مولوی عبدالحمید: اعدامها را متوقف کنید و به تبعیض ۴۶ ساله پایان دهید
عبدالحمید اسماعیلزهی، امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبههای نماز جمعه پنجم مرداد با اشاره به افزایش بازداشت فعالان سیاسی و صدور و اجرای احکام اعدام به خصوص برای زنان زندانی، خواستار توقف اعدامها در ایران شد. او همچنین خواستار پایان یافتن «تبعیض ۴۶ ساله» در نظام حاکم شد.
مولوی عبدالحمید با اشاره به افزایش بازداشت فعالان سیاسی و مدنی زن و مرد در کشور، به مسئولان نهادهای قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی توصیه کرد بازداشتها را متوقف کنند و به فعالان سیاسی اجازه دهند کار سیاسیشان را انجام دهند.
امام جمعه اهل سنت زاهدان به صدور احکام اعدام برای فعالان سیاسی و مدنی در هفتههای گذشته نیز اشاره کرد و گفت: «اعدام را متوقف کنید. به خصوص اعدام برای زنان دردآورد است. اعدام نقصان دارد.»
طی دو هفته گذشته جریان تازهای از صدور و اجرای احکام اعدام در ایران به راه افتاده است.
پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کُرد محبوس در زندان اوین، روز دوم مرداد به اتهام «بغی» به اعدام محکوم شد.
روز ۱۴ تیر ماه امسال نیز شریفه محمدی، فعال کارگری محبوس در زندان لاکان رشت بابت اتهام «بغی» به اعدام محکوم شد.
نسیم غلامی سیمیاری و وریشه مرادی، دو زندانی سیاسی، در پروندههایی جداگانه با اتهام «بغی» مواجهند که میتواند به صدور احکام سنگین نظیر اعدام بینجامد.
اسماعیلزهی در بخش دیگری از خطبههای امروز خود با اشاره به نزدیک بودن زمان مراسم تحلیف مسعود پزشکیان به عنوان رییس دولت جمهوری اسلامی گفت: «پزشکیان از حقوق زنان، اقوام، مذاهب، شهروندان و مسلمان و غیرمسلمان صحبت کرد و مردم امیدوار شدند که تبعیض و نابرابری ۴۶ ساله پایان یابد.»
او با بیان اینکه «تبعیض کار تندروها و کسانی است که انصاف ندارند»، خواستار پایان دادن به تبعیضها در جمهوری اسلامی شد و گفت: «مناسب است در تشکیل کابینه و دولت جدید، زنان، اقوام و مذاهب مختلف حضور داشته باشند.»
مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری از سوی علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی روز هفتم مرداد ماه و مراسم تحلیف پزشکیان در مجلس شورای اسلامی روز نهم مرداد ماه برگزار خواهد شد.
در حالی که هنوز دولت پزشکیان کار خود را آغاز نکرده، انتقادها درباره چگونگی انتخاب وزیران که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق جمهوری اسلامی و چهره نزدیک به پزشکیان مسئولیت شورای انتخاب آنان را برعهده گرفته، افزایش یافته است.
اسماعیلزهی با بیان اینکه برخی افراد در جمهوری اسلامی «تظاهر به دینداری» میکنند، آنها را افرادی تاجر نامید و خطاب به مقامات جمهوری اسلامی گفت: «فریب سجدههای طولانی را نخورید. فریب کسانی را نخورید که در مراسمات در صف اول نشستهاند و با این کار به دنبال کاسبی هستند. حق مردم است که افراد توانمند روی کار بیایند نه افرادی که با دادن رشوه و از طریق ایجاد رابطه و واسطه، پست و مقام میگیرند.»
مولوی عبدالحمید روز پنجشنبه چهارم مرداد نیز در جلسه مدیران مدارس دینی سیستان و بلوچستان، جمعههای خونین زاهدان و خاش در سال ۱۴۰۱ را «ظلم آشکار» و «از آثار تبعیض» دانست.
او افزود: «ما میخواهیم به خواستههای تمام ملت ایران از جمله خواستههای اقوام و مذاهب توجه شود و آزادیهای مذاهب به رسمیت شناخته شوند.»
جمعههای اعتراضی زاهدانیها از هشتم مهر سال ۱۴۰۱ و پس از وقایع جمعه خونین این شهر آغاز شد.
در جریان جمعه خونین زاهدان، ماموران نظامی و امنیتی با گلولههای جنگی به سمت شهروندان و نمازگزاران شلیک کردند و بیش از ۱۰۰ نفر را کشته و دهها تن دیگر را نابینا، قطع نخاع و مجروح کردند.
فردین تقیزاده، مدیرکل امور دانشجویان شاهد و ایثارگر سازمان امور دانشجویان گفت: «انتظار داریم مدیران آینده کشور از میان فرزندان شاهد و ایثارگری باشند.»
او افزود: «دیروز پدران آنها در دفاع از کشور جانانه جنگیدهاند و جان خود را فدای کشور کردهاند.»
وزیر خارجه اسرائیل نوشت خرابکاری در راهآهن فرانسه با هدایت یا نفوذ عوامل محور شر ایران و بنیادگرایی اسلامی، طراحی و اجرا شد. او افزود پیشتر به همتای فرانسوی خود هشدار داده: «رژیم ایران در حال برنامه ریزی حملات تروریستی علیه هیات اسرائیلی و همه شرکت کنندگان در المپیک است.»
مسعود پزشکیان در جمع فعالان ستاد انتخاباتی خود گفت اگر «حضور» خامنهای نبود، «مطمئن باشید این اتفاقات شکل نمی گرفت، درایت او بود که نگذاشت مداخله کنند.» پزشکیان افزود: «زیاد از من تعریف نکنید، وقتی خانمها و آقایان را میبینم که با شوق مرا تشویق میکنند، لرزه به اندامم میافتد.»
در ادامه فشارهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی بر خانوادههای دادخواه در ایران، برای علی آدینهزاده، پدر ابوالفضل آدینهزاده، نوجوان کشته شده در جریان خیزش انقلابی در مشهد، قرار بازداشت یک ماهه صادر و از ملاقات خانواده با او در زندان قوچان، جلوگیری شده است.
گلی حسینی، مادر ابوالفضل آدینهزاده در یک استوری اینستاگرامی خبر داد که برای دیدار همسرش که در بازداشت به سر میبرد رفته اما موفق به ملاقات با او نشده است.
مرضیه آدینهزاده، خواهر ابوالفضل، روز چهارشنبه سوم مرداد در حساب کاربری ایکس خود نوشت که برای پدرش قرار بازداشت به مدت یک ماه صادر کردهاند.
این پدر دادخواه روز ۳۱ تیر با دریافت ابلاغیهای بابت اتهامات «نشر اکاذیب، تشویق اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام» به دادسرا احضار شد.
به گفته مرضیه آدینهزاده، دلیل این احضار «انعکاس خبر آزادی رضا ببرنژاد» در صفحه اینستاگرام علی آدینهزاده و همدردی خانوادههای دادخواه با یکدیگر بود.
رضا آدینهزاده، عموی ابوالفضل نیز روز چهارم مرداد ویدیویی در اینستاگرام خود منتشر کرد که نشان میدهد بر مزار برادرزادهاش حاضر شده و سلام پدر ابوالفضل را از زندان به فرزندش میرساند.
حسن باقرینیا، استاد اخراجی منتقد حکومت، با انتشار ویدیویی به بازداشت علی آدینهزاده، واکنش نشان داد و خطاب به مردم گفت: «ظلم را فریاد بزنیم و قدر خانوادههای دادخواه را بدانیم.»
این استاد پیشین دانشگاه حکیم سبزواری افزود خانوادههای دادخواه «چشم و چراغ جامعه ما» هستند چرا که حاضر نشدند بر سر جان فرزندانشان با حکومت معامله کنند.
علی آدینهزاده پیش از این و در اواسط خرداد امسال تصویری از یک تماس ناشناس در اینستاگرام خود منتشر کرد و نوشت: «اطلاعات سپاه زنگ زده میگوید پیامهایتان در مورد ابوالفضل تشویش اذهان عمومی است و باید آنها را پاک کنید، اگر نه دستگیر میشوید.»
روز ۲۶ خرداد سال گذشته و یک روز پیش از سالروز تولد ابوالفضل آدینهزاده، نیروهای امنیتی با حمله به روستای محل زندگی خانواده او، پدر، مادر، خواهر، خالهها، عمهها، داییها، عموها و دخترخالههای این نوجوان کشتهشده را بازداشت کردند.
همان زمان علی و مرضیه آدینهزاده با اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام» به دادسرا احضار شده بودند.
این پدر و دختر پیش از آن هم به دلیل پیگیری قتل ابوالفضل آدینهزاده احضار شده بودند. از جمله سال ۱۴۰۱ که مرضیه آدینهزاده با انتشار تصویری از برگه احضار خود و پدرش به دادسرای مشهد اعلام کرد: «روز ۱۶ اسفند در دادسرا حاضر خواهیم شد تا بگوییم دادخواه خون جگرگوشه خود هستیم.»
ابوالفضل آدینهزاده روز ۱۶ مهر سال ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات شهر مشهد هدف حمله نیروهای حکومتی قرار گرفت.
این نوجوان ابتدا با ضربه شوکر به گردن آسیب دید و سپس با شلیک دهها تیر تفنگ ساچمهای کشته شد.
خانواده ابوالفضل با وجود تهدید نیروهای حکومتی از همان ابتدا تن به سکوت درباره کشته شدن او مقابل دانشگاه فردوسی مشهد ندادند.
آنها گفتند فرزندشان بعد از تیر خوردن، با پیکری «پاره پاره» به بیمارستان منتقل شده و ساعتی بعد جان داده است.
جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته از طریق تهدید، بازداشت، ایجاد محدودیت در شبکهها اجتماعی، ممانعت از کار، تحصیل و حضور در مناسبات اجتماعی، همواره فشار بر خانوادههای دادخواه را افزایش داده است.
با وجود تمامی این فشارها، بازماندگان کشتهشدگان و دستگیرشدگان مخالف جمهوری اسلامی، همچنان بر دادخواهی عزیزان خود پافشاری میکنند.
حکومت ایران در بسیاری موارد از شکنجه «اعدام مصنوعی» علیه زندانیان استفاده کرده است. حتی کودکان زیر ۱۸ سالی را که به دلایل مختلف از جمله شرکت در نزاعهای جمعی متهم به قتل شدهاند، بارها با این شکنجه پای چوبه دار بردهاند تا از آنها اعتراف اجباری بگیرد.
ابوالفضل چزانی ۱۴ ساله در سال ۱۳۹۷ در یکی از مناطق حاشیهای شهر قم به قتل متهم و بعد از چهار بار رفتن به سلول انفرادی و شکنجه اعدام مصنوعی، در سن ۱۷ سالگی اعدام شد.
خالد پیرزاده، زندانی سیاسی، بهمن ماه ۱۴۰۲ هنگامی که در اعتصاب غذا بود، اعلام کرد که او را دو بار پای اعدام بردهاند و «حکم وحشت» برایش اجرا کردهاند.
سامان یاسین
خیال میکردم در حال دیدن یک خواب وحشتناک هستم
سامان سیدی، معروف به سامان یاسین، رپر معترض که به اعدام محکوم شده بود، در یک فایل صوتی که در شهریور ماه ۱۴۰۲ از داخل زندان رجاییشهر منتشر شد، اعلام کرد که او را دو بار اعدام مصنوعی کردهاند.
احمد حائری، زندانی سیاسی و همبندی او در نامهای از زبان یاسین درباره لحظهای که خبر اجرای حکم اعدام را به او دادند، نوشت: «مسئولان زندان گفتند اجرای حکمات آمده، از بچهها شنیده بودم معنای این جمله را! خشکم زده بود. کاغذ و خودکاری داد دستم و گفت: «وصیتی اگر داری بنویس.»
حائری تاکید کرد که یاسین در آن لحظه در حالت بهتزدگی خیال میکرده در حال دیدن خوابی وحشتناک است و منتظر بوده با صدای فریاد کسی از خواب بپرد.
او درباره لحظهای که ماموران قصد داشتند حکم اعدام او را اجرا کنند نیز نوشت: «سوزش طنابی را دور گردنم حس کردم، خونی که انگار در بدنم منجمد شده بود، ناگهان به جوش آمد و با سر و صدا و نثار چند فحش گفتم زودتر راحتم کنید بیشرفها ....»
حائری با اشاره به اینکه یک مامور مسن سامان یاسین را نصیحت کرده و از او خواسته تا توبه کند، از قول او نوشت: «هر لحظه منتظر بودم تا زیر پایم خالی شود و به لطف کج بستن طناب، گردنم بشکند و تمام!»
او درباره لحظهای که اعلام کردند اجرای حکمش به تعویق افتاده نیز گفته بود: «انگار پاهایم را قطع کرده بودند و روی زمین انداخته بودند.»
بارها به دست بازجویان به دار کشیده شدم
پخشان عزیزی، زندانی سیاسی که سوم مرداد ماه به اعدام محکوم شد، در نامهای از زندان اوین با اشاره به شکنجه خود به دست نهادهای امنیتی نوشت: «بارها توسط بازجویان به دار کشیده شدهام.»
او در ادامه تاکید کرد: «ما برای اقتدار مرکزی، کوچکیم ولی برای احکام، سنگینترین و بزرگترین [حکمها نصیبمان میشود].»
سه بار اعدام مصنوعی برای معترضی با اتهام آتش زدن سطل زباله
جعفر نورمحمدزاده، پدر سهند نورمحمدزاده، معترضی که به دلیل آتش زدن سطل زباله و لاستیک در اعتراضات ۱۴۰۱ به محاربه و اعدام محکوم شده بود، به رسانهها خبر داده بود که پسرش را سه بار برای اعدام مصنوعی بردهاند.
محسن غیاثی
بدنش لرزید و گفت شما نابود میشوید
یک منبع نزدیک به محسن غیاثی، معترض زندانی که در اعتراضات سال ۹۸ و ۱۴۰۱ بازداشت شده بود به ایراناینترنشنال گفت: «محسن را به شدت کتک زده بودند و به او گفته بودند وصیتنامهات را بنویس. چند روز بعد در حیاط زندان طناب دار را به گردنش انداخته بودند. در لحظه آخر وقتی تمام بدنش میلرزید، میگفت شما نابود میشوید، زودتر تمامش کنید. در لحظاتی که محسن چشمهایش را بسته بود و منتظر بود تا جانش را بگیرند به او گفته بودند اجرای حکمت به تعویق افتاد.»
یلدا دهقانی
به فاصله یک ساعت دو بار اعدام مصنوعی شدم
یلدا دهقانی، زن ۲۵ سالهای که در شهرهای مختلف استان گیلان فعالیت اعتراضی میدانی مانند پخش تراکت و دیوارنویسی انجام میداده، به فاصله یک ساعت، دو بار هدف اعدام مصنوعی با کلت کمری در اداره آگاهی رشت قرار گرفته است.
این زندانی سیاسی پیشین به ایراناینترنشنال گفت که نیمهشب یکم خرداد ۱۴۰۲ او را با ضرب و جرح، بازداشت و به اداره آگاهی رشت منتقل کردهاند.
او با اشاره به اینکه در آن زمان حتی نمیدانسته که اعدام مصنوعی یا اجرای حکم وحشت چیست، گفت: «در اداره آگاهی، یک سروان من را از موهایم گرفت و در حالی که روی زمین میکشید، به یک حیاط خلوت کوچک آنجا برد. من را کنار دیوار نگه داشت، فلش گوشیاش را روشن کرد، آن را به سمتم گرفت و گفت: «میخواهم از تو فیلم بگیرم و همراه جنازهات به خانوادهات تحویل بدهم. هر چیزی که فکر میکنی از ناراحتی آنها کم میکند، بگو. وقتی صدای شلیک تیر آمد، رویم به دیوار بود و احساس کردم که خون از نقطه شلیک گلوله در حال منتشر شدن روی بدنم است. با خودم گفتم الان بدنم داغ است و شاید چند دقیقه طول میکشد تا دردش را بفهمم.»
او گفت که بیشتر از یک دقیقه طول کشیده تا متوجه شود خشاب کلت خالی بوده است.
به گفته این زندانی سیاسی پیشین، دو ساعت بعد دوباره او را از اداره آگاهی به حیاط خلوت بردهاند و تهدیدش کردهاند اگر علیه خودش و دوستانش اعتراف نکند، این بار او را میکشند.
دهقانی با اشاره به اینکه نزدیک اذان صبح بوده و ماموران منتظر بودهاند تا اذان تمام شود و حکم اعدام او را اجرا کنند، گفت: «این بار اسلحه را بالای سرم گذاشته بودند و فشار میدادند و تهدید میکردند. با هر فشار من روی زمین میافتادم. با خودم گفتم این بار که منتظر اذان هستند حتما من را میکشند. ناگهان صدای خشاب آمد. این بار من بیهوش روی زمین افتادم. فکر کردم که مردهام اما چند دقیقه بعد در بازداشتگاه به هوش آمدم.»
دهقانی به ایراناینترنشنال گفت که در بازداشتگاه پلیس رشت چندین بار از سوی یک سروان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
اشکان سلیمانی
اعدامت میکنیم و کسی هم نمیفهمد
اشکان سلیمانی، زندانی سیاسی پیشین که در اعتراضات سال ۹۸ و ۱۴۰۱ بازداشت و به زندان محکوم شده بود، دو بار از سوی حکومت اعدام مصنوعی شده است. یک بار با کلت در حیاط اداره اطلاعات رشت و بار دیگر با طناب دار در زندان لاکان این شهر.
سلیمانی در آبان ۱۴۰۱ به اتهام نقش داشتن در آتش زدن یک دستگاه آمبولانس در جریان اعتراضات سراسری، بازداشت و به محاربه متهم شد.
این زندانی سیاسی پیشین در گفتوگو با ایراناینترنشنال درباره شبی که او را با کلت اعدام مصنوعی کردند، گفت: «فرمانده نیروهایی که من را بازداشت کرده بودند، دهانه کلت را روی بدنم گذاشت و گفت تو را اینجا اعدام میکنیم، هیچ کس هم نمیفهمد.»
سلیمانی با اشاره به اینکه وقتی به بند زندانیان سیاسی زندان لاکان رشت وارد شده، روایت تعداد زیادی از زندانیان را از اعدام مصنوعی با کلت شنیده است، به ایراناینترنشنال گفت: «زندانیان را در همان شب اول بازداشت با این روش، وادار به اعتراف اجباری علیه خودشان و نزدیکانشان میکردند.»
این زندانی سیاسی را یک هفته قبل از اعدام مصنوعی با طناب دار به انفرادی زندان لاکان رشت منتقل کردهاند.
او گفت: «شنبه من را به انفرادی بردند و گفتند پنجشنبه اعدام میشوی. من هر کاری کردم تا خودم را از بین ببرم. حتی با خودکاری که برای نوشتن وصیتنامه به من داده بودند، سعی کردم گلویم را پاره کنم.»
با خودم گفتم کاش کمی بیشتر زنده بمانم
سلیمانی تعریف کرد که در شب قبل از اعدام مصنوعی، یک آخوند را به سلولش فرستاده بودند تا برایش قرآن بخواند و از جهان بعد از مرگ بگوید که او به این کار اعتراض میکند.
او با اشاره به اینکه حتی یک درصد احتمال نمیداده حکم او اجرا نشود، گفت: «کلاه و چشمبند را از روی سرم برداشتند و یک نفر شروع به خواندن قرآن کرد. قرآنخوان، سوره کوثر را انتخاب کرده بود و من با خودم میگفتم که ای کاش سوره بلندتری میخواندند تا چند دقیقه بیشتر زنده بمانم. ناگهان طناب را روی گردنم انداختند. دو نفر که سمت چپ و راستم بودند چارپایه را ۱۵ تا ۲۰ ثانیه تکان دادند و ناگهان بعد از یک تکان محکم پاهایم را روی هوا گرفتند و گفتند: «حکم به تعویق افتاد.»
سلیمانی در ادامه به ایراناینترنشنال گفت اجرای حکم اعدام او را به یک هفته بعد موکول کردند و در این یک هفته، او را بیشتر از قبل شکنجه کردند.
اعدام مصنوعی روشی برای سرکوب و تهدید معترضان
اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال نشان میدهد جمهوریاسلامی تعدادی از معترضان را در همان ساعتهای اول بازداشت، با انواع روشها مانند خفه کردن و نگه داشتن سر در آب و شلیک با کلت کمری، تهدید به اعدام کرده است تا از آنها علیه خودشان و نزدیکانشان اعتراف اجباری بگیرد.