نماینده خامنهای در اردبیل: سریال «معاویه» برای تامین امنیت اسرائیل درست شده



«تصور اینکه جهانی که در آن زندگی میکردم، میتوانست لطیف، دلنشین و آرامشبخش باشد، خارج از توان من بود، پس همانجا ایستادم و گریستم.» از رمان «لوسی»، اثر جامائیکا کینکید
هشت مارس، روز جهانی زن، روزی برجسته برای زنانی است که مرزها را پشت سر گذاشته و در سرزمینهای تازه، برای احیای هویت و آزادی، قلم زدهاند. نویسندگان زن مهاجر، راوی داستانهای شخصی خود و آینهای برای نشان دادن سرگذشت سایر زنان، در تقاطع جنسیت، ملیت و مهاجرت هستند. در دنیایی که ماهیت لایهلایه آنها، در طول قرون و اعصار به کرات نادیده گرفته شده، نوشتن برایشان نهتنها یک انتخاب، بلکه ضرورتی برای بقا و مقاومت است.
تقاطعگرایی و هویت زن نویسنده مهاجر؛ سه هویت درهمتنیده
مفهوم تقاطعگرایی (Intersectionality) نشان میدهد که چگونه هویتهای مختلف، قابلیت ایجاد چالشهای خاص را دارد. در این مبحث، زن بودن، نویسنده بودن و مهاجر بودن، درهمتنیده شده است. برای نویسنده زن ایرانی، این تقاطعها در دو فضای متفاوت شکل میگیرد: ایران، کشوری که زن بودن با تبعیض و سانسور ادبی همراه است، و مهاجرت به سرزمینی جدید؛ جایی که مهاجر بودنِ نویسنده، او را با موانعی جدید روبهرو میکند.
در ایران، نویسندگی بهخودیخود چالشبرانگیز است، اما زن بودن این چالشها را چندبرابر میکند. در صنعت چاپ و نشر در ایران، واژههای زنانه همواره تحت کنترل و محدودیت بوده است؛ نهتنها به دلیل محتوا، بلکه به دلیل ساختاری که همچنان در سلطه دیدگاههای مردسالارانه است. نویسندگان زن ایرانی، بهویژه آنهایی که درباره زندگی زنان، آزادیهای فردی و هویت زنانه مینویسند، همواره با ممیزی و سانسور گسترده مواجه بودهاند.
اما مهاجرت، برخلاف انتظار به معنای پایان یافتن محدودیتها نیست. به عنوان زن نویسنده ایرانی در سوئد، تجربه کردهام که مهاجر بودن در این کشور، یا احتمالا سایر کشورهای میزبان، با نوع دیگری از چالشها همراه است.
در حالی که اینجا سانسور حکومتی وجود ندارد، نامرئی بودن و دشواری دسترسی به بازار نشر، جایگزین آن شده است. نویسندگان مهاجر، مخصوصا اگر به زبان کشور میزبان ننویسند، اغلب در حاشیه قرار میگیرند و گویی دچار نوعی بیخانمانی زبانی میشوند. ناشران و بازار کتاب، کمتر به آثار نویسندگان غیرغربی توجه نشان میدهند، مگر اینکه داستانهای ارائهشده مطابق با کلیشههای رایج از مهاجرت، سرکوب و رنج باشد.
برای زنان نویسنده ایرانی، مهاجرت نه فقط جابهجایی جغرافیایی، بلکه عبور از یک مجموعه محدودیت به مجموعهای دیگر است. در ایران، زنان نویسنده برای اثبات خود و عبور از سد سانسور و سرکوب، ناگزیرند مبارزه کنند. در غرب نیز آنها اغلب در بازار نشر، «قلم»های حاشیهای و کمتر شناختهشده هستند و مرزهای نامرئی تشخیص میدهند که کدام واژهها ارزش خوانده شدن دارند. اگرچه ممکن است زمانی هم مورد توجه قرار بگیرند؛ وقتی روایتهایشان با انتظارات مخاطب غربی همخوانی داشته باشد.

انتشار آثار در تبعید: محدودیتهای تازه در کشور میزبان
برای زنان نویسنده مهاجر، نوشتن در آزادی همیشه به معنای دیده شدن نیست. اگرچه سانسور رسمی وجود ندارد، انتشار آثار در کشور میزبان با چالشهای جدیدی همراه است؛ از کمبود ناشران متخصص گرفته تا کاهش مخاطبان.
رامش صفوی، نویسنده ساکن سوئد، درباره این تجربه به ایراناینترنشنال میگوید: «من، بهعنوان نویسندهای که هم در ایران و هم در تبعید نوشتهام، معتقدم که نوشتن در تبعید، اگرچه آزادی بیشتری دارد و از ممیزی و سانسور مصون است، اما معایب خاص خود را نیز دارد. نویسندگان خارج از کشور با کاهش چشمگیر تعداد خوانندگان مواجهاند.»
به گفته او، برخی ناشران فارسیزبان در تبعید، در مقایسه با ناشران باتجربه داخل ایران، دانش و درک عمیقی از انتخاب و انتشار آثار فارسی ندارند و در مواردی برخوردی سلیقهای نشان میدهند. صفوی اضافه میکند: «علاوه بر این، تمرکز عمده ناشران خارج از ایران بیشتر بر دریافت کمکهای دولتی است تا انتشار آثار باکیفیت که این امر باعث میشود کتابها با اشتباهات فاحش منتشر شوند.»
سانسور، مهاجرت و چالشهای نوشتن در غرب
بسیاری از نویسندگان زن ایرانی به دلیل سانسور و سرکوب خاک خود را ترک کردند، اما مهاجرت همیشه به معنای آزادی کامل نیست. محدودیتهای نوشتن در مهاجرت، نهچندان مرئی، اما همچنان واقعیاند. زنان نویسنده میان مرزها و انتظارها مینویسند؛ میان گذشتهای که حذفشان کرد و آیندهای که هنوز حضورشان را بهطور کامل نپذیرفته است.
ماندانا حیدریان، نویسنده ساکن سوئد در این باره میگوید: «بعد از مهاجرت، وقتی برای نخستین بار قلم در دست گرفتم، خیال میکردم به اقتضای موقعیت جغرافیایی، کلمات بیهراس از سانسور بر کاغذ جاری میشوند و خوانندگان میتوانند بیواسطه با افکار نویسنده روبهرو شوند. اما خیلی زود فهمیدم آزادی نوشتاری در این سوی دنیا نیز لایههای پیچیدهای دارد؛ لایههایی نامرئی که میتوانند به همان اندازه که قبل از مهاجرت میشناختم، محدودکننده باشند، بهخصوص برای زنی که سودای بیان حقیقت در سر دارد.»
او بر این باور است که نوشتن همواره با موانعی روبهروست، موانعی که در غرب و شرق اشکال مختلف و نزد زنان و مردان ماهیتی متفاوت دارند. این نویسنده با این حال میافزاید: «اما جوهره آزادی نوشتاری، ایستادگی خللناپذیر در برابر محدودیتها و پافشاری بر روایت حقیقت است. حقیقتی که گاه برای دیگران ناخوشایند، اما بیان آن برای نویسنده امری حیاتی و غیرقابل انکار است.»
فرصتها و آینده نویسندگی زنان مهاجر ایرانی
با وجود چالشهای فراوان، مهاجرت برای برخی از نویسندگان زن ایرانی فرصتی برای خوانده شدن و تاثیرگذاری بیشتر فراهم کرده است. برخی از آنها موفق شدهاند آثار خود را به زبانهای دیگر ترجمه کنند و از این طریق، به مخاطبان گستردهتری دسترسی پیدا کنند. رسانههای بینالمللی نیز، هرچند با رویکردی گزینشی، در برخی موارد به معرفی و حمایت از نویسندگان مهاجر پرداختهاند.
اما آیا مهاجرت امکان صدای بلندتر را فراهم میکند؟ یا آن را در میان انبوه صداهای دیگر، کمرنگتر میسازد؟ پاسخ به این سوال به عوامل بسیاری بستگی دارد؛ از جمله توانایی نویسندگان در ایجاد شبکههای حمایتی، دسترسی به فرصتهای نشر و پافشاری بر روایتهای اصیل خود، حتی در برابر فشارهای بازار.

هشتم مارس؛ روز نوشتن بدون ترس
زنان نوشتند؛ در تاریکی سانسور، در سکوت اجباری. آنها در تبعیدی که برای بسیاری پایان نوشتن بود، قلم را رها نکردند. نوشتن برایشان تنها یک انتخاب نبود، بلکه راهی برای زنده ماندن و فریاد زدن در جهانی بود که گاه نمیخواست بشنود.
هشتم مارس، تنها بهانه برای تجلیل از زنان نیست؛ بلکه روزی است برای یادآوری قلم زنانی که میان مرزها، زبانها و جهانهایی که یا آنها را سرکوب کرده یا نادیده گرفته، همچنان مینویسند.
آینده چه خواهد شد؟ شاید روزی برسد که زنان بتوانند بدون ترس، بدون محدودیت، بینیاز از عبور از مرزها، در هر جایی که هستند، آزادانه بنویسند. اما تا آن روز، نوشتن همچنان شکلی از مقاومت خواهد بود و مشعل این مقاومت، هرگز خاموش نخواهد شد.

دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، در مصاحبهای با شبکه «فاکس بیزنس» که قرار است یکشنبه پخش شود، گفت که چهارشنبه ۱۵ اسفند، نامهای برای علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی فرستاده و در آن، ترجیح خود را برای مذاکره بر سر یک توافق به جای اقدام نظامی ابراز کرده است.
او اضافه کرد: «گزینه دیگر این است که باید اقدامی انجام داد، زیرا ایران نباید به سلاح هستهای دست یابد.»
دونالد ترامپ با اشاره به ترجیح خود برای توافق با جمهوری اسلامی گفت: «مطمئن نیستم که همه با من موافق باشند، اما ما میتوانیم توافقی انجام دهیم که به همان اندازه خوب باشد که گویی شما از نظر نظامی پیروز شدهاید. اکنون زمان آن فرا رسیده و به هر طریقی، اتفاقی رخ خواهد داد.»
ترامپ درباره متن نامهای که برای خامنهای فرستاده است، گفت: «گفتم که امیدوارم شما مذاکره کنید، چون این برای ایران بسیار بهتر خواهد بود.»
او تاکید کرد: «فکر میکنم آنها خواهان دریافت این پیام هستند.»
ساعاتی پس از پخش این بخش از گفتوگوی رییسجمهوری آمریکا با شبکه فاکس بیزنس، دونالد ترامپ جمعه ۱۷ اسفند به خبرنگاران در کاخ سفید گفت:« در رابطه با ایران خیلی زود اتفاقی رخ خواهد داد.»
او توضیح بیشتری درباره زمان یا ماهیت این اتفاق نداد اما گفت: «ما نمیتوانیم اجازه دهیم ایران سلاح هستهای داشته باشد. امیدوارم آنها توافق و صلح را انتخاب کنند تا رقبا را از دستیابی به سلاح هستهای باز دارد.»
در نخستین واکنش رسمی به سخنان رییسجمهوری آمریکا در گفتوگو با شبکه فاکس بیزنس، هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی در سازمان ملل جمعه۱۷ اسفند اعلام کرد که هنوز نامهای از دونالد ترامپ دریافت نکرده است.
پایگاه خبری بلومبرگ، سهشنبه ۱۴ اسفند گزارش داده بود که ترامپ در تماس تلفنی اخیرش با ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه، خواستار ایفای نقش مسکو بهعنوان میانجی در مذاکرات با جمهوری اسلامی شده است.
این مذاکرات از جمله برنامه هستهای جمهوری اسلامی و همچنین حمایت تهران از گروههای نیابتی خود در منطقه را در برمیگیرد.
از سوی دیگر خبرگزاری رویترز به نقل از یک منبع آمریکایی گزارش داد روسیه پیشنهاد میانجیگری بین آمریکا و ایران را ارائه داده است و ایفای چنین نقشی از مسکو خواسته نشده بوده.
سهشنبه ۱۴ اسفند و ساعاتی پس از انتشار این گزارش، رسانه دولتی زوزدا تایید کرد که پوتین موافقت کرده است در مذاکرات بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده درباره برنامه هستهای، میانجیگری کند.
یوری اوشاکوف، مشاور سیاست خارجی پوتین نیز با تایید این خبر اعلام کرد ایران یکی از محورهای گفتوگوهای اخیر میان مقامات روسیه و آمریکا در ریاض بوده است.
او افزود دو طرف توافق کردهاند مذاکرات جداگانهای درباره این موضوع برگزار کنند.

خامنهای، ۱۹ بهمن تاکید کرد مذاکره با آمریکا «عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه نیست» و «هیچ تاثیری» در حل مشکلات کشور نخواهد داشت.
مسعود پزشکیان، رییس دولت جمهوری اسلامی، ۱۲ اسفند در جلسه استیضاح وزیر امور اقتصادی و دارایی در مجلس، اعلام کرد که شخصا موافق مذاکره با آمریکا بوده اما پس از مخالفت صریح خامنهای و اعلام ممنوعیت این موضوع، از موضع خود عقبنشینی کرده است.
پیش از این بسیاری از مقامات سابق جمهوری اسلامی درباره وابستگی بیش از حد تهران به مسکو هشدار دادهاند و این هشدارها پس از سقوط رژیم بشار اسد در سوریه، بار دیگر مطرح شدند.
روزنامه جمهوری اسلامی، اول اسفند در سرمقاله خود درباره احتمال معامله پوتین با ترامپ بر سر ایران هشدار داد و تاکید کرد منافع ملی کشور ایجاب میکند اقدامات روسیه در چگونگی تعاملش با آمریکا، زیر نظر گرفته شود.
احمد زیدآبادی، فعال سیاسی ملی-مذهبی، نوشت که خطر دوستی پوتین با ترامپ برای ایران بیشتر از خطر دشمنی پوتین با ترامپ است.
همزمان، برخی افراد نزدیک به دولت حسن روحانی، ضمن اشاره به «تحقیر» ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهوری اوکراین در دیدار با ترامپ در کاخ سفید، خود او را مقصر دانستند که در زمان مناسب برای پایان جنگ، مذاکره نکرده است.
دیاکو حسینی، کارشناس مسائل بینالملل و از افراد نزدیک به دولت روحانی، نوشت: «مشاجره تحقیرآمیز زلنسکی و ترامپ ثابت کرد باید قبل از آنکه کارتی برای بازی نماند با او مذاکره و توافق کرد؛ در غیر این صورت هرگز نباید به مذاکره فکر کرد.»
ترامپ و پوتین، ۲۴ بهمن در یک تماس تلفنی ۹۰ دقیقهای، درباره جنگ اوکراین و مسائل خاورمیانه گفتوگو کردند.

زهرا رهنورد، از رهبران در حصر «جنبش سبز»، ضمن انتشار پیامی به مناسبت روز جهانی زن، با اشاره به اجرای حکم شلاق برای مهدی یراحی، خواننده معترض نوشت: «شلاق بر قامت ایستاده هنرمندی چون مهدی یراحی، لکه سیاهی است بر پیشانی حاکمان، که با آب زمزم و کوثر، سفید نتوان کرد.»

پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران، زنان جزو نخستین گروهایی بودند که به دیکتاتوری اعتراض کردند. سردادن شعار «ما انقلاب نکردیم، تا به عقب برگردیم»، کارزار «یک میلیون امضا»، جنبش «زن زندگی آزادی» و مقاومت بند زنان زندان اوین برخی نمونههای مبارزات ۴۶ سال زنان علیه حکومت است.
این مبارزات در دورههای مختلف از جمله همزمان با «روز جهانی زن» در هشت مارس هر سال، از سوی نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی در اشکال گوناگون سرکوب شده است.
طی این مدت زنان معترض به تمامیتخواهی و زنستیزی جاری در ایدئولوژی و قوانین رسمی جمهوری اسلامی، با احکام سنگین از جمله زندان، شلاق، اعدام، محرومیتهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی مواجه شدند.
با وجود افزایش سرکوبها، زندانی شدن صدها زن فعال سیاسی و مدنی و صدور احکام اعدام برای وریشه مرادی، پخشان عزیزی و شریفه محمدی، سه نفر از زندانیان سیاسی در ایران، زنان همچنان به مبارزه برای دستیافتن به خواستههایشان ادامه میدهند.
در این میان، بند زنان زندان اوین که حدود ۸۰ زندانی سیاسی را در خود جای داده به یکی از نمادهای مقاومت زنان در برابر استبداد حاکم بر ایران تبدیل شده است.

فریاد بلند آزادی
بند زنان اوین محل نگهداری زندانیان زنی است که با پایان بازجوییها در بازداشتگاههای امنیتی یا برای تحمل دوران حبس به زندان اوین منتقل شدهاند.
این بند در مناسبتهای مختلف شاهد حرکتهای اعتراضی بوده و همواره در مسیر مبارزات مردمی علیه جمهوری اسلامی گام برداشته و در مواردی پیشگام حرکتهای اعتراضی شده است.
زنان محبوس در این بند که در سالهای گذشته از آن با عنوان «خط مقدم زن، زندگی، آزادی» یاد میکنند، همواره تلاش کردهاند به شیوههای مختلف به مبارزات خود در زندان ادامه دهند و فریاد بلند آزادی سر دهند.
یکی از زنانی که تجربه تحمل بیش از یک سال حبس را در این بند دارد، با تاکید بر این که برای حفظ امنیت خود نمیخواهد نامش فاش شود، تجربه خود را چنین روایت میکند: «خلاف آنچه بسیاری بدون تجربه حبس کشیدن درباره زندانها بر زبان میرانند، زندانیان پس از پایان بازجویی و شکنجه در بازداشتگاههای نهادهای ناامن در ایران، وقتی به بند عمومی منتقل میشوند، تمام تلاش خود را برای حفظ روحیه مبارزه در تمامی ساعتهای حبس خود به کار میگیرند.»
این زندانی سیاسی پیشین اضافه کرد زنان مرتب ورزش میکنند. برخی بهنوبت مشغول تمیز کردن بند و تعدادی نیز بهنوبت مشغول آماده کردن صبحانهاند و جلسات نمایش و نقد فیلم یا کتابخوانی و مقالهخوانی برگزار میشود.
او اضافه کرد: «اینها را باید در کنار مقاومتهای زنان زندانی در اوقات خوشی و ناخوشی با سردادن شعار، اعتصابهای اعتراضی و رقصیدن در چشم استبداد تجسم کرد. زنان زندانی در بیرون از زندان به مبارزه مشغول بودند و در بند زنان اوین هم به معنای واقعی زندگی و مبارزه جاری است و ادامه دارد.»

نوشتن نامهها و بیانیههای اعتراضی، تحصن و اعتصاب غذای جمعی، اعتراض به صدور و اجرای احکام اعدام، سر دادن شعار علیه مسئولان در زمان بازدید از زندان؛ اینها تنها بخشی از اعتراضات زنان زندانی محبوس در زندان اوین طی ماههای گذشته بهشمار میروند.
یکی از زنان زندانی سیاسی که مدت کوتاهی را در بند زنان اوین سپری کرده بود، در روایت خود از یکی از اعتراضات زنان زندانی در اوین به ایراناینترنشنال میگوید: «دی پارسال که مقامات قضایی برای بازدید به بند زنان نزدیک شدند، ما و دیگر زندانیان سیاسی سرودهای انقلابی خواندیم و چشم در چشمشان ایستادیم، شعارهایی "زن، زندگی، آزادی" و "مرگ بر دیکتاتور" سردادیم.»
یکی دیگر از زنان زندانی سیاسی پیشین نیز به شرط فاش نشدن هویت خود گفت: «در کنار تمام مبارزات زنان زندانی و مطالعات و گفتوگوها و آموختنها، وقتی به چشم خود دیدم قاضیها و مسئولان جنایتکار چگونه در برابر اعتراضها پا به فرار گذاشتند، تازه معنای مبارزه را فهمیدم. من در زندان مبارزه واقعی را زیستم.»
در دیماه ۱۴۰۲ نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، در نامهای از زندان بازدید مقامهای قضایی جمهوری اسلامی از بند زنان زندان اوین را به تشکیل دادگاهی مردمی از سوی زندانیان علیه عوامل قضایی دخیل در جنایتها تشبیه کرد.

نه به اعدام
از میان سه زن زندانی سیاسی محکوم به اعدام در ایران که از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به مرگ محکوم شدهاند، شریفه محمدی در بند زنان زندان لاکان رشت و وریشه مرادی و پخشان عزیزی در بند زنان اوین بهسر میبرند.
از دیگر سو، یکی از موضوعاتی زنان زندانی در اوین همواره به خاطر آن در مسیر مبارزه گام برداشتهاند، پافشاری بر شعار «نه به اعدام»، با هدف لغو احکام اعدام برای تمامی زندانیان با هر اتهامی بوده است.
زنان زندانی در اوین جزو اولین گروه از زندانیانی هستند که پس از آغاز بهکار کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در بهمن ۱۴۰۲ از سوی زندانیان سیاسی زندان قزلحصار کرج، با این حرکت اعتراضی همراه شدند.
این کارزار که با گذشت بیش از یک سال با حمایت نهادهای حقوق بشری، فعالان حقوق بشر و سازمانهای بینالمللی روبهرو شده است، یکی از بزرگترین حرکتهای اعتراضی در راستای توقف صدور و اجرای احکام اعدام در ایران بهشمار میرود و نقش چشمگیر زنان زندانی در ادامه آن به وضوح مشخص است.
«بند زنان اوین، هم صدا و هم پیمان، تا لغو حکم اعدام، ایستادهایم تا پایان»، «نه تهدید، نه سرکوب، نه اعدام، دیگر اثر ندارد، جمهوری اعدامی یک خواب خوش ندارد»، برخی از شعارهایی است که در ماههای گذشته بارها در حیاط بند زنان اوین سرداده شده است.
زنان زندانی در اوین، بارها از دل همین بند و بیخ گوش استبداد از مردم خواستند با شعارهای «نه به اعدام» و «آزادی زندانی سیاسی» با آنها همراه شوند.
در پاسخ به همین درخواستها، شماری از فعالان مدنی و خانوادههای زندانیان محکوم به اعدام، در سهشنبههای چند هفته گذشته و همزمان با کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، در برابر زندان اوین تجمع کردند.
تلاش جمهوری اسلامی برای شکستن اتحاد
نهادهای امنیتی در ماههای گذشته بارها و به شیوههای گوناگون تلاش کردهاند با بر هم زدن اتحاد میان زنان زندانی سیاسی که با عقاید و گرایشات فکری متفاوت زندانی شدهاند، بین آنها فاصله ایجاد کنند.
آنها همواره تلاش کردهاند از طریق ماموران امنیتی، مسئولان زندان، خبرگزاریهای حکومتی و رسانههای وابسته به نهادهای امنیتی، دست به تخریب زنان زندانی و زیر سوال بردن مبارزات موثر آنها علیه استبداد بزنند.
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی که از بیش از یک دهه پیش تجربه حبس در زندانهای ایران را دارد، شهریور ۱۴۰۳ در نامهای از زندان در پاسخ به صحبتهای فائزه هاشمی رفسنجانی درباره فضای بند زنان اوین، زندان را «ماکتی از جامعه بزرگتر آنسوی دیوار» توصیف کرد.
او در بخشی از این نامه نوشت: «مناسبتها را دور هم مینشینیم. از سالگرد کشتار خونین ۱۳۶۷ تا هشت مارس. از یک مه تا سالگرد خیزش انقلابی ۱۴۰۱. جلسات بحث و تحلیل، کلاسهای آموزشی در باب فمینیسم و بررسی احکام اعدام، دیدن فیلمهای اجتماعی به صورت گروهی و فردی و آموزش زبان و بررسی اتفاقات روز جامعه و جهان، برگزاری شب شعر و جلسات ادبی و معرفی و تحلیل کتاب و ورزش گروهی.»
آتنا دائمی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی پیشین نیز همان زمان در یادداشتی در این خصوص نوشت: «بند زنان زندان اوین به گواهی کارنامه و عملکرد خود، از کانونهای مهم مقاومت جنبش مردم ایران است.»

سر برود، جان برود، آزادی هرگز نرود
زنان زندانی در اوین، همچون دیگر زنان آزادیخواه در ایران بارها در اعتراضات خود شعارهایی از جمله «سر برود، جان برود، آزادی هرگز نرود» سردادند و بر مقاومت و ایستادگی تا رسیدن به آزادی و برابری تاکید کردهاند.
زنانی که تنها بهدلیل باورها، عقاید و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی یا به واسطه دادخواهی به زندان افتادهاند و با شجاعت در مسیر رسیدن آزادی و برابری و رسیدن به روز دادخواهی گام برمیدارند.
زینب جلالیان، قدیمیترین زندانی سیاسی زن در ایران در هجدهمین سال از حبس ابد، مریم اکبریمنفرد در شانزدهمین سال حبس و زنانی از جمله فاطمه سپهری و ناهید شیرپیشه، نمادهای دیگری از مقاومت در برابر سرکوب هستند که در دیگر زندانهای ایران بهسر میبرند.
در مقابل، جمهوری اسلامی و نهادهای سرکوبگر آن در هیچ دورهای اعتراضات زنان زندانی را تحمل نکردهاند و هر بار به طریقی تلاش کردهاند صدای آنها اعتراض آنها را خاموش کنند.
نهادهای امنیتی و قضایی در بیش از یک دهه گذشته بارها با سرکوب، پروندهسازی و احکام تازه، تبعید، فرستادن تنبیهی به سلول انفرادی، ضربوشتم، محرومیت انضباطی از حق تماس تلفنی و ملاقات با خانواده و وکیل و دیگر مجازاتها، پاسخ اعتراض آنها را داده است.
در ماههای گذشته نیز مقامهای قضایی و امنیتی و مسئولان سازمان زندانها تلاشهایشان را در راستای تعطیلی بند زنان اوین یا انتقال زندانیان سیاسی زن به دیگر زندانهای ایران افزایش دادهاند.
با وجود این تلاشها، زنان زندانی در اوین همراستا با دیگر زنان و مردان مبارز و همزمان با هشتم مارس، روز جهانی زن، همچنان به مبارزات خود در جهت مقاومت در برابر جمهوری اسلامی و نابودی بنیاد ستم و استبداد در ایران ادامه میدهند.


در پی حضور زنان بدون حجاب اجباری در مراسم اهدای جایزه معماری و طراحی داخلی ایران، رییس پلیس امنیت عمومی، بدون اشاره به جزییات گفت به دستور دادستان تهران، با تمامی برگزارکنندگان، مجریان و افرادی که در سالن مراسم «اعمال خلاف اخلاق و عفت عمومی» انجام دادند، «برخورد سریع و قاطع» شد.
مجید فیض جعفری جمعه ۱۷ اسفند گفت: «پلیس برای ارتقای امنیت شهروندان با کسی تعارف ندارد و با کسانی که عامدانه و بدون توجه به قوانین، اعمال خلاف قانون انجام میدهند برخورد قاطعانه میکند.»
علی صالحی، دادستان تهران نیز پیش از این از برخورد قضایی با برگزار کنندگان، مجریان و افرادی خبر داد که به گفته او، در سالن مراسم اهدای جایزه معماری، «اعمال خلاف عفت عمومی» انجام دادهاند.
صالحی گفته بود تعدادی از زنان در این مراسم بدون رعایت حجاب شرکت کردند و «موازین اخلاقی و قانونی در آن رعایت نشده» بود.
مراسم دوازدهمین جایزه طراحی داخلی ایران با عنوان «چهارمین شب معماران»، اول بهمن ۱۴۰۳ با حضور بیش از ۵۰۰ نفر در سالن همایشهای کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
بر اساس ویدیویی که در روزهای گذشته در رسانههای اجتماعی منتشر شده، گروهی از داوران و شرکت کنندگان زن، بدون روسری و شال در این رویداد حضور پیدا کردند.
پیش از این نیز مقامات قوه قضاییه از برخورد با برگزار کنندگان برنامههایی خبر دادهاند که زنان بدون حجاب اجباری در آنها حضور یافتهاند.
در یک نمونه، هیوا سیفیزاده، خواننده زن ایرانی، شامگاه پنجشنبه ۹ اسفند، هنگام اجرا در «عمارت روبهرو» در تهران، با یورش نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از آن، این مجموعه فرهنگی در منطقه چهارراه ولیعصر تهران اعلام کرد تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهد بود.
احمد خاتمی، عضو فقهای شورای نگهبان، جمعه ۱۷ اسفند گفت: «در هفته گذشته دو کنسرت بیحجابها برگزار شد. اینها میخواهند کاری کنند حجاب فراموش شود.»
او اضافه کرد: «تا خون در بدن داریم نخواهیم گذاشت این اتفاق بیفتد. ما فدایی قرآن و دین هستیم.»
همزمان، گزارشها حاکی از آن است که ارسال پیامکهای مربوط به زیر پا گذاشتن حجاب اجباری و به دنبال آن، تشکیل پرونده قضایی برای شهروندان در ایران نیز افزایش یافته است. این پیامکها از سوی نهادهای مختلف جمهوری اسلامی از جمله قوه قضاییه ارسال میشوند.
وبسایت دیدبان آزار در گزارشی به نقل از تعدادی از زنان در ایران نوشت که مقامات جمهوری اسلامی بهدلیل نادیده گرفتن مقررات حجاب اجباری از سوی این زنان، پیامکهای اخطار را برای پدرانشان ارسال کردهاند.
همزمان با ادامه این برخوردها، ۱۴ اسفند، ۲۰۹ نماینده مجلس شورای اسلامی با امضای طوماری خطاب به محمدباقر قالیباف، رییس مجلس، خواستار ابلاغ قانون موسوم به «عفاف و حجاب» شدند.
این درخواست یک روز پیش از آن صورت گرفت که فولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، خواستار لغو کامل و دائمی قانون حجاب اجباری و سایر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان در ایران شد.