ایراناینترنشنال
انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری برای تعیین جانشینی ابراهیم رئیسی به پایان رسید و مسعود پزشکیان، نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان، بر کرسی ریاست دولت خواهد نشست.
مساله اصلی این انتخابات نه پیروزی این یا آن نامزد و جناح، که جنگ مشارکت با تحریم بود.
بدون در نظر گرفتن این موضوع که آمارهای ارائه شده از سوی جمهوری اسلامی را نمیتوان بدون چون و چرا پذیرفت، حتی بر اساس آمار رسمی نیز تحریم فعالانه انتخابات پیروزی بزرگی به دست آورد.
میانگین مشارکت دور اول و دوم انتخابات ۱۴۰۳ بر اساس آمار حکومت، حدود ۴۵ درصد است که نشان از تن ندادن اکثریت مردم ایران به انتخابات حکومت دارد.
حکایت برنده انتخابات اما حدیث دیگری است. پزشکیان رییس دولتی خواهد شد که وارث سیاستهای اجرایی رئیسی و سیاستهای کلی نظام و علی خامنهای است.
او البته بارها در کمپین انتخاباتیاش تاکید کرد که مجری سیاستهای خامنهای خواهد بود.
این آغاز شرایطی است که طی آن دولت او خیلی زود و پس از طی شدن بار روانی پیروزی «جناح معتدل جمهوری اسلامی»، باید پاسخگوی موج بزرگی از مطالبات مردم باشد؛ مطالباتی که اساسا در چارچوب نظام جمهوری اسلامی قابل تحقق نیستند.
مشروح تحلیل را در اینجا بخوانید.


انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری برای تعیین جانشینی ابراهیم رئیسی به پایان رسید و مسعود پزشکیان، نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان، بر کرسی ریاست دولت خواهد نشست. مساله اصلی این انتخابات نه پیروزی این یا آن نامزد و جناح که جنگ مشارکت با تحریم بود.
بدون در نظر گرفتن این موضوع که آمارهای ارائه شده از سوی جمهوری اسلامی را نمیتوان بدون چون و چرا پذیرفت، حتی بر اساس آمار رسمی نیز تحریم فعالانه انتخابات پیروزی بزرگی به دست آورد.
میانگین مشارکت دور اول و دوم انتخابات ۱۴۰۳ بر اساس آمار حکومت، حدود ۴۵ درصد است که نشان از تن ندادن اکثریت مردم ایران به انتخابات حکومت دارد.
حکایت برنده انتخابات اما حدیث دیگری است. پزشکیان رییس دولتی خواهد شد که وارث سیاستهای اجرایی رئیسی و سیاستهای کلی نظام و علی خامنهای است.
او البته بارها در کمپین انتخاباتیاش تاکید کرد که مجری سیاستهای خامنهای خواهد بود.
این آغاز شرایطی است که طی آن دولت او خیلی زود و پس از طی شدن بار روانی پیروزی «جناح معتدل جمهوری اسلامی»، باید پاسخگوی موج بزرگی از مطالبات مردم باشد؛ مطالباتی که اساسا در چارچوب نظام جمهوری اسلامی قابل تحقق نیستند.
هنوز دو سال از جنبش «زن، زندگی، آزادی» نگذشته؛ جنبشی که پایههای نظام را به شکل جدی لرزاند و به کمتر از سرنگونی حکومت راضی نبوده و البته از سوی حکومت به خشونتبارترین شکل ممکن سرکوب شد.
به نظر می رسد مردمی که پس از آن جنبش موفقترین پروژه تحریم انتخابات را نه یکبار که چند بار به انجام رساندند، به تغییرات حداقلی که پزشکیان وعده داده، راضی نخواهند شد.
هنوز بسیاری از مردم در ایران دادخواه کشتهشدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ هستند، زندانیان سیاسی پرشماری در حبساند و چندین نفر از آنان زیر حکم اعدام قرار دارند. وضعیت حقوق بشری ایران بنا بر گزارشهای رسمی، اسفبار است و رییس دولتی بر سر کار آمده که در کارنامهاش، نکته روشن حقوق بشری وجود ندارد.
مساله حجاب اجباری و وضعیت زنان از ابرمسالهها و چالشهای جامعه ایران با حکومت است.
پزشکیان در طول فعالیت انتخاباتی خود نشان داد که مانند کلیت حکومت اعتقاد راسخ به حجاب اجباری دارد و تنها بر سر چگونگی تحمیل آن به زنان، با بخشهایی از حکومت دچار اختلاف است.
وضعیت اقتصادی کشور هم در مرحله بحران قرار دارد. کسری بودجه، افزایش نقدینگی، کاهش ارزش پول ملی و تورم بالا تنها بخشی از این مشکلات هستند.
همه اینها در حالی است که سهم دولت از اقتصاد نسبت به نهادهای تحت مدیریت خامنهای و مافیای سپاه پاسداران، ناچیز است.
بحران هستهای و مشکلات در روابط دیپلماتیک ایران با غرب همچنان به شکلی پررنگی وجود دارند. مذاکرات برجام در بنبست است و تصمیمگیری در خصوص برنامه اتمی جمهوری اسلامی اساسا از قد رییس جمهوری در ایران بلندتر است و صفر تا ۱۰۰ آن در اختیار رهبر نظام است.
بحران آب و محیط زیست در ایران نیز که تا حد زیادی از وضع قابل کنترل خارج شده، در مناظرههای انتخاباتی چندان مطرح نشد.
در مقابل این شرایط، پزشکیان رییس دولتی است که نه تیم دارد نه کاریزما. او با حمایت اصلاحطلبانی به قدرت رسید که به گواه اعداد، پایگاه اجتماعی حتی هشت سال قبل خود را ندارند و موفق نشدند با همراهی اصولگرایان، نصف به علاوه یک مردم ایران را راضی کنند تا در انتخابات شرکت کنند.
با در نظر گرفتن این شرایط، به جد میتوان گفت جریان اصلاحات در عمل شاخش شکسته؛ نه در حاکمیت کسی حرفش را میخواند و نه مردم از آنها حمایت شایانی میکنند.
دولت پزشکیان نیز دولتی است که احتمالا اکثر وزیرانش ابتدا باید از فیلتر خامنهای عبور کنند و بعد از مجلسی رای بگیرند که تندروترین مخالفان او در آن دارای اکثریتاند.
اساسا پزشکیان در مناظرهها و فعالیتهای انتخاباتی خود نیز با تاکید مکرر بر پیروی از سیاستها و اهمیت مبانی اعتقادی رهبر جمهوری اسلامی نشان داد اصول سیاسی خاصی ندارد و اهل مبارزه با هسته اصلی قدرت بر سر اصول نیست و به احتمال زیاد، برای انتخاب کابینهاش آن هم در آغاز راه، چندان نخواهد جنگید.
کابینه حداقلی او توان پاسخ دادن به مطالبات حداکثری مردم را نخواهد داشت.
اگر دولت دوم حسن روحانی تنها چند ماه پس از انتخابات سال ۱۳۹۶ با خیزشهای سال به سال مردمی علیه کلیت حکومت روبهرو شد، ماه عسل دولت پزشکیان نیز میتواند همانقدر کوتاه باشد.
جمشید برزگر، تحلیلگر سیاسی و روزنامهنگار، در مطلبی در ایراناینترنشنال با اشاره به اوج گرفتن بحران مشروعیت نظام در انتخابات کنونی و تلاش هسته مرکزی قدرت برای افزایش میزان مشارکت مردم نوشت: «کمک اصلاحطلبان برای حفظ وضع موجود کاملا گذراست و بار دیگر دوگانه حقیقی ملت ایران- جمهوری اسلامی مبنا و محور مرزبندیها، تحولات و رخدادهای آینده خواهد بود.»
در این تحلیل آمده است: «افزایش انسداد سیاسی، تشدید سرکوب گسترده مخالفان و معترضان با افزایش اعدامها و بازداشتها و محدودتر کردن آزادی بیان شهروندان در کنار ناکارآمدی همهجانبه و فساد فراگیری که به فروپاشیدن بنیانهای اقتصادی کشور، تورم و گرانی و بیکاری و در نتیجه روزانه شدن اعتراضات صنفی و معیشتی، بحران مشروعیت نظام را پررنگتر از هر زمان دیگر کرده است.»
برزگر خاطرنشان کرد: «در چنین شرایطی بود که هسته مرکزی قدرت، با هدف افزایش میزان مشارکت مردم در انتخابات به اصلاحطلبان حکومتی، مجوز حضور در انتخابات را داد و نامزد آنها را برخلاف دوره قبل از صافی شورای نگهبان گذراند.»
جمشید برزگر در این مطلب افزود: «پزشکیان به عنوان نامزد اصلاحطلبان بارها و بارها بر این نکته تاکید کرد که خود سیاستی ندارد و هدفش صرفا اجرای دستورات و سیاستهای ابلاغشده از سوی علی خامنهای است.»
برزگر در این تحلیل نوشت: «اصلاحطلبان با همان اسلحه همیشگی یعنی ترساندن مردم از رقیب به میدان آمدند و به جای آنکه بگویند نامزد مورد حمایت آنها با تعریفی که از خطوط قرمز و وظایف خود کرده، چه چیزی را و چگونه اصلاح خواهد کرد، صرفا مردم را از رقبای اصولگرا ترساندند.»
برزگر افزود: «اگر گذشته و تاریخ جمهوری اسلامی، مبنایی برای پیشبینی آینده آن باشد باید گفت شادمانی شمار وسیعی از کسانی که به پزشکیان رای دادهاند چندان طول نخواهد کشید و با تداوم رویکردها و سیاستهای اصلی جمهوری اسلامی، موج اظهار پشیمانی از دادن این رای بهزودی آغاز خواهد شد.»
نسخه کامل این تحلیل را اینجا بخوانید.


وقتی که علی خامنهای، صبح جمعه ۱۵ تیرماه، از «افزایش شوق و علاقه مردم به رای دادن» گفت، برای بسیاری از کسانی که با شخصیت و روش و منش او آشنا هستند، مسجل شد که ولی فقیه و حلقه قدرت پیرامونش تصمیم قطعی خود را گرفتهاند تا شکست تحقیرآمیز هفته گذشته را به هر شکل ممکن جبران کنند.
خامنهای پس از انداختن رای خود، با لحنی یکسره متفاوت با زمان رای دادن در دور اول، گفت: «شنیدم که شوق و علاقه مردم بیشتر از قبل است؛ خدا کند اینجور باشد و اگر اینجور باشد خرسندکننده است.»
در طول سه دهه رهبری او، بسیاری از دستورات، مثل دستور توقیف فلهای مطبوعات در اردیبهشت ۱۳۷۹، به همین شکل داده شده است.
او که ناخرسندی خود از رای ندادن اکثریت مردم ایران را با سکوتی چهار روزه نشان داده بود، روز چهارشنبه اگرچه ناگزیر شد میزان مشارکت پایین مردم در انتخابات را بپذیرد، اما در کوششی آشکار برای روحیه دادن به هواداران خود که به روشنی دیده بودند اقلیت کوچکی از جامعه متنوع و متکثر ایران را تشکیل میدهند، گفت رای ندادن مردم ایران به معنای این نیست که آنها با نظام جمهوری اسلامی مخالف هستند.
جمهوری اسلامی در قلب و جعل واقعیت و دروغگویی، که در فقه شیعی تقیه و خدعه خوانده میشود، و بهویژه تقلب و سازماندهی انتخابات سابقهای طولانی دارد.
با این همه، بهکارگیری روشهایی مانند عددسازی و زیاد و کم کردن آرا در مجموع یا به سود یک نامزد، نیازمند زمینههایی است و انجام آن روز به روز، بهویژه بهدلیل سهولت ضبط و ثبت مستقل واقعیت، یعنی فیلمبرداری و عکاسی و بیان روایت شاهدان عینی از حوزههای رایگیری، دشوارتر میشود.
مردم ایران در روندی پیگیر، همزمان با گسترش اعتراضات سیاسی و مدنی در سالهای اخیر، در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و دو دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، حتی براساس آمار رسمی اما تایید نشده از سوی منابع مستقل، در شیبی نزولی از شرکت در انتخابات خودداری کردهاند تا آنجا که در دور اول انتخابات ۱۴۰۳ حتی براساس همین آمار، بیش از ۶۰ درصد واجدان حق رای، انتخابات در جمهوری اسلامی را نمایشی و فرمایشی خواندند و آن را تحریم کردند.
افزایش انسداد سیاسی، تشدید سرکوب گسترده مخالفان و معترضان با افزایش اعدامها و بازداشتها و محدودتر کردن آزادی بیان شهروندان در کنار ناکارآمدی همهجانبه و فساد فراگیری که به فروپاشیدن بنیانهای اقتصادی کشور، تورم و گرانی و بیکاری و در نتیجه روزانه شدن اعتراضات صنفی و معیشتی، بحران مشروعیت نظام را پررنگتر از هر زمان دیگر کرده است.
در چنین شرایطی بود که هسته مرکزی قدرت، با هدف افزایش میزان مشارکت مردم در انتخابات به اصلاحطلبان حکومتی، مجوز حضور در انتخابات را داد و نامزد آنها را برخلاف دوره قبل از صافی شورای نگهبان گذراند. تحقق هدف اعلام برگزاری انتخاباتی با مشارکتی بیش از سه دوره انتخابات قبلی، با کشیده شدن انتخاب جانشین ابراهیم رئیسی به دور دوم، بهویژه برای جبران شکست روز هشتم تیر بیش از پیش ضرورت یافت.
اصلاحطلبان حکومتی که دوری از قدرت و مواهب آن را بهسختی تحمل میکردند، در مقابل بی هیچ مشکلی، شروط هسته مرکزی قدرت را پذیرفتند و نماینده آنها، مسعود پزشکیان، در جریان مناظرههای تلویزیونی بارها و بارها بر این نکته تاکید کرد که خود سیاستی ندارد و هدفش صرفا اجرای دستورات و سیاستهای ابلاغشده از سوی علی خامنهای است.
پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی خود بارها تاکید کرد که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، خط قرمز اوست و حتی تا آنجا پیش رفت که در دانشگاه تهران خطاب به دانشجویان گفت: «اصلا من ذوب در او هستم و نباید به کسی که من به او اعتقاد دارم توهین کنید.»
همزمان، شماری از حامیان و مشاوران مسعود پزشکیان، مانند عباس عبدی، نیز بیپرده گفتند که هدف اصلی آنان نه پیروزی پزشکیان بلکه افزایش مشارکت مردم در پای صندوقهای رای است.
اصلاحطلبان با همان اسلحه همیشگی یعنی ترساندن مردم از رقیب به میدان آمدند و به جای آنکه بگویند نامزد مورد حمایت آنها با تعریفی که از خطوط قرمز و وظایف خود کرده، چه چیزی را و چگونه اصلاح خواهد کرد، صرفا مردم را از رقبای اصولگرا ترساندند، حال آنکه در عمل پس از اعتراف علنی و داوطلبانه آنها به سرسپردگی کامل به رهبر جمهوری اسلامی، مرز متمایزکنندهای باقی نمانده است که آنها را از جناح دیگر در جمهوری اسلامی جدا و قابل شناسایی کند.
به سخن دیگر، همانطور که اصلاحطلبان حکومتی درباره رقبای اصولگرای خود میگویند که با استفاده از راهبرد النصر بالرعب یا پیروزی از راه دهشتافکنی و ترسآفرینی به دنبال کسب و حفظ قدرت هستند، خود نیز دقیقا از همین راهبرد استفاده کردهاند تا با ترساندن مردم از رقیب، رای آنان را به دست آورند.
با وجود این، بهنظر نمیرسد که این اقدامات تاثیری قابل توجه بر نظر کسانی گذاشته باشد که دور اول انتخابات را تحریم کرده بودند. شواهد و اسناد، از عکسها، ویدیوها و روایت شاهدان عینی و شهروندان از حوزههای رایگیری گرفته تا نحوه شمارش و اعلام خبر میزان مشارکت و آرای سعید جلیلی و مسعود پزشکیان، آمارهای اعلامشده در این زمینه را بهطور جدی زیر سوال میبرد.
مردم ایران، در دهههای گذشته خود شاهدان بیواسطه انتخاباتی با نرخ مشارکتهای متفاوت بودهاند و معیارهایی عینی در اختیار دارند که به این پرسشها، به رغم تبلیغات منسجم و یکپارچه هر دو جناح درباره میزان مشارکت ۵۰ درصدی، پاسخ دهند.
اگر گذشته و تاریخ جمهوری اسلامی، مبنایی برای پیشبینی آینده آن باشد باید گفت شادمانی شمار وسیعی از کسانی که به پزشکیان رای دادهاند چندان طول نخواهد کشید و با تداوم رویکردها و سیاستهای اصلی جمهوری اسلامی، موج اظهار پشیمانی از دادن این رای بهزودی آغاز خواهد شد.
کمک همهجانبه اصلاحطلبان برای حفظ وضع موجودی که اکثریت شهروندان از آن ناراضی هستند، و تلاش آنها برای دوگانهسازی جعلی بین دو جناح یا نامزدهای آنان از همین امروز به پایان میرسد و بار دیگر، دوگانه حقیقی ملت ایران- جمهوری اسلامی مبنا و محور مرزبندیها، تحولات و رخدادهای آینده خواهد بود.

در نگاه اول به نظر میآید نتیجه انتخابات سراسری سال ۲۰۲۴، بریتانیا را در یک مسیر متفاوت سیاسی قرار خواهد داد: دولتی محافظهکار که به شکلی سنتی در مختصات سیاسی راستمیانه ایستاده بود، جای خود را به یک دولت کارگر، درست در نقطه مخالف مختصات سیاسی خود و در چپ میانه، داده است.
اما این تفاوت چقدر است و تغییر چقدر و چه وقت در داخل و خارج از بریتانیا احساس خواهد شد؟
کییر استارمر، رهبر حزب حالا حاکم بر بریتانیا، حزب کارگر و نخستوزیر تازه بر سر کار آمده، پیش از اینکه وارد محل کار و اقامتش در خانه شماره ۱۰ خیابان داونینگ لندن بشود، گفت کشورش قاطعانه برای «تغییر» رای داده است و رای دهندگان برای رقم زدن این تغییر، اختیار را به او و حزبش تفویض کردهاند.
او که در کارزارهای انتخاباتی بر شعار «تغییر» اصرار داشت، در سخنرانی پیروزیاش مقابل در ورودی خانه شماره ۱۰ نه فقط بر ضرورت و فوریت تلاش برای دگرگونی وضع موجود پای فشرد که پای دیگر را فراتر گذاشت و گفت «رسالت دولتش بازسازی کشور» است.
نخستوزیر گفت برای این طرح «نوسازی ملی» که در سر دارد، از همان روز اول کار جدی را شروع میکند.
بازسازی بریتانیا
نوسازی بریتانیا که استارمر از آن میگوید، چه خواهد بود؟
در سخنرانی پیروزی مقابل خانه شماره ۱۰، استارمر در ارائه برنامههای دولتش بر باورهای اصلی حزب کارگر تاکید کرد و از جمله گفت از حقوق کارگران (بنا، پرستار، راننده و دیگران) دفاع، از مالکیت عمومی چون تقویت نظام سلامت همگانی حمایت و برای تحقق عدالت اجتماعی و حفظ کرامت تکتک بریتانیاییها، تلاش میکند.
اما آیا با استناد به این حرفها، طرح نوسازی استارمر تلاش به منظور تحقق رویاهای یک سیاستمدار چپگرا برای وفاداران خود در حزب کارگر است؟
اگر بخشی از پیشینه او را مرور کنیم، شاید تصور کنیم که احتمالا بله، همینطور است.
این بخشی از پیشینه اوست:
کییر استارمر ۶۱ ساله، فرزند یک کارگر ابزارساز و یک پرستار است. مادر و پدرش او را به یاد کییر هاردی، بنیانگذار حزب کارگر، نام گذاشتهاند. او در ثروت بزرگ نشده است.
استارمر در دوران دانشآموزی به یک جنبش جوانان حزب کارگر، به جنبش سوسیالیستهای جوان پیوست و اولین در خانوادهاش بود که توانست به دانشگاه راه پیدا کند.
او بعد از سالها وکالت در حوزه حقوق بشر و شش سال ریاست بر دادستانی کیفری انگلستان و ولز، در سال ۲۰۱۵ و در ۵۲ سالگی وارد عرصه سیاسیشد و به پارلمان راه پیدا کرد.
او زمانی در کابینه «دولت در سایه» جرمی کوربین، رهبر چپگرای وقت حزب کارگر حضور داشت.
پس از استعفای کوربین، استارمر در سال ۲۰۲۰ با برنامههای چپگرایانه به عنوان رهبر حزب انتخاب شد.

برای اینکه بفمیم استارمر چه در سر دارد نمیشود صرفا به این بخش از پیشینه او استناد کرد و باید به بخشهای دیگر سخنرانی پیروزیاش نیز توجه داشت.
او بر این نکته پای فشرد که دولتش دولتی خدمتگزار برای همه بریتانیاییها خواهد بود.
استارمر تاکید کرد که به خصوص به کسانی توجه خواهد کرد که به او رای ندادهاند.
رهبر حزب کارگر گفت دولتش خود را مقید به «دکترین»های سیاسی نخواهد کرد و برای او کشور در اولویت است نه حزبش.
شروع دوباره
استارمر گفت تغییری که او از آن میگوید یک «شروع دوباره» برای همه بریتانیاییها است.
بسیاری انتظار داشتند که او به محض رسیدن به قدرت، در اولین سخنرانیاش اینگونه برای جلب حمایت گستردهتر شهروندان بریتانیا، شهروندانی فراتر از دایره رایدهندگان حزب کارگر، تلاش کند.
به هر حال او پس از اینکه به جای کوربین به عنوان رهبر حزب انتخاب شد، در واکنش به شکست سنگینی که حزب در انتخابات سراسری ۲۰۱۹ با رهبری کوربین متحمل شده بود، تلاش کرد حزب کارگر را متحول کند و با هدف رسیدن به مقبولیت بیشتر مردمی، آن را به میانه نزدیک کند.
اما شاید این اصرار استارمر برای دعوت بریتانیاییها به همگرایی بیشتر، به علاوه تلاش برای کسب مقبولیت بیشتر، متاثر از نتیجه انتخابات بر مبنای آرای مردمی باشد.
با این یادآوری که بنا به شکل انتخابات پارلمانی بریتانیا کرسیهای کسب شده احزاب متناسب با جمع آرای مردمی نیست، باید گفت پیروزی در انتخابات سال ۲۰۲۴ برای حزب کارگر از منظر کرسیهای کسب شده بسیار خیرهکننده است اما از نظر آرای مردمی خیلی دلگرمکننده نیست.
حزب کارگر ۴۱۲ کرسی به دست آورده است که این چیزی بیش از ۶۳ درصد کل کرسیهای مجلس عوام است.
این موفقیت را میشود با پیروزی تاریخی حزب کارگر به رهبری تونی بلر در سال ۱۹۹۷ مقایسه کرد که ۴۱۹ کرسی از ۶۵۹ کرسی را کسب کرده بود اما آرای مردمی کسب شده حزب کارگر در سال ۲۰۲۴ به ۳۴ درصد نمیرسد، در حالی که در سال ۱۹۹۷، حزب بیش از ۴۳ درصد آرای مردمی را کسب کرده بود.
درصد آرای مردمی کسب شده حزب به رهبری استارمر در این دور از انتخابات تنها ۱/۶ درصد بیشتر از دستاورد حزب به رهبری کوربین در انتخابات پیشین در سال ۲۰۱۹ است که آن رای مردمی، کمترین کرسی را پس از جنگ جهانی دوم نصیب حزب کارگر کرد.
به علاوه، این پایینترین درصد آرای مردمی کسب شده از سوی حزب پیروز در انتخابات بریتانیا است که دولت حداکثری را شکل میدهد.
برای همین پذیرفتن اینکه بیش از دو-سوم رای دهندگان بریتانیایی به حزب کارگر رای ندادهاند، آن هم در انتخاباتی که یکی از کمترین مشارکتها در تاریخ بریتانیا را ثبت کرده، از سوی استارمر صرفا از سر خضوع و خشوع سیاسی نمیتواند باشد بلکه یادآوری واقعیات موجود سیاسی بریتانیا است.
ناپایداریهای سیاسی و اقتصادی خشم و نارضایتی همگانی را رقم زده و تحمل رای دهنده بریتانیایی را پایین آورده است و این به وضوح لابهلای اعداد و ارقام آرای شمرده شده این دوره و مقایسهاش با دور قبل مشهود است.
برای همین استارمر نه فقط در سخنرانی اولش در قامت نخستوزیر از همگرایی صحبت کرد که از شهروندان بریتانیایی خواست برای تحقق وعدهاش صبور باشند.
او گفت ایجاد دگرگونی در وضع موجود مثل زدن یک کلید و روشن کردن یک چراغ نیست.
به علاوه نخستوزیر در اولین سخنرانیاش به این اعتراف کرد که شکاف بین طبقه حاکم و مردم باعث ایجاد زخمی عمیق در جامعه شده و وعده داد برای بازگرداندن اعتماد مردم به طبقه حاکم تلاش کند تا سیاست، تبدیل به ابزاری برای خدمت به مردم شود و سیاستمدار تبدیل به خدمتگزار مردم.
البته استارمر صرفا خطاب به شهروندانی فراتر از رایدهندگان به او و حزب کارگر حرف نزد. او حرفهایی برای مخاطبان خاص هم داشت. مخاطبانی از جنس سایر سیاستمداران که این هم واکنشی به واقعیت موجود سیاسی بریتانیا و فراتر از این کشور است.
نوسازی و دیگر سیاستمداران
نخستوزیر جدید گفت این «شروع دوباره»، این «نوسازی ملی» به دیگر سیاستمداران بستگی دارد. این میتواند پذیرفتن این واقعیت از سوی استارمر باشد که در انتخابات اخیر، احزاب کوچکتر موفقیتی قابل توجه کسب کردند و در آینده بریتانیا نیروی سیاسی موثری خواهند بود.
در انتخابات سراسری ۲۰۲۴، مجموع آرای مردمی کسب شده احزاب محافظهکار و کارگر، تنها دو حزبی که طی یک قرن اخیر بر عرصه سیاسی بریتانیا سلطه داشتهاند، به کمترین مقدار خود طی تاریخ، یعنی به ۵۷ درصد رسید.
پیش از این کمترین مقدار رای دو حزب در مجموع ۶۵ درصد بود که در انتخابات ۲۰۱۰ رقم خورد.
با این وجود این به نظر نمیرسد استارمر از همه احزاب کوچک موفق دعوت کرده باشد.
او گفت این تغییر به سیاستمداران دیگری که به مانند خودش «میانهرو و طرفدار ثبات» هستند بستگی دارد.
به این ترتیب احتمالا در جمع احزاب موفق کوچک حزب اصلاح بریتانیا، یک حزب راستگرا و عوامگرا، مورد نظر رهبر حزب کارگر نیست.
حزب اصلاح بریتانیا بیش از چهار میلیون رای، ۱۴ درصد آرای مردمی را به خود اختصاص داد، پنج کرسی پارلمان را کسب کرد و رهبر پرآوازهاش، نایجل فاراژ را بعد از هشت بار تلاش برای راهیابی به پارلمان، برای بار اول به مجلس عوام فرستاد.
این حزب نوپا که سر ناسازگاری با پدیده مهاجرت دارد و از دل ضدیت با اتحادیه اروپا شکل گرفته است از سوی رهبرش، جنبش تازه مخالف با طبقه حاکم توصیف شده است.
اما خارج از دایره هوادارانش، حزب اصلاح به عنوان یک عامل بر هم زننده ثبات سیاسی شناخته میشود.
همچنین اصرار استارمر بر دعوت از سیاستمداران وفادار به میانهروی و ثبات، شاید ناشی از هراس از اقبال به افراطیون سیاسی در کشورهای همجوار باشد یا شاید هم او در همین اعداد و ارقام و ظهور حزب اصلاح بریتانیا با آنچه در فرانسه و آلمان میگذرد، شباهتهایی دیده است.
با این حال دعوت استارمر برای این همگرایی به منظور حل مشکلات بریتانیا و شهروندانش میتواند مورد استقبال احزاب کوچکتر و همسوتر قرار بگیرد. از جمله لیبرال دموکراتها، یک حزب میانهرو که باورمند به آزادیهای اجتماعی است و حزب سبز که مدافع عدالت اقلیمی و اجتماعی توامان است.
لیبرال دموکراتها پس از یک مرحله افول در سه دور انتخاباتی، دوباره تبدیل به حزب سوم پارلمان شدهاند.
آنها به یک پیروزی تاریخی رسیدهاند و تعداد کرسیهای خود را از هشت به ۷۱ رساندهاند که این بزرگترین موفقیت حزب در یکصد سال اخیر است.
حزب سبز پس از موفقیت در انتخابات محلی و منطقهای توانسته است تعداد آرای مردمی خود را از حدود ۲/۵ به نزدیک هفت درصد برساند و تعداد کرسیهای خود را از یک به چهار که همگی برای حزبی در این مقیاس، بسیار قابل توجهاست.
هر دو این احزاب امیدوارند با اختیاراتی که اینگونه بیشتر از قبل به آنها تفویض شده است، نقشی سازنده بر سیاستهای حزب حالا حاکم کارگر بگذارند و حتما از دعوت اینچنینی استارمر استقبال میکنند.
نقش جنگ غزه در انتخابات بریتانیا
نخستوزیر جدید البته نمیتواند یک نیروی مستقل سیاسی دیگر را فراموش کند. نیرویی که در اعتراض به سیاستهای خارجی حزب کارگر به خصوص در قبال رویدادهای اخیر غرب آسیا و غزه شکل گرفته است.
شخصیتهای ارشد حزب کارگر اعتراف کردند موضع این حزب در قبال غزه به قیمت از دست رفتن غیرمنتظره دستکم چهار کرسی این حزب در انتخابات اخیر بوده است.
در چهار حوزه انتخاباتی که رای دهندگان مسلمان قابل ملاحظهای دارند، نامزدهای مستقل، نمایندگان حزب کارگر را شکست دادند. یکی از آنها جاناتان اشورث از وزنههای حزب کارگر بود که استارمر امید داشت او را در کابینه دولت خود بگمارد.
همچنین وز استریتینگ که حالا وزیر بهداشت شده است، تنها با ۵۰۰ رای اختلاف به نسبت رقیبش، یک نامزد مستقل طرفدار فلسطین، توانست پیروز شود.
آیا استارمر برای همگرایی و رسیدن به نقطه مشترک با این نامزدهای مستقل که منتقد سیاستهای خارجی او بودهاند، برنامهای دارد؟
پنج سال پیش، از جانسون تا استارمر
پنج سال پیش، فردای رایگیری در انتخابات سراسری ۲۰۱۹ بریتانیا، کسانی که به سخنرانی پیروزمندانه بوریس جانسون، رهبر وقت حزب محافظهکار گوش میدانند، تصور میکردند در باد آن پیروزی خیره کننده، خیلی سخت است که پنج سال بعد جلوی خانه شماره ۱۰ خیابان داونینگ، جانسون باز هم در قامت نخستوزیر ظاهر نشود.
آنان در آن رویارویی انتخاباتی، حزب کارگر را در هم کوبیدند.
آن زمان تصور اینکه حزب کارگر در یک دور انتخابات دیگر بتواند برخیزد و برای یک مبارزه دوباره توانی داشته باشد، غیرممکن بود.
آن روز کسی از کووید-۱۹ چیزی نشنیده بود. روسیه به اوکراین حمله نکرده بود و چارلز سوم به سلطنت نرسیده بود.
از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است.
تا پیش از انتخابات سال ۲۰۲۴، مردم بریتانیا رسواییهای بسیار سیاسی و اقتصادی طبقه حاکم را تحمل کردند و روی کار آمدن سه نخستوزیر از جمله اولین نخستوزیر رنگینپوست را تجربه کردند.
از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است و حزب کارگر از یک شکستخورده ناامید به یک پیروز مصمم مبدل شده است.
استارمر که توانسته حزبش را در مسیری متفاوت قرار دهد، حتما میتواند مسیر سیاسی کشور را هم تغییر بدهد اما همانطور که خودش گفته است، این بستگی به همدلی مردم و همراهی سیاستمداران بریتانیا دارد.
البته نخستوزیر جدید احتمالا در دل پذیرفته است که به مقدار زیادی بخت و اقبال هم نیاز دارد.
فروغ کنعانی، پژوهشگر جامعهشناسی به ایران اینترنشنال گفت که جمهوری اسلامی در جریان انتخابات در پی دزدیدن شعار «برای ایران» بود.
او گفت: «نظام با دوگانهسازی و دزدیدن گفتمان اپوزیسیون و بهخصوص شعار «برای ایران» تلاش کرد که پزشکیان را اپوزیسیون نشان دهد.»
کنعانی افزود: «جنبش شرکت نکردن در انتخابات به لحاظ یک کنش فعال و خشونتپرهیز بهخوبی میتواند هرکسی را که در مقابل آن قرار میگیرد، پاسخگو کند.»