حسین آقایی، پژوهشگر روابط بینالملل و امور استراتژیک، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت جمهوری اسلامی در ماههای اخیر واکنشی متناسب و موثر به حملات اسرائیل نشان نداده است و این موضوع موجب شده اسرائیل همچنان به حملات خود ادامه دهد.
او افزود: «جمهوری اسلامی از تله زنجیره واکنش میترسد زیرا میداند حلقه آخر زنجیره واکنش، یعنی زدن سر مار در تهران، حمله به تاسیسات اتمی و مراکز نظامی جمهوری اسلامی و ایجاد شورش و بحران در داخل ایران است.»
کامبیز غفوری، روزنامهنگار، در مصاحبه با ایراناینترنشنال به نقش سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی اسرائیل در مقابله با جمهوری اسلامی پرداخت.
غفوری گفت: «اشراف اطلاعاتی اسرائیل بر تحولات ایران نشان میدهد ماموران مرتبط با اسرائیل در ردههای بالای جمهوری اسلامی مشغول به کار هستند.»
محمد ماشینچیان، پژوهشگر ارشد حکمرانی در دانشگاه پیتزبورگ، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت: «ولخرجیهای جمهوری اسلامی برای گروههای تروریستی از جیب مردم ایران، هزینه گزافی به اقتصاد کشور وارد کرده است.»
او افزود آسیبهای اقتصادی سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی به مردم ایران فراتر از کمکهای مستقیم به گروههای نیابتی تهران است.
ماشینچیان با اشاره به تحریمهای بینالمللی و قرار داشتن نام ایران در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی (افایتیاف) تاکید کرد جمهوری اسلامی سالهاست نظام بانکی ایران را فدای حماس و حزبالله کرده است.
آرش آرامش، حقوقدان و کارشناس امنیت ملی، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت: «حزبالله ید طولایی در شرارت، اعمال تروریستی، قاچاق انسان و قاچاق مواد مخدر داشته است.»
او با اشاره به تاریخچه عملیات حزبالله علیه مواضع ایالات متحده افزود حزبالله گروهی «تروریستی و ضدآمریکایی» است و به همین دلیل، دموکراتها و جمهوریخواهان هر دو از کشته شدن نصرالله ابراز خوشحالی کردهاند.
به گفته آرامش، «هر زمان که آمریکا یا اسرائیل با نیروی نظامی قدرتمند علیه جمهوری اسلامی و گروههای نیابتیاش مقابله کردهاند، آنها وادار به عقبنشینی شدهاند.»
مرتضی انواری، تحلیلگر مسائل ایران و آمریکا درباره وضعیت خاورمیانه بعد از کشته شدن حسن نصرالله به ایراناینترنشنال گفت: «معادلات تغییر کرده و جنگ میان اسرائیل و حزبالله به درجه بالاتری رفته است. این در حالی است که کشورهای غربی در هفته گذشته طرح آتشبس ۲۱ روزه را میان اسرائیل و حماس دادند.»
او افزود: «واضح است که غرب نمیخواهد این جنگ گسترش پیدا کند و میخواهند با آتشبس شدت این جنگ را کم کنند. اما اسرائیل در حال پیروز شدن است و اگر همین حالا جنگ متوقف شود، نیروهای حزبالله دوباره بازسازی میشوند و به تداوم جنگ ادامه میدهد.»
به عقیده این تحلیلگر، از سوی دیگر محور مقاومت هم به جایی رسیده که ممکن است جمهوریاسلامی، حزبالله را فدا کرده و آتشبس را قبول کند.
همه اینها در شرایطی است که معادلات خاورمیانه به نفع اسرائیل و ضرر محور مقاومت است.

دوستان و دشمنان حسن نصرالله، دبیرکل پیشین حزبالله لبنان، بر سر هر چیز که با هم اختلاف داشته باشند، در یک مورد با یکدیگر کاملا همعقیدهاند: با کشته شدن نصرالله، چهره خاورمیانه عوض خواهد شد.
اما درست از همین نقطه به بعد، باز هم از یکدیگر فاصله میگیرند زیرا برای جمهوری اسلامی و دیگر دوستان نصرالله این «تغییر» یک معنا دارد و برای اسرائیل و دیگر دشمنان حزبالله معنایی یکسره متفاوت.
تفاوت این دو چشمانداز بینیاز از توضیح است، اما آنچه اکنون مهمتر است توانایی هر یک از طرفین برای حرکت به سوی این دورنماست.
نوشتن فصل جدید تاریخ خاورمیانه اما نه با کشتن حسن نصرالله که با حمله حماس به خاک اسرائیل در ۱۵ مهرماه ۱۴۰۲ (هفت اکتبر ۲۰۲۳) آغاز شد.
جمهوری اسلامی و گروههای نیابتیاش خیلی زود خود را پیروز این نبرد انگاشتند و بیان این امر از سوی اسرائیل را که حمله هفتم اکتبر «بدترین و بزرگترین کشتار یهودیان پس از هولوکاست در جنگ جهانی دوم بوده»، به حساب قدرت خود نوشتند.
احساس این پیروزی البته نیاز به احساسی دیگر هم داشت: بیتفاوتی کامل در قبال جان و زندگی و دار و ندار مردمی که نه تنها امکان ابراز مخالفت با سیاستهای حماس و حزبالله را ندارند، بلکه از آنها بهعنوان سپری انسان در رویارویی با ارتش اسرائیل سوءاستفاده میشود.
درواقع، جز خود حمله روز هفتم اکتبر، جمهوری اسلامی و گروههای نیابتیاش که خود را جبهه مقاومت میخوانند، دیگر نتوانستند هیچ ضربه کاری یا حتی قابلتوجهی به اسرائیل وارد کنند. بزرگترین اقدام این جبهه، شلیک بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک بالستیک و کروز از خاک ایران به اسرائیل بود؛ اقدامی فاقد ارزش نظامی که مخصوصا پس از عملیات تلافیجویانه اسرائیل، به روشنی فاصله تواناییهای نظامی و عملیاتی اسرائیل و جمهوری اسلامی را عیان ساخت.
در مقابل، عملیات اسرائیل فوقالعاده موثر بوده است. اسرائیل پیش از فرارسیدن سالگرد حمله هفتم اکتبر، نه تنها اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس را در تهران و از او مهمتر، حسن نصرالله را همراه با عباس نیلفروشان، معاون عملیات سپاه پاسداران کشت، تیم رهبری هر دو گروه را تقریبا بهطور کامل نابود کرد و بخش بزرگی از نیروها و تاسیسات و انبارهای تسلیحاتی آنها را از بین برد، بلکه این اقدامات را به تحقیرآمیزترین شکل ممکن انجام داد.
ماهیت و ابعاد ضربات اخیر اسرائیل، بهویژه از زمان کشتن فواد شکر در بیروت و اسماعیل هنیه در تهران، اما خواب جمهوری اسلامی و گروههای نیابتیاش را آشفته است. هلالی که گمان میبردند در آستانه بدر کامل است، اکنون با چنان سرعتی تحلیل میرود که به هلال نازک و شکنندهای به نحیفی هلال ماه نو بیشتر شبیه است.
حکومتی که با تکیه بر ثروت ملی ایرانیان و تغذیه گروههای وابسته از سفره مردم ایران، سالها به رجز خواندن و تهدیدهای بیپایه و اساس خو کرده بود، در میدان و در مواجهه جدی تا آنجا پیش رفت که در مقابل چشم جهانیان، در پی کشته شدن و از بین رفتن مهمترین متحدان خود در منطقه، حتی نتوانست از حق خود برای تلافی و انتقام سخن بگوید.
رهبران جمهوری اسلامی، در باورهای خود توجیهاتی برای اتخاذ چنین رویکردی دارند که منافع ناشی از حکمرانی بر ایران و تصاحب و چپاول این ثروت بیکران نیز آنها را در پایبندی به این اصول مصممتر می|کند: اصالت حفظ امالقرا و نظام اسلامی اوجب واجبات است و بر هر چیز دیگر اولویت دارد.
حال و آینده خاورمیانه تغییر کرده است. دستکم در آیندهای قابل پیشبینی که چارچوب زمانی آن را میتوان تا استقرار رییسجمهوری جدید در کاخ سفید امتداد داد، این تغییر چنین رو و سویی خواهد داشت.
رهبران جمهوری اسلامی چندان دربند آبرو و حیثیت نیستند، در مقابل میکوشند در ازای این شکست حقارتبار، فشارها و سرکوبها را در داخل افزایش دهند و همزمان، نیروهای سرخورده نیابتی را که احساس میکنند جمهوری اسلامی به آنها خیانت کرده، با پرداخت پول و دادن وعدههایی کلی همچنان به خود وفادار نگه دارند.
اما آنچه تغییر کرده و جمهوری اسلامی در موقعیتی نیست که بتواند آن را مهار کند این است که اسرائیل به آنچه به دست آورده قانع نیست.
رهبران جمهوری اسلامی، و در راس آنان علی خامنهای و فرماندهان سپاه، معنای پیام اسرائیل را بهتر از هر کس دیگری درک کردهاند و بههمین دلیل، جای تعجبی ندارد که پس از کشته شدن حسن نصرالله ناگهان از خیر انتقام و پاسخ سخت و مجازات درمیگذرند و مقابله با اسرائیل را به حزبالله وامیگذارند.
واکنش اسرائیل، جای تردیدی باقی نگذاشته است که هر اقدامی، پاسخی تندتر را در پی خواهد داشت. جمهوری اسلامی نه در داخل از حمایتی برخوردار است و نه در صحنه جهانی متحدانی واقعی دارد که بخواهد با اتکا به آنها خود را با کشوری دراندازد که نشان داده از رگ گردن به مراکز حیاتی آن نزدیکتر است و نشان داده هر زمان اراده کند قادر است آنچه میخواهد انجام دهد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این مساله بهطور بنیادین با مقاومت جمهوری اسلامی در برابر خواست اکثریت ملت برای گذار از این نظام و استقرار یک نظام دموکراتیک گره خورده است.
شکست حقارتبار حکومتی که در همه زمینهها و از جمله مساله فلسطین در تقابل با اکثریت شهروندان ایرانی و با خیانت به امنیت و منافع ملی ایران و ایرانیان عمل کرده، میتواند فرصتی برای تقویت، انسجام و عمل جمعی اکثریت شهروندان ایران در مقابل جمهوری اسلامی باشد.
دریافتن لحظه فروریختن اقتدار، یا به سخن درستتر توهم اقتدار، میتواند موازنه قوا بین ملت ایران و حکومت جمهوری اسلامی را به سود ملت ایران تغییر دهد.