیرش حقوق همه گروههای به حاشیه رانده شده، گامی تاریخی را برداشته، جامعه کوییر و ترنس ایران بیش از پیش مصمم است که در کنار سایر هموطنان خود، به شکستن ساختارهای تعصبآمیز ادامه دهد و سال به سال شاهد جامعهای آگاهتر و پذیراتر باشد.»
این بیانیه افزود: «همزمان با جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، ما جامعه ترنس ایران به عنوان یکی از دادخواهان ثابتقدم در صف مبارزه با جمهوری اسلامی، مشعلی را که کنشگران پیشکسوت دیگر قبل از ما شعلهور کردند، گرم و درخشان نگه خواهیم داشت و جهانی را انتظار میکشیم که در آن، تفاوتهای انسانها فرصتی برای شکوفایی بیشتر جوامع باشد، نه بهانهای برای سرکوب و تبعیض.»
تشکلهای کوییر ایرانی تاکید کردند رفع تبعیض و ستم از جامعه ترنس با تضمین حقوق همه جامعه الجیبیتیکیو گره خورده و جزیی جدانشدنی از مطالبات و حقوق کل این جامعه است.
این بیانیه افزود: جامعه ترنس ایران در حالی در مقابله با تعصبات اجتماعی ایستادگی میکند، که جمهوری اسلامی با سرکوب بیان جنسیتی کوییر و ترنس از یک سو، و بهرهبرداری تبلیغاتی از حجم گسترده جراحیهای اجباری بازتایید جنسیت از سوی دیگر، به سرکوب و نقض سیستماتیک حقوق بشر این شهروندان ادامه میدهد.
سازمان کوییر خاطرنشان کردند: «در حالی که زنان و مردان ترنس در ایران در فرایند گذار جنسیتی، حجمی هولناک از فشارهای اجتماعی و اقتصادی را از سر میگذرانند، حکومت استبداد دینی نیز افراد ترنس نانباینری و با جنسیت غیردوگانه و بسیاری از افراد ترنس و کوییر را که نیازی به جراحی بازتایید جنسیت ندارند،بین دو راهی جراحی اجباری یا تعلیق وضعیت مدارک هویتی قرار داده و همین امر بسیاری از افراد جامعه ترنس و کوییر را با انتخابهای نامتناسب و غیرقابل بازگشت مواجه کرده است.»
این بیانیه نمونههایی از خشونتهای اجتماعی علیه افراد ترنس را برشمرد، از جمله اینکه مهسا، زن ترنس، در دیماه ۱۳۹۷ در شادگان به دست مردان خانوادهاش به قتل رسید، سیاوش بیرانوند، مرد ترنس، در مرداد ۱۳۹۶ در خرمآباد با شلیک گلوله پدرش کشته شد و ریبوار ابراهیمی در بهمن ۱۴۰۰ در مریوان پس از مخالفت یک روحانی با بازتایید جنسیتش، به زندگی خود پایان داد.
سازمانهای کوییر خاطرنشان کردند: در حال حاضر، رها آجودانی، کنشگر ترنس با وثقیهای سنگین در آزادی موقت است، ترولان، زن ترنس هنرمند، به زندان محکوم شده و صدها و هزاران فرد ترنس دیگر یا در وطن خود نقطه امنی ندارند، یا سالهای طولانی، زندگی خود را در تعلیق پناهندگی و بلاتکلیفی سپری میکنند.
از آغاز شروع خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، جامعه کوییر ایرانی با حضور در مبارزات مردمی در داخل و خارج کشور بر مطالبات خود برای ایران پس از جمهوری اسلامی تاکید کرده است.
روز سهشنبه ۲۴ آبان اولین عکس بالا رفتن پرچم رنگین کمان در خیابانهای ایران منتشر شد. این تصویر که در آن یک معترض در آمل بدون حجاب اجباری پرچم رنگین کمان را بالا برد، با سلسلهای چشمگیر از انتشار تصاویر دیگر از نمایش پرچم، بوسه و شعارنویسی معترضان کوییر در جریان خیزش انقلابی در ایران همراه شد.
امسال همچنین با شروع ماه افتخار جامعه کوییر، اعضای جامعه رنگینکمانی ایران و افغانستان در نقاط مختلف جهان از جمله تورنتو، ونکوور، مونترال، اوتاوا، لسآنجلس، پاریس، برلین، آمستردام، هامبورگ، استکهلم و سایر شهرهای اروپا در همبستگی با خیزش انقلابی مردم ایران با شعار «زن، زندگی، آزادی» در رژههای افتخار شرکت کردهاند.
در حالی که بسیاری از افراد کوییر در ایران در خانوادههای خود با خطر جنایتهای ناموسی، از جمله قتل مواجه هستند، این بخش از شهروندان طبق قوانین جمهوری اسلامی نیز در خطر اعدام و سایر روشهای قصاص قرار دارند.
مقامهای جمهوری اسلامی به صورت علنی شهروندان کوییر را با القابی توهینآمیز مورد خطاب قرار داده و در اظهارات مختلف آنها را «منحرف» و «بیمار» میخوانند.