علیحسین قاضیزاده از ایران اینترنشنال در پاسخ به این پرسش که آیا جمهوری اسلامی قصد دارد به حمله اسرائیل به مقر فرماندهی حزبالله پاسخ دهد، گفت: «جمهوری اسلامی به دنبال خروجی آبرومند از جنگ اسرائیل و حماس است.»
او افزود: «اما با دو چالش اساسی مواجه است؛ از یک سو، گروههایی که در منطقه میجنگند، فرمانبری مطلق از جمهوری اسلامی ندارند و از سوی دیگر، اسرائیل نه تنها هیچ راهی برای خروج آبرومندانه جمهوری اسلامی باقی نگذاشته، بلکه به نظر نمیرسد چنین فرصتی را در آینده هم فراهم کند.»
این تحلیلگر سیاسی تاکید کرد: «هر واکنش جمهوری اسلامی با پاسخی شدید از سوی اسرائیل مواجه خواهد شد و این ممکن است دامنه جنگ را به تاسیسات نظامی و اقتصادی داخل ایران نیز بکشاند.»
شهرام خلدی، استاد روابط بینالملل و تاریخ خاورمیانه، به ایراناینترنشنال گفت: «بهنظر جمهوری اسلامی در شرایط بسیار سردرگمی قرار دارد، زیرا اگر بخواهد پاسخی مستقیم بدهد، به احتمال زیاد با توجه به حضور ناو هواپیمابر ایالات متحده در منطقه و دیگر سامانههای پدافندی که هم اسرائیل و هم دیگر متحدان ایالات متحده دارند، چنین پاسخی، مانند پاسخ قبلی جمهوری اسلامی به کشته شدن سردار زاهدی و دیگر فرماندهان سپاه در دمشق توسط اسرائیل، به جایی نخواهد رسید.»
او گفت: «کسانی که از محور مقاومت جمهوری اسلامی و شبکه نیابتی آن حمایت میکنند، میگویند که حزبالله حجم عظیمی از راکتها و موشکها، تخمین زده میشود تا 150 هزار، دارد و اگر این تسلیحات بهطور ناگهانی به سوی اسرائیل شلیک شوند، حتی اگر ایالات متحده دو ناو هواپیمابر در منطقه داشته باشد، بهسختی میتواند جلوی این حملات را بگیرد و برخی از این موشکها از سامانههای پدافندی عبور خواهند کرد.
خلدی افزود: «سوال مهمی که پیش میآید این است: چرا تا این لحظه حزبالله این کار را نکرده است؟ طبق گزارشها مقامات حزبالله اصرار داشتند که جمهوری اسلامی در جنگ مداخلهای انجام دهد. به نظر جمهوری اسلامی در تنگنای جنگافروزیهایی که از هشت اکتبر به این سو از طریق نیروهای نیابتی خود انجام داده، گرفتار شده است. این وضعیت هم از نظر مشروعیت داخلی و هم از نظر مشروعیت نزد نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، موقعیت جمهوری اسلامی را شکننده و بیاعتبار کرده است. بنابراین، این احتمال وجود دارد که دیر یا زود جمهوری اسلامی مجبور به اقدامی شود. حال این اقدام ظرف هفتههای آینده انجام میشود یا به صورت عملیات ترور، معلوم نیست و باید دید چه پیش خواهد آمد.»
او گفت: «در صورت پیروزی ترامپ، دست اسرائیل برای اقدامات بیشتر باز خواهد شد و به همین دلیل تلاشهای دیپلماتیک شدت گرفته تا پیش از انتخابات آمریکا، به نوعی آتشبس در منطقه غزه و همچنین درگیری میان اسرائیل و حزبالله دست یابند. اما با توجه به پیچیدگیهایی که از سوی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایجاد شده، به نظر نمیرسد این تلاشها موفقیتآمیز باشند.»
کامیار بهرنگ، ایراناینترنشنال، گفت: «خلاء رهبری در حزبالله نه فقط بهدلیل کشته شدن احتمالی نصرالله شکل نگرفته، بلکه این خلاء در هفتهها و ماههای اخیر شکل گرفته است. حزبالله در یک سال گذشته بسیاری از فرماندهان ارشد خود را از دست داده است؛ در واقع، شصت و هفت فرمانده ارشد حزبالله لبنان طی این مدت کشته شدهاند.»
او افزود: «برای درک بهتر، باید به گذشته برگردیم؛ مثلا زمانی که عماد مغنیه، فرمانده برجسته حزبالله، ترور شد. مغنیه مسئولیت تمامی عملیاتهای تروریستی، ربایش هواپیماها، پولشویی، قاچاق مواد مخدر، و بسیاری اقدامات دیگر را بر عهده داشت.»
بهرنگ گفت: «پس از کشته شدن او، حسن نصرالله ساختار تشکیلاتی حزبالله را تغییر داد و شاخههای مختلفی ایجاد کرد و فرماندهان متعددی را منصوب کرد تا در صورت از دست رفتن یک نفر، رهبری گروه آسیب نبیند اما طی ماههای گذشته، اسرائیل بهطور هدفمند ساختار تشکیلاتی حزبالله را نابود کرده است. در حال حاضر، چیزی از فرماندهی حزبالله باقی نمانده که بتواند بهخوبی عمل کند.»
امید معماریان، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، به ایراناینترنشنال گفت: «صرف نظر از جزئیات این حملات و خسارات وارده، و اینکه کسی کشته شده یا نه، موضوعی که در بسیاری از گزارشهای رسانههای آمریکایی مشاهده میشود این است که آیا این حملات منجر به یک درگیری فراگیرتر خواهد شد یا خیر؟»
او افزود: «بسیاری اشاره میکنند که در ماههای اخیر، بایدن و بلینکن تلاش کردهاند که آتشبسی در غزه برقرار شود و اسرائیل را از حمله به لبنان برحذر داشتهاند، زیرا جنگ در لبنان میتواند آتش درگیریها در منطقه را شعلهورتر کند. آنها به تأثیرات احتمالی این حملات بر کلیت جنگ و فراگیر شدن آن توجه دارند، اما تصویر دقیقی از این موضوع هنوز در دست نیست.»
معماریان گفت: «گفته میشود که مقامات آمریکایی بارها بهصورت خصوصی با نتانیاهو صحبت کردهاند، و او وعدههایی درباره آتشبس و خودداری از حملات جدی به لبنان داده است اما زمان عمل که رسیده، او راه خود را رفته است. نشریه پولیتیکو گزارش مفصلی در این زمینه دارد و اشاره کرده است که حتی بایدن احساس کرده نتانیاهو، او و بلینکن را تحقیر کرده است، زیرا در ماههای اخیر گفتگوها درباره آتشبس ادامه داشته، اما نتانیاهو به تعهدات خود عمل نکرده است.»
او گفت: «از سوی دیگر، مساله واکنش ایران به کشته شدن هنیه در تهران نیز مورد بحث است. برخی انتظار داشتند که ایران به این حمله واکنش نشان دهد، اما مقامات جمهوری اسلامی تصمیم گرفتند که پاسخی ندهند، بهویژه با توجه به هشدارهای آمریکا که نیروهای خود را به منطقه اعزام کرده و اعلام کرده بود اگر ایران حملهای مشابه را ترتیب دهد، با واکنش سخت ایالات متحده روبرو خواهد شد.»
معماریان افزود: «در هفتهها و ماههای اخیر، عناصر تندرو در تهران تلاش میکنند فضا را بهگونهای ملتهب کنند که جمهوری اسلامی مجبور به واکنش شود. این افراد بر این باورند که اگر ایران واکنشی نشان ندهد، نیروهای مقاومت در هفتهها و ماههای آینده با حملات بیشتری مواجه خواهند شد، و پروژه گروههای نیابتی ایران با شکست مواجه میشود. این فشارها باعث شده است که در فضای مجازی نیروهای نزدیک به این جریانهای تندرو به افرادی همچون ظریف و پزشکیان حمله کنند و آنها را به سکوت و عدم واکنش متهم کنند. این موضوع نشاندهنده افزایش اختلافات درون حکومت ایران است و به نظر میرسد نوع واکنش جمهوری اسلامی میتواند به این شکافها دامن بزند.»
حسن هاشمیان، تحلیگر جهان عرب، به ایراناینترنشنال گفت: «در میان رهبران باقیمانده حزبالله نوعی سردرگمی وجود دارد و کسی نیست که تصمیم بگیرد چه موضعی باید اتخاذ کنند.»
او افزود: «ضربهای که حزبالله متحمل شد بسیار سهمگین بود. ایران طی ۲۰ سال گذشته تلاش کرده بود بنیه نظامی این سازمان را تقویت کند، اما اسرائیل توانست در چند هفته آن را نابود کند. ایران با حزبالله و حماس، اسرائیل را تهدید میکرد، اما اکنون این سازمانها زیر بار حملات اسرائیل قرار گرفتهاند و به نوعی باری بر دوش جمهوری اسلامی شدهاند.»
هاشمیان افزود: «حتی ممکن است یکی از شرایط جدید در مذاکرات این باشد که جمهوری اسلامی با توجه به وضعیت فعلی حزبالله و حماس، آنها را کنار بگذارد و سیاست جدیدی در پیش گیرد و به سمت سازش و همزیستی با کشورهای منطقه حرکت کند.»
حسن هاشمیان گفت: « از این منظر من معتقدم که ما در یک مقطع تاریخی قرار گرفتهایم. این حمله شبیه به حمله اسرائیل در سال ۱۹۸۲ به بیروت است که هدفش پایان دادن به شاخه نظامی سازمان فتح بود. بعد از آن، شاخه نظامی فتح عملاً از کار افتاد و دیگر نتوانست مانند سابق عملیات انجام دهد. از این رو، من معتقدم وضعیتی که اکنون در آن هستیم تقریباً مشابه سال ۱۹۸۲ است. حزبالله و حماس دیگر آن حزبالله و حماس سابق نیستند. ضمن اینکه اسرائیل نیز با دقت زیادی عمل میکند.»
او گفت :«اگر جنگ ۲۰۰۶ را با جنگ جاری مقایسه کنیم، میبینیم که اسرائیل این بار سران حزبالله، تسلیحات و پایگاههای مردمی آنها را هدف قرار داده است، نه همه مردم لبنان را. در جنگ ۲۰۰۶ حدود دو میلیون نفر آواره شدند، اما در این جنگ تاکنون حدود ۱۵۰ هزار نفر آواره شدهاند. این نکته بسیار مهم است، زیرا اسرائیل میتواند، همانطور که نتانیاهو گفته بود، به لبنانیها اعلام کند که جنگش با آنها نیست، بلکه با حزبالله است.»
به گفته این تحلیلگر، این موضوع میتواند معادلات داخلی لبنان را نیز تغییر دهد. امروز در شمال لبنان، در شهر طرابلس، مردم جشن گرفتند و به مناسبت خبر کشته شدن حسن نصرالله شادی کردند. بنابراین، حسن نصرالله و جمهوری اسلامی در سراشیبی سقوط قرار گرفتهاند.
حسین آقایی، پژوهشگر امور استراتژیک و روابط بینالملل به ایراناینترنشنال گفت: «حسن نصرالله چه کشته شده باشد و چه نشده باشد، قواعد بازی اسرائیل با حزبالله و جمهوریاسلامی تغییر کرده و ممکن است تا زدن سر مار در تهران پیش برود.»