پژوهشهای جدید درباره نقش یک داروی ارزانقیمت سرطان در درمان کودکان مبتلا به اوتیسم
دوم آپریل که امسال برابر با ۱۳ فروردین است، به عنوان روز جهانی آگاهی از اوتیسم نامگذاری شده. پیشرفت قابل توجه در عملکرد زبانی و ارتباطی کودکان مبتلا به اوتیسم با استفاده از داروی لوکوورین، افقهای جدیدی را پیش روی متخصصان و خانوادههای افراد اوتیستیک قرار داده است.
روند پیشرفت در حوزه برابری جنسیتی و حقوق زنان همچنان کُند و نگرانکننده است. بررسیهای اخیر در شصت و نهمین نشست کمیسیون مقام زن در مقر سازمان ملل متحد، تصویری از چالشهای پیشرو و ضرورت بهکارگیری اقدامات جدی را ترسیم میکند.
با روند کنونی پیشرفت و حتی در صورت پایبندی کامل به تعهدات بینالمللی، دختری که امروز متولد میشود، باید تقریبا تا ۴۰ سالگی صبر کند تا شاهد تحقق برابری جنسیتی در ترکیب مجالس قانونگذاری باشد.
او در ۶۸ سالگی شاهد ریشهکن شدن ازدواج کودکان خواهد بود و متاسفانه هرگز پایان فقر شدید برای زنان و دختران را نخواهد دید، هدفی که با سرعت کنونی، ۱۳۷ سال زمان خواهد برد.
این آمار بخشی از تحلیلی است که تابیتا مورتون، مدیر اجرایی دفتر زنان سازمان ملل در بریتانیا، در نشریه مترو منتشر کرده است.
مساله نگرانکنندهتر، گسترش واکنشهای منفی نسبت به برابری جنسیتی، افزایش مقاومتها و تعمیق چالشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است؛ روندی که دستاوردهای پیشین در این حوزه را با تهدید جدی مواجه کرده است.
شصت و نهمین نشست کمیسیون مقام زن
در شصت و نهمین نشست کمیسیون مقام زن که هفته گذشته در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک برگزار شد، نشانههایی از امیدواری محسوس به چشم میخورد.
مورتون که در این نشست حضور داشت، آن را از نظر اهمیت در حوزه برابری جنسیتی همتراز با اجلاس سالانه تغییرات اقلیمی توصیف کرد؛ نشستی که میزبان سران کشورها، رهبران کسب و کار، فعالان و گروههای حمایتی بود.
نشست امسال اهمیت ویژهای داشت، چرا که با بزرگداشت سیامین سالگرد تصویب سند تاریخی «اعلامیه و برنامه اقدام پکن» از سوی رهبران جهان همراه بود؛ سندی که همچنان یکی از جامعترین و آیندهنگرترین چارچوبها برای پیشبرد برابری جنسیتی به شمار میرود.
این سند ۱۲ حوزه بحرانی را در بر میگیرد که شامل فقر، آموزش، سلامت، خشونت علیه زنان، درگیریهای مسلحانه، اقتصاد، تصمیمگیری، سازوکارهای نهادی، حقوق بشر، رسانه، محیط زیست و کودکان دختر است.
اکنون، در سال ۲۰۲۵، با وجود تهدیدهایی که چشمانداز جهانی حقوق زنان را با مخاطره روبهرو کرده است، نشست اخیر کمیسیون مقام زن روزنهای از امید را به نمایش گذاشت.
کشورهای عضو سازمان ملل در مراسم افتتاحیه این نشست متعهد شدند بهجای وعدههای صرف، دست به اقدامات عملی بزنند تا برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان محقق شود.
مبارزه با فقر، گام نخست رسیدن به برابری
مورتون معتقد است برای تحقق این هدف، ابتدا باید زنان را از چرخه فقر خارج کرد. بر اساس یافتههای پژوهشی بنیاد جوزف راونتری، حدود شش میلیون نفر در بریتانیا در وضعیت فقر شدید بهسر میبرند که بهمعنای زندگی با کمتر از ۴۰ درصد درآمد متوسط است.
در این میان، زنان آسیبپذیرتر هستند، زیرا نهتنها بهطور معمول دستمزدی کمتر از مردان دریافت میکنند، بلکه احتمال بیشتری دارد که مسئولیت تکوالدی را بر عهده داشته باشند؛ وضعیتی که آنها را بیش از پیش در معرض خطر فقر قرار میدهد.
ریشهکن کردن این مشکل مستلزم راهبردی چندوجهی است که باید شامل سرمایهگذاری در آموزش و همچنین تعهد صنایع و کسب و کارها به کاهش شکاف جنسیتی باشد.
«دستمزد برابر برای کار برابر» اصلی بنیادی است و اجرای قویتر قوانین دستمزد برابر و شفافیت بیشتر در ساختارهای پرداخت ضروری است.
انقلاب در نظام مراقبتی و مقابله با خشونت جنسیتی
افزون بر این، در این نشست بر ضرورت تحول اساسی در نظام مراقبتی تاکید شد. این تحول باید نگاه به مراقبت را از هزینه به سرمایهگذاری تغییر دهد.
پژوهشهای سازمان زنان ملل متحد نشان میدهد یکچهارم مادران شاغل بهناچار شغل خود را بهدلیل کمبود امکانات نگهداری از کودک رها میکنند. همچنین، بیش از یک چهارم مادران علیرغم میل خود، ساعات کاریشان را کاهش دادهاند.
نکته حیاتی دیگر، لزوم پایان دادن به خشونت مبتنی بر جنسیت است. پیشگیری و آموزش، اجرای کارزارهای آگاهیبخشی عمومی و برنامههای آموزشی، تشویق شاهدان به نقشآفرینی و حمایت از خدمات متمرکز بر بازماندگان باید در اولویت قرار گیرند.
اگرچه این حوزهها بزرگ و چالشبرانگیز هستند، اما مقاومت و اتحاد زنان در سراسر جهان امیدوارکننده است. آنها نهتنها برای حفظ پیشرفتها، بلکه برای از بین بردن هرچه بیشتر نابرابریهای نظاممند تلاش میکنند.
مورتون در پایان مطلب خود تاکید کرد راهکار اصلی، انتخاب کنشگری بهجای انفعال و امیدواری بهجای یاس است.
از نگاه او، برابری جنسیتی تنها مسیر پیشرفت است، مسیری که نهتنها برای زنان و دختران، بلکه برای آینده بشریت ضروری به شمار میآید.
یافتههای یک پژوهش تازه، باورهای رایج درباره فواید کاهش وزن را به چالش میکشد و این پرسش جدی را مطرح میکند که آیا آنچه برای سلامتی مفید میپنداریم، گاهی میتواند نتیجهای معکوس داشته باشد؟
در سالهای اخیر، انواع روشهای کاهش وزن مانند رژیمهای غذایی، روزهداری متناوب، جراحیهای لاغری و بهتازگی تزریق آمپولهای کاهش وزن، به شکل گستردهای تبلیغ شدهاند.
این تبلیغات بر این باور استوار است که رسیدن به وزن مناسب، عنصری ضروری برای حفظ سلامت عمومی بدن محسوب میشود.
کاهش وزن و افزایش خطر مرگ
مطالعات متعددی رابطه میان تغییرات وزن و میزان مرگ و میر، بهویژه در افراد چاق مبتلا به بیماریهای قلبی را مورد بررسی قرار دادهاند.
نتایج این پژوهشها معمولا نشان میدهند که اضافه وزن بیش از حد برای سلامتی مضر است و به همین دلیل، توصیه میشود افرادی که از چاقی و مشکلات قلبی رنج میبرند، اقدام به کاهش وزن کنند.
با این حال، وبسایت کانورسیشن در گزارشی با استناد به یافتههای یک مطالعه تازه، این فرضیه را به چالش کشید.
بر اساس نتایج این پژوهش، کاهش وزن قابل توجه و بیش از ۱۰ کیلوگرم میتواند خطر مرگ زودرس را در افراد چاق مبتلا به بیماریهای قلبی-عروقی افزایش دهد.
این مطالعه بر پایه دادههای بیش از هشت هزار شرکتکننده در بانک زیستی بریتانیا (UK Biobank) انجام شده که منبعی جامع برای تحقیقات پزشکی به شمار میرود و دادههای ژنتیکی را شامل میشود.
در این پژوهش، محققان تغییرات وزن را بهطور میانگین طی یک دوره ۹ ساله بررسی کردند؛ با این حال، برای برخی از شرکتکنندگان، این تغییرات با سرعت بیشتری رخ داده است.
پیچیدگی رابطه میان وزن و سلامت قلب
این یافتهها یک تناقض را برجسته میکند؛ از یک سو، هم چاقی و هم بیماریهای قلبی-عروقی بهطور مستقل خطر مرگ زودهنگام را افزایش میدهند و از سوی دیگر، در افراد چاق مبتلا به بیماریهای قلبی-عروقی، کاهش وزن که با هدف بهبود سلامتی انجام میشود، میتواند نتیجهای عکس در پی داشته باشد.
ارتباط میان وزن بدن و بیماری بسیار پیچیده است. اگرچه چاقی زمینهساز مشکلات قلبی-عروقی است، اما مطالعات نشان دادهاند که خطر مرگ زودهنگام در افراد لاغر مبتلا به نارسایی مزمن قلبی، همچنین در بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر که وزنشان دچار نوسان است، افزایش مییابد.
میزان چاقی در جهان در حال افزایش است، اما تمرکز صرف بر کاهش وزن ممکن است راهکار مناسبی نباشد.
برای اثربخشی فرآیند کاهش وزن، باید عوامل متعدد و متنوعی که به افزایش وزن منجر میشوند و از فردی به فرد دیگر متفاوتند، مورد توجه قرار گیرند.
ژنتیک نقش مهمی در تنظیم اشتها و متابولیسم ایفا میکند و بر عوامل مرتبط با سبک زندگی مانند پرخوری، کمتحرکی و انتخابهای نامناسب غذایی که منجر به چاقی میشوند، تاثیر میگذارد.
در این پژوهش، محققان نتوانستند تمامی عوامل زمینهساز چاقی شرکتکنندگان یا روشهای مورد استفاده آنها برای کاهش وزن را بررسی کنند.
این محدودیت به این معناست که نمیتوان با قطعیت مشخص کرد کدامیک از راهکارهای کاهش وزن، چه از نظر مدت زمان، نوع رژیم غذایی یا میزان فعالیت بدنی، خطرات بیشتری را برای افراد چاق مبتلا به بیماریهای قلبی-عروقی به همراه دارد.
بازنگری در شاخص توده بدنی
بر اساس یافتههای این پژوهش، رویکرد متعارف به وزن سالم با استفاده از شاخص توده بدنی (BMI) ممکن است برای همه افراد مناسب نباشد.
شواهد زیادی نشان میدهند که این شاخص با محدودیتهایی مواجه است؛ بهگونهای که برخی افراد میتوانند وزنهای بالاتر از حد نرمال را بدون بروز پیامدهای منفی برای سلامت، تحمل کنند.
بنابراین پرسش اصلی این نیست که وزن باید با چه سرعتی کاهش یابد؛ بلکه این است که سرعت مناسب کاهش وزن برای هر فرد با توجه به شرایط خاص او چقدر باید باشد.
با توجه به شواهد کنونی، تعیین دقیق محدوده وزن ایدهآل که در مقیاس جهانی برای سلامتی مفید باشد، امکانپذیر نیست. با این حال، الگوهای جالب توجهی در کشورهای مختلف در حال ظهور است.
برای مثال، تونگا، کشوری جزیرهای در اقیانوس آرام جنوبی، با وجود شیوع بالای چاقی، نرخ مرگ و میر مرتبط با بیماریهای قلبی بسیار کمتری نسبت به بسیاری از کشورهای اروپایی دارد که چاقی در آنها کمتر شایع است.
تونگا همچنین سطح پایینتری از مصرف الکل و خودکشی را نسبت به اکثر کشورهای اروپایی گزارش میکند.
رویکرد چندبعدی به سلامت
سلامتی مفهومی چندبعدی است که هم جنبههای جسمی و هم روانی را در بر میگیرد. تغییر رویکرد از تمرکز صرف بر کاهش وزن به سمت تندرستی و شادی کلی میتواند مزایای سلامتی پایدارتری به همراه داشته باشد.
مقابله با چاقی نیازمند رویکردی جامع است که تمامی عوامل زمینهای موثر در این وضعیت را مورد توجه قرار دهد.
نتایج این پژوهش حاکی از آن است که باید در توصیههای عمومی درباره کاهش وزن، بهویژه برای افراد مبتلا به بیماریهای قلبی-عروقی، بازنگری اساسی صورت گیرد.
بهجای تاکید یکجانبه بر کاهش وزن، ضروری است به سلامت کلی فرد توجه شود و راهکارهای شخصیسازی شده برای هر بیمار با توجه به شرایط خاص او در نظر گرفته شود.
این یافتهها همچنین بر اهمیت انجام پژوهشهای بیشتر در زمینه ارتباط پیچیده میان وزن، سلامت قلب و میزان مرگ و میر تاکید میکند.
در نهایت، سیاستهای بهداشت عمومی باید تنوع زیستی و فرهنگی را مدنظر قرار دهند و بهجای اتخاذ رویکردهای یکسان برای همه، راهکارهای متناسب با شرایط افراد و جوامع گوناگون ارائه دهند.
آموزش عمومی باید به سمت ارائه تعریفی جامعتر از سلامتی حرکت کند که دربرگیرنده عوامل متعدد جسمی، روانی و اجتماعی باشد.
پژوهشگران دانشگاه پلیتکنیک فدرال زوریخ در تحقیقی تازه دریافتهاند که حساسیت مردان به «احساس انزجار» با افزایش سن بیشتر میشود. این یافته میتواند توضیحی علمی برای آنچه معمولا بهعنوان «بدخلقی» در مردان مسن شناخته میشود، ارائه دهد.
به گزارش نشریه تایمز، یافتههای این پژوهش که بهتازگی در مجله «سایکولوژیاندبیهیویر» منتشر شده، نشان میدهد واکنش انزجار در انسانها نقشی حفاظتی دارد و بهعنوان ساز و کاری طبیعی برای جلوگیری از تماس با مواد مضر، غذاهای فاسد و عوامل بیماریزا عمل میکند.
تفاوتهای جنسیتی در حساسیت به انزجار
نکته جالب اینجاست که زنان در سنین جوانی نسبت به مردان، واکنشهای انزجاری شدیدتری نشان میدهند.
محققان معتقدند این تفاوت ریشه در نیاز زیستی زنان به محافظت از خود و جنین احتمالی در سالهای باروری دارد. حس انزجار قویتر در زنان باعث میشود از منابع احتمالی آلودگی و عفونت دوری کنند.
به گفته این محققان، کاهش خطر ابتلا به عفونتها و اجتناب از خطرات در دوران باروری برای زنان از اهمیت ویژهای برخوردار است که میتواند منجر به سطح بالاتری از حساسیت و ترس بیشتر از آلودگی در مقایسه با مردان شود.
همگرایی حساسیت با افزایش سن
این مطالعه که با تحلیل دادههای جمعآوری شده از بیش از ۲۸ هزار نفر انجام شده، حاکی از آن است که در سنین بالاتر، تفاوتهای جنسیتی در واکنش به انزجار کاهش یافته یا حتی از بین میرود.
آسیبپذیری بیشتر در برابر عفونتها با افزایش سن باعث میشود سطح انزجار مردان که در ابتدا پایینتر بوده، افزایش یابد و به سطح زنان نزدیک شود.
به گفته پژوهشگران، در مراحل بعدی زندگی، با کاهش احتمال بارداری در زنان، نیاز زیستی به احتیاط نیز کاهش مییابد؛ در نتیجه، تفاوت در سطوح انزجار میان زنان و مردان کمتر میشود.
در این پژوهش، شرکتکنندگان باید پاسخهای خود را به پرسشنامه کوتاهی از «مقیاس حساسیت به انزجار غذایی» ارزیابی میکردند.
برای نمونه، آنها باید احساس خود را درباره «قرار دادن غضروف حیوانی در دهان» در طیفی از «اصلا انزجارآور نیست» تا «بهشدت انزجارآور است» رتبهبندی میکردند.
همچنین شرکتکنندگان میزان ترس خود از امتحان غذاهای ناشناخته (فود نئوفوبیا)، نگرانیهای خود درباره آلودگی غذایی (مانند سالمونلا در تخممرغ) و نگرانیهای عمومیتر درباره آلودگی را مورد ارزیابی قرار میدادند.
احتیاط ذاتی و آسیبپذیری فیزیکی
یافتههای این پژوهش نشان میدهد نوعی احتیاط ذاتی با افزایش سن در مردان ظاهر میشود که با آسیبپذیری فیزیکی بیشتر آنها همراه است.
این در حالی است که زنان معمولا این تجربه را زودتر و در سالهای باروری خود پشت سر میگذارند.
پژوهشگران در همین رابطه گفتند: «مطابق با نتایج مطالعات پیشین، تحلیل دادهها حاکی از آن است که در میان شرکتکنندگان جوان و میانسال، زنان نسبت به مردان حساسیت بیشتری به انزجار، ترس از غذاهای ناآشنا، نگرانیهای بهداشتی مرتبط با غذا و ترس از آلودگی نشان میدهند.»
آنها افزودند: «با این حال، شواهد نشان میدهد این تفاوتهای جنسیتی در گروههای سنی بالاتر کاهش مییابد یا بهکلی از بین میرود.»
این پژوهش تلاشی علمی برای درک بهتر تغییرات رفتاری مرتبط با سن در انسانها است و میتواند دیدگاههای جدیدی درباره تکامل رفتارهای محافظتی و تفاوتهای جنسیتی در واکنشهای زیستی ارائه دهد.
یافتههای اخیر محققان نشان میدهد شیرینکنندههای مصنوعی موجود در نوشابههای کمکالری و محصولات رژیمی میتواند مغز را فریب دهد و به افزایش اشتها منجر شود. این اثر در افراد مبتلا به چاقی بهمراتب شدیدتر است.
به گزارش دیلیمیل، پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در مطالعهای نوین دریافتهاند مصرف شیرینکنندههای بدون کالری، که بهطور گسترده در محصولات رژیمی و بدون قند استفاده میشود، میتواند به افزایش فعالیت مناطق مرتبط با گرسنگی در مغز بینجامد.
این یافتهها که در مجله «نیچر متابولیسم» منتشر شده، تناقضی آشکار با باور عمومی درباره کمک این محصولات به کاهش وزن ایجاد میکند.
در این پژوهش، محققان با بررسی واکنش ۷۵ نفر به سه نوشیدنی مختلف، آب خالص، محلول حاوی سوکرالوز (شیرینکننده مصنوعی) و محلول حاوی شکر، توانستند تاثیرات مصرف این مواد را بر فعالیت مغزی و هورمونهای مرتبط با اشتها ارزیابی کنند.
پژوهشگران هر شرکتکننده را در سه جلسه جداگانه مورد آزمایش قرار دادند. در هر جلسه، فرد یکی از نوشیدنیها را مصرف میکرد و قبل و بعد از آن، تصویربرداری مغزی، آزمایش خون و سنجش میزان گرسنگی از طریق پرسشنامه انجام میشد.
نتایج تصویربرداری مغزی نشان داد پس از مصرف محلول سوکرالوز، فعالیت در بخشی از مغز به نام هیپوتالاموس افزایش مییابد. هیپوتالاموس منطقهای از مغز است که فرآیندهای زمینهای بدن مانند دما، خستگی و بهویژه سطح گرسنگی را کنترل میکند.
همچنین بر اساس تصاویر، سوکرالوز باعث افزایش ارتباط بین هیپوتالاموس و سایر بخشهای مغز مرتبط با انگیزه و تصمیمگیری میشود. این اثرات بهویژه در افراد مبتلا به چاقی بسیار مشهودتر بود.
کتلین آلانا پیج، متخصص غدد درونریز و دیابت و از نویسندگان این پژوهش، در توضیح این موضوع گفت شیرینکنندههای مصنوعی نوعی «ناهماهنگی» در مغز ایجاد میکنند.
به گفته او، اگر بدن بهدلیل شیرینی یک ماده، انتظار دریافت کالری داشته باشد، اما کالری مورد انتظار را دریافت نکند، این امر میتواند شیوه آمادهسازی مغز برای تمایل به مصرف این مواد را در طول زمان تغییر دهد.
آزمایشهای خون نیز نتایج قابل توجهی به همراه داشت. هنگامی که شرکتکنندگان محلول حاوی شکر واقعی را مصرف کردند، بدن آنها هورمونهایی ترشح کرد که با کاهش اشتها مرتبط هستند. اما هنگام مصرف سوکرالوز، این هورمونها ترشح نشدند.
پیج افزود این هورمونها نقش مهمی در سیگنالدهی به مغز دارند و به آن اطلاع میدهند که بدن کالری دریافت کرده و باید احساس گرسنگی کاهش یابد.
این در حالی است که در آزمایشها، سوکرالوز چنین تاثیری نداشت و جالبتر اینکه این تفاوت در پاسخهای هورمونی بین سوکرالوز و شکر، در افراد مبتلا به چاقی بهمراتب بارزتر بود.
یکی از نکات جالب توجه در این پژوهش که نیازمند بررسیهای بیشتر است، واکنش متفاوت زنان به سوکرالوز بود؛ بهگونهای که پس از مصرف این شیرینکننده، تغییرات قابل ملاحظهتری در فعالیت مغزی آنها مشاهده شد.
سوکرالوز که بهصورت اتفاقی در آزمایشگاه یک دانشمند بریتانیایی در دهه ۱۹۷۰ میلادی کشف شد، حدود ۶۰۰ برابر شیرینتر از شکر معمولی و عملا فاقد کالری است.
یافتههای پژوهش اخیر پیامدهای مهمی برای مصرفکنندگان محصولات رژیمی دارد. طبق نتایج این تحقیق، زمانی که مغز طعم شیرین را احساس میکند، انتظار دریافت کالری دارد. وقتی این انتظار برآورده نمیشود، نوعی ناهماهنگی در سیستم عصبی-هورمونی بدن به وجود میآید.
این ناهماهنگی میتواند با گذشت زمان، الگوهای غذایی و میل به غذا را تغییر دهد و به افزایش اشتها و در نهایت افزایش وزن منجر شود. به بیان دیگر، محصولاتی که با هدف کاهش وزن مصرف میشوند، ممکن است در درازمدت، نتیجهای کاملا معکوس داشته باشند.
هرچند این شیرینکنندهها در کوتاهمدت میتوانند کالری دریافتی روزانه را کاهش دهند، اما تاثیرات طولانیمدت آنها بر سیستمهای تنظیم اشتها و متابولیسم بدن، پیچیدهتر از آن چیزی است که تصور میشد.
در حالی که یافتههای این مطالعه، ارتباط میان مصرف شیرینکنندههای بدون کالری و افزایش اشتها و چاقی را نشان میدهد، باید توجه داشت که برخی پژوهشها به نتایج متفاوتی رسیدهاند.
با وجود این نتایج متناقض، متخصصان تغذیه و سلامت همچنان جایگزینهای قند را بهعنوان گزینهای مناسب برای شکر معرفی میکنند.
دلیل این توصیه آن است که این مواد، برخلاف شکر معمولی، خطر ابتلا به مشکلاتی همچون دیابت نوع دو، بیماریهای قلبی، سکته مغزی، افزایش وزن و پوسیدگی دندان را به میزان قابل توجهی کاهش میدهند.
از این رو، به نظر میرسد تحقیقات گستردهتری در این زمینه مورد نیاز است تا ابعاد مختلف این موضوع روشنتر شود.
با افزایش سن، فرآیندهای حیاتی پاکسازی مغز که برای عملکرد صحیح آن ضروری است، دچار اختلال میشود. پژوهشگران دانشگاه واشینگتن در سنت لوییس، در مطالعهای تازه موفق شدند با تقویت سیستم دفع ضایعات در مغز موشهای مسن، بهبود قابل توجهی در عملکرد حافظه آنها ایجاد کنند.
به گزارش وبسایت ساینس اِلِرت، این پژوهش که نتایج آن در مجله سل منتشر شده، بر رگهای خاصی در اطراف مغز به نام سیستم لنفاوی مننژ متمرکز است.
این رگها بخشی از سیستم لنفاوی بزرگتر بدن هستند که مسئولیت دفع ضایعات و کمک به سیستم ایمنی را بر عهده دارند.
سیستم لنفاوی مننژ، پاکبان اصلی مغز
محققان با استفاده از یک درمان پروتئینی هدفمند روی موشهای مسن، به رشد و بهبود عملکرد رگهای لنفاوی مننژ آنها کمک کردند.
در آزمایشهای بعدی، موشهای تحت درمان در مقایسه با موشهای درمان نشده، عملکرد حافظه بهتری نشان دادند.
این یافتهها ارتباط مستقیمی با بیماریهای تخریب کننده عصبی مانند آلزایمر دارد؛ شرایطی که در آن مغز سالمندان، عملکردهای حافظه و تواناییهای شناختی خود را از دست میدهد.
این پژوهش تازه میتواند سرنخهایی برای کند کردن یا پیشگیری از زوال عقل ارائه دهد.
کیونگدوک کیم، عصبشناس دانشگاه واشینگتن در سنت لوییس، تاکید کرد عملکرد صحیح سیستم لنفاوی برای سلامت مغز و حافظه بسیار حیاتی است.
او بر این باور است که درمانهایی که از سلامت سیستم دفع ضایعات بدن حمایت میکنند، میتوانند برای مغزِ در حال پیر شدن بهطور طبیعی، فواید قابل توجهی به همراه داشته باشند.
کشف پیامهای هشدار در سلولهای ایمنی
تیم پژوهشی همچنین دریافت که پروتئینی به نام اینترلوکین-۶ بهعنوان نوعی پیام هشدار از سوی سلولهای ایمنی مغز، موسوم به میکروگلیا، مورد استفاده قرار میگیرد.
این پیام هشدار زمانی ارسال میشود که سیستم پاکسازی مغز با فشار بیش از حد یا اضافهبار مواجه شود.
علاوه بر تقویت حافظه موشها، درمان سیستم لنفاوی سطح اینترلوکین۶ را کاهش داد، باعث بازگرداندن نظم به این بخش از سیستم ایمنی شد و از بخشی از آسیبهای مغزی ناشی از استرس میکروگلیا جلوگیری کرد.
مزیت دسترسی به سیستم لنفاوی مننژ
یکی از جنبههای مهم دیگر این پژوهش، رگهای لنفاوی مننژ هستند که در خارج از مغز قرار دارند؛ بنابراین میتوان آنها را بدون پیچیدگی عبور از سد خونی-مغزی که به محافظت از مغز کمک میکند، هدف قرار داد.
جاناتان کیپنیس، عصبشناس دانشگاه واشینگتن در سنت لوسیس، در همین رابطه گفت سد فیزیکی خونی-مغزی اثربخشی درمانها برای اختلالات عصبی را محدود میکند.
به گفته او، هدف قرار دادن شبکهای از رگها در خارج از مغز که نقش حیاتی در سلامت آن دارند، موجب بهبود عملکرد شناختی در موشها شده است؛ دستاوردی که میتواند راه را برای توسعه درمانهای موثرتر در پیشگیری یا بهتعویق انداختن زوال شناختی هموار کند.
مشابهت با تحقیقات پیشین
این یافتهها بهخوبی با پژوهشهای قبلی همخوانی دارد؛ مطالعاتی مانند آنچه در سال ۲۰۲۲ صورت گرفت و در آن، حافظه موشها از طریق تزریق مایع مغزی-نخاعی تقویت شد؛ همان مایعی که رگهای لنفاوی مننژ، ضایعات آن را پاک میکنند.
کیپنیس افزود ممکن است نتوانیم نورونها را احیا کنیم، اما میتوانیم بهینهترین عملکرد آنها را از طریق تنظیم رگهای لنفاوی مننژ تضمین کنیم.
این یافتهها، نکات مهمی را درباره چگونگی اختلال در شبکههای ارتباطی طبیعی مغز زمانی که مواد سمی بهدرستی پاکسازی نمیشوند و امکان تجمع پیدا میکنند، روشن میسازد.
این وضعیت بیشباهت به انباشت زباله روی خطوط راهآهن و جلوگیری از حرکت قطارها نیست.
این پژوهش تازه نقش اساسی سیستم دفع ضایعات در عملکرد مغز را برجسته میکند و افقهای تازهای را برای درمان اختلالات شناختی مرتبط با سن میگشاید.
درک عمیقتر از مکانیسمهای پاکسازی مغز میتواند زمینهساز توسعه رویکردهای درمانی نوینی برای بیماریهای تخریبکننده عصبی شود؛ بیماریهایی که امروزه بهعنوان یکی از چالشهای جدی جوامع سالمند شناخته میشوند.
بر اساس گزارش نیویورک پست، تحقیقات گسترده دکتر ریچارد فرای، متخصص مغز و اعصاب کودکان، نشان میدهد این دارو که به طور معمول برای کاهش عوارض جانبی شیمیدرمانی تجویز میشود، میتواند تاثیرات چشمگیری در بهبود ویژگیهای اوتیسم داشته باشد.
نیاز به راهکارهای درمانی نوین
اختلال اوتیسم طیف گستردهای از ویژگیها را شامل میشود که بر نحوه یادگیری، رفتار، ارتباط و تعامل افراد با دیگران تاثیر میگذارد.
آمارها نشان میدهند تشخیص اوتیسم در ایالات متحده با افزایش چشمگیر ۱۷۵ درصدی بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲ مواجه بوده است. بر اساس گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها (CDC)، در حال حاضر از هر ۳۶ کودک در آمریکا، یک نفر در طیف اوتیسم قرار دارد.
پژوهشگران دلایل متعددی را برای این افزایش مطرح کردهاند: بالا رفتن آگاهی عمومی و حمایتهای اجتماعی که منجر به غربالگری بیشتر شده، تغییر در روشهای تشخیصی، تحولات سیاستگذاری، عوامل محیطی و گسترش تعاریف تشخیصی.
با افزایش موارد تشخیص، نیاز به راهکارهای درمانی موثر و کارآمد نیز بیش از پیش احساس میشود.
کشف یک رویکرد نوآورانه
در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، دکتر فرای با مشاهده الگوهای متمایزی در کودکان اوتیستیک، مسیر پژوهشی نوینی را آغاز کرد.
این متخصص مغز و اعصاب کودکان در ایالت آریزونا متوجه تفاوتهای بیوشیمیایی در مغز این کودکان شد.
همزمان، پژوهشهای تازه نشان داد بسیاری از کودکان با اختلالات عصبی-تکاملی، سطح پایینی از فولات (ویتامین B9) در مغز خود دارند؛ وضعیتی که به عنوان کمبود فولات مغزی (CFD) شناخته میشود.
این یافتهها، دکتر فرای را به سمت بررسی لوکوورین به عنوان یک گزینه حمایتی امیدبخش هدایت کرد.
دانشمندان همچنین دریافتند بسیاری از این کودکان، اتوآنتیبادیهای گیرنده فولات آلفا (FR⍺) را حمل میکنند که انتقال صحیح فولات به مغز را مسدود میکنند.
یک مطالعه نشان داد بیش از ۷۵ درصد کودکان مبتلا به اوتیسم دارای این اتوآنتیبادیها هستند، در حالی که تنها ۱۰ تا ۱۵ درصد کودکان بدون این اختلال، چنین وضعیتی دارند.
دکتر فرای با آزمایش بیماران خود، دریافت که بسیاری از آنها دارای اتوآنتیبادیهای گیرنده فولات آلفا هستند.
او درمان برخی از آنها را با لوکوورین آغاز کرد؛ دارویی که اغلب برای تسکین عوارض جانبی درمانهای سرطان استفاده میشود.
لوکوورین که از اسید فولیک مشتق میشود، نوعی فولات و ویتامین بی ضروری است که به بدن در ترمیم و ایجاد سلولهای جدید و سالم کمک میکند.
پژوهشها نشان دادهاند درمان بیماران مبتلا به کمبود فولات مغزی با این دارو، میتواند با عبور از سد ایجاد شده به وسیله اتوآنتیبادیهای گیرنده فولات آلفا، سطح فولات مغز را افزایش دهد.
بسیاری از بیماران دکتر فرای پس از شروع درمان با لوکوورین، بهبود چشمگیری را تجربه کردند.
او یکی از موارد درمانی خود را کودکی توصیف کرد که فقط در گوشهای مینشست و دچار تشنج میشد.
این کودک اگرچه پس از درمان کاملا به حالت طبیعی برنگشت اما توانست با خانوادهاش ارتباط برقرار کند، با برادرش بازی کند و تشنجهایش نیز بهبود یافت.
بازگشت توانایی تکلم و بهبود مهارتهای ارتباطی
دکتر فرای چشمگیرترین نتایج را در کودکان غیرکلامی مبتلا به اوتیسم مشاهده کرد که پس از درمان توانستند صحبت کنند.
در یک کارآزمایی بالینی در سال ۲۰۱۲، فرای و تیمش لوکوورین را روی ۴۴ کودک مبتلا به اوتیسم و دارای اتوآنتیبادیهای گیرنده فولات آلفا آزمایش کردند. یکسوم از کودکان تحت درمان با این دارو، بهبود قابل توجهی در مهارتهای زبانی خود نشان دادند.
در مطالعه دیگری که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، فرای ۴۸ کودک مبتلا به اوتیسم و اختلالات زبانی را بررسی کرد. نیمی از آنها لوکوورین دریافت کردند، در حالی که نیمی دیگر دارونما گرفتند.
پس از ۱۲ هفته، کودکانی که این دارو را مصرف کرده بودند، در مقایسه با گروه کنترل، «بهبود در شاخصهای ارتباط کلامی» نشان دادند؛ به ویژه در افرادی که اتوآنتیبادیهای گیرنده فولات آلفا داشتند.
اخیرا در یک مورد شگفتانگیز، کودک نوپای مبتلا به اوتیسم غیرکلامی که به والدینش گفته شده بود هرگز صحبت نخواهدکرد، تنها سه روز پس از شروع مصرف دارو، اولین کلمات خود را بر زبان آورد.
دکتر فرای تاکید کرد که لوکوورین به تنهایی درمان کاملی برای اوتیسم نیست. بیماران او همزمان با مصرف این دارو، سایر مداخلات درمانی مانند تحلیل رفتار کاربردی و گفتار درمانی را نیز دریافت میکردند.
به اعتقاد او، برای دستیابی به نتیجه مطلوب، باید جنبههای مختلف درمانی را با هم به کار گرفت زیرا نقش اصلی لوکوورین، افزایش اثربخشی و تسریع روند سایر درمانهاست.
تیم دکتر فرای اکنون در حال بررسی این موضوع است که آیا لوکوورین میتواند به بهبود سایر ویژگیهای مرتبط با اوتیسم، مانند توانایی برقراری ارتباط کمک کند یا خیر.
او در کودکان بزرگتر تحت درمان با این دارو افزایش تواناییهایشان در درک مفاهیم و کاربرد پیچیدهتر از زبان را مشاهده کرد.
دکتر فرای معتقد است این پیشرفتها در مهارتهای زبانی، نقش مهمی در بهبود تعاملات اجتماعی دارد. یافتههای این گروه همچنین حاکی از تاثیر مثبت لوکوورین بر افزایش تمرکز و کاهش رفتارهای تکراری در بیماران است.
مطالعات دیگر نشان میدهند این دارو ممکن است برای افراد مبتلا به سندروم داون، اسکیزوفرنی، برخی اختلالات تشنجی و حتی زوال عقل نیز مفید باشد.
ارتباط ژنتیکی و رویکرد پیشگیرانه
دکتر فرای بر این باور است که موفقیت لوکوورین در درمان کودکان مبتلا به اوتیسم، دیدگاه ارزشمندی درباره عوامل زمینهای این اختلال ارائه میدهد.
مطالعات او نشان میدهند حدود نیمی از کودکان دارای اتوآنتیبادی فولات، مادرانی با شرایط مشابه دارند. به نظر میرسد این کودکان با مشکل دوگانه کمبود فولات پیش و پس از تولد مواجه هستند.
تیم تحقیقاتی دکتر فرای در حال بررسی الگوهای زیستی مرتبط با اوتیسم و انتقال آنها از نسلی به نسل دیگر است، حتی در مواردی که نسل قبل ویژگیهای اوتیستیک آشکاری نداشتهاند.
هدف اصلی این پژوهشگران، شناسایی این وضعیت در والدین و درمان آنهاست. این رویکرد میتواند به پیشگیری از اوتیسم یا کاهش چشمگیر شدت آن در فرزندان کمک کند.
مسیر پیش رو
لوکوورین دهههاست که برای کاهش اثرات مضر درمانهای سرطان استفاده میشود. با وجود امکان تجویز این دارو برای موارد دیگر، اغلب پزشکان به دلیل ناآشنایی با کاربردهای آن در درمان اوتیسم، تمایلی به تجویز آن ندارند.
دکتر فرای در حال حاضر در حال آزمایش شکل تازهای از لوکوورین است. او امیدوار است این فرمولاسیون نوین بتواند مجوز رسمی سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) را برای درمان اختصاصی اوتیسم دریافت کند.
دکتر فرای به خانوادههای دارای فرزند مبتلا به اوتیسم توصیه میکند با پزشکان متخصص درباره فواید بالقوه لوکوورین گفتوگو کنند.
تجربه بالینی او نشان میدهد پیشرفت درمانی کودکان، ارتباط مستقیمی با مشارکت و حمایت والدین دارد.
یافتههای علمی در این زمینه، افقهای تازهای برای مداخلات درمانی موثرتر و روشهای ارتقای کیفیت زندگی افراد در طیف اوتیسم گشوده است.