امید معماریان، تحلیلگر سیاسی، با اشاره به اینکه مسند ریاستجمهوری جایگاهی نبود که بایدن بتواند چهارسال دیگر بر آن بنشیند، گفت او با کنارهگیری خود، مسیر را برای کامالا هریس باز کرد.
به گفته این تحلیلگر سیاسی، ادامه حضور بایدن در رقابتها نه تنها میتوانست به از دست رفتن ریاستجمهوری برای دموکراتها بینجامد، بلکه میتوانست شکست بزرگ دیگری را هم در سنا و هم در مجلس نمایندگان برای آنها رقم بزند.
به گفته امید معماریان، از نظر فنی کار بسیار دشواری است که فرد دیگری را جایگزین هریس کرد چون وقت کم است و از سوی دیگر کسانی که شانس بالایی دارند در این عرصه وارد نخواهند شد.

هنوز مراسم تحلیف مسعود پزشکیان انجام نشده و او بهعنوان رییسجمهور کار خود را آغاز نکرده است، اما رهبر جمهوری اسلامی تکلیف دولت جدید را هم در حوزه سیاست خارجی و هم در عرصه ترکیب وزیران تا حد زیادی مشخص کرد.
یک، برجام و قانون اقدام راهبردی
خامنهای در دیدار روز یکشنبه با نمایندگان مجلس شورای اسلامی با حمایت مجدد و قاطع از قانون اقدام راهبردی مجلس درباره برجام، دست پزشکیان را برای مذاکره پیرامون برجام و بهبود مناسبات تهران و اروپا بست.
او با حمله به منتقدان این قانون، تاکید کرد، «مطلقا این عیبجوییها درست نیست.»
این حمایت قاطع و مجدد خامنهای از قانون اقدام راهبردی درحالی مطرح شده است که حسن روحانی و محمدجواد ظریف در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری و حمایت از پزشکیان، به تندی از این قانون انتقاد کرده بودند.
ظریف گفته بود قانون اقدام راهبردی مانع مذاکره با غرب و احیای برجام شد. روحانی هم این قانون را بدترین قانون در تاریخ جمهوری اسلامی، موجب خسارت دستکم ۳۰۰ میلیارد دلاری به ایران و توطئه علیه دولت خود ارزیابی کرده بود.
شخص پزشکیان هم در مناظرهها و تبلیغات انتخاباتیاش، برجام را کلید حل تحریمها و رفع دیگر چالشهای سیاست خارجی ایران دانسته بود. او پایانیافتن بحران اقتصادی را به خروج از بنبست برجام و عادیسازی روابط بینالمللی جمهوری اسلامی و سرمایهگذاری خارجی گره زده بود.
با این تاکید جدید خامنهای بر قانون اقدام راهبردی و البته اصرار پیشینی او بر ادامه سیاست نه جنگ و نه مذاکره با آمریکا، دستان پزشکیان بهشکل قابل پیشبینی بستهتر خواهد شد. موضوعی که از چشم بسیاری از مخالفان شرکت در انتخابات پنهان نبود. این طیف از مخالفان مشارکت، با تاکید بر نقش منحصربهفرد خامنهای در سیاست خارجی و بهویژه برنامههای اتمی نظامی و مذاکره با غرب و نیز تصویب قانون اقدام راهبردی، از پیش هم درباره کامیابی پزشکیان در حوزه مناسبات بینالملل و به تبع آن حل بحران اقتصادی ابراز تردید کرده بودند.

دو، ویژگیهای وزیران
خامنهای در سخنرانی خود برای نمایندگان مجلس، درباره ویژگیهای وزرا و کابینه پزشکیان هم تعیین تکلیف کرد. او خواستار گزینش افرادی برای دولت جدید شد که به تعبیر او تا بن دندان به جمهوری اسلامی معتقد و فاقد سابقه سوء باشند.
بعید است که مراد خامنهای از سابقه سوء، چیزی جز ابراز همدلی با «جنبش سبز» یا خیزش «زن، زندگی، آزادی» و ابراز مواضع انتقادی علیه نهادهای امنیتی و قضایی باشد. همچنانکه تکلیف تاکید او بر اعتقاد کامل به نظام هم مشخص است.
این شاخصهها مشخص کرد که چرا یک روز قبل از سخنرانی خامنهای، مهمترین روزنامههای متصل به هسته سخت قدرت، ازجمله «کیهان» و «جوان»، به روند گزینش وزرای کابینه پزشکیان حمله کردند.
ملاحظات خامنهای به گونهای قابل حدسی هنگام رای اعتماد نمایندگان مجلس شورای اسلامی به وزرای پیشنهادی پزشکیان خودنمایی خواهد کرد.
نباید از یاد برد که علاوه بر ویژگیها و فیلترهایی که خامنهای فهرست کرده است، او در دولتهای پیشین و در روندی عرفی شده، در انتخاب معاون اول رییسجمهور، و شماری از وزیران، مانند: وزرای اطلاعات، امور خارجه، کشور، دفاع و فرهنگ و ارشاد اسلامی به تمامی دخالت میکند.
افزون بر آنچه آمد، خامنهای در سخنرانیاش برای نمایندگان مجلس با حضور مسعود پزشکیان، خواستار همصدایی و صدای واحد دولت جدید و مجلس در مسائل مهم شد.
با اطمینان میتوان گفت، این همصدایی در مسائل مهم چیزی جز لزوم همسویی با موضع و نظر شخص اول نظام نیست. نه مجلس و نه دولت، در مسائل راهبردی تصمیمگیر اصلی و نهایی نیستند. تصویب برجام در ۲۰ دقیقه، تصویب قانون اقدام راهبردی، گرانشدن قیمت بنزین در آبان ۱۳۹۸، حجاب اجباری و حمله موشکی و پهپادی به اسراییل، برخی مسائل مهمی هستند که تکلیف آنها در راس هرم نظام سیاسی مشخص و نهایی شده است و نه در مجلس یا دولت.
خامنهای خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت با پزشکیان و دولت او تعیین تکلیف کرد. توپ در زمین پزشکیان و حامیان او، بهویژه جبهه اصلاحات، است که چگونه در این چهارچوب، مطالبات رایدهندگان را متحقق کنند. چارچوبی که با ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در جمهوری اسلامی پیوند خورده، و به همین دلیل، اصلاحات و سیاستورزی انتخاباتمحور را با پرسشهای بنیادین و جدی مواجه، و بلکه منتفی کرده است.

جواد اوجی، وزیر نفت ایران، از قراردادی با روسیه برای واردات گاز طبیعی خبر داد که آن را «شاهکار دیپلماسی انرژی» دولت ابراهیم رئیسی خواند، اما بررسی شرایط و پیامدهای آن نشان میدهد که این قرارداد زمینهای برای افزایش نقش و اثرگذاری انرژی در حوزه امنیت انرژی ایران فراهم خواهد کرد.
در سالهای اخیر، افزایش ناترازی در تولید و مصرف گاز طبیعی، بنزین و برق یکی از چالشهای اصلی دولتها در ایران بوده است.
بهرغم تلاش ظاهری دولتها فعلا مشکل ناترازی در بخش انرژی رفع نشده است. باید اشاره کرد که واردات و سوآپ گاز طبیعی یکی از برنامههای دولت رئیسی برای جبران بخشی از ناترازی در بخش گاز طبیعی بود.
تداوم وضعیت بحرانی صنعت انرژی ایران موجب شده تا نگرانیها در مورد چالشهای امنیتی بحران انرژی در سالهای آینده در بین کارشناسان انرژی و دستاندرکاران صنعت انرژی افزایش یابد.
بنا بر برخی محاسبات کارشناسان مستقل انرژی، در افق سال ۱۴۱۰ اگر روند فعلی مصرف انرژی مدیریت نشود، در بخشهای مختلف انرژی دامنه بحران یعنی کسری افزایش خواهد یافت. عبدالله باباخانی، از سرمایهگذاران این حوزه اشاره کرده که تا سال ۱۴۱۰ در بخش گاز طبیعی، ایران روزانه با حدود ۵۰۰ میلیون متر مکعب کسری روبهرو خواهد بود که این میران در پیک زمستان به ۸۰۰ میلیون متر مکعب هم خواهد رسید.
با همین ملاحظات، کسری بنزین روزانه به ۷۰ تا ۸۰ میلیون لیتر و کسری برق هم به بین ۶۰ تا ۸۰ گیگاوات خواهد رسید. در بخش نفت نیز شرایط بحرانی خواهد بود، یعنی ایران با تداوم روند فعلی مجبور به واردات ۵۰۰ هزار بشکه در روز خواهد شد.
تابستان سال ۱۴۰۱ خبرگزاری فارس از تمایل جمهوری اسلامی برای واردات ۵۰ تا ۶۰ میلیون متر مکعب گاز طبیعی از روسیه خبر داد. این در حالی است که همان موقع تفاهمنامه ۴۰ میلیارد دلاری شرکت ملی نفت ایران و گازپروم روسیه به امضا رسید تا گازپروم در پروژه های نفت و گاز ایران سرمایهگذاری کند.
ایران و مرکزیت تجارت گاز روسیه
برای سالها، ایران به عنوان دومین دارنده بزرگ منابع گاز طبیعی، رویای تبدیل شدن به هاب تجارت گازی منطقه را دنبال کرده است. هر چند در سالهای اخیر این هدف با چالشهای متعددی مواجه بوده، اما خرداد ۱۴۰۲ با آغاز واردات گاز از ترکمنستان، برخی رسانههای دولتی ایرانمدعی شدند این رویا به تحقق نزدیکتر شده است.
باید اشاره کرد که با آغاز به کار دولت رئیسی، سوآپ گاز ترکمنستان در چارچوب قراردادی با جمهوری آذربایجان با حجم سالانه ۱.۵ تا ۲ میلیارد مترمکعب شروع شد و حدود یک سال پیش با توافق طرفین، حجم سوآپ گاز تقریبا به دو برابر افزایش یافت.
از سویی، اسفند سال گذشته، پس از فقدان توافق آذربایجان و ترکمنستان در مورد قیمت گاز، پرونده سوآپ گاز ترکمنستان پس از دو ماه توقف بسته و مذاکرات دوجانبهای میان ایران و ترکمنستان برای واردات گاز آغاز شد.
روز چهارشنبه ۲۷ تیرماه نیز جواد اوجی، وزیر نفت در گفتوگو با خبرنگاران گفت که امضای سند انتقال گاز طبیعی روسیه به ایران «شاهکار دیپلماسی انرژی دولت سیزدهم» بوده و امضای این قرارداد می تواند موجب «انقلاب اقتصادی و تامین امنیت انرژی کشورهای همسایه از طریق ایران» شود.
به گفته اوجی، این قرارداد ۳۰ ساله است و چند وجه خواهد داشت. اولا، روسیه خط لوله مورد نیاز را در زیر دریا خواهد ساخت و هزینه ساخت این خط لوله را پرداخت خواهد کرد. دوما، از طریق این خط لوله روزانه ۳۰۰ میلیون متر مکعب گاز روسیه به ایران صادر خواهد شد و با این حجم واردات، پایداری گاز در شبکه گاز کشور تقویت خواهد شد و ظرفیت صادرات گاز ایران نیز افزایش خواهد یافت. سوما، در ضمن اجرایی شدن این قرارداد سالیانه ۱۰ تا ۱۲ میلیارد دلار تبادلات مالی عاید ایران میشود.

بر اساس گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، روسیه که مرز مشترکی با ایران ندارد، قصد دارد یک خط لوله از بستر دریای خزر احداث کند تا گاز طبیعی را به ایران منتقل کند.
با این حال، برخی کارشناسان انرژی بر این باورند که اگر روسیه قصد دارد این گاز را از طریق ایران به کشور دیگری مثل عراق یا ترکیه ترانزیت کند، باید خط لوله را تا مرز ایران با آن کشور سوم ادامه دهد. در غیر این صورت، اگر هدف تحویل گاز به ایران باشد، خط لوله باید به نقطهای در ساحل جنوبی دریای خزر متصل شود که به شبکه گاز ایران وصل باشد. از آنجا، ایران میتواند گاز را برداشت کند و بخشی از آن را از طریق شبکه خطوط لوله خود به کشورهای دیگر صادر کند.
این پروژه نیازمند ساخت یک خط لوله دریایی به طول حدود هزار کیلومتر است که صرفنظر از مسائل حقوقی دریای خزر، سرمایهگذاری عظیمی از سوی روسیه میطلبد. با توجه به سوابق، اینکه اجرای چنین سرمایهگذاری چهقدر قابل تحقق است، مورد سوال قرار میگیرد.
مساله تجارت گاز و دولت پزشکیان
تبدیل شدن ایران به مرکز تجارت گاز در منطقه در حالی مطرح میشود که هنوز دولت چهاردهم آغاز بهکار نکرده است. بهتر بود چنین قراردادی در دولت جدید به امضا میرسید. پس از حمله روسیه به اوکراین و اعمال تحریمهای غرب، شرایط برای حضور روسیه در بازار انرژی اروپا سختتر شد و مسکو تصمیم گرفت بازار صادراتی گاز طبیعی خود را بر روی شرق آسیا و جنوب غرب آسیا متمرکز کند.
افزایش صادرات گاز ایران به کشورهای همسایه نیز اولویت اول وزارت نفت در سالهای اخیر بود. هرچند تداوم تحریمها، افزایش میزان مصرف و استراتژی اشتباه جمهوری اسلامی در بخش گاز طبیعی موجب شد تا ایران هیچ وقت نتواند در بازار جهانی گاز نقش مهمی ایفا کند.
قرارداد ۳۰ ساله واردات گاز روسیه به بهانه تبدیل شدن ایران به مرکز تجارت گاز در تضاد با دینامیکهای بازار جهانی انرژی است. ایران شاید بتواند گاز طبیعی ترکمنستان و عراق را سواپ کند، اما واردات گاز طبیعی روسیه فقط برای جبران بخشی از کمبود گاز طبیعی صورت میگیرد.
از سویی، پیشبینی می شود که ایران سالیانه حدود ۲۷میلیارد دلار، به قیمت امروز ۲۵ سنت، باید به روسیه پرداخت کند. البته در تابستانها ایران میتواند با خط لوله صلح مقداری را به پاکستان و هند بفروشد.
باید یادآوری کرد که ساخت خط لوله به دست روسیه به معنای کنترل روسیه بر این خط لوله خواهد بود. همچنین این را نباید از یاد برد که تفاهمنامه ۴۰ میلیارد دلاری گازپروم با وزارت نفت عملیاتی نشد.
روسها در سالهای گذشته فقط در میادینی در ایران سرمایهگذاری کردند که تولید آن بازار صادراتی روسیه را تهدید نمیکرد، حال سوال اینجاست که چرا مسکو باید بخواهد به ایران اجازه دهد که گاز طبیعی وارداتی را به کشورهایی صادر کند که بازار هدف مسکو هستند.
در دوران بحران انرژی، اصولگرایان با شعار «زمستان سخت اروپا» مدعی بودند که گاز طبیعی ایران میتواند بحران انرژی اروپا را حل و فصل کند، اما امروز ایران به واردکننده گاز طبیعی روسیه تبدیل شده است. اگر این قرارداد اجرایی شود نفوذ روسیه در امنیت انرژی ایران افزایش خواهد یافت و ایران با دارا بودن دومین ذخیره گاز طبیعی به واردکننده گاز تبدیل خواهد شد و باید شاهد از دست رفتن فرصتها در بازار منطقهای و جهانی گاز طبیعی باشد.

ترور نافرجام دونالد ترامپ، رییسجمهوری پیشین آمریکا در شامگاه شنبه ۲۳ تیر در تجمع انتخاباتی جمهوریخواهان در ایالت پنسیلوانیا از چهار جهت به کارزار انتخاباتی او کمک کرد.
این موارد را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱. سیل حمایت علنی کسانی که شاید هنوز دو دل بودند و اتفاقا بسیار در افکار عمومی موثر هستند، مثل ایلان ماسک (بهعلاوه ماهانه ۴۵ میلیون دلار کمک مالی او به سوپرپک ترامپ) و بیل اکمن.
اکمن میلیاردی بوده که عموما از نامزدهای دموکرات حمایت میکرده، یا مگین کلی که شخصیت رسانهای موثری است.
۲. مطرح شدن ترامپ در رسانهها برای هفتهها ناشی از ترور نافرجام که بدون این ترور کارزار او باید صدها میلیون دلار برای تکتک ثانیههایش خرج میکرد.
۳. به حاشیه بردن کامل گروه «هرگز ترامپ» در میان جمهوریخواهان که میتوانستند مایه انشقاق در حزب باشند و درصد بسیار کوچکی از رای او را به سمت نامزدهای مستقل یا سبز هدایت کنند.
۴. کُند کردن چاقوی تبلیغات رسانههای جریان اصلی که همیشه ترامپ را یک خطر وجودی برای دموکراسی در آمریکا، هیتلر، فاشیست، نژادپرست، زنستیز و کودکآزار معرفی میکردهاند.
با توجه به توصیه ظاهری رهبران دموکرات برای پایین کشیدهشدن فتیله حملات به ترامپ، رسانهها که از کاخ سفید هدایت میشوند (نگاه کنید به نظریه اتاق تکرار صدای بن رودز) مجبورند در این حملات خود تا حدی تجدیدنظر کنند.
اینها در انتخاباتی که چند هزار یا چند ۱۰ هزار رای سرنوشتش را تعیین خواهد کرد، اهمیت دارد.
با توجه به نظام الکترال کالج، در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ تنها ۴۴ هزار رای در سه ایالت چرخشی آریزونا، ویسکانسین و جرجیا نتیجه را تعیین کرد.

دشواریهای روزمره
در نهایت اما نکات فوق نیستند که به احتمال زیاد پیروزی ترامپ را رقم خواهند زد.
آمریکاییها در چهار سال گذشته به دلیل سیاستهای دولت بایدن و دموکراتها شاهد ورود حدود ۱۲ تا ۱۵ میلیون مهاجر غیرقانونی (وابسته به منابع رفاهی کشور)، افزایش تورم از ۱/۴ درصد در سال ۲۰۲۰ به دستکم ۹ درصد در سال ۲۰۲۲، افزایش جرائم در شهرهای بزرگ به خصوص در شهرها و ایالتهایی که دموکراتها ادارهشان میکنند، به راه افتادن دو جنگ در اوکراین و اسرائیل و صدها میلیارد دلار هزینه آمریکا در آنها (در نتیجه ضعف دولت در سیاست خارجی) و ممنوعیت وسایل زندگی معمولی مثل اجاق گاز یا چمنزن بنزینی در برخی ایالات بودهاند.
همه اینها مایه سقوط کیفیت زندگی اقشار متوسط و فقیری شده است که از امکانات زندگی تجملی، مبرا از سوختهای فسیلی و پرداخت تا سه برابر برای نان و تخممرغ و دو برابر برای اجاره، برخوردار نبودهاند.
موضوعات تعیینکننده
چهار موضوع معیشت، امنیت، مهاجرت و جنگ تعیینکننده تصمیم اکثر آمریکاییها در انتخاب نامزد مورد نظر در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ خواهند بود.
دولت بایدن در هر چهار موضوع در نظرسنجیها از ترامپ عقب است. دموکراتها در مقابل، موضوع سقط جنین را به نحو ساختگی پررنگ میسازند چون تصور میکنند در این موضوع برندهاند اما سقط جنین مساله جمعیتی کمتر از پنج درصد آمریکاییهاست؛ یعنی زنان در سن باردار شدن در ۱۴ ایالت نسبتا کمجمعیتتر که مذهبی نیستند و با این محدودیت شدید دست به گریبانند.
در همان جمعیت نیز افرادی فدرالیست هستند و تصمیمگیری دموکراتیک در ایالات را تایید میکنند.
در دوره ترامپ، درآمد خانوار در آمریکا به طور متوسط حدود پنج هزار دلار افزایش یافت اما در دوره بایدن تورم به خصوص در حوزه مسکن نه تنها افزایش حداقل دستمزد را خنثی کرد بلکه عموم مردم را فقیرتر ساخت.
کسانی که از پولپاشی حدود هفت تریلیون دلاری بایدن برخوردار شدند عمدتا قشر پر درآمد و شرکتهای بزرگ بودهاند. اینها حتی با ادعاهای سوسیالیستی در حزب همخوانی ندارد.
کنوانسیونهای ملی
در کنوانسیون ملی حزب جمهوریخواه که در میلواکی در ایالت ویسکانسین برگزار شد، همه نمایندگان حزبی از ۵۰ ایالت و چندین منطقه تحت اداره ایالات متحده (مثل پورتوریکو و گوام) بهاتفاق به ترامپ رای دادند که این نشانه پیوستگی و همبستگی حزبی در این حزب در انتخابات نوامبر ۲۰۲۴ است.
همین اتحاد است که به جمهوریخواهان نوید بازپسگیری سنا را میدهد اما حزب دموکرات در چهار حوزه گفتمانی، ایدئولوژیک، سیاستها و رهبری دچار تفرق است.
دو مورد روشن این شقاق، اختلاف میان دو بخش طرفدار اسرائیل و طرفدار حماس (و نه صرفا فلسطین) و همچنین طرفدار باقی ماندن بایدن در انتخابات و کنارهگیری او است.
اینها میتواند موجب ریزش آرای این حزب در ماه نوامبر شود.
بخشی از مسلمانان میشیگان که یک ایالت چرخشی است اعلام کردهاند به بایدن رای نخواهند داد و این موضوع در صورت تحقق، میشیگان را به فهرست بردهای ترامپ اضافه میکند.
جناحهای کمونیست و اسلامگرای حزب دموکرات تهدید کردهاند در کنوانسیون دموکراتها در شیکاگو، ۱۹ تا ۲۲ ماه اوت، در تعیین بایدن به عنوان نامزد حزب اخلال خواهند کرد.
امتیاز حزب دموکرات
دموکراتها در مقابل، رسانههای جریان اصلی را دارند که اولا ضعفها و اخبار بد برای این حزب را میپوشانند (مثل انکار لپتاپ هانتر بایدن و فساد خانواده او در سال ۲۰۲۰) و اعضای حزب جمهوریخواه را افراطی، ضد زن و ضد جامعه همجنسگرا/تراجنسگرا و ضد سیاستهای محیطزیستگرا معرفی میکنند.
البته آنها دروغهای بزرگی علیه ترامپ مثل ادرار کردن او بر روی یک زن در هتلی در مسکو، همکاری کارزار ترامپ در سال ۲۰۱۶ با مسکو، عشق او به ولادیمیر پوتین و ناسزاگویی ترامپ به سربازان کشتهشده در قبرستان را میسازند و نشر میدهند.
دموکراتها هم تنفر به ترامپ و هوادارانش را با داستانهای ساختگی نژادپرستی میسازند (داستان حمله به جسی اسمولت، بازیگر همجنسگرا و آفریقاییتبار، حمله دانشآموزان دبیرستان کاوینگتون به یک فرد بومی، طناب دار در گاراژ راننده آفریقاییتبار نسکار و رنگ سیاه صورت یک کودک در مسابقه) و هم از این تنفر درو میکنند تا جامعه آمریکا را نژادپرست و طرفدار ترامپ معرفی کنند.
رهبران دموکراتها و رسانههای همراه آنها از هیچ برچسب و دروغی علیه ترامپ رویگردان نبوده و نیستند چون معتقدند که ترامپ «هیتلر» است و باید به هر نحو او را از سر راه برداشت. حتی برخی از چهرههای حزبی مانند جیمز کارویل، مشاور کارزار بیل کلینتون، قبل از ترور نافرجام خواستار حذف او شده بودند. از همین جهت، بایدن چند روز قبل از ترور ترامپ او را «چشم گاو» یعنی هدف مناسب برای تیراندازی در فرهنگ آمریکایی نامید و دو روز بعد، بابت آن عذرخواهی کرد.

بایدن در مورد ترامپ گفته است: «دونالد ترامپ یک تهدید حقیقی علیه این ملت است. او تهدیدی برای آزادی ما، او تهدیدی برای دموکراسی ماست. او صراحتا تهدید علیه هر چیزی است که آمریکا با آن شناخته میشود.»
دموکراتها هرگز نگفتهاند علی خامنهای و اسلامگرایی چنین تهدیدی هستند. البته پس گرفتن این سخنان دقیقا بدین معناست که همه عبارات فوق دروغ بوده است.
ترور نافرجام دونالد ترامپ، رییسجمهوری پیشین آمریکا در شامگاه شنبه ۲۳ تیر در تجمع انتخاباتی جمهوریخواهان در ایالت پنسیلوانیا از چهار جهت به کارزار انتخاباتی او کمک کرد.
این موارد را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱. سیل حمایت علنی کسانی که شاید هنوز دو دل بودند و اتفاقا بسیار در افکار عمومی موثر هستند، مثل ایلان ماسک (بهعلاوه ماهانه ۴۵ میلیون دلار کمک مالی او به سوپرپک ترامپ) و بیل اکمن.
اکمن میلیاردی بوده که عموما از نامزدهای دموکرات حمایت میکرده، یا مگین کلی که شخصیت رسانهای موثری است.
۲. مطرح شدن ترامپ در رسانهها برای هفتهها ناشی از ترور نافرجام که بدون این ترور کارزار او باید صدها میلیون دلار برای تکتک ثانیههایش خرج میکرد.
۳. به حاشیه بردن کامل گروه «هرگز ترامپ» در میان جمهوریخواهان که میتوانستند مایه انشقاق در حزب باشند و درصد بسیار کوچکی از رای او را به سمت نامزدهای مستقل یا سبز هدایت کنند.
۴. کُند کردن چاقوی تبلیغات رسانههای جریان اصلی که همیشه ترامپ را یک خطر وجودی برای دموکراسی در آمریکا، هیتلر، فاشیست، نژادپرست، زنستیز و کودکآزار معرفی میکردهاند.
ادامه این تحلیل را در اینجا بخوانید.

کاندیدایی که در انتخابات ریاستجمهوری ترانه «برای...» شروین حاجیپور را در ستادهایش پخش میکرد تا آرای شهروندان ناامید و معترضان خشمگین را جذب کند، فردای پیروزی گفت: «باید از مقام معظم رهبری تشکر کنم که اگر ایشان نبود اسم ما از صندوق در نمیآمد.»
مسعود پزشکیان از همان رهبری تشکر کرد که دستور کشتار و سرکوب مخاطبان ترانه «برای...» را دادهبود.
با گذشت کمتر از دو هفته از پیروزی پزشکیان در چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری، حالا کمکم هیاهو و غبار انتخابات فرو نشسته و صحنه سیاست پیش چشم ناظران شفافتر شدهاست.
اصلاحطلبان صندوقگرا از چند سال پس از خرداد ۱۳۸۸ و حذف از قدرت، دوباره تلاش کردند دل رهبر جمهوری اسلامی را بهدست بیاورند و راهی به قدرت بیابند. آنها در این مسیر از هیچ اقدامی فروگذار نکردند. از شرکت مداوم در ادوار مختلف انتخاباتی که حتی در آن کاندیدایی نداشتند، تا دیدارهای گاهوبیگاه با علی خامنهای. از «کرکس» نامیدن معترضان خیابانی تا تشکر از رهبری بابت «جمعکردن» اعتراضات آبان ۱۳۹۸.
در انتخابات اسفند سال گذشته، این جریان سیاسی با بیانیه «روزنهگشایی» از مردم و نخبگان برای شرکت در انتخابات مجلس دعوت کرد. بیانیهای که اصلا مورد استقبال قرار نگرفت.
ممارست و سختکوشی آنان اما بالاخره نتیجه داد و اینبار نه فقط روزنهگشایان، که احزاب شاخص اصلاحطلب و شخصیتهای اصلی این جریان از جمله محمد خاتمی و مهدی کروبی، همگی به حمایت از مسعود پزشکیان برخاستند.

اگرچه بهرغم تلاش بسیار اصلاحطلبان، حتی میزان مشارکت اعلامی هم به ۵۰ درصد نرسید، اما آنها دو پیروزی بزرگ بهدست آوردند.
اول: نامزد مورد حمایتشان رییسجمهوری شد.
دوم: دل رهبرشان را چنان بهدست آوردند که در پیام انتخاباتیاش نوشت: این حرکت بزرگ در رویارویی با غوغای دستسازِ تحریم انتخابات، کاری درخشان و فراموش نشدنی است و «همه نامزدها و هوادارانشان» در افتخار و ثواب آن شریکاند.
این دو، یعنی بازگشت دوباره بر سر «سفره انقلاب». آرزویی که بخشی از اصلاحطلبان به بهای بیاعتباری در افکار عمومی آن را برای خود محقق کردند.
جدال بر سر کابینه
با چراغسبز علی خامنهای، فشار و سهمخواهی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان از دولت پزشکیان بهشکل بیسابقهای افزایش یافته، بهطوری که افکار عمومی هر روز با یک لیست متفاوت از وزرا و معاونین «احتمالی» دولت جدید مواجه میشود.
رسانهها هر روز نامهایی تازه از افراد شناختهشده و ناشناخته ارائه میدهند و آش چنان شور شده که بهزاد نبوی لب به اعتراض میگشاید و میگوید: به نظر میرسد شعار «برای ایران» قبل از انتخابات، به شعار «برای وزارت» تبدیل شدهاست. او در ادامه «عاجزانه» استدعا میکند که «بهخاطر دکتر پزشکیان بینوا، دست از سهمخواهی از این گوشت قربانی بردارید.»
روزنامه هممیهن نیز سهمخواهان را «مجاهدان شنبه» میخواند و تاکید میکند که دولت چهاردهم، با خطر درونی نیروهای سهمخواه روبهروست.
از آنسو اما آذر منصوری، رییس جبهه اصلاحات، ادعا میکند که آنها برنامهای برای معرفی اعضا کابینه دولت آینده ندارند و نقش اصلی خود را همراهی و حمایت از دولت چهاردهم و نیز نظارت بر عملکرد آن میدانند.
ادعایی که بلافاصله از سوی چهره رسانهای نزدیک به پزشکیان رد شد و بر دخیل بودن اصلاحطلبان در روند تعیین کابینه تاکید کرد. محمدجواد ظریف، رییس شورای راهبردی دولت انتقال، هم به صراحت گفت که اصلاحطلبان در تعیین کابینه دخیل هستند.
اما اختلافات درونی اصلاح طلبان در تشکیل کابینه، نه فقط در سهمخواهیها که در رویکردها نیز رو به افزایش است.
از سویی عطاءالله مهاجرانی، وزیر اسبق ارشاد، طی یادداشتی در روزنامه اعتماد، پزشکیان را رییسجمهوری در تراز قانون اساسی جمهوری اسلامی مینامد و ضمن رد ایده «حاکمیت دوگانه» میگوید نباید از او انتظار ساختارشکنی داشت. محافظهکاری در بخشی از بدنه اصلاحطلبان تا آنجا پیش میرود که گروهی از آنان پیشنهاد ابقای مخبر، معاون اول ابراهیم رئیسی را به پزشکیان میدهند.
از سوی دیگر نیز علیرضا علویتبار، در گفتوگو با روزنامه اعتماد میگوید اگر کابینه پزشکیان نماد تداوم و حفظ وضع موجود باشد، «همه باختهایم» و دیگر نمیشود مردم را به انتخابات دعوت کرد.
دولت ائتلافی، تنها راه چاره پزشکیان
اگرچه پزشکیان با تاکید بر ولایتمداری و بدون اعلام وعده و برنامهای مشخص، تکلیفش را با بخش مهمی از رای دهندگان روشن کرده بود، اما در روزهای اخیر نیز آب پاکی را بهتمامی روی دستان آنها ریخت و -طبق فایل صوتی که در رسانههای اجتماعی منتشر شد- به فردی که از او انتظار «عملکرد قوی» داشت پاسخ داد: «از بغض معاویه به من رای دادید، نه حب علی، پس نباید از من انتظار داشتهباشید.»
او اما در میان نیروهای سیاسی نیاز به حمایت دارد تا بتواند در مقابل جریان قدرتمند و پرنفوذ جلیلی، جبهه پایداری و گروه «مصاف» مقاومت کند. این جریان تندرو از فردای انتخابات، حمله به رییسجمهورِ بر سر کار نیامده را آغاز کردهاست و چنان بیپروا به او میتازد که برای او آرزوی مرگ میکند و حتی از تهدید به حذف و ترور او نیز ابایی ندارد. چنان که یکی از حامیان سرشناس جلیلی در شبکه ایکس مینویسد: «اگر پزشکیان تا آخر ۱۴۰۳ رییسجمهور ایران ماند، این اکانت بسته خواهد شد.»

در میان اظهارات متعدد و گاه ضد و نقیض پیرامون تشکیل کابینه، میتوان مواضع اطرافیان پزشکیان را به آنچه روی خواهد داد نزدیکتر دانست. محمدجواد ظریف بر «اجماع ملی و استفاده از همه ظرفیتها» تاکید میکند و علیاصغر شفیعیان، روزنامهنگار نزدیک به پزشکیان، از احتمال تشکیل «دولت وحدت ملی» سخن میگوید. حتی عباس عبدی نیز در یادداشتی به پزشکیان توصیه میکند از نیروهای غیر تندروی جریان اصولگرا در دولت بهره بگیرد.
بنابراین به نظر میرسد که دولت آینده ترکیبی از نیروهای سیاسی چپ و راست میانه و نزدیک به علی خامنهای و متعهد به او خواهد بود. دولتی که به گفته رییسش، خود را تابع رهبری میداند و فرامین و منویات او را اجرا خواهد کرد.
با این اوصاف، احتمالا در بر همان پاشنه خواهد چرخید و آینده مردم ایران نه در گروی دستان پزشکیان، که بسته به «منویات رهبر» است. همانطور که پیش از این بود. نه خانی رفته، نه خانی آمده.
از سوی دیگر، چشمان بسیاری به صندوقهای رای در آن سوی دیگر جهان یعنی آمریکاست، صندوق رایی که برخی میگویند میتواند تغییر چشمگیری در زندگی مردم ایران به وجود آورد؛ ترامپ یا بایدن؟ سرنوشت مردم ایران بیش از هر چیز، به نظر میرسد به این دوگانه آمریکایی گرهخوردهاست.