کانون نویسندگان ایران در بیانیه خود با گرامیداشت یاد بکتاش آبتین، او را آزادیخواه و آزاداندیش و کسی که در برابر سرکوب و ستم، سکوت و مصالحه نمیشناخت، توصیف کرد.
در این بیانیه آمده که بکتاش آبتین «کانون نویسندگان ایران را پرچمدار آزادیخواهی میدانست و عضو پایدار کانون بود. مبارزه را فضیلت میشناخت و از همین رو ایستاد و جان بر سر آرمانهای خود نهاد.»
به گفته نویسندگان صادرکننده این بیانیه، «گرامیداشت یاد آبتین، پاسداشت پایداری و ایستادگی است، پاسداشت آنان که چشم بر آزادیکشی نمیبندند و جانشان را نیز در راه تحقق آزادی دریغ نمیکنند.»
این تشکل صنفی در بخش دیگری از بیانیه خود تاکید کرده «اکنون که حکومت به ضرب و زور، گرد یاس میپراکند و سایه سنگین خفقان را بر سر و سامان مردم میگستراند و صدای دادخواهان را خفه میکند تا مگر دادخواهی به محاق رود، کانون نویسندگان ایران یاد بکتاش را به یاد همه ستمکشتگان راه آزادی، همچون محمد مختاری و محمدجعفر پوینده و ... گره میزند.»
کانون نویسندگان ایران اضافه کرد که «به بانگ بلند اعلام میکند که دادخواه جان جوان پرپر شده آبتین است و تا روشن شدن تمامی ابعاد این جنایت و محاکمه عاملان و مقصران آن از پا نمینشیند.»
این تشکل صنفی، مخاطبان بیانیه خود را به پیام بکتاش آبتین، پیش از رفتن به زندان ارجاع داده که گفته بود: «امروز به اندازه کافی شاعر خوب، فیلمساز خوب، هنرمند خوب داریم. چیزی که کم داریم این است که یک سری آدم بایستند و مبارزه کنند.»
بکتاش آبتین از اعضای هیات دبیران کانون نویسندگان ایران، پنجم مهرماه ۱۳۹۹ در اوج شیوع کرونا از سوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی برای تحمل شش سال حبس احضار و به زندان اوین منتقل شد.
اتهام آبتین در حکم دادگاه انقلاب «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» و مصادیق این اتهامها «انتشار نشریه داخلی کانون، مشارکت در تدوین کتاب تاریخچه کانون و صدور بیانیهها و حضور در مراسم سالگرد محمدجعفر پوینده، محمد مختاری و احمد شاملو» عنوان شد.
او مدتی بعد در زندان اوین به کرونا مبتلا شد و در ۱۸ دیماه ۱۴۰۰ در پی کوتاهی مقامهای زندان در درمان و انتقال دیرهنگام به بیمارستان جان باخت.
تصویر این عضو کانون نویسندگان ایران روی تخت بیمارستان با لباس راهراه زندان و پاهایی که با زنجیر بسته شده بود، واکنشهای بسیاری به دنبال داشت و محمد رسولاف، فیلمساز ایرانی در توضیح آن نوشت: «شاعر را با پابند زمخت فلزی به تخت بیمارستان بستهاند.»