رییس بسیج جامعه پزشکی: ۹۰ درصد زوجها با مشاورههای ما از سقط جنین دست میکشند



عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، طی سفرش به قطر در مصاحبه با الجزیره گفت: «با اینکه بهدنبال جنگ با تشدید تنش نیستیم اما برای هرگونه سناریویی آمادهایم. اسرائیلیها میتوانند عزم و اراده ما را محک بزنند.» او افزود: «بر این اساس چگونگی حمله پاسخ خود را بررسی خواهیم کرد.»

رسول سنائیراد، معاون سیاسی دفتر خامنهای، با اشاره به احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی گفت: «اصابت قرار دادن مراکز اتمی در معادلات حین و بعد از جنگ میتواند اثرگذار باشد. کما اینکه برخی از سیاسیون احتمال تغییر در سیاستهای راهبردی هستهای را مطرح کردهاند.»

افشین سهرابخان، بازرس کل استان تهران و رئیس بازرسی منطقه یک کشوری، اعلام کرد تولیدکنندگان مواد غذایی اجازه استفاده از اتباع خارجی «چه مجاز و چه غیرمجاز» را ندارند و در صورت بهکارگیری چنین افرادی، غذای تولید شده آنها به عنوان غیراستاندارد و غیربهداشتی به جامعه معرفی خواهد شد.
سهرابخان که به مناسبت ۱۹ مهر، سالروز تاسیس سازمان بازرسی کل کشور صحبت میکرد، گفت این سازمان براساس قانون نظارت بر حسن اجرای امور را برعهده دارد.
این مقام قضایی در شرایطی از نظارت قانونی صحبت میکند که بر اساس ماده ۲ آییننامه اجرایی قانون «اصلاح ماده ۱۳ مواد خوردنی، آشاميدنی، آرايشی و بهداشتی»، شرط اختصاصی برای کارکنان مراکز تهیه و توزیع مواد غذایی و اماکن عمومی، داشتن کارت بهداشت است و در شرایط صدور آن هم، برای اتباع خارجی محدودیتی در نظر گرفته نشده است.
علاه بر اینها، وزارت بهداشت پیشتر اعلام کرده بود اتباع خارجی با ارائه کارت اقامت خود به جای کارت ملی میتوانند برای دریافت کارت بهداشت اقدام کنند.
به این ترتیب، مشخص نیست مقامی قضائی که وظیفهاش نظارت بر اجرای صحیح قانون است چگونه اعلام میکند اتباع خارجی مجاز که کارت اقامت دارند و طبعا شرکتهای مواد غذایی پس از اخذ کارت بهداشت آنان را استخدام کردهاند، اجازه ندارند در این مراکز کار کنند؟
علاوه بر این، این مقام قضایی مشخص نکرده بر مبنای چه قانونی، حضور کارکنان غیرایرانی در مراکز تولید موادغذایی موجب غیراستانداردشدن و غیربهداشتی شدن مواد غذایی تولیدی میشود؟
به بیان دیگر، بر اساس چه ویژگی بهداشتی یا معیار استانداردسنجی، حضور کارکنان غیرایرانی در یک شرکت تولید مواد غذایی، کیفیت مواد غذایی تولیدی را به سطح غیراستاندارد پائین آورده و به لحاظ بهداشتی هم غیرقابل مصرف میکند؟
این نگاه به اتباع خارجی دارای مجوز در ایران که اجازه اقامت، کار و حق زندگی در این کشور را دارند را نمیتوان با توجیهات امنیتی که متوجه اتباع فاقد مجوزهای قانونی میشود، موجه کرد.
نژادپرستی فرهنگی علیه افغانستانیها در ایران
غیربهداشتی و غیراستاندارد خواندن محصولی غذایی که یک فرد غیرایرانی در تهیه آن نقش داشته است، دارای سویههای نژادپرستانه است ولو اینکه فرد گوینده خود به نژادپرستانه بودن آن آگاه نباشد.
علایق نژادپرستانه، در تعریف جدید و در چارچوب ترم «نژادپرستی فرهنگی»، همه انواع برچسبهای کلیشهای را شامل میشود که میتواند گروهبندیهای مختلف غیر بیولوژیک همچون گروههای دینی/مذهبی/زبانی/قومی و فرهنگی را هدف بگیرد.
به این ترتیب در تعریف جدید، نژاد در ترم نژادپرستی، بر اساس گزارههای غیر بیولوژیکی و از منظر سیاسی و اجتماعی تعریف میشود و اندیشه، جریان و یا فردی به نژادپرستی فرهنگی متهم میشود که با نسبت دادن کلیشههای مثبت به گروه قومی/فرهنگی خود و کلیشههای منفی به دیگر گروههای قومی/فرهنگی، به همان تقسیمبندی کلاسیک نژادپرستی یعنی گروههای برتر و پستتر دامن میزند.
در این شرایط، احساسات فرد نژادپرست درباره خودش، چنان آسیبپذیر شده است که احساس میکند تنها از رهگذر بدنام کردن «دیگری» است که میتواند «ارزشهای راستین و خاص» خود را برجسته کند.
در نگاه نژادپرستانه، فرهنگ که عامل اصلی تعیین سرنوشت همه گروههای مردمی دانسته میشود، محتوای معین و غیر قابل تغییری دارد و افراد متعلق به فرهنگهای مختلف شانس چندانی برای تغییر آن ندارند.
در این چارچوب، تلقیای که فرد نژادپرست از «فرهنگ ایرانی» دارد واجد خصوصیات ارزشمندی است که در طول قرنها ثابت مانده است و از آن طرف یک «دیگری» که اینجا افغانستانی است، واجد فرهنگی بدوی شناخته میشود که صرف حضورش در یک کارگاه مواد غذایی میتواند غذای تولیدی آن کارگاه را فاقد کیفیت و سلامت کند.
در این نگاه، افغانستانی در هر جایگاهی که باشد و هرچقدر هم بخواهد ویژگیهای فرهنگی مطلوب فرد نژادپرست را کسب کنند، همچنان یک «افغانی» باقی میماند.
به این ترتیب، نگاه مقام قضایی شاغل در دستگاه بازرسی کل کشور به افغانستانیهای ساکن ایران، که بازتابدهنده نگاه ساختاری کلیت دستگاه حاکمه است، نگاهی نژادپرستانه است چون افغانستانیها به صرف ایرانی نبودن، واجد خصوصیتهای نامطلوب شناخته میشود.
سیاستهای تبعیضآمیز علیه پناهجویان و مهاجران افغانستانی در ایران، که نه تنها بر اساس وضعیت اقامتی آنها، که متاثر از نگاه نژادپرستانه عیله آنان اعمال میشود، ابعاد گوناگونی دارد و صحبتهای مقام بازپرسی کشور تنها جلوهای از این سیاستها را که نقض حقوق بشر و موازین بینالمللی است، بازتاب میدهد.

محدودیتهای ثبتنام در مدارس
کودکان افغانستانی برای ثبتنام در مدارس دولتی یا حضور در دانشگاهها با موانع اداری و قانونی روبهرو هستند. یا به بهانه نداشتن مدارک هویتی مدنظر مدرسه از ثبتنام این کودکان خودداری میشود، یا نسبت به بچههای ایرانی از آنها پول و شهریههای بیشتری درخواست میشود یا در مدرسه و کلاسهای درس با تبعیضهایی مواجه میشوند که مورد تائید و پشتیبانی ساختارهای رسمی است.
عدم ثبتنام کودکان افغانستانی فاقد اوراق قانونی در مدارس در حالی صورت میگیرد که طبق اصل ۱۳۸ قانون اساسی، کودکان فاقد مدرک هویتی که از نظر سنی شرایط نامنویسی و تحصیل در نظام آموزشی رسمی کشور را دارند، حق دارند با دریافت «کارت حمایت تحصیلی» وارد مدارس و نظام آموزشی کشور شوند.
تحصیلات دانشگاهی برای اتباع افغانستانی هم که به شکل پناهجو یا مهاجر و به صورت قانونی در ایران زندگی میکنند رایگان نیست و بسیاری از این دانشجویان برای تحصیلات دانشگاهی با مشکلات متعددی از جمله هزینه بالای تحصیل یا مشکل تمدید روادید اقامتی مواجه میشوند. علاوه بر اینها افغانستانیها در ایران حق تحصیل در ۲۳ رشته و گرایش دانشگاهی و تقریبا اکثر رشتههای فنی و حرفهای را هم ندارند.
تبعیض در حوزه اشتغال
طبق قانون کار ایران، اتباع خارجی میتوانند فقط در شغلهای مجاز که از طرف دولت تعیین میشود فعالیت کنند. در این میان، مهاجران افغانستانی تنها در برخی مشاغل خاص مجاز به کار هستند. این مشاغل در چهارگروه «کورهپزخانه»، «کارهای ساختمانی»، «کارگاههای کشاورزی» و «سایر مشاغل» که شامل شغلهایی از قبیل تولید کود شیمیایی، سوزاندن زباله و... است دستهبندی شده است.

در این شرایط هم بسیاری از کارگران افغانستانی از حقوق و مزایای کاری برابر با کارگران ایرانی برخوردار نیستند و در معرض استثمار قرار دارند و نبود حمایت و حفاظت قانونی این استثمار را سیستماتیک میکند.
فقدان بیمه درمانی و خدمات حمایتی
عدم دسترسی به پوشش بیمهای و حمایتهای اجتماعی، وضعیت اقتصادی و بهداشتی پناهجویان و مهاجران افغانستانی را در ایران پیچیدهتر کرده و آنها را در معرض تبعیض جند لایه قرار میدهد.
و در موردی که در دنیا مطلقا نظیر ندارد، شورای عالی پیوند عضو ایران، قانونی مصوب کرده که بر اساس آن پیوند اندام ایرانیان به اتباع خارجی ممنوع است و مقامات وزارت بهداشت با این عنوان که این قانون برای حفظ حرمت ایرانیها لازم است اجازه نمیدهند حتی در شرایطی که اهدای عضو ممکن باشد و حتی در صورتی که بیمار افغانستانی در خطر مرگ باشد، پیوند عضو انجام شود.
محدودیتهای جغرافیایی و حق سکونت
جمهوری اسلامی، حق انتخاب محل زندگی را از مهاجران و پناهجویان افغانستانی سلب کرده است. زندگی و کار و حتی صرف حضور اتباع افغانستانی در شانزده استان ایران به طور کامل ممنوع است و در ۱۲ استان دیگر نیز در برخی شهرها و منطقهها اقامت آنها ممنوع هست.
افغانستانیهای دارای کارت آمایش (پناهجویان دارای مجوز قانونی) هم فقط حق تردد در استانی را دارند که کارتشان از آنجا صادر شده است و برای سفر به بیرون از استان باید درخواست مجوز کنند و در صورت تائید درخواست، هزینه این مجوز را پرداخت کنند.

سیاستهایی که برای اتباع خارجی تدوین میشود و در عمل با توجه به مهاجرپذیر نبودن ایران، تنها متوجه پناهجویان افغانستانی ساکن ایران میشود، هر روز ابعاد تازهای به خود میگیرد.
در تازهترین مورد، طرحی در کمیسیون امور داخلی مجلس در دست بررسی است که بر اساس آن، اقامت دائم اتباع خارجی در ایران حذف شده و به جای آن سه نوع اقامت موقت یک ساله، سه ساله و هفت ساله برای آنها در نظر گرفته شده است.

بازگشت حسینعلی امیری، رئیس سابق دادگستری استان فارس و قاضی بدنام و ضدیهودی شیراز به این منطقه، اینبار در قامت استاندار فارس. او کسی است که پیشرفت خود در سلسلهمراتب قدرت جمهوری اسلامی را مدیون برخوردهای افراطیاش با یهودیان شیراز است.
ماجرا به ۲۶ سال پیش بازمیگردد، زمانی که حسینعلی امیری رئیس دادگستری فارس بود. در اواخر دهه ۱۳۷۰ بهیکباره اعلام شد که ۱۳ یهودی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شدهاند. اتهامی که جمهوری اسلامی پس از انقلاب بارها و بدون ارائه مدارک معتبر برای برخورد با یهودیان و بهائیان از آن استفاده کرده است.
این بازداشتها در دورهای صورت گرفت که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، اصل هولوکاست و کشتار یهودیان در دوران هیتلر را زیر سؤال میبرد و زمینهساز چنین برخوردهایی با یهودیان در سطوح پایینتر نظام میشد.
در شیراز، شهری که در دهه ۱۳۶۰، شانزده مرد و زن بهائی به اتهاماتی بیاساس از جمله جاسوسی برای اسرائیل از جمله در در میدان چوگان این شهر به دار آویخته شدند، یک دهه بعد و در دهه ۷۰ نیز ۱۳ یهودی به اتهام مشابه بازداشت شدند.
یکی از دو صحنهگردان اصلی این ماجرا، جوان حزباللهی و جویای نامی به نام حسینعلی امیری بود که اکنون از سوی دولت پزشکیان به عنوان استاندار فارس منصوب شده است. امیری به شهری بازمیگردد که ۲۶ سال پیش در آن یکی از صحنهگردانان اصلی توطئهای علیه یهودیان بود. توطئهای که ابعاد جهانی پیدا کرد و حتی علی ربیعی، دستیار اجتماعی پزشکیان و یکی از چهرههای امنیتی آن زمان، به محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت، اعلام کرده بود که اتهام جاسوسی علیه بازداشتشدگان یهودی نادرست است.
صحنهگردان دوم و قدیمیتر این پرونده، اصغر ترابپور، معروف به حاج مجید بود. یکی از قدرتمندترین چهرههای امنیتی فارس در دهه خونین ۱۳۶۰. ترابپور بیش از سه دهه در سمت رئیس زندانهای استانهای فارس، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد فعال بود و زندانیان آن دوران از روایتهای وحشتناکی از شکنجهها در دوران او سخن میگویند.
ترابپور نقش اصلی را در اعدام بهائیان در دهه ۶۰ و همچنین کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در این سه استان، بهویژه در زندان مخوف عادلآباد شیراز بر عهده داشت.
اکنون و با حکم دولت پزشکیان، این دو چهره سالهای وحشتبار استان فارس، بار دیگر در این استان در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند: حسینعلی امیری به عنوان استاندار فارس و اصغر ترابپور، که اکنون از ریاست سازمان زندانها بازنشسته شده است، به عنوان رئیس ستاد دیه این استان.
امیری و ترابپور امروز به جای اینکه به جرم نقض گسترده حقوق بشر در مقابل دادگاه قرار بگیرند در سایه دولت پزشکیان و قوه قضاییه محسنی اژهای مورد توجه و عنایت خاص قرار گرفتهاند. اما مردم فراموش نمی کنند و کشف حقیقت و اجرای عدالت شامل مروز زمان نمیشود.

زرتشت احمدی راغب، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار کرج، در اعتراض به احکامی که در طول دوران تحمل حبس علیه او صادر و به اجرا در آمده، در یازدهمین روز از اعتصاب غذای خود بهسر میبرد.
احمدی راغب که به بیماریهای مختلف از جمله فتق، آرتروز و مشکلات چشمی مبتلاست، از دسترسی به خدمات پزشکی مناسب محروم است.
این آتشنشان و فعال مدنی که از امضاکنندگان نامه استعفای علی خامنهای است، تاکنون بارها بازداشت و به حبسهای طولانیمدت محکوم شده است.
احمدی راغب در تیرماه سال جاری، در پروندهای که با شکایت مسئولان زندان قزلحصار علیه او گشوده شده، به یک سال حبس و دو سال تبعید محکوم شد. در حالی که پیشتر محکومیت پنج ساله احمدی راغب بخشیده شده بود، با اجرای حکم جدید از آزادی او جلوگیری شد.