ایراناینترنشنال
قتل حکومتی مهسا ژینا امینی در شهریور ۱۴۰۱، هزاران زن و مرد را در جایجای ایران به خیابان کشاند. کسانی که ماهها در خیابانها رو در روی ماموران حکومتی مسلح ماندند و خیزش «زن، زندگی، آزادی» را شروع کرده و رقم زدند.
خیزشی که تاکنون که دو سال از آن گذشته همچنان به راه خود ادامه میدهد؛ هر چند به شکلی دیگر.
اما دست بردن به ریشه تبعیض و استبداد، همان مقدار که حکومت را ترساند، مشعل خیزش مهسا را نیز فروزان نگه داشت؛ با چهرهها و نامهایی که توانستند با همراهی با حرکت مردم ماندگار شوند.
این خیزش در قالب این چهرهها و نامها تکرار و تکثیر شد اما به آنها محدود نماند.
نامها و چهرههای بسیاری از فرهنگ و هنر، سیاست، ورزش و فعالان مدنی و مذهبی در این دو سال حجاب از سر برداشتند و همراه این جنبش شدند، نگاهی به برخی از آنها گستردگی و رشد جنبش مهساژینا را نشان میدهد.
ادامه این مطلب را در این لینک بخوانید.
جنبشی که جرقه آن پس از قتل مهسا ژینا امینی در شهریور ۱۴۰۱ زده شد، به یکی از مهمترین و گستردهترین اعتراضهای اجتماعی در تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.
این جنبش نهتنها به دلیل قتل مهسا امینی که در بازداشت گشت ارشاد جان باخت، بلکه به دلیل نمادین شدن او به عنوان قربانی نظامی که محدودیتهای شدیدی بر زنان اعمال میکند، توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
اکنون که دو سال از آغاز این جنبش میگذرد، شواهد نشان میدهد تغییرات عمده و مثبتی در رویکرد و رفتار حکومت نسبت به زنان رخ نداده است.
متن کامل این تحلیل را در اینجا بخوانید.

جنبشی که جرقه آن پس از قتل مهساژینا امینی در شهریور ۱۴۰۱زده شد، به یکی از مهمترین و گستردهترین اعتراضهای اجتماعی در تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.
این جنبش نهتنها به دلیل قتل مهسا امینی که در بازداشت گشت ارشاد جان باخت، بلکه به دلیل نمادین شدن او به عنوان قربانی نظامی که محدودیتهای شدیدی بر زنان اعمال میکند، توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
جنبش مهسا با شعار «زن، زندگی، آزادی» خواستههای بسیاری از زنان و دیگر اقشار جامعه را مطرح کرد و موجب شد که موضوع حقوق زنان و رفتار حکومت با آنها بهصورت گستردهتری مورد بحث قرار گیرد.
اعتراضات این جنبش در واکنش به قوانین سختگیرانه حجاب و محدودیتهای اجتماعی بر زنان آغاز شد. این جنبش خواستار حقوق برابر برای زنان، پایان دادن به قوانین محدودکننده و بهبود شرایط اجتماعی و سیاسی برای همه افراد جامعه بود.
شعارهای محوری مانند «زن، زندگی، آزادی» بهسرعت به نمادی برای این حرکت تبدیل شد و نشاندهنده خواستهای گستردهتر برای تغییرات اجتماعی و سیاسی در ایران بود.
اکنون که دو سال از آغاز این جنبش میگذرد، شواهد نشان میدهد تغییرات عمده و مثبتی در رویکرد و رفتار حکومت نسبت به زنان رخ نداده است.
جمهوری اسلامی همچنان سیاستهای سختگیرانه خود در زمینه حجاب و رفتارهای اجتماعی را ادامه داده و حتی در برخی موارد، محدودیتها و فشارها را افزایش داده است.
برای مثال، تلاشهایی برای تشدید قوانین مربوط به حجاب اجباری و افزایش نظارتها و برخوردهای امنیتی با مخالفان این قوانین صورت گرفته است.
از سوی دیگر، تعداد زنان زندانی رو به افزایش است و فشار بر زنان حتی در زندان نیز روزافزون شده است؛ تعداد زنانی که به اتهامهای مربوط به حجاب اجباری هدف برخورد قرار میگیرند و یا زندانی میشوند هر روز بیشتر شده است. گزارشها نیز حاکی از افزایش فشار بر زنانیان سیاسی زن است.
در ماههای پس از آغاز اعتراضها، حکومت سعی کرد تا قوانین حجاب اجباری را با شدت بیشتری اجرا کند. حضور گستردهتر نیروهای «گشت ارشاد» در خیابانها، افزایش جریمهها و حتی ممنوعیتهای بیشتر برای زنان بدون حجاب، نشاندهنده تلاش و انگیزه حکومت برای کنترل بیشتر است. در عین حال، برخورد با معترضان و مخالفان نیز شدیدتر شده است.
در ماههای اخیر، نه تنها نرمشی در برخوردها دیده نمیشود، بلکه فشارهای امنیتی و اجتماعی بر زنان و فعالان حقوق زنان افزایش یافته است. قتل مهساژینا امینی به دلیل خشونت اعمال شده بود و به رغم واکنش جهانی، همچنان مواردی از خشونت فیزیکی و بازداشتهای گستردهتر گزارش شده است.
این رویکرد نشان میدهد که مقامهای حکومت همچنان در تلاش هستند تا با ایجاد ترس و فشار، زنان را به تبعیت از قوانین خود وادار کند.
با این حال، جنبش مهساژینا تغییرات مهمی در جامعه ایران ایجاد کرده است. این اعتراضات بهطور گستردهای آگاهی عمومی را نسبت به مسائل حقوق زنان افزایش داده و بسیاری از زنان و مردان را به مخالفت با وضعیت موجود ترغیب کرده است.
بسیاری از افراد جامعه که پیشتر شاید کمتر به این موضوعات توجه داشتند، اکنون بیشتر درگیر مسائل حقوق بشر و حقوق زنان شدهاند. این تغییر در آگاهی و نگرش عمومی قطعا در درازمدت تاثیرات عمدهتری خواهد داشت.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» و سرکوب اعتراضها توجه گستردهای در سطح بینالمللی به خود جلب کرده است. بسیاری از دولتها، سازمانهای حقوق بشری و افراد برجسته در سراسر جهان به این موضوع واکنش نشان دادهاند و حمایت خود را از معترضان اعلام کردهاند. این حمایتها فشار مضاعفی بر حکومت ایران وارد کرده است، بهویژه در مجامع بینالمللی. جمهوری اسلامی در تلاش است تا با توجیهات مختلف و استفاده از رسانههای دولتی، این اعتراضها را کماهمیت جلوه دهد و مخالفان را تضعیف کند.
جنبش مهسا نشان داد که مقاومت مردمی در برابر محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی ادامه دارد و حتی با وجود سرکوب شدید، صدای اعتراض خاموش نشده است.
ادامه مبارزه در رسانههای اجتماعی
در طول دو سال گذشته، زنان ایرانی با استفاده از رسانههای اجتماعی و دیگر روشهای مدنی به مقاومت خود ادامه میدهند.
این مقاومتها بهتدریج به تغییرات فرهنگی و اجتماعی کمک کرده، بهطوریکه زنان ایرانی بزرگترین جنبش نافرمانی مدنی در خاورمیانه و یکی از طولانیترین دورههای مقاومت مدنی در جهان را رقم زدند.
با وجود افزایش مقاومت زنان و حمایتهای مردمی از حقوق زنان، نمیتوان گفت که گفتمان و رفتار جمهوری اسلامی در حوزه زنان بهطور قابلتوجهی نرمتر شده است. بسیاری از زنان بهطور علنی در مقابل قوانین حجاب اجباری مقاومت میکنند و به مخالفت خود ادامه میدهند. این مقاومتها موجب شده تا برخی مقامهای حکومتی، از فرماندهان نظامی تا امامان جمعه و مقامهای محلی دولتی، مجبور شوند به این مطالبات واکنش نشان دهند، اما بهطور کلی این واکنشها با نرمش واقعی یا اصلاحات همراه نبوده است.
در سطح گفتمانی، گاهی اوقات برخی از مقامهای جمهوری اسلامی سعی کردهاند با استفاده از عباراتی که ممکن است به نظر بیاید که نرمتر هستند، درباره حقوق زنان صحبت کنند، اما این تغییرات بیشتر در سطح تاکتیکی هستند و نه نشاندهنده یک تغییر استراتژیک یا واقعی در رویکرد به حقوق زنان. این تغییرات برای کاهش فشارهای بینالمللی و حفظ چهره عمومی بوده است، نه یک تغییر واقعی و پایدار در سیاستها. بهعنوان مثال، صحبتهایی درباره «رعایت کرامت انسانی» زنان یا «احترام به حقوق زنان» معمولا با اقداماتی مانند تشدید قوانین و فشارهای اجتماعی همراه بوده است.
میتوان گفت که این جنبش موجب تغییرات فوری و آشکار در رویکرد حکومت نشده، اما فشارها و مطالبات جامعه را در این زمینه برجستهتر کرده و مساله تبعیض را به موضوع بحث در جامعه تبدیل کرده است.

قتل حکومتی مهساژیناامینی در شهریور ۱۴۰۱، هزاران زن و مرد را در جایجای ایران به خیابان کشاند، کسانی که ماهها در خیابانها رو در روی ماموران حکومتی مسلح ماندند و خیزش «زن، زندگی، آزادی» را شروع کرده و رقم زدند.
خیزشی که تاکنون که دو سال از آن گذشته همچنان به راه خود ادامه میدهد، هرچند به شکلی دیگر.
اما دست بردن به ریشه تبعیض و استبداد، همان مقدار که حکومت را ترساند، مشعل خیزش مهسا را نیز فروزان نگه داشت؛ با چهرهها و نامهایی که توانستند با همراهی با حرکت مردم ماندگار شوند. این خیزش در قالب این چهرهها و نامها تکرار و تکثیر شد اما به آنها محدود نماند.
نامها و چهرههای بسیاری از فرهنگ و هنر، سیاست، ورزش و فعالان مدنی و مذهبی در این دو سال حجاب از سر برداشتند و همراه این جنبش شدند، نگاهی به برخی از آنها گستردگی و رشد جنبش مهساژینا را نشان میدهد.
صدیقه وسمقی؛ فقیه آوانگارد
خیزش مهسا هنجارها، عادتها و اعتقادات گروه کثیری از مردم را دستخوش تغییر کرد. این خیزش بخشی از افراد مذهبی که خود به پوشش حجاب معتقدند را بر آن داشت که راه خود را از حکومت جدا کنند.
بخشی از شهروندانی که به حکومت نزدیک بودند، در جریان این خیزش از جمهوری اسلامی عبور کردند و برخی هم مانند صدیقه وسمقی، فقیه و اسلامپژوه معتقد به حجاب، حجاب از سر برداشت و گفت و نوشت: «مرگ مهسا امینی مرگ حجاب در جمهوری اسلامی است.»
صدیقه وسمقی معتقد است تحمیل حجاب در جمهوری اسلامی یک بازی سیاسی بیهوده است و دیگر نمیخواهد با حکومتی که از یک تکه پارچه، ابزار سرکوب زنان را می سازد، همصدا و همشکل باشد.
این زن اسلامپژوه که چندینبار در خیزش مهسا بازداشت شده، بدون حجاب اجباری به زندان رفت و در حبس هم از قبول پوشیدن آن خودداری کرد. او الگویی برای همه زنان شد، زنانی که آزادی و کرامت انسانی را باارزشتر از هر عقیده مذهبی و اعتقاد سیاسی میدانند.
بازیگران؛ تکثیر مبارزه با هنر
آن روز سرد زمستانی سال ۹۶ که ویدا موحد در خیابان «انقلاب» تهران شال سفیدش را بر چوب کرد و بر روی پست برق رفت، کسی فکرش را نمی کرد ادامه مقاومت مدنی زنان که بعد از انقلاب ۵۷ شروع شده بود با نام ویدا به نقطه عطفی تبدیل شود، و پس از پنج سال به خیزشی انقلابی در سال ۱۴۰۱ برسد.
خیزش انقلابی نظم موجود را هدف قرار داد و گروههای مرجعی مانند هنرمندان و چهره ها به آن پیوستند و از حرکت بزرگ مردم پشتیبانی کردند.
ترانه علیدوستی، هنگامه قاضیانی، افسانه بایگان، کتایون ریاحی، فاطمه معتمدآریا، مریم بوبانی، باران کوثری، آبان عسکری، رخشان بنیاعتماد و و بسیاری نامهای دیگر از عرصه هنر.
ایستادگی و پیوستگی این چهرههای شناختهشده با زنان و دختران، نه تنها حکومت را عصبانی کرد، بلکه مقامها و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را وادار کرد به هر بهایی که هست از آنها انتقام بگیرند، برایشان پروندهسازی کند، دست به تهدید ببرد و یا مانند ترانه علیدوستی متوسل به حبس کردن آنها در زندان شود. بسیاری از این هنرمندان هنوز هم ممنوعالکار و ممنوعالتصویر هستند. خانه سینما اعلام کرده که سیصد فعال عرصه سینما هنوز و بعد از دو سال و پس از اعتراضات سالهای اخیر پروندههای باز قضایی دارند.
در این بین هنگامه قاضیانی که در برداشتن شالش و بستن موهایش- که در خیزش مهسا به نمادی برای پا نهادن در مبارزه تبدیل شد-هنوز هم در یادها مانده است. او را به نهادهای امنیتی فراخواندند که توبهنامه امضا کند، او اما بر همان عهد و پیمان ماند اگرچه، ممنوعالتصویرش کردند و از ادامه پخش فیلمهایش در شبکه نمایش خانگی جلوگیری کردند. مجازاتی که وزیر ارشاد پیشین بارها بر آن تاکید کرد و گفت جایی برای زنان بدون حجاب در سینمای جمهوری اسلامی نیست.
اما زنان هنرمندی که نماد استبداد حکومت را از سر برداشتند عقب ننشستند؛ هنوز هم باران کوثری و رخشان بنیاعتماد با پوشش اختیاری در مراسم رسمی و جلوی دوربینها ظاهر میشوند.
پس از آنکه زنان و دختران به خیابان آمدند و پیش از گذشته مرئی شدند و چشم در چشم حکومت دوختند و روسریها را آتش زدند، جمهوری اسلامی فکر نمیکرد سالها تلاشش برای ایدئولوژیک و سیاسی کردن سینما با این اقدام زنان بازیگر به محاق برود و اینگونه بر صورتش کوبیده شود.

فریاد مشترک رهایی در کافه، رستوران و خیابان
اگرچه حکومت بار دیگر گشتهای ارشاد را به خیابانها فرستاده و دختران و زنان را با ضرب و شتم به گوشه بیمارستانها میفرستد، اما دیگر هیچ چیزی به قبل از مهسا باز نگشته و باز نخواهد گشت.
جامعه آن جامعه قبل از مهسا نیست. چهره خیابانها با زنانی بدون پوشش تحمیلی حکومت تغییر کرده، تمرین روزمره «زن، زندگی، آزادی» سرمشقبسیاری از خانوادهها شده است؛ پدران پشت دختران، شوهران پشت زنان، برادران پشت خواهران، این خیزش انقلابی را زندگی میکنند.
دیدن رستورانها و کافهها با زنان و دخترانی که پوشش اختیاری دارند، برگزاری گالریها و کنسرتها با زنان و مردانی که به حق پوشش باور دارند همگی دستاورد این خیزش است.
اما آنچه که لبخند پیروزی بر لب همراهان این خیزش میآورد، دیدن رویدادهای فرهنگی- تفریحی است که زنان در آن بدون پوشش اجباری، هنرنمایی میکنند. در کافهها استندآپ کمدی میکنند، ساز مینوازند، در خیابانها میرقصند و یا فیلمهایی سینمایی میسازند و بازی میکنند.
همین عید نوروز امسال بود که ویدیوهای فراوانی از رقص و شادی مردم در اماکن عمومی منتشر شد؛ و البته حکومتی که در انتقام برای بسیاری از افراد به خاطر آن پرونده قضایی گشود.
نور و صدای «زن، زندگی، آزادی» در سینما
بعد از خیزش مهسا، فیلمسازان و بازیگرانی که تکلیف خود را با خود، با کارشان و با حکومت روشن کردند شروع به ساخت آثار سینمایی زیرزمینی با پوشش اختیاری کردهاند، آثاری که هیچوقت تصور نمیشد روزی در فضای تحت حکومت جمهوری اسلامی ساخته و نمایش داده شود.
این پدیده وزیر ارشاد دولت رئیسی را به اعتراف وا داشت؛ جایی که گفت دیدن فیلمهای بدون حجاب به پدیده «آزاردهنده» تبدیل شده است.
در این میانه کانون فیلمسازان مستقل ایران در سال ۱۴۰۲ فیلمی با نام «من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر» را به جشنوارههای بینالمللی برد؛ فیلمی که به محدودیتها و فشارهای سانسور حکومتی در ایران نه محکم گفت و بازیگران آن با پوشش اختیاری و بیپروا داستان مردمان واقعی داخل ایران را نمایش میدهند.
فیلم دیگری هم با نام «کیک محبوب من» همین مسیر را پیش گرفت و عوامل ساخت آن ضوابط تولید جمهوری اسلامی را به هیچ گرفتند و کار خود را کردند.
بر صخرههای استبداد
در خیزش مهسا، زنان ورزشکار در رشتههای مختلف هم از سکوی استبداد بالا رفتند و مشعل آزادی از پوشش تحمیلی حکومت را دست گرفتند.
یکی از نامهای پیشرو در این حوزه الناز رکابی، ورزشکار ایرانی بود که چند ماه پس از آغاز این خیزش، در فینال مسابقات سنگنوردی آسیا در کره جنوبی بدون حجاب اجباری شرکت کرد و پس از بازگشت به ایران ممنوعالخروج شد و درنهایت با سپردن وثیقه توانست عازم مسابقات ایتالیا شود.
و یا شیوا امینی، بازیکن تیم ملی فوتسال ایران به طرفدارانش خبر داد که به دلیل گرفتن عکس با پوشش اختیاری در یک بازی دوستانه در خارج از ایران برای همیشه از حضور در تیم ملی محروم شده است.
نام این زن ها بسیار شده است، زنان بیلیاردبازی که از شرکت در مسابقات چین محروم شدند و همچنین زنان رزمیکار ایرانی در مسابقات آسیایی ازبکستان که تصاویر بدون حجاب اجباریشان دل حکومت را حسابی سوراند و همچنین ورزشکارانی چون درسا درخشانی عضو تیم ملی شطرنج که در یک مسابقه خارج از کشور آنهم با هزینه شخصی بدون حجاب حاضر شد برای همیشه از حضور در تیم ملی شطرنج ایران منع شد. رییس فدراسیون شطرنج او را تهدید کرده بود که با او «جدی ترین برخوردها» خواهد شد.
پایان شب سیه سپید است
خیزش «زن، زندگی، آزادی» که برای به دست آوردن برابری و آزادی قد علم کرد، مرکز ثقلش مقاومت مدنی در برابر حجاب اجباری بود؛ همان پاشنه آشیل جمهوری اسلامی که چهار دهه با آن زنان را سرکوب کرده است.
خیزش مهسا در این دو سال نشان داد به عقب برنگشته و از بین نرفته، بلکه نهادمند و پویا نفس میکشد، هرچند گردنش زیر چکمههای خودکامگی له میشود.

مراد ویسی در برنامه روزانهاش در ایران اینترنشنال، خبرهای مهمی را که در لابهلای اخبار دیده، همراه با نکات تحلیلی و سوابقی که هر خبر ممکن است داشته باشد، گردآوری میکند تا اگر کسی فرصت پیگیری اخبار را نداشته باشد، بتواند با دیدن این برنامه از مهمترین اخبار روز مطلع شود.
این متن خلاصه مطالب مطرح شده در برنامه سیاست با مراد ویسی است که روزهای شنبه تا چهارشنبه اینجا به اشتراک گذاشته خواهد شد. ویدیوی کامل برنامه سیاست با مراد ویسی را میتوانید اینجا ببینید.
احداث پایگاه هوانیروز سپاه در دو کانون اعتراضات خیزش زن، زندگی، آزادی
پس از آغاز خیزش «زن، زندگی، آزادی» و کشته شدن مهسا (ژینا) امینی در سال ۱۴۰۱، اعتراضات گستردهای در سراسر کشور شکل گرفت.
این اعتراضات ابتدا از مقابل بیمارستان کسری در تهران آغاز شد، سپس به زادگاه ژینا در سقز و دیگر شهرهای کشور از جمله سنندج، سیستان و بلوچستان، و زاهدان گسترش یافت.
در زاهدان، حوادثی همچون «جمعه خونین» رخ داد که در آن نیروهای سپاه معترضان را به رگبار بسته و بیش از ۱۰۰ نفر را در یک روز کشتند.
پس از این اعتراضات، سپاه پاسداران به جای پرداختن به مطالبات مردمی، استراتژیهای خود را بر شناخت نقاط ضعفهایش در جریان سرکوب و ترمیم این نقاط ضعف گذاشت.
رویکرد سپاه و نظام جمهوری اسلامی، نه گوش دادن به صدای اعتراضات، بلکه شناسایی ضعفهای خود در سرکوب و تقویت این تواناییهاست. سپاه این سیاست را پس از هر موج بزرگ اعتراضات مردمی در سالهای ۱۳۷۸، ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، و آبان ۱۳۹۸، و نیز پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» بهکار گرفته است.
یکی از مهمترین اقدامات سپاه پس از خیزش اخیر، احداث دو پایگاه هلیکوپتری در سیستان و بلوچستان و مناطق کردنشین بوده است. این پایگاهها با هدف تقویت قدرت سرکوب در این مناطق استراتژیک ایجاد شدهاند. سپاه از این طریق به دنبال پاسخگویی به نگرانیهای خود از اعتراضات گسترده در این نواحی در آِینده است.
این پایگاهها تحت نظارت قرارگاه حمزه در شمال غرب و قدس در جنوب شرق کشور قرار دارند و در رزمایشهای امنیتی از جمله برای سرکوب اعتراضات از این بالگردها استفاده شده است.
با وجود این تلاشها، گسترش اعتراضات در سالهای اخیر نشان داده است که افزایش سرکوب، منجر به تشدید و گسترش نارضایتی عمومی میشود.
اعتراضات از سال ۱۳۸۸ به بعد از نظر جغرافیایی و تعداد افراد معترض گستردهتر و مطالبات مردم رادیکالتر شده است. مردم از درخواستهایی مانند «رای من کجاست» عبور کرده و اکنون خواستار تغییرات بنیادیتری هستند.
این روند افزایش اعتراضات، حتی در میان گروههای مختلف اجتماعی، از جمله دانشجویان، کارگران، بازنشستگان، معلمان، پرستاران، دامداران و کشاورزان، مشهود است.
با این حال، جمهوری اسلامی به جای بازبینی سیاستهای خود و تلاش برای حل مشکلات اجتماعی، به گسترش نهادهای سرکوب و اطلاعاتی پرداخته است.
به عنوان مثال، فرمانده یگان ویژه پس از اعتراضات اخیر اعلام کرد که نیروهای یگان ویژه باید دو برابر شوند و برای مقابله با اعتراضات در ۴۰۰ نقطه کشور آماده باشند.
همچنین، نیروی انتظامی از نظر سازمانی و تعداد نفرات گسترش یافته و به «فرماندهی کل انتظامی» تبدیل شده است. در کنار آن، سازمان اطلاعات فراجا نیز به عنوان نهادی اطلاعاتی و امنیتی جدید تأسیس شد تا در کنار سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات، وظیفه رصد و مقابله با ناآرامیها را بر عهده گیرد.
این اقدامات نشاندهنده نگرانی جدی حاکمیت از تکرار اعتراضات مردمی است. به جای رویکردی مبتنی بر حل مشکلات، سیاستهای سرکوبگرانه و تکیه بر قدرت نظامی و امنیتی همچنان در دستور کار قرار دارد.
فرمانده سپاه: بیشترین دشمن در جهان را داریم
حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران، چهارشنبه ۲۱ شهریور که جمهوری اسلامی بیشترین دشمنان را در جهان دارد و با نوعی افتخار به توضیح علت آن پرداخت.
این دیدگاه، نه تنها نادرست بلکه فاجعهبار است. اینکه ایران به جای تلاش برای ایجاد دوستی و همکاری با جهان، بیشترین دشمنان را دارد، نباید دلیلی برای افتخار باشد. این موضوع که یکی از بالاترین مسئولان کشور با افتخار از این واقعیت سخن میگوید، نشان میدهد که سیاستهای موجود به نفع مردم نیست.
قبل از انقلاب اسلامی، ایران روابط متعادلتری با جهان داشت. به عنوان مثال، در دوران شاه تنها با عراق صدام حسین دشمنی جدی وجود داشت و حتی با شوروی روابط سیاسی و تجاری برقرار بود.
این وضعیت با وقوع انقلاب اسلامی و تغییر سیاستهای منطقهای و جهانی جمهوری اسلامی، تغییر کرد. سیاستهایی همچون گروگانگیری در سفارت آمریکا و حمایت از گروههای نیابتی، منجر به افزایش دشمنیها با ایران شد.
آمریکا که پیش از آن اطلاعات حمله عراق به ایران را در اختیار ایران قرار میداد، پس از ماجرای گروگانگیری در نهایت در جنگ ایران و عراق از صدام حمایت کرد.
از سوی دیگر، در جریان جنگ ایران و عراق، بسیاری از کشورهای قدرتمند جهان شامل ایالات متحده، شوروی و کشورهای اروپایی و عربی، از صدام حمایت کردند.
این موضوع، نتیجه سیاستهای اشتباه و عدم درک صحیح از معادلات بینالمللی و منطقهای بود. به جای افتخار به این دشمنیها، مسئولان جمهوری اسلامی باید راهبردهای اشتباه خود را بازنگری کنند و سیاستهای ضد آمریکایی، ضد اسرائیلی و حتی سیاستهای داخلی که به زیان مردم ایران است، تغییر دهند.

مراد ویسی در برنامه روزانهاش در ایران اینترنشنال، خبرهای مهمی را که در لابهلای اخبار دیده، همراه با نکات تحلیلی و سوابقی که هر خبر ممکن است داشته باشد، گردآوری میکند تا اگر کسی فرصت پیگیری اخبار را نداشته باشد، بتواند با دیدن این برنامه از مهمترین اخبار روز مطلع شود
این متن خلاصه مطالب مطرح شده در برنامه سیاست با مراد ویسی است که روزهای شنبه تا چهارشنبه اینجا به اشتراک گذاشته خواهد شد.
افزایش قیمت نان
اولین خبر مهم ۲۴ ساعت گذشته، افزایش قیمت نان بود. طبق گزارشها، قیمت نان رسما بین ۴۰ تا ۶۶ درصد افزایش یافته است و انتظار میرود این رقم در واقعیت حتی بیشتر هم باشد. بر اساس اطلاعات دریافتی، افزایش غیررسمی قیمت نان بیش از این رقم است. این افزایش قیمت تنها یک عدد اقتصادی نیست؛ بلکه فشار مضاعفی بر قشرهای ضعیف جامعه وارد میکند. برای خانوادههای فقیر، نان آخرین چیزی است که میتوان از سفره حذف کرد. در شرایطی که قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافته، هر درصد افزایش قیمت نان میتواند به معنای محدودیتهای بیشتری در تامین نیازهای اولیهای چون خوراک و پوشاک باشد.
این مساله نه تنها اقتصادی است، بلکه پیامدهای اجتماعی و روانی هم دارد. رییس اتحادیه فروشندگان کیف اعلام کرده بود که خرید کیف برای بسیاری از مردم به کالای لوکس تبدیل شده و اولویتهای خرید به خوراک و پوشاک تقلیل یافته است. از سوی دیگر، آمار رسمی نیز نشان میدهد که ۳۰ درصد از جامعه زیر خط فقر زندگی میکنند؛ رقمی که به اعتقاد برخی کارشناسان، بسیار محافظهکارانه ارائه شده است. این واقعیت تلخ نشاندهنده فاصله طبقاتی فزاینده در جامعه ایران است؛ از یکسو اقلیتی ثروتمند که از منافع توزیع رانت نفتی و افزایش نرخ ارز بهرهمند میشوند و از سوی دیگر اکثریتی فقیر که روز به روز وضعیت معیشتی آنها وخیمتر میشود.
استمرار؛ انسجام و سراسری بودن سه ویژگی مهم اعتراضات بازنشستگان
دیگر خبر مهم ۲۴ ساعت گذشته، ادامه اعتراضات صنفی در بخشهای مختلف جامعه است. این اعتراضات، که از کارگران، بازنشستگان، پرستاران و کشاورزان آغاز شده، اخیراً به کارکنان غسالخانههای بهشت زهرا نیز کشیده شده است. معترضان در اعتراض به شرایط کاری خود اقدام به متوقف کردن شستن اموات کردند؛ امری که به سرعت با واکنش مقامات مواجه شد و مساله به طور موقت حل شد چون جنازه ها روی زمین مانده بود.
یکی از ویژگیهای برجسته اعتراضات بازنشستگان، استمرار، سراسری بودن و انسجام این اعتراضات است. این روند نشان میدهد که اعتراضات بازنشستگان در سالهای اخیر به یکی از مهمترین نمودهای نارضایتی اجتماعی تبدیل شده و احتمالاً در آینده نیز شدت بیشتری خواهد گرفت. اقتصاددانان برجستهای مانند مسعود نیلی از ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی خبر میدهند و با توجه به فشارهای اقتصادی، بار تأمین مطالبات بازنشستگان به دوش دولت افتاده است؛ دولتی که خود با مشکلات شدید مالی و کسری بودجه مواجه است.
رادان: چادر پرچم نظام است
سخنان احمدرضا رادان، فرمانده نیروی انتظامی، درباره اهمیت چادر به عنوان «پرچم» جمهوری اسلامی نیز خبرساز شد. او عنوان کرد که اگر چادر از دست برود، به نوعی پرچم نظام هم از بین میرود. رادان به عنوان نماد قدرت و خشونت در نظام جمهوری اسلامی مطرح است و به نظر میرسد که تلاش دارد از حجاب اجباری به عنوان نشانهای از موجودیت و هویت نظام استفاده کند. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای اسلامی حجاب اجباری وجود ندارد و چادر نیز به هیچوجه نمادی ملی و حیثیتی برای ایران و ایرانیان محسوب نمیشود.
احداث نیروگاه اتمی بدون تحریم: تجربه ترکیه و امارات
یکی از اخبار مهمی که در ساعات گذشته منتشر شد، اعلام ترکیه مبنی بر افتتاح نیروگاه هستهای جدید خود با ظرفیتی پنج برابر نیروگاه بوشهر بود. در حالی که همسایگان ایران به سرعت در حال توسعه زیرساختهای هستهای خود هستند، پرونده هستهای ایران همچنان بر سر میز آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دارد و بحثهای بینالمللی درباره صلحآمیز بودن یا نبودن این برنامه ادامه دارد.
در مجموع، نگاهی به وضعیت برنامه هستهای ایران در مقایسه با کشورهای همسایه نشان میدهد که جمهوری اسلامی مسیری پرهزینه و نادرست را طی کرده است. با وجود وعدههای مکرر مبنی بر تأمین برق پایدار از طریق نیروگاه هستهای، همچنان شاهد مشکلات جدی در تأمین برق و آسیبهای اقتصادی ناشی از قطعیهای مکرر برق هستیم. در این میان، کشورهای همسایه مانند امارات و ترکیه نه تنها موفق به ساخت نیروگاههای هستهای با ظرفیتهای چندین برابر شدهاند، بلکه بدون هیچگونه درگیری و تحریم بینالمللی به پیشرفتهای چشمگیری دست یافتهاند.
حملات هوایی اسرائیل به سوریه: تهران می گوید ما را نزدند؛ سوریه را زدند
در نهایت، سخنگوی وزارت خارجه ایران، ناصر کنعانی، حمله هوایی اسرائیل به پایگاههای سپاه در سوریه را تکذیب و اعلام کرد که این حملات متوجه نیروهای سوری بوده است. این تکذیب در شرایطی صورت میگیرد که پیشتر فرماندهان ایرانی وعده داده بودند در صورت حمله اسرائیل به مواضع سپاه، پاسخی قاطع خواهند داد. به نظر میرسد که جمهوری اسلامی در موقعیتی قرار گرفته که نمی خواهد با پذیرش حملات اسرایل زیر فشار انتظارات هواداران خود برای پاسخ به این حملات قرار گیرد
ویدیوی کامل برنامه سیاست با مراد ویسی را می توانید اینجا ببینید.