تحقیقات نشان میدهد بیماریهای روانی در محیط کار، سالانه میلیاردها دلار به اقتصاد جهانی خسارت وارد میکند. گروههای آسیبپذیری چون نیروی کار جوان و والدین شاغل بیشترین تاثیر را از این بحران گرفتهاند.
هوندا و نیسان دوشنبه سوم دیماه از مذاکرات خود برای ادغام این دو شرکت خودروسازی ژاپنی تا سال ۲۰۲۶ خبر دادند.
خبرگزاری رویترز این رویداد احتمالی را «تحولی تاریخی» برای صنعت خودروسازی ژاپن توصیف کرد و نوشت مذاکرات هوندا و نیسان برای ادغام، نشاندهنده تهدیدی است که تولیدکنندگان خودروهای الکتریکی چینی برای خودروسازان باسابقه جهان به وجود آوردهاند.
ادغام احتمالی هوندا و نیسان منجر به تشکیل شرکتی جدید خواهد شد که از نظر میزان فروش خودرو، پس از تویوتا و فولکسواگن در رتبه سوم جهان قرار میگیرد.
ادغام هوندا و نیسان و به اشتراک گذاشتن منابع مشترک آنها منجر به افزایش ظرفیت تولید این دو شرکت میشود و زمینه را برای رقابت نزدیکتر با تسلا و رقبای چینی، نظیر شرکت بیوایدی، فراهم میآورد.
هوندا اکنون دومین و نیسان سومین خودروساز بزرگ ژاپن به شمار میروند و ادغام احتمالی آنها بزرگترین تحولی خواهد بود که صنعت خودروسازی جهان پس از ادغام گروه فیات کرایسلر و شرکت پژو در سال ۲۰۲۱ شاهد آن بوده است.
ادغام فیات و پژو در معاملهای ۵۲ میلیارد دلاری تشکیل شرکت استلانتیس را در پی داشت.
این احتمال نیز وجود دارد که شرکت میتسوبیشی موتورز نیز به فرآیند ادغام نیسان و هوندا بپیوندد. میتسوبیشی که نیسان بزرگترین سهامدار آن است، تصمیم نهایی را در این خصوص در اواخر ژانویه ۲۰۲۵ اتخاذ خواهد کرد.
مدیران عامل سه شرکت هوندا، نیسان و میتسوبیشی سوم دیماه در یک نشست خبری مشترک در توکیو، پایتخت ژاپن، شرکت کردند.
توشیهیرو میبه، مدیرعامل هوندا، در این نشست با اشاره به روندهای نوین الکتریکیسازی خودروها و رانندگی خودکار گفت: «ظهور خودروسازان چینی و بازیگران جدید، تغییرات زیادی در صنعت خودروسازی به وجود آورده است.»
او هشدار داد: «باید تا سال ۲۰۳۰ توانمندیهای لازم را برای رقابت با آنها ایجاد کنیم؛ در غیر این صورت، شکست خواهیم خورد.»
هوندا و نیسان میکوشند از طریق ادغام احتمالی، به فروش ترکیبی ۳۰ تریلیون یِن (۱۹۱ میلیارد دلار) و سود عملیاتی بیش از سه تریلیون یِن (حدود ۱۹ میلیارد دلار) دست یابند.
هوندا و نیسان قصد دارند مذاکرات خود را تا ژوئن ۲۰۲۵ به پایان برسانند و با راهاندازی یک شرکت هلدینگ تا آگوست ۲۰۲۶، زمانی که سهام هر دو شرکت از بورس خارج میشود، فرآیند ادغام را تکمیل کنند.
دانشمندان به موفقیت قابل توجهی در زمینه کاربرد هوش مصنوعی برای صنعت نوشیدنی دست یافتهاند. در یک پژوهش جدید، الگوریتمی هوشمند موفق شده است با دقتی بالاتر از متخصصان انسانی، رایحههای ویسکی را پیشبینی کند و محل تولید آن را در ایالات متحده یا اسکاتلند تشخیص دهد.
به گزارش روزنامه گاردین، این الگوریتم نه تنها در شناسایی محل تولید ویسکی موفق بوده، بلکه توانسته است پنج رایحه اصلی هر نوشیدنی را بهدقت شناسایی و طبقهبندی کند.
این موفقیت، قدمی مهم در ساخت سیستمهای خودکاری است که میتوانند تنها با تحلیل ترکیبات مولکولی، رایحههای پیچیده ویسکی را پیشبینی کنند.
این در حالی است که امروزه، تشخیص رایحههایی مانند چوب، دود، کره یا کارامل از سوی گروههای ارزیاب متخصص انجام میگیرد تا از یکسان بودن طعم و بوی محصولات یک برند اطمینان حاصل شود.
به گفته آندریاس گراسکمپ، سرپرست این پژوهش در موسسه مهندسی فرآیند و بستهبندی فراونهوفر در فرازینگ آلمان، مزیت اصلی هوش مصنوعی در این است که همواره نتایج یکسان و قابل اعتمادی ارائه میدهد.
البته این به معنای حذف متخصصان انسانی نیست. گراسکمپ افزود: «هدف ما جایگزینی حس بویایی انسان نیست، بلکه میخواهیم با بهرهگیری از دقت و ثبات هوش مصنوعی، تواناییهای متخصصان انسانی را تقویت کنیم.»
تجزیه و تحلیل عطر ویسکی کار پیچیدهای است. اکثر رایحههای قوی موجود در این نوشیدنی، از ترکیبات پیچیده شیمیایی تشکیل شدهاند که در بینی با یکدیگر «تعامل میکنند» و حتی همدیگر را میپوشانند تا رایحهای خاص را به وجود آورند.
این «تعاملات»، پیشبینی بوی ویسکی از طریق ویژگیهای شیمیایی آن را به کاری بسیار دشوار تبدیل میکند.
محققان در این پژوهش، به بررسی ترکیب شیمیایی ۱۶ نوع ویسکی معروف آمریکایی و اسکاتلندی از جمله جک دنیلز، میکرز مارک، لافرویگ و تالیسکر پرداختند.
برای تکمیل این مطالعه، یک گروه ۱۱ نفره از ارزیابان متخصص، رایحههای این نوشیدنیها را بهطور دقیق شناسایی کردند. سپس پژوهشگران از تمامی این دادهها برای آموزش الگوریتمهای هوش مصنوعی استفاده کردند.
نتایج این پژوهش که در نشریه «کامیونیکیشن کمیستری» منتشر شد، نشان میدهد الگوریتم طراحیشده با دقتی بیش از ۹۰ درصد میتواند ویسکیهای آمریکایی را از انواع اسکاتلندی آن تشخیص دهد.
به علاوه، این الگوریتم در شناسایی پنج رایحه اصلی هر ویسکی، عملکرد بهتر و پایدارتری نسبت به تمام افراد گروه ارزیاب متخصص داشته است.
محققان در عین حال اذعان کردند دقت این الگوریتم ممکن است هنگام آزمایش نمونههای جدید که در فرآیند آموزش از آنها استفاده نشده، کمی کاهش یابد.
تحلیلهای شیمیایی نشان داد ترکیبات منتول و سیترونلول در شناسایی ویسکیهای آمریکایی که معمولا دارای رایحههای کاراملی هستند، نقش مهمی داشتهاند.
از طرفی، متیل دکانوات و هپتانوییک اسید در تشخیص ویسکیهای اسکاتلندی که اغلب رایحهای دودی یا دارویی دارند، حایز اهمیت بودهاند.
محققان معتقدند کاربردهای این فنآوری میتواند از صنعت ویسکی نیز فراتر رود.
این کاربردها میتواند شامل تشخیص محصولات تقلبی از طریق تفاوت در بوی آنها و نیز یافتن بهترین روشها برای ترکیب پلاستیکهای بازیافتی قدیمی در محصولات جدید است به گونهای که بوی نامطبوع آنها محسوس نباشد.
ویلیام پیولر، مدرس ارشد شیمی در دانشگاه گلاسکو، با اشاره به یافتههای پژوهش اخیر گفت این روش هوش مصنوعی نسبت به ارزیابی انسانی، نتایج پایدارتری ارائه میدهد.
او افزود: «با استفاده از این روش میتوانیم بهسرعت مطمئن شویم که آیا ویسکیهای تولیدشده در دستههای مختلف یا با ترکیبات متفاوت، همچنان طعم و رایحه استاندارد برند را حفظ کردهاند یا خیر. این کار تنها با بررسی ترکیبات شیمیایی نوشیدنی انجام میشود و نیازی به چشیدن آن نیست.»
به گفته او، نکته مهم دیگر درباره ویسکی این است که درک طعم آن بهشدت تحت تاثیر محیط مصرف و سایر عوامل خارجی قرار دارد؛ بنابراین میتوان روی عوامل دیگری که بر درک و پیشبینی طعم در چنین محصولی تاثیر میگذارند، نیز کار کرد.
پژوهش جدید محققان موسسه پزشکی جانز هاپکینز نشان میدهد افرادی که عضله گیجگاهی کوچکتری دارند، ۶۰ درصد بیشتر در معرض ابتلا به زوال عقل قرار میگیرند. این یافته میتواند روشی نوین برای تشخیص زودهنگام زوال عقل در سالمندان ارائه دهد.
اگرچه فراموشی شایعترین نشانه زوال عقل به شمار میرود، اما دانشمندان بهتازگی دریافتهاند که وضعیت جسمانی و قدرت عضلانی میتواند شاخصی مهم در ارزیابی سلامت مغز باشد.
به گزارش هافینگتون پست، این مطالعه که در نشست انجمن رادیولوژی آمریکای شمالی ارائه شد، به بررسی ارتباط میان کاهش توده عضلانی (سارکوپنیا) و خطر ابتلا به زوال عقل پرداخته است.
سارکوپنیا بهعنوان یکی از عوارض طبیعی پیری شناخته میشود و طبق مقالهای که در نشریه «کورنت آپینین این روماتولوژی» منتشر شده، روندی است که از اوایل دهه چهارم زندگی کلید میخورد.
در این فرآیند، توده و قدرت عضلات اسکلتی بهتدریج کاهش مییابد، به طوری که تا دهه هشتم زندگی، افراد ممکن است تا ۵۰ درصد از توده عضلانی خود را از دست بدهند.
بر اساس پژوهشهای پیشین، علائم جسمانی میتوانند نشانههای زودهنگامی از احتمال ابتلا به زوال عقل باشند.
برای مثال، مدت زمانی که یک فرد مسن قادر است روی پا بایستد، با احتمال ابتلای او به آلزایمر ارتباط دارد، بهطوری که علائم ضعف جسمانی میتوانند تا ۹ سال پیش از تشخیص قطعی، نشانهای از خطر بالای ابتلا به این بیماری باشند.
محققان در همین رابطه دریافتهاند که اندازه عضله گیجگاهی که مسئول بستن فک است، میتواند شاخص مهمی برای ارزیابی میزان سارکوپنیا در بدن باشد.
آنها با بررسی اسکن امآرآی مغز ۶۲۱ نفر با میانگین سنی ۷۷.۳ سال به این نتیجه رسیدند که کوچکتر بودن این عضله با افزایش ۶۰ درصدی خطر ابتلا به زوال عقل همراه است.
تیم تحقیقاتی جانز هاپکینز افزود اگرچه این ارتباط لزوما به معنای رابطه علی و معلولی نیست، اما میتواند بهعنوان روشی کارآمد برای غربالگری و تشخیص زودهنگام زوال عقل مورد استفاده قرار گیرد.
مزیت این روش آن است که برای سالمندانی که پیش از این اسکن مغزی انجام دادهاند، بدون نیاز به صرف هزینه یا آزمایشهای اضافی قابل اجرا خواهد بود.
این یافتهها اهمیت توجه به نشانههای جسمانی در تشخیص زودهنگام زوال عقل را برجسته میکند و میتواند به پزشکان در شناسایی افراد در معرض خطر یاری برساند.
اهرام مصر به عنوان یکی از شگفتانگیزترین سازههای جهان، پس از گذشت چهار هزار سال همچنان اسرار خود را حفظ کردهاند. امروزه بیش از ۱۰۰ هرم از این شاهکارهای معماری پابرجا ماندهاند که نشاندهنده قدرت خارقالعاده ساختوساز در مصر باستان هستند.
به گزارش دیلیاستار، هرم بزرگ جیزه با ارتفاع ۱۴۷ متر، از حدود دو میلیون و ۳۰۰ قطعه سنگ ساخته شده است و وزن هر قطعه بین ۲/۵ تا ۱۵ تن است.
به گفته دکتر ایمان غنیم از دانشگاه ویلمینگتون کارولینای شمالی، هر چند هنوز درباره روش دقیق بالا بردن این قطعات سنگین به چنین ارتفاعی میان دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد اما مطالعات اخیر توانستهاند بخشی از این معما را حل کنند.
نظریه اصلی بر استفاده از سطوح شیبدار برای بالا کشیدن سنگها تاکید میکند. این نظریه با کشف بقایای سازههای شیبدار در نزدیکی برخی اهرام تقویت شده است.
دکتر رولاند انمارچ، مدرس ارشد مصرشناسی دانشگاه لیورپول، همراه تیم تحقیقاتی خود به کشف مهمی دست یافتهاند.
آنها در معدن باستانی هاتنوب، جایی که مصریان سنگهای مرمر مورد نیاز برای ساخت اهرام را از آن استخراج میکردند، یک سطح شیبدار کشف کردهاند. این سطح شیبدار که در دل سنگ حفر شده، دارای شیبی معادل ۲۰ درصد است؛ یعنی دو برابر شیبی که مورخان تا پیش از این تصور میکردند مصریان باستان از آن استفاده میکردهاند.
کتیبههای یافت شده در این محل که مربوط به دوران ساخت هرم بزرگ است، نشان میدهد به احتمال فراوان از همین فنآوری در ساخت خود هرم نیز استفاده شده است.
به باور دکتر انمارچ، بدون یک سطح شیبدار بسیار تند، نیاز به ساخت سازهای بزرگتر از خود هرم برای رسیدن به راس آن بوده است: «در آن دوران که میانگین عمر مردم تنها ۳۵ سال بوده، زمان برای سازندگان اهرام اهمیت ویژهای داشته است. آنها میبایست پیش از مرگ فرعون، ساخت خانه ابدی او را به پایان میرساندند. به همین دلیل، عملیات ساخت هرم بلافاصله پس از به تخت نشستن هر فرعون جدید آغاز میشد.»
بر اساس این گزارش، با وجود این فشار و محدودیت زمانی، سازندگان موفق شدند هرم بزرگ جیزه را تنها در مدت ۲۰ سال تکمیل کنند.
فرانک مولر-رومر، باستانشناس موسسه مصرشناسی و مطالعات قبطی مونیخ، در توجیه این سرعت شگفتانگیز ساخت، نظریهای را مطرح کرده است.
او معتقد است مصریان باستان از سیستمی هوشمندانه متشکل از چندین سطح شیبدار در چهار طرف هرم استفاده میکردهاند.
به گفته مولر-رومر، این روش راهحلی منسجم برای ساخت اهرام در کوتاهترین زمان ممکن ارائه میداده است: «انتقال مصالح و کارگران از طریق رود نیل صورت میگرفته است. با این حال، مسیر دقیق رودخانه، شاخههای فرعی و کانالهای آن در آن دوران هنوز برای ما مشخص نیست.»
به گفته دکتر غنیم، در طول هزاران سال، مسیر اصلی رود نیل تغییر کرده و بسیاری از شاخههای آن با گل و لای پر شدهاند. به همین دلیل، دانشمندان هنوز نتوانستهاند تصویر کاملی از شبکه آبی مورد استفاده در ساخت اهرام به دست آورند.
نتایج یک پژوهش تازه نشان میدهد قرنطینههای دوران کرونا با محدود کردن تماس افراد با میکروبهای محیطی، موجب افزایش چشمگیر سطح التهاب در بدن و اختلال در پاسخهای ایمنی شده است.
بر اساس گزارش دیلیمیل، محققان در هلند با انجام مطالعهای گسترده روی هزار و ۸۰۰ نفر، تغییرات قابل توجهی در عملکرد سیستم ایمنی افراد پس از دوره قرنطینه کرونا کشف کردهاند.
نتایج این تحقیق که در مجله فرانتیرز منتشر شده، نشان میدهد افرادی که قبل از قرنطینه در معرض باکتریها و ویروسهای معمول قرار میگرفتند، سطح التهاب متعادلی داشتهاند اما وضعیت پس از قرنطینه، بهطور چشمگیری تغییر کرده و مواجهه با همان عوامل بیماریزا، اکنون منجر به «التهاب بیش از حد» (هایپر اینفلمیشن) میشود.
چرا قرنطینه سیستم ایمنی را تضعیف کرده است؟
به گفته دکتر میهای نتیا، مدیر این پروژه تحقیقاتی در هلند، انسان در زندگی روزمره، مرتب با میکرو ارگانیسمهای مختلف در تماس است: «این تماسها نقشی حیاتی در آموزش سیستم ایمنی بدن دارند و به آن میآموزند چگونه میان عوامل خطرناک و بیخطر تمایز قائل شود.»
به گفته نتیا، بر اساس نتایج این تحقیق، قرنطینه با قطع این تعاملات ضروری، توانایی سیستم ایمنی را در ارائه پاسخهای متناسب مختل کرده و آن را به سمت «واکنشهای التهابی شدید» سوق میدهد.
پیامدهای احتمالی بلندمدت
محققان هشدار میدهند التهاب مزمن میتواند پیامدهای جدی برای سلامت داشته باشد.
مطالعات پیشین نشان میدهند سطوح بالای التهاب خطر رسوب پلاک در دیواره شریانها را افزایش میدهد و میتواند به تنگ شدن رگهای خونی منجر شود.
این وضعیت احتمال ابتلا به بیماریهای قلبی را به طور قابل توجهی بالا میبرد و در درازمدت، میتواند ریسک ابتلا به سرطان و زوال عقل را نیز افزایش دهد.
یافتههای کلیدی
محققان این پژوهش از اکتبر ۲۰۱۹ تا اکتبر ۲۰۲۱، هزار و ۷۹۸ مورد شامل ۳۶۸ نفر در دوران پیش از همهگیری، ۸۵۱ نفر پس از آغاز قرنطینه و پیش از ابتلا به کووید-۱۹ یا دریافت واکسن، ۱۷۵ نفر پس از بهبودی از کرونا و ۴۰۴ نفر پس از تکمیل واکسیناسیون را مورد مطالعه قرار دادند.
از آنجا که افراد مبتلا به اِچآیوی به طور منظم برای بررسی سطح ویروس و میزان التهاب تحت آزمایش خون قرار میگیرند، بخش عمدهای از شرکتکنندگان را تشکیل دادند.
محققان در این مطالعه، سلولهای ایمنی را از نمونههای خون داوطلبان جدا کردند و واکنش این سلولها را در برابر چندین عامل بیماریزای مهم، از جمله باکتری اشرشیاکولای، عوامل ایجادکننده ذاتالریه، باکتری سل و قارچ کاندیدا آلبیکنس مورد بررسی قرار دادند.
فرضیه بهداشت
این یافتهها با «فرضیه بهداشت» همخوانی دارند که میگوید کاهش تماس با عوامل بیماریزا میتواند خطر مشکلات سیستم ایمنی را افزایش دهد.
محققان معتقدند نتایج این مطالعه میتواند توضیح دهد چرا برخی افراد پس از دورههای قرنطینه، واکنشهای شدیدتری به عفونتهای معمولی نشان میدهند.
به باور دکتر نتیا اگرچه قرنطینهها در ابتدای همهگیری ضروری بودند اما درک عمیقتر تاثیر تعاملات اجتماعی بر سیستم ایمنی میتواند به مدیریت بهتر بحرانهای آینده کمک کند.
این یافتهها میتوانند در تدوین سیاستهای بهداشت عمومی متعادلتر و موثرتر در همهگیریهای آتی موثر باشند.
استفاده از ماسک
اگرچه این مطالعه به طور مستقیم تاثیر ماسکها را بررسی نکرده اما نگرانیهایی درباره استفاده طولانیمدت از ماسک وجود دارد.
تجمع باکتریها و ویروسها روی ماسک و تنفس مجدد آنها میتواند به افزایش سطح التهاب در بدن منجر شود.
همهگیری کووید-۱۹ نیز نه تنها این وضعیت را وخیمتر کرده، بلکه نگرش عمومی جامعه نسبت به مشکلات روانی را منفیتر ساختهاست.
بر اساس گزارشهای اخیر فایننشال تایمز، بحران سلامت روان به یک چالش جهانی تبدیل شده که بهویژه نسل جوان را هدف قرار دادهاست. این بحران فراتر از یک مسئله انسانی، به معضلی اقتصادی تبدیل شده که هزینههای سنگینی را از طریق کاهش بهرهوری، هزینههای درمانی و مراقبتی به جوامع تحمیل میکند.
اگرچه تمایل بیشتر افراد به صحبت درباره بیماریهای روانی ممکن است بخشی از افزایش آمار را توضیح دهد، اما شواهد نشان میدهد که افسردگی و اضطراب به واقع در حال افزایش است. این روند صعودی به ویژه پس از همهگیری کووید-۱۹ شتاب بیشتری گرفتهاست.
ریشههای بحران و تاثیر آن بر محیطهای کاری
کارشناسان عوامل متعددی از فشارهای مالی گرفته تا سست شدن روابط خانوادگی و استفاده افراطی از شبکههای اجتماعی را در بروز این بحران دخیل میدانند. این عوامل در کنار یکدیگر، محیط کار را به یکی از اصلیترین کانونهای بروز مشکلات روانی تبدیل کردهاست.
در این میان، بخشهای مالی و حقوقی به دلیل ماهیت پراسترس خود، بیشترین میزان افسردگی و فرسودگی شغلی را تجربه میکنند. تحقیقات نشان میدهد که استرس مزمن در این بخشها نه تنها بر سلامت روان افراد تاثیر میگذارد، بلکه میتواند منجر به کاهش خلاقیت، نوآوری و در نهایت کارایی سازمانی شود.
گروههای آسیبپذیر
مطالعات مایند فوروارد، یک اتحادیه تجاری بینالمللی، نشان میدهد که ریسک ابتلا به بیماریهای روانی با افزایش سن کاهش مییابد، به این معنا که نیروی کار جوانتر در معرض خطر بیشتری قرار دارد. بهویژه نسلی که در اواسط دهه ۲۰۲۰ وارد بازار کار میشود، به دلیل تجربه همهگیری کووید در دوران تحصیل، آسیبپذیری بیشتری دارد.
گروه دیگری که نیازمند توجه ویژه است، والدین شاغل هستند. طبق گزارش دیلویت، تنها در بریتانیا، مشکلات روانی کودکان سالانه هشت میلیارد پوند برای کارفرمایان هزینه در بر دارد. این هزینهها شامل مرخصیهای استعلاجی، کاهش بهرهوری والدین و هزینههای جایگزینی نیروی کار میشود.
نقش کلیدی رهبران سازمانی
تجربه نشان داده که رهبران سازمانی میتوانند نقش مهمی در تغییر فرهنگ سازمانی و نگرش به سلامت روان ایفا کنند. نمونههای موفقی مانند آنتونیو هورتا اوسوریو در بانک لویدز و راب ژوپ در گروه برایت استار با به اشتراک گذاشتن تجربیات شخصی خود، در شکستن تابوهای مرتبط با بیماریهای روانی پیشگام بودهاند. این رویکرد شجاعانه نه تنها به کاهش انگ اجتماعی کمک کرده، بلکه راه را برای گفتگوی باز و صادقانه درباره سلامت روان در محیط کار هموار ساختهاست.
موانع موجود در مسیر بهبود سلامت روان
علیرغم پیشرفتهای اخیر، هنوز موانع جدی بر سر راه بهبود وضعیت سلامت روان در محیط کار وجود دارد. پژوهش موسسه روانپزشکی کینگز کالج لندن نشان میدهد که نگرش عمومی نسبت به سلامت روان پس از همهگیری کووید-۱۹ منفیتر شدهاست. این مسئله میتواند ناشی از افزایش قطبی شدن اجتماعی و این تصور نادرست باشد که برخی افراد از بیماریهای روانی به عنوان بهانهای برای عدم فعالیت استفاده میکنند. این چالش با محدودیت منابع مالی و انسانی برای ارائه خدمات سلامت روان در سازمانها پیچیدهتر نیز شدهاست.
راهکارهای پیشنهادی
برای مقابله با این بحران، همکاری مشترک دولتها و بخش خصوصی ضروری است. دولتها میتوانند با اولویت دادن به سلامت روان در خدمات بهداشت حرفهای عمومی و تضمین دسترسی به مراقبتهای اضطراری، از تلاشهای کارفرمایان حمایت کنند. همچنین شرکتها باید سرمایهگذاری در سلامت روان کارکنان را نه به عنوان یک هزینه، بلکه به عنوان سرمایهگذاری سودآور در نظر بگیرند که میتواند از طریق افزایش بهرهوری، حفظ نیروی کار و بهبود عملکرد مالی، منافع قابل توجهی برای سازمان به همراه داشتهباشد. علاوه بر این، ایجاد برنامههای آموزشی برای مدیران و کارکنان در زمینه شناسایی علائم اولیه مشکلات روانی و نحوه حمایت از همکاران، میتواند گام موثری در جهت پیشگیری و مداخله زودهنگام باشد.