عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس: روسها در مذاکره با آمریکا منافع ایران را هم در نظر میگیرند
عباس مقتدایی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، گفت: « کسانی که تحلیل میکنند آمریکا و روسیه در توافق صلح با اوکراین، بر سر منافع ایران نیز مانند منافع اوکراین معامله خواهند کرد، شناخت عمیقی از کشور و توانمندیهای آن ندارند.»
او افزود: «روسها با ما پیمان استراتژیک دارند و در مذاکره با آمریکا، منافع ایران را هم در نظر میگیرد.»
روزنامه خراسان در گزارشی درباره اجرای «قانون عفاف و حجاب»، نوشت: «عقل سلیم حکم میکند که با توجه به زخمهای اقتصادی و اجتماعی، زمان اجرای قانون فرا نرسیده و به عبارتی چالشهای متعدد معیشتی بر تن رنجور طبقات مختلف مردم، آستانه تحملپذیری را به شدت کاهش داده است.»
در این گزارش آمده: «اصل ساده اولویتها در حکمرانی نشان میدهد تصمیم شورای عالی امنیت ملی درباره تعویق اجرای قانون حجاب به لحاظ اصول اولیه سیاسی و اجتماعی مدبرانه و سنجیده است.»
سومین اسکار سینمای ایران از جایی به ثمر رسید که کسی انتظارش را نداشت.
اما انیمیشن دیدنی شیرین سوهانی و حسین ملایمی با نام «در سایه سرو»، وامدار دههها انیمیشنسازی طراز اول (با شروع جدی این حرکت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در پیش از انقلاب) و همین طور چهرههای تحسین شده در جشنوارههای جهانی نظیر نورالدین زرین کلک است که حالا امروز به سومین مجسمه طلایی سینمای ایران در اسکار میرسد. جایی که در فیلم تکنیک و محتوا به هم پیوند میخورد و در اثری بدون دیالوگ، دنیای بومی و محلی به مایهای جهانی بدل میشود.
فیلم تاثیر عمیق و دردناک جنگ را میکاود که حالا دست از سر یک مرد بر نمیدارد، مردی که از همان شروع فیلم تماشاگرش را شوکه میکند: با شکستن همه چیز و صحنه تکاندهندهای که در آن کلهاش را به آینه میکوبد. این سرآغاز روایتی است که رابطه یک پدر و دخترش را تشریح میکند: دو نسلی که روبهروی هم قرار میگیرند و ظاهرا قرار نیست دیالوگی بین آنها صورت بگیرد.
فیلم در ابتدا از جدایی میگوید؛ جایی که دختر چمدانش را میبندد تا پدرش را ترک کند اما حضور یک نهنگ در ساحل افتاده، همه چیز را تغییر میدهد.
نهنگهایی که به ساحل میآیند و خودکشی میکنند هر از گاه خبرساز میشوند. اینجا این دو فیلمساز از این مفهوم استعاری سود میجویند تا در پایان به نوع دیگری از خودکشی برسند؛ نوعی ایثار.
در نتیجه نهنگ از همان ابتدا با پدر مرتبط میشود (از جمله در صحنه تلاش پدر برای تیر زدن به نهنگ که به شکستن و خرد شدن خودش میرسد) و به گل افتادن نهنگی عظیم با به گل نشستن یک نسل یکی میشود. نسلی که درگیر گذشته است و گریز و گریزی از آن ندارد اما دختر رو به آینده دارد و در آخر به نور میرسد.
این میان فیلم در سه لایه روایت میشود: درون خانه، در ساحل و بر روی آب.
درون خانه با رابطه پیچیده یک دختر و پدرش روبهرو هستیم، در ساحل با یک نهنگ گیر کرده که به کمک احتیاج دارد و در دریا با یک کشتی کوچک که نمادی است از گذشته. ارتباط این سه لایه، جهان فیلم را شکل میدهد و وقایع و شخصیتها از یکی به دیگری در گذر هستند تا در انتها گویی یکی میشوند.
این انیمیشن بدون دیالوگ قصد ندارد همه چیز را واضح و عریان روایت کند، در نتیجه از نوعی ابهام سود میجوید که در انتها به نفع اثر است. با آن که فیلم روایت سادهای دارد، سوالاتی درباره وقایع آن پیش میکشد که پاسخ آنها لزوما واضح و صریح نیست، چرا که سازندگان از رئالیسم معمول پرهیز دارند و اثری استعاری خلق میکنند که در آن تماشاگر را به مشارکت در معنا دعوت میکنند. در نتیجه زمان هم از شکل معمول خارج میشود و فیلم در زمانهای مختلف در نوسان است: از پرش به گذشته و جنگ و واقعهای که رخ داده -که سرآغاز رنجهای شخصیت مرد فیلم است- تا زمان حال سیالی که مثلا در سکانسهای پایانی وقایع زمان حال را به شکل جذابی با وقایع شب قبلش ترکیب میکند تا بیش از پیش مفهوم زمان و مکان از شکل معمول خود خارج شود.
فیلم در روایت احوال درونی شکننده مرد با کمترین نماها موفق عمل میکند. مثلا فقط با یک تمهید پرواز پرندهها را با پرواز هواپیماهای جنگی یکی میکند (با سایههایی که در طول فیلم به خوبی از آنها استفاده شده و در واقع سایهها -از جمله سایه آدمها- به بخشی از روایت بدل میشوند) یا میخ زدن به دیوار (با استفاده درست از صدا که یکی از قوتهای اصلی فیلم است) گویی به میخهایی به درون ذهن پر تلاطم و ترسناک مرد بدل میشوند که تماشاگر در چند ثانیه و با چند نمای حساب شده فرصت ورود به درون پیچیده او را مییابد.
فیلم از شکستن میآغازد اما به نور و امید میرسد، از تلخی زندگی میگوید اما به دریا ختم میشود، از نسلی اسیر و درمانده شروع میکند اما به نسلی میرسد که میخواهد زندگی کند و همه اینها در دل روایتی جذاب شکل میگیرد که با تکنیک دو بعدی پر زحمت دستی در ۲۰ دقیقه تماشاگر را به راحتی با خودش همراه میکند.
محسن اردکانی، مدیرعامل شرکت آبفای تهران، با بیان اینکه «برنامهای برای نوبتبندی آب وجود ندارد»، گفت: «شهروندان مصرف خود را ۲۰ درصد کاهش دهند تا تابستان سختی نداشته باشیم.»
او افزود: «سرانه مصرف هر شهروند تهرانی ۲۵۰ لیتر در شبانهروز و بالاتر از الگوی استاندارد ۱۳۰ لیتری است.»
عباس علیآبادی، وزیر نیرو، گفت: «میانگین بارندگی در کشور در مقایسه با بلند مدت بیش از ۵۰ درصد کاهش یافته و اولویت اصلی جلوگیری از هدر رفت آب است.»
وزیر نیرو افزود: «از طریق بازچرخانی آب در تلاشیم فرصتهای تازه ایجاد و صنایع را متعهد کنیم تا از آبهای غیر متعارف استفاده کنند.»
در روزهای اخیر، نیروی هوایی آمریکا و اسرائیل یک مانور مشترک هوایی را بر فراز دریای مدیترانه برگزار کردند که در آن دهها جنگنده، بمبافکنهای استراتژیک بی۵۲ آمریکا و هواپیماهای سوخترسان شرکت داشتند. این رزمایش شامل تمرین بمباران اهداف دوردست و سوختگیری هوایی بود.
این رزمایش شامل تمرین بمباران اهداف دوردست و سوختگیری هوایی بود. هرچند که مقامات آمریکایی و اسرائیلی رسما اعلام نکردهاند که این تمرین شبیهسازی حمله به ایران است، اما برخی جزئیات منتشرشده نشان میدهد که این مانور میتواند بهعنوان سناریوی تمرینی برای حمله مشترک آمریکا و اسرائیل به اهدافی در داخل ایران تلقی شود.
تمرین سوختگیری هوایی برای افزایش برد بمبافکنها
در این رزمایش، جنگندهها و بمبافکنهای اسرائیلی از هواپیماهای سوخترسان برای افزایش برد عملیاتی خود استفاده کردند. این موضوع نشان میدهد که تمرین موردنظر، شبیهسازی حمله به یک هدف دوردست بوده است.
از آنجا که فاصله اسرائیل تا تاسیسات هستهای ایران بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر است، یکی از چالشهای مهم این کشور در حمله احتمالی به ایران، نحوه رفتوبرگشت بمبافکنها از چنین مسافتی است. استفاده از سوخترسانهای هوایی در این رزمایش، این احتمال را تقویت میکند که تمرین انجامشده، سناریوی حمله به ایران را مدنظر داشته است.
استفاده از بمبافکنهای بی۵۲ در کنار جنگندههای اسرائیلی
نکته مهم دیگر، مشارکت بمبافکنهای بی-۵۲ آمریکا در کنار جنگندههای اسرائیلی عمدتا اف-۱۵آی و اف-۱۶ در این مانور است. بمبافکنهای بی-۵۲ قادر به حمل دهها موشک کروز هستند که میتوانند در یک حمله احتمالی علیه جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار گیرند.
هرچند این بمبافکنها در مقایسه با مدلهای پیشرفتهتر مانند بیدو کمتر برای نفوذ به عمق خاک دشمن استفاده میشوند، اما همچنان در بمباران مناطق فاقد پوشش پدافندی یا اهداف کمعمق نقش مؤثری دارند.
جنگندههای اف-۱۵آی اسرائیل عمدتا قادر به حمل بمبهای سنگرشکن یک تنی هستند. این مسئله در بین کارشناسان اسرائیلی موردبحث بوده که نیروی هوایی این کشور بهتنهایی قادر به نابودی کامل تاسیسات هستهای ایران نیست و برای این کار، نیاز به پشتیبانی لجستیکی و مشارکت مستقیم نیروهای هوایی آمریکا وجود دارد.
در میان هواپیماهای آمریکایی، تنها بمبافکنهای سنگین بی-یک و بی-دو قادر به حمل بمبهای سنگرشکن سنگین جیبییو-۵۷ هستند که هرکدام حدود ۱۴ تن وزن دارند. بنابراین، حضور بمبافکنهای بی-۵۲ در کنار جنگندههای اسرائیلی در این مانور نشان میدهد که نیروهای هوایی دو کشور در حال تمرین بمباران گسترده اهداف دوردست با استفاده از موشکهای کروز هواپایه هستند.
اهداف احتمالی در خاورمیانه
در منطقه خاورمیانه، اهداف بالقوهای که آمریکا و اسرائیل بخواهند آنها را با چنین مانورهایی شبیهسازی کنند، چندان زیاد نیستند. تقریباً تنها تاسیسات هستهای فردو و نطنز، شهرهای موشکی سپاه و برخی پایگاههای هوایی زیرزمینی ایران میتوانند اهداف اصلی این نوع حملات باشند.
پیامهای راهبردی مانور مشترک
افزایش همکاری عملیاتی آمریکا و اسرائیل
بر اساس گزارش رسانههای اسرائیلی، این مانور بزرگترین همکاری نیروهای هوایی آمریکا و اسرائیل در دو سال اخیر محسوب میشود. این مسئله میتواند نشاندهنده افزایش هماهنگی نظامی میان دو کشور در دوره جدید سیاست خارجی آمریکا باشد.
هشدار به جمهوری اسلامی
یکی از اهداف احتمالی این تمرین، ارسال پیام هشدار به جمهوری اسلامی ایران است. آمریکا و اسرائیل میخواهند نشان دهند که ارتش آمریکا بهطور عملیاتی در حال همکاری با اسرائیل است و در صورت لزوم، گزینه حمله مشترک علیه ایران روی میز خواهد بود.
هرچند که در حال حاضر، سیاست دولت ترامپ همچنان بر فشار دیپلماتیک و تحریمهای اقتصادی متمرکز است، اما برگزاری این مانور نشان میدهد که آمریکا خود را برای هر سناریویی آماده نگه میدارد.
همچنین، در هفتههای اخیر، ارتش آمریکا پرواز بمبافکنهای سنگین خود از اروپا به پایگاههای خاورمیانه، ازجمله قطر را علنی کرده است. این اقدام را میتوان در چارچوب راهبرد «نمایش قدرت برای وادار کردن طرف مقابل به تسلیم» تحلیل کرد.
احتمال حملات گستردهتر علیه سپاه و رهبران جمهوری اسلامی
علاوه بر تاسیسات هستهای، یک احتمال دیگر نیز وجود دارد: اسرائیل ممکن است همزمان با حمله به تاسیسات هستهای ایران، فرماندهان ارشد سپاه و مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی، ازجمله شخص علی خامنهای را هدف قرار دهد.
این راهبرد پیشتر در جنگ اسرائیل با حزبالله آزمایش شده است. در آن زمان، یکی از سوالات کلیدی این بود که چگونه اسرائیل میخواهد با زرادخانه موشکی حزبالله که بیش از ۱۵۰ هزار راکت و موشک در اختیار داشت، مقابله کند.
اسرائیل بهجای درگیری طولانیمدت، تصمیم گرفت همزمان با حملات گسترده علیه انبارهای تسلیحاتی حزبالله، رهبران نظامی و سیاسی آن، ازجمله حسن نصرالله و هاشم صفیالدین را هدف قرار دهد. این رویکرد به نحوی طراحی شده بود که جانشینان نصرالله نه زرادخانه موشکی قابلتوجهی در اختیار داشته باشند و نه از ترس سرنوشت رهبرانشان، تمایلی به ادامه جنگ نشان دهند.
با توجه به این الگوی موفق، احتمال دارد که اسرائیل همین استراتژی را علیه جمهوری اسلامی نیز به کار گیرد. در صورتی که سیاست دیپلماسی و مذاکرات با جمهوری اسلامی به نتیجه نرسد، اسرائیل ممکن است با چراغ سبز آمریکا یا حتی در قالب یک عملیات مشترک، بهطور همزمان تأسیسات هستهای، پایگاههای موشکی سپاه و رهبران ارشد جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار دهد تا هم برنامه هستهای آن را نابود کند و هم توانایی حمله تلافیجویانه جمهوری اسلامی را کاهش دهد.