سناتور آمریکایی خواهان اذعان به «ماهیت وحشیانه» حکومت ایران در هرگونه راهحل دیپلماتیک شد
لیندسی گراهام، سناتور جمهوریخواه آمریکا، گفت در هرگونه راهحل دیپلماتیک برای برنامه هستهای جمهوری اسلامی «باید دههها فریبکاری، ماهیت وحشیانه این حکومت، و تعهد علنی آن به نابودی کشور اسرائیل» به رسمیت شناخته شود
او ضمن موافقت با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، درباره «برچیدن کامل زیرساخت هستهای ایران»، گفت این اقدام باید «نه فقط تحت نظارت آمریکا، بلکه تحت نظارت جهان قرار گیرد» و افزود هر اقدامی کمتر از این، میتواند «اشتباهی فاجعهبار» باشد
با وجود تلاشهای گسترده جمهوری اسلامی برای توجیه عقبنشینی علی خامنهای در برابر دولت آمریکا و پذیرش مذاکرهای که پیشتر بهشدت آن را رد کرده بود، افکار عمومی این عقبنشینی را به مثابه تحقیر نظام میبیند و بهعنوان یک شکست آشکار برای حکومت ارزیابی کرده است.
هر اندازه که مقامات جمهوری اسلامی سعی دارند با استفاده از واژگان متناقض و حتی اظهارات خلاف واقع، این تغییر موضع ناگهانی را توضیح دهند، نتیجهای جز افزایش بیاعتمادی عمومی و برجسته شدن تناقضهای آشکار در گفتار و رفتارشان نداشته است.
در ۲۴ ساعت گذشته، شهروندان بسیاری از سراسر کشور با شبکه ایران اینترنشنال تماس گرفته و از زوایای مختلف به تحلیل این عقبنشینی پرداختهاند. یکی از برجستهترین نکاتی که در پیامهای مردم دیده میشود، یادآوری سخنان اخیر علی خامنهای است که مذاکره با آمریکا را «غیرعاقلانه»، «غیراخلاقی» و «غیرشرافتمندانه» توصیف کرده بود.
اکنون که جمهوری اسلامی ناچار به پذیرش مذاکره با آمریکا شده، بسیاری از شهروندان با لحن انتقادی و تمسخرآمیز، از حکومت میپرسند: "پس آن همه شعار درباره شرافت چه شد؟"
آنچه بیش از همه جلب توجه میکند، سکوت مطلق مقامات رسمی جمهوری اسلامی و رسانههای داخلی در برابر این تناقض بزرگ است. هیچیک از مسئولان، از جمله سخنگوی دولت، جرات ورود به این بحث را ندارند، زیرا بیان واقعیت، مستقیما شرافت و اعتبار شخص رهبر جمهوری اسلامی را زیر سؤال میبرد. رسانههای رسمی نیز در فضایی از سانسور و خودسانسوری، ترجیح دادهاند از کنار این موضوع عبور کنند.
با این حال، این سکوت سنگین مانع از آن نشده که مردم، این موضوع را به روشنی و با صراحت تمام مورد انتقاد قرار دهند. بسیاری از مخاطبان ایران اینترنشنال، با زبانی ساده اما پر از نکات دقیق سیاسی، به تحلیل این رویداد پرداختهاند.
آنها این عقبنشینی را نشانهای از درماندگی حکومت و ضعف ساختاری آن میدانند و تاکید میکنند که علیرغم تمامی شعارهای تند و تهدیدهای پیشین، سرانجام حکومت مجبور شد برای بقای خود، در برابر فشارهای آمریکا تن به مذاکره بدهد.
پیامهای شهروندان، فراتر از گلایههای سطحی یا ابراز خشمهای لحظهای، بازتابدهنده تحلیلهای عمیق اجتماعی و سیاسی هستند. در این پیامها، طنز، طعنه و کنایه بهشکل طبیعی در کنار تحلیل قرار گرفته و گاه، سادهترین واژهها بهروشنی از بحران مشروعیت و اعتبار حکومت سخن میگویند.
بسیاری از مردم، از خفت و ذلت حکومت و بهویژه شخص خامنهای ابراز شادمانی میکنند و این احساس عمومی، نه صرفا یک تخلیه احساسی، بلکه نمودی از فروپاشی تدریجی وجهه حکومت در سطح جامعه است.
از دیگر نکات تکرارشونده در واکنشها، این است که مردم به وضوح متوجه شدهاند که جمهوری اسلامی حتی در اوج عقبنشینی و شکست، همچنان در پی توجیه و فرافکنی است. همانطور که خامنهای پس از کشته شدن حسن نصرالله توسط اسرائیل حاضر نشد شکست حزبالله را بپذیرد و مدعی پیروزی شد، اکنون نیز مقامات جمهوری اسلامی میکوشند پذیرش مذاکره با آمریکا را بهعنوان اقدامی در راستای «منافع ملی» جا بزنند.
یکی از مصادیق بارز این تلاش برای توجیه، مصاحبه کوتاه عباس عراقچی است. او در مصاحبهای با صداو سیما، تلاش میکند این چرخش ناگهانی سیاست خارجی را توجیه کند، اما جملاتش مملو از تناقض است.
در بخشی از این مصاحبه، عراقچی میگوید مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم تفاوتی ندارد، اما در عین حال بر «غیرمستقیم بودن» مذاکره تاکید دارد، گویی از بیان حقیقت فراری است. حتی در سطح واژگان، هنگامی که نام نماینده ویژه ترامپ را میبرد، ابتدا واژه «تشریف میآورد» را استفاده میکند و بلافاصله، متوجه بار سنگین استفاده از این عبارت در جمهوری اسلامی میشود و آن را به «میآید» تغییر میدهد.
یکی دیگر از مواردی که باعث خشم و تمسخر مردم شده، ادعای عراقچی درباره نبود شبهه در مورد برنامه هستهای جمهوری اسلامی است. او میگوید: «هیچکس در دنیا در مورد صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران شبههای ندارد»، در حالی که هماکنون آژانس بینالمللی انرژی اتمی در حال تهیه گزارشی درباره ابهامات برنامه هستهای جمهوری اسلامی است. آلمان، فرانسه و بریتانیا نیز بهصراحت نسبت به عدم شفافیت ایران در این زمینه اعتراض کردهاند و در گذشته قطعنامهای علیه ایران به تصویب رساندهاند.
در مجموع، افکار عمومی نهتنها در برابر عقبنشینی جمهوری اسلامی سکوت نکرده، بلکه با دقت و صراحت، در حال نقد آن هستند. پیامهای مردمی نشان میدهند که جامعه بهشدت نسبت به تناقضهای آشکار موجود در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی حساس است و دیگر حاضر نیست این تناقضها را نادیده بگیرد.
آنچه اکنون در فضای عمومی جریان دارد، نوعی «حسابکشی اجتماعی» از حکومت است؛ حکومتی که سالها با ادعاهای پوچ و شعارهای توخالی، سیاست خارجی خود را به بنبست کشانده و امروز ناچار است، برای حفظ موجودیت خود، در برابر همان دشمنی که روزی او را «شیطان بزرگ» میخواند، سر تعظیم فرود آورد.
به گزارش وبسایت حقوقبشری هرانا، پنج زندانی سیاسی-عقیدتی به نامهای فرهاد شاکری، عبدالحکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمن گرگیج، تاجمحمد خرمالی و مالکعلی فدایینسب در زندان وکیلآباد مشهد اعدام شدند.
بر اساس این گزارش، حکم اعدام این پنج زندانی سیاسی سحرگاه سهشنبه ۱۹ فروردین، بدون اطلاع قبلی و بدون فراهم شدن امکان ملاقات آخر با خانوادههایشان اجرا شد.
در این گزارش آمده: «چهار تن از اعدامشدگان از پیروان اهل سنت و مالکعلی فدایینسب تنها متهم شیعه این پرونده بود. با این حال همگی آنان در یک پرونده مشترک و با اتهام بغی به اعدام محکوم شده بودند.»
گفته شده خانواده اعدامشدگان همچنان در انتظار تحویل گرفتن پیکر آنان هستند.
عیسی عیدمحمدی، یکی دیگر از متهمان محکوم به اعدام در این پرونده همچنان در بند ۶/۱ زندان وکیلاباد مشهد بهسر میبرد و در خطر اعدام است.
خانوادههای این شش زندانی سیاسی، دی ماه ۱۴۰۳ در نامهای سرگشاده خواستار حمایتهای داخلی و بینالمللی برای آزادی عزیزانشان شدند.
آنها ضمن طلب استمداد از مردم ایران، از دبیرکل سازمان ملل و کشورهای حامی حقوق بشر درخواست کردند که با اقداماتی فوری، به شرایط سخت زندانیان سیاسی و خانوادههایشان پایان دهند.
بازداشت و صدور حکم
این شش نفر همراه با شش نفر دیگر در سال ۱۳۹۴ به دست ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و حدود یک سال بعد به زندان وکیلآباد مشهد منتقل شده بودند.
پس از آن در سال ۱۳۹۸، دادگاه انقلاب مشهد، مالکعلی فدایینسب، حمید راستبالا، فرهاد شاکری، کبیر سعادت جهانی، محمدعلی آرایش، عیسی عیدمحمدی، عبدالحکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمن گرگیج و تاجمحمد خرمالی، ۹ تن از متهمان این پرونده را به اتهام «بغی از طریق عضویت در گروه سلفی حزبالفرقان و جبهه همبستگی ملی اهلسنت ایران» به اعدام محکوم کرد.
احکام اعدام حمید راستبالا، کبیر سعادت جهانی و محمدعلی آرایش، سه تن از متهمان این پرونده، دی ماه ۱۳۹۹ اجرا شده بود.
سه متهم دیگر این پرونده به نامهای محمدرضا شیخاحمدی، عبدالباسط اورسن و مرتضی فکوری نیز به اتهام «بغی از طریق عضویت در گروه سلفی و تکفیری داعش» هر یک به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شدند.
هرانا بهمن ۱۴۰۲ در گزارشی به نقل از یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این زندانیان نوشته بود: «این پرونده با ایرادات اساسی مواجه است و در آن ادله کافی جهت محکوم کردن این شهروندان به اتهامات انتسابی وجود ندارد.»
در این گزارش آمده بود: «استفاده از اسپری فلفل در مقعد یکی از این زندانیان، از نمونه شکنجههای اعمال شده بر آنها به شمار میآید. شکنجههایی که آثار آن پس از سالها همچنان بر جسم آنان باقی مانده بود.»
در ماههای اخیر، افزایش شمار اجرای احکام اعدام و همچنین صدور و تایید احکام اعدام برای زندانیان سیاسی در ایران، با موجی از اعتراضات در داخل و خارج از کشور روبهرو شده است.
به گزارش منابع حقوق بشری، در حال حاضر حدود ۶۰ نفر در زندانهای سراسر ایران با اتهامات سیاسی یا امنیتی زیر حکم اعدام هستند.
از بیروت تا بغداد، از صنعا تا غزه، نام ایران سالهاست با گروههای مسلح غیردولتی در منطقه گره خورده است؛ گروههایی که با توجه به حمایت همه جانبه حکومت ایران از آنها، به نظر منتقدان، بازوان نیابتی جمهوری اسلامیاند و از نگاه تهران، «نیروهای مقاومت مستقل».
این گزارش، روایتی از بیش از چهار دهه مواضع رسمی جمهوری اسلامی در واکنش به گزارشهایی است که حکومت ایران را حامی این گروهها میداند. از انکار مطلق در دهه ۱۳۶۰، تا تاکید بر «حمایت معنوی» در دهه ۱۳۹۰ و سرانجام، ادعای «دخالت نداشتن در تصمیمات میدانی» در سالهای پرآشوب ۱۴۰۰.
پس از حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل، مقامهای رسمی جمهوری اسلامی بارها و بارها هرگونه ارتباط ارگانیک میان گروههای نیابتی با تهران را رد کردند و حمایت از این گروهها را صرفا معنوی توصیف کردند.
این تغییر موضع در حالی است که رهبر جمهوری اسلامی پیش از آغاز جنگ غزه به صراحت گفته بود که ایران به نیروهای مقاومت، از جمله حزبالله لبنان، موشک داده و در آینده نیز خواهد داد.
دوم آذر سال ۱۳۹۳، نعیم قاسم، قائم مقام وقت دبیرکل حزبالله لبنان که پس از کشته شدن حسن نصرالله، دبیرکل این گروه، جانشین او شد، گفته بود جمهوری اسلامی به این سازمان و نیز به حماس و جهاد اسلامی کمک کرده تا توان موشکی خود را در برابر اسرائيل افزایش دهند و از جمله «موشکهای نقطهزن» در اختیار حزبالله قرار داده است.
گروههای مسلح در عراق
دهه ۱۴۰۰ خورشیدی، جنگهای نیابتی گسترده و انکارهای رسمی مکرر
در پی انتشار گزارشهایی مبنی بر آمادگی برخی گروههای مسلح مورد حمایت جمهوری اسلامی در عراق برای خلع سلاح بهدنبال تهدیدهای ایالات متحده، گروه کتائب حزبالله عراق این ادعاها را رد کرد.
در بیانیهای که در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ (هفتم آوریل ۲۰۲۵) منتشر شد، این گروه اعلام کرد: «اظهارات منتسب به فرمانده کتائب حزبالله منعکسکننده موضع رسمی ما نیست و نادرست است.»
۱۸ فروردین ۱۴۰۴: اسماعیل بقائی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در نخستین نشست خبری خود در سال جدید تاکید کرد ادعای دخالت ایران در تصمیمگیری گروههای مقاومت بیاساس است.
او گفت: «رسانههای غربی و صهیونیستی در جهت اثبات ادعای دیرینه آنان مبنی بر نیابتی بودن مقاومت در منطقه از سوی ایران فضاسازی میکنند.»
به گفته بقائی، مقاومت «یک جریان مستقل در منطقه» است که «در مقابل تجاوزات آمریکا و اسرائیل» ایستاده است.
۱۲ فروردین ۱۴۰۴: عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، در گفتوگویی اعلام کرد: «موضع جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مقاومت کاملا روشن است و به آن ادامه میدهیم.»
او تاکید کرد که گروههای مقاومت «بهصورت مستقل» تصمیمگیری و عمل میکنند.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی
اول فروردین ۱۴۰۴: علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در سخنرانی نوروزی خود گفت: «ملت یمن و مراکز مقاومت در منطقه برای ایستادگی در برابر صهیونیستها انگیزه درونی دارند و جمهوری اسلامی ایران نیز احتیاجی به نایب ندارد.»
اردیبهشت ۱۴۰۳: امیرسعید ایروانی، سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل، در نامهای به شورای امنیت سازمان ملل نوشت: «ایران در منطقه نیروهای نیابتی ندارد؛ هیچ فرد، گروه یا ملتی تحت دستور ایران فعالیت نمیکند. علاوه بر این، گروههای مقاومت، نیابتی نیستند. این گروهها، گروههای مشروع و قانونی هستند و تنها به مبارزه با اشغالگری و تجاوز اسرائیل در غزه، دیگر سرزمینهای اشغالی فلسطین و همچنین علیه نیروهای اشغالگر در دیگر کشورهای منطقه میپردازند. بنابراین، تلاش اسرائیل برای برچسبزنی به آنها بهعنوان گروههای نیابتی، تنها برای پنهان کردن و توجیه اقدامات تجاوزکارانه و بیثباتکننده خود در منطقه است.»
۹ بهمن ۱۴۰۲: ناصر کنعانی، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه در واکنش به اظهارات جو بایدن، رییسجمهوری وقت آمریکا پس از کشته شدن سه سرباز ارتش این کشور به دست «نیروهای نیابتی تهران» گفت: «جمهوری اسلامی در حمله به پایگاه آمریکا در اردن دخالتی نداشته است.»
کنعانی سپس تاکید کرد که گروههای نیابتی ایران یا آنچه او «گروههای مقاومت در منطقه» نامید، در «تصمیمات و اقدامات خود از جمهوری اسلامی ایران دستور نمیگیرند.»
جو بایدن، رییسجمهوری سابق آمریکا
دی ۱۴۰۲: علی خامنهای در دیدار با مداحان و شاعران گفت: «جمهوری اسلامی نیروی نیابتی ندارد. یمن، حزبالله، حماس و جهاد میجنگند و ما از آنها حمایت میکنیم.»
او گفت: «یمن، حزبالله، حماس و جهاد میجنگند چون با ایمان هستند و عقیده و قدرت ایمان، آنها را به میدان مقاومت آورده است، نه اینکه نیابتی از سمت ما داشته باشند.»
۳۰ آبان ۱۴۰۲: حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه وقت جمهوری اسلامی که در سقوط بالگرد کشته شد، در بحبوحه جنگ غزه و گمانهزنیها درباره نقش ایران، در حاشیه سفر خود به سوئیس تاکید کرد که تهران هیچ اطلاعی از طرح عملیات حماس نداشته است.
او در گفتوگو با شبکههای خارجی (از جمله سیبیاس) گفت: «ما در جریان این تصمیم و اقدام حماس نبودیم. این یک تصمیم کاملا فلسطینی بود.»
امیرعبداللهیان در پاسخ به پرسشی درباره هماهنگی قبلی حماس با تهران برای حمله هفتم اکتبر، این موضوع را کاملا رد و به «استقلال تصمیمگیری حماس» اشاره کرد.
او همچنین شایعه شرطگذاری تهران برای وارد نشدن به جنگ را تکذیب کرد و حماس را «جنبش آزادیبخش فلسطینی در برابر اشغالگری» خواند.
امیرعبداللهیان، در همان مصاحبه هرگونه وجود جنگ نیابتی یا نمایندگی ایران در منطقه را انکار کرد.
او با اشاره به حملات گروههای موسوم به مقاومت عراق و سوریه به نیروهای آمریکایی «در اعتراض به کشتار غزه»، گفت: «این اقدامات تصمیم خود آن گروهها بوده و ربطی به دستور ایران ندارد. ما به صراحت اعلام کردهایم که ایران هیچ گروه نیابتیای در منطقه ندارد.»
به گفته او، گروههای مقاومت در کشورهای مختلف «بر اساس جمعبندی و مصالح خودشان» اقدام میکنند و مسئولیت اعمالشان نیز با خودشان است نه کشور دیگری.
۲۹ آبان ۱۴۰۲: ناصر کنعانی، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه، در نشست هفتگی با خبرنگاران داخلی و خارجی درباره نقش ایران در توقیف «کشتی اسرائیلی» به دست انصارالله یمن گفت: «ما بارها اعلام کردهایم گروههای مقاومت در منطقه نمایندگان کشورها و ملتهای خود هستند و بر اساس منافع کشورها و ملتهای خود تصمیم میگیرند، بررسی میکنند و به صورت خودجوش اقدام میکنند.»
او در پاسخ به سوالی دیگر در مورد اظهارات آمریکا درباره اینکه «تهران به وسیله نیروهای نیابتی خود به دنبال افزایش تنش در منطقه است»، گفت: «برخلاف آمریکا که به همپیمانان خود امر و نهی میکند، جمهوری اسلامی ایران در منطقه نیروهای تحت امر یا نیروهای وکالتی ندارد.»
آبان ۱۴۰۲: ابراهیم رئیسی، رییسجمهوری وقت و رییس دولت سیزدهم که در سقوط بالگرد کشته شد، در موضعگیری خود از جمله در تماس با امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، در گفتگو درباره جنگ غزه، حمایت ایران از فلسطین را «معنوی و رسانهای» توصیف کرد و حضور مستقیم ایران در «جبهه مقاومت» را نفی کرد.
او گفت: «گروههای مقاومت خود صاحب تشخیص و تصمیم هستند.»
آبان ۱۴۰۲: حسین امیرعبداللهیان، وزیر وقت امور خارجه، در ادامه سفرهای دیپلماتیک مرتبط با جنگ حماس و اسرائیل و همچنین در مصاحبههای دیگر بر عدم دخالت مستقیم تهران در اقدامات حماس تاکید کرد.
او در گفتوگویی (۱۹ نوامبر ۲۰۲۳) با شبکه چهار بریتانیا تصریح کرد ایران هیچ نقشی در برنامهریزی حمله حماس نداشته و از جزییات آن غافلگیر شده است.
حمله حماس به اسرائیل
۱۸ مهر ۱۴۰۲: علی خامنهای در پی حمله «طوفان الاقصی» که به دست حماس علیه اسرائیل انجام شد، در مراسم فارغالتحصیلی دانشآموختگان دانشگاههای افسری سپاه پاسداران، به صراحت نقش ایران را در این جنگ انکار و تاکید کرد کسانی که ایران را پشت این عملیات معرفی میکنند «اشتباه میکنند»، چون «ما البته از فلسطین و مبارزات دفاع میکنیم... اما این کار، کار خود فلسطینیهاست.»
۱۷ مهر ۱۴۰۲: نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل متحد در بیانیه رسمی خود در نیویورک که یک روز پس از آغاز جنگ غزه، صادر شد، دخالت ایران در عملیات حماس را رد کرد.
در این بیانیه آمده بود: «ایران در واکنش فلسطین دخالتی ندارد زیرا این اقدامات تنها توسط خود فلسطینیها تعیین میشود.»
این بیانیه تصریح کرد تصمیمات اخیر مقاومت فلسطین «پاسخی کاملا مشروع» به اشغالگری اسرائیل بوده و ایران صرفا در کنار آرمان فلسطین ایستاده است، «بدون دخالت در تصمیمگیریهای میدانی فلسطینیان».
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰: سعید خطیبزاده، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه در نشست خبری هفتگی خود در تهران در واکنش به موضع آمریکا درباره توقیف یک محموله تسلیحاتی ایران به مقصد یمن برای حوثیها، این موضوع را رد کرد.
خطیبزاده گفت: «گزارشها مبنی بر توقیف یک کشتی حامل تسلیحات نظامی ... متعلق به ایران که به سوی یمن میرود را تایید نمیکنیم. ایران تنها حضور دیپلماتیک در یمن دارد.»
دهه ۱۳۹۰ خورشیدی، از تکذیب حضور نظامی تا پذیرش حمایت مستشاری
شهریور ۱۳۹۸: حمله به تاسیسات نفتی آرامکو عربستان سعودی روی داد. عربستان سعودی و آمریکا گفتند شواهدی از دخالت ایران دارند.
حسن روحانی، رییسجمهوری وقت، در نشست خبری در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک در سوم مهر ۱۳۹۸ گفت: «این حمله کار نیروهای یمنی بوده است.»
این اظهارات در پاسخ به مواضع ریاض و واشینگتن درباره نقش مستقیم تهران در حمله به تاسیسات نفتی آرامکو بیان شد.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت هم تاکید کرد که ایران در این حمله نقشی نداشته است.
محمدجواد ظریف
۲۳ آذر ۱۳۹۶: نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل، با نمایش بقایای موشک شلیکشده به فرودگاه ریاض گفت که ایران قطعنامههای شورای امنیت را نقض کرده است.
در مقابل، نمایندگی ایران در سازمان ملل این اقدام را «مضحک و تحریکآمیز» خواند.
۱۳۹۴: با آغاز عملیات ائتلاف به رهبری عربستان سعودی در یمن، گفته شد جمهوری اسلامی ایران در ارسال موشک، پهپاد و آموزش نظامی به جنبش انصارالله (حوثیها) دخالت دارد.
ظریف، وزیر امور خارجه وقت، برای رد نقش ایران در یمن، طرحی چهار مادهای برای حل بحران پیشنهاد داد. او همچنین در توییتی نوشت: «مایک پمپئو پس از شکست در فشار حداکثری علیه ایران، اکنون به فریبکاری حداکثری متوسل شده است.»
قاسم سلیمانی، فرمانده کشتهشده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸؛ حضور در سوریه: با آغاز اعتراضات در سوریه و سپس جنگ داخلی در این کشور، جمهوری اسلامی نیروهایی نظامی و شبهنظامی را در قالب گروههایی مانند فاطمیون و زینبیون به سوریه فرستاد.
در سال ۱۳۹۵، حسین دهقان، وزیر دفاع وقت گفت: «ما هیچ نیرویی در حلب نداریم و ارتش سوریه مسئول برقراری امنیت است. اگر لازم باشد ما به نیروهای ارتش مشورت نظامی میدهیم.»
همزمان، قاسم سلیمانی، فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نقش مهمی در حضور نظامی ایران در سوریه داشت.
او از حدود سال ۱۳۹۰، با آغاز جنگ داخلی سوریه، به عنوان هماهنگکننده اصلی حمایتهای نظامی حکومت ایران از دولت بشار اسد عمل کرد.
در سال ۱۳۹۴، سلیمانی به مسکو سفر کرد تا با مقامات روسیه درباره هماهنگیهای نظامی در سوریه گفتوگو کند. این دیدار منجر به افزایش همکاریهای نظامی بین تهران و مسکو در حمایت از دولت دمشق شد.
همچنین، گزارشهایی وجود دارد که سلیمانی شخصا عملیاتهایی را در سوریه رهبری کرده است.
برای مثال، در سال ۹۴ او در استان لاذقیه حضور داشت و با نیروهای ایرانی و حزبالله لبنان دیدار و هماهنگیهایی انجام داد.
پیش از آن و در سال ۱۳۹۰، حسین امیرعبداللهیان، معاون وقت وزیر امور خارجه اعلام کرد: «ما هرگونه حضور و فعالیت نظامیان ایرانی در سوریه را تکذیب میکنیم.»
دهه ۱۳۸۰ خورشیدی، تولد «محور شرارت»
۹ بهمن ۱۳۸۰: جورج بوش، رییسجمهوری وقت ایالات متحده، ایران را در کنار عراق و کره شمالی، عضو «محور شرارت» معرفی کرد و به حمایت تهران از حزبالله و حماس اشاره کرد.
محمد خاتمی، رییسجمهوری وقت، این اتهام را «توهین به ملت ایران» دانست.
جورج بوش
دهه ۱۳۷۰ خورشیدی، پیگردهای بینالمللی و انکار رسمی
پنجم تیر ۱۳۷۵: در انفجار برجهای الخبر عربستان سعودی که منجر به کشته شدن ۱۹ نظامی آمریکایی شد، ایالات متحده گروه حزبالله حجاز را مقصر دانست و ایران را به تامین مالی و آموزش آن متهم کرد.
سالها بعد، مجله نیویورکر گزارشی از نقش مستقیم حکومت ایران در این انفجار منتشر کرد.
حمیدرضا آصفی، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه در واکنش گفت: «این گزارش بیاساس است و هدف آن تخریب روابط روبهرشد تهران و ریاض است.»
۲۷ تیر ۱۳۷۳: پس از بمبگذاری در مرکز آمیا (مرکز یهودیان بوئنوسآیرس) با ۸۵ کشته، ایران و حزبالله به عنوان متهم معرفی شدند.
خوان خوزه گالئانو، قاضی پرونده، حکم جلب شماری از مقامهای جمهوری اسلامی از جمله احمد وحیدی، فرمانده وقت سپاه قدس و علیاکبر ولایتی، وزیر وقت امور خارجه را صادر کرد. ایران در پاسخ هرگونه دخالت در این ماجرا را انکار کرد.
بمبگذاری آمیا
دهه ۱۳۶۰ خورشیدی، حمایتهای اولیه و واکنشهای جهانی
۱۳۶۲: دو عملیات انتحاری علیه سفارت آمریکا و مقر تفنگداران دریایی در بیروت که به کشته شدن صدها نفر انجامید، به دست حزبالله انجام شد.
ایالات متحده، ایران را مسئول طراحی این حملات دانست. تهران این اتهامات را رد کرد.
۱۳۶۱: پس از حمله اسرائیل به لبنان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با همکاری روحانیون شیعه لبنانی، هسته اولیه حزبالله را بنیان گذاشت. ایالات متحده و اسرائیل، ایران را متهم به پشتیبانی تسلیحاتی و آموزش این گروه کردند.
در بررسی تاریخی مواضع جمهوری اسلامی ایران در قبال گروههای نیابتی، روندی قابل مشاهده است: از نپذیرفتن نقش نظامی در دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ تا تاکید بر «حمایت مستشاری» در دهه ۱۳۹۰ و کمکرسانی تسلیحاتی و پذیرش صریح «حمایت سیاسی و رسانهای» در دهه ۱۴۰۰ و باز انکار این ماجرا و تاکید بر استقلال گروهها.
تهران میگوید میان «مقاومت مشروع» و «تروریسم» تمایز قائل است و خود را «حامی ملتهای مظلوم» معرفی میکند. با این حال، اسناد بینالمللی، گزارشهای اطلاعاتی و اظهارات رهبران برخی گروههای نیابتی، خلاف این موضع رسمی را نشان میدهند.
انکارهای مکرر ایران نهتنها در عرصه دیپلماتیک به یک استراتژی بدل شده، بلکه در تحلیل ناظران بینالمللی، بخشی از سیاست «ابهامسازی استراتژیک» در مدیریت جنگهای نیابتی به شمار میرود.
محسن رضایی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، همزمان با نزدیک شدن به مذاکرات جمهوری اسلامی و ایالات متحده در عمان، با انتشار پیامی اعلام کرد که جمهوری اسلامی با تکیه بر «توان دفاعی و رویکرد دیپلماتیک»، و با «منطق و شجاعت» از «حقوق ملت» در این گفتوگوها دفاع خواهد کرد.
رضایی نوشت: «ایران به عنوان کشوری که هم به مذاکره و دیپلماسی اهتمام دارد و هم در میدان دفاع از خود توانمند است، در مذاکرات پیشرو با آمریکا، با صراحت، منطق و شجاعت از حقوق و منافع ملت ایران و نظام دفاع خواهد کرد.»
او در ادامه با اشاره به تهدیدها درباره حمله به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی در صورت دست نیافتن به توافق گفت: «در صورت هرگونه تجاوز از سوی دشمن، در میدان دفاع از خود، با قدرتی فراتر از تصور دشمن وارد عمل خواهیم شد و متجاوزان را پشیمان خواهیم کرد.»
تمی بروس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، روز سهشنبه ۱۹ فروردین با اشاره به اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره برگزاری مذاکرات «مستقیم» میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی در عمان، اعلام کرد که این گفتوگو بهمعنای یک «مذاکره» نیست، بلکه در قالب یک دیدار برگزار خواهد شد.
او توضیح داد: «همانطور که برای من توصیف شده، این نشست صرفا با هدف ارزیابی این است که چه چیزی ممکن است.»