دانشمندان چینی با روشی جدید میتوانند از هر تن خاک ماه تا ۷۶ کیلوگرم آب تولید کنند
به گزارش شبکه تلویزیونی دولتی سیسیتیوی چین در روز پنجشنبه اول شهریور، دانشمندان این کشور با استفاده از خاکی که سال ۲۰۲۰ از ماه به زمین آوردند، به یک روش کاملا جدید برای تولید مقادیر زیادی آب رسیدند. در این روش از یک تن خاک ماه، بین ۵۱ تا ۷۶ کیلوگرم آب به دست میآید.
چین در سال ۲۰۲۰ در ماموریت چانگ ای-۵، برای نخستین بار پس از ۴۴ سال نمونههایی از خاک ماه را به زمین آورد.
پژوهشگران از آکادمی دولتی علوم چین کشف کردند که مواد معدنی موجود در خاک ماه، حاوی مقادیر زیادی هیدروژن است که در دمای بسیار بالا به عناصر دیگر واکنش نشان میدهد و بخار آب تولید میکند.
انتظار میرود این روش جدید مبنای مهمی برای طراحی و ساخت ایستگاههای تحقیقاتی علمی بر روی ماه و ایستگاههای فضایی آینده فراهم کند.
این کشف میتواند پیامدهای مهمی برای پروژه بلندمدت چین در زمینه ساخت یک پایگاه دائمی در ماه در میان رقابت چین و آمریکا برای یافتن و استخراج منابع ماه داشته باشد.
رییس ناسا، بیل نلسون، بارها نگرانی خود را درباره پیشرفتهای سریع برنامه فضایی چین و احتمال تسلط پکن بر مکانهای غنی از منابع در ماه ابراز کرده است.
به گزارش این شبکه تلویزیونی دولتی، با استفاده از این روش جدید، میتوان از یک تن خاک ماه بین ۵۱ تا ۷۶ کیلوگرم آب تولید کرد که معادل بیش از صد بطری ۵۰۰ میلیلیتری آب یا مصرف روزانه آب آشامیدنی ۵۰ نفر است.
چین امیدوار است که پایههای ساخت ایستگاه تحقیقاتی بینالمللی قمری (ILRS) را که با همکاری روسیه انجام میشود، فراهم کنند.
آژانس فضایی چین سال ۲۰۳۵ را به عنوان تاریخ ساخت یک «ایستگاه پایه» در قطب جنوب ماه تعیین کرده است و قصد دارد تا سال ۲۰۴۵ یک ایستگاه فضایی در مدار ماه مستقر کند.
ماموریت چانگای-۵ نمونههایی را از سمت نزدیک ماه به زمین آورد، اما چانگای-۶ مقداری خاک را از سمت دور ماه یا نیمه تاریک ماه، که همیشه پشت به زمین است، آورد.
اهمیت دسترسی به آب بر روی ماه فراتر از امکانپذیر ساختن حضور دائمی انسان در این قمر است.
نلسون، در ماه مه گفته بود که از آب یافت شده در ماه میتوان برای تولید سوخت هیدروژنی برای راکتها استفاده کرد. چنین امری میتواند سفرهای اکتشافی فضایی بیشتر به مریخ و دیگر مقاصد دور دست را ممکن سازد.
نتایج مطالعه جدید محققان دانشگاه ایندیانا، حاکی از افزایش همدلی در میان جوانان آمریکایی است. این پژوهش نشان میدهد که نوجوانان و جوانان آمریکایی در مقایسه با گذشته، در ارزیابی دیدگاههای دیگران و همچنین ابراز نگرانیهای همدلانه، فعالتر هستند.
با اینحال، همه چیز به این سادگی نیست. همانطور که این گزارش نشان میدهد، چالشهای پیشِ رو برای تقویت همدلی در جامعه همچنان پابرجاست.
به گزارش سیانان، طی دو دهه گذشته، شکافهای حزبی در تمام موضوعاتی که در نظرسنجیهای موسسه گالوپ گنجانده شده است، افزایش یافته یا تقریبا بدون تغییر باقی مانده است.
برخی معتقدند که در این چشمانداز آشفته و پر از شکافهای اجتماعی و سیاسی، ایالات متحده آمریکا در آستانه یک جنگ داخلی قرار دارد.
با این حال مطالعات جدید نشان میدهند که همدلی در میان جوانان در حال افزایش است.
دکتر سارا کنراث و همکارانش در مطالعهای که در مجله روانشناسی اجتماعی و علوم شخصیتی منتشر شده، دریافتند که دانشجویان جوان آمریکایی با میانگین سن ۲۰ سال و همچنین دانشآموزان دبیرستانی، بیشتر از قبل توانایی درک دیدگاههای دیگران (همدلی شناختی) و همچنین ابراز نگرانیهای همدلانه (همدلی عاطفی) را از خود نشان میدهند.
این افزایش در مقایسه با سالهای قبل، یعنی از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۸، صورت گرفته است.
جمیل زکی، استاد روانشناسی در دانشگاه استنفورد و مدیر آزمایشگاه علوم اعصاب اجتماعی، این افزایش همدلی را مثبت ارزیابی میکند، اما معتقد است که بدبینی نسبت به یکدیگر، میتواند این روند را تضعیف کند.
زکی در کتاب خود با عنوان «جنگ برای مهربانی: ایجاد همدلی در جهان از هم گسیخته» تاکید میکند که مردم اغلب فکر میکنند تنها آنها خواهان جامعهای همدلتر هستند، در حالی که اطرافیانشان نیز همین درخواست را دارند.
به گفته زکی، این باور اشتباه میتواند با ایجاد دیدگاههای جانبدارانه قبل از شروع صحبت، مکالمات را تضعیف کند.
اهمیت برداشتهای درست
براساس تحقیقات زکی در دانشگاه استنفورد، افراد گاهی برداشت نادرستی از آنچه دیگران فکر میکنند، دارند.
به عنوان مثال، اکثر آمریکاییها، برابر با ۸۰ درصدشان، از سیاستهای حفاظت از آب و هوا حمایت میکنند، اما فکر میکنند این نظر اقلیت است.
او معتقد است که به دست آوردن درک دقیقتری از دیدگاه اطرافیان میتواند ما را در ساختن آینده بهتر امیدوارتر کند.
کمبود مکالمات حضوری
ادوارد برودکین، دانشیار روانپزشکی در دانشکده پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا و مدیر برنامه طیف اوتیسم بزرگسالان، میگوید ما به شدت نیاز به تماس مستقیم و رو در رو با دیگران داریم.
او معتقد است که در این نوع مکالمات است که میتوان دیدگاههای دیگران را درک و احساسات آنها را دریافت کرد.
به گفته برودکین، رسانههای اجتماعی و اینترنت به همراه شرکتهایی که برای کسب سود از آنها استفاده میکنند، میتوانند شیوه ارتباط ما با یکدیگر را تحریف و به سوی قطع ارتباط و قطبیشدن سوق دهند.
شری ترکل، جامعهشناس و استاد موسسه فناوری ماساچوست نیز معتقد است که همدلی به بهترین شکل در تعاملات چهره به چهره اتفاق میافتد.
او در کتاب خود با عنوان «بازیابی مکالمه: قدرت گفتوگو در عصر دیجیتال» به اهمیت درک بهتر افراد از روی عبارات و لحن صدای آنها در تعاملات رو در رو میپردازد.
راهکارهای توسعه همدلی
برودکین به همراه آشلی پالاترا، چارچوبی برای توسعه همدلی ارائه میدهند که شامل چهار مولفه «آگاهی آرام، گوش دادن، درک و پاسخگویی متقابل» است.
آگاهی آرام توانایی آگاهی از خود، شریک گفتوگو و مکالمه با حفظ حالتی آرام است. گوش دادن فعال به معنای جذب نه تنها آنچه گفته میشود، بلکه توجه به نشانههای غیرکلامی نیز است.
درک به تلاش برای فهمیدن اینکه نظرات و مواضع فرد از کجا سرچشمه میگیرد اشاره دارد و پاسخگویی متقابل شامل همراهی و درگیر شدن در جریان رفت و برگشت گفتوگو است.
آنها امیدوارند که این تکنیکها، تمایل افراد را برای گوش دادن به دیگران به شکلی انسانیتر افزایش دهد.
همدلی و دموکراسی
شری ترکل معتقد است همدلی همانند یک عضله باید رشد کند.
او میگوید در دموکراسی، مردم باید با احترام به چالش کشیده شوند و از دیدگاههای متفاوت بیاموزند.
او میگوید که در پایان همدلی، لزوما موافقت همگانی شکل نمیگیرد، اما مهم آن است که مردم به یکدیگر گوش داده و تا حدی مسیر را با هم طی کنند تا در جامعه دموکراتیک با یکدیگر زندگی کنند.
برودکین نیز میگوید حتی اگر با طرف مقابل موافق نباشید، درگیر شدن در این نوع بحث میتواند باعث شود که او تمایل بیشتری به گوش دادن به شما داشته باشد و سعی کند دیدگاه شما را درک کند.
این افزایش درک متقابل میتواند از لحن عصبانی گفتوگو و تمایل به متهم کردن طرف مقابل جلوگیری کند.
به گفته زکی، آینده به ما بستگی دارد و اگر بتوانیم به یکدیگر اعتماد و ایمان داشته باشیم، میتوانیم با هم آیندهای بهتر بسازیم.
هرچند که امروزه فناوریهای ارتباطی پیشرفته در دسترس هستند، اما تعاملات رو در رو همچنان مهمترین ابزار برای ایجاد ارتباطات معنادار و افزایش همدلی است. در این تعاملات است که میتوانیم دیدگاهها و احساسات یکدیگر را درک کنیم.
اگرچه محققان معتقدند که افزایش همدلی در میان جوانان آمریکایی امیدبخش است، اما نیاز به تلاش بیشتر برای ایجاد گفتوگوهای رو در رو و پذیرش تفاوتهای دیدگاه وجود دارد.
این امر میتواند به ایجاد درک متقابل، کاهش قطبی شدن و تقویت همبستگی اجتماعی در جامعه دموکراتیک کمک کند.
در دنیایی که برابری جنسیتی یکی از مهمترین مباحث روز است، همچنان تفاوتهای قابل توجهی در تجربیات جنسی زنان و مردان دیده میشود و از جمله تحقیقات جدید نشان میدهد که «شکاف ارگاسم» میان زنان و مردان همچنان پابرجا است، اما آیا این مطالعات تصویر کاملی از واقعیت را نشان میدهند؟
فرانکی کوکنی، روزنامهنگار متخصص در حوزه جنسیت و سیاستهای جنسیتی، در مطلبی در روزنامه گاردین به بررسی نتایج جدیدترین پژوهشها در این زمینه پرداخته و نوشته است تعریف محدود از «رابطه جنسی» در این مطالعات، منجر به نادیده گرفتن واقعیتهای مهمی در تجربیات جنسی زنان میشود.
بر اساس این گزارش، جدیدترین مطالعه منتشر شده در مجله پزشکی جنسی که بر روی ۲۴ هزار آمریکایی مجرد ۱۸ تا ۱۰۰ ساله انجام شده، بار دیگر وجود «شکاف ارگاسم» را تائید میکند.
کوکنی نوشته است: «به عنوان روزنامهنگاری که نزدیک به یک دهه در حوزه جنسیت و روابط جنسی نوشتهام، باید بگویم که این نتایج چندان تعجبآور نیستند. با این حال، آنچه در این میان اهمیت دارد، نحوه طرح پرسشها و تعریف "رابطه جنسی" در این پژوهشها است.»
بنا بر مطالعه اخیر، میزان ارگاسم در مردان بین ۷۰ تا ۸۵ درصد گزارش شده، در حالی که این رقم برای زنان بین ۴۶ تا ۵۸ درصد است.
نکته قابل تامل اینجاست که نرخ ارگاسم زنان در تمام گروههای سنی، ۲۲ تا ۳۰ درصد کمتر از مردان باقی مانده است. این آمار نشان میدهد که حتی با افزایش سن و تجربه، این شکاف همچنان پابرجا است.
اما آیا این آمار تصویر کاملی از واقعیت را نشان میدهد؟
کوکنی در پاسخ به این پرسش، نوشته به عنوان کسی که سالها در این حوزه تحقیق و گزارش کرده، معتقد است این برآورد دقیق نیست: «مشکل اصلی در این پژوهشها، در نحوه طرح پرسش و تعریف محدود از "رابطه جنسی" نهفته است.»
در پژوهش اخیر، از شرکتکنندگان پرسیده شده که «هنگام آمیزش جنسی» هر چند وقت یکبار به ارگاسم میرسند.
این نحوه پرسش، تعریفی محدود از رابطه جنسی ارائه میدهد که به صورت عمده بر دخول متمرکز است. این در حالی است که تحقیقات متعدد نشان دادهاند اکثر زنان برای رسیدن به ارگاسم به تحریک کلیتوریس نیاز دارند.
لوری مینتز، روانشناس آمریکایی، در کتاب خود با عنوان «کلیتریت شدن» تاکید کرده باید از استفاده از واژه «رابطه جنسی» تنها به معنای دخول خودداری شود.
این روانشناس هشدار داد این تصور نادرست ایجاد شده که دخول، رویداد اصلی در رابطه جنسی برای مردان و زنان است، در حالی که چنین نیست.
در فرهنگ عمومی و حتی در برخی مطالعات علمی، فعالیتهایی که با استفاده از دستها، زبان و یا ابزارهای جنسی انجام میگیرند، اغلب به عنوان «پیشنوازی» طبقهبندی میشوند و نه بخشی از «رابطه جنسی اصلی».
این دیدگاه محدود، منجر به نادیده گرفتن روشهایی میشود که احتمال ارگاسم را در زنان افزایش میدهند.
نکته جالب توجه دیگر در این مطالعه، تفاوت قابل ملاحظه در نرخ ارگاسم زنانی است که با همجنسان رابطه جنسی دارند.
این یافته که از سال ۱۹۵۳ تاکنون در تحقیقات متعددی به دست آمده، نشان میدهد زنان در روابط همجنسگرایانه به طور مداوم نرخ ارگاسم بالاتری را در مقایسه با روابط دگرجنسگرایانه تجربه میکنند.
بر اساس مطالعه اخیر، زنان دوجنسگرا و لزبین بیشتر درگیر رابطه جنسی دهانی هستند و این نوع رابطه اغلب طولانیتر از آنچه در روابط دگرجنسگرا رایج است، ادامه مییابد.
این یافته میتواند نشاندهنده اهمیت گسترش تعریف رابطه جنسی و توجه به انواع مختلف فعالیتهای جنسی باشد.
کوکنی که همچنین میزبان پادکست «The Second Circle» نیز است، گفتوگوهای صریح و صادقانه درباره این موضوعات را راهی برای درک بهتر و بهبود روابط جنسی میداند و معتقد است که تکرار این نوع مطالعات بدون تغییر در نحوه طرح پرسشها و تعریف رابطه جنسی، کمک چندانی به رفع «شکاف ارگاسم» نخواهد کرد.
به نوشته کوکنی، ایجاد تغییر واقعی در این زمینه، نیازمند تعریف گستردهتری از رابطه جنسی در مطالعات علمی است که در برگیرنده انواع مختلف فعالیتهای جنسی باشد.
کوکنی تاکید کرده هدف از طرح این موضوع، نه ایجاد رقابت بین جنسیتها، بلکه تلاش برای درک بهتر نیازهای متفاوت افراد و ایجاد روابط سالمتر و رضایتبخشتر برای همه است: «به عنوان اعضای یک جامعه، بهتر است به سمتی حرکت کنیم که در آن رضایت و سلامت جنسی همه افراد، فارغ از جنسیت و گرایش جنسیشان، مورد توجه قرار گیرد.»
این مسیری است که نه تنها به بهبود روابط جنسی، بلکه به ایجاد جامعهای برابرتر و سالمتر منجر خواهد شد.
محققان در پژوهشی جدید اعلام کردند هوش مصنوعی میتواند به شناسایی کودکان نوپای مبتلا به اوتیسم کمک کند.
اوتیسم به عنوان اختلالی که هنوز ناشناختههای بسیاری دارد، موضوع بحثهای گستردهای در جامعه علمی و پزشکی است.
این اختلال عصبی-رشدی که با تفاوتهایی در نحوه عملکرد مغز همراه است، طیف گستردهای از نشانهها را در بر میگیرد و بر نحوه تعامل، ارتباط و درک افراد از محیط اطرافشان تاثیر میگذارد.
بر خلاف باور عمومی، اوتیسم یک بیماری نیست، بلکه تفاوت در نحوه پردازش اطلاعات و واکنش به محیط است.
پژوهشگران گفتند رویکرد جدید آنها که بر نوعی هوش مصنوعی به نام «یادگیری ماشینی» مبتنی است، میتواند مزایایی به همراه داشته باشد.
به گزارش گاردین، یافتههای این تحقیق که در مجله «جاما نتورک اوپن» منتشر شده، نشان میدهد این سیستم غربالگری میتواند با دقتی حدود ۸۰ درصد، کودکان زیر دو سال مبتلا به اوتیسم را شناسایی کند.
دکتر کریستینا تامیمیس، یکی از نویسندگان این پژوهش از موسسه کارولینسکا سوئد، در این خصوص گفت: «با استفاده از مدل هوش مصنوعی، میتوان از اطلاعات موجود بهره برد و افراد با احتمال بالای ابتلا به اوتیسم را زودتر شناسایی کرد تا سریعتر تشخیص داده شوند و کمکهای لازم را دریافت کنند.»
او افزود این الگوریتم قادر به تشخیص قطعی اوتیسم نیست و این امر همچنان باید با روشهای بالینی استاندارد انجام شود.
این پژوهش با استفاده از دادههای مطالعه اسپارک در ایالات متحده که اطلاعات ۱۵ هزار و ۳۳۰ کودک مبتلا به اوتیسم و ۱۵ هزار و ۳۳۰ کودک بدون اوتیسم را شامل میشود، انجام شده است.
محققان بر روی ۲۸ معیار که به راحتی پیش از ۲۴ ماهگی قابل ارزیابی هستند، تمرکز کردند.
این معیارها شامل مواردی مانند سن اولین لبخند و اطلاعات گزارش شده توسط والدین از پرسشنامههای پزشکی و زمینهای است.
تیم تحقیقاتی با استفاده از این دادهها، مدلهای «یادگیری ماشینی» را ایجاد کردند که هدف آنها یافتن الگوهای مختلف در ترکیبی از این ویژگیها در میان کودکان اوتیستیک و غیر اوتیستیک است.
پس از ساخت، تنظیم و آزمایش چهار مدل مختلف، امیدوارکنندهترین مدل انتخاب و بر روی مجموعه داده دیگری شامل ۱۱ هزار و ۹۳۶ شرکتکننده آزمایش شد.
یافتهها نشان داد این مدل توانسته است ۷۸.۹ درصد از شرکتکنندگان با یا بدون اختلال طیف اوتیسم را بهدرستی شناسایی کند.
دقت مدل برای کودکان تا دو سال ۷۸.۵ درصد، برای دو تا چهار سال ۸۴.۲ درصد و برای کودکان چهار تا ۱۰ ساله ۷۹.۲ درصد بود.
در آزمایشی دیگر، مدل «یادگیری ماشینی» با استفاده از مجموعه دادهای شامل دو هزار و ۸۵۴ فرد اوتیستیک، توانست ۶۸ درصد از افراد را بهدرستی شناسایی کند.
تامیمیس تاکید کرد عملکرد پایینتر در این مجموعه داده به دلیل تفاوت در ساختار خانوادهها و از دست رفتن برخی پارامترها بوده است.
پژوهشگران در این مطالعه به نتایج مهمی دست یافتند. آنها متوجه شدند که برخی عوامل در تشخیص احتمال اوتیسم از سوی مدل هوش مصنوعی بسیار تاثیرگذار هستند.
این عوامل مواردی مانند مشکلات تغذیهای کودک، زمان آغاز صحبت کردن با جملات کاملتر، سن شروع انجام فعالیتهای دقیقتر حرکتی و زمان اولین لبخند کودک را در برمیگیرد.
به عبارت دیگر، این نشانههای رفتاری و رشدی، نقش کلیدی در پیشبینی احتمال اوتیسم داشتند.
علاوه بر این، بررسیهای دقیقتر نشان داد این سیستم هوشمند، بیشتر قادر به تشخیص اوتیسم در کودکانی است که علائم واضحتر و مشکلات رشدی گستردهتری دارند.
این یافتهها میتواند به متخصصان یاری برساند تا با دقت بیشتری به این نشانههای اولیه توجه کنند.
با این حال، برخی از کارشناسان در خصوص این یافتهها هشدار دادند. آنها خاطرنشان کردند که توانایی مدل در شناسایی صحیح افراد غیر اوتیستیک تنها ۸۰ درصد بوده، به این معنی که ۲۰ درصد به اشتباه به عنوان اوتیستیک علامتگذاری شدهاند.
پروفسور جینی راسل، متخصص دانشگاه اکستر گفت تشخیص دقیق در مورد کودکان نوپا کار بسیار پیچیدهای است.
به گفته او، برخی کودکان ممکن است در ابتدا علائمی شبیه به اوتیسم نشان دهند، اما با گذشت زمان رشد طبیعی خود را از سر بگیرند.
راسل افزود: «تشخیص این دو گروه از هم در سنین پایین بسیار دشوار است؛ به همین دلیل، نباید عجولانه و تنها بر اساس چند نشانه مانند نحوه غذا خوردن، برچسبهای روانپزشکی به کودکان زیر دو سال بزنیم.»
این پژوهش نشان میدهد هوش مصنوعی میتواند در تشخیص زودهنگام اوتیسم به متخصصان کمک کند؛ هرچند محققان معتقدند که این فنآوری نباید جایگزین روشهای استاندارد تشخیصی شود و باید با احتیاط مورد استفاده قرار گیرد.
بر اساس نتایج یک مطالعه جدید، ممکن است تعداد سیارات فراخورشیدی شبیه به زمین که قابلیت زندگی دارند، کمتر از حد انتظار باشد. به طور خاص، از ۳۰ منظومه بررسیشده، ۱۱ منظومه دارای منطقه قابل سکونتی هستند که بهشدت تحت تاثیر حضور سیارات غولپیکر قرار دارند.
این موضوع یک چالش جدی برای ماموریت برنامهریزیشده «رصدخانه جهانهای زیستپذیر» یا اچ.دبلیو.او (HWO) در دهه ۲۰۴۰ است.
هدف اصلی ماموریت رصدخانه جهانهای زیستپذیر، شناسایی سیارات فراخورشیدی شبیه به زمین در منطقه زیستپذیر ستارگانشان با استفاده از روش تصویربرداری مستقیم است.
این منطقه مکانی است که شرایط برای وجود آب مایع و احتمالا حیات مناسب باشد.
این رصدخانه قادر خواهد بود ترکیبات جوی سیارات فراخورشیدی مانند اکسیژن، متان و دیاکسید کربن را که ممکن است نشانگر وجود حیات باشد، با دقت بالا بررسی کند.
در این مطالعه منظومههای سیارهای که قرار است در فهرست اهداف اولیه رصدخانه جهانهای زیستپذیر قرار گیرند، در اطراف ۱۶۴ ستاره بررسی شدند.
تحلیل پایداری مدارهای این سیارات نشان میدهد که برخی از این منظومهها به دلیل حضور سیارات غولپیکر ممکن است قادر به حفظ مدارهای پایدار خود نباشند.
روش شناسایی سیارات فراخورشیدی
روش تصویربرداری مستقیم که در ماموریت رصدخانه جهانهای زیستپذیر مورد استفاده قرار میگیرد، یکی از روشهای متعدد برای شناسایی سیارات فراخورشیدی است.
دانشمندان برای شناسایی سیارات در منظومههایی که درخشش ستاره مانع مشاهده آنها میشود، با استفاده از تاجنگار نور ستاره را مسدود میکنند.
روشهای دیگری همچون گذر، سرعت شعاعی و میکرولنزینگ گرانشی هم برای شناسایی سیارات وجود دارد، اما تصویربرداری مستقیم امکان تحلیل دقیقتری از ترکیبات جوی و ویژگیهای سطحی سیارات فراهم میکند.
نتایج و آینده رصدخانه جهانهای زیستپذیر
این مطالعه نشان میدهد که فهرست فعلی اهداف رصدخانه جهانهای زیستپذیر نیاز به پالایش بیشتر دارد و ممکن است این رصدخانه به جای ستارگان نزدیک و روشن، بر اهداف دورتر و کمنورتر تمرکز کند.
این مساله ممکن است نیاز به تلسکوپهای بزرگتری را ایجاد کند تا اهداف مورد نظر به دقت بررسی شوند.
استفان کین، نویسنده اصلی این پژوهش، تاکید کرد که با یادگیری بیشتر درباره منظومههای سیارهای نزدیک، شانس موفقیت ماموریت رصدخانه جهانهای زیستپذیر به شدت افزایش خواهد یافت.
با توجه به یافتههای این مطالعه، ماموریت رصدخانه جهانهای زیستپذیر با چالشهای جدیدی روبرو است، اما همچنان یکی از ماموریتهای هیجانانگیز بشر در دهههای آینده محسوب میشود.
کره زمین پس از ۱۳ ماه متوالی ثبت دماهای بیسابقه، سرانجام از یک دوره طولانی گرمای شدید خارج شده است. گزارشهای اخیر نشان میدهند اگر چه رکوردشکنیهای پی در پی گرما متوقف شده، اما جهان همچنان با روند افزایشی دما روبهرو است.
وبسایت کانورسیشن بر اساس گزارش سرویس تغییرات آب و هوایی کوپرنیک اتحادیه اروپا نوشت که از ژوئن ۲۰۲۳ تا ژوئن ۲۰۲۴، میانگین دمای هوا در سطح اقیانوسها به طور متوسط ۰/۲۵ درجه سانتیگراد بالاتر از رکوردهای ثبت شده در سالهای قبل بوده است.
نکته قابل توجه این است که دمای هوای ژوییه ۲۰۲۴ تنها ۰/۰۴ درجه سانتیگراد کمتر از ژوییه سال پیش ثبت شد.
این تفاوت ناچیز نشان میدهد هنوز کاهش چشمگیری در دمای کره زمین رخ نداده است.
بر اساس این گزارش، ژوییه ۲۰۲۳ خود ۰/۲۸ درجه سانتیگراد گرمتر از رکورد پیشین در ژوییه ۲۰۱۹ بود.
بالاترین دمای ثبتشده در تاریخ اندازهگیریهای جهانی به دسامبر ۲۰۲۳ تعلق دارد.
در این ماه، میانگین دمای کره زمین ۱/۷۸ درجه سانتیگراد بالاتر از میانگین دوران پیش از انقلاب صنعتی و ۰/۳۱ درجه سانتیگراد فراتر از رکورد پیشین به ثبت رسید.
این دادههای آماری گویای واقعیتی نگرانکننده است. اگرچه اکنون بازه زمانی ۱۳ ماهه ثبت دماهای بیسابقه به پایان رسیده اما روند کلی افزایش دمای کره زمین همچنان ادامه دارد و جهان با چالش فزاینده گرمایش مواجه است.
گرمایش زمین در دهههای اخیر بهطور مداوم رکوردهای میانگین دمای جهانی را شکسته اما شکستن این رکوردها به میزان یک چهارم درجه برای چندین ماه متوالی، پدیدهای نادر است.
عوامل ایجاد موج گرمای بیسابقه
عوامل متعددی در افزایش بیسابقه دمای زمین نقش داشتهاند اما مهمترین عامل، تغییرات آب و هوایی ناشی از سوزاندن سوختهای فسیلی است.
برای درک بهتر وضعیت کنونی، باید به ۱۵۰ سال قبل برگشت. دوره ۱۸۵۰ تا ۱۹۰۰ به عنوان دوره مرجع برای مقایسه گرمایش جهانی مدرن استفاده میشود. این دوره قبل از انتشار گسترده گازهای گلخانهای مرتبط با صنعتی شدن است.
بر اساس این مقیاس، ژوییه ۲۰۲۴ با ثبت ۱/۴۸ درجه سانتیگراد افزایش دما، گرمتر از دوره مشابه پیش از صنعتی شدن بود.
از این میزان، حدود ۱/۳ درجه سانتیگراد به روند کلی گرمایش جهانی در دهههای اخیر نسبت داده میشود.
پدیده النینو نیز نقش به سزایی در این افزایش دما داشته است.
این رخداد اقلیمی که در اقیانوس آرام اتفاق میافتد، توانایی بالا بردن دمای هوا در سراسر کره زمین را دارد.
اگر چه پدیده النینو سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ میلادی قدرتمند بود اما به تنهایی نمیتواند علت شکسته شدن چشمگیر رکوردهای دمایی در سال گذشته باشد و شدت این پدیده به حدی نبود که بتواند تمام این افزایش دما را توجیه کند.
پژوهشها نشان میدهند که خورشید نیز سهم کوچکی در این گرمایش دارد.
در حال حاضر، خورشید در مرحلهای از چرخه ۱۱ ساله لکههای خورشیدی قرار دارد که طی آن مقدار بیشتری انرژی به سمت زمین گسیل میکند.
از سوی دیگر، متان به عنوان یکی از گازهای گلخانهای مهم، نقش قابل توجهی در این روند دارد.
این گاز که از منابع متعددی از جمله صنعت سوختهای فسیلی، دامداری و تالابها تولید میشود، در دهه اخیر با سرعتی بیشتر از دهه پیش از آن در جو زمین انباشته شده است.
همچنین میتوان به تلاشها برای کاهش آلودگی هوا اشاره کرد. جالب اینکه این اقدامات زیستمحیطی گرچه با هدف بهبود کیفیت هوا انجام میشوند، میتوانند به شکلی غیرمستقیم به گرم شدن بیشتر جو زمین منجر شوند.
افزایش دما تاثیرات مخربی بر اکوسیستمهای جهان داشته است.
تابستان ۲۰۲۳ شاهد آسیبهای جدی به صخرههای مرجانی در دریای کارائیب و فراتر از آن بود و به دنبال آن، سفید شدن شدید مرجانها در سراسر دیواره مرجانی بزرگ استرالیا رخ داد.
اگرچه سالهای النینو به طور معمول با مرگ و میر گسترده در صخرههای مرجانی همراه است اما روند کلی تغییرات آب و هوایی، تهدید بلندمدتتری برای این اکوسیستمهای حساس محسوب میشود.
استراحت یک مرد در سواحل مونتهنگرو به دنبال گرمای کمسابقه ۴۰ درجه سانتیگرادی در این کشور، ۲۳ مرداد
پدیده لانینا
شواهد کنونی نشان میدهند اقیانوس آرام احتمالا در حال ورود به فاز «لانینا» است؛ پدیدهای که نقطه مقابل النینو به شمار میرود.
با توجه به این تغییر، کارشناسان پیشبینی میکنند دمای کره زمین روندی کاهشی در پیش بگیرد.
با این حال احتمال اینکه دما به سطح پیش از سالهای ۲۰۲۳-۲۰۲۴ میلادی بازگردد، چندان زیاد نیست.
یک سناریوی محتمل این است که دمای کره زمین برای چند سال در حدود ۱/۴ درجه سانتیگراد بالاتر از سطح پیش از صنعتی در نوسان باشد؛ تا زمانی که رویداد بزرگ بعدی النینو، احتمالا در اوایل دهه ۲۰۳۰، جهان را به بالای ۱/۵ درجه سانتیگراد برساند.
این مساله نگرانیهای جدی را در مورد «توافق پاریس» ایجاد میکند که هدف آن محدود کردن گرمایش زمین به ۱/۵ درجه سانتیگراد است.
انتظار میرود پیامدهای تغییرات آب و هوایی فراتر از این سطح به شدت افزایش یابد.
با این حال خبرهای امیدوار کنندهای نیز وجود دارد: گذار از سوختهای فسیلی در بخشهایی مانند تولید برق آغاز شده و انرژیهای تجدیدپذیر سهم فزایندهای از تقاضای انرژی را تامین میکنند.
این انتقال اما به اندازه کافی سریع نیست.
در حالی که انتظار میرود عناوین خبری مربوط به رکوردشکنی دمای جهانی در آینده به سر خط خبرها برگردند، این روند میتواند با اقدامات جدی برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای متوقف شود.
گزینههای متعددی برای تسریع گذار به اقتصاد کمکربن وجود دارد و پیگیری این راهکارها بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد.