با گذشت چهار روز از آغاز آتشسوزی در بندر رجایی بندرعباس، صدا و سیمای جمهوری اسلامی در گزارشی با بیان اینکه عملیات آواربرداری در بندر رجایی به مراحل پایانی رسیده است، اعلام کرد که نیروهای امدادی در حال جستوجوی کانونهای پنهان آتش هستند.
این گزارش درحالی اعلام کرده عملیات آواربرداری به مراحل پایانی رسیده که یکی از آتشنشانان عملیات اطفای حریق میگوید: «ادامه دارد. هنوز خیلی کارها مانده است ولی بچهها تلاششان را میکنند.
پیشتر سخنگوی ستاد مدیریت بحران کشور اعلام کرد که بررسیهای پزشکی قانونی و عملیات آواربرداری دستکم ۲۰ روز زمان خواهد برد.
چهار تشکل مستقل شامل سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه، گروه اتحاد بازنشستگان، کارگران بازنشسته خوزستان و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، با انتشار بیانیهای مشترک اعلام کردند: «انفجار در بندرگاه رجایی بندرعباس و کشتار کارگران حادثه نیست، جنایت است.»
این تشکلهای مستقل با بیان اینکه «در ایران جنایت و دروغ به سیاست رایج تبدیل شده است»، خواستار توقف این چرخه شدند و تاکید کردند: «فاجعه انفجار در بندر رجایی و کشتار کارگران بارانداز و تخلیه و بارگیری، استمرار فجایعی است که تبلور فاجعهآفرینی و جنایات پیشین حاکمیت و تعرض به جان و زندگی مردم را تداعی میکند.»
آنها اضافه کردند: «هرکدام از این جنایات عمق فجایعی را نمایان میسازد که حاکمان کنونی با دستیازیدن به هر بیشرمی حتی با به آتش کشیدن جمعی از مردم به منظور وسیله قرار دادن برای سکوی پرش این تشنگان قدرت و سیطره بر جغرافیای سیاسی و اقتصادی ایران و تغذیه از خون مردم به بهای تکیه زدن بر کرسی صدارت و وزارت و ولع سیریناپذیر از چنگ زدن به پول و ثروت، از اهمیتی ویژه برخوردار میسازد.»

مذاکرات ایران و آمریکا در حالی ادامه دارد که هر دو طرف هم ابراز خوشبینی کرده و هم هشدار دادهاند که دستشان روی ماشه است. دیوار بیاعتمادی بلند است و تنشها چنان ریشهدار که سخت میتوان تصور کرد توافق یا عقبنشینی موقت به تعبیر علی خامنهای، به دوستی یا صلحی پایدار بیانجامد.
کشمکش میان ایران و آمریکا سابقهای دیرینه دارد؛ از کودتای ۲۸ مرداد و اشغال سفارت گرفته تا تحریمهای فراگیر و خروج آمریکا از برجام در سال ۱۳۹۷. این تاریخ، صرفاً زنجیرهای از رویدادهای سیاسی یا اقدامات متقابل نیست، بلکه، در آن نوعی بازنمایی و روایتسازی خصمانه طرفین نسبت به هم نهفته است.
این روایتها نشانه یا روبنای لایههای متعدد اختلاف است—لایههایی که در گفتارهای سیاسی، ساختارهای حکمرانی، و سازوکارهای قدرت تداوم یافتهاند و بر گفتگوها و حتی توافق احتمالی سایه انداختهاند.
بازتولید تنش در دو سوی میز
از دوران گروگانگیری تاکنون، جمهوری اسلامی با تکیه بر ایده صدور انقلاب و پیوند با گروههایی در منطقه، کوشیده موقعیت خود را در برابر «دشمنان»—و در صدرشان آمریکا—حفظ کند. حاکمان ایران حضور پررنگ نظامی آمریکا در خاورمیانه را «سلطه» و «استکبار» میخوانند و در مقابل از «مقاومت» و «استقلال» حرف میزنند.
تقابل واقعی (بخوانید نظامی) تهران و واشنگتن از همان آغاز با زبانی خصمانه بیان شده: «شیطان بزرگ» در یک سو، «ملاهای دیوانه» در سوی دیگر. هر دو طرف روایتی مشخص دارند که برای اقناع مخاطبان داخلی و توجیه اقداماتشان به کار میگیرند. و از آن مهمتر، تلاش میکنند تعیین کنند که چه چیز حقیقت است و چه چیز «دروغ دشمن».
در ایران، آمریکا را نماد استعمار و جنگ و توطئه معرفی میکنند. در آمریکا، ایران کشوری یاغی و غیرقابل اعتماد وصف میشود که با برنامه هستهای و نفوذ منطقهایاش «نظم جهانی» را تهدید میکند. اینها صرفاً ادعاهای سیاسی نیستند، شالوده تصمیمگیریاند، مرزهای سیاستگذاری را ترسیم میکنند و راه گفتگو را تنگ و پرابهام.
این روزها که مذاکرات در جریان است، برخی رسانههای نزدیک به حاکمیت در ایران میگویند به «وعدههای شیطان بزرگ» نباید دل بست، و در سوی دیگر، تحلیلگران نومحافظهکار مثل الیوت آبرامز میگویند با تهران نباید سازش کرد.
تخاصم، از شعار تا عمل
در هفتههای گذشته، زبان خصمانه میان ایران و آمریکا فروکش نکرده، حتی اگر در سطحی نمادین—مانند کنار رفتن پرچمهای آمریکایی از کف خیابانها—تغییری ظاهری دیده شود. زیرا تنش تنها در سطح شعار و نماد نیست و ریشه در ساختارهای امنیتی و نظامی دارد.
در ماههای اخیر، دولت ترامپ دو ناو جنگی جدید به منطقه فرستاده و با تقویت روابط نظامی با اسرائیل و کشورهای خلیج فارس، مرزهای جدیدی در تقابل نظامی با ایران تعریف کرده. در مقابل، جمهوری اسلامی، که بسیاری از بازوان نیابتیاش آسیب جدی دیدهاند، میکوشد با فعال کردن حوثیها، جغرافیای محور مقاومت را به شرق آفریقا و دریای سرخ بکشد.
به این معنا، هر دو طرف در حال نوعی «قلمروسازی نظامی» در منطقهاند که نه تنها علیه منطق مذاکره است، که فضا را برای برخوردهای مستقیم و غیرمستقیم آمادهتر میکند.
گفتگو زیر نگاه اسرائیل
در چنین بستر پرتنشی، مذاکره نه بر پایه اعتماد، بلکه با پیشفرض تداوم تهدید و در چارچوبی امنیتی انجام میشود. این بیاعتمادی در مواضع مقامات جمهوری اسلامی آشکار است. آنها خود را «زخمخورده بدعهدیهای آمریکا» میدانند و از «عبرت بزرگ برجام» سخن میگویند.
این نگاه به سیاستی میانجامد که معاون سیاسی دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل سپاه به موجزترین شکل آن را بیان کرده: «به موازات مذاکرات، نیروهای مسلح ما دست به ماشه و آمادهاند.»
در سوی دیگر نیز وضعیت کمابیش همین است. رئیسجمهور آمریکا، مذاکره را در قالب دوگانه «یا توافق یا جنگ» تعریف کرده. گفتگو با این مختصات، همانقدر که ابزار کاهش تنش است، امتداد منطق تقابل نیز هست. (بهویژه آنکه اسرائیل با تهدید حمله به تاسیسات هستهای ایران و تأکید مداوم بر حق اقدام پیشدستانه، عملاً بر آتش تنش میان دو طرف میدمد.)
به این معنا، تنش ایران و آمریکا—همانطور که تجربه برجام هم نشان داد—با امضای یک توافق تمام نمیشود. مادامی که هر طرف دیگری را «دشمن تغییرناپذیر» تعریف میکند و با دستبرماشه پای مذاکره مینشیند، گفتگو یا حتی توافق، امتداد دشمنی است و نه به هدف حل اختلاف، که برای مدیریت بحران و تثبیت موقعیتها بهکار گرفته میشود.
رهبر جمهوری اسلامی در آستانه دور سوم مذاکرات با اشارات مذهبی گفت توافق موقت خواهد بود. گویی هدف دیپلماسی بیش از آنکه صلحی پایدار باشد، خریدن زمان است برای مدیریت بحرانهای داخلی و حفظ موقعیت در میدان.
حاکمان هم در تهران هم در واشنگتن از کنترل تنش میگویند اما نه در روایتهای غالبشان تغییر معناداری دیده میشود نه ساختارهای قدرتی که دشمنی را میسازند نشانی از عقبنشینی دارند.
از این منظر، مذاکرات کنونی بیش از آنکه آغاز دورانی نو باشد، بخشی از همان چرخه فرسایشی است که از دل آن تنش با چهرهای تازه بیرون میآید. حتی اگر دو دولت به توافق برسند، بدون تغییرات ساختاری، دشمنی جمهوری اسلامی و آمریکا نه تنها به پایان نمیرسد، بلکه با بازیشدن آخرین برگ، مشروعیت اقدام نظامی—در صورت برهم خوردن آن توافق—از همیشه بیشتر میشود.
وزارت خزانهداری آمریکا، سهشنبه ۹ اردیبهشتماه شش نهاد و شش فرد در ایران و چین را به دلیل نقش داشتن در شبکهای که به نیابت از سپاه پاسداران در تهیه مواد اولیه سوخت موشکهای بالستیک فعالیت میکند، تحریم کرد.
این شبکه در انتقال پرکلرات سدیم و دیاکتیل سباکات از چین به ایران نقش داشته است.
بر اساس گزارشها، انفجار بندر رجایی ناشی از محمولههای پرکلرات سدیم بوده که به تازگی از چین به ایران منتقل و در این محل نگهداری شده است.
پرکلرات سدیم و دیاکتیل سباکات، هر دو از مواد اصلی مورد استفاده در تولید سوخت جامد موتورهای راکتی هستند که در موشکهای بالستیک به کار میروند.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، درباره این تحریمها گفت: «توسعه موشکها و دیگر تسلیحات توسط ایران، امنیت آمریکا و متحدانمان را تهدید میکند، باعث بیثباتی در خاورمیانه میشود و توافقهای بینالمللی برای مقابله با اشاعه این فناوریها را نقض میکند. ما برای حفظ صلح از طریق قدرت، به تلاش برای قطع دسترسی ایران به منابع لازم برای پیشبرد برنامه موشکیاش ادامه خواهیم داد.»
در میان تحریمشدگان، شرکت بازرگانی «سامان تجارت بارمان» در ایران و شماری از اعضای هیئتمدیره این شرکت قرار دارند.
محمد عسگری به همراه عابد زرگر بابالدشتی (مدیرعامل)، حامد زرگر بابالدشتی (رییس هیئتمدیره)، زهرا زرگر بابالدشتی (نایبرییس هیئت مدیره)، فروغ مدرس فتحی (عضو هیئتمدیره) و عباس پورکاظمی (بازرس ارشد) این شرکت از جمله افرادی هستند که در این فهرست تحریم قرار گرفتهاند.
ابراهیم رضایی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس اعلام کرد بر اساس گزارشهای ارائهشده تا این لحظه، انفجار در بندر رجایی بندرعباس منشا خارجی نداشته است.
به گفته رضایی، احمد عجم، رییس کمیته امنیت کمیسیون، و سارا فلاحی، نماینده ایلام که از سوی کمیسیون برای بررسی دلایل انفجار به بندر رجایی اعزام شده بودند، سهشنبه ۹ اردیبهشتماه گزارشی از مشاهدات خود به اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ارائه دادند.
رضایی تاکید کرد که در این انفجار مواردی از قصور، سهلانگاری و رعایتنشدن مسائل ایمنی مشاهده شده که نیازمند بررسی کارشناسی بیشتر است.
مرتضی محمودی، عضو هیات اعزامی مجلس شورای اسلامی به بندرعباس گفت: «دروغ واردکننده کالای خطرناک و تخلف مقرراتی مسئولان بندر رجایی، عامل انفجار بود.»
او گفت واردکننده کالا، با «اظهارات دروغ» آن را به جای کالای عادی در بارنامه وارد کرده است.
به گفته محمودی، انفجار بندر رجایی با قصور وزارت راه و شهرسازی و همچنین سازمان بنادر و کشتیرانی رخ داده است.
استاندار هرمزگان نیز در اظهارنظری مشابه، در مصاحبه با صداوسیمای جمهوریاسلامی دلیل انفجارهای بندرعباس را «خلاف اظهاری» اعلام کرد.