در گوشهای از شهری شلوغ، کودکی تنها پشت پنجره نشسته که دنیا را متفاوت از دیگران تجربه میکند. اوتیسم، جهانی متفاوت و سرشار از جزییات است اما در ایران، افراد اوتیستیک به حاشیه رانده شدهاند و همچنان در جهانی ناشناخته و میان سوءتفاهمها زندگی میکنند.
باوجود افزایش آگاهی عمومی درباره اوتیسم، افراد دارای این اختلال در ایران و خانوادههایشان همچنان با چالشهای متعددی در زمینه تشخیص، درمان، تحصیل و حمایتهای دولتی مواجهاند.
برای بسیاری از خانوادههای دارای فرزندان اوتیستیک، روز جهانی اوتیسم (دوم آوریل، امسال برابر با ۱۳ فروردین) فرصتی است برای بازخوانی وضعیت و مشکلاتی که سالهاست پاسخی برای آنها نیافتهاند.
راه رفتن در تاریکی
در ایران، نه دادههای دقیق و بهروزی از تعداد افراد دارای اوتیسم وجود دارد و نه برنامهای جامع برای حمایت از آنها.
گفته میشود به ازای هر ۱۵۰ تولد در ایران، یک کودک اوتیستیک به جمعیت ایران اضافه میشود. برخی آمارهای غیر رسمی در سال ۱۴۰۲ تعداد کل مبتلایان به اوتیسم در ایران را بین ۸۰۰ هزار تا یک و نیم میلیون نفر ارزیابی کرد که حدود یکونیم درصد جمعیت کل کشور را تشکیل میدهد.
بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور، در سالهای اخیر بهطور میانگین سالی حدود هفت هزار و ۴۰۰ نفر به جمعیت افراد دارای اوتیسم کشور اضافه شده است.
نبود نظام آماری دقیق درباره مبتلایان به اوتیسم، گواهی بر بیتوجهی ساختاری به این موضوع در ایران است.
در یک گزارش منتشر شده از سوی انجمنهای تخصصی مربوط به اردیبهشت ۱۴۰۱، نمونه آماری حدود پنج هزار نفری از مبتلایان به اوتیسم بررسی شد که از میان این افراد، ۴۴ درصد دارای اوتیسم شدید، ۳۰ درصد متوسط و ۲۶ درصد خفیف بودند.
از این جمعیت، ۳۲ درصدشان وابسته و ۴۹ درصد نیمه مستقل و نیازمند به کمک بودند.
اوتیسم درمان قطعی ندارد اما شناسایی زودهنگام آن باعث بهبود روند درمان و منجر به این میشود که فرد مبتلا بتواند با محیط اطرافش ارتباط بگیرد و مهارتهای اولیه را آموزش ببیند.
با این حال فقدان آمارهای دقیق و شفاف، منجر شده است که در ایران این اختلال همچنان در هالهای از ناآگاهی و سیاستگذاریهای نادرست باقی بماند؛ در حالی که بسیاری از کشورها برنامههای جامعی برای تشخیص زودهنگام، حمایت آموزشی و اشتغال افراد دارای اوتیسم دارند.
والدین افراد اوتیستیک در ایران، نه تنها از حمایتهای دولتی محروماند، بلکه برای دریافت خدمات اولیه نیز با مشکلات جدی مواجه هستند.
به گفته پدر یک کودک اوتیستیک، تنها در صورت مراجعه به بهزیستی و پیگیری، مبلغ بسیار کمی در اختیارشان قرار میگیرد اما اغلب باید هزینهها را خودشان پرداخت کنند.
این مبالغ اندک و روند اداری پیچیده برای دریافت آن در شرایطی است که بسیاری از خدمات مورد نیاز افراد دارای اوتیسم مانند کاردرمانی و گفتاردرمانی در مراکز بخش خصوصی ارائه میشوند و هزینههای بالایی دارند.
هزینههای سنگین و حمایتهای ناچیز
زندگی با اوتیسم در ایران نه تنها افراد اوتیستیک را به حاشیه جامعه میراند، بلکه از نظر اقتصادی نیز فشار عظیمی بر خانوادهها وارد میکند.
اوتیسم از جمله اختلالاتی است که نیاز به تشخیص زودهنگام و مداخلات درمانی مداوم دارد. در ایران اما بسیاری از خانوادهها ماهها در صف دریافت خدمات تشخیصی میمانند و هزینههای سنگین گفتاردرمانی، کاردرمانی و رفتاردرمانی، بخش زیادی از درآمد آنها را میبلعد.
بسیاری از این خدمات در کشورهای توسعهیافته تحت پوشش بیمه قرار دارند.
در ایران بیمههای درمانی اگرچه روی کاغذ خدماتی را برای این کودکان در نظر گرفتهاند اما در عمل بسیاری از این خدمات یا تحت پوشش قرار نمیگیرند یا شامل بروکراسیهای طاقتفرسا میشوند.
بسته خدمتی که وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در ایران برای یک بیمار اوتیسم در سطح متوسط مشخص کرده، شامل بیش از ۲۵ نشست توانبخشی است. هزینه این بسته در آذر سال ۱۴۰۲ حدود هشت میلیون تومان اعلام شده بود.
بر اساس گزارش کاربران در رسانههای اجتماعی، هزینه جلسات توانبخشی، کاردرمانی، گفتاردرمانی و رفتاردرمانی افراد اوتیستیک ماهانه بین ۱۰ تا ۳۰ میلیون تومان است اما کمکهای دولتی حتی گاهی هزینه یک جلسه را هم پوشش نمیدهد.
برخی والدین میگویند مجبور شدهاند برای دریافت خدمات درمانی تخصصی، ماهها در نوبت بمانند یا حتی به استانهای دیگر سفر کنند.
نظام آموزشی ناکارآمد
برای کودکان دارای اوتیسم، آموزش نقش حیاتی دارد اما نظام آموزشی ایران نتوانسته خود را با نیازهای این گروه سازگار کند و مدارس بیش از آنکه محل رشد و پرورش باشند، به چالشهایی طاقتفرسا برای این کودکان و والدینشان تبدیل شدهاند.
بر اساس گزارش رسانههای داخلی، نخستین مدرسه دخترانه دولتی اوتیسم در ایران سال ۱۴۰۰ تاسیس شد اما این مدرسه تنها تا مقطع ابتدایی را پوشش میدهد.
در یکی از این گزارشها مربوط به سال ۱۴۰۲، به نقل از والدین کودکان اوتیستیک آمده است که مدارس غیردولتی «ماهانه بیش از ۲۰ میلیون تومان» هزینه آموزش از آنها دریافت میکردند.
در ایران آمار مشخصی درباره تعداد کودکان اوتیستیک بازمانده از تحصیل وجود ندارد اما گزارشهای غیررسمی حاکی از آن است که بخش قابل توجهی از آنها به دلیل نبود شرایط مناسب آموزشی، از ادامه تحصیل منصرف میشوند.
بسیاری از مدارس، از پذیرش کودکان دارای اوتیسم سر باز میزنند و به این ترتیب کودک اوتیستیک به دلیل نبود فضای آموزشی مناسب از مدارس عادی طرد شده و به مراکز غیرتخصصی سپرده میشود.
خانوادهها مجبورند کودکان اوتیستیک خود را به مدارس استثنایی بسپارند؛ مدارسی که در آنها افراد دارای سندروم داون، اختلالات یادگیری و معلولیتهای جسمی همگی در یک کلاس واحد قرار میگیرند. اما نبود برنامههای آموزشی متناسب با نیازهای این کودکان در بسیاری از مدارس استثنایی، آینده تحصیلی و شغلی آنها را در هالهای از ابهام فرو برده است.
پیشتر شماری از معلمان اشاره کرده بودند که آموزش و پرورش، کتابهای درسی کودکان کمتوان ذهنی را با توجه به نیازهای همه دانشآموزان مدارس استثنایی مناسبسازی میکند اما کتب آموزشی افراد اوتیستیک بهطور مخصوص تهیه و تدوین نمیشود.
به گفته کاربران رسانههای اجتماعی، کودکانی که به دلیل شرایط ویژهشان نیاز به کلاسهای کوچک و معلمان متخصص دارند، در کلاسهای پرجمعیت و با مدرسانی آموزشندیده قرار میگیرند.
فرصتهای از دسترفته بازار کار
مشکلات افراد دارای اوتیسم تنها به دوران کودکی محدود نمیشود. برای بسیاری از نوجوانان و جوانان دارای این اختلال، ورود به بازار کار، رویایی دستنیافتنی است.
در بسیاری از کشورها، مشاغلی متناسب با تواناییهای افراد دارای اوتیسم تعریف شده و کارفرمایان برای استخدام آنها مشوقهای مالی دریافت میکنند اما در ایران چنین سیاستهایی وجود ندارد و برنامههای ویژه مهارتآموزی و اشتغال این افراد بسیار محدود است.
بسیاری از افراد دارای اوتیسم، پس از اتمام دوران تحصیل در خانه میمانند، به وابستگی کامل به خانوادههایشان محکوم و از زندگی اجتماعی محروم میشوند.
چشماندازی برای تغییر
اوتیسم در ایران بیش از اینکه یک چالش فردی باشد، بازتابی از سیاستهای شکستخورده یک حکومت است.
با وجود تمام موانع اما جامعه ایران آرامآرام در حال تغییر است. خانوادهها به شرایط خود اعتراض میکنند، رسانههای مستقل و کاربران شبکههای اجتماعی بیش از گذشته به این موضوع میپردازند و نهادهای مدنی تلاش میکنند خلاهای موجود را پر کنند.
در سالهای اخیر هشتگهایی برای دیدن افراد اوتیستیک و حمایت از آنها در شبکههای اجتماعی مانند ایکس (توییتر سابق) بارها دست به دست شدهاند.
والدینی که از هزینههای سنگین درمان و بیتوجهی نهادهای مسئول به ستوه آمدهاند، روایتهای خود را در این پلتفرمها به اشتراک میگذارند و بسیاری از آنها از بیتوجهی دولت به نیازهای آموزشی و درمانی فرزندانشان گلایه میکنند.
رسول منتجبنیا، فعال اصلاحطلب، گفت: «اگر روزی اکثریت مردم مخالف جمهوری اسلامی شوند، حکومت نمیتواند با زور و چماق آنان را ساکت کند. نباید اجازه دهیم مردم به چنین نقطهای برسند.»
خبرگزاری حوزه علمیه در مصاحبهای با موضوع اجرای حدود و مجازاتهای شرعی مانند شلاق و زندان بر روی رباتهای هوش مصنوعی، به نقل از حسن عندلیب، مدرس حوزه و کارشناس دینی، نوشت: «ممکن است در آینده زندانهای مخصوص رباتهای هوش مصنوعی داشته باشیم.»
والاستریت ژورنال به نقل از یک مقام جمهوری اسلامی نوشت درصورت حمله آمریکا پاسخ حکومت ایران بر پایگاههای آمریکا در خلیج فارس متمرکز خواهد بود. او افزود: «هر سرباز آمریکایی یک هدف خواهد بود.»
این نشریه به نقل از دو مقام آمریکایی هم نوشت هدف از اعزام ناو هواپیمابر دوم و تجهیزات بیشتر به خاورمیانه از سوی آمریکا، تقویت کارزار ایالات متحده در یمن و بازدارندگی ایران است. بهگفته این مقامها، این اعزام بهمنزله آمادگی برای حمله قریبالوقوع به ایران نیست.
سازمان اتحاد علیه ایران هستهای، با استقبال از تعلیق بودجه ۲۱۰ میلیون دلاری بودجه فدرال دانشگاه پرینستون، از دونالد ترامپ رییسجمهوری آمریکا خواست که بازگرداندن این بودجه را به قطع همکاری این دانشگاه با حسین موسویان، سفیر سابق جمهوری اسلامی در آلمان، مشروط کند.
بهگفته این سازمان جمهوری اسلامی بزرگترین حامی دولتی یهودستیزی است و بههمین دلیل، یک مقام ارشد سابق حکومت ایران باید در دانشگاه پرینستون فعالیت کند.
علاوه بر سازمان اتحاد علیه ایران هستهای، شماری از فعالان سیاسی، مدنی و خانوادههای دادخواه نیز پیش از خواستار اخراج حسین موسویان از دانشگاه پرینستون شده بودند. انجمن علمی محققان آمریکا نیز در ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ از دانشگاه پرینستون خواست فورا حسین موسویان، دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی و از مذاکرهکنندگان پیشین حکومت ایران را برکنار کند.
پیش از آن نیز شبکه فاکس نیوز در در ۲۸ آبان ۱۴۰۲ گزارش داده بود که کمیته آموزش کنگره آمریکا تحقیقات خود را درباره ارتباط دانشگاه پرینستون با حسین موسویان، دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی و از نزدیکان حکومت، آغاز کرده است. موسویان در شهریور سال جاری در نشست سالیانه فرماندهی استراتژیک آمریکا سخنرانی کرد.
بر اساس این گزارش، کمیته آموزش و نیروی کار مجلس نمایندگان آمریکا که نفوذ زیادی در کنگره دارد روز پنجشنبه تحقیقاتی را درباره نقش موسویان ر دانشگاه پرینستون آغاز کرد، زیرا موسویان متهم به پیشبرد منافع جمهوری اسلامی است و جمهوری اسلامی نیز از گروههای تروریستی حمایت میکند.
رسانه آمریکایی سمافور نیز چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت سال گذشته در گزارشی تحقیقی به روابط نزدیک دانشگاه پرینستون با مقامهای ارشد جمهوری اسلامی در سالهای اخیر پرداخت.
بر اساس این گزارش، پس از شکستن یخ روابط تهران و واشینگتن در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، دانشگاه پرینستون با استفاده از این فرصت، قصد داشت نقش یک بازیگر محوری را در ترمیم روابط حکومت ایران و ایالات متحده ایفا کند.
بهنوشته سمافور، این دانشگاه مرکز مطالعات ایران را تاسیس کرد، یک دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی را در ساختار خود پذیرفت و برنامه تبادل دانشجو با ایران به راه انداخت.
توقف ۲۱۰ میلیون دلار بودجه فدرال دانشگاه پرینستون در پی تحقیقات درباره یهودستیزی
دولت دونالد ترامپ سهشنبه ۱۲ فروردین اعلام کرد که در جریان تحقیق درباره اتهامات یهودستیزی در دانشگاه پرینستون، مبلغ ۲۱۰ میلیون دلار بودجه فدرال این دانشگاه را به حالت تعلیق درآورده است.
یک مقام دولتی به پایگاه خبری دیلی کالر (Daily Caller) گفت: «دانشگاه پرینستون سیاستهای نژادپرستانه و یهودستیزانه را تداوم بخشیده است.»
او افزود که این تصمیم به معنای پایان تحقیقات در این زمینه نیست، بلکه بررسیها همچنان ادامه دارد.
تحقیقات گسترده درباره یهودستیزی در دانشگاههای آمریکا
وزارت آموزش آمریکا در اوایل این ماه، ۶۰ دانشگاه و کالج را به دلیل اتهامات تبعیض و آزار یهودیان مورد بررسی قرار داد و هشدار داد که ممکن است بودجه فدرال آنها قطع شود.
در همین راستا، سازمان اتحادیه ضد افترا (ADL) سال گذشته به نحوه رسیدگی دانشگاه پرینستون به یهودستیزی، نمره مردودی (F) داد.
بر اساس گزارش دیلی کالر، تحقیق درباره یهودستیزی در دانشگاه پرینستون در دوران دولت بایدن آغاز شد. این بررسیها از آوریل ۲۰۲۴ و در پی شکایت زکری مارشال، سردبیر پایگاه محافظهکار کمپوس رفرم (Campus Reform) آغاز شد.
شکایت علیه پرینستون و اعتراضات ضد اسرائیلی
مارشال در شکایت خود به وزارت آموزش آمریکا، به تجمع اعتراضی ضد اسرائیلی در ۲۵ اکتبر ۲۰۲۳ در دانشگاه پرینستون اشاره کرد که تنها چند هفته پس از حمله حماس به اسرائیل برگزار شده بود.
وی مدعی شد که در این تجمع، شعارهایی مانند «انتفاضه» و «آپارتاید باید آجر به آجر فرو بریزد» سر داده شد.
مارشال در شکایت خود نوشت: «این شعارهای خشونتآمیز، جنایات حماس علیه مردم اسرائیل، از جمله قتل، تجاوز و گروگانگیری را نادیده میگیرد.»
تعلیق بودجه دانشگاهها و تحقیقات گسترده دولت ترامپ
وزارت آموزش و دانشگاه پرینستون هنوز به این گزارش واکنشی نشان ندادهاند.
کارگروه مشترک دولت ترامپ برای مقابله با یهودستیزی، که شامل وزارت آموزش، وزارت بهداشت و خدمات انسانی و اداره خدمات عمومی میشود، پیشتر نیز ۴۰۰ میلیون دلار از بودجه دانشگاه کلمبیا را بهدلیل اتهامات مشابه مسدود کرده بود.
دانشگاه کلمبیا برای بازگرداندن بودجه فدرال خود با پذیرش ۹ شرط موافقت کرده است. دولت ترامپ در حال بررسی این اصلاحات برای تصمیمگیری درباره بازگرداندن این بودجه است.
علاوه بر این، دولت ترامپ دوشنبه ۱۱ فروردین اعلام کرد که در حال بررسی بیش از ۸.۷ میلیارد دلار بودجه فدرال اعطا شده به دانشگاه هاروارد است.
بررسیهای وزارت آموزش همچنین شامل ۲۵۵ میلیون دلار قراردادهای فدرال دانشگاه هاروارد میشود.
استناد به قانون حقوق مدنی برای تعلیق بودجه
دولت ترامپ برای متوقف کردن کمکهای مالی فدرال به دانشگاههای مورد اتهام، از بند ششم قانون حقوق مدنی آمریکا استفاده کرده است. این قانون مؤسسات آموزش عالی را از دریافت کمکهای مالی دولتی در صورت مشارکت در تبعیض نژادی، مذهبی یا ملیتی منع میکند.
بر اساس اطلاعات اختصاصی رسیده به ایران اینترنشنال، شواهد یافت شده از گزارش پزشکی قانونی اهواز و مشاهدات صحنه مرگ، نشان میدهد ابوالفضل عابدینی، روزنامهنگار، زندانی سیاسی سابق و عضو حزب پان ایرانیست، بر خلاف اعلام رسانههای رسمی، ممکن است به قتل رسیده باشد.
شش فروردین در شبکههای اجتماعی اعلام شد پیکر عابدینی در خانهاش در اهواز یافته شده و بعدتر اعلام شد او بهدلیل سکته مغزی درگذشته است .
منبعی مطلع که به شرط ناشناس ماندن با ایران اینترنشنال گفتگو کرد، با اشاره به صحنه یافتن پیکر این زندانی، گفت «پس از درخواست نزدیکان ابوالفضل، پلیس و آتشنشانی در محل حاضر شده و پس از آنکه موفق شدند وارد خانه شوند، پیکر او را در حالی یافتند که حلقآویز شده بود.»
بنا برگفته همین منبع، گزارش پزشکی قانونی درباره علت نهایی مرگ این فعال سیاسی، تایید میکند که مرگ او در نتیجه خفگی رُخ داده است.
ابهامات صحنه مرگ یا قتل
یکی از کسانی که گزارش پلیس درباره یافتن پیکر ابوالفضل عابدینی را دیده است به ایران اینترنشنال گفت «در گزارش پلیس گفته شده در خانه قفل بوده و بهدلیل وجود کلید از داخل خانه، امکان باز کردن در ورودی خانه از بیرون هم امکان پذیر نبوده و به همین دلیل در خانه با نظارت پلیس و اقدام آتش نشانی شکسته شد.»
منبع مطلعی که با ایران اینترنشنال صحبت کرد گفت دستکم دو مورد دیگر در صحنه مرگ، این گمانه را که این زندانی سیاسی سابق به قتل رسیده است، تشدید میکند «وقتی پیکر او را از طناب پایین کشیدند، یک عینک ته استکانی بر چشمان ابوالفضل بود. این در حالی است که همه دوستان و نزدیکانش می دانند او به عینک نیاز نداشت و عینک نمیزد.»
این منبع با تاکید بر اینکه خانواده او هم از دیدن عینک بر صورت او شگفتزده شده بودند، نزد پلیس شهادت دادهاند که این عینک متعلق به ابوالفضل نیست.
به گفته منبع ایران اینترنشنال، هنگام بررسی پیکر ابوالفضل و زمان شستن آن، کبودی زیادی بر روی بیضهها و دو زانوی او مشاهده شده است، اما در گزارش پزشکی قانونی به این کبودیها اشارهای نشده است .
به گفته پزشکی که با ایران اینترنشنال گفتکو کرد، «این کبودیها آنطور که توصیف شده است، نمیتوانند مربوط به تصادف این روزنامهنگار در بهمن ماه سال گذشته باشد، چرا که آثار کبودی بعد از دو ماه، مرتفع می گردد.»
احضار به خاطر یک توئیت
بنا بر اطلاعات رسیده به ایران اینترنشنال، ابوالفضل عابدینی پس از مدتی دوری نسبی از شبکههای اجتماعی، در چند ماه اخیر دوباره در شبکه اجتماعی ایکس فعال شده بود و از جمله در حمایت از شاهزاده رضا پهلوی، توئیت نوشته و اظهار موضع کرده بود.
در آخرین توئیتی که او یکشنبه سوم فروردین در شبکه ایکس نوشت، عابدینی پیش بینی کرده بود سال تازه شمسی، سال پایانی جمهوری اسلامی باشد.
او در آخرین پیام خود در حساب ایکس نوشته بود: «به یاری مردم بزرگ ایران بساط حکومت ظلم و فساد را امسال بر میاندازیم و ایران را آزاد خواهیم کرد.»
بنا بر گفته منابع ایران اینترنشنال، این فعال سیاسی به خاطر همین توئیت اخیر، با فشارهای امنیتی مواجه شد و چند بار هم به اداره اطلاعات اهواز احضار شد و از او خواسته شد توئیتش را پاک کند. در آخرین احضار، بازجوی اطلاعات اهواز، ابوالفضل عابدینی را تهدید کرد که در صورت پاک نکردن توئیت آخرش درباره پایان جمهوری اسلامی، برای او پرونده تشکیل داده و بازداشتش میکنند، اما او از پذیرش این درخواست هم سر باز زد.
مرگ و تشییع جنازه
به گفته منابع ایراناینترنشنال، مراسم تدفین این زندانی سیاسی سابق که در ۴۲ سالگی جانش را از دست داد، چنان با عجله صورت گرفت که بسیاری از دوستان او که از ماجرا مطلع شده و به سمت خوزستان حرکت کرده بودند ، به مراسم تدفین او نرسیدند .
به گفته یکی از نزدیکان او، «دلیل این سرعت در اجرای مراسم، فشار نهادهای امنیتی به خانواده برای برگزاری سریع مراسم بود.»
به گفته این منبع، نهادهای امنیتی به خانواده گفته بودند چنانچه فعالان سیاسی و حزبی به مراسم تدفین برسند و فضا سیاسی شود، ممکن است خانواده مجبور به تدفین او در محلی غیر از زادگاه او شوند.»
سالها زندان؛ از هفتتپه تا اعتراضات جنبش سبز
ابوالفضل عابدینی از اعضای حزب پان ایرانیست، از نخستین کنشگرانی بود که اخبار مربوط به اعتراضات کارکنان هفت تپه و مشکلاتی که از مسیر این اعتراضات برای فعالان کارگری این مجموعه پیش آمده بود ، به نهادهای حقوق بشری ، گزارش کرد و به همین اتهام از سال ۱۳۸۴ بارها احضار و چندین بار بازداشت شد و تا سال ۱۳۸۸، در مجموع نزدیک به یک سال را در بازداشت و زندان گذارند.
تیرماه سال ۸۸ و در پی اعتراضات موسوم به جنبش سبز در این سال و در پی موج گسترده بازداشت روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و فعالان حقوق بشر، عابدینی نیز بازداشت شد و تا آبان را در زندان ماند.
او بار دیگر در ۱۲ اسفند ماه ۱۳۸۸ با ضرب و شتم شدید در منزل پدریش در رامهرمز خوزستان بازداشت و به سلولهای انفرادی به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد.
۱۵ فروردین ماه ۱۳۸۹ در حالی که تنها یک ماه از بازداشت او نگذشته بود، دادگاه انقلاب اهواز ابوالفضل عابدینی را به اتهامات ارتباط با دول متخاصم، فعالیتهای حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرد.
عابدینی بخشی از دوران زندان خود را در بند ۳۵۰ اوین گذارند و در این مدت با جدیت در اطلاعرسانی وضعیت داخل زندان فعال بود و به دلیل همین اطلاع رسانیها هم بارها از داخل زندان به انفرادی و دادگاه فراخوانده شد .
او که عمده دوران زندان خود را در زندان اوین تهران و کارون اهواز گذراند سال ۱۳۹۵ با مرخصی و وثیقه سنگین به مرخصی فرستاده شد و به طور غیر رسمی به او اعلام شد در صورت سکوت می تواند بیرون از زندان بماند.