ایران در آستانه برگزاری دور دوم انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم است. انتخاباتی که مهمترین معنای تاکنون خلقشده در آن نه محصول سازوکار درونیاش، بلکه نتیجه فرایندهای طی شده مدنی در سالیان اخیر بوده و در هیات «نه» به تمامیت وضع موجود تجلی یافته است.
این یادداشت با بهکارگیری دو مفهوم «شرطی شدن» و «درماندگی آموختهشده» به تحلیل این موضوع میپردازد که تحریم صورتگرفته و استمرار آن، چگونه پارهای از ابزارهای مدیریت و کنترل جامعه برای امتداد اقتدار رژیم را به چالش میکشد.
«شرطی شدن» یکی از مفاهیم نامآشنا در روانشناسی است که به حوزههای دیگر تسری یافته و در ادبیات عمومی نیز جا باز کرده است.
این مبحث به اختصار و با چشمپوشی از دستهبندیها و مقولات تخصصی، چنین است که وقتی فرد چندبار از طریق یک عامل و محرک بیرونی پاداشی دریافت کرد، نسبت به این محرک واکنش پیدا میکند. به صورتی که حتی وقتی پاداشی دریافت نکند نیز این واکنش تداوم مییابد و موجب تشویق و ترغیب فرد میشود.
با نگاهی گذرا به زمینه تاریخی بحث ببینیم مکانیسم «شرطی شدن» در اینجا چه کارکردی داشته است. انتخابات در جمهوری اسلامی میتواند از این منظر بررسی شود. با پایان جنگ و دهه نخست حکمرانی ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی، تغییر و تحولاتی در ساحات زندگی جمعی ایرانیان فرصت بروز یافت.
از نیمه دهه هفتاد خورشیدی، انتخابات در ایران نسبتی ولو دست و پا شکسته با این تحولات یافت. گروههای اجتماعی به خصوص نسل جوان در تکاپوی خود برای زیست فردی و مدنی حضور در عرصه تنگ و نه چندان دلچسب انتخابات رژیم را واجد معنا تلقی میکرد. از همین رو در چند انتخابات پیاپی مشارکت کرد و اکثریت آرا نیز به سبد مدعیان تغییر وضع موجود واریز شد.
در نتیجه پیروزیهای کسبشده و شکلگیری نوعی اعتماد به نفس عمومی این باور پیدا شد که نهاد انتخابات همچون گلی که در جهنم میروید در دل نظام ولایت فقیه قرار گرفته و بهرغم سرکوبها و سرخوردگیها چارهای جز صیانت از آن متصور نیست. این احساس اجتماعی اما در کانون مرکزی قدرت و در میان حلقه پیرامونی نظام اعم از کسانی که اصلاحطلب و یا اصولگرا خوانده شدند به گونهای دیگر ترجمه شد.
خامنهای به انتخابات به عنوان ابزاری برای عبور از بحران مشروعیت نظام نگاه میکند
رهبر نظام چنین استنتاج کرد که انتخابات زین پس راهحلی است برای عبور و مرور از بحران مشروعیت ذاتی نهفته در جمهوری اسلامی. دیگر گروهها نیز هر کدام به فراخور مصلحت و نیازشان در نوع برخورداری از کیک قدرت و ثروت، با آن تعیین نسبت میکردند.
اما در این میان موضع اصلاحطلبان کمی متفاوت بود. آنان که پس از مرگ رهبر اول جمهوری اسلامی، از متن به حاشیه رفته بودند و سپس با انتخابات از حاشیه به متن برگشتند، شیفتگی وصفناپذیری به انتخابات داشتند. البته این شیفتگی که تا امروز ادامه پیدا کرده به انتخابات در چارچوب نظام یعنی انتخاباتی که احتمال پیروزی خود در آن را بالا ارزیابی میکنند منحصر میشود. به جز افرادی از میان اصلاحطلبان که به جرگه تحولخواهان پیوسته و گذار از نظام بر اساس رای مردم را پذیرا هستند، مابقی چنین چیزی را «نه ممکن و نه مطلوب» میدانند.
همین موضع آنان را در وضعیتی پیچیده میان مردم و حاکمیت قرار داد. آنان از سویی خود «شرطی» شدند و از سوی دیگر به «شرطی کردن» مردم نسبت به صندوق رای همت کردند. هر نوع کنش، اعتراض، همبستگی برای اعمال تغییرات کلان در مقیاس بیرون از عرصه انتخابات را طرد کردند و از سوی دیگر به انتخابات مدام تنزلیابنده و تقلیلدهنده لبیک گفتند. این نقطه، از قضا محل تلاقی آنان با رهبر جمهوری اسلامی شد که نگاهش به انتخابات به مثابه جعبه شعبدهبازی است که کامهای متعددی از آن میگیرد.
هنوز و با گذشت نزدیک به سه دهه، کارزار انتخاباتی اصلاحطلبان انتظار دارد که مردم با شنیدن کلمه انتخابات و دیدن صندوق رای و استماع نام نامزد اصلاحطلب به سوی آنان بشتابند یا دستکم از ترس رقیب، آنان را در آغوش بکشند. این یعنی دقیقا «شرطی شدن» و واکنش نشان دادن نسبت به تشویق و تنبیهی که میتواند هیچ محرک عینی بیرونی نداشته باشد.
یکی دیگر از اصطلاحات نسبتا رایج در دانش روانشناسی که قابلیت کاربست عام دارد، «درماندگی آموختهشده» است. استیصال یا درماندگی آموختهشده شرایطی است که در آن افراد بر پایه تجربیات تلخ و ناکامیهای گذشته به این باور میرسند که هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمییابند. برای ایجاد چنین احساسی صرفا موانع بیرونی کافی نیست، بلکه القای حس سرخوردگی و تزریق ناامیدی نیز کارکرد موثر دارد.
به الگوی رفتاری جمهوری اسلامی که نگاه کنیم، تحمیل شکست و هم احساس شکست به جامعه را در میان پربسامدترین عناصر مییابیم. جامعهای مقهور پذیرای نظامی قاهر و قادر مطلق است و لذا جمهوری اسلامی مستمرا در تلاش بوده که از خود چهرهای شکستناپذیر ترسیم کند. از سوی دیگر اصلاحطلبانی که با هر شکلی از گذار و تغییر مبنایی مخالفند، مدام بر این امر تاکید دارند که ایجاد تغییرات کلان امکان ندارد، تجربیات تلخ و ناکامیهای گذشته را به رخ جامعه میکشند و میگویند این سرشت و سرنوشت تاریخی ماست و راه گریزی از آن متصور نیست.
این همه در حالی است که کنش مدنی و سیاسی اگر اهدافی داشته باشد که ضرورتا دارد، یکی از رسالتهای آن بیشک غلبه بر استیصال عمومی و ایجاد تحرکات هرچند کوچک برای آمادگی جهت برداشتن گامهای بلند است. گفتمانی که بینهایت تابلوی ایست در ذهن مخاطب بکارد و دستاوردهای مدنی را با عدم وصول مطالبات عمومی در نتیجه سرکوب، معاوضه کند تا یا استیصال را برای جامعه قواره بگیرد یا از استیصال موجود بهره بجوید، نه تنها گفتمانی باورمند به قوای مدنی نیست، بلکه در زمین توسعه «درماندگی آموختهشده» حرکت میکند.
اصلاحطلبان شیفتگی وصفناپذیری به انتخابات دارند
مشارکت نکردن دستکم شصت درصد مردم در انتخابات اخیر که بخش قابل اعتنایی از این جمعیت به طور نمادین از کلمه «نه» استفاده کرد و خود را سازمانیافته در مسیر تحریم فعال انتخابات میدانست و میداند پیام مهمی خلق کرده است. به خصوص وقتی این تحریم انتخابات به دنبال جنبش «زن، زندگی، آزادی» شکل گرفته و خود را به مطالبات، نمادها و چهرههای آن گره میزند حاکی از پدیدار شدن هویت قوی و غیرقابل انکاری است که رد خود را بر وقایع آتی نیز خواهد گذاشت. اکنون و با ترسیم بستر کنشهای خرد و کلان برای دستیازی به آزادیهای فردی و مدنی در ناحیهای بیرون از حاکمیت، میتوان مدعی شد که ترفندهای نظام برای ترمیم و حفظ وضعیت در موقعیتی بحرانی قرار گرفتهاند.
تجربیات تاریخی ثابت کرده که شاید بتوان از بحرانهای تمام عیار خارج شد اما نمیتوان کلیت پیشین را پس از بحران بازآفرینی کرد.
با وامگیری از تعبیر کیم لین شپل، استاد جامعهشناسی و امور بینالملل در دانشگاه پرینستون، میتوان جمهوری اسلامی را «حکومتی فرانکنشتاینی» خواند.
هیولای فرانکنشتاین زاده پیوند اعضای مختلف بدن مردگان جورواجور بود. جمهوری اسلامی نیز، همانطور که از نامش برمیآید، ثمره ترکیب اجزایی نامتجانس است. ماهیت این هیولا تنها زمانی آشکارا رخ مینماید که به کل این پیکره بنگریم و نه تکتک اعضای آن. به عبارت دیگر، پی بردن به ماهیت فرانکنشتاینی جمهوری اسلامی مستلزم آن است که از بررسی جداگانه تکتک قوانین این نظام سیاسی فراتر برویم و به ارتباط میان عناصر سازندهاش اشاره کنیم.
رای دادن در یک نظام خودکامه نهتنها به معنای انتخاب کردن نیست، بلکه به سرکوب اپوزیسیون بالقوه کمک میکند
جمهوریت این نظام، ارشادی و انحصاری است: ارشادی است به این معنا که حکومت خود را «ولی» و «قیم» شهروندان میداند و نه تنها گفتوگوی آزاد آنان درباره مسایل مختلف حوزه عمومی، از سیاست و آموزش و اقتصاد تا فرهنگ و ورزش و محیط زیست را ممنوع یا به شدت محدود میکند بلکه به شیوههای گوناگون، از جمله با توسل به ارعاب و قوه قهریه، میکوشد تا آنان را به مسیر دلخواه خود هدایت و نظرش را بر آنها تحمیل کند.
این حکومت انحصاری است زیرا روحانیون و نظامیان نه تنها حق وتو بلکه امتیازات و اختیارات ویژهای دارند که دیگر شهروندان از آن محروماند.
بنا بر این، میتوان دریافت که دو جنبه ارشادی و انحصاری، این جمهوریت را از هرگونه محتوای دموکراتیک تهی میسازد زیرا دموکراسی مبتنی بر دو اصل بنیادین آزادی و برابری است.
عجیب نیست که بسیاری از پژوهشگران علوم سیاسی، جمهوری اسلامی را نظامی خودکامه میدانند.
برای مثال، جدیدترین نسخه مجموعهدادههای پروژه «پالیتی»، که اطلاعات سالانه مربوط به میزان دموکراسی در همه کشورهای دستکم ۵۰۰ هزار نفری در بازه زمانی سالهای ۱۸۰۰ تا ۲۰۱۸ میلادی را در بر میگیرد، به رقابت سیاسی در هر کشوری امتیازی بین صفر تا ۱۰ میدهد. این ارزش عددی، حاصلجمع میزان رقابت سیاسی و محدودیتهای رقابتِ سیاسی در هر کشور است.
بر این اساس، حکومتها به شش نوع از دموکراسی کامل با ارزش عددی ۱۰ تا خودکامگی با ارزش عددی ۶ تا منفی ۱۰ تقسیم میشوند. ارزش عددی اختصاصیافته به رقابت سیاسی در جمهوری اسلامی منفی ۷ است که آن را در میان حکومتهای خودکامه قرار میدهد.
بعضی از نظریهپردازان علوم سیاسی از نوعی خودکامگی التقاطی با عنوان «خودکامگی انتخاباتمحور» سخن گفتهاند که میتوان آن را در مورد جمهوری اسلامی نیز صادق دانست.
مهمترین ویژگی این حکومتها آن است که از انتخابات، البته انتخابات غیرآزاد و نامنصفانه، برای مشروعیت بخشیدن به خود استفاده میکنند.
این حکومتها از یک سو رقابت را به شدت محدود نگاه میدارند تا خودکامگیشان را حفظ کنند و از سوی دیگر میکوشند مشارکت در انتخابات را افزایش دهند تا برای خود مشروعیت کسب کنند. به عبارت دیگر، این نظامهای سیاسی خودکامه تداوم سلطه خود را در گروی رقابت سیاسی حداقلی و مشارکت انتخاباتی حداکثری میدانند.
آدام شوورسکی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه نیویورک، در کتاب «چرا باید به انتخابات بها داد؟» (سال ۲۰۱۸) به ما یادآوری میکند که «مساله حیاتی در سازماندهی یک نظام سیاسی این است که آیا وجود مخالف (مخالفان) سیاسی را مجاز میشماریم یا نه.»
جمهوری اسلامی مخالفت سیاسی را مجاز نمیشمارد و با جرمانگاری آن به شیوههای گوناگون به سرکوب مخالفان میپردازد. برای این نظام سیاسی، مطلوبترین حالت عبارت است از کمترین میزان رقابت سیاسی و بیشترین میزان مشارکت انتخاباتی.
رقابت پایین و مشارکت بالا در انتخابات نظام خودکامه به حفظ و کسب مشروعیت کمک میکند
در چنین شرایطی، به قول شوورسکی، «رای دادن با انتخاب کردن یکسان نیست؛ در واقع، ممکن است که هیچ ربطی به انتخاب کردن نداشته باشد.» به بیان دیگر، شهروندانی که در حکومتهای خودکامهای همچون جمهوری اسلامی بهرغم فقدان یا محدودیت شدید رقابت سیاسی رای میدهند، در واقع نماینده مطلوب خود را انتخاب نمیکنند بلکه به رفع نگرانی حاکمان از بحران مشروعیت یاری میرسانند.
شوورسکی از این هم فراتر میرود و میگوید هر رایی که در چنین وضعیتی به صندوق انداخته میشود به ارعاب هرگونه اپوزیسیونِ بالقوه کمک میکند زیرا در این صورت حاکمان خودکامه ادعا میکنند که هنوز میتوانند میلیونها نفر را در «زمان مشخصی» به «محل مشخصی» (پای صندوقهای رای) بکشانند. بنا بر این چنین القا میکنند که آنقدر مشروعیت و قدرت دارند که «هرگونه مخالفتی بیهوده است.»
بنا بر این، هر رایی که در جمهوری اسلامی به صندوق انداخته میشود، یک رای علیه هرگونه اپوزیسیون تلقی میشود و بر قدرت ارعاب حکومت میافزاید.
بر عکس، به نظر شوورسکی، «هرگونه کاهش در میزان مشارکت حاکی از تضعیف کنترل سیاسی است و فرصت را برای فعالیتهای اپوزیسیون باز میکند.» او با اشاره به میزان کاهش مشارکت در انتخابات محلی لهستان در سال ۱۹۸۴، در پی صدور فراخوان تحریم از سوی اپوزیسیون، مینویسد: «سقوط کمونیسم در لهستان را بر اساس نتایج انتخابات محلی سال ۱۹۸۴ پیشبینی کردند زیرا میزان مشارکت در انتخابات به ۷۵ درصد نرسید: همه میدانستند که حکومت دیگر نمیتواند وضعیت را کنترل کند. حتی حاکمانی که انتخابات غیررقابتی برگزار میکنند باید نگران نتیجه انتخابات باشند. حتی وقتی که مستقیما پای انتخاب مجدد خودکامگان در میان نیست، باز هم انتخابات آنها را نگران میکند زیرا ناکامی در دستیابی به آمار و ارقام مورد انتظار، آنها را نسبت به برکناری از قدرت از طریق سازوکارهای دیگری همچون مداخله نظامی یا بسیج عمومی آسیبپذیر میکند.»
استمرار روند تحریم در دیگر انتخابات لهستان، از جمله انتخابات پارلمانی سال ۱۹۸۵، سرانجام حکومت خودکامه کمونیست را مجبور کرد که در ژوئن ۱۹۸۹ به برگزاری اولین انتخابات «نسبتا آزاد» تن دهد. تنها چند ماه بعد، در سپتامبر همان سال، یعنی حتی پیش از سقوط دیوار برلین، بساط سلطه کمونیسم در لهستان برچیده شد.
اما نباید از یاد برد که تحریم موفق انتخابات صرفا یکی از کاتالیزورهایی بود که سقوط کمونیسم در لهستان را تسهیل کرد.
موفقیت تحریم نیز معلول ائتلاف مخالفان در قالب «جنبش همبستگی» بود. در واقع، همانطور که ماریانه اوسا در کتاب «همبستگی و مبارزه» (۲۰۰۳) نشان میدهد، در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، کارگران، روشنفکران، دانشجویان و اعضای کلیسای کاتولیک هر یک به تنهایی دست به اعتراض زده و به دست حکومت سرکوب شده بودند. اما در دهه ۱۹۸۰ وقتی همه این گروهها در قالب «جنبش همبستگی» با یکدیگر متحد شدند، نوعی حوزه عمومی مستقل از حکومت ایجاد شد که نهتنها بار اعتراض را از دوش یک گروه خاص برداشت و هزینه مخالفت را میان همه مخالفان تقسیم کرد بلکه به تجمیع منابع مادی و انسانی آنها انجامید و به هویتی جمعی شکل داد که مقابله با آن برای حکومت آسان نبود.
بیتردید تحریم موفق انتخابات «حکومت فرانکنشتاینی» جمهوری اسلامی مایه خرسندی است اما باید تاکید کرد که تحریم هم باید مستمر باشد و هم با دیگر روشهای عدمهمکاری با حکومت، از جمله اعتصابات سراسری، تکمیل شود.
این امر مستلزم همکاری گروههای گوناگون مخالف جمهوری اسلامی از جمله زنان، کارگران، روشنفکران، اقلیتهای قومی، مذهبی، جنسی، جمهوریخواهان، مشروطهخواهان و دیگر گروهها در قالب جبههای فراگیر همچون «جنبش همبستگی» است.
تنها در این صورت است که نوعی حوزه عمومیِ مستقل از حکومت پدید خواهد آمد که با تقسیم هزینه مخالفت و تجمیع منابع مادی و انسانیِ مخالفان و ایجاد هویتی جمعی، توازن قوا را چنان به نفع آنها تغییر خواهد داد که نظام خودکامه مبتنی بر ستم و تبعیض چندلایه فرو خواهد ریخت.
شاید اکنون چنین هدفی دور از دسترس به نظر برسد اما واتسلاو هاول در «قدرت بیقدرتان» (سال ۱۹۷۸) به ما یادآوری کرده که «پرسش حقیقی این است که آیا آیندهای روشنتر واقعا همیشه چنین دور از ماست؟ اگر معلوم شود که، بر عکس، از مدتها قبل همینجا پیش روی ما بوده و تنها به علت بیبصیرتی و ضعفمان آن را در اطراف و در درون خود ندیده و نپروراندهایم، چه؟»
ائتلاف سیاسی «همگامی برای جمهوری سکولار دمکرات» در ایران، چهارشنبه ۱۳ تیر در بیانیهای، تحریم گسترده انتخابات را نشاندهنده «افزایش قدرت مردم و هموار شدن مسیر تغییرات ساختاری» دانست.
این ائتلاف با اشاره به تحریم ۶۰ درصدی دور نخست انتخابات ریاستجمهوری نوشت: «این رویداد ظرفیت آن را دارد تا مسیر شروع مجدد اعتراضات سازمانیافته و تحرک جنبشهای اجتماعی را هموار کند. همچنین نه بزرگ مردم میتواند گویای توافق اجتماعی نانوشته بین بخشهای مختلف جامعه ایران باشد که راهکار نجات ایران، گشایشهای پایدار و راه حل موثر مشکلات، تغییر نهادهای پایهای قدرت است.»
همگامی برای جمهوری سکولار دمکرات تاکید کرده «تغییر کارگزاران» در جمهوری اسلامی توان و ظرفیت بهبود اوضاع را ندارد و در نتیجه نباید با شرکت در انتخابات «به روندهای رسمی مشروعیت داد».
دور نخست انتخابات نظام برای مشخص شدن جانشین ابراهیم رئیسی هشتم تیر برگزار شد و هیچ یک از نامزدهای مورد تایید شورای نگهبان نتوانستند حائز اکثریت آرا شوند. بنا بر اعلام وزارت کشور، بیش از ۶۰ درصد از شهروندان واجد شرایط در این انتخابات شرکت نکردند.
مسعود پزشکیان، نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان با کسب بیش از ۱۰ میلیون و ۴۰۰ هزار رای و سعید جلیلی با کسب بیش از ۹ میلیون و ۴۰۰ هزار رای به دور دوم راه یافتند. این مرحله قرار است ۱۵ تیر برگزار شود.
همگامی برای جمهوری سکولار دمکرات در این بیانیه، انتخابات اخیر را شکستی بزرگ برای علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و نهاد ولایت فقیه توصیف کرد و افزوده تحریم گسترده نشان داد حکومت ایران و رهبر آن «در پیشگاه ملت، فاقد مشروعیت و مقبولیت همگانی است».
این ائتلاف افزود: «اکنون پایگاه اجتماعی نهاد ولایت فقیه آنقدر کوچک شده است که حتی در نرخ مشارکت پایین نیز نمیتواند نیمی از آرا را در مرحله نخست انتخابات کسب کند.»
خامنهای پس از چهار روز سکوت، ۱۳ تیر به تحریم ۶۰ درصدی انتخابات از سوی مردم ایران واکنش نشان داد و ضمن اذعان به «کمتر از حد توقع بودن میزان مشارکت» گفت کسانی که انتخابات را تحریم کردند، «مخالف جمهوری اسلامی نیستند».
همگامی برای جمهوری سکولار دمکرات در ادامه بیانیه خود تاکید کرد تفاوت نامزدهای مورد تایید شورای نگهبان در انتخابات ریاستجمهوری به حدی نبوده که «پاسخگوی خواستهای ملت و حل مشکلات و مهار ابرچالشهای کشور» باشد و شهروندان را مجاب به مشارکت در رایگیری کند.
به گفته این ائتلاف، «بخشی از رایدهندگان نیز با هدف بهبود شرایط و کاهش مشکلات رای داده بودند و بین آنها و رایندادهها در اهداف و مطالبات کلان اشتراک وجود دارد».
شاهزاده رضا پهلوی هم ۱۳ تیر در پیامی ویدیویی تحریم گسترده دور نخست انتخابات ریاستجمهوری را ستود و از مردم ایران خواست از شرکت در دور دوم این انتخابات خودداری کنند.
او افزود: «نگذارید به نام شما و به پشتوانه رای شما جوانان و کودکانمان را به قتل برسانند، ثروت ملی را خرج تروریستها و جنایتکاران در غزه و لبنان و سوریه و عراق و یمن کنند و منطقه و دنیا را به جنگ و آشوب بکشانند.»
شاهزاده رضا پهلوی چهارشنبه ۱۳ تیر در پیامی ویدیویی تحریم گسترده دور نخست انتخابات ریاستجمهوری را ستود و از مردم ایران خواست از شرکت در دور دوم این انتخابات خودداری کنند.
شاهزاده رضا پهلوی در این پیام گفت: «نه قاطع و آگاهانه شما به جمهوری اسلامی و مضحکه انتخاباتش، ضربهای سنگین به این رژیم اهریمنی و نامشروع وارد کرده، صفوف میهنپرستان و آزادیخواهان را متحدتر، و اختلافات درونی رژیم را بیشتر کرده است.»
دور نخست انتخابات نظام برای مشخص شدن جانشین ابراهیم رئیسی روز هشتم تیر برگزار شد و هیچ یک از نامزدهای مورد تایید شورای نگهبان نتوانستند حائز اکثریت آرا شوند. بنا بر اعلام وزارت کشور، بیش از ۶۰ درصد از شهروندان واجد شرایط در این انتخابات شرکت نکردند.
مسعود پزشکیان، نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان با کسب بیش از ۱۰ میلیون و ۴۰۰ هزار رای و سعید جلیلی با کسب بیش از ۹ میلیون و ۴۰۰ هزار رای به دور دوم راه یافتند. این مرحله قرار است روز ۱۵ تیر برگزار شود.
شاهزاده رضا پهلوی در ادامه پیام خود هشدار داده حکومت ایران کارزاری بر پایه «فریب و ترس» و «دروغ تکراری بد و بدتر» به راه انداخته و از این طریق میکوشد مردم را به پای «صندوقهای قلابی رای» در مرحله دوم انتخابات نظام بکشاند.
او از شهروندانی که در مرحله اول انتخابات شرکت کردند، خواست به خانوادههای دادخواه و زندانیان سیاسی از طیفهای مختلف بپیوندند و از شرکت در دور دوم انتخابات خودداری کنند.
شاهزاده رضا پهلوی افزود: «نگذارید به نام شما و به پشتوانه رای شما جوانان و کودکانمان را به قتل برسانند، ثروت ملی را خرج تروریستها و جنایتکاران در غزه و لبنان و سوریه و عراق و یمن کنند و منطقه و دنیا را به جنگ و آشوب بکشانند.»
تاکنون تعداد زیادی از فعالان مدنی، زندانیان سیاسی و خانوادههای دادخواه انتخابات نظام برای تعیین تکلیف جانشین رئیسی را تحریم کردهاند.
۹ زندانی زن چپگرا روز دوشنبه ۱۱ تیر در بیانیهای از زندان اوین بر تحریم دور دوم انتخابات تاکید کردند.
در بیانیه این زنان آمده است: «این قبیل انتخابات تلاشی است مذبوحانه برای نجات حکومتی مستاصل که دیگر مشروعیت خود را از دست داده است. کاندیداهای انتخاباتی به مانند هر دوره دیگر نماد پوسیدگی این رژیم فاشیستی هستند.»
شاهزاده رضا پهلوی در پیام ویدیویی خود همچنین به انتقاد از مواضع مسعود پزشکیان پرداخت و گفت: «همین امروز فردی کاندیدای به اصطلاح اصلاحطلبان و اعتدالیها است که در کارنامهاش پاکسازیها و اِعمال غیرقانونی حجاب اجباری در بیمارستانها و دانشگاهها در همان هفتهها و ماههای نخست پس از بهمن شوم ۵۷ را دارد و به این کارنامه تاریک افتخار میکند.»
او افزود نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان از تقویت سپاه پاسداران حمایت و بارها به صراحت اعلام کرده «مجری بیچون و چرای دستورات و سیاستهای خامنهای خواهد بود».
پزشکیان در جریان کارزار انتخاباتی خود مکررا بر پیروی خود از سیاستهای علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی تاکید کرده است.
او روز ۱۲ تیر در جریان دومین مناظره با سعید جلیلی، به ستایش از قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسدارن پرداخت و او را «غرور ملی»، «خار چشم دشمنان» و «الگوی جوانان» خواند.
شاهزاده رضا پهلوی در ادامه پیام خود گفت شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی، نتیجهای جز «فساد و دزدی و تورم و بیکاری بیشتر» و «اعدام و کشتار و سرکوب و زندان فزونتر» نداشته است.
او به اشاره به مشارکت مردم در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ گفت این اقدام موجب «خروج موقت جمهوری اسلامی و خامنهای از بنبست بعد از بحران عدم مشروعیت در جنبش سبز» شد.
شاهزاده رضا پهلوی، در شبکه ایکس و در پستی که پیام ویدیوی خود را به اشتراک گذاشته نوشته است: «ترس و امید واهی را کنار بگذارید، و به اکثریت قاطعی بپیوندید که روز هشتم تیرماه امسال، آگاهانه و شجاعانه، به جمهوری اسلامی نه گفتند و آن همبستگی ملی شکوهمند را به نمایش گذاشتند.»
او در ادامه نوشته است: «در کنار زندانیان سیاسی از طیفهای مختلف بایستید. نگذارید به نام شما و به پشتوانه رای شما، جوانان و کودکانمان را به قتل برسانند. نگذارید به نام شما و به پشتوانه رای شما، ثروت ملی ما را خرج تروریستها و جنایتکاران در غزه و لبنان و سوریه و عراق و یمن کنند و منطقه و دنیا را به جنگ و آشوب بکشانند. نگذارید به نام شما و به پشتوانه رای شما، قیمت آب و نان و بنزین را افزایش دهند.»
خامنهای پس از چهار روز سکوت، روز ۱۳ تیر به تحریم ۶۰ درصدی انتخابات از سوی مردم ایران واکنش نشان داد و ضمن اذعان به «کمتر از حد توقع بودن میزان مشارکت» گفت کسانی که انتخابات را تحریم کردند، «مخالف جمهوری اسلامی نیستند».
محمدتقی اکبرنژاد، روحانی منتقد حکومت روز ۱۰ تیر تاکید کرد مشارکت نکردن بیش از ۶۰ درصد از مردم ایران در انتخابات ریاستجمهوری «به جریان مخالف هویت بخشیده است».
اکبرنژاد با اشاره به اینکه در میان مخالفان اعتماد به نفس ایجاد شده، گفت: «تا قبل از انتخابات حس ما این نبود که مردم ۶۰ درصد رای نمیدهند. یک دفعه ملت آمدند گفتند ما هستیمها، ما میفهمیمها. قدم بعدی باور به هویت جدید ملت است.»
اولین انتخابات ریاستجمهوری پس از خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در حالی به دور دوم کشید که اکثریت جامعه حاضر به شرکت در مرحله اول نشدند و کمترین میزان مشارکت در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری اسلامی را رقم زدند.
بسیاری از ناظران و تحلیلگران این سطح پایین مشارکت مردم را یک «نه» به جمهوری اسلامی و علی خامنهای خواندند.
دور دوم این انتخابات کم رمق، در حالی پانزدهم تیر ماه برگزار خواهد شد که دو نامزد راهیافته به دور دوم، دیدگاههای متفاوتی به ویژه در حوزه سیاست خارجی ارائه میدهند.
اما این دوگانه سیاست خارجی چهقدر واقعی است و آیا تفاوتی در وضعیت زندگی شهروندان ایجاد خواهد کرد؟ آیا این دوقطبیسازی سیاست خارجی موجب افزایش مشارکت در دور دوم انتخابات خواهد شد؟
دوگانه سیاست خارجی پزشکیان و جلیلی
نگاه متفاوتی در سیاست خارجی مسعود پزشکیان، نامزد جبهه اصلاحات و سعید جلیلی، نامزد جبهه انقلاب اسلامی وجود دارد؛با آن که ظاهرا راهبرد و گفتمان آنها در این حوزه متفاوت است اما هر دو نفر مدعی پیروی از علی خامنهای هستند.
پزشکیان اشاره میکند که از طریق بهبود رابطه با کشورهای جهان و عادیسازی در روابط بینالملل، میتوان تحریمها را رفع کرد و جذب سرمایه، توسعه گردشگری و کسب و کار را ممکن ساخت.
او میگوید میشود با سیاست خارجی تعاملگرا و عزتمند، هزینه مردم را کاهش داد و اجازه نداد گروهی با شعارهای دهانپرکن جیب مردم را خالی کنند.
این وزیر پیشین جمهوری اسلامی میگوید: «باید تحریمها را با استفاده از نیروهای کارشناس و مجرب حل کنیم.»
منظور پزشکیان از کارشناسان در این حوزه چهرههایی مانند محمدجواد ظریف، مهدی سنایی، عباس عراقچی و مجید تخت روانچی است که پیش از این در دوره حسن روحانی، سیاست خارجی را در دست داشتند.
با این حال پزشکیان در مناظرات، انتقادات موجود از ظریف را گردن نگرفت و حضور او و چهرههای مشابه در ستاد انتخاباتی خود را با هدف جذب رای اعلام کرد.
او اذعان کرد که در نهایت در تعیین وزرایش هم سیاستهای مد نظر خامنهای تعیینکننده خواهد بود.
پزشکیان به مشکلات تصویب نشدن افایتیاف و مخالفتها با برجام اشاره کرد و با آن که آگاه است مهمترین مانع بر سر مذاکره، شخص خامنهای است، باز هم خود را کارگزار سیاستهای او خواند.
این یعنی در همین مرحله و آغاز کار، او در سخنانش تناقض دارد.
دو نامزد گزینششده نظام سعی کردهاند با دوگانهسازی در سیاست خارجی فضا را گرم کنند
در مقابل، جلیلی معتقد است که «تحریم را باید خنثی و تحریمکننده را پشیمان کرد».
او نیز تحریمها را تایید نمیکند و وعده رفع آنها با اقدامی مثل ایجاد «کمیته مقابله با تحریم» را میدهد.
احتمالا برنامه عملیاتی جلیلی برای پشیمان کردن آمریکا، مانند همفکرانش رویکردی سختافزارانه با اقداماتی از جمله بستن تنگه هرمز و ناامنسازی منطقه با نیروهای نیابتی و سپاه پاسداران باشد که همین حالا این سیاستها کشور را در آستانه جنگی ویرانگر قرار داده است.
البته همین سیاستها با تایید و زیر سایه سخنان رهبر جمهوری اسلامی جاری است.
تحریم در نگاه دو نامزد
اختلاف دیگر دو نامزد در سیاست خارجی، پذیرفتن تحریم به عنوان یک چالش کلیدی در توسعه اقتصادی و امنیتی کشور است.
پزشکیان نقش تحریم را در مشکلات اقتصادی پررنگ میداند و باور دارد سالانه «میلیاردها دلار» ضرر به ایران وارد میکند و موجب فرار سرمایه از کشور میشود اما در تناقضی آشکار باز هم میگوید همان «سیاستهای رهبری» را اجرا خواهد کرد.
جلیلی اما تحریم را آنقدر چالش برانگیز نمیخواند و معتقد است بهجای تلاش برای حل مساله با دو یا سه کشور جهان، یعنی آمریکا و تروئیکای اروپا، باید به دنبال تعامل با سایر کشورها و جبران موضوع از طریق آنها رفت.
او پاسخ نمیدهد که کدام کشور دنیا پیش از حل مساله تحریمهای آمریکا حاضر است در ایران سرمایهگذاری و با جمهوری اسلامی روابط منصفانه تجاری برقرار کند.
بر اساس خط سیاسی جبهه جلیلی، احتمالا اشاره او به بلوک شرق و روسیه و چین و کشورهای منطقه مثل عراق، سوریه و یمن است.
جلیلی دائما به «یک جهان فرصت» اشاره میکند و در تعریف این فرصتها میگوید: «روابط روسیه با اروپا دچار چالش شد و بازار ۱۱ میلیارد دلاری صیفیجات برای ما باز شد که ما از این فرصت استفاده کردیم.»
او نمیگوید که روسیه حتی فلفل دلمهای ایران را از مرز پس فرستاد، چه برسد به بازار ۱۱ میلیارد دلاری.
جلیلی حتی نمیگوید که جمهوری اسلامی مجبور شده نفت را در برابر کالای بیکیفیت چینی، آن هم با تخفیفهای بالا به دلیل همین تحریمها مبادله کند.
آیا برای مردم تفاوتی ایجاد میشود؟
بر کسی پوشیده نیست که سیاست خارجی جمهوری اسلامی از سوی شخص خامنهای تعیین میشود. در واقع روی کاغذ و در عمل سکاندار اصلی سیاست خارجی کشور اوست و همه تصمیمها با نظر او گرفته میشود.
ظریف که مذاکرهکننده جمهوری اسلامی در مذاکرات برجام بود، حالا در انتخابات تمامقد از پزشکیان حمایت کرده و مدعی تغییر مسیر سیاست خارجی در صورت روی کار آمدن این نامزد است. خود او بود که در بهمن سال ۱۳۹۹ اعتراف کرد نقشش در سیاست خارجی ایران صفر بوده و هیچ اختیاری نداشته است.
مساله فراتر از تغییر سیاست خارجی است، مساله این است که چه کسی نهایتا از آن نفع میبرد
اینها همه یعنی اگر روزی برجام و مذاکرات با غرب در دولت روحانی ممکن شد، پیشزمینه و چراغ سبز آن قبلا از سوی خامنهای برای گفتوگوها در عمان صادر شده بود و اگر در همان دولت روحانی مذاکرات احیای برجام به نتیجه نرسید، باز هم تصمیم خامنهای عامل آن بوده است. پس فرقی ندارد چه کسی عامل است بلکه آمر مهم است.
از طرفی جلیلی نیز ۱۷ سال است نماینده رهبر جمهوری اسلامی در شورای عالی امنیت ملی بوده و علاوه بر این، حکم دیگری هم از خامنهای برای عضویت در شورای راهبردی روابط خارجی دارد.
او از مهر ۱۳۸۶ تا تیر ۱۳۹۲ مذاکرهکننده ارشد اتمی جمهوری اسلامی نیز بوده است.
جلیلی هم آشکارا فقط مجری اوامر خامنهای در سیاست خارجی ایران بوده و «بدون خواست رهبر»، قدم از قدم برنمیدارد.
مواضع این دو نامزد منتخب نظام نشان میدهد آنها دو دیدگاه و گفتمان درباره تحریمها را ارائه میدهند اما همزمان بر نقش و دستور و سیاست خامنهای در تعیین رویکرد دولت آینده تاکید میکنند.
با این وصف هر کسی جانشین ابراهیم رئیسی شود تنها مجری سیاستهای اعلامی رهبر است و دوگانهای برای ترس مردم وجود ندارد.
تا زمانی که رهبر جمهوری اسلامی اراده تغییر در سیاستهای خصمانهاش نسبت به دنیا نداشته باشد، در وضعیت مردم تغییری رخ نخواهد داد. اگر او بخواهد برجام رخ میدهد و اگر بخواهد جنگ با اسرائیل.
این را نیز باید مورد تاکید قرار داد که حتی اگر برجامی دیگر و تعاملی دیگر با جهان برای تسهیل روابط اقتصادی صورت بگیرد، این نهادهای نظامی، مذهبی و اقتدارگرای حکومت هستند که منابع اقتصادی و منافع حاصل از این چرخش احتمالی به جیب آنها خواهد رفت.
سپاه پاسداران و دهها گروه شبهنظامی وابسته به جمهوری اسلامی در منطقه نفع اصلی را از این درآمدهای احتمالی خواهند داشت و نه مردم.
این به معنای رشد و گسترش بیشتر تسلیحاتی جمهوری اسلامی، تنش بیشتر نظامی در منطقه و سرکوب بیشتر در داخل خواهد بود.
آیا فریب دوقطبی در سیاست خارجی کارساز میشود؟
پس از «نه» بزرگ مردم به جمهوری اسلامی، صدا و سیمای حکومت آشکارا آزادی عمل بیشتری در مناظرات برای دو نامزد باقی مانده قائل شد و تلاش کرد اصطلاحا با سوالات چالشی تنور را داغ کند اما باز هم اشتراک نظر دو نامزد نهایی در اجرای برنامه رهبر جمهوری اسلامی، نمایشی بودن درگیری لفظی آنها را آشکار کرد.
انتخابات مهندسیشده با نامزدهای مطیع رهبری در حالی در مرحله اجراست که به گواه بیانیههای متعدد فعالان مدنی، سیاسی و صنفی پیش از انتخابات، «دریایی از خون» میان حکومت و مردم ایجاد شده است.
بسیاری انتخابات را تحریم کردند و حاضر به شرکت در آن نشدند. تحریمکنندگان عمق مساله را دیده و میدانند چنین انتخاباتی نه برای ایجاد تفاوت در زندگی مردم که با اهدافی مثل افزایش مشروعیت نظام و چرخش قدرت میان خودیها صورت میگیرد.
سرکوب خونین معترضان و جامعه مدنی، جنگ علیه زنان معترض به حجاب اجباری و زندانی کردن مخالفان، فیلترینگ اینترنت در دولتهای مختلف و دیگر موارد مشابه، خود گواه این است که سیاستهای کلی حکومت نه در پاستور که در بیت رهبری تعیین میشود.
مردمی که در جمهوری اسلامی هر روز با سیاستهای خامنهای زجر کشیدهاند، روز هشتم تیر نشان دادند دیگر گول بازی بد و بدتر در انتخابات نمایشی حکومت را نمیخورند و از جمهوری اسلامی - چه اصلاحطلب و چه اصولگرا - گذر کردهاند.
این به آن قیمت است که حتی حکومت بخواهد با نشان دادن در باغ برجام و بازگشت به روزهایی که آن را روزهای خوب و اوج نمایش میدهند، مردم را تحریک به رای دادن کند.
پس از چهار روز سکوت، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با تولیت جدید مدرسه مرتضی مطهری، به تحریم بیسابقه چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری واکنش نشان داد. او گفت عدم مشارکت ۶۰ درصدی در انتخابات به دلیل مشغله و گرفتاری مردم بوده که کارشناسان باید علت آن را پیدا کنند.
خامنهای روز چهارشنبه ۱۳ تیر در سخنان کوتاهی به عدم مشارکت تاریخی شهروندان ایرانی در انتخابات واکنش نشان داد.
او با اشاره به «غلط بودن پیشبینیها» و «کمتر از حد توقع بودن میزان مشارکت»، گفت: «این مساله عللی دارد که اهل سیاست و جامعهشناسان آنها را بررسی میکنند.»
او که پس از انتخابات روز جمعه هشتم تیر ۱۴۰۳ هیچ پیامی صادر نکرد، امروز گفت کسانی که انتخابات را تحریم کردند، «مخالف جمهوری اسلامی نیستند».
خامنهای اضافه کرد تحریمکنندگان انتخابات ریاست جمهوری اخیر، «شاید به دلیل مشغله و کار و گرفتاری» در انتخابات شرکت نکرده باشند.
او با اشاره به مخالفان جمهوری اسلامی در کشور، گفت: «این ذهنیت که هر کسی رای نداده متصل به این افراد (مخالفان جمهوری اسلامی) و این طرز فکر است، کاملا غلط و اشتباه است.»
رهبر جمهوری اسلامی پس از شرکت در دور اول انتخابات، گفته بود مشارکت مردم در انتخابات برای جمهوری اسلامی یک نیاز قطعی است.
خامنهای اردیبهشت ۱۳۸۰، پس از مشارکت نزدیک به ۶۷ درصد واجدان شرایط در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۸۰ با اشاره به نرخ مشارکت در کشورهای غربی گفته بود: «ننگ است برای یک ملتی که در انتخابات ریاست جمهوری ۳۵ درصد، ۴۰ درصد شرکت میکنند. پیداست مردم به نظام سیاسیشان نه اعتماد دارند، نه اعتنا دارند، نه امید دارند.»
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه سخنان کوتاه امروز خود درباره انتخابات ابراز امیدواری کرد مردم در مرحله دوم انتخابات که روز جمعه ۱۵ تیر برگزار خواهد شد، مشارکت کنند.
او تاکید کرد: «هر قدر مشارکت بهتر، صریحتر و روشنتر باشد، نظام برای تحقق اهداف خود در داخل و پیگیری اهداف در مجموعه امتداد راهبردی کشور، از توانایی بیشتری برخوردار خواهد شد.»
کارشناسان درباره نرخ مشارکت ۴۰ درصدی که به طور رسمی از سوی جمهوری اسلامی اعلام شده است تردید جدی دارند و آن را غیر واقعی میدانند.
خامنهای از زمان آغاز رهبری خود بر روی نرخ مشارکت در انتخابات حساسیت ویژهای داشته و بارها به نقش جناح موسوم به اصلاحطلب برای تحقق مشارکت بالا در جمهوری اسلامی تاکید کرده است.
رهبر جمهوری اسلامی، اصلاحطلبان را یکی از دو بال نظام میداند و پیشتر تاکید کرده است اگر محمد خاتمی نبود، خود او جناح چپی ایجاد میکرد تا تعادل در جمهوری اسلامی برقرار شود.
در دور اول انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری سال ۱۴۰۳، با وجود حمایت قاطع و کامل اصلاحطلبان و اعتدالگرایان از مسعود پزشکیان، شهروندان ایرانی به طرز بیسابقهای انتخابات را تحریم کردند. موضوعی که باعث شد خامنهای برای اولین بار پس از یک انتخابات ریاستجمهوری، پیام تبریک و تشکر صادر نکند.