شاهین مدرس، تحلیلگر مطالعات امنیتی در گفتوگو با ایراناینترنشنال گفت: «دونالد ترامپ برای احیای اقتصاد آمریکا به بازار بکر یا حتی یک جنگ نیاز دارد و ایران میتواند این نقش را ایفا کند.»
او افزود: «بنابراین، نتیجه مذاکرات به شکلی که جمهوری اسلامی میخواهد، نخواهد بود.»
مدرس گفت: «جمهوری اسلامی به مذاکرات غیرمستقیم اصرار دارد تا آبرو و حیثیت خود را حفظ کند. بخشهایی از جریان سرمایهداری جمهوری اسلامی به غربیها این وعده را میدهند که پس از مرگ علی خامنهای، قادر خواهیم بود بسیاری از شروط را بپذیریم.»
بیژن کیان، کارشناس امنیت ملی در ایالات متحده، در پاسخ به این سوال که چرا جمهوری اسلامی بر مذاکره به صورت غیرمستقیم اصرار دارد، گفت: «جمهوری اسلامی از چیزی که بیشترین هراس را دارد این است که هیمنه خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی بشکند و این هیمنه شکسته شده است.»
او با اشاره به گفتههای پیشین علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی درباره مذاکرات، تاکید کرد که خامنهای امروز در جایی قرار گرفته که «اگر [مذاکرات را] قبول نکند، باید تهدید جنگ را بپذیرد».»
او افزود برای رهبر جمهوری اسلامی، تحقیری از این بزرگتر نمیتواند باشد.
به گفته کیان، خامنهای از مذاکره مستقیم فرار میکند «چون جایی برای باز بازی کردن ندارد و مذاکره غیرمستقیم، بازی را به بازی بسته تبدیل میکند».
اریک ماندل، تحلیلگر مسائل امنیتی خاورمیانه گفت که دولت دونالد ترامپ باید بهطور علنی حمایت خود را از مردم ایران بهعنوان بخشی از سیاست «تغییر رژیم بدون حضور نظامی» ایالات متحده اعلام کند.
ماندل هفته گذشته در پادکست انگلیسی ایراناینترنشنال گفت حاکمیت ایران نماینده واقعی مردم این کشور نیست و مردم ایران را «۹۰ میلیون دوست بالقوه جدید برای آمریکا» توصیف کرد.

خاورمیانه بار دیگر به صحنه تنشهای چندلایه سیاسی، نظامی و دیپلماتیک تبدیل شده است. تبادل بیسابقه پیام میان ایران و آمریکا، پرده از آغاز فصل تازهای در رویارویی میان تهران و واشینگتن برداشت؛ فصلی که از دیپلماسی پنهان آغاز شده و اکنون به آستانه یک تقابل نظامی آشکار نزدیک میشود.
رهبر جمهوری اسلامی که پیشتر گفتوگو با واشینگتن را «غیرشرافتمندانه» میخواند و قاتلان قاسم سلیمانی را فاقد مشروعیت مذاکره میدانست، این بار در چرخشی آشکار مجوز گفتوگو را صادر کرده؛ اقدامی که بسیاری آن را در راستای تاکتیک «مذاکره برای مذاکره» و تلاشی برای خرید زمان و مدیریت بحران فعلی میدانند.
اما شرایط امروز با گذشته تفاوتهای اساسی دارد. کاخ سفید دیگر در دست جو بایدن و تیم سیاسی او نیست و رییسجمهوری در آمریکا بر سر کار است که نه به برجام پایبند است و نه به صبر راهبردی اعتقاد دارد.
اعلام آغاز مذاکرات مستقیم از سوی ترامپ در دیدار با بنیامین نتانیاهو، همراه بااعزام ناوهای هواپیمابر به منطقه و استقرار بمبافکنهای بی-۲ در پایگاه دیگو گارسیا، پیامی چندلایه به تهران مخابره میکند؛ فشار دیپلماتیک شدید در کنار آمادگی برای اقدام نظامی.
همزمان، نتانیاهو با اشاره به «مدل لیبی» برای مهار برنامه هستهای ایران، گزینهای را مطرح میکند که در تهران نه به عنوان الگویی موفق، بلکه کابوس سقوط معمر قذافی را در ذهن حاکمان ایران تداعی میکند.
در ایران، خامنهای در پیام نوروزیاش با یادآوری دهه ۶۰ خورشیدی، تلاش کرد وضعیت فعلی را در بستری تاریخی روایت و تفسیر کند. اما حتی در سطوح رسمی نظام نیز افرادی چون محمدرضا عارف، معاون اول دولت مسعود پزشکیان، شرایط را از آن دوران هم دشوارتر توصیف کردهاند.
ایران امروز علاوه بر تمام مشکلات دهه ۶۰، درگیر تورم شدید، فساد ساختاری، رکود اقتصادی، کاهش سرمایه اجتماعی و انزوای منطقهای و جهانی است. مجموعهای از بحرانهای تو در تو که رهبر جمهوری اسلامی را در برابر انتخابی تاریخی قرار داده است، نه میان دو گزینه خوب و بد، بلکه میان دو گزینه بد و بدتر برای نظام؛ پذیرش شروط سنگین آمریکا یا ورود به تقابلی نظامی که عواقبش پیشبینیناپذیر است.
محور اصلی خواستههای ترامپ، تعطیلی کامل برنامه هستهای است؛ برنامهای که دهههاست نظام جمهوری اسلامی آن را در قالب «حقوق مسلم ملت ایران» معرفی کرده و میلیاردها دلار صرف توسعه آن نموده است.
اما در واقعیت، این پروژه بیشتر از آنکه در خدمت تولید انرژی باشد، پوششی برای ساخت و تولید سلاح هستهای بوده است، پوششی که علیرغم تضمین تامین سوخت نیروگاه بوشهر از سوی روسیه، با اصرار بر غنیسازی داخلی، بهطور مداوم توجیه شده است.

فرایند غنیسازی اورانیوم در جمهوری اسلامی، بر پایه نقشه راهی طراحی شده که از مدل عبدالقدیر خان، پدر برنامه هستهای پاکستان، الهام گرفته است، مسیری پلکانی و مرحله به مرحله که با غنیسازی ۳.۵ درصدی برای مصارف نیروگاهی آغاز شد.
در ادامه، نظام با توجیه نیازهای راکتور تحقیقاتی تهران، سطح غنیسازی را به ۲۰ درصد رساند. گام بعدی، به پشتوانه طرحی از سوی مجلس و به بهانه تولید «سوخت پیشرانههای زیردریایی»، دستیابی به سطح ۶۰ درصدی بود.
اما آنچه در این میان اهمیت دارد، رسیدن از غنای ۲۰ درصد به ۶۰ درصد است. تحولی کلیدی که به لطف استفاده از سانتریفوژهای پیشرفته، عملا جمهوری اسلامی را به آستانه توانمندی ساخت سلاح هستهای رسانده است.
اکنون، رسیدن به غنیسازی ۹۰ درصدی تنها به تصمیم نهایی رهبر نظام وابسته است، تصمیمی که ممکن است در قالب یک فتوا، نهتنها مشروعیت دینی، بلکه اولویت ایدئولوژیک نیز بیابد.

غنیسازی اورانیوم، فرایندی پیچیده و چندمرحلهای است که به طور کلی در سه مرحله انجام میشود:
• تبدیل سنگ معدن به کیک زرد
مراکز تولید کیک زرد:
o کارخانه فرآوری اردکان
o تأسیسات گچین بندرعباس
• تبدیل کیک زرد به گاز UF₆
مرکز تولید:
o تاسیسات UCF اصفهان
• غنیسازی اورانیوم با گازدهی سانتریفیوژها
مراکز تولید:
o تاسیسات نطنز ( در زیر زمین و بخش مهم و بزرگ فرآیند غنیسازی)
o تاسیسات فردو (در دل کوه و فوق امنیتی)

برنامه هستهای ایران از اواخر ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بهطور موازی در دو مسیر پیش رفته است: یکی پروژه نظامی تولید چاشنی و کلاهک هستهای موسوم به «آماد»، و دیگری غنیسازی تحت لوای تولید سوخت.
تامین زیرساختهای این برنامه، از تجهیزات فوقپیشرفته گرفته تا مواد اولیه خاص، عمدتا از شرکتهای بزرگ غربی با تکیه بر بازار سیاه و واسطههای خارجی انجام میگرفت.
تا پیش از افشای برنامه هستهای ایران از سوی مجاهدین خلق، جمهوری اسلامی بهراحتی میتوانست این اقلام را از بازارهای جهانی تهیه کند. اما پس از افزایش تحریمها، مسیر خرید مستقیم مسدود شد و نظام ناچار شد از شبکههای قاچاق با هزینههای چندبرابری استفاده کند.
هزینههایی که در دوران دولت احمدینژاد و به لطف درآمدهای نفتی بالا قابل تامین بود، اما با اعمال تحریمهای بینالمللی و کاهش درآمدها، دیگر این امکان به سادگی وجود ندارد. زیرا هم منابع مالی محدودتر شدهاند و هم شبکههای تامین در معرض اشراف اطلاعاتی فزاینده کشورهای غربی و اسرائیل قرار گرفتهاند.
در چنین شرایطی، یک حمله نظامی محدود اما دقیق میتواند بخش قابلتوجهی از زیرساختهای حیاتی برنامه هستهای ایران را از بین ببرد و برخلاف ادعای مقامات جمهوری اسلامی، بازسازی سریع این تاسیسات صرفا با تکیه بر دانش فنی و بدون تجهیزات و مواد پیشرفته ممکن نیست.
این زیرساختها در طول سالها، با صرف هزینههای هنگفت و از طریق شبکهای پیچیده و اغلب غیرقانونی از تامین تجهیزات و مواد حساس شکل گرفتهاند؛ مسیری که دیگر در کوتاه مدت قابل دسترس نیست و احیای آن، اگر هم ممکن باشد، نیازمند زمان، منابع و شرایطی است که جمهوری اسلامی در حال حاضر در اختیار ندارد.

سناریوی احتمالی خامنهای
با نگاهی به الگوی رفتاری گذشته خامنهای که تبحر خاصی در انتخاب بدترین گزینهها دارد، رهبر جمهوری اسلامی ممکن است حمله محدود نظامی را فرصتی برای «پایان آبرومندانه» پروژه هستهای قلمداد کند.
سناریویی که در آن، با نمایش چهرهای مقاوم و قربانیشده، و با وعده توخالی بازسازی برنامه هستهای، این پروژه را به تدریج تعطیل کند و همزمان با استفاده از فضای امنیتی ناشی از درگیری خارجی، فضای سرکوب داخلی را گسترش دهد.
اما این تحلیل خامنهای ممکن است خطایی مرگبار برای حکومت او باشد. زیرا اگر اعتراضات خیابانی گسترده با حملات خارجی همزمان شود، ایران ممکن است تجربهای شبیه به سوریه داشته باشد، و رهبر آن نیز سرنوشتی چون بشار اسد پیدا کند.
در این میان، ترامپ با آگاهی از واکنش منفعلانه جمهوری اسلامی در مقابل آخرین حمله اسرائیل، با طراحی دقیق شرایط، در تلاش است جمهوری اسلامی را به نقطه بیبازگشت بکشاند.
رییس جمهور آمریکا میداند شروطش پذیرفتنی نیست، اما هدفش آمادهسازی افکار عمومی برای توجیه حمله است. در چنین شرایطی، خامنهای نیز در صدد است تا مسئولیت شکست احتمالی مذاکرات را به گردن دولت میانهرو پزشکیان و چهرههایی چون محمدجواد ظریف بیندازد و بار دیگر این گزاره را تقویت کند که مذاکره با آمریکا بیحاصل، غیرشرافتمندانه و ننگآور است.
اکنون رهبر جمهوری اسلامی با انتخابی تعیینکننده مواجه است؛ مدلی چون قذافی، با پایاندادن صلحآمیز به برنامه هستهای، یا مسیری مانند اسد، با پافشاری بر حفظ ساختار و پذیرش هزینههای سنگین آن.
آنچه روشن است، هر گزینهای را که انتخاب کند، تصمیم نهایی درباره آینده ایران نه در دفتر رهبری، بلکه با اراده و تصمیم مردم ایران شکل خواهد گرفت، مردمی که چهار دهه بار بحرانها را بر دوش کشیدهاند و حالا سزاوار آیندهای روشن و مستقلاند.

در میانه تهدیدهای آمریکا و اسرائیل علیه جمهوری اسلامی و وادار شدن حکومت ایران برای آغاز مذاکرات هستهای، رییس سازمان انرژی اتمی ایران مدعی شده است که کسری برق کشور با ساخت نیروگاههای جدید هستهای برطرف خواهد شد.
سهم برق هستهای از تولید برق کشور تنها یک درصد است و برای جبران کسری ۲۵ هزار مگاواتی برق ایران باید ۲۵ نیروگاه اتمی در حد و اندازه نیروگاه بوشهر ساخته شود که ساخت خود آن بهدست روسها دو دهه طول کشید.
از طرفی، مجموع تولید برق نیروگاه بوشهر از زمان راهاندازی در سال ۲۰۱۱ تاکنون، کلا ۷۰ تراوات ساعت بوده که ارزش آن در بازارهای منطقهای به شش میلیارد دلار نیز نمیرسد.
چنین سطح نازلی از ارزش برق هستهای تولید شده در کشور طی ۱۵ سال گذشته در حالی است که ایران به بهانه تولید برق هستهای دست به غنیسازی گسترده اورانیوم زده و تحریمهای اعمال شده بر کشور طی این دوره، دست کم بین دو تا سه تریلیون دلار زیان مستقیم اقتصادی به کشور وارد کرده است.
جمهوری اسلامی طی سالهای گذشته بارها اعلام کرده که برنامه راهاندازی ۲۰ هزار مگاوات نیروگاه اتمی دارد، اما هیچ اقدامی در این راستا انجام نشده است.
رییس سازمان انرژی اتمی ایران نیز دوباره این ادعا را مطرح کرده و چشمانداز تحقق آن را «دراز مدت» خوانده است.
دقیقا مشخص نیست چرا ایران به رغم داشتن ۳۰۰ روز آفتابی و مناطق گسترده ساحلی و کوهستانی بادگیر، تمرکز خود را بر روی انرژیهای خورشیدی و بادی نمیگذارد؛ خصوصا اینکه هزینه تولید برق از این منابع با برق هستهای تقریبا یکسان است.
اخیرا آژانس بینالمللی انرژی گزارش داد که در سال گذشته ۷۵ درصد از نیروگاههای تازه راهاندازی شده در جهان طی سال ۲۰۲۴، از نوع تجدیدپذیر بودهاند. در مقام مقایسه، سهم نیروگاههای اتمی در رشد تولید برق جهان در سال گذشته تنها پنج درصد بود.
ذکر این نکته نیز مهم است که انرژیهای تجدیدپذیر تنها یک درصد در تولید برق ایران سهم دارند.

سرایت کسری برق و گاز ایران به تمام فصول
امسال برای اولین بار، کسری برق و گاز ایران تمامی فصول را در بر گرفته و خاموشیها از ابتدای بهار اعمال میشود.
کسری برق سال جاری به حدی شدید است که در فصل بهار در تمامی استانها، از جمله پایتخت، ۹۰ دقیقه قطعی برق طی ساعات روز اعمال خواهد شد.
قطعی برق بخش صنعت بسیار فراتر از بخش خانگی است؛ بهطوری که یک کارخانهدار حوزه صنعت پتروشیمی در کلانشهر تبریز که نخواست نامی از او برده شود، به ایراناینترنشنال گفت که هفتهای دو روز قطعی کامل برق و هفتهای یک روز قطعی آب دارد.
علاوه بر قطع کامل هفتهای دو روز برق حوزه صنعت، خاموشیهای ۹۰ دقیقهای روزانه نیز فعالیت صنعتی او را به شدت مختل کرده است.
اعمال گسترده خاموشیها در حالی است که تقاضای برق در فصل بهار، ۳۵ درصد کمتر از تابستان و حدود ۵۰ هزار مگاوات است و دقیقا مشخص نیست وضعیت خاموشیها در پیک مصرف تابستانی چگونه خواهد بود.
از طرفی، ظرفیت عملی تولید برق نیروگاههای ایران حدود ۶۲ هزار مگاوات است و ناتوانی در تامین فقط ۵۰ هزار مگاوات برق در فصل بهار نشان میدهد ایران با بحران تامین سوخت نیروگاههای برقی که سهمی بالای ۹۰ درصدی در تولید برق کشور دارند، مواجه شده است.
ایران از پارسال برای اولین بار با کسری گاز در تمامی فصول و از سال جاری با کسری برق در تمامی فصول مواجه شده است.
آمارهای رسمی وزارت نیرو نشان میدهد از سال ۲۰۱۰ سالانه بهطور متوسط ۸۰۰ هزار مشترک جدید به شبکه برق وصل شده که ۷۰ درصد آنها از بخش خانگی و بقیه بخشهای صنعتی، تجاری و کشاورزی هستند.
بدین ترتیب، ایران میبایست از سال ۲۰۱۰ سالانه ۷ درصد به تولید برق خود اضافه میکرد تا جوابگوی رشد مصرف داخلی برق باشد، اما در دهه گذشته تنها نیمی از اهداف رشد تولید برق محقق شد و طی سالهای اخیر میزان تحقق اهداف رشد تولید برق تنها ۳۰ درصد بوده است.

نیروگاههای آبی
ظرفیت اسمی نیروگاههای برقی ایران حدود ۹۴ هزار مگاوات است؛ اما ظرفیت عملی آنها تنها ۶۲ هزار مگاوات است؛ چرا که بخشی از نیروگاههای بسیار کهنه حرارتی ایران از رده خارج شدهاند و نیروگاههای آبی نیز بهخاطر خشکسالی با ظرفیت پایین کار میکنند.
دولت طی دو سال گذشته برای جبران بخشی از کسری برق، به رغم خشکسالیها، تولید برق آبی از سدهای کشور را ۲۵ درصد افزایش داد و هر سال ۱۸ تراوات ساعت برق آبی تولید کرد؛موضوعی که باعث خالی شدن سدهای کشور شد. در حال حاضر برخی از سدهای تامینکننده آب شرب کلانشهرها، از جمله پایتخت کشور، تنها ۷ تا ۱۰ درصد آب دارند.
بدین ترتیب عملا دست دولت در تولید برق آبی نیز بسته شده است.
نیروگاههای حرارتی
طی ۱۵ سال گذشته تقریبا کل رشد تولید برق ایران از نیروگاههای حرارتی بوده که با گاز، مازوت و گازوئیل فعالیت میکنند.
این نیروگاهها سهمی بالای ۹۰ درصدی در تولید برق کشور دارند؛ اما کشور با کسری شدید گاز و گازوئیل در تمام فصول مواجه است و نمیتواند سوخت این نیروگاهها را تامین کند.
از طرفی، طبق ارزیابی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ایران، بخش چشمگیری از نیروگاههای حرارتی ایران راندمان بسیار پایینی دارند.
بر اساس این گزارش، حدود ۱۵ درصد از نیروگاههای حرارتی فعال کشور زیر ۲۰ درصد و نیمی از نیروگاهها زیر ۳۵ درصد راندمان دارند.
تنها راندمان پایین نیروگاهها نیست که کشور را با بحران برق مواجه کرده، بلکه طبق گزارش رسمی وزارت نیرو، ۱۳ درصد از برق تولیدی کشور در شبکه فرسوده و کهنه انتقال و توزیع تلف میشود که این رقم معادل ۴۰ درصد از برق مصرف کل خانوارهای ایرانی است که سالانه ۱۰۰ تراوات ساعت برق مصرف میکنند.
بهروز بیات، مشاور پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گفت که تهدید علی شمخانی مبنی بر احتمال اخراج بازرسان آژانس از ایران یک «گزافهگویی بیمعنی» است.
آقای بیات گفت که اخراج بازرسان آژانس از ایران یک روند طولانی است و حتی در صورت حمله نظامی به ایران، چنین اقدامی کمکی به دفاع جمهوری اسلامی از خود ندارد.
علی شمخانی، مشاور سیاسی علی خامنهای در شبکه ایکس نوشت: «استمرار تهدیدات خارجی و قرار گرفتن ایران در شرایط حمله نظامی میتواند منجر به اقداماتی بازدارنده مانند اخراج بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و قطع همکاری با آن شود.»
به گفته شمخانی انتقال مواد غنیشده به «مکانهای امن و نامشخص در ایران» نیز میتواند در دستور کار قرار گیرد.